کوه یخ؛ درباره دستاوردهای پروژه شفافیت
پیادهسازی هر ایدۀ اصلاحی پیامدهای جانبیای دارد که میتواند به اندازۀ هدف اصلی از اصلاح مهم و اثرگذار باشد.
نتایجی که پشتصحنه حاصل میشود و در نگاه اول قابل مشاهده نیست ممکن است از دستاوردهای مهم پروژه باشد: در پروژۀ شفافیت، نظم ونسق پیدا کردن دادههای شهرداری یکی از این دستاوردهاست.
الگوسازی مهم و ممکن است و خود یک دستاورد قابلاعتنا محسوب میشود.
برای بررسی نتایج یک پروژه یا اصلاح و قضاوت درباره موفق یا ناموفق بودن آن، کار معمول و منطقی این است که اهداف آن را پیشِ رو گذاشته و ببینیم آن اهداف محقق شدهاند یا نه. اما وجه دیگری نیز دربارة نتایج یک پروژه یا اصلاح وجود دارد و آن پیامدهای قصدنشده است؛ یعنی یک اصلاح ممکن است پیامدهایی به دنبال داشته باشد که در اهداف اولیة آن نبوده است اما میتوان بهعنوان دستاورد و موفقیت (و البته شکست) قلمداد کرد. از همین روست که از دستاوردهای پروژة شفافیت به کوه یخ تعبیر کردیم؛ چراکه علاوهبر دستاوردهایی که در همان دوره معمولاً از آنها صحبت میشد و ناظر به انتشار عمومی مجموعههای دادهای مختلف بود، این پروژه نتایج دیگری نیز به بار آورد که جزء اهداف اولیه و صریح آن نبود، اما این را نباید به معنای کماهمیتبودن آنها دانست.
*
دستاوردهای پروژه شفافیت را میتوان از منظرهای مختلف برشمرد. در وهلۀ اول، سؤالی که میتوان پرسید از منظر خود شفافیت است: آیا در نتیجۀ پروژۀ شفافیت، دسترسی شهروندان به اطلاعات عملکردی شهرداری فراهم شد؟
بنا بر مصاحبهها و همچین مستندات موجود از عملکرد کمیتۀ شفافیت، در پایان دورۀ چهارساله، نهفقط در حوزههای مالی و معاملاتی و شهرسازی، که شفافیت آنها جزء وعدههای انتخاباتی بهاره آروین بود، بلکه در حوزههای دیگری همچون منابع انسانی، سفرهای خارجی، و پژوهشها و مطالعات نیز مجموعههای متنوعی از اطلاعات، از طریق سایت شفاف، در دسترس عموم قرار گرفته بود. از چهار محور وعدههای انتخاباتی:
- «شفافیت آرای نمایندگان» از همان آغاز کار شورای پنجم، با اجماع نمایندگان بر برگزاری جلسات و رأیگیریها به صورت علنی و همچنین راهاندازی امکان پخش زنده جلسات محقق شد؛
- محور «شفافیت قراردادهای بالای یکمیلیارد» با انتشار اطلاعات مناقصات بالای یکمیلیارد در فروردین ۹۷ آغاز و بهتدریج، با اضافهشدن اطلاعات مزایدات و نیز کاهش حدنصاب مبلغ معامله برای انتشار اطلاعات روی سایت شفاف به حد متوسط، دامنۀ آن وسیعتر شد؛
- محور «شفافیت ریز کمکهای نقدی و غیرنقدی شهرداری به اشخاص حقیقی و حقوقی» به شکل مجزا پیگیری نشد بلکه در شفافیت بودجه و عملکرد مالی شهرداری و اقداماتی نظیر انتشار لایحه و مصوبه بودجه در فرمت استاندارد (فایل اکسل)، انتشار گزارشهای ماهانه هزینه و درآمد شهرداری و انتشار گزارشهای تفریغ بودجه مستتر شد؛
- ذیل محور «شفافیت اطلاعات تغییر کاربریها، جوازهای ساختوساز، پایانکارها» نیز انتشار اطلاعات پروندههای صدور پروانه، انتشار سوابق طرح تفصیلی، انتشار تغییر و تثبیت کاربریها و انتشار اطلاعات پروندههای برجباغ محقق شد.
محسن هاشمی[۱]: ما در بحث شفافیت دو حرکت مثبت داشتیم. یکی از آنها شفافیت آرا بود که هنوز مجلس نتوانسته این کار را انجام بدهد. روزی که شورای پنجم فعالیت خود را آغاز کرد، بر اساس همین شعار شفافیت و شهر شیشهای، گفته شد شورای شهر هم باید شیشهای شود، یعنی باید مشخص باشد هر عضو چه رأیی میدهد.
سید محمود جواهریان[۲]: ما داشتیم کار جدیدی انجام میدادیم و میخواستیم اثر آن را ببینیم. واقعاً امیدوار بودیم اتفاقات خوبی بیفتد که افتاد. کمااینکه در گزارش عملکردی که آخر دوره منتشر کردیم، فکر میکنم هر چهار وعدهای که خانم آروین قبل از انتخابات داده بود محقق شده بود. یعنی ما امیدوار به وقوع اتفاقات خوبی بودیم که این اتفاقات تا حدود زیادی افتاد و امروز هم اثراتش هست و در شورای ششم و مدیریت شهری فعلی دیده میشود. […] بابت هر قدمی که برمیداشتیم، مثلاً انتشار قراردادهای بالای یک میلیارد تومان روی سایت شفاف، قدم بعدی قراردادهای بالای ۲۵۰میلیون تومان، اتصال سامانۀ منابع انسانی به شفاف یا انتشار حقوق مدیران ارشد واقعاً خوشحال میشدیم
محمدمهدی ریوندی[۳]: درنهایت تا حد خیلی خوبی مقصود ما از انتشار محقق [اطلاعات پروانههای ساختمانی] محقق شد.
محمدنادر محمدزاده[۴]: در ماههای آخر دورۀ پنجم، تقریباً همۀ معاملات و اقداماتمان روی املاکی که اطلاعاتشان ثبت شده بود، بهصورت سامانهای ثبت میشد و قابل رؤیت بود […] به نظر من در ماههای آخر دورۀ پنجم شورا به نقطۀ قابلقبولی رسیده بودیم؛ در رابطه با معاملات، تقریباً صدردصد معاملات در سامانه ثبت، و اطلاعات آن معاملاتی که حدنصاب شورا را رد میکرد، روی سایت شفاف منتشر میشد. در رابطه با ثبت اطلاعات داراییها هم، همین که اطلاعات برای سیستم داخلی شهرداری قابل دسترسی شده بود خوب بود.
مهدی ثنایی[۵]: انتشار مواردی از قبیل مجوزهای برجباغها، کیوسکها و مجوز طرحترافیک خبرنگاری از جمله مواردی بود که اصلاً در مخیلۀ من نبود.
محسن شکریپور[۶]: ما ۷۰ درصد راه را رفته بودیم، ۳۰ درصد آخرش مانده بود تا هدف نهایی مصوبه [الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری] تحقق پیدا کند […] معتقدم اگر تعویض سامانه اتفاق نمیافتاد، این امکان وجود داشت تا کاری را که شروع کرده بودیم -یعنی راهاندازی سامانۀ قراردادها در تمامی واحدهای زیرمجموعۀ شهرداری- در همان دورۀ مدیریتی قبل به انتها برسانیم.
نجمه طاهری[۷]: یکی از بندهای این مصوبه [مدیریت تعارض منافع در شهرداری تهران] مربوط به انتشار حقوق و دستمزد مدیران بود. در اجرای این بند، فقط حقوق مندرج در حکم مدیران منتشر شد اما اینکه کل دریافتی منتشر شود با وجود پیگیریهایی که انجام دادیم درنهایت محقق نشد.
میثم درویشی[۸]: نقطۀ عطف و بحث جذاب در داخل شهرداری انتشار اطلاعات کارکنان بود. به هر حال انتشار این اطلاعات باعث آشکارشدن یکسری نسبتهای خویشاوندی و … شد.
