در ستایش پاسِ گل؛ درباره فراز و فرودهای کار تیمی

پیاده‌سازی ایده‌های اصلاحی کاری تیمی است.

جایگاه نمایندگی به‌عنوان یک جایگاه سیاسی به پشتیبانی دانش فنی و تخصصی نیاز دارد.

مدیریت منابع انسانی (تیم‌داری) مهم است؛ مهم‌تر از آن چیزی که معمولاً به نظر می‌رسد.

عدم توجه به الزامات تیم‌داری می‌تواند یک تیم منسجم و پرظرفیت را طوری مستهلک کند که آن تیم دیگر تیم نشود.


جایگاه نمایندگی شورای شهر، نماینده را در موقعیت تصمیم‌گیری‌های پی‌درپی در حوزه‌های مختلف اثرگذار بر زندگی شهروندان یک شهر قرار می‌دهد. طبیعی است که متخصص‌بودن در تمامی حوزه‌های مربوطه و اشراف به تمامی جوانب امور برای نماینده امکان‌پذیر نباشد و او برای آنکه عملکرد قابل‌قبولی داشته باشد به پشتیبانی متخصصان و صاحب‌نظران حوزه‌های مختلف نیاز داشته باشد. با این توضیح، پروژۀ شفافیت شورا و شهرداری تهران را نیز باید یک کار تیمی دید که افرادی، هم از شورا و هم از شهرداری، در آن مشارکت کردند. در ادامۀ متن حاضر، به‌طور خاص به کمیتۀ شفافیت، به‌عنوان هسته و بخش مرکزی تیم پروژۀ شفافیت، خواهیم پرداخت و مروری خواهیم داشت بر ویژگی‌های اعضای کمیته (و نقشی که این ویژگی‌ها در عملکرد کمیته بازی کرد)، روال‌های کاری کمیته و همچنین درس‌آموخته‌هایی که از تجربۀ این تیم درخصوص اهمیت مدیریت منابع انسانی دریافت می‌شود.

*

بهاره آروین از زمان تصمیم به ثبت‌نام در انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا تا پایان دورۀ نمایندگی از مشورت جمعی از دوستان و همکاران خود بهره‌مند می‌شد که افرادی با تخصص‌های مختلف، از اقتصاددان و جامعه‌شناس و فعال سیاسی و مدنی گرفته تا مدیر اجرایی و فعال حوزۀ کسب‌وکار تا دانش‌آموخته فلسفه، بودند.

در کنار این مشاوران، که بیشتر در شکل‌دادن به ایده‌های اصلی، تصمیم‌گیری‌های تعیین‌کننده و ریل‌گذاری‌های اولیه نقش داشتند (تصمیم به ثبت‌نام در انتخابات؛ طرح ایدۀ شفافیت؛ تعیین محورهای چهارگانه وعده‌های انتخاباتی؛ تصمیم به عضویت در هیئت‌رئیسه؛ تصمیم به عضویت در کمیسیون برنامه و بودجه؛ پیشنهاد تشکیل کمیته‌ای برای پیگیری شفافیت ذیل کمیسیون برنامه و بودجه و تعیین شرح وظایف آن؛ تدوین نقشه‌راه کمیته شفافیت؛ تصمیم به استعفا؛ …)، تیمی از کارشناسان نیز، در قالب کمیتۀ «شفافیت و شهر هوشمند» شورا[۱]، با بهاره آروین در پیشبرد پروژۀ شفافیت همکاری می‌کردند و وظیفۀ اصلی آن‌ها، پیگیری و نظارت بر اجرای مصوبات شفافیت توسط شهرداری بود. شکل‌گیری تیم کارشناسی کمیتۀ شفافیت در فرایندی تدریجی اتفاق افتاد و تعداد کارشناسان به فراخور وسیع‌تر شدن دستورکارها و آشکار شدن پیچیدگی‌های اجرای مصوبات و خواسته‌های کمیته شفافیت افزایش پیدا کرد.

مرتضی احمدی[۲]: تا پیش از این شهرداری تهران کمیته‌ای تحت عنوان «کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند» نداشت، بلکه نهایتاً یک کمیتۀ فناوری اطلاعات در شوراهای شهر قبلی بود که تمرکزشان هم بر توسعۀ فناوری اطلاعات بود. علت شکل‌گیری کمیتۀ شفافیت ذیل کمیسیون برنامه و بودجه شعار و برنامۀ انتخاباتی خانم دکتر آروین یعنی «شهرداری شیشه‌ای» بود. پس از تصویب تشکیل کمیته ذیل کمیسیون برنامه و بودجه، فرایند اداری داخل کمیسیون برنامه و بودجه طی شد. طبعاً متولی چیدمان کارشناس‌های کمیته خانم دکتر آروین بود، مثل دیگر کمیته‌های شورا که مسئول هر کمیته کارشناسانی را دعوت به همکاری و مسیر را تعریف می‌کند. بنابراین لیدر به معنای هدایتگر و رهبر و بانی این کمیته خانم دکتر بودند. فکر و ایده هم که خب از ایشان بود. اول، از افراد مختلفی دعوت شد که به جلسات کمیته بیایند، بعد به‌تدریج تغییراتی در ترکیب اعضا رخ داد. این تغییرات از جنس پالایش نبود. اما همکاری برخی افراد ادامه پیدا نکرد که شاید دلیلش این بود که موقعیت‌های شغلی‌شان به‌لحاظ زمانی اجازه نمی‌داد، مثلاً آقای مهندس مؤمنی که الان جزء پیش‌کسوتان محسوب می‌شوند و خیلی فرد خوش‌فکری هستند، یا آقای نیما نامداری، آقای کلایی و دوستانی مثل ایشان. دیگرانی هم در کمیتۀ شفافیت فعال بودند که تا جایی که من می‌دانم در شبکۀ اجتماعی خانم دکتر بودند، حالا یا دانشجوی ایشان بودند یا از طریق شبکۀ اجتماعی ایشان معرفی شده بودند. فکر می‌کنم درنهایت کمیته را آن بچه‌ها به سرانجام رساندند. البته در یک مقطعی، فکر می‌کنم سال ۹۷، برای جذب کارشناس‌های جدید با هدف توسعۀ کمیته فرایند آگهی دعوت به همکاری و گرفتن رزومه و مصاحبه تعریف شد. در آنجا من نقش ایفا کردم و دوستان و همکاران خوبی هم پیدا کردیم. این تصویری بود که من از سیر شکل‌گیری اعضای کمیته دیدم.

نجمه طاهری[۳]: زمانی که ما، برای بررسی سامانۀ قراردادهای شهرداری، دسترسیِ این سامانه را گرفتیم، یکی از بچه‌های اندیشکده مسئول بررسی این سامانه شد. سمیه[۴] که به ما اضافه شد، مسئولیت این سامانه دست او افتاد و بعد از آن هم که مسئول پروژه‌های حوزۀ مالی و معاملات در کمیته شد و در ادامه هم پروژۀ پژوهشی «تدوین شاخص‌های شفافیت» را انجام داد. برای حوزۀ شهرسازی هم آقای ریوندی[۵]، که از قبل با آقای رنگین‌کمان[۶] آشنا بود و در ستاد انتخاباتی خانم آروین دیده بودمش، به تیم اضافه شد. از همان اول که کمیته جلساتی با موضوع شهرسازی برگزار می‌‌کرد آقای ریوندی هم حضور داشت. یعنی آقای ریوندی و آقای ملایی[۷] و گروه «شفافیت برای ایران» از آن‌هایی بودند که از ابتدای کار حضور داشتند. یک زمانی هم هادی پورتقوی برای کارهای مربوط به شورایاری‌ها به تیم اضافه شد (خانم آروین عضو ستاد هماهنگی شورایاری‌ها بود). البته ما او را کم می‌‌دیدیم چون بیشتر در ساختمان شورایاری مستقر بود. […] کارهای ما به‌مرور اضافه می‌‌شد و شاخ‌وبرگ می‌‌گرفت؛ حوزه‌های جدیدی اضافه می‌شد، کارشناس‌‌ها زیاد می‌‌شدند، جلسات کمیته منظم‌‌تر می‌شد، مدام به پیگیری‌های کارهای قبلی، کار جدید اضافه می‌شد.

همکاران کمیتۀ شفافیت را می‌توان ذیل سه نقش کلی دسته‌بندی کرد: مشاوران، کارشناسان، و راهبران.

مهدی ثنایی[۸]: بچه‌هایی که در کمیته مشغول بودند را می‌توان در دو دستۀ کلی و متفاوت گنجاند. هرچند حتماً جزئیاتی دارد اما به دو دستۀ کلی تقسیم می‌شدند. یکی بچه‌هایی که عضو اصلی کمیته بودند و بیشتر وقتشان در کمیته می‌گذشت. یعنی کارشناسانی که تقریباً چهار سال، یا حداقل یک بازه‌ای از این چهار سال شب‌وروزشان کمیته بود. یک عده‌ای هم به‌عنوان مشاور بودند که برای آن‌ها همکاری با کمیته این شکل را نداشت. بنابراین افراد خودبه‌خود به دو دستۀ مشاوران و کارشناسان تقسیم شدند.

سید محمود جواهریان[۹]: سبک کاری خانم آروین طوری بود که نمی‌خواستند با تعداد زیادی از افراد تیم مستقیماً در ارتباط باشند. به همین دلیل ایشان یک تیم میانی به نام «گروه راهبری کمیتۀ شفافیت» که اعضای آن من، خانم آروین، خانم طهرانی -دبیر کمیته شفافیت- و خانم طاهری -مشاور خانم دکتر- بودیم، تشکیل دادند.

نجمه طاهری: من و دیگر همکارانی که در گروه راهبری بودیم، اینکه یک جور واسطه بین کار بچه‌‌ها و خانم آروین بودیم، کارها باید از فیلتر ما رد می‌‌شد و همیشه باید کلیت ماجراها دستمان می‌بود […] در تیم راهبری به این فکر می‌کردیم که چه‌کار کنیم که کار ساده‌تر باشد، روابط بهتر شکل بگیرد، کار براساس روال‌ها انجام شود، دردسر و ناراحتی کمتری پیش بیاید و از این دست چیزها.

به دلیل تنوع دستورکارهای کمیته و از آنجا که پیشبرد کارهای کمیته به وسیله پیگیری‌ به شیوه‌های مختلف و در حوزه‌های مختلف بود و همچنین همزمان با پیگیری انجام توافقات، بررسی‌های کارشناسی دقیق و مفصل انجام می‌گرفت، تیم کمیتۀ شفافیت در حوزه‌هایی که تعریف کرده بود ناچار به داشتن کارشناسان متخصصی بود که در جزئیات کار ورود کنند و حاصل بررسی‌ها و پیگیری‌های خود را برای پیگیری‌های سطوح بالاتر به رئیس کمیته ارائه دهند.

بنابر مصاحبه‌های انجام‌شده، فعالیت کلیدی‌ای که دیگر فعالیت‌های کمیتۀ شفافیت حول آن تنظیم می‌شد، جلسات منظم و هفتگی‌ای بود که در سطح معاونان و مدیرانِ کل شهردار تهران و به ریاست بهاره آروین برگزار می‌شد. موضوعاتی که در هر جلسه مورد پیگیری قرار می‌گرفت بر مبنای گزارش‌های کارشناسان کمیته از وضعیت اجرای مصوبات جلسات پیشین، وضعیت همکاری واحدهای اجرایی مختلف در شهرداری و چالش‌ها و مسائلی که در اجرای مصوبات وجود داشت تعیین می‌شد. همچنین صورت‌جلسه‌ای که در پایان جلسه تنظیم می‌شد مشخص می‌کرد که کارشناسان کمیته، در فواصل بین برگزاری جلسات مرتبط با هر دستورکار، اجرای چه مواردی را می‌بایست از شهرداری پیگیری کنند. پیگیری‌های سطح کارشناسیِ کمیته مجموعۀ متنوعی از فعالیت‌ها، از نامه‌نگاری اداری و تماس تلفنی، تا تشکیل کارگروه و برگزاری جلسات کارشناسی با نمایندگان واحدهای اجرایی مختلف در شهرداری و شورا، تا راستی‌آزمایی گزارش‌های شهرداری، تا ارائۀ راهکار برای حل گره‌های اجرایی را شامل می‌شد.

اما اعضای کمیتۀ شفافیت از نظر مصاحبه‌شوندگان چه ویژگی‌هایی داشتند و چگونه توصیف می‌شدند؟

یکی از ویژگی‌هایی که به‌کرات درخصوص کمیتۀ شفافیت به آن اشاره می‌شد این بود که اعضای کمیتۀ شفافیت، غالباً، تجربۀ قبلی کار اجرایی نداشتند و با محیط اداری آشنایی نداشتند. بهاره آروین، به‌عنوان رئیس کمیته، پیش از حضور در شورای شهر، در آکادمی مشغول بود و تدریس می‌کرد و تجربۀ مدیریت یک تیم و همچنین تجربه کار اجرایی جدی نداشت. تجربه نداشتن رئيس کمیته تبعاتی به دنبال داشت و کارشناسان کمیته بعضی از دشواری‌هایی را که در آن دوره با آن روبه‌رو بودند ناشی از این ویژگی می‌دانند:

سید محمود جواهریان: به‌عنوان مثال مدیر ارشد سیاست‌گذاری می‌کند که سیستم رأی‌گیری شورا تا یک ماه آینده الکترونیکی شود و منِ جواهریان را مسئول پیگیری این کار می‌کند. ما در تیم به‌صورت خیلی جدی و با اولویت بالا دنبال این کار می‌رویم و خب لود زیادی هم روی ما می‌آید. از طرفی کسانی که کار اجرایی کرده‌اند می‌دانند که، درعمل، آن یک ماهِ روی کاغذ یک ماه نمی‌ماند. یعنی کاری که در برنامه‌ریزی اولیه و روی کاغذ قرار بوده یک ماه طول بکشد به دلیل اینکه هزاران اتفاق دیگر روی آن اثر می‌گذارد مثلاً سه ماه طول می‌کشد. ناگهان مدیر ارشد سراغ نتیجۀ کار را می‌گیرد. می‌پرسد کار به کجا رسید. شما قرار بود در یک ماه این کار را به سرانجام برسانی. شما مسائل را برای ایشان توضیح می‌دهید، ولی ایشان گوش شنوایی برای شنیدن شما ندارد و می‌گوید من کاری به این توضیحات ندارم. شما باید این کار را انجام می‌دادید. منِ کارشناس برای ایشان توضیح می‌دهم که شما تجربۀ درستی از اجرای این کار ندارید چون تا به حال انجام نداده‌اید. ایشان هم می‌گوید نه، این‌طوری نیست و این کار باید انجام می‌شد. […] من می‌توانم بگویم که این تجربه را فقط در دورۀ همکاری‌ام در شورا و کمیته داشتم، چون افراد در عموم بخش‌های شهرداری و اداره‌جات بر اساس تجربۀ کاری پست می‌گیرند. [… یا] مثلاً ما به جایی نامه می‌زدیم. خانم آروین بعد از دو-سه روز سراغ نتیجۀ آن نامه را از من می‌گرفت. من می‌پرسیدم کدام نامه، این نامه را که ما به‌تازگی زده‌ایم! ایشان می‌گفت ما سه روز است که این نامه را زده‌ایم! می‌گفتم بله، درست است که سه روز است نامه را زده‌ایم ولی نامه هنوز به دست مخاطب اصلی نرسیده است. این نامه‌نگاری‌ها گردش کار دارد. ابتدا باید در دبیرخانه ثبت شود. بعد برود دبیرخانۀ شهرداری. سپس مثلاً به معاونت برنامه‌ریزی شهرداری ارجاع داده شود. از آنجا به اداره‌کل تدوین ضوابط و از آنجا به معاونت خدمات شهری ارجاع داده شود. سپس به‌عنوان مثال باید به رئیس ادارۀ پسماند فرستاده شود و در آنجا به کارشناس مسئول موضوع ارجاع شود و کار انجام شود. دوباره همین مسیر باید طی شود تا نامه به دست ما برسد. یعنی در عرض سه روز نامه به مقصد نرسیده. یادم است که در این موضوع یک دعوای مفصلی کردیم. از آن‌ موقع توافق کردیم که ایشان بعد از ده روز پیگیری نامه‌ها را انجام دهند. البته به نظر من ده روز هم زود بود. [می‌خندد] اینجا هم نوعی عدم ‌تفاهم وجود داشت. من به‌عنوان کسی که در شهرداری کار کرده بودم می‌گفتم که سه روز برای پیگیری نامه خیلی زود است، ولی ایشان قبول نداشت و این موضوع ناشی از عدم شناخت ایشان از شهرداری بود. من در این مواقعی که احساس می‌کردم طرف مقابلم درکی از کار اجرا ندارد واقعاً عصبانی می‌شدم. […] هرچه گذشت این نوع تنش کاهش پیدا کرد. اعضای شورا لزوماً بر اساس تجربۀ کار اجرایی وارد شورای شهر نمی‌شوند. بالاخره معمولاً عضو لیست‌های انتخاباتی سیاسی هستند که هم آدم باتجربه در آن است و هم آدم بی‌تجربه. خانم دکتر آروین استاد دانشگاه بودند و پروژه‌‌های مطالعاتی درمورد شهرداری یا مجموعه‌های دیگر انجام داده بودند، اما تجربۀ کار اجرایی به معنای مدیر اجرایی بودن نداشتند.

سمیه فروغی: به نظرم نقطۀ ضعف تیم ما این بود که مدیر ما سبقۀ مدیریتی نداشت و پروژةlong term (درازمدت) انجام نداده بود.

کارشناسان کمیته نیز ویژگی مشابهی داشتند. البته در میان کارشناسان، افرادی که سابقۀ حضور در سازمان‌های عمومی یا تعامل با این سازمان‌ها را داشته باشند نیز حضور داشتند. برای مثال، دو مسئول‌دفتر آروین از کارمندان شرکت‌ها و سازمان‌های تابعه شهرداری بودند و حضور آن‌ها ناآشنایی دیگر کارشناسان با فضای اداری را تعدیل می‌کرد، اما به‌طور کلی، پروژۀ شفافیت اولین تجربۀ مجموعۀ کارشناسی کمیته از اجرای یک ایدۀ اصلاحی در یک سازمان عمومی بود. همچون رئیس کمیته، بی‌تجربگی کارشناسان نیز مسائل و چالش‌هایی را به وجود می‌آورد:

سید محمود جواهریان: من فکر می‌کنم هم ایشان [بهاره آروین] و هم اکثر تیم ایشان درنهایت یا نتوانستند این روابط غیررسمی را بسازند و یا خیلی دیر توانستند چون کارمند شهرداری نبودند و شناختشان از شهرداری کم بود.

عبدالرضا گلپایگانی[۱۰]: نقطه‌ضعفش هم این بود که، علاوه بر نیروهای جوان پیگیر و فعال، حضور افراد باتجربه‌ هم لازم بود و از این جهت کمی ضعف وجود داشت چون سازمان‌هایی مثل شهرداری خیلی‌خیلی پیچیده و گسترده‌اند. یک تحصیلکردۀ دانشگاهی، حتی اگر در حوزۀ شهرسازی و معماری در بهترین دانشگاه هم درس خوانده‌ باشد، وقتی وارد شهرداری می‌شود، هنوز خیلی چیزها را از فرایندهای شهرداری نمی‌داند و نیاز به تجربه دارد. تا جایی که در خاطر من هست، بچه‌های کمیته و برخی اعضای شورا از نظر تجربه یک مقدار ضعیف بودند. یک بار با یکی از اعضای جوان شورا بحثم شد، گفتم تو تا حالا در عمرت یک پروانه هم نگرفته‌ای. واقعاً این مهم است که تو این کار را کرده باشی و وقتی داری راجع به موضوعی حرف می‌زنی بدانی اساساً موضوع چیست و راجع به چه چیزی داریم صحبت می‌کنیم. این بچه‌ها یک مقدار تجربه‌شان کم بود و نقطه‌ضعفشان این بود. کار در سازمانی مثل شهرداری می‌طلبد که شما حتماً افراد باتجربه و کسانی که سابقۀ حضور در آن سازمان را داشته باشند هم در تیمتان داشته باشید.

برای بچه‌های کمیته بیشتر ذهنیت‌ خودشان ملکه بود و بر اساس آن جلو می‌رفتند. در حالی که مسائل سازمانی مثل شهرداری خیلی‌خیلی گسترده‌تر و پیچیده‌تر از آن است که بشود با ذهنیتی محدود راجع به آن داوری کرد و به نتیجۀ درستی رسید. باید دامنۀ برداشت اطلاعات را مقداری وسیع‌تر کنید و از افرادی که در موضوعی که شما پیگیر آن هستید صاحب تجربه هستند استفاده کنید؛ کسانی که بتوانند بگویند ما رفتیم فلان جا این کار را کردیم و جواب گرفتیم.

محسن شکری‌پور[۱۱]: البته من به خانم آروین این ایراد را می‌گیرم که تیمی که در ابتدای کار با خود به شهرداری آورد با روال کار در شهرداری آشنا نبودند. شاید یک سال زمان برد تا دوستان کمیته تازه روال کار در شهرداری را یاد بگیرند. قبول دارم که همه دانشجوی دانشگاه‌های معتبر و در رشتۀ خود متخصص بودند، اما چون با کار شهرداری آشنا نبودند، برخی مواقع با چالش‌هایی مواجه می‌شدند […] فردی مثل خانم آروین که آشنا به روال های موجود در شهرداری تهران نبود می‌بایست در کنار خود از فردی باتجربه و آشنا به روال‌ها استفاده می‌نمود و او را سرتیمِ متخصص خود قرار می‌داد تا راحت‌تر شهرداری را جهت رسیدن به اهداف خود همراه کند. البته این اتفاقی بود که در ادامه برای خانم آروین افتاد. ایشان هر چه جلوتر رفتند، افرادی را به تیم اضافه کردند یا از کمک افرادی از بدنۀ شهرداری استفاده کردند که بر انجام کار در شهرداری اشراف داشتند. حتی به یاد دارم زمانی که هنوز خانم فروغی و دیگر دوستان به تیم اضافه نشده بودند، در اولین جلسه‌ای که با خانم آروین داشتیم، فردی کنار دستشان نشسته بود که یک شهرداریچی بود. من نمی‌دانم خانم آروین چرا بعدتر این فرد را از خودشان دور کردند. شاید بودن آن فرد می‌توانست بیشتر به کمیته شفافیت کمک کند. ایشان در حوزۀ ترافیک از شهرداری شناخت داشتند، با قراردادها و رویه‌های آن آشنا بودند و این می‌توانست کمک‌کننده باشد. اما بعد از دو-سه ماه از تیم خانم آروین جدا شدند و افراد دیگری به تیم اضافه شدند. آن‌ها افرادی بودند که دانش آی‌تی خوبی داشتند، موارد مغایرت‌های اطلاعات قراردادها را پیدا کردند و خیلی پیگیر بودند، اما شهرداری را نمی‌شناختند و این عدم شناخت شهرداری و فرایندهای آن باعث شد تا در مواردی دوستان شهرداری با آن‌ها وارد چالش شوند و آن اوایل کار به‌خوبی پیش نرود. پنج-شش ماه گذشت تا دوستان نحوۀ تعامل با شهرداری را یاد گرفتند؛ به خانم آروین گفتند که نکته کجاست و مثلاً در مواردی باید از بالاترین مقام، یعنی مدیرعامل، بخواهند تا کار را انجام دهند.

مهدی ثنایی: به نظرم مهم‌ترین نقطه‌ضعف کمیته و اعضایش که البته یک جاهایی می‌توانست جنبۀ مثبت هم داشته باشد اما تبدیل به منفی شد، بی‌تجربگی بود. فرض کنید چشم‌های یک نفر را ببندید و به او بگویید بیا برویم جایی که نمی‌داند کجا است. او هم قبول می‌کند. او چون نمی‌داند دارد کجا می‌رود با شما راه می‌آید، اما یک لحظه که چشم‌هایش را باز می‌کند، می‌بیند جایی که هست باتلاق است یا موجودات موذی دوروبر او هستند. یک‌دفعه جا می‌خورد و می‌ترسد. به نظر من خیلی از اعضای کمیته چنین حسی داشتند. آن‌ها با این تصور به کار وارد شدند که می‌رویم دو سال کار می‌کنیم، شهر شیشه‌ای را می‌سازیم و بیرون می‌آییم! خب این تصور یک امیدی ایجاد می‌کند و باعث می‌شود آدم واقعاً تلاش کند، اما خب به سرعت هم انرژی سوخت می‌شود و خودش را در عصبانیت، جا خوردن‌های مکرر و افسوس‌های زیاد نشان می‌دهد. چون تصورش چیز دیگری بود! اما به آن نمی‌رسد. درواقع آن انتظار خیلی دور و غیرواقعی بوده است. آدم در هر نقطه‌ای از زندگی این‌طور فکر کند نتیجه همین می‌شود. به نظر من این ضعفی بود که به دلیل کمبود تجربۀ نسبی دوستان حاصل شد.

البته در مصاحبه‌ها، صرفاً به تبعات منفی این ویژگی اشاره نمی‌شد، بلکه داشتنِ دید تازه به امور و طرح سؤال از روند انجام امور در شهرداری، نپذیرفتن ادعاهای شهرداری در مواجهۀ نخستْ و همچنین خونَگرفتن به زندگی کارمندی به‌عنوان تبعات مثبت این ویژگی مورد اشاره قرار گرفت:

امیرحسین عبدالله‌زاده[۱۲]: ویژگی کمیتۀ شفافیت این بود که اول، بچه‌های آن از بدنۀ شهرداری نبودند، و دوم، اطلاعاتشان در حوزه‌های مختلف مربوط به فعالیت‌های شهرداری کم بود، یعنی مشرف به سیستم نبودند، و سوم، شاید به اندازۀ کمیسیون‌های دیگر به شهرداری اعتماد نداشتند. این بود که شروع کردند به سؤال‌پرسیدن از شهرداری که آقا دارید چه کار می‌کنید و این چیست و آن چیست..
مهدی عزیزی[۱۳]: این سؤالات بدنۀ شهرداری را خیلی اذیت می‌کرد. می‌گفتند این‌ها قضایا را نمی‌دانند و هی می‌آیند از ما سؤال می‌پرسند، خب بروند بدانند!
امیرحسین عبدالله‌زاده: این سه دلیل، بی‌اعتمادی و اطلاعات کم و نداشتنِ تجربۀ قبلی، باعث شد کمیته‌شفافیتی‌ها از زاویۀ دید مردم از شهرداری سؤال بپرسند. […]
مهدی عزیزی: امکانِ از بیرون به شهرداری نگاه‌کردن مزیت بزرگ کمیتۀ شفافیت بود. ما الان هم در کمیسیون خودمان کارشناسی داریم که تازه به مجموعه وارد شده است. ‌حرفی که به او می‌زنم این است که خواهشاً تو با همان دیدِ بیرونی به موضوعات نگاه کن، چون من الان ده سال هست که دارم با این موضوعات کار می‌کنم و خیلی چیزها ممکن است برای من بدیهی شده باشد و دیگر به چشمم نیاید. اما تو، با دید یک ناظر بیرونی، می‌توانی سؤالات بیشتری بپرسی و خطاها را تشخیص دهی.

محمدحسین صدوقی[۱۴]: اوایل، من فکر می‌کردم بهتر است برای هر کاری آدمی باتجربه بیاوریم، ولی در کمیته دیدم فردی آمد [خانم آروین] که نه‌تنها خودش شهرداری را نمی‌شناخت، بلکه تیمش هم شناختی از شهرداری نداشتند و با این ‌حال موفق بود. بچه‌های کمیته واقعاً خوب ظاهر شدند، مثلاً خانم فروغی که در حوزۀ مالی خیلی امین شد و در سه‌-چهار سال شهرداری را شناخت. همچنین دید اجتماعی خانم مختاباد[۱۵] به مسائل خیلی جالب بود. نگاه متفاوتی که داشت آدم را به فکر فرو می‌برد که می‌شود از این منظر هم قضیه را دید. یا خانم طهرانی که در حوزة خاصی فعالیت نمی‌کرد اما با ورودش تیم تیم‌تر شد و کارایی و انسجام آن بالاتر رفت. درواقع می‌خواهم بگویم نقطۀ قوت کمیته این بود که افرادی که در آن مشغول بودند از جنس کارمندی نبودند و دید اداری و کارمندی نداشتند. همین که خانم آروین قبلاً کار اداری روتین نکرده بود خودش باعث می‌شد کار جور دیگری پیش برود. شاید اگر مثلاً خانم آروین تجربۀ اداری داشت، دچار بایاس می‌شد و حتی با همین افرادی که تجربۀ کارمندی نداشتند هم کار را جور دیگری پیش می‌برد. به ‌‌نظرم اینکه کارشناس کمیته، کارمند نباشد یک‌سری محاسن دارد و یک‌سری معایب، اما نمی‌‌شود شاخص یا وزن گذاشت که درکل این بهتر است یا بدتر. هرچند به‌‌ نظر من وزن محاسن آن بیشتر است و شاید خود من هم ترجیح می‌دادم که در دبیرخانه کار را با یک‌سری افراد دغدغه‌‌مند که کار کارمندی نکرده‌اند و بی‌‌تفاوتی معمول کارمندان اداری را ندارند پیش ببرم. اعضای کمیته، جنس کارشان کار دانشگاهی بود و نگاهشان به کار به این صورت بود که باید آن‌قدر پیگیری کنیم تا انجام شود. البته این را هم بگویم که اگر الان همان مجموعه دوباره جمع شوند شاید خروجی این‌قدر خوب نباشد.

کمال‌گرایی یکی دیگر از ویژگی‌های کمیتۀ شفافیت عنوان شده است که تا حدی ریشه در ویژگی قبلی، یعنی بی‌تجربگی اعضای کمیته از روال امور در سازمانی مثل شورا و شهرداری، داشت. انتظار اعضای کمیته از خروجی اقدامات بیش از آن چیزی بود که در عمل محقق می‌شد. برای اعضای کمیته، اینکه برای مثال بخش‌هایی از فرایند معاملات غیرالکترونیکی باقی بماند به معنای نقص جدی در انجام کار بود و حتی احساس رضایت آن‌ها از پیشرفت مراحل دیگر را تحت‌الشعاع قرار می‌داد:

نجمه طاهری: خیلی از ما که در کمیتۀ شفافیت کار می‌‌کردیم یک حس کمال‌‌گرایی داشتیم، حس اینکه باید خیلی بیشتر کار کنیم و خیلی خروجی داشته باشیم. دائماً با این سؤال درگیر بودیم که چرا با گذشت این‌همه زمان از مصوب‌شدن فلان طرح، مصوبه هنوز کامل اجرا نمی‌شود.

اکبری[۱۶]: به نظر من اگر تیم شفافیت از برخی خواسته‌ها و ایده‌های کمال‌گرایانۀ خود می‌گذشتند و توسعه و مناسب‌سازی سامانۀ قراردادها و راه‌اندازی آن در واحدهای اجرایی تدریجی‌تر، در زمان طولانی‌تر و با عمق بیشتر انجام می‌شد به نتیجۀ بهتری می‌رسیدیم. تیم شفافیت خیلی کمال‌گرا بود، به این صورت که می‌خواست سامانه‌ای و الکترونیکی‌ شدن فرایند عقد قرارداد کامل و بی‌نقص باشد و همۀ مراحل آن پیاده‌سازی شود. تأکید آن‌ها بر پیاده‌سازی امضای الکترونیک مصداق همین موضوع است. کسی که دیدی مشابه دید تیم شفافیت داشته باشد این رویکرد را می‌پسندد و از بابت اینکه کار دارد پرفکت و خوب انجام می‌شود خوشحال است، اما باید توجه کرد که ما برای انجام برخی پروژه‌ها یک بازۀ مشخص زمانی -چندماه-چندسال- داریم و بعد از آن معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد و چه تیمی با چه دغدغه‌هایی سر کار بیاید. به همین دلیل فکر می‌کنم درست‌تر بود که تیم شفافیت از برخی خواسته‌های خود چشم‌پوشی می‌کردند و به‌جای آن روی ماندگارکردن نتایجی که تا آن موقع به دست آورده بودند تمرکز می‌کردند.

محمد فرجود[۱۷]: شما خودتان خانم آروین را می‌شناسید و می‌دانید که مدلش این‌گونه نبود که از ما تشکر کند. یک بار هم به شوخی به او ‌گفتم لااقل این‌همه ایرادهای کارمان را می‌گویی، به کارهایی که انجام شده هم اشاره کن‌. [می‌خندد] حالا از شوخی گذشته، بله، خیلی وقت‌ها هم پیش می‌آمد که ایشان به کارهای انجام‌شده اشاره می‌کرد‌. ولی به‌خاطر آن کمالگرایی‌ای که در ایشان وجود داشت، نمرۀ ما هیچ‌وقت ۱۰۰ نمی‌شد. می‌دانستیم هرچقدر هم کار انجام دهیم، باز ایشان ده‌ تا کار دیگر را فهرست می‌کند که انجام نداده‌ایم. ولی نکته این بود که من مقاومتی نداشتم و در مقابل ایشان جبهه نمی‌گرفتم‌. ما سعی کردیم سازمان را هیچ‌گاه بر مبنای سوگیری منفی نسبت به انتقادها اداره نکنیم. ولی تقریباً در هر جلسه‌ای که با کمیتۀ شفافیت داشتیم، بالاخره این موضوع طرح می‌شد که فلان کارها عقب مانده است‌.

ویژگی دیگری که به رئيس و اعضای کمیته نسبت داده شده است، سیاسی‌نبودن آن‌هاست. منظور از سیاسی نبودن صرفاً نداشتنِ سابقۀ فعالیت سیاسی یا عضویت در احزاب سیاسی و نظایر آن نیست، بلکه اکثر اعضای کمیته، از حضور در شورای شهر، به دنبال کسب سرمایۀ سیاسی نیز نبودند.

درمورد رئیس کمیتۀ شفافیت، سبقۀ دانشگاهی او به‌وضوح پررنگ‌تر از سبقۀ سیاسی او بود. مانند رئیس کمیته، اکثریت اعضای کمیته نیز غیرسیاسی حساب می‌شدند. البته اینکه حلقه اطراف بهاره آروین غیرسیاسی بودند، از انتخاب آگاهانه وی در این خصوص نشأت می‌گیرد که به خواست خود، افرادی را که دغدغه‌های اجتماعی پررنگ‌تری  به نسبت دغدغه‌های سیاسی دارند به تیم اضافه کرده بود.

بهاره آروین: من اصلاً نمی‌‌توانستم سیاسی‌کاری کنم. خمیرمایه‌اش را نداشتم. مراودات سیاسی‌کارانه برایم خیلی سخت بود. می‌‌فهمیدم که سیاسی‌کاری هم نیاز و ضرورت است و از اینکه یک‌سری از اعضای شورا مثل آقایان هاشمی[۱۸]، رسولی[۱۹] و الویری[۲۰] و خانم صدراعظم نوری[۲۱] تجربۀ کار سیاسی داشتند خیلی استقبال می‌کردم؛ اگر قرار بود همۀ اعضای شورا مثل من باشند که از دست رفته بودیم. […] همان طور که گفتم شبکه‌‌ای از آدم‌‌ها که من در اطرافم داشتم، نسبت به شبکۀ بقیۀ جوانان لیست، کمتر سیاسی بود. برخلاف دیگر اعضا که دوروبری‌هایشان سیاسی و حزبی (معمولاً از جوانان حزبشان) بودند، اینکه من خودم هیچ‌وقت عضو حزبی نبودم و شبکۀ اطرافیانم هم سیاسی نبود خیلی پررنگ بود. من شخصاً همه‌اش را مثبت می‌‌دیدم. به خاطر اینکه به نظرم به دلایلی حوزۀ سیاسی به‌لحاظ آدم‌‌هایی که در آن زیست می‌کنند و بقا پیدا می‌‌کنند خیلی ضعیف است. در واقعیت هم همین است. به نظرم بهترینشان آن فراکسیونی است که من به آن نزدیک شدم، یعنی حزب اتحاد ملت ایران که جوانانی که اصطلاحاً دغدغۀ اجتماعی دارند هم در آن حزب هستند […] من خیلی روی این حساس بودم که حتی اگر آدم‌های اطرافم سیاسی هستند، دغدغه‌های اجتماعی‌شان پررنگ‌تر باشد و پوزیشن سیاسی را برای پیگیری آن دغدغه‌های اجتماعی بخواهند. جوانان اصلاح‌‌طلب طیف خیلی متکثری داشتند و حتی زمان انتخابات هم چند نفر از آن‌ها به ستاد من آمده بودند و بعداً هم در شهرداری پست گرفتند ولی من فقط با دو-سه نفر ارتباطم را ادامه دادم و مراوده‌مان پیش رفت. معلوم بود که در یک موقعیت‌هایی تو حتماً دیدگاه سیاسی را نیاز داری. یک وقت‌‌هایی بود که دوستانِ مشاورِ غیرسیاسی‌کار می‌‌گفتند ما می‌توانیم از جنبۀ تخصصی در فلان موضوع اظهارنظر کنیم اما ایده‌‌ای راجع به سایداِفکت سیاسی‌اش نداریم و حتماً نظر کسی که فضای سیاسی را می‌شناسد بگیر. لذا حضور آن دو-سه نفر دوست مرتبط با فضای سیاسی فضای غیرسیاسی گروه مشاوران را تعدیل می‌‌کرد. گروه مشاوران من دو ویژگی داشتند؛ یکی اینکه در این قاب کلی که دغدغۀ اجتماعی‌شان به نسبت از دغدغۀ سیاسی‌شان پررنگ‌‌تر بود با من همراه بودند، و دوم اینکه من این‌ها را در یک جمع بزرگ‌تری قرار داده بودم که غلبه با افراد غیرسیاسی‌کار بود. برای مثال، نفر دوم من در شورا نجمه بود که از خودم غیرسیاسی‌تر بود. بعد از نجمه هم آقای جواهریان. هر دو غیرسیاسی. خلاصه بله، حضور افراد سیاسی در حلقۀ اطرافیان ضروری بود و من سعی کردم از افرادی که رویکردمان به هم نزدیک بود در حلقۀ مشاورانم حضور داشته باشند، اما با ملاحظاتی که گفتم.

سمیه فروغی: روحیات من این‌طور نیست که با شخصیت‌های سیاسی کار کنم و بیشتر دوست دارم وجهۀ علمی داشته باشم (قبل از همکاری با کمیتۀ شفافیت هم در پژوهشکدۀ سیاست‌گذاری دانشگاه شریف مشغول بودم) […] از همان زمان تا مثلاً فروردین و اردیبهشت سال بعد کانال، وبلاگ و کلاً حرف‌هایی که می‌زدند را دنبال کردم و خیلی راجع به ایشان خواندم. در اثر همین خواندن‌ها، آن موضع اولیه‌ام -مبنی بر عدم همکاری- یک مقدار شل شد، چون دیدم وجهۀ علمی شخصیت ایشان پررنگ است.

سیاسی‌نبودن رئیس کمیته نیز تبعاتی برای تیم به دنبال داشت؛ مانند اعلام احتمال استعفا (بعد از حادثۀ ساقط‌شدن هواپیمای اوکراینی) بدون سنجیدن پیامدهای سیاسی آن. این اقدام فشار قابل‌ملاحظه‌ای به تمامی اعضای تیم کمیتۀ شفافیت وارد کرد:

نجمه طاهری: چیزی که من را ناراحت می‌کند این است که چرا وقتی خانم آروین از ما خواست که آن متن [خبر احتمال استعفا] را تبدیل به تصویر کنیم، در آن موقعیت صرفاً در نقش یک فرد اجرایی‌کار و بدون اینکه توجه کنم که این تصویر را برای چه می‌خواهد، کاری را که خواسته بود را انجام دادم. در صورتی که واقعاً هوشمندانه باید جلوی آن کار را می‌‌گرفتیم و با انتشار آن عکس و متن مخالفت می‌‌کردیم. شاید دلیل اینکه چنین اشتباهی کردیم این بود که ماها آدم‌های سیاسی‌ای نیستیم و ایشان خودش هم خودش را در نقش سیاست‌مدار نمی‌‌بیند. به نظرم اگر خودش را در آن نقش می‌‌دید آن اشتباه را نمی‌‌کرد. واقعاً اشتباه بود. هزینه‌‌اش خیلی زیاد بود. […] اینکه در اینستاگرام منتشر کند که دارد به استعفا فکر می‌کند درحالی‌که هنوز تصمیم قطعی را نگرفته اشتباه بود، اشتباه سیاسی. آدم سیاسی چنین اکتی نمی‌‌زند و چنین اشتباهی نمی‌کند. پست احساسی‌ای بود. به تبعاتش فکر نشده بود.

یکی دیگر از ویژگی‌هایی که به رئيس و اعضای کمیته شفافیت نسبت داده شده است، باهوش‌بودن در کنار جدیت در کار و تلاش فراوان است، که به گفتۀ مصاحبه‌شوندگان موجب شد اعضای کمیته در مدت کوتاهی شناختی نسبی از شهرداری و حوزه‌های کاری آن و همچنین روال انجام امور در مجموعۀ مدیریت شهری پیدا کنند و این امر آن‌ها را به‌طور نسبی در پیشبرد پروژه توانمند کرد:

محسن هاشمی: خانم آروین پای این مصوبه [الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات] ایستاده بود که اجرا شود. مجبور بود وقت بگذارد و وقت زیادی هم گذاشت. انگار از یک عضو شورا به یک مدیر اجرایی در شهرداری تبدیل شده بود. اگر وقت نمی‌گذاشت، نمی‌شد.

محمدنادر محمدزاده[۲۲]: البته باید این نکته را بگویم که در شورای شهر، از آنجا که خانم آروین آگاهی نسبتاً قابل‌قبولی نسبت به حوزۀ نرم‌افزار و ابزارهای الکترونیکی داشتند، خیلی از این مسائل برایشان قابل‌فهم بود و اصلاحات نرم‌افزاری برای کاربرپسندکردن آن در حین کار اتفاق می‌افتاد.

اکبری: تیم شفافیت خیلی زحمت کشیدند. حالا چه خانم آروین که سینۀ خود را سپر کرده بود و خیلی از مسئولیت‌ها را قبول می‌کرد، چه نماینده‌هایشان. از تیم شفافیت ما با خانم فروغی مستقیماً در ارتباط بودیم. خداوکیلی خیلی زحمت کشید. از نظر من او فرد باهوش و بااستعدادی بود که سعی می‌کرد با تمام نیرو و تلاش از قضایا سر دربیاورد و bottleneckها و گلوگاه‌ها را شناسایی کند و هرکاری که لازم است بکند تا مشکلات و بی‌عدالتی‌هایی که در سیستم وجود دارد شناسایی شود، کاهش پیدا کند و جلوی راه‌های دررو هم گرفته شود. خیلی خیلی تلاش کرد و انرژی‌ای که گذاشت قابل تقدیر بود. در این مسیر با برخوردهای آزادهندۀ زیادی هم روبه‌رو بود. […] من گاهی واقعاً دلم برای خانم فروغی می‌سوخت و و یک‌سری کارها را صرفاً به دلیل علاقۀ خودم به او و تلاشی که می‌کرد انجام می‌دادم. یعنی چون خانم فروغی اصرار به انجام برخی اقدامات داشت، من هم به او می‌گفتم تا وقتی که من اینجا هستم نمی‌گذارم کار دیگری شود، […] آدم اوایل کار اعتماد ندارد، ولی کم‌کم آن‌قدر این ویژگی‌ها را در آن‌ها می‌دیدی -واقعاً خالصانه تا پاسی از شب کار می‌کردند- که آدم می‌گفت حتی اگر اعتقادی هم به کاری که از من می‌خواهند نداشته باشم، حداقل به‌خاطر خود این‌ها باید موافقت کنم. بعضی اوقات هم آدم در کمال ناامیدی یک کاری را انجام می‌دهد تا ببیند نتیجه چه می‌شود. بااین‌حال واقعاً شخصیت اعضای این تیم خیلی تأثیرگذار بود در اینکه به ما انرژی بدهد و ما را همراه کند

مهدی ثنایی: ایشان [بهاره آروین] هم انصافاً هم دغدغه‌‌شان، و هم هوش و ذکاوتشان، و هم سلامتشان باعث شد به‌خوبی این محتوا را بگیرند و دیگر خودشان کاملاً سوار کار شدند. […] به نظر من خانم آروین به‌‌عنوان یک استاد دانشگاه و یک فرد نخبه این کارهای اجرایی را خیلی خوب انجام دادند. اگر صفرویکی نگاه نکنیم، وضعیت غالب این است که معمولاً کار اجرایی و جنس آدم‌‌های دوروبر خیلی زود افراد را خسته می‌‌کند. بااین‌‌حال فکر می‌‌کنم خانم دکتر خیلی پرانرژی و خوب تا انتها کار کردند.

نجمه طاهری: رئیسی که با او کار می‌کردم هم ویژگی‌هایی داشت که باعث ایجاد احساس رضایت از کار می‌شد. پاک‌دست بود و لزوماً برای خودش چیزی نمی‌خواست، نه وجهۀ سیاسی و نه چیز دیگری. سر ایده‌هایش می‌ایستاد و کار را پیش می‌برد. نمی‌خواهم بگویم همیشه ثابت‌قدم بود؛ به‌هرحال او هم آدمیزاد است و ممکن بود برخی اوقات متزلزل شود. اما اینکه یک‌سری اصول داشت، پاک‌دست و باهوش بود و برای شخص خودش چیزی نمی‌خواست رضایت‌آور بود. البته ویژگی‌های منفی‌ای هم داشت که قبل‌تر راجع به آن صحبت کردم

محمدمهدی ریوندی: ما که به خود خانم دکتر آروین ارادت ویژه داشتیم، آن هم به دلیل چند ویژگی یکی اینکه بسیار باهوش بودند و موضوعات را خیلی سریع می‌گرفتند، حتی در حوزه‌ای مثل شهرسازی که مباحث فنی خودش را دارد.

صنم عابدی[۲۳]: علاوه‌براین، میزان تلاش خانم آروین هم خیلی به چشمم می‌آمد. ما معمولاً انتظار نداریم که جماعتِ مسئول حرص‌وجوش بخورند و مسائل مختلف را با چنین دغدغه‌ای دنبال کنند. زمانی که وارد کمیتۀ شفافیت شدم و در جلسات کمیته شرکت کردم متوجه شدم که چقدر انجام هر کاری با چالش مواجه است و برای به‌نتیجه‌رسیدن نیاز به پیگیری دارد. این چیزی بود که توجه‌ من را جلب کرد و باعث شد فکر ‌کنم کاش همۀ مسئولان شبیه به خانم آروین بودند. من مطمئنم اگر بقیۀ اعضای شورا هم مسائل را با چنین دغدغه‌مندی‌ای دنبال می‌کردند وضعیت شهر بهبود پیدا می‌کرد، خصوصاً در حوزه‌های اجتماعی.

مرتضی احمدی: یک نکته‌ای برایم راجع به خانم آروین جالب است. هیچ‌وقت هم فرصت نشده از خود ایشان این سؤال را بپرسم که چطور ایشان که جامعه‌شناس است این‌قدر خوب و قوی می‌تواند تحلیل سیستم کند، طوری که شاید یک فارغ‌التحصیل گرایش تحلیل سیستم مهندسی صنایع نتواند انجام دهد! من کلاً یک شوخی‌ای هم با دوستان علوم‌انسانی‌خوانده‌ام دارم که می‌گویم شما فقط توصیف می‌کنید، فقط مشق می‌نویسید. الان یک کتاب علوم انسانی را نگاه کنید فقط نوشته دارد. دریغ از یک دیاگرام یا نمودار! حالا ایشان نه‌تنها می‌توانست سیستم‌ها را بشناسد و تحلیل کند، بلکه به وصل‎شدن آن‌ها به هم و یکپارچگی قضیه هم فکر و برایش اقدام می‌کرد.

ندا طهرانی[۲۴]: در کمیته هم از تسلط بهاره به جزئیات کارها و اینکه در حوزه‌های مختلف نظر و ایده داشت تعجب می‌کردم. مثلاً از تسلطش بر مباحث بودجه‌ای تعجب می‌کردم. درواقع انگار انتظار نداشتم این چیزها را در این مدت کوتاه این‌قدر خوب یاد گرفته باشد. با خودم فکر می‌کردم از کجا این چیزها را بلد است؟ بعد می‌دیدم از طریق همان کارشناس‌های اقتصادی‌اش این اطلاعات را کسب کرده است.

پروشات مهرورزی[۲۵]: درمورد خانم آروین، چیزی که برای من همیشه عجیب بود و همچنان هم هست این است که به فرایندهای داخلی شهرداری اشراف کامل داشتند و در یک لحظه نگاهی به مسئله می‌انداختند و می‌توانستند هزاران نقد مطرح کنند. خیلی باهوش‌اند.

بهاره آروین: کارشناسان کمیته، به‌لحاظ سن و ورود تخصصی به موضوعات، خیلی توانمند بودند. ببینید، طبیعتاً کارشناسانی که هر کدام از اعضای شورا با خودشان می‌آورند، از شبکۀ خودشان است و در یک‌سری ویژگی‌ها با هم اشتراک دارند. دوروبری‌های من هم اکثراً جوان و فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های خوب بودند و این توانمندی را داشتند که زود یاد بگیرند و سوار موضوعات شوند.

محمدحسین صدوقی: اوایل، من فکر می‌کردم بهتر است برای هر کاری آدمی باتجربه بیاوریم، ولی در کمیته دیدم فردی آمد [خانم آروین] که نه‌تنها خودش شهرداری را نمی‌شناخت، بلکه تیمش هم شناختی از شهرداری نداشتند و با این ‌حال موفق بود. بچه‌های کمیته واقعاً خوب ظاهر شدند، مثلاً خانم فروغی که در حوزۀ مالی خیلی امین شد و در سه‌-چهار سال شهرداری را شناخت […] خاطره‌ای از آقای جواهریان دارم که دربارۀ پرکاری ایشان است. روزی که بچه‌‌اش تازه به دنیا آمده بود، دو-سه ساعت بعدش در مجموعه حاضر شده بود به‌‌خاطر اینکه آن روز جلسة صحن شورا داشتیم. خب این روحیه، با روحیة معمول اداری خیلی متفاوت است. حتی یک مدیر هم شاید چنین کاری نکند اما ایشان به‌‌خاطر وظایفی که روی دوشش بود خودش را ملزم کرده بود که در آن شرایط خاص هم بیاید، کار را انجام بدهد و تمام کند و دوباره برگردد […] خود خانم آروین که از همه جدی‌‌تر بود. ایشان با وجود بچه، کار‌های روتین روزمره و کارهای شخصی همچنان از خودگذشتگی می‌کرد و حتی از خانواده و کارهای شخصی‌اش هزینه می‌کرد. ببینید، شما تا موقعی که بیرون مجموعه هستید، می‌‌توانید با نگاهی نقادانه و علمی ایرادات زیادی به شهرداری بگیرید اما وقتی خودتان در دل کار می‌روید، نسبت به شما توقع ایجاد می‌شود و اگر به نتیجة مطلوب نرسید، خواهند گفت فلانی هم نتوانست کار را پیش ببرد. به نظرم خانم آروین انرژی و هزینه و اعتبار زیادی برای این کار خرج کردند.

نجمه طاهری: بچه‌‌های ما تا نُه شب می‌ماندند و کار می‌کردند و تعداد زیادی جلسۀ داخلی و خارجی می‌رفتند و کلی پیگیری می‌کردند.

ندا طهرانی: مدام به سمیه فروغی می‌گفتم که سمیه، به جای کار در اینجا، برو بخش خصوصی و پول دربیاور، این‌قدر اینجا جان نگذار، این‌قدر بخیه به آب‌دوغ نزن. سمیه فروغی هم می‌گفت نه، من دلم می‌خواهم کارهایی که می‌کنم اثر بزرگی داشته باشد. ولی من قشنگ این ناتوانی را می‌دیدم. من قبل از شورا در شرکت لوازم خانگی برفاب کار می‌کردم و همیشه به بچه‌های کمیته می‌گفتم اگر این تلاشی که شما می‌کنید را بچه‌های برفاب می‌کردند، برفاب الان شده بود جنرال موتورز ایران.

ویژگی دیگر کمیتۀ شفافیت پیگیری یک دغدغۀ مشخص (شفافیت) و تمرکز بر آن ذکر می‌شد. حتی پیگیری الکترونیکی‌شدن فرایندها و یکپارچگی سامانه‌های شهرداری نیز عمدتاً از حیث نقش آن در تحقق شفافیت دنبال می‌شد. البته تمرکز موضوعی کمیتۀ شفافیت بیش از آنکه ویژگی‌ای مربوط به تک‌تک اعضای کمیته باشد، به سیاست بهاره آروین درخصوص شیوۀ مطلوب نمایندگی برمی‌گشت:

مهدی ثنایی: خانم دکتر آروین همۀ ویژگی‌هایی که باید را در حد اعلا داشتند، هم دغدغه، هم سلامت و هم تمرکز. این آخری خیلی مهم است و من خیلی نگران این مسئله بودم، اما خود خانم دکتر تصمیم گرفتند که واقعاً روی این موضوع متمرکز بمانند و ماندند. متمرکز ماندن کار خیلی سختی است.

نجمه طاهری: متمرکز کارکردن روی یک موضوع و پراکنده کارنکردن هم منجر به ایجاد رضایت می‌شد. البته ما ذیل شفافیت به‌عنوان نخ تسبیح، دستورکارهای خیلی متنوعی را دنبال می‌کردیم و مدام هم حسمان این بود که به کارها نمی‌رسیم. اگر می‌خواستیم به حوزه‌های دیگر هم یک نوکی بزنیم که دیگر هیچی!

البته درست است که کمیتۀ شفافیت از لحاظ موضوعی روی شفافیت متمرکز بود اما خود این حوزۀ موضوعی گستردگی زیادی پیدا کرده بود که ممکن بود بعضی اوقات حس عدم تمرکز را ایجاد کند.

مصاحبه‌کننده: فکر نمی‌کنید اگر روی تعداد کمتری از پروژه‌ها متمرکز می‌ماندید، چه به‌لحاظ فشار کاری و چه به‌لحاظ پایداری دستاوردها، نتیجۀ بهتری به‌ دست می‌آمد؟
نجمه طاهری: متمرکز‌بودن دو وجه دارد. اتفاقاً ما از یک وجه خیلی متمرکز بودیم. مثلاً خود خانم آروین از ابتدا چهار محور کاری در کمیته تعریف کرده بود و روی همان‌ها متمرکز بود. ولی خب به‌تدریج پیگیری همان محورها هم کلی شاخ‌وبرگ و جزئیات پیدا کرد. یعنی وقتی تو در نقش تسهیلگری و به‌صورت جزئی به کار وارد می‌شوی، با ریزه‌کاری‌های بسیاری مواجه می‌شوی که می‌بینی اگر کاری برایشان نکنی، مثلاً اگر این گلوگاه را نبندی، کارت نصفه است و به انجام نرسیده است. بنابراین دنبال آن هم می‌روی و برای همین هی به کار شاخ‌وبرگ اضافه می‌شود. ولی نکته‌ای که درمورد تمرکز می‌گویید نکتۀ درستی است. اینکه بگویی من روی یک موضوع متمرکز می‌شوم و پراکنده کار نمی‌کنم شیوۀ درستی است که من آن را می‌پسندم و از نظر منطقی هم تأیید می‌کنم. اما اگر بخواهی مصداقش را بگویی سخت می‌شود. مثلاً ما در بحث مالی چه چیزی را باید حذف می‌کردیم؟ اگر به دنبال انتشار بودجه و استانداردها و جزئیاتش نمی‌رفتیم کارمان سبک‌تر می‌شد؟ این درست بود که پروژۀ املاک را پیگیری نکنیم تا کار سبک‌تر شود؟ مثلاً الکترونیکی‌شدن فرایند معامله را پیش نمی‌بردیم و فقط به انتشار اطلاعات معاملات اکتفا می‌کردیم؟ به نظرم اولویت‌بندی کارها و انتخاب از میان آن‌ها برای افزایش تمرکز کار سختی بود.

درنهایت، همکاری‌ای که میان اعضای کمیته شفافیت شکل گرفته بود را می‌توان در «تیم‌بودن» این کمیته معنا کرد؛ افرادی که با کمیتۀ شفافیت همکاری بلندمدت داشتند، اهداف مشترکی داشتند (هدف اولیه‌شان کسب درآمد یا از آن طرف جایگاه سیاسی نبود)، اخلاقیات کاری مشابهی داشتند (پرتلاش بودند و فراتر از وظیفه کار می‌کردند)، به یکدیگر اعتماد داشتند، هماهنگ بودند و از همکاری با کمیته احساس مفیدبودن می‌کردند.

نجمه طاهری: از نظر یک‌سری اصول همکاری و کاری یک‌دست بودیم و همکاری خیلی ویژه و شاید تکرارنشدنی‌ای بین ما شکل گرفت.

نجمه طاهری: رقابت الکی بینمان نبود و تفکیکِ «کارِ من» و «کارِ تو» نداشتیم. کار و نتایج را متعلق به همه می‌دانستیم. من تجربۀ کار در فضای رقابتی و بد را نداشته‌ام، ولی بنا بر چیزهایی که همه شنیده‌ایم مثلاً احتمالاً در ادارات و در شهرداری، فضای زیرآب‌زنی برای بقیه با هدف مهم نشان‌دادن خود و مطرح‌کردن اسم خود و منفعت‌گرایی شخصی وجود دارد. در تیم ما واقعاً هیچ‌کدام از بچه‌ها به دنبال منفعت شخصی نبودند. هیچ‌کس به دنبال اینکه در جایی استخدام شود یا کار و پستی در جایی بگیرد نبود. البته نمی‌گویم اگر کسی به دنبال چنین هدفی بود لزوماً کار بدی می‌کرد. […] یکی دیگر از ویژگی‌های مثبت گروه ما این بود که هر کس فارغ از اینکه کار و پروژۀ مربوطه متعلق به کدام کارشناس است، هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد. هیچ‌کس از زیر کار درنمی‌‌رفت و همه بیش از ظرفیتشان کار می‌کردند.

محمدمهدی ریوندی: بچه‌های خودمان که خیلی با همدیگر خوب بودیم و خیلی خوش می‌گذشت. کمیته برای من جایی بود که احساس می‌کردم دارم در آن کار مفیدی انجام می‌دهم و بچه‌های کمیته هم خیلی شبیه به یکدیگر بودیم. مثلاً خیلی‌ از ما هم‌دانشگاهی بودیم و اگر اشتباه نکنم دُز شریفی‌ها بالا بود.

محمدمهدی ریوندی: بچه‌های کمیته انگیزه و دغدغۀ لازم را داشتند. آی‌کیوهایشان بالا بود و هر کدام در زمینه‌ای کارشناس بودند و بعضاً تجربۀ کاری هم داشتند. ضمن اینکه طرز فکر دکتر آروین را می‌شناختند و تا حد زیادی با آن هماهنگ بودند.

پریسا مختاباد: کسی که این پیمانکار را به من معرفی کرده بود به من گفت چند پروژه با این فرد کار کن و بعد خودت مستقیماً پروژه بگیر. الان این فرد از همین راه در حال خرید خانه است! اینکه در کمیتۀ شفافیت این فضاها نبود خیلی خوب بود. ضمن آنکه من نسبتاً تازه به ایران برگشته بودم و، قبل از همکاری با کمیتۀ شفافیت، در بخش مارکتینگ یک شرکت کار می‌کردم و خب حالم در آنجا اصلاً خوب نبود. از اینکه موقعیتی پیش آمد که کار مرتبط با رشته‌ام انجام دهم خیلی خوشحال بودم. احتمالاً جای دیگری را نمی‌توانستم پیدا کنم که در فضای سالم و کاملاً مرتبط با تخصصم کار کنم.

پریسا مختاباد: ایده‌ها و آرمان جمع برایم جالب بود، آزاده‌بودن و اینکه ایده‌هایی را جلو ببری که در راستای منافع مردم باشد. این‌ها چیزهایی است که در فرهنگ ما وجود دارد و من را تحت‌تأثیر قرار داده بود. من می‌توانستم با آرمان‌های کمیته پیش بروم چون حس می‌کردم اینجا جایی است که می‌توانم از عدالت اجتماعی دفاع کنم. در کمیته اگر من ایده یا نظری در دفاع از عدالت اجتماعی مطرح می‌کردم هیچ‌وقت با مخالفت روبه‌رو نمی‌شدم، چون ایدۀ اصلی این بود که باید از حق مردم دفاع کرد. هرچقدر هم که از نظر ایده‌های اقتصادی خانم آروین راست‌گرا و من چپ‌گرا بودم، ولی اگر از بُعد کارشناسی، نظری در دفاع از عدالت اجتماعی می‌دادم با من مخالفتی نمی‌کرد.

سمیه فروغی: خب، فضای کمیته شبیه فضای دانشجویی بود. یعنی بچه‌ها خیلی بی‌چشم‌داشت، خالص و بدون اهداف مالی-سازمانی-جایگاهی در کنار هم برای هدف مشترک می‌دویدند. به نظرم از جمله دلایلش این بود که اکثراً سابقۀ کاری حرفه‌ای خیلی جدی نداشتند و گروه سنی خاصی هم بودند.

ندا طهرانی: علاقۀ کارشناسان کمیته به کارشان، و به خواستی که برای اصلاح داشتند، واقعاً نقطۀ قوت بود. همچنین اینکه تیمی که دور هم جمع شده بودند به همدیگر اعتماد داشتند [نقطۀ قوت بود]. من اعتماد آدم‌ها به همدیگر در کمیته را خیلی بدیع می‌دانم و تا به ‌حال هیچ‌کجا ندیده‌ام که آدم‌ها این‌قدر از خلوص هم مطمئن باشند؛ یعنی کسی به بغل‌دستی‌اش شک نداشته باشد که این می‌خواهد زرنگی کند یا زیرآبی برود. حداقل، درک من این بود که همۀ آن آدم‌ها به همدیگر اعتماد را دارند و همه، دیگری را، از خودشان بهتر میدانند برای انجام یک کار. این‌ها نقاط قوت کمیته بود.

بهاره آروین: اتفاقی که درعمل افتاد این بود که نیروی کارشناسیِ ما در کمیتة شفافیت خیلی بیشتر از چیزی که دیگر دوستان در کمیته‌ها از آن برخوردار بودند خروجی داشت. دلیلش آن هم این بود که بچه‌هایی که با ما کار می‌کردند واقعاً برای آن پولی که می‌گرفتند کار نمی‌کردند. اگر می‌خواستند مثل یک کارمند ادارة دولتی با آن پول کار کنند، بودجة ما به بیش از یکی-دو نیرو نمی‌رسید و باید مثل بقیة کمیته‌ها، با یک توان معمولی، لک‌ولک می‌‌کردیم. اما خب بچه‌های ما این‌طور نبودند. یعنی هدف اولشان از همکاری با کمیته درآمدزایی نبود.

مرتضی احمدی: موضوع دیگر مربوط به الگوی کار تیم کمیتۀ شفافیت است، اینکه چگونه افرادی را دور هم جمع و مشارکت داوطلبانه‌شان را جلب کنی و درعین‌حال پاسخ‌گو هم باشند. در محیط‌های سازمانی‌ای که من تجربه‌اش را داشتم، سلسله‌مراتب حاکم بود؛ کسی که در سازمان پذیرفته می‌شود باید به دستورها عمل کند. اما در کمیتۀ شفافیت سطح داوطلبانه‌بودن کار خیلی بالا بود. البته اعضای کمیته یک عددی هم به‌عنوان حق‌الزحمه می‌گرفتند، اما در مجموع، شیوۀ فعالیت اعضا داوطلبانه بود. در این فضا تقریباً نمی‌شود دستور بدهی. سخت می‌شود دستور داد. همه‌اش باید مثلاً بگویی فلانی، می‌شود بروی این کار را بکنی؟ اینکه روابط افقی در یک تیم چگونه می‌تواند منجر به عملکرد خوب و پاسخ‌گویی شود -و در ضمن کسی هم زیر میز نزند- برای من خیلی جالب بود. از خود من که خیلی خوب کار می‌کشیدند!

نجمه طاهری: البته همان طور که قبلاً گفتم این‌طور نبود که همه به‌صورت یک‌دست از شرایط کاری و تیم راضی باشند و ورود و خروج‌هایی هم داشتیم؛ خیلی‌‌ها نتوانستند با ما کار کنند یا ما نتوانستیم با آن‌ها کار کنیم. خلاصه می‌خواهم بگویم این‌جوری نبود که همه بیایند و جذب شوند و هیچ ریزشی نداشته باشیم ولی درنهایت کسانی که ماندیم و با هم کار کردیم و کسانی که آخر سر به ما اضافه شدند درمجموع تیم خوبی بودیم. […] درمورد بچه‌‌ها حس کافی‌نبودن نداشتم. مسلماً از نظر توانایی، شخصیتی و اخلاقی اصلاً این‌طور نبوده که کافی نباشند. همۀ آن‌ها افرادی توانمند، بااخلاق و درستکار بودند و همه سعی می‌کردند در کار خودشان پیشرفت فردی داشته باشند. منظورم این است که سعی می‌کردند توانایی‌شان را افزایش دهند و یادگیری داشته باشند. به نظرم همۀ بچه‌‌های ما چنین ویژگی‌هایی را داشتند و بیش از حد هم داشتند ولی درمورد بقیه -یعنی کارمندان شهرداری- افرادی با این ویژگی‌ها خیلی کم پیدا می‌شد.

موضوع دیگری که می‌توان در بررسی کمیتۀ شفافیت به آن پرداخت این است که کمیته چطور اهداف خود را دنبال می‌کرد و شیوۀ کاری‌اش چه بود؟ به‌لحاظ شکلی، شیوۀ کاری کمیته مشابه شیوۀ کاری رایج در شورای شهر بود. مرسوم است که اعضای شورا از یک یا چند کارشناس و مشاور برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند:

نجمه طاهری: اصول کار شورا این‌طوری است که عضو شورا همه‌چیز را نمی‌داند و کارشناس عضو باید اطلاعات را به او برساند. تو به‌عنوان کارشناس یک عضو شورا باید گزارش‌هایی را به جلسات صحن و کمیسیون و کمیته برسانی. نمی‌‌توانی جلسه را عقب بیندازی و فلان گزارش حتماً باید به همان جلسۀ مقرر برسد.

با این حال به نظر می‌رسد کیفیت پیاده‌سازی این شیوۀ کاری ویژگی‌هایی متمایز از آنچه در کمیته‌ها و کمیسیون‌های شورا مرسوم و متعارف است داشته است، که در ادامه به تدریج به آن اشاره خواهد شد.

همان‌طور که پیشتر به آن اشاره شد، گزارش‌های مفصل و دقیق کارشناسان کمیته از وضعیت اجرای مصوبات جلسات کمیته با شهرداری، وضعیت همکاری واحدهای مختلف در شهرداری، چالش‌ها و موانعی که در اجرای مصوبات وجود داشت، و ابعاد مختلف مسئله که در طول بررسی درخصوص موضوع خاصی روشن می‌شد، مبنای سایر فعالیت‌های کمیته بود؛ بدین معنا که این گزارش‌ها مشخص می‌کرد آیا به جلسات سطح مدیریتی نیاز است یا خیر، آیا به نامه‌نگاری با شهردار و معاونان او یا تماس تلفنی با آن‌ها نیاز است یا خیر، آیا گزارش‌های پیشین شهرداری مورد قبول است یا باید مجدداً مذاکره صورت گیرد، پیشنهادات کمیته برای رفع گره‌های اجرایی چگونه باشد و مواردی از این دست. گزارش‌هایی که کارشناسان ارائه می‌کردند حاصل بررسی‌های دقیق بود که جنبه‌های مختلف یک موضوع خاص را بررسی می‌کرد.

سید محمود جواهریان: حالا البته طرح‌هایی که در دورۀ قبل برای بحث شفافیت ارائه شد داستانشان متفاوت بود. چون در کمیته روی این طرح‌ها کار کارشناسی دقیق انجام شده بود، وقتی طرح را می‌‌خواندی احساس نمی‌‌کