سفر به نقطۀ بازگشتناپذیر؛ درباره ضرورت پایدارسازی
مدیران میآیند و میروند. قوانین، ساختارها، فرایندها و بدنه میمانند…
پایدارسازیِ اصلاحاتی که به دنبال خیر جمعی و منفعت عمومی است امری نیست که تنها در درون سازمان پیگیری شود؛ از نقش ذینفعان بیرونی، بهخصوص جامعۀ مدنی، نباید غافل شد.
سؤال مهمی که درخصوص اصلاح و تغییر در نهادهای عمومی برای اصلاحگران مطرح میشود این است که اگر توانستند تغییری ایجاد کنند، آیا در طول زمان و بعد از تمامشدن دوران فعالیت آنها همچنان پابرجا میماند یا دوباره در بر همان پاشنۀ قبل خواهد چرخید و همه چیز به جای اول بازخواهد گشت؟ اگر به جنبۀ بیثباتی مدیریتی، که در متن «دربارۀ مسئلۀ زمان» به آن پرداخته شد، نیز نگاهی داشته باشیم، موضوع پایدارسازی اهمیت خود را بیشتر نشان خواهد داد، چراکه خود تغییر و اصلاح باید در زمان کوتاهی تحقق یابد و در این زمان کوتاه باید به گونهای تحقق پیدا کند و در سازمان جا بیفتد که بعد از اتمام دورۀ محدود حضور اصلاحگر در سازمان، وضعیت به شکل اول خود برنگردد.
البته طبیعی است که در شروع اصلاحات، نقش افرادی که انگیزه و دغدغۀ شخصی برای پیشبرد آن ایده دارند پررنگ و تعیینکننده باشد، و به یک معنا، کار قائمبهفرد پیش برود، اما اگر انگیزه و نیرویی که این افراد صرف پیشبرد کار میکنند جای خود را به انگیزه و نیرویی پیشبرنده در کل سیستم ندهد، قائمبهفردبودن تبدیل به پاشنۀ آشیل برنامۀ اصلاحی میشود.
کمیتۀ شفافیت نیز، در نیمۀ دوم دورۀ چهارساله، با این دغدغه مواجه بود؛ بهخصوص که به نظر میرسید کاری که در پروژۀ شفافیت در حال انجام است همچنان به دلیل پیگیری و فشار از سوی کمیتۀ شفافیت است که پیش میرود، و این نگرانی وجود داشت که با پایان دوره، وقتی بهاره آروین و تیم او دیگر در مجموعۀ مدیریت شهری حضور نداشته باشند، کسی دیگر بهصورت عملی پیگیر تحقق شفافیت در مجموعۀ مدیریت شهری نباشد، روند ارتقای کمی و کیفی اطلاعات منتشرشده روی وبسایت شفاف متوقف یا کند شود، و دستاوردهای کسبشده، در مدت کوتاهی، کانلمیکن شود.
نجمه طاهری[۱]: آن موقع فکر میکردیم اگر با فشار بر نیروی انسانی از فرصت چهارسالهای که در دست داریم نهایت استفاده را ببریم کار درستی میکنیم. اما میخواهم بگویم این فشار مضاعف، چه بر ما که در شورا بودیم و چه بر آنها که در شهرداری بودند و با ما همکاری میکردند، حتی در پایدارشدن دستاوردها هم تأثیر چندانی نداشت. مثلاً درمورد شهرداری، یادم میآید در دورۀ ما، کارشناسی در سازمان فاوا بود که خیلی کار میکرد. همۀ بار یک بخش یا یک اداره روی دوش این کارشناس بود. خب حالا چه شد؟ بعد از دو-سه سال اساساً سازمان به شکلی درآمده که هم رئیس آن کارشناس از آنجا رفته و هم خودش. نفر بعدی مگر میآید مثل این فرد کار کند؟ یعنی اینکه در یک اداره بار روی دوش مثلاً دو نفر باشد، به نظرم، هم اخلاقی و انسانی نیست و هم تو را با این مسئله روبهرو میکند که گیرم کارَت در آن لحظه با این نیروها راه افتاد، وقتی اینها دیگر نباشند چه میشود؟
اکبری[۲]: درکل قدم خوبی در راستای سامانهای و الکترونیکی کردن و شفافیت فرایندها برداشته شد و به نظر من جزء برنامههایی است که میشود آن را ادامه داد و به نتیجه رساند. ولی لازم است به یک نکته هم اشاره کنم که فرایند کار خیلی شخصمحور بود. متأسفانه کلاً روندی که در کشور ما وجود دارد شدیداً قهرمانپرورانه است و سیستممحور نیست. مثلاً همین پروژۀ شفافیت را ببینید؛ یک تیمی آمد که خالص بود و اراده کرد و تلاش کرد که این اتفاق بیفتد. اما سیستمِ شهرداری واقعاً مانع بود. یک فرایند سیستمی وجود نداشت که همه را مجبور به همراهی با شفافیت کند. در هر قسمتی یکی-دو نفر آدم باوجدان حضور داشتند که کمک میکردند و میشدند قهرمان داستان […] برای این تلاشی هم که در راستای شفافیت و الکترونیکیکردن شد و تا اینجا رسید، در حوزههای مختلف گامهای خوبی برداشته شد و نتایج خوبی هم به دست آمد، ولی سؤال این است که آیا چیزی از این میمانَد؟ یکی از نگرانیهای من که به همین فقدان سیستم مربوط میشود این است که دانشی که تیم شفافیت در حوزههای مختلف از جمله مالی، املاک، تأمینکنندگان و بقیۀ موارد کسب کرد و پیشینهای که پیدا کرد چه میشود؟ نگرانیام این است که آیا این دانش میمانَد؟ آیا راهگشا میشود؟ هیچ داکیومنتی از این میمانَد که بعداً کسی به آن رجوع کند و نخواهد از صفر، شروع و آزمونوخطا کند؟ نمیدانم. ما معمولاً کارهایمان سیستممحور نیست و اگر هم کار خوبی انجام میشود متکی به ارادۀ شخصیِ آدمهاست و یک سیستم و قانونی بالای کار نیست، به همین دلیل آن شخص که میرود و آن تیم که میروند، هیچچیزی از آن کار باقی نمیمانَد. امور دوباره به روال سابق برمیگردد و یک افسوس بزرگ برای ما به جا میماند.
درادامه، مروری داریم بر اقدامات کمیتۀ شفافیت که، آگاهانه یا ناآگاهانه، در پایدارسازی پروژۀ شفافیت نقش بازی کرد. همچنین نگاهی خواهیم داشت به نکاتی که مصاحبهشوندگان، بهعنوان خلأهای موجود در امر پایدارسازی شفافیت در مجموعۀ مدیریت شهری به آن اشاره کردند.
بنا بر نظر مصاحبهشوندگان یکی از راههایی که میتوان برای پایدار شدن تغییرات از آن استفاده کرد، و در شیوۀ کار کمیتۀ شفافیت نیز حضور پررنگ داشت، تصویب مصوبه است چراکه مصوبه فقط برای یک دورۀ زمانی تصویب نمیشود بلکه در دورههای بعدی نیز باید مبنای عمل باشد مگر اینکه بهصورت قانونی ابطال یا اصلاح شود. اگر اصلاحگر بتواند مصوبهای را در دورۀ زمانی خود به تصویب برساند، با عوضشدن مدیریت، همچنان زمینهای فراهم خواهد بود تا افرادی که دغدغههای مشابهی دارند بتوانند به نحوی خواستههای پیشین را پیگیری و مطالبه کنند (البته همانطور که در بخش «دربارۀ رابطۀ شورا و شهرداری» به آن اشاره میشود، تصویب مصوبه لزوماً به معنای اجراشدن آن نیست).
سید محمود جواهریان[۳]: بذری که خانم آروین در دورۀ قبل کاشته امروز و در شورای ششم در حال ثمردادن است. انتشار بسیاری از مواردی که در دورۀ پنجم محقق نشد الان در حال انجامشدن است. فکر میکنید چرا؟ چون در دورۀ پنجم برای انتشار آنها مصوبه تصویب شده است. امروز منِ جواهریان که در کمیتۀ شفافیت شورای ششم هستم میتوانم بگویم که فلان مورد مصوبۀ شوراست و شهرداری ملزم به اجرای آن است. شهرداری هم مجبور است واکنش نشان دهد در خیلی موارد هم قبول میکند. البته نه در همۀ موارد. اما اگر این مصوبات نبودند شهرداری حتی زیر بار نمیرفت که راجع به آن موضوعات صحبت کند. منظورم این است که ایشان در سیستم اثر ماندگاری گذاشتهاند. […] در سیستمی مثل شهرداری برای مطرحکردن یک ایدۀ جدید ناگزیر از گرفتن مصوبه هستیم. در مواردی، شهرداری با گرفتن مصوبه هم زیر بار اجرا نمیرفت. مثلاً همین امروز ما برای پیگیری اجرای مصوبۀ «مدیریت تعارض منافع» جلسه داشتیم. این مصوبه صراحتاً میگوید اسامی مهندسان شهرسازی را که دیگر به آنها پرونده ارجاع نمیدهید منتشر کن. شهرداری تا به حال این کار را انجام نداده و در جلسۀ امروز صحبت همین موضوع بود و ما پرسیدیم چرا این بند را اجرا نمیکنید. میگویند مشکلی نیست. انجام میدهیم. ممکن است باز هم انجام ندهند، اما اگر مصوبه نداشتیم اصلاً راجع به این موضوع صحبت نمیکردند.
مهدی عزیزی[۴]: ما هم گفتیم بیاییم روی یکی-دو موضوع خاص متمرکز شویم. البته ما به دنبال تصویب مصوبه نرفتیم. شاید بهخاطر اینکه تقریباً اواخر دوره بود، دغدغۀ خانم آروین و کمیته هم دیگر این نبود که طرحی درخصوص الکترونیکیشدن فرایندهای حوزۀ شهرسازی تهیه شود. این موضوع به نظرم یکی از پاشنه آشیلهای کار شد. اگر ما در دورۀ قبل مصوبه میگرفتیم، برای پیگیری کار در دورۀ بعد جا پایمان خیلی محکمتر میشد.
اقدام دیگری که در راستای پایدارسازی میتوان به آن اشاره کرد تعریف ساختار و فرایند است. تشکیل کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند، یعنی واحدی در ساختار شورای شهر که بهطور تخصصی وظیفۀ پیگیری تحقق شفافیت (و هوشمندسازی) در شهرداری را برعهده دارد، اقدامی بود که در هفتههایی ابتدای شروع به کار دورۀ پنجم شورای شهر صورت گرفت و به بهاره آروین و تیم او این امکان را داد تا در چارچوبی ساختارمند، برای تحقق شفافیت، با شهرداری تعامل کنند.
بهعلاوه، تعامل کمیتۀ شفافیت و بخشهای مختلف در ساختار شورا و شهرداری در راستای پیشبرد پروژۀ شفافیت و خروجی نهایی آن، یعنی انتشار اطلاعات روی سایت شفاف، بهتدریج صورتی شکلیافته و روالمند به خود گرفت. البته روالهای شکلگرفته تقریباً غیررسمی بودند، به همین دلیل، اعضای کمیتۀ شفافیت، در سال پایانی فعالیت خود، برای اینکه به پایدار بودن روال انتشار اطلاعات پس از دوره پنجم کمک کرده باشند، کارآمدترین شیوهای را که بنا بر تجربۀ خود میتوانستند برای گردش کار انتشار عمومی اطلاعات متصور شوند، در قالب یک دستورالعمل مکتوب به معاونت برنامهریزی شهرداری ارائه دادند. هدف از این دستورالعمل آن بود که فرایند انتشار اطلاعات تعیینتکلیف، و از خواست و پیگیری عضو شورا مستقل شود.
محمدحسین صدوقی[۵]: اواخر دورة قبل هم دستورالعملی برای انتشار اطلاعات روی سایت شفاف نوشتیم و هدفمان این بود که مشخص کنیم اگر node (مرحله) محوری در فرایند انتشار اطلاعات بخواهد از شورا به شهرداری منتقل شود، این node کجا قرار گیرد. آن موقع ما سناریوهای مختلفی نوشتیم و درنهایت یک دستورالعمل انتشار تنظیم کردیم و حتی فکر کنم به آقای مظاهریان، معاون برنامهریزی، یا آقای صابونچی، مدیرکل تدوین مقررات، هم دادیم که آن را ابلاغ کند.
جا دارد به این نکته اشاره کنیم که بنا بر مصاحبهها، بین اعضای کمیتۀ شفافیت درخصوص اینکه وجود ساختاری در شهرداری که مشخصاً وظیفۀ پیگیری شفافیت را بر عهده داشته باشد نیاز است یا خیر، و اینکه این ساختار چیست و رأس مدیریتی آن کجاست توافق وجود نداشت. البته در دورۀ ششم، در شهرداری ساختاری برای پیگیری شفافیت شکل گرفت. در حال حاضر، در کنار کمیتۀ شفافیت در شورای شهر، کارگروه شفافیت و رفع تعارض در ستاد ارتقای سلامت اداری شهرداری نیز پیگیر اجرای مصوبات شفافیت از واحدهای اجرایی در مجموعۀ شهرداری است. به علاوه، دستورالعمل انتشار اطلاعات روی سایت شفاف که در دورۀ قبل، شهردار وقت آن را ابلاغ نکرد، تا حد زیادی مبنای عمل این کارگروه قرار گفته است.
بهاره آروین: همه به من میگفتند خانم آروین، اگر میخواهی شفافیت پایدار شود، برایش یک واحد متولی در شهرداری ایجاد کن. من به این کار اعتقادی نداشتم و هنوز هم ندارم.
سید محمود جواهریان[۶]: [در دورۀ ششم] من و آقای صدوقی دائم با همدیگر در تماس بودیم که چطوری میتوانیم شفافیت را احیا کنیم تا بالاخره شکل کار را درآوردیم. ما سعی کردیم که محوریت بحث شفافیت را از شورای شهر خارج و به شهرداری منتقل کنیم چون اگر در شورا مانده بود، حتماً از بین رفته بود. الان متولی بحث شفافیت در شهرداری کارگروه شفافیت و تعارض منافع در مرکز نوسازی و تحول اداری شهرداری است که مسئول آن آقای صدوقی است. من هم این طرف با شورا هماهنگ کردم که نمایندۀ شورا در کارگروه من باشم. یعنی عملاً هستهای که الان دارد شفافیت را پیگیری میکند همان هستهای است که در شورای قبل هم بوده. حالا آن موقع تیم مفصلتری پیگیر قضیه بود و الان بالاخره یکی-دو نفری که هنوز هستند دارند کار را پیگیری میکنند.
محمدحسین صدوقی: فرایندی که در دورة فعلی [دورۀ ششم] در ستاد ارتقای سلامت و کارگروه شفافیت پیادهسازی کردیم تقریباً ۷۰-۸۰ درصد همان چیزی است که اواخر دورۀ قبل روی آن [در قالب دستورالعمل انتشار اطلاعات روی سایت شفاف] به جمعبندی رسیده بودیم.
بنا بر مصاحبهها، یکی دیگر از راهکارهای پایدارسازی اقدامات، پیدا کردن افراد همسو در بدنۀ شهرداری عنوان شده است. افراد دغدغهمندی که در بدنه باقی میمانند و میتوانند ادامهدهندۀ اقدامات پیشین باشند، در همان زمان انجام کار نیز از پیشرانها به حساب میآیند، اما همچنین پس از پایان دورۀ مدیریتی و تغییر مدیران ارشد و میانی، برای ادامۀ کار در دورههای بعدی نیز عاملی تأثیرگذارند.
در تجربۀ پروژۀ شفافیت، شناسایی افراد همسو در بدنهْ سیاستی نبود که کمیته آن را آگاهانه و عامدانه در پیش بگیرد، و این موضوع بهعنوان یکی از نقاط ضعف شیوۀ کار کمیته مورد اشاره قرار گرفت.
سمیه فروغی: اگر بهجای این شیوه [ورود به بخش اجرا] که انرژی زیادی میبرد و خروجی کمی دارد و شهرداری را هم بدعادت میکند، روی شبکهسازیمان کار کنیم، آن وقت همان شبکه برایمان کار خواهد کرد. به نظرم استفاده از توان افرادی که در بدنه هستند و انگیزههای غیرمادی و دلسوزانه دارند و توانمندند خیلی بیشتر میتواند کمک کند نسبت به اینکه تو بیایی بیست تا کارشناس از بیرون بگذاری و همهچیز منوط به حضور این کارشناسها باشد که چون دورۀ حضورشان هم موقت است، خیلی از تغییراتی که بهواسطۀ آنها صورت میگیرد هم برگشتپذیر خواهد بود.
مهدی عزیزی: موضوعی که حسرت خود خانم آروین بود -و من هم متقابلاً چنین حسرتی را دارم- این است که ما دیر با هم آشنا شدیم. اگر زودتر با هم آشنا شده بودیم شاید میشد خیلی کارها را بهتر پیش برد. آروین از بدو ورود به شورا هدفش از دورۀ چهارساله را میدانست و شاید باید پیداکردن افراد مناسب برای محققکردن این هدف را زودتر کلید میزد. مثلاً لیستی درست میکرد از افرادی که در حوزههای مختلف تخصص دارند و میتوانند به او کمک کنند و روی تقویت این لیست کار میکرد. بهعلاوه، فراتر از افرادی که مستقیم با آنها کار میکرد، روی شبکهسازی در شهرداری و شورا هم وقت و انرژی بیشتری میگذاشت. البته ایشان تا حدی این کارها را کردند، اما شاید با یک تأخیر زمانی، که موجب شد زمان از دست برود. [… تأثیر این شبکهسازی این بود که] تغییرات عمیقتر و دائمیتر باشد و با جداشدن خانم آروین هم ادامه پیدا کند.
با این حال، همانطور که پروژه جلو میرفت، بهطور طبیعی، افرادی از بدنۀ شهرداری سر راه پروژه قرار گرفتند که هم در همان دورۀ پیشین در پیشبرد کار مؤثر بودند و هم سرمایهای برای ادامۀ کار در دورۀ بعدی شدند (گرچه لزوماً این سرمایهها به کار گرفته نشدند).
محسن شکریپور[۷]: ما در شهرداری تهران افراد متخصص کم نداریم. افراد دلسوزی که شهر و مردم برایشان مهم است و دوست دارند کار کنند هم کم نداریم. اما پیداکردن این افراد مهم است. همین الان ما افرادی مثل اکبری را داریم که معرف حضور دوستان کمیته هم هستند. ایشان تا زمانی که در حوزۀ مالی در سازمان فاوا مشغول به کار بودند واقعاً به شهرداری تهران کمک میکردند و کمکحال تمامی مناطق بیستودوگانه، سازمانها و شرکتهای زیرمجموعه بودند و هر جایی که اینها به بنبست میخوردند، اکبری، با استفاده از دانش و تجربهای که در حوزۀ مالی داشتند، مشکل را برطرف مینمودند. یکی از موضوعاتی که قبلاً هم به آن اشاره کردم وجود دههزار مغایرت بین اطلاعات قراردادها در سامانۀ جامع مالی و سامانۀ قراردادها بود که رقم عجیبی بود. خانم آروین مصوب کردند که این مغایرتها تا ۳۰ مهر ۹۷ رفع شود. سر همین موضوع، من و اکبری شبها تا ده-یازده شب سر کار بودیم. […] من هم به مدت دو سال، بعد از ساعت چهارونیم و اتمام وظایف خود در منطقۀ ۱۵، به معاونت مالی ستاد میآمدم و تا ساعت نُه شب کار می کردم چون علاقه و دغدغه داشتم و برایم مهم بود. البته درنهایت من یک کارمند بودم که اگر مدیرم نمیخواست کاری انجام شود، من هم آن را انجام نمیدادم و دراینباره تصمیمگیر نبودم.
محمدحسین صدوقی: در بدنۀ شهرداری هم افراد حامی و همراه حضور داشتند، مثلاً آقای گودرز [معاون سازمان مدیریت پسماند] را میتوان مثال زد که کار جدی میکرد. از دوستان سطح کارشناسی هم آقای شکریپور و اکبری را به یاد میآورم. […] من [در دورۀ ششم] برای شناسایی افراد توانمندی که در دورة قبل به ما کمک کرده بودند به بچههای خود کمیته مراجعه کردم. با کارشناسهای خودمان که به حوزههای تخصصی وارد شده بودند تماس میگرفتم و میخواستم تا بدون درنظرگرفتن هیچ محدودیتی بگویند که به نظرشان چه کسانی در بدنة شهرداری به درد ما میخورند. […] مثلاً خانم مقدمنژاد کسی بود که سامانۀ پژوهشیار را سروسامان داده بود و خروجیاش را به شفاف وصل کرده بود. خب همکاری با ایشان خیلی برای ما ارزشمند بود، چون دید سامانهای داشت و با سازمان فاوا کار کرده بود، حرف ما را میفهمید و حتماً میتوانست کار ما را هم پیش ببرد اما شرایط طوری نبود که ایشان پیش ما بیاید. یا مثلاً اکبری یکی از گزینههای ما بود و من با ایشان صحبت کردم. در برههای هم بود که از تیم قبلیاش جدا شده بود و فراغتی پیدا کرده بود. ما از فرصت استفاده کردیم و به ایشان گفتیم که میخواهیم با شما همکاری داشته باشیم، شما آدم پرکاری هستید، به حوزههای مالی و آیتی اشراف دارید، و برای راهاندازی سامانة جامع مالی با سازمانهای مختلف شهرداری کار کردهاید. اکبری هم با وجود اینکه گفت همکاری میکند اما محدودیتهایی داشت. میگفت چون خانۀ من نزدیک محل کار فعلیام است نمیتوانم بیایم در مجموعۀ شما و یا اینکه چون الان در سازمان دیگری مشغول به کار هستم باید حکم مأموریت بگیرم و نمیتوانم انتقالی بگیرم.
در رابطه با تیم کمیته، تقریباً هیچکدام از افراد تیم همکاری خود را با مجموعۀ مدیریت شهری پس از پایان دورۀ پنجم ادامه نداد. با این حال، ادامۀ حضور دو مسئولدفتر بهاره آروین، که خود کارمند شهرداری تهران بودند و پس از پایان دورۀ پنجم و بازگشت مجدد به مجموعۀ شهرداری نیز همچنان دغدغهمند تحقق شفافیت ماندند، موجب شد آن دو به مهرههایی کلیدی برای تداوم پروژۀ شفافیت در مجموعۀ مدیریت شهری تبدیل شوند.
سید محمود جواهریان: تقریباً بلافاصله بعد از دورۀ پنجم که شورای ششم شکل گرفت، عملاً هیچکس از تیم کمیتۀ شفافیت در شورای شهر نماند. البته با یک فاصلۀ زمانی برخی دوباره اضافه شدند. تصور این بود که کار تمام است. گفتم اینها بهزودی دکمۀ خاموش سایت شفاف را میزنند، یعنی سایت دیگر آپدیت نمیشود و فراموش میشود و تمام میشود و میرود. اما خیلی طول نکشید که خانم فروغی که واقعاً در پیشبرد پروژۀ شفافیت نقش داشت به کمیتۀ بودجۀ شورا رفت و فعالیتش در شورا را ادامه داد. از آن طرف آقای صدوقی که در همان دورۀ شورای پنجم از شورا به شهرداری رفته بود و با معاونت منابع انسانی کار میکرد، به ستاد ارتقای سلامت اداری رفت و ما مکرر با هم جلسه میگذاشتیم. در شورا، آقای صادقی -از اعضای شورای ششم- رئیس کمیتۀ شفافیت شد. یکی-دو جلسه با بنده و خانم فروغی و آقای صدوقی گذاشت و حتی با خود خانم آروین تلفنی صحبت کردند. به من پیشنهاد کردند که شما بهصورت پارهوقت بیا اینجا و کمکحال سیستم در حوزۀ شفافیت باش. من و آقای صدوقی دائم با همدیگر در تماس بودیم که چطوری میتوانیم شفافیت را احیا کنیم تا بالاخره شکل کار را درآوردیم.
محمدحسین صدوقی: من حس میکنم چنین دغدغهای [پیداکردن افراد همسو در بدنه] اصلاً وجود نداشت. یعنی اصلاً وقت و توانی برای پرداختن به چنین دغدغهای نبود. در آن لحظه فقط به این فکر میکردیم که کار را انجام دهیم و به نتیجه برسانیم، مثلاً سایت را بالا بیاوریم یا سامانهها را به هم وصل کنیم. اصلاً به بعدش که جانشینپروری شود و عدهای باشند که در دورههای بعدی دنبال کار را بگیرند فکر نمیکردیم. باوجوداین، اتفاقی که بهطور ناخودآگاه و غیرهدفمند در دورة جدید افتاد این بود که معدودی از افرادی که در دورة قبل درگیر پروژة شفافیت شدند و با آن همسو و همراه بودند با عوضشدن دوره جایگاهشان را از دست ندادند و مجموعه آنها را کنار نگذاشت. این افراد توانستند دوباره در شورا و شهرداری پست تأثیرگذار بگیرند و حرفشان شنیده شود. این اتفاق از دلایلی است که کارهایی که در دورة قبل انجام شد الان هم تا حدی ادامه پیدا کرده و هنوز انحراف زیادی از مسیر اصلیاش پیدا نکرده است. البته همانطور که گفتم این اتفاق برنامهریزیشده نبود و یکذره هم شانسی شد، یعنی از اول به این فکر نشده بود که سه-چهار نفر را بیاوریم که بعداً دغدغة شفافیت را پیگیری کنند و ادامهدادن کار برایشان موضوعیت داشته باشد.
امیرحسین عبداللهزاده[۸]: در دورۀ ششم، تا وقتی که آقای صدوقی و آقای جواهریان دوباره ریکاور نشده بودند، یعنی دوباره در جایگاهی قرار نگرفته بودند که بتوانند موضوع شفافیت را پیگیری کنند، میتوانم بگویم سامانۀ شفافیت تقریباً به محاق رفته بود. چرا؟ چون سیستم شهرداری بهدنبال یک ریست فکتوری اساسی در این حوزه بود. خوشحال بود که دورۀ قبلیها رفتهاند و میتواند به حالت کارخانه برگردد. آقای صدوقی و آقای جواهرایان که ریکاور شدند دوباره بهروزرسانی دادههای سایت شفاف شروع شد و کارهایی که از دورۀ قبل شروع شده بود آرامآرام پی گرفته شد.
موضوع دیگری که در مصاحبهها درخصوص پایدارسازی دستاوردها به آن اشاره میشد، لزوم نفوذ تغییرات در تاروپود سازمان و روالهای انجام امور بود. در این راستا، دراختیارداشتن زمان کافی برای آنکه کارمندان و همچنین خدمتگیرندگان بیرونی با روالها و ابزارهای جدید سازگار شوند اهمیت بسیاری دارد:
محسن شکریپور: من پنج سال راهبر سامانۀ مالی در شهرداری منطقۀ ۱۵بودم و بعد از آن هم با تیم مالی سازمان فاوا در ارتباط بودم. از جایی خبردار شده بودم که ایدۀ آنها این بود که باید هر چیزی که به حوزۀ مالی مربوط میشود، اعم ازسامانۀ کنترل پروژه، سامانۀ قراردادها، سامانۀ املاک و …، ذیل سامانۀ مالی تجمیع شود. به نظر من هم این ایده خیلی قشنگ و این کار کاملاً درستی بود، اما نحوۀ پیادهسازی آن اهمیت داشت. شما باید آنقدر برنامهریزی دقیق و شناخت کافی از موضوعات داشته باشید تا بتوانید چنین کاری را با قدرت انجام دهید، و برای این کار، یک تیم پیادهسازی و پشتیبانی مناسب نیز لازم دارید.
محسن شکریپور: درخصوص حذف پاکات و الکترونیکینمودن تمامی فرایند معاملات، کار تا آنجایی که به شهرداری و حوزه مالی مرتبط بود انجام شد. فقط آنجایی که شهروندان بهعنوان شرکتکنندگان در معاملات شهرداری میبایست با سامانه کار میکردند باقی ماند که نیاز به فرهنگسازی، داشتن تیم آموزشی و تیم پشتیبان قوی و برنامهریزی جهت انجام کار داشت که آن زمان آمادگی برای آن وجود نداشت.
اکبری: برگزاری الکترونیکی جلسات کمیسیونها بنا به نوع قرارداد، حضور الکترونیکی شرکتکنندگان کمیسیونها، انجام سامانهای محاسباتی که انجام میشود تا شخص برنده مشخص شود، مکانیزهشدن مراحل قرارداد، صورتوضعیت و گردش آن و … همگی باید خیلی پا میخورد. به نظر من این خیلی مهم بود که تا جای ممکن پیریزی و گودبرداری کارِ سامانهای و مکانیزهشدن قراردادها زیاد میشد و آنقدر وارد لایههای عمیق شهرداری میشد که در آینده نتوان آن را بهراحتی کنار گذاشت. اما وقتی قدمت یک سامانه یا برخی عملکردهای آن فقط یک ماه باشد، فردا میتوانند خیلی راحت آن را کنار بگذارند. حالا شما فکر کنید که این وسط یک باگی هم پیش بیاید. خب برای سامانهای که تازه نوشته شده و در حال سفارشیسازی است، پیشآمدن باگ و اشکال طبیعی است. اما در شرایطی که سامانه بین کاربرانش جا نیفتاده باشد، با کوچکترین نارضایتی یا مواجهه با یک باگ خیلی کوچک آن را جمع میکنند.
اکبری: تالار آگهی راه افتاده بود ولی ما الزامی ایجاد نکرده بودیم که متقاضیان حتماً از طریق تالار آگهی در مناقصه شرکت کنند. اگر پاکتهایشان را بهصورت دستی تحویل میدادند هم از آنها پذیرفته و کارشان انجام میشد. اگر میخواستیم شرکت در مناقصه از طریق تالار آگهی را الزامی کنیم در سمت پیمانکاران هم با مشکلاتی مواجه میشدیم. چون همۀ پیمانکاران لزوماً مهارت کار با سامانه و گرفتن توکن و انجام امضای الکترونیک و … را نداشتند. و تا آنموقع روال به این شکل بود که آنها مدارکشان را بهصورت فیزیکی به حراست آن واحدی که برگزارکنندۀ مناقصه بود تحویل میدادند. طرف مثلاً پیمانکار عمرانی بود و میگفت آقا یا خانم، من پیمانکار عمرانی هستم و بلد نیستم توکن بگذارم. یعنی درست است که جاافتادن انجام الکترونیکی مناقصه تا حدودی به نفع خود پیمانکاران هم بود چون دیگر میتوانستند بدون اینکه کسی بتواند در اینکه کدام پیمانکار در مناقصه شرکت کند و کدام پیمانکار شرکت نکند اعمالنظر کند، اسنادشان را در سامانه بارگذاری کنند و در مناقصه شرکت داده شوند، ولی متأسفانه به دلیل آنکه بلد نبودند با سامانۀ جدید و سیستم امضای الکترونیک کار کنند پیش میآمد که نمیتوانستند خود را در بازۀ زمانی مقرر به شرکت در مناقصه برسانند. اگر زمان بیشتری، مثلاً دو دوره، برای راهاندازی و جاانداختن برگزاری الکترونیکی مناقصه داشتیم پیمانکار هم یواشیواش به صرافت میافتاد نیروی متخصص خودش را برای این کار بیاورد. یعنی برایش صرفه پیدا میکرد که این کار را بکند. ولی متأسفانه آنقدری فرصت نبود که آنها خودشان را از این بابت تجهیز کنند و بتوانند به میدانِ برگزاری الکترونیکی مناقصه بیایند.
مهدیه آقاملایی[۹]: تا پیش از این خود من ترس زیادی [در استفاده از سامانۀ اتوماسیون] دسترسی به اتوماسیون داشتم، اما نمیدانستم اگر در اتوماسیون نامه بزنم و بعد نتوانم آن را اصلاح کنم یا مشکلی برایش پیش بیاید چه کار کنم. الان میدانم که میتوانم با مدیرها تعامل کنم و هر از گاهی که مشکلی پیش بیاید، آنها نامه را «حذفِ تأیید» میکنند و میتوانم نامه را درست کنم.
در همین راستا، ایجاد تغییرات جدید بهنحوی که برای ذینفعان کاربرد داشته و انجام امور را برایشان تسهیل کند، در پایدارماندن تغییرات بسیار مؤثر است:
مهدی عزیزی: یک نکتۀ جالب برایتان بگویم. کارتابل شهروندی اولین بار تابستان سال ۹۸ راهاندازی شد، اما آمار استفاده از آن، تا حدود یک سال بعد، نزدیک به صفر بود. کسی هم اگر از آن استفاده کرده بود، خود بچههای شهرداری بودند که میخواستند ببینند ما چه کار داریم میکنیم. ولی مردم از آن استفاده نمیکردند. اینطور یادم است که از یک زمانی به بعد، مالکان هم شروع به استفاده از کارتابل کردند. این تغییر رویه بیشتر بهخاطر توصیۀ کارشناسان فضای سبز شهرداریهای مناطق به مالکان در جهت استفاده از کارتابل الکترونیکی اتفاق افتاد. مثلاً مالک، در جلسۀ کمیسیون ماده ۷، رأیش را از کارتابل شهروندی میآورد و نشان ما میداد. خود ما هم به کسانی که مراجعه میکردند میگفتیم بروید کارتابل شهروندیتان را ببینید، بروید دفتر خدمات الکترونیکی و کارتابلتان را فعال کنید و رأیتان را در آن بخوانید، دیگر کسی نباید به شما پرینت کاغذی رأی را بدهد.
محسن شکریپور: تمامی سیستمها ابتدا در برابر تغییر مقاوم هستند. اما بعد از راهاندازی سیستم جدید و دیدن خروجی و مزایای آن، خود پیگیر استمرار و توسعۀ آن خواهند بود. مثل موضوع همین سامانهها، که شاید عجیب به نظر برسد، اما شهرداری دارد برای نگهداری سامانۀ معاملات تمام تلاشش را انجام میدهد و حتی بر سر جایگزینی آن با سامانۀ موجود دولت مقاومت میکند، زیرا برای ایجاد آن بسیار زحمت کشیده شده و این سامانه الان یکی از مهمترین و کاربردیترین سامانههای شهرداری است.
مرتضی احمدی[۱۰]: حالا شفافیت کی مطالبۀ اجتماعی میشود؟ وقتی نقطۀ استفادۀ مردم بشود. ببینید، شما الان دیگر نمیتوانی خیلی از سرویسهای عمومی را حذف کنی. اینستاگرام و شبکههای مجازی را اگر میتوانستند تا حالا حذف کرده بودند. البته یک روش طولانیای را دارند یواشیواش پیاده میکنند. مردم را از تلگرام هل میدهند بروند در واتساپ. یک مدت خستهشان کنند، ولی خلاصه نمیشود این سرویسها را یکمرتبه حذف کرد. چرا؟ چون مطالبۀ اجتماعی برای باقیماندن این سرویسها وجود دارد.
همچنین ایجاد منافع مالی موجب میشود نهفقط ذینفع از پایدارماندن تغییر حمایت کند، در مقابل بازگشت به عقب نیز فعالانه مقاومت کند:
محمد فرجود[۱۱]: همین که «تهران من» هنوز پابرجاست است تا حدی بهخاطر محکمکاریهای ما در دورۀ قبل است. بهعلاوه، برخی سرویسهای پرکاربرد و درآمدزا برای شهرداری را نمیتوانند بهراحتی دست بزنند، مثل سیستم وصول عوارض -عوارض ملک و راه و طرح ترافیک و …- که آن را اول در «تهران من» راه انداختیم، و بعداً ایپیآی بازش را هم ارائه کردیم. در این مورد خاص، هر کاری هم که بخواهند بکنند، حوزۀ مالی شهرداری اجازه نخواهد داد کسی خیلی به آن دست بزند چون شهرداری از طریق آن درآمد دارد. تا پیش از راهافتادن این سیستم، شهرداری برای وصول عوارض حاضر بود هر کاری بکند تا فرد عوارض را بدهد. کسانی بودند که به شهرداری پیشنهاد میدادند بدهیها را وصول کنند و بخشی از آن را خودشان بردارند، یا اصلاً پیشنهاد میدادند که بدهیهای شهرداری را از شهرداری بخرند و بعد بروند از سازمانهای بزرگ و سایرین وصول کنند و در این فرایند مثلاً چهل یا پنجاه درصدش را خودشان بردارند. هیچ راه دیگری هم برای شهرداری وجود نداشت. ما پیشنهاد کردیم که ایپیآی پرداخت عوارض و بدهی را در اختیار اپلیکیشنهای دیگر مثل «آپ» و «تاپ» و «۷۲۴» و غیره بگذاریم؛ مردم از طریق این اپلیکیشنها بتوانند بدهیهای خودشان را ببینند، بدهی ملکشان، بدهی خودروشان، عوارض طرح ترافیکشان و همه را همانجا پرداخت کنند.
اجرای همین ایده، بدون اینکه هیچ الزام و جریمهای اضافه شود، همهچیز را متحول کرد؛ شهرداری آنقدر از این طریق درآمد داشت که باورش نمیشد. سال آخر حضور ما، درآمد شهرداری و وصول مطالباتش در تهران من و سایر اپلیکیشنها از سایر کانالهایی که پیش از این وجود داشت، بیشتر شد و میزانش در حوزۀ ترافیک از همۀ حوزههای دیگر بیشتر بود. اصلاً باورشان نمیشد، چون تا پیش از آن چنین چیزی، یعنی کانال جدیدی که کارش وصول عوارض و مطالبات باشد، وجود نداشت. شهرداری به این راحتیها نمیتواند به این بخش از سرویسهای آنلاین دست بزند و مجبور است آن را به همان شکل سابق نگه دارد، چون پول لازم دارد. ولی حالا ممکن است خود اپلیکیشن تهران من و اسم و برندش را از بین ببرند.
البته نیروی نهفته در مباحث مالی شمشیری دولبه است؛ همانطور که چشماندازِ بهرهمندی از منافع مالی میتواند ذینفعان را با تغییر همراه کند، نگرانی از بابت اختلال در امور مالی شهرداری (و وقوع بحران مالی) نیز میتواند مقاومت شدید ذینفعان را برانگیزد:
امیرحسین عبداللهزاده: بهعلاوه، چون منافع و، بهتبع آن، تعارضِ منافع سنگینی حول این دفاتر [خدمات الکترونیک] به وجود آمده. اگر بخواهید آنها را حذف کنید، شروع میکنند به لابیکردن یا اینکه کار شهرداری را میخوابانند و میروند در فازی که شهرداری نتواند از جایش تکان بخورد. ببینید، زمان آقای حناچی -و البته الان هم چندان فرقی با آن زمان ندارد- ۵۰ تا ۷۰ درصد درآمد شهرداری از عوارض حوزۀ شهرسازی تأمین میشد. اگر دو روز کار دریافت عوارض بخوابد، شهرداری چند صد میلیارد متضرر میشود. به عبارتی درآمدهای حوزۀ شهرسازی رگ حیاتی شهرداری محسوب میشود و اهمیت حفظ این رگ حیاتی حتی افراد خوب و جسور را بهشدت محافظهکار میکند. مثلاً آقای صارمی[۱۲] که بهشدت بهدنبال ایجاد تحول در دفاتر خدمات بود -معتقد بود دفاتر خدمات باید کلاً منحل شوند- بسیار محافظهکار شد و ترسید که نکند به دفاتر دست بزند و یکهو کار بخوابد و درآمد شهرداری تعطیل و شهرداری نابود شود. این ملاحظه، که در دورۀ پیش و دورههای قبل از آن هم بود، و ایضاً شیطنتها و تهدیدهایی که کسانی که با محدودیت یا تغییر در عملکرد دفاتر تعارض منافع دارند میکنند موجب شده است کسی به دفاتر خدمات دست نزند.
مسعود حمزهای[۱۳]: به این صراحت نمیگویم که همکاری نمیکردند، بلکه ما باید هنرمندانه ورود میکردیم. مسئله این است که در شرایطِ پیچیده، هنر مدیریت لازم است. مثلاً یکی از دغدغههای جدی شهرداری در سالیان اخیر پرداخت حقوق پرسنل سرِ ماه است. خب، کافی بود یکی از مدیران مربوطه بگوید به دلیل فلان اقدام شما، من فردا نمیتوانم درآمد لازم برای پرداخت حقوق را تأمین کنم. این یک تابو میشد. در شرایط ایدهآل، من باید بتوانم بگویم این مشکل من نیست، تو که نباید از راه خلاف این کار را انجام دهی. اما ما در شرایط ایدهآل قرار نداریم. مثال حسابهای واسط که برایتان گفتم از همین جنس بود. استفاده از حسابهای واسط عین تخلف است اما خب نمیشد جلوی آن را گرفت چون این کار میتوانست یک مجموعه را کاملاً بخواباند.
سمیه فروغی: خانم دکتر هم میگفت که ما چند ماه حقوق را نمیدهیم تا درس عبرتی برای شما شود که بعد از اینهمه سال عملکردتان این نباشد. جواب مدیرعامل [سازمان بازنشستگی شهرداری] هم این بود که اگر این طوری است، ما هم اینهایی را که حقوق میخواهند میفرستیم جلوی در شورا، شما خودتان جوابشان را بدهید.
ضرورت نفوذ تغییر در تاروپود سازمان، که پیشتر به آن اشاره کردیم، با نکتۀ دیگری که در مصاحبهها بهعنوان یک درسآموخته از پروژۀ شفافیت به آن اشاره میشود مرتبط است، و آن اینکه شاید بهتر بود کمیتۀ شفافیت دستورکارهای خود را محدودتر میکرد و انرژی آزادشدۀ خود را صرف تعمیق دستاوردهایی که کسب کرده بود، یا به قول یکی از مصاحبهشوندگان صرف «فرهنگسازی»، میکرد:
محسن شکریپور: شاید یکی دیگر از موضوعاتی که خانم آروین میتوانست جور دیگری مدیریت کند و به نتیجۀ مطلوبتر برسد الکترونیکیکردن پاکات بود. […] ایشان پافشاری خیلی زیادی کردند و پنج-شش ماه از وقتشان را گذاشتند تا شهرداری را متقاعد کنند که پاکت «ب» را هم حذف و الکترونیکی کند. نهتنها شهرداری نپذیرفت، که پنج-شش ماه هم از دست رفت. من آن موقع پیشنهاد دادم که بیخیال پاکت «ب» شوند. اگر ایشان میپذیرفتند که، بر اساس اعلام ادارهکل حقوقی، فعلاً فقط پاکت «الف» الکترونیکی شود، آن پنج-شش ماه و بعد هم سه-چهار ماهی که به پایان دوره مانده بود میتوانست صرف فرهنگسازی در شهرداری تهران شود که از نظر من بسیار مهم بود و شاید روند الکترونیکیشدن بقیۀ پاکتها هم راه میافتاد. اما پافشاری ایشان بر اینکه هر دو پاکت الکترونیکی شود باعث شد در مورد هیچکدام به نتیجه نرسیم […] من انتظار داشتم که دوستان کمیته، بر اساس این تجربه، به سمت فرهنگسازی و همچنین بهنمایشکشیدن خوبیهای حذف پاکت «الف» بروند و ادامۀ کار را به روش مذکور پیگیری کنند، اما متأسفانه این اتفاق رخ نداد. کمیته حتی میتوانست روی پیادهسازی فروش الکترونیکی اسناد و جاانداختن آن بایستد. بههرحال، به هر دلیلی که بود، الکترونیکیشدن پاکات انجام نشد.
اکبری: اما از یک منظر دیگر که من با آن موافقترم -البته شاید هم من هم اشتباه میکنم- بهتر بود روی یکی از این سامانهها تمرکز میکردیم، پیریزی آن را محکم و کاربردش را مسجل میکردیم. اصلاً از طریق مراجع بالادستی و مدیریت ارشد شهرداری برایش آییننامه و قانون میدادیم. البته هرجور که نگاه میکنم، هر تغییری هر چقدر هم که محکم شده باشد باز هم قابلبرگشت است و نمیتوانی صد درصد مطمئن باشی که نفر بعدی شرایط را به وضعیت قبل برنمیگرداند. اما حتی در این شرایط هم تمرکز بر تعداد کمتری از حوزهها و سامانهها احتمال پایداری سیستم جدید را بیشتر میکرد. […] بنابراین پیشنهاد من این بود که تعداد حوزههای فعالیت کمیته کمتر شود. اگر شفافیت فقط یک در حوزه بهصورت کامل و درست پیریزی میشد، به نظر من بهتر از این بود که در حوزههای متعددی سرمایهگذاری شود. اگر تغییر رویهها از طریق وضع قوانین و مقرراتی در بالاترین سطح یعنی مصوبۀ شورا تثبیت میشد، نفرات بعدی بهدشواری میتوانستند آن رَویهها را تغییر دهند و زیر سؤال ببرند. نمیگویم نمیتوانستند، چون متأسفانه کار نشد ندارد! پس به نظرم بهتر این بود که رویههای جدید بهعنوان قانون و مقررات و بهقول شما سازوکار تدوین میشد، ولو در یک حوزۀ کوچکتر.
این نکته را باید در نظر داشت که تصمیم به ورود عمقی به تعداد محدودتری از دستورکارها، در موضع عمل، کار آسانی نیست. چهبسا اگر کمیتۀ شفافیت، مطابق با پیشنهاد مطرحشده، به حوزههای محدودتری ورود کرده بود، در پایان دوره با این نتیجه مواجه میشد که انرژیِ بیشتری که صرف ورود عمیق به هر حوزه کرده است ثمر بیشتری نداشته است و اگر به جای ورود عمقی، انرژی و سعی خود را بین موضوعات بیشتری پخش کرده بود، سرجمع، نتایج بیشتری به دست آورده بود (اصلاً چهبسا درگیرکردن حوزههای متعدد با بحث شفافیت در پایدارسازی نتایج مؤثرتر از کار درمیآمد). این نکته را صرفاً از آن رو مطرح کردیم که تأکید کنیم عمل به برخی نکاتی که بدیهی به نظر میرسند، در زمین واقعیت، آنقدرها هم آسان و سرراست نیست چراکه متغیرها و ابهامات و عدمتعینهای متعددی به صورتمسئله بار میشود که تصمیمگیری را دشوار میکند.
تا بدین جا، تمامی نکاتی که درخصوص پایدارسازی تغییرات مطرح شد جنبۀ درونسازمانی داشت. اما در مصاحبهها، یکی از عوامل مهم در پایداری تغییرات و اصلاحات مطالبۀ عمومی و خواست گروههای مردمی عنوان میشد؛ بدون مطالبۀ عمومی برای شفافیت، و بدون حضور ذینفعانی که منفعت خود را در تحقق شفافیت ببینند، آن را طلب و از دستاوردها حفاظت کنند، با تمامشدن دورۀ نمایندگی، توازن جدیدی که بهواسطۀ پروژۀ شفافیت شکل گرفته است بهسرعت جای خود را به توازن پیشین خواهد داد. در مصاحبههای انجامشده یکی از خلأهایی که در رابطه با پروژۀ شفافیت ذکر میشد برقرارنکردن ارتباط با جامعه، و فقدان ذینفعان سازمانیافته و مطالبهگری مدنی برای شفافیت بود (برای بحث بیشتر در این خصوص، نگاه کنید به متن «ایدۀ شفافیت در محک تجربه»).
مصاحبهکننده: آیا مکانیسمهایی چیده شده که اگر در آینده خواست عقبگردی صورت بگیرد اینطور نشود؟
محمدحسین صدوقی: نه، یعنی مکانیسمهای موجود خیلی الزامآور نیست. همانطور که در ابتدا گفتم، ممکن است در یک دورهای مصوبهای برای شهرداری جذاب نباشد و آن را اجرا نکند. به عبارتی شاید درعمل مصوباتی که توسط نهاد نظارتیای مثل شورا تصویب شدهاند هم ضمانت اجرایی کافی ندارند. به نظر من بهترین ضمانت اجرایی، مطالبهگری مردم است. اگر بتوانیم شفافیت را به سمتی ببریم که مطالبهگری مردم و پرسنل نسبت به آن زیاد باشد، خودش میتواند عاملی باشد برای اینکه عقبگرد نداشته باشیم.مرتضی احمدی: در رابطه با دستاوردهای کمیتۀ شفافیت خیلی کارهای دیگر میشود کرد که یا سرعت ازدسترفتنش را کُنْد کند یا منجر به حرکتهای جدید شود. مثلاً آیا ما الان با اعضای شورای شهر فعلی گفتوگو میکنیم؟ […] شما میتوانی بروی بنشینی گفتوگو بکنی؛ پیدا میشوند آدمهایی که به گفتوگو مایل باشند. کار دیگری که میشود کرد کمک به شکلگیری انجیاوها و بهخصوص انجیاوهای محلی است. ببینید در شهرستانها آداب و قواعد خیلی فرق میکند. کاملاً محلی است و قوم و قبیله و ارتباطات نقش پررنگی دارد. پس اگر آنجا یک انجیاو باشد خیلی مؤثر است و خیلی میتواند سروصدا کند. کمااینکه در شهرستانها انجیاوهای محیطزیستی پدر یکی را درمیآورند. کار دیگری که میشود کرد همین بهاشتراکگذاری تجارب کمیته با شورای بقیۀ شهرهاست. اینها دو-سه تا چیزی است که الان به ذهن من رسید.
صنم عابدی[۱۴]: من میگویم حتی اگر فقط یک کار هرچند کوچک انجام شود، باید ابزار رسانه را برای معرفی آن به کار گرفت. بعضیوقتها بدون ارائه و معرفی کارها به مردم، نتیجهای که باید، بهطور کامل به دست نمیآید. بهنتیجهرسیدن یعنی اینکه درنهایت مردم بتوانند از خروجی کار استفاده کنند و اجازه ندهند شورای بعدی آن را حذف و کانلمیکن کند، که آن هم با استفاده از رسانه و تبلیغات ممکن میشود.
البته کمیتۀ شفافیت اقداماتی برای درگیرکردن گروههای مدنی و تخصصی به انجام رساند که از آن میان میتوان به برگزاری مسابقه «تهران به روایت شفاف» و انجام پروژۀ رصد شفافیت شوراها و شهرداریهای کشور[۱۵]اشاره کرد، اما به نظر میرسد این اقدامات تأثیر پایداری بر مطالبۀ شفافیت نداشتند.
مهدی ثنایی[۱۶]: ما دوست داشتیم در پروژۀ پایدارسازی دستاوردهای کمیتۀ شفافیت مشارکت کنیم. صحبتهایی هم شده بود و حتی پروپوزال هم ارائه داده بودیم. آنجا رویکرد ما ترویجی بود و پیشنهادمان هم انتشار فعالیتها و دستاوردهای کمیتۀ شفافیت در شبکههای اجتماعی، برگزاری مسابقه و رویداد و تهیه برنامههایی برای تلویزیون در یک فرایند سریع و چابک بود. در اینجا سرعتعمل مسئلۀ مهمی بود وگرنه ما چند سال بعد برای شفافیت مجلس یک مستند به نام «خانه در تاریکی» ساختیم. اینجور به خاطر دارم که درنهایت به دلیل کمبود منابع مالی و اینجور مسائل کار پیش نرفت و نتوانستیم ورود معناداری به موضوع بکنیم.
مهدی ثنایی: کمیته متوجه اهمیت تثبیت بود. کمیته در همکاری با شهرداری مسابقهای گذاشت به نام «تهران به روایت شفاف» برای تحلیل دادههای منتشرشده روی سایت شفاف. اینها همه پروژههای تثبیتی و نظارتی و رصد است. کمیته میدانست ولی خب ضعیف بود. به نظر من منابع مالیاش کم بود. منابع نیروی انسانیاش را میتوانست فراهم کند ولی یادم است از نظر منابع مالی مشکل داشت. چون میدانید، این کارها در اصل در سطح بالاتری باید پیگیری شود.
پروشات مهرورزی[۱۷]: این مسابقه هم از آن پروژههای جالبی است که من همیشه در رزومهام میآورم که ما آن را برگزار کردیم. ما فراخوان دادیم و از پژوهشگران و علاقهمندان خواستیم تا، با مبنا قراردادن دیتای منتشرشده روی سایت شفاف و ترکیب آن با منابع دادهای دیگری که دسترسی عمومی به آن وجود دارد، تحلیلی از موضوعی در حوزۀ مدیریت شهری ارائه دهند. خود ایدۀ مسابقه ایدۀ جالبی بود که متأسفانه افتتاحیهاش با کرونا مصادف شد و آن چیزی که فکر میکردیم نشد و زحمتهایی که کشیده شده بود دیده نشد. اینها به کنار، اگر بخواهم درمورد خود مسابقه صحبت کنم، به نظرم کیفیت آثار خیلی پایینتر از حد انتظار بود. شاید اگر استمرار پیدا میکرد و سالهای بعد هم برگزار میشد کیفیت آثار بهتر میشد. خوبی این مسابقه این بود که میتوانستی کموکاستیهای دیتاهای منتشرشده را از دید فرد بیرونی که نمیداند این دیتاها چطور دارد تولید و منتشر میشود ببینی و بفهمی برای اینکه بشود از این دیتاها استفادۀ پژوهشی کرد و مثلاً یک تحلیل آماری درست روی آن داد چه چیزی کم است
مصاحبهکننده: هدف این مسابقه چه بود و فرایندش به چه صورت بود؟
پروشات مهرورزی: هدف اصلی مسابقه این بود که سایت شفاف بیشتر معرفی شود و کمی مورد استفاده قرار گیرد. هدف جانبیاش به نظرم این بود که هم باگ دیتاهای ما دربیاید و هم اینکه، با کمک پژوهشگران، حلقۀ مطالبهگری فعال شود، چون همانطور که گفتم یکی از حلقههای زنجیرۀ شفافیت استفادۀ پژوهشگران و خبرنگاران و امثالهم از دیتایی است که منتشر شده، اینکه آن دیتای خام را تبدیل کنند به تحلیل قابل لمسی که دغدغۀ عمومی است، یعنی دیتای خام تبدیل شود به دیتای غیرخام و یک چیزی ازش دربیاید، چون دیتای خام که کاربردی ندارد. مثلاً از دیتای کارمندها دربیاید که پارتیبازی در شهرداری کم است یا زیاد. اصلاً فکر میکنم یکی از کارهایی که به مسابقه ارسال شد همین بررسی نسبتهای فامیلی در شهرداری بود. درواقع این حلقۀ گمشدۀ شفافیت و مطالبهگری را قرار بود این پژوهشگرها و خبرنگارها پر کنند.
مصاحبهکننده: برگزاری مسابقه به اهداف خودش رسید؟
پروشات مهرورزی: به نظر من، نه خیلی. قضیۀ کرونا خیلی تأثیرگذار بود و باعث شد فرایند مسابقه خیلی کشدار و طولانی شود. درکل، خود برگزاری این مسابقه کار درستی بود، ولی تعداد آثار قابلقبول خیلی کم بود و اصلاً در سطح کمیته نبود. اگر بخواهم کمی از خودمان تعریف کنم، سطح اعضای کمیته، اگر میخواستند دادهها را تحلیل کنند، خیلی بالاتر بود. […] الان با توجه به تجربۀ این مسابقه و مشاهدۀ مسابقات دیگری که در دانشگاهها تبلیغ میشود، شاید تبلیغات را گستردهتر و مدل تبلیغ را دمدستیتر میکردم. یعنی مثلاً ما در دانشگاهها پوستر زدیم، ولی شاید هوچیگریکردن در سوشال مدیا بهتر باشد چون مخاطب بیشتری جذب میکند. با توجه به اینکه یکی از اهداف این مسابقه این بود که مطالبهگری صورت گیرد، هوچیگری و تبلیغات مسابقه در سوشال مدیا باعث میشد آدمهای مطالبهگر و عادیتر هم سراغ دیتا بروند و آن را ببینند.
در پایان، میتوان این سؤال را مطرح کرد که اکنون که بیش از دو سال از پایان دورۀ پنجم میگذرد، چه بر سر پروژۀ شفافیت و دستاوردهای آن آمده است؟ گزارش دقیق از وضعیت فعلی پروژۀ شفافیت نیازمند ارزیابی دقیق و مفصل است که از حدود چارچوب پروژۀ حاضر خارج است. با این حال، اگر به اظهارات مصاحبهشوندگان رجوع کنیم، به نظر میرسد موضوع شفافیت و بهروزنگهداشتن سایت شفاف در دورۀ فعلی مدیریت شهری نیز در دستورکار قرار دارد و اینطور نیست که دستاوردهای این پروژه کاملاً از بین رفته باشد:
محمدحسین صدوقی: به نظر من خیلی از نقطهای که در پایان دورة قبل بودیم عقبنشینی نداشتهایم. یعنی در بحث انتشار عمومی اطلاعات اینطور نبوده که کسی بهطور هدفمند عقبنشینی کند و بگوید من با اصل این کار مخالفم و انجامش ندهید، اتفاقاً خلاف آن اتفاق افتاده است. همین که اطلاعاتی که از قبل منتشرشده بود دارد بهروز میشود نشان میدهد که خواست شفافیت هنوز در مجموعه هست؛ هم از طرف شورا مطالبهگری هست و هم در خود شهرداری هم کسی ممانعتی برای کار ندارد. کار دارد انجام میشود و میتوانم بگویم از دستاوردهایمان عقبگردی نداشتهایم.
سید محمود جواهریان: یک دورهای واقعاً ناامید بودم که کار ادامه پیدا بکند، ولی الان امیدوارم و معتقدم که اگر کار با همین شکلی که دارد پیش میرود پیش برود، نتایجی حاصل میشود که ما با مدل شورای پنجم هرگز به آن نمیرسیدیم. ببینید، الان متولی شفافیت در شهرداری تهران حراست است. جنس حراست اینجوری است که همهچیز محرمانه است. یعنی نامۀ عادیاش را هم محرمانه میزند. بااینحال حراست آمده و میگوید شورای شهر مصوبه دارد و این مصوبه باید اجرا شود. معنی ندارد که اجرا نشود. حراست از نگاه خودش میگوید که معنی ندارد شورا چیزی را مصوب کند و شما ملزم به اجرا باشید، اما اجرا نکنید. این ترک فعل است. هرچه در مصوبه هست شما باید اجرا بکنید و شهرداری را پای کار میکشاند، با آنها جلسه میگذارد، حرفشان را میشنود، حرف میزند، توجیه میکند و تصویب میکند که حالا بعداً اجرا شود.
بهاره آروین: اصلاً یکی از دلایل دیگری که احساس کردم میتوانم شفافیت را که مثل بچهام بود رها کنم این بود که دیدم کسانی هستند که بیایند و این موضوع را بردارند و شاید نه به آن سرعتی که من کار را در شورا و شهرداری پیش میبردم، اما بههرحال خوب از پس آن برخواهند آمد. مثلاً همین شهرداری کرمان در دور جدید؛ ما اصلاً انتظار نداشتیم کسی از شفافیت صحبت کند، که دیدیم از کرمان عَلَم را بلند کردند. اگر خودشان بخواهند من کمکشان میکنم و شاید در این صورت بیشتر و بهتر جلو بروند، ولی من هم نباشم اینها راه را میروند. به نظرم کمی که اوضاع آرامتر شود، شفافیت آن حوزهای است که یکسری آدم در آن خودشان را هویتیابی خواهند کرد. کاری کمهزینه (منظورم هزینۀ مالی است) و مشخص است. مثلاً یک برتری که شفافیت نسبت به عدالتخواهی دارد این است که برای شفافیت میتوان کارهای مشخصی تعریف کرد و to the point (دقیق و در مسیر مشخص) پیش رفت.
مصاحبهکننده: اگر اشتباه نکنم، تیر یا مرداد پارسال (۱۴۰۱)، در شکایتی که سازمان بازرسی کل کشور از شهرداری تهران کرد دیوان عدالت اداری رأی به ابطال مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری» داد. از بعد از آن، روال کار شهرداری در حوزۀ معاملات تغییری کرد؟
محسن شکریپور: هیچ تغییری نکرده و ما دنبال این هستیم که مصوبه کمافیالسابق سر جایش باشد و طبق روال گذشته کار خودمان را انجام دهیم و به مشکل برنخوریم. حتی اگر مصوبه ابطال گردد، روالی که در شهرداری ایجاد شده است پابرجا خواهد ماند. اولاً، طرح ایجاد سامانۀ قراردادها از قبل از دورۀ گذشته و در زمان آقای قالیباف کلید خورد، کمیتۀ شفافیت آن را توسعه داد، و در حال حاضر هم هیچکس در شهرداری به دنبال حذف آن نیست، زیرا دیگر جزئی از روال انجام کار در شهرداری شده است. درخصوص وبسایت شفاف نیز باید بگویم که بذری که در دورۀ گذشته کاشته شده محصول داده و مدیریت شهری جدید هم خود به دنبال شفافیت است، پس این موضوع هم پابرجا خواهد ماند.
اما البته تمامی اظهارنظرها تا بدین حد خوشبینانه نیست:
اکبری: کاری که برایش اینهمه زحمت کشیده شده بود که به ۸۰ و ۱۰۰ برسد -و رسید- به محض اینکه تغییر مدیریتی انجام شد و دورۀ جدید مدیریت شهری سر کار آمد، به ۶۰ برگشت؛ امیدوارم که همچنان روی همان ۶۰ مانده باشد و کمتر نشده باشد. افسوس من بابت این نیست که کاری انجام نشد یا نتیجهای نداشت. بابت این افسوس میخورم که اینهمه زحمت کشیده شد تا کارها در آن تایم کم به یک استاندارد قابل قبول برسد و البته با شرایط خیلی سخت به آن هم رسید، اما درنهایت به محض اینکه فشار مدیریتی دورۀ قبل برداشته شد، بخشهای مختلف شهرداری دوباره انقلتهای زیادی روی کار آوردند که از همۀ امکانات سامانه استفاده نکنند و تا جایی که ممکن است برایش راه دررو بگذارند؛ چه درمورد گردش کار و مراحل مختلف فرایند عقد قرارداد و توافقاتی که دراینباره صورت گرفته بود، و چه درمورد نمایش اطلاعات قراردادهای منعقدشده در سامانۀ شفافیت، تلاش کردند تا سامانه را داخلیتر و جزیرهایتر کنند. تا همان اواخر هم برخی نمیخواستند اطلاعات خیلی از قراردادها را در سامانۀ قراردادها وارد کنند، میگفتند یک راهدررویی بگذارید که ما بدون نیاز به واردکردن اطلاعات قرارداد در سامانۀ قراردادها، کارهای مالی قرارداد را در سامانۀ مالی انجام دهیم.
نجمه طاهری: یکی از چیزهایی که با نزدیکشدن به پایان دوره برای من ناراحتکننده بود،همین پایدارنبودن خروجیهای کار ما بود. وقتی سامانۀ معاملات پرید و تمام زحماتی که سمیه در سال آخر برای الکترونیکیشدن بازگشایی پاکتها و الکترونیکیشدن امضا کشیده بود باد هوا شد، حس میکردم که کاری که مشغولش هستیم تبدیل به هیچ خواهد شد. انگار با دیدن پایان ماجرا به نظر میآمد که تحمل اینهمه فشار و استرسِ کاری صرفه نداشت و عاقلانه نبود. البته تازگی که با چند تا از دوستان صحبت همین موضوع شد گفتند حس کسانی که الان در شورا و شهرداری مشغول هستند این نیست و میگویند که هنوز دارد کارهایی انجام میشود. من واقعاً از این خبر خوشحال شدم چون شنیده بودم که مصوبۀ مربوط به انتشار اطلاعات معاملات لغو شده و حس من این بود که دیگر در شورا کسی با بحث شفافیت کاری ندارد و این موضوع کنار گذاشته شده است.
پروشات مهرورزی: نمیدانم دقیقاً مدیران جدید چه کارهایی انجام دادهاند. پارسال یکی از مدیران منابع انسانی به من مسیج زد که خانم مهرورزی، از وقتی شما رفتید، پدر ما با مدیران جدید و شورا درآمده. همۀ قدیمیها را جابهجا کردهاند. یکسری جدید آمدهاند که ما اصلاً نمیدانیم کی هستند و چی هستند و از کجا آمدهاند و کارها را خیلی سخت میتوانیم انجام دهیم و از زمانی که شما رفتهاید، پروژه هیچ پیشرفتی نداشته.
محمدمهدی ریوندی[۱۸]: اطلاع ندارم از زمانی که تیم جدید آمدهاند سامانهها تا چه حد آپدیت میشود -شما حتماً چک میکنید- ولی خب دیگر اصلاً اسمی از شفاف نیست. آن موقع اگر یادتان باشد هفتهای یک بار، دوهفتهای یک بار، خبری از شفافیت و یک حرکت جدید منتشر میشد. درحالیکه الان من مدتهاست خبری از شفافیت در کانالها و اخبار مختلف نمیبینم.
درنهایت میتوان گفت با توجه به محدودیتهای زمانی که در دورههای نمایندگی و مدیریتی وجود دارد، توجه به پایدارسازیِ اصلاحات یکی از اصولی است که نباید نادیده گرفته شود. از همان ابتدای شروع کار و فعالیت در جهت اصلاح، باید به شیوههایی که تغییرات و دستاوردها پایدار بمانند و عوضشدن شرایط زمینهای نتواند بهراحتی آنها را از بین ببرد اندیشید و موازی با ایجاد تغییر، به آن شیوهها نیز توجه کرده و مطابق با آنها پیش رفت.
اگر پس از خواندن متن حاضر، تثبیت و پایدارسازی دستاوردها بهعنوان جزء لاینفک هر پروژۀ اصلاحی، ونه ضمیمه و تکملهای بر آن، در ذهن شما تثبیت و پایدار شد، پروژهٔ مستندنگاری به هدف خود رسیده است.
سؤالاتی جهت بحث و بررسی بیشتر:
- معیار تشخیص اینکه تغییرات و اصلاحات پایدار شدهاند چیست؟
- با توجه به اینکه اجرای مصوبات بدون پیگیری مستمر چندان عملی نمیشود، چقدر میتوان روی تصویب مصوبه بهعنوان راهکاری برای پایدارسازی حساب کرد؟
[۱] مشاور بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند
[۲] (نام مستعار) کارشناس سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه امور مالی
[۳] مسئولدفتر بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند
[۴] کارشناس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر
[۵] کارشناس دفتر بهاره آروین و رئیس دبیرخانۀ ستاد ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد شهرداری تهران در دورة بعد از آن
[۶] مسئولدفتر بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند
[۷] نمایندۀ ادارهکلهای «امور مالی و اموال» و «حقوقی» شهرداری در اجرای مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری»
[۸] کارشناس کمیسیون سلامت، محیطزیست و خدمات شهری
[۹] رئیس ادارۀ مصوبات و تنقیح مقررات شورای شهر
[۱۰] مشاور کمیته شفافیت و شهر هوشمند
[۱۱] مدیرعامل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران
[۱۲] حمیدرضا صارمی، معاون «شهرسازی و معماری» شهرداری تهران همزمان با شورای ششم
[۱۳] رئیس سازمان بازرسی شهرداری تهران
[۱۴] مشاور رسانهای بهاره آروین
[۱۵] کمیته شفافیت در پاییز و زمستان ۹۸ با همکاری شهرداری اقدام به برگزاری مسابقه تحلیل دادههای وبسایت شفاف با هدف ترویج استفاده از اطلاعات و دادههای منتشرشده در شهرداری تهران توسط شهروندان و متخصصان کرد. همچنین در زمستان همان سال، نتایج نخستین دوره ارزیابی شفافیت شوراها و شهرداریهای کشور که با هدف ترویج شفافیت در مدیریتهای شهری سطح کشور و با همکاری جمعی از سمنهای فعال در حوزه شفافیت و مبارزه با فساد به انجام رسید، روی وبسایتی که به همین منظور راهاندازی شده بود منتشر شد.
[۱۶] رئیس اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» ومشاور کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند
[۱۷] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند
[۱۸] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند
دیدگاه خود را ثبت کنید
دوست دارید به بحث ملحق شوید؟Feel free to contribute!