اکبری[۹]: یکی دیگر از آیتمهایی که در سامانۀ شفافیت نمایش داده میشد بودجه و گزارشهای عملکرد مالی شهرداری بود.
آیا اطلاعات منتشرشده کیفیت لازم را داشت (درخصوص موضوع «کیفیت داده» نگاه کنید به متن «سامانه بود، داده نبود! دربارۀ مسئلۀ کیفیت دادهها»)؟ اینجا میرسیم به دستاورد دیگر پروژۀ شفافیت. به زعم مصاحبهشوندگان، یکی دیگر از دستاوردهای کسبشده نظم و نسقی است که بانکهای اطلاعاتی شهرداری به خود گرفت. اگر هدف نهایی پروژۀ شفافیت کاهش فساد و افزایش عمومی اعتماد از طریق فعالشدن امکان نظارت همگانی بوده است، این هدف مستلزم وجود دادههای باکیفیت بود که بهصورت آنلاین در اختیار شهروندان قرار گیرد. برای ایجاد این بستر، در کنار اقدام به انتشار اطلاعات موجود در پایگاههای دادهای شهرداری، اقدامات دیگری نیز انجام گرفت تا خطا و نقصهای موجود در اطلاعات برطرف شود؛ ثبت و انتشار اطلاعات روی سایت شفاف، تا جای ممکن، الکترونیکی و خودکار شود؛ و همچنین بهواسطۀ فراگیرشدن استفاده از سامانههای مرکزی در کلیۀ واحدهای زیرمجموعۀ شهرداری، از جامعیت اطلاعات اطمینان حاصل شود. مجموعۀ این اقدامات موجب شد کیفیت دادههای ثبتشده در پایگاههای دادهای شهرداری بالا رود و واحدهای ستادی شهرداری نظارت بیشتری بر عملکرد واحدهای زیرمجموعۀ خود پیدا کنند و وضعیت آنها را بهتر و دقیقتر رصد کنند. درواقع هدفگذاریِ شفافیتِ عمومی عاملی شد تا عملکرد مجموعه بهصورت درونی نیز شفافتر شود:
مرتضی احمدی[۱۰]: به نظر من در پشت سامانهها و سیستمها در دورۀ کمیته کارهای بزرگی انجام شد. هرچقدر هم که سامانۀ شفاف بهروز نشود، مهم این است که اطلاعات در آن پشت به هم متصل است و یکپارچگی وجود دارد.
سمیه فروغی[۱۱]: دستاوردهای خاص هم داشتیم، برای مثال، اقداماتی که در زمینۀ سامانۀ معاملات کردیم از جمله اینکه بعضی سازمانها به این سامانه پیوستند، فرایندهای انجام معاملات الکترونیکی شد، پرکردن یکسری از فیلدهای اطلاعاتی در سامانه اجباری شد، اطلاعات پرداخت روی ردیف بودجه آمد.
نجمه طاهری: یکی از دغدغههای اصلی ما این بود که مطمئن شویم اطلاعات تمام معاملات شهرداری در سامانۀ معاملات ثبت میشود. راهکاری که به ذهنمان رسید این بود که شهرداری سامانۀ معاملات را به سامانۀ مالی وصل کند و هر وقت هر کس خواست امور مالی مربوط به یک قرارداد را در سامانۀ مالی پیش ببرد، سامانه چک کند که آیا اطلاعات این قرارداد قبلاً در سامانۀ معاملات ثبت شده یا نه و اگر نشده، کار پیش نرود. مشکلی که وجود داشت این بود که بین اطلاعاتی که از قبل در رابطه با قراردادهای شهرداری در این دو سامانه ثبت شده بود تعداد زیادی مغایرت وجود داشت و این مغایرتها باید رفع میشد تا بتوان دو سامانه را به هم وصل کرد. ما یک ماه پیگیری کردیم تا این ایراد رفع شود و شهرداری هم بهصورت هفتگی از مغایرتهای رفعشده گزارش میداد، مثلاً این هفته میگفتند سههزار مغایرت داریم، هفتۀ بعد میشد دوهزار و پانصد تا، هفتۀ بعدش هزار تا و بعد هشتصد تا … تا تمام شد. ما یکی-دو ماهی درگیر این موضوع بودیم.
محمدحسین صدوقی[۱۲]: در بحث انتشار عمومی اطلاعات ما با دو دسته اطلاعات مواجهیم؛ یا اطلاعات از یک پروسۀ شفاف آمده است و مسیر انتشار عمومی آن راحت و سرراست طی میشود، و یا با مجموعهای از اطلاعات نامفهوم و پراکنده مواجهیم که نیازمند تدقیق، صحتسنجی و یکپارچهسازی است. خیلی از اوقات، نقایص و عدم یکپارچگی اطلاعات بعد از انتشار نسخة اولیه خودش را نشان میداد و زمینهای فراهم میکرد تا کمیتة شفافیت برای اصلاح و بهبود کیفیت اطلاعات مطالبهگری کند. مثال بارزی که در این زمینه به نظرم میرسد، شفافیت حوزة معاملات است. اقدامات بسیار و پروسة طولانیای طی شد تا ذرهذره، همة واحدهای مجموعة شهرداری به یک سامانة واحد وصل شوند و اطلاعات معاملات خودشان را آنجا ثبت کنند. ما حتی تا اواخر دورة قبل هم درگیر این موضوع بودیم که تمام سازمانها و شرکتهای شهرداری، معاملاتشان را روی سامانة جامع معاملات انجام دهند تا اطلاعات منتشرشده از معاملات کامل باشد. یعنی اگر بحث شفافیت معاملات مطرح نبود، شاید هیچکس پیگیر یکپارچگی و تدقیق اطلاعات معاملات نمیشد. […] یک آوردۀ خیلی مهم پروژة شفافیت، غیر از انتشار عمومی، شفافیت داخلی برای خود شهرداری بود. درواقع فرایند ابتدا باید برای خود مدیر شهری شفاف میشد تا بتواند آن را برای مردم شفاف کند. شاید اگر الزام شورا به انتشار عمومی اطلاعات در حوزههای مختلف نبود، مدیریت شهری هم دنبال آن نمیرفت تا فرایندهای منتهی به تولید آن اطلاعات را برای خودش شفاف کند. به نظرم مهمترین آوردة پروژة شفافیت تا اینجای کار، همین بوده است.
میثم درویشی: این مقاومت و صبوری منجر به ایجاد یک فرهنگ سازمانی در راستای توسعۀ سیستم انتشار شفاف اطلاعات شد. درواقع، این سیستم که تا قبل از آن بهعنوان یک تهدید به شمار میآمد، به فرصتی برای سامانبخشی به بانکهای اطلاعاتی داخلی و بهبود گردش اطلاعات در شهرداری تهران تبدیل شد.
محمد فرجود[۱۳]: در دورۀ قبل یکی از مهمترین توفیقات ما همین بود که ضریب نفوذ سامانههای مرکزی را از خیلی کم به نزدیک به کامل رساندیم. پیادهسازی سامانۀ منابع انسانی پیچیده بود چون مثلاً جایی مثل سازمان پارکها[۱۴] با دوهزار نفر نیرو کلاً سامانۀ منابع انسانی نداشت و اطلاعات نیروهایش را در فایل اکسل نگه میداشت. دیگر خود شما حساب کنید که طراحی و پیادهسازی فرایندها و ورود اطلاعات کارکنان در آن بخش چقدر سخت بود. […] در حوزۀ مالی و حوزۀ قراردادها هم مسیر مشابهی طی شد، یعنی ما شروع کردیم به ارتقای سامانههایی که از قبل در شهرداری وجود داشتند و، بهطور موازی، پیگیریهای لازم درخصوص راهاندازی این سامانهها را در تعداد هرچه بیشتری از بخشهای شهرداری انجام میدادیم. […] وقتی اطلاعات قراردادهای واحدهای مختلف روی این سامانه [سامانۀ قراردادها] آمد، خود معاونت مالی تازه فهمید چه خبر است و اطلاعات قراردادها در خود شهرداری هم شفاف شد.
محسن شکریپور: تا پیش از آن، یکسری از سازمانها و شرکتها قراردادهایی میبستند که ما اصلاً از آن خبر نداشتیم و نمیدانستیم در آن سازمان یا شرکت چه اتفاقاتی دارد میافتد. اما در فرایندی که در سامانۀ قراردادها طراحی شده بود، ما از صفر تا صد کار را میدیدیم و سامانهایشدن باعث شده بود که تا حدی زیادی جلوی عدم رعایت تشریفات قانونی معاملات گرفته شود. اصلاً یکی از خوبیهای شفافیت همین است؛ اگر تا پیش از این مثلاً کارمند شهرداری در خفا میتوانست پروندۀ فرد را توی کشو بگذارد و تا سه ماه کار پیمانکار را انجام ندهد، وقتی فرایندها شفاف شود، نمیتواند چنین کاری کند، چون در سیستم مشخص است که پرونده در فلان تاریخ به دست چه کسی رسیده و او مجبور است که روی آن اقدام کند، چه درست و چه غلط. سامانهایشدن از خیلی از مسائل جلوگیری میکند.
دستاورد بعدی، که بنا بر مصاحبهها میتوان به آن اشاره کرد، بهنوعی با دستاورد قبلی در ارتباط است؛ الکترونیکیشدن فرایندهای ثبت و انتشار اطلاعات بهنحوی که امکان ثبتنکردن (یا ثبت دیرهنگام) یا ثبت نادرست اطلاعات وجود نداشته باشد، بعضاً موجب شد برخی گلوگاههای فساد نیز از بین برود. به علاوه، پیشنیاز پیادهسازی الکترونیکی فرایندها احصای فرایندها بود. اقداماتی که برای بررسی و احصای فرایندها صورت میگرفت همچنین فرصتی برای بازبینی و اصلاح فرایندها فراهم کرد:
بهاره آروین: اصلاً خود شهرداری فهمیده بود که مثلاً از وقتی قراردادها روی شفاف منتشر میشود، خود فرایند ثبت و انعقاد قرارداد در سامانهها چقدر نظمونسقدارتر شده است. یکسری روالهایی که معاونت مالی سالها میخواست جا بیندازد و همیشه راهکارش این بود که ذیحساب بگذارد، بهواسطۀ کارهایی که در پروژۀ شفافیت قراردادها انجام شد، بهصورت سیستمی اعمال شد. یعنی شفافیت زمینهساز اصلاحاتی شد که بدون آن به این راحتی محقق نمیشد. […] خلاصه جاافتادن روالهای جدید در حوزۀ قراردادها فرایندی تدریجی بود و پروژۀ شفافیت قراردادها به این کار کمک کرد.
محسن شکریپور: درکل اتفاقات زیادی افتاد. مثلاً در حوزۀ مالی، ما دو سال روی این موضوع کار کردیم که تأمین اعتبار قبل از تعهد اعتبار صورت بگیرد. مسئلهای که تا پیش از آن وجود داشت و در حین کار متوجه آن شدیم این بود که شهرداری مثلاً یک میلیارد تومان برای یک درخواستِ قرارداد تعهد میکرد و بعد که پرینت آن را از سامانۀ مالی میگرفت، این یک میلیارد را دوباره برمیگرداند و جهت درخواست قرارداد دیگری تعهد میکرد، و این کار را بارها و بارها تکرار میکرد. به این ترتیب ممکن بود هر کدام از شهرداریهای مناطق چند برابر بودجۀ مصوب خود برای شهرداری تعهد ایجاد کرده باشند. ما برای جلوگیری از چنین اتفاقاتی پیشنهاد دادیم که فرایند تغییر کند؛ یعنی اول تأمین اعتبار صورت گیرد -و نتوان مبلغ آن را هم تغییر داد- و تا تأمین اعتبار به اندازۀ مبلغ قرارداد نباشد هم شهرداریهای مناطق اجازۀ برگزاری مناقصه نداشته باشند. [… این تغییر] در همان دورۀ قبلی انجام شد و ادامه پیدا کرد. دوستان حوزۀ مالی دیدند واقعاً ایدۀ خوبی است و باعث میشود تا در انتهای سال یکسری تعهدات مازاد بر بودجه ایجاد نشده باشد. خب، پروژۀ شفافیت عاملی شد تا همۀ این اصلاحات انجام گیرد.
مشکل دیگری که در فرایند وجود داشت و در حین کار و با نشستن پشت میزها فهمیدیم این بود که ممکن است در هنگام برگزاری مناقصه برآورد قیمت مثلاً یک میلیارد تومان باشد، اما قرارداد با مبلغ یکمیلیاردوپانصد بسته شود. هیچجا چک نمیشد که آیا منِ شهرداری آن پانصد میلیون دیگر را هم برای بستن قرارداد دارم یا نه. اما الان به این صورت است که بعد از انتخاب برنده، ابتدا درخواستی جهت تکمیل تأمین اعتبار به واحد بودجه میرود و سپس بقیۀ فرایند طی میشود و قرارداد منعقد میگردد. اینها نکاتی بود که اگر کاربریِ سامانۀ قراردادها در همان حد ورود اطلاعات قراردادِ منعقدشده در سامانۀ مالی باقی میماند و گردش کار عقد قرارداد در سامانۀ قراردادها پیادهسازی نمیشد، هیچوقت دیده نمیشد و روال سالهای گذشته ادامه پیدا میکرد؛ مازاد تعهدات تبدیل به دیون میشد و هر سال به سال بعد منتقل میشد تا بعداً چارهای برای آن اندیشیده شود.
به قول یکی از مصاحبهشوندگان، انتشار عمومی اطلاعات «نوک کوه یخ» است:
محمدحسین صدوقی: درواقع انتشار اطلاعات برای عمومْ نوک کوه یخ است، و بخش بزرگتر آن که دیده نمیشود شفافیت داخل خود مجموعه است. این اتفاق خیلی مهمتر از صِرفِ انتشار اطلاعات است. شما قبل از انتشار عمومی اطلاعات باید ده گام برداری و تازه در گام یازدهم نوبت به انتشار اطلاعات میرسد. همین الان هم در خیلی از موضوعاتی که نسبت به انتشار عمومی اطلاعات مقاومت وجود دارد، ما میگوییم خب شما کار را به بالاآوردن نسخة تستی صفحة انتشار اطلاعات برسان اما منتشر نکن، ما موافقیم که اطلاعات را انتشار عمومی ندهیم و آن را فقط مثلاً برای مدیران ارشد منتشر کنیم.
از آنچه گفته شد نتیجه نمیشود که اطلاعات منتشرشده روی سایت شفاف هیچ نقص و خللی ندارد و از هر جهت باکیفیت محسوب میشود. برای مثال، شیوۀ نمایش اطلاعات شهرسازی برای انجام تحلیل مناسب نیست. در حوزۀ معاملات و همچنین منابع انسانی نیز، هستند سازمانها و شرکتهای تابعهای که از سامانههای مرکزی شهرداری برای ثبت اطلاعات خود استفاده نمیکنند (یا نمیتوان از اینکه تمامی اطلاعات را در سامانه وارد میکنند اطمینان داشت)، و درنتیجه اطلاعات مربوط به معاملات یا کارکنان این واحدها روی سایت شفاف وجود ندارد. موارد دیگری از نقصهای اطلاعاتی نیز قابل ذکر است که جهت اختصار از بیان آنها میگذریم. با همۀ این اوصاف، پیگیری شفافیت در دورۀ پنجم موجب شد ضریب نفوذ سامانههای مرکزی در مجموعۀ شهرداری رشد قابلملاحظهای پیدا کند، دامنۀ فرایندهایی که این سامانهها از آنها پشتیبانی میکنند گسترش یابد، و همچنین اطلاعات در حوزههای مختلف از جمله مالی، معاملات، املاک و منابع انسانی یکپارچهتر شود:
محمد فرجود: در بسیاری از موارد، دادهای که درنهایت برای انتشار در اختیار ما قرار میگرفت دستی تهیه شده بود چون خیلی از سامانهها هنوز integrate (یکپارچه) نبودند و دادههای موردنیاز باید از منابع مختلف جمعآوری میشد و بهصورت دستی در لیستها قرار میگرفت. ما بهتدریج سعی کردیم سامانههای اصلی را یکپارچه کنیم. برای مثال حوزۀ قراردادها حوزهای بود که این کار تا حد خوبی در آن پیش رفت. […] در خود ستاد شهرداری و شهرداریهای مناطق، سامانههای مورد استفاده در هر حوزه یکپارچه بودند، یعنی یک سامانۀ مالی، یک سامانۀ منابع انسانی و یک سامانۀ قراردادها وجود داشت. اما درمورد سازمانها و شرکتها موضوع کمی فرق میکرد و مواردی وجود داشت که، بنا به برخی دلایل، از سامانۀ مالی مخصوص خودشان استفاده میکردند. در دورۀ ما -البته قبل از آن هم همینطور بود- ستاد شهرداری اعلام کرد که سامانهای بهجز سامانۀ مالی مرکزی را قبول نمیکند و سامانۀ مالی در کلِ شهرداری باید یکپارچه شود، تا همۀ اطلاعات یک جا جمع شود و بتوان گزارشهای لازم را از روی آن تهیه کرد. تا جایی که به یادم دارم، تا پایان دوره، اطلاعات حوزۀ مالی با ضریب خوبی به سامانۀ مالی مرکزی منتقل شد.
البته اینکه دستاوردهایی که ذکر آن رفت چقدر پایدار بماند یا روندی که برای ارتقای کیفیت و یکپارچگی دادهها چقدر ادامه یابد موضوع دیگری است که در جای خود به آن پرداختهایم (نگاه کنید به متن «دربارۀ ضرورت پایدارسازی»).
منظر دیگری که میتوان دستاوردهای پروژۀ شفافیت را از زاویۀ آن دید اهداف نهایی این پروژه است. اگر در نظر بگیریم که تا پایان دورۀ پنجم (و پس از آن) اطلاعات بسیاری درخصوص عملکرد شهرداری در دسترس عموم قرار گرفت و شفافیت، بهطور نسبی، محقق شد، آیا این امر، از طریق فعالشدن نظارت و مشارکت همگانی، کاهش فساد، افزایش کارآمدی و افزایش اعتماد عمومی به مجموعۀ مدیریت شهری را نیز در پی داشت؟ پاسخ به این سؤال نیازمند ارزیابی دقیقی است که از حدود چارچوب این پژوهش خارج است. با این حال اظهارات برخی مصاحبهشوندگان حاکی از آن است که انتشار عمومی اطلاعات پیامدهای مثبتی برای عملکرد شهرداری، از منظر کاهش فساد، داشته است (برای بحث بیشتر درخصوص نسبت پروژۀ شفافیت با اهداف آن، نگاه کنید به متن «ایدۀ شفافیت در محک تجربه»):
محمد فرجود: اصلاً راهاندازی سامانۀ قراردادها باعث شد تا شهرداری و بهویژه شهرداریهای مناطق در انعقاد قراردادها دقت بیشتری داشته باشند. پیش از راهاندازی سامانۀ قراردادها، با توجه با اینکه اطلاعات قراردادها شفاف نبود، امکان سوءاستفاده وجود داشت ولی پس از آن جلوی خیلی از سوء استفادهها گرفته شد.
سمیه فروغی: یک خاطرۀ جالب هم برای شما بگویم. نمایندۀ معاونت فنی و عمرانی یک اکسل داشت که تعدادی فانکشن در آن تعریف کرده بود و عددهای پیشنهادی پیمانکاران را در آن میزد و طبق فرمولی که داشت برندهها را اعلام میکرد. ما فرمولها را از ایشان گرفته بودیم و به سامانه داده بودیم و به این ترتیب ما از طریق سامانه چک میکردیم که آیا نتیجۀ سامانه با نتیجۀ اکسل نمایندۀ عمرانی تطابق دارد یا خیر. جالب بود که اینطور نبود. یعنی سامانه میگفت فلانی برنده نیست ولی اکسل آن نماینده میگفت برنده است. بهخوبی یادم است ما تا آخر، این کیس را توی سر آنها میکوبیدیم. درواقع یک آتو دستمان آمده بود که ببینید نتیجۀ انجام الکترونیکی چقدر میتواند با انجام دستی متفاوت باشد.
محسن شکریپور: من میگویم اگر شفافیت محقق شود جلوی برخی مسائل را میگیرد. اصلاً کارکرد شفافیت همین است. ببینید، مثلاً یکی از کارهای مثبت خانم آروین بحث شفافیت سفرهای خارجی بود. تا پیش از این، افراد به سفر خارجی می رفتند بدون اینکه کسی خبردار شود. اما الان، با راهاندازی بخش سفرهای خارجی در سایت شفاف و ذکر اسامی کسانی که به این سفرها رفتهاند، کمیتهای برای بررسی دلایل توجیهی فرستادن افراد به خارج تشکیل دادهاند. این موضوع باعث شده است که دلایل انجام سفرهای خارجی با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد. وقتی هم سفری انجام میشود، گزارش توجیهی دارند که اگر فردا گزارشگر یا خبرنگاری پرسید چرا، بتوانند جواب دهند. واردشدن ما به یک حوزه به این معنا نبود که آنجا لزوماً فساد وجود دارد، بلکه شفافشدن میتوانست جلوی برخی از تصمیمات سلیقهای را بگیرد.
به دستاوردهای پروژۀ شفافیت از منظر خلق یک تجربۀ عملی نیز میتوان نگاه کرد. در وهلۀ اول میتوان به راهاندازی (و دوام) سایت شفاف اشاره کرد. سایت شفاف صرفاً یک سایت حاوی مجموعۀ وسیعی از اطلاعات نیست، بلکه ایجاد این سایت برداشتهشدن گامی به جلو در راستای تحقق نوع متفاوتی از رابطۀ سازمانهای عمومی با جامعه، مبتنی بر محوریت حضور شهروندان در حکمرانی، را نشان میدهد (البته در اهمیت راهاندازی سایت شفاف نباید بزرگنمایی کرد؛ تغییر در رابطۀ نهادهای حاکمیتی با شهروندان امری چندبعدی و پیچیده است و در حال حاضر، خلأهای عمیقی نیز در این رابطه در کشور وجود دارد و نمیتوان با بالاآمدن سایت کار را تمامشده فرض کرد. نگاه کنید به متن «ایدۀ شفافیت در محک تجربه»):
محسن شکریپور: مهمترین دستاورد کمیتۀ شفافیت وبسایت شفاف است، سایتی با اینهمه اطلاعات که مخاطبان خاص خود را پیدا کرده است و باعث شد اسفندماه همین امسال اتفاقاتی بیفتد […] به نظر من مهمترین دستاورد کمیتۀ شفافیت خود سایت شفاف و دیتایی است که داخل آن است. […] ببینید، تلاشهایی که انجام شد توانست روالهایی را ایجاد کند که آثار و پیامدهای بسیار خوبی در سیستم داشت، درنتیجه دورههای بعدی هم به آنها دست نزدند و آنها را حفظ کردند. شفافیت یکی از سیاستهای تمامی دورههای مدیریتی است. به همین دلیل هیچکس به حذف چنین دستاوردی فکر هم نخواهد کرد. درست است که شاید برخی از مدیرعاملان سازمانها و شرکتها به دنبال این باشند که برخی از قراردادهای خود را در وبسایت شفاف نمایش ندهند، اما درکل، این سایت ویترین پروژۀ شفافیت است. بعضاً موضوعاتی در فضای مجازی بازتاب پیدا میکند که نمایانگر رصدشدن اطلاعات قراردادهای شهرداری است. این موضوع باعث شده است همه بیشتر حواسشان را جمع کنند و با دقت بیشتری در این حوزه قدم بردارند. اگر سایت شفاف نبود، دسترسی به این اطلاعات هم فراهم نبود. این سایت و دیتایی که روی آن است خیلی تأثیرگذار بوده است.
مرتضی احمدی: نکتۀ مهمِ بعدی تابوشکنی است. ابتدا خانم آروین موافقت آقای نجفی را برای انتشار اطلاعات قراردهای بالای یک میلیارد تومان گرفتند. گامبهگام این عدد کمتر شد. بعد به انتشار حقوقها رسیدیم. بله، درست است که فقط حکم منتشر شد و دریافتی منتشر نشد، ولی خب کمکم مردم یاد میگیرند که عدد حکم را مثلاً ضرب در سه کنند و دریافتی مدیران را متوجه شوند. حتی اگر الان این اطلاعات را برداشته باشند، ولی به نظرم سقف انتظارات بههرحال بالا برده شده و در همان نقطه ایستاده است. این تابوشکنی از نظر من خیلی مهم است.
در سطحی دیگر، تجربۀ شفافیت شورا و شهرداری تهران، نهفقط در مجموعههای مدیریت شهری، که در دیگر سازمانهای بخش عمومی نیز تبدیل به الگو شد. انتشار عمومی بسیاری از اقلام اطلاعاتی برای اولین بار در کشور صورت میگرفت که موجب شد توجه سایر افراد و نهادها نیز به موضوع شفافیت جلب شده و همچنین ذهنیت همراه با هراس و نگرانی، که بابت پیامدهای انتشار این دست اطلاعات وجود داشت، تخفیف پیدا کند:
مرتضی احمدی: شاید در سطح مردم مطالبهای شکل نگرفت؛ برای ایجاد مطالبه در جامعه باید نگرش جامعه را تغییر داد. اما در این ارزیابی شما آثار فرهنگی-اجتماعی این کار در فضای مدیریتی، فعالان مدیریت شهری، دانشگاهیان و شوراهای شهرهای دیگر دیده نشده است. تعداد زیادی مراجعه از شوراها و شهرداریهای شهرهای بزرگ مثل اصفهان و مشهد و بعضاً شهرهای کوچک برای الگوبرداری از تجربه تهران داشتیم.
سمیه فروغی: برخی آیتمها برای اولین بار در کشور بود که انتشار عمومی پیدا میکرد، مثلاً برای اولین بار در کشور شرحخدمات قراردادها منتشر شد یا برای اولین بار در کشور صورتجلسۀ کمیسیون معاملات[۱۵]منتشر شد!
سمیه فروغی: در رابطه با مردم به نظرم با کارهایی که در شورا و شهرداری در راستای شفافیت انجام دادیم بخشی از یک مسیر دهساله را طی کردیم. کارهای ما در شهرداری تهران برای بقیۀ شهرداریها الگو شد. من برای مشاوره و همکاری با برخی شهرداریها در ارتباط هستم. کار ما بهعنوان یک «اولین» تبدیل به الگو شده است. از ما یاد میگیرند و اگر بتوانند بهتر از ما پیش میروند. حتی اگر شهرداری تهران در انتشار اطلاعات عقبگرد کند، سطح انتظارات مردم اگر بالا برود دیگر به این راحتیها برنمیگردد. مردم فراموشکار نیستند. درست است که ما در زمینۀ کار رسانهای ضعیف بودیم و نتوانستیم فراگیر کار کنیم ولی برای همان تعداد کمِ مخاطبان هم این اتفاق افتاد. این موضوع دستاورد عام برای مردم بود.
مهدی ثنایی: این تجربه برای خیلی از شهرهای کشور الهامبخش بود و شوراها و شهرداریهای بسیاری از شهرهای دیگر هم با نگاه به این تجربه، به مسیر شفافیت وارد شدند. فراتر از شوراها و شهرداریها، تجربۀ شفافیت ایشان به پیشرفت شفافیت در بسیاری از نهادها و سازمانهای عمومی کشور کمک کرد. ممکن است اعضای کمیته خیلی این را احساس نکرده باشند اما ما چون با سازمانهای مختلفی در تعامل بودیم، در موقعیتهای متعدد با ارجاع به تجربۀ شورا و شهرداری تهران، مسئولان و تصمیمگیران سازمانهای مختلف را متقاعد و مجاب میکردیم. تجربۀ شورا و شهرداری بهنوعی پاس گلی بود برای پیشبردن شفافیت در سازمانهای دیگر. شاید از منظر دوستان کمیته، تجربۀ شفافیت شورا و شهرداری تهران، تجربهای محدود به همان مجموعه بود. اما از نظر بنده، که شفافیت را یک موضوع ملی و کشوری میدانم و پاسکاری بین نهادها را در موضوعات مختلف میبینم، پاس گلی که تجربۀ شفافیت شورا و شهرداری به پیشبرد شفافیت در بقیۀ سازمانها داد، یک موفقیت بزرگ بود (ولو آنکه آن تجربه در شورا و شهرداری متوقف شده باشد، که معتقدم اینگونه نیست) و ما در تعاملات با سازمانهای دیگر این را بهصورت جدی حس کردیم.
مهدی ثنایی: توسعۀ گفتمانی خودش را به دو شکل نشان میداد. شکل غیرمستقیمش این بود که بدون درخواست یا کنش ما، صرفاً [مثلاً] تجربۀ شفافشدن قراردادهای شهرداری باعث میشد تا یک نهاد و سازمان دیگری هم در پی شفافکردن قراردادهایش برآید. شکل مستقیمش هم این بود که ما در تعامل با دستگاههای دیگر، به تجربۀ شهرداری اشاره میکردیم و میگفتیم شهرداری این کار را کرده و شده، این هم سایتش. و اینجوری جواب ادعاهای آنها را که شفافکردن قراردادها مشکل قانونی دارد و چیزهایی شبیه به آن را یکجا میدادیم. درواقع بعد از استناد به تجربۀ واقعی شورا و شهرداری، دیگر نه استدلال نیاز بود و نه چیز دیگری. بحث تمام میشد و ما میرفتیم جلو. وقتی بچههای کمیته میگفتند چه شد؟ میگفتیم ما توانستیم یک سنگر جلوتر را هم فتح کنیم. فلانجا و بهمانجا هم این کار را کردیم.
محمد فرجود: بعد از ایجاد سایت شفاف در شهرداری و اطلاعرسانی درخصوص نتایج و دستاوردهای آن، سازمانهای دیگری هم از این دستاورد استفاد کردند و سامانۀ شفافیت را در سازمان خود راهاندازی کردند.
الگوگیری از تجربۀ شورا و شهرداری تهران به معنای تقلید صرف از کاری که در مجموعۀ مدیریت شهری تهران صورت گرفته بود نبود، بلکه حتی در برخی حوزهها، با ارجاع به تجربۀ تهران، مسیر متفاوتی در پیش گرفته شد:
بهاره آروین: اولین کار شهردار فعلی کرمان [دورۀ ششم] در بحث شفافیت این بود که حقوق همۀ کارکنان شهرداری کرمان را منتشر کرد. به او گفتم این چه کاری بود شما کردی. حالا اول قراردادهایت را منتشر میکردی بعد میرفتی سراغ حقوق. جواب ایشان این بود که بر مبنای مطالعاتی که انجام داده است و کارهای ما را هم دیده است، به نظرش میرسد که اتفاقاً باید از یک چیزی که مردم خیلی به آن حساساند شروع کرد و این راه را بهتر برای اقدامات بعدی باز میکند تا بهعکس. بهعلاوه، بهطور کلی قراردادها در همهجا مسائلی دارند که انتشار اطلاعاتِ آنها را با اماواگر روبهرو میکند، مثلاً تو باید قرارداد خدمات شهری را قبل عید ببندی، یکسری قرارداد مثل کاشت گلوگیاه که باید در فصل مشخص و مثلاً یکماهه جمع شود را باید ترکتشریفات کنی. ایشان بهخاطر چند مورد قراردادِ اینطوری که فکر میکرد با مسئله مواجه است کل انتشار قراردادها را متوقف کرده بود. بهعلاوه، برخلاف ما که میگفتیم درست و اصولی این است که دیتا را در خامترین حالتش منتشر کنیم، ایشان معتقد بود که باید چیزی منتشر کرد که به کار مردم بیاید و انتشار گزارش و نمودار را مناسبتر از انتشار دیتای خام میدانست. پایۀ کار را روی فهم عمومی گذاشته بود و میگفت این شفافیت است. مردم عادی این نمودار و این دایره را میفهمند و نه اکسل دادۀ خام را. حقوق را میفهمند و نه لزوماً قراردادها را. استراتژی ایشان کاملاً با ما متفاوت بود.
پروژۀ شفافیت از جهت دیگری نیز الگوسازی کرد و آن شیوۀ پیشبرد پروژه بود. اعضای کمیتۀ شفافیت، بهتدریج، به روالی برای پیشبرد امور رسیده بودند که با اینکه بهصورت اساسی با روال انجام کار در بوروکراسی تفاوت نداشت، اما تلاش شده بود با توجه به یادگیریها و تجربیاتی که از تعامل با شورا و شهرداری به دست آمده بود، تا جای ممکن کارآمد باشد (برای بحث مفصلتر در این خصوص، نگاه کنید به متن «دربارۀ فراز و فرودهای کار تیمی»). شیوۀ کاری کمیته، یعنی داشتن برنامه و دستورکار مشخص تهیۀ گزارشهای کارشناسی مفصل و دقیق و از آن طرف ارسال صورتجلسات کمیته به شهرداری و پیگیری مستمر توافقات جلسات، برای بدنۀ شهرداری که با کمیتۀ شفافیت کار میکرد بهتدریج به امری روتین و جاافتاده تبدیل شد و روالهای کاری آنها را نیز، دستکم در موقعیتهایی که در تعامل با کمیته شفافیت قرار میگرفتند، تحتتأثیر قرار داد:
سمیه فروغی: دستاوردی که [پروژۀ شفافیت] برای مدیریت شهری داشت این بود که این فرهنگسازی شد که میتوان به این روش هم در شورا کار کرد […] منظورم داشتن پروژه و برنامۀ مشخص است. روزی که کار کمیته تمام شد برای حدود پنجاه نفر از همکاران شهرداری پیامی ارسال کردم، با چند هدف. یکی اینکه از همکاری آنها تشکر کنم و به آنها نشان دهم که کار آنها را دیدهایم. یکی اینکه از آنها حلالیت بطلبم و دیگر اینکه از آن همکاران بازخورد بگیرم. از جمله بازخوردهایی که گرفتم همین نکتهای بود که گفتم. آنها گفتند خانم آروین و تیمش نسبت به قبلیها متفاوت بودند. برنامۀ مشخص داشتند، نشان دادند که میتوان فقط برای منافع شهری کار کرد و به دنبال سهمخواهی نبود -عین جملاتی که گفتند را میگویم- نشان دادند که میتوان بحث تخصصی کرد و هر حرفی را قبول نکرد -ما گزارشهای شهرداری را راحت نمیپذیرفتیم. دسترسی به سامانههای شهرداری را گرفته بودیم تا خودمان هم اطلاعات را چک کنیم. نمیگویم کار درستی بود ولی سعی میکردیم راحت گول نخوریم- و میتوان اینقدر پیگیر و منظم بود. اینها دستاوردهای عام بود
سمیه فروغی: یکی از کارهایی که در جلسات کارگروه انجام میشد این بود که صورتجلسۀ جلسات کمیته با شهرداری را میآوردند و کارهای انجامشده را تیک میزدند و کارهایی که باید انجام میشد را مشخص میکردند. اینکه میگویم کارگروه واقعاً با ما همکاری داشت از همین جهت است. در آن مدتی که جلسات کمیته تشکیل نمیشد، کارگروه این ابزار عملکردش را از دست داده بود و بلاتکلیف مانده بود.
مرتضی احمدی: اینکه شما اشخاصی را که عمرشان را در مدرسۀ شبانهروزی شهرداری تهران به یادگیریِ از زیر کار دررفتن، حوالهکردن، فرافکنی و بازیهای سیاسی گذراندهاند مجاب به انجام مصوبات جلسات و امضاگرفتن و ددلایندادن کنی خیلی کار بزرگی است.
محسن شکریپور: اوایل، ما بچههای شهرداری به اینکه کسی به ما بگوید چه کار کنیم عادت نداشتیم، چون تا پیش از این واقعاً اینجوری نبود. قبلاً شورا یک نامه میزد که گزارش قراردادت را بده. ما فقط گزارش میدادیم. کسی نمیگفت چه کار کنیم. اما شیوۀ کمیتۀ شفافیت این بود که به ما میگفت برو فلان کار را انجام بده. در اصل، شورا مطالبهگر شده بود و خودش موضوعات را بررسی میکرد و پیشنهاد میداد. آن اوایل همگی معتقد بودیم کاری که کمیته میکند دخالت است. بعد از این مقاومت اولیه و با گذشت یک بازۀ زمانی، به اینجا رسیدیم که چیزی که کمیته میخواهد در راستای سیاستهای خودمان در حوزۀ مالی است، درنتیجه، با توجه به اولویتهایمان، تصمیم به انجام آنها گرفتیم. اما خب ازآنجاکه کمیته بهتدریج نسبت به ساختار و روالها شناخت پیدا کرد، یکسری مواردی که جزء اولویتهای ما نبود را نیز از ما درخواست میکرد و در دستورکار ما قرار میداد. آنجا ما گیر میکردیم و میگفتیم باید تصمیم مدیریتی باشد تا ما کار را انجام دهیم. بعد میدیدیم خانم آروین هفتۀ بعد جلسهای با حضور مدیر مربوطه برگزار کرد. مدیر هم کار را قبول میکرد و دستور انجام آن را میداد. آن موقع دیگر ما نمیتوانستیم بگوییم انجام نمیدهیم. میدانید، شاید یک جایی کارمند هم دوست دارد کار را انجام دهد، اما چون از مدیر بالاسری دستور ندارد آن کار را انجام نمیدهد. کمیته جایی بود که همیشه دستور مدیر را میگرفت.
یکی از نکات مثبت هم ارتباط خوبی بود که ما در کارگروه سامانۀ قراردادها با کمیتۀ شفافیت داشتیم که به پیشبرد اهداف مشترکمان کمک میکرد. بسیاری از اقدامات مثبت و مؤثر که در دورۀ قبل انجام شد بهخاطر همدلی و همکاری بین حوزۀ مالی و کمیتۀ شفافیت به نتیجه رسید. پیش میآمد که به خانم فروغی مسئلۀ موجود و راهحل آن را میگفتم و قید میکردم که خود من نمیتوانم این موضوع را مستقیماً طرح کنم. او هم آن را میبرد در جلسۀ کمیته با مدیران شهرداری و آنجا موضوع را مصوب میکردند. حتی بعضی مواقع ما به کمیته میگفتیم مصوبۀ جلسه را به چه شکل بنویسند که ما بتوانیم در شهرداری روی آن اقدام مؤثرتری انجام دهیم.
نهتنها در دورۀ پنجم، که در دورۀ ششم نیز، از ایدهها و شیوههایی که در کمیتۀ شفافیت دنبال میشد، الگوبرداری شد. در این خصوص میتوان به الگوگیری از سامانۀ گردش کار طرحها و لوایح و همچنین اهمیت نقشدادن به واحد مسئول در اجرا و بهنتیجهرساندن دستورکارها اشاره کرد:
محمدحسین صدوقی: مسیر دیگری که برای ایجاد شیوهای کارآمد برای کنترل و نظارت بر گردش کارها در ستاد رفتیم و آن هم الگوگرفته از کاری بود که دورة قبل در شورا انجام شد این بود که سامانهای شبیه سامانة گردش طرحها و لوایح شورا برای ستاد طراحی کنیم. سامانة گردش طرحها و لوایح شورا به همت خانم آروین و پیگیری دفتر ایشان و با همکاری واحدی آیتی شورا و سازمان فاوای شهرداری ایجاد شد و، همانطور که در ابتدای مصاحبه هم به آن اشاره کردم، آن نسخهای از سامانه که در دورة قبل به آن رسیدیم بخش قابلتوجهی از فرایند بررسی طرحها و لوایح در شورا را پوشش میداد. ما در ستاد ارتقای سلامت اداری در دورۀ جدید تصمیم گرفتیم آن سامانه را دوباره برای خودمان طراحی کنیم.
محمدحسین صدوقی: مورد دیگری از همکاری با کمیتة شفافیت برای من تجربه شد اهمیت قدرتدادن به فرد کلیدی هر واحد یا قسمتی است که متولی مستقیم انجام یک کار است. به عبارت دیگر، یک راهبرد برای آنکه کارها بهتر پیش رود این است که واحدی که در جریان کار قرار دارد و متولی آن کار است را پیدا کنیم، تمام مسئولیت را به او بسپاریم و مستقیماً با همان واحد و نه واحدهای بالادست در ارتباط باشیم. همچنین فرد کلیدی در آن واحد را با رایزنی و اینجور چیزها آنقدر توانمند کنیم که او قدرت کافی برای پیگیری کار از مجموعة خودش یا مجموعههای همتراز را پیدا کند.
البته الگوگیری از کمیتۀ شفافیت همیشه هم موفقیتآمیز از آب درنیامده است:
محمدحسین صدوقی: مورد دیگری که به نظرم میرسد به بحث مدیریت کارها و پروژهها و نحوۀ ارتباط اعضا با همدیگر مربوط میشود. ما در ستاد هم خواستیم مثل کمیته برای ارتباطات، نامهها و پیگیریها از بستری مثل گوگل درایو استفاده کنیم. در کمیته یک شیت داشتیم که با اعضای کمیته share بود (به اشتراک گذاشته شده بود) و در آن اینکه هر کاری در چه مرحلهای است و چه اقدامی برای آن لازم است، چه اتفاقی برای فلان نامه افتاده، چه چیزی را باید پیگیری کنیم و از این دست موارد را ثبت میکردیم. حجم کار ستاد چندین برابر کمیته است، چون در کمیته فقط بحث شفافیت و در مواردی الکترونیکیکردن فرایندها را داشتیم، اما ستاد ارتقای سلامت چند کارگروه -که موضوع کار فقط یکی از آنها شفافیت است- را در زیرمجموعة خود دارد و نامههای متعدد و پیگیریهای متعدد و رفتوآمدهای زیادی در آن اتفاق میافتد. ما میخواستیم اینجا هم الگویی مشابه کمیتة شفافیت را برای مدیریت کارها پیاده کنیم، اما فعلاً نتوانستهایم. در کمیته همه از این مدل استفاده میکردند، ولی الان وقتی چنین مکانیسمی را ایجاد میکنیم میبینیم که برای مدیر قابل اجرا نیست، شاید چون خیلی از مدیرها سختشان است که با موبایل کار کنند و بخواهند هر روز گوگل داکس و کیپ را چک کنند. آن الگو در کمیته موفق بود چون همه همراهی میکردند. من همچنان فکر میکنم که این الگو میتواند کمک زیادی به سروشکل دادن و نظمدادن به کارها بکند.
ایجاد روالهای مشخص برای پیشبرد امور، تنها به تعامل کمیتۀ شفافیت با شهرداری محدود نمیشود، بلکه در قابی بزرگتر، یکی دیگر از دستاوردهای پروژۀ شفافیت پایهریزی و شکلگرفتن چارچوب و مبنایی برای انتشار عمومی اطلاعات بود. این دستاورد، در دورۀ بعدی مدیریت شهری، که ساختاری جدید برای پیگیری شفافیت در حال شکلگیری بود، راه را برای ادامهیافتن پروژۀ شفافیت هموارتر کرد:
محمدحسین صدوقی: الگوبرداری از مدلی که در کمیتة شفافیت برای انتشار اطلاعات از آن استفاده میکردیم -رفتوبرگشت اطلاعات بین ما و واحد متولی داده، بالاآوردن صفحة تستی نمایش اطلاعات، چککردن و تأیید اطلاعات، و درنهایت انتشار عمومی- در این دوره به ما کمک زیادی کرد. این مدل در دورة قبل شکل گرفته بود و بهواسطة آنکه در اجرا مورد استفاده قرار گرفته بود، برای شهرداری هم جاافتاده و معنادار شده بود. زمانی که ما در ستاد مشغول به کار شدیم، اگر این مدل را پیش رویمان نداشتیم، مزایا و معایبش را نمیدانستیم و میخواستیم چنین مدلی را از صفر طراحی و اجرا کنیم، برای پاسخ به مطالبات و تذکرات اعضای جدید شورا که چرا سایت شفاف بهروز نمیشود به مشکل میخوردیم، آن وقت نه ما میدانستیم از کجا و چطور باید شروع کنیم، و نه چنین فرایندی برای شهرداری آشنا بود. مثلاً کسی نمیدانست فاز تستی یعنی چه، چککردن اطلاعات یعنی چه یا مسئول دیتا یعنی چه […] ما هم در دورة جدید مدیریت شهری تقریباً همین فرایند را در ستاد ارتقای سلامت اداری و کارگروه شفافیت و رفع تعارض پیاده کردیم. یعنی گفتیم کارگروه نقش سیاستگذاری انتشار اطلاعات روی سایت شفاف را بر عهده داشته باشد؛ سازمان فاوا که به اطلاعات دسترسی دارد و نیازمندیهای فنی را پیادهسازی میکند مجری فرایند انتشار داده باشد؛ واحد متولی یا صاحب داده مسئولیت صحت اطلاعات و تأیید دسترسی سازمان فاوا به اطلاعات را بر عهده داشته باشد؛ و درنهایت، ستاد ارتقای سلامت اداری را داریم که بر کل این فرایند نظارت میکند. یعنی اگر هر کدام از ارکان دیگر کارشان را انجام ندهند، ما در دبیرخانة ستاد به موضوع ورود میکنیم. ما این فرایند را از کمیتۀ شفافیت [در دورۀ پنجم] الگو گرفتیم.
دستاورد دیگر پروژۀ شفافیت تأثیری است که همکاری با این پروژه بر دستاندرکاران آن داشته است. یادگیریهای ضمن کار، چه از حیث آشنایی با سازمان شهرداری و لوازم پیادهسازی ایدههای اصلاحی در چنین سازمانی، چه از حیث تجربۀ عملیِ تبدیل یک ایدۀ انتزاعی به تغییری ملموس در جهان واقع، و چه از حیث ارتقای مهارت کار تیمی، دستاندرکاران این پروژه را به نیروهایی متفاوت با آنچه در ابتدای پروژه بودند تبدیل کرد؛ نیروهایی که تداوم پروژۀ شفافیت، لاجرم به آنها نیاز خواهد داشت (و البته، آنچه در رابطه با پیگیری شفافیت در دورۀ ششم میبینیم ماحصل ادامۀ حضور برخی از این نیروها در مجموعۀ مدیریت شهری بوده است):
محمدحسین صدوقی: در من که تغییرات جدیای رخ داد. من قبلش کارمند معمولی شهرداری بودم و گوشهای مینشستم و به کارهای شخصیام میرسیدم. شاید در روز به اندازۀ نیم ساعت کار مفید داشتم. چنین نگاه کارمندیای داشتم و اصلاً درکی نسبت به اینکه کار تیمی و کار پرثمر چطور میتواند باشد نداشتم. بعد که به کمیته آمدم و شیوة کار کمیته را دیدم، اصلاً خودم این جنس کار را پسندیدم و تغییر کردم. من همین الان هم با توجه به شناختی که از شهرداری دارم میتوانم بروم یک گوشهای در کنج عافیت بهراحتی به کارهای شخصیام برسم، خودم را از لحاظ مرتبة شغلی و علمی ارتقا بدهم، ولی الان دوست دارم جایی باشم که بتوانم مثمرثمر باشم. یعنی اگر ببینم یک مجموعهای میخواهد تلاشی انجام بدهد دوست دارم با آن مجموعه همراه باشم و آنجا وقت بگذارم. این را از بچههای کمیته و از خانم آروین یاد گرفتم که آدم میتواند ولو در یک برهة محدود، پرتلاش ظاهر شود و اثری از خودش به جا بگذارد که اگر بعداً دیگر چنین فرصتی برایش پیش نیامد حسرت نخورد که در آن برههای که میتوانستم تمام تلاشم را نکردم.
پروشات مهرورزی[۱۶]: من بعد از کمیته وارد شرکتهای استارتاپی شدم. در اولین شرکتی که در آن مشغول به کار شدم، کارشناس منابع انسانی بودم. آنجا با خانم فلاطونی[۱۷] همکار بودم. شرکت تازهتأسیس بود و هر وقت میخواستیم کاری انجام دهیم و تیمی برایش درست کنیم، به این فکر میکردیم که در کمیته به چه شکل این کار را انجام میدادیم و ارتباط بچهها با هم چه شکلی بود، که بعد آن را در شرکت هم پیاده کنیم. به نظرمان سطح ایدهآل یک تیم بچههای کمیته بودند و آن را باید مبنا قرار میدادیم. بهنوعی میتوانم بگویم تجربۀ کمیته تجربۀ بدی برای من بود، چون هر جای دیگری که کار میکردم را مدام با کمیته مقایسه میکردم و ناراحت میشدم از اینکه دورۀ کمیته تمام شده. همکاری بین آدمها در کمیته خیلی زیاد بود. هر کسی کار تخصصی خودش را انجام میدادف اما اگر کسی جایی گیر میکرد و کمک میخواست بقیه حتماً کمک میکردند. همکاری با خانم آروین هم، از جایی که قرار شد به قول خودشان مثل استاد راهنما عمل کنند، یعنی ما خودمان کارها را جلو ببریم و بعد هر جا گیر کردیم سراغشان برویم، برایم خوشایندتر بود. درواقع خانم آروین به ما اعتماد کردند که ما، قبل از مراجعه به ایشان، تمام کارهایی که از دستمان برمیآمده را انجام دادهایم و الان دیگر وقت آن است که خانم آروین، بهاصطلاح با شمشیر ساموراییشان، وارد شوند و به ما کمک کنند. این اعتماد خیلی برای من ارزشمند بود.
مهدی ثنایی: هیچوقت انتظار این تفصیل اطلاعاتی را نداشتم. یا یکسری از فیلدهای اطلاعاتی که الان در رابطه با قراردادها منتشر میشود، مثلاً اینکه از طرف شهرداری چه کسانی قرارداد را امضا کردهاند، در تفصیلیترین حالتی که من طرح آن را مینوشتم هم به ذهنم نمیرسید. […] تهش میگفتیم در قراردادها یک طرفْ شهردار است و طرف دیگر قرارداد هم که یک شخصیت حقوقی است. موجودیتهای حقوقی امضاکنندۀ قرارداد را در نظر میگرفتیم. اصلاً به ذهنمان نمیرسید که خوب است شخصیتهای حقیقیای که به نمایندگی از دو طرف امضاء کردهاند را هم آورد. بعد که متوجه شدیم دیدیم چه چیز خوبی است. ایولالله، پس ما این را جای دیگری هم میتوانیم مطالبه کنیم که اتفاقاً من در همین صندوق حمایت از پژوهشگران و فناوران مطالبه کردم. گفتم صندوق به ماهو صندوق مهم نیست؛ در مواردی که مصوب میشود، عنوان کردن اسامی اشخاص حقیقی هم اهمیت دارد.
بنابراین میتوان برای پروژۀ شفافیت دستاوردهای مستقیم (انتشار عمومی اطلاعات یا به یک معنا تحقق شفافیت، و همچنین کاهش فساد) و غیرمستقیم (اصلاح فرایندها، ارتقای کیفیت دادهها، الگوسازی و یادگیری) را برشمرد. مرور این دستاوردها میتواند نشاندهنده ایدهای برای پیادهسازی ایدههای اصلاحی باشد: اصلاح امری تدریجی است که مرحلهبهمرحله محقق میشود. هر مرحله از اصلاح پلهای برای مراحل بعدی ایجاد میکند که ممکن است با فاصلهای زمانی و توسط افرادی بهجز اصلاحگران ابتدایی طی شود. خلق تجربههای موفق ولو محدود اقدامی تأثیرگذار در هموارکردن مسیر اصلاح نهایی است. بنابراین، شاید به جای اقدام به پیادهسازی ایدههای اصلاحی در سطح کلان و گسترده، باید با تجربههای محدود و موردی آغاز کرد سپس با توجه به تجربه بهدست آمده به سراغ مورد دوم رفت و پس از آزمونهای چندمرحلهای، اقدامات تکمیلی سطح کلان را طراحی و پیادهسازی کرد.
اگر پس از خواندن متن حاضر، در ارزیابی دستاوردها، علاوه بر نوک کوه یخ، بدنۀ زیر آب را هم در نظر بگیرید، پروژهٔ مستندنگاری به هدف خود رسیده است.
سؤالاتی جهت بحث و بررسی بیشتر:
- قاب زمانی مناسب برای ارزیابی تأثیر اقدامات اصلاحی نظیر شفافیت در دستیابی به اهدافی چون کاهش بیاعتمادی و فساد چیست؟
- چه مکانیسمهایی برای تکرار و تسری تجربۀ موفق یک سازمان به دیگر سازمانها وجود دارد؟
- چه مکانیسمهایی برای جلوگیری از تکرار نمایشی تجربههای موفق وجود دارد؟
- کدامیک در بهبود عملکرد سازمان اثربخشتر است؛ شفافیت درونسازمانی یا شفافیت عمومی؟
[۱] عضو و رئیس پنجمین دورۀ شورای شهر تهران
[۲] مسئولدفتر بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند
[۳] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند
[۴] رئیس سازمان املاک شهرداری تهران
[۵] رئیس اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» ومشاور کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند
[۶] نمایندۀ ادارهکلهای «امور مالی و اموال» و «حقوقی» شهرداری در اجرای مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری»
[۷] مشاور بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند
[۸] رئیس ادارۀ درگاههای اینترنتی شهرداری تهران
[۹] (نام مستعار) کارشناس سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه امور مالی
[۱۰] مشاور کمیته شفافیت و شهر هوشمند
[۱۱] کارشناس کمیته شفافیت و شهر هوشمند
[۱۲] کارشناس دفتر بهاره آروین و رئیس دبیرخانۀ ستاد ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد شهرداری تهران در دورة بعد از آن
[۱۳] مدیرعامل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران
[۱۴] سازمان «بوستانها و فضای سبز شهر تهران» ذیل معاونت «خدمات شهری و محیطزیست» شهرداری تهران. نام قبلی این سازمان «پارکها و فضای سبز شهر تهران» بوده است.
[۱۵] کمیسیونی که درخصوص انتخاب طرف معامله از میان متقاضیان تصمیمگیری میکند.
[۱۶] کارشناس کمیته شفافیت و شهر هوشمند
[۱۷] الهه فلاطونی، کارشناس کمیته شفافیت و شهر هوشمند
دیدگاه خود را ثبت کنید
دوست دارید به بحث ملحق شوید؟Feel free to contribute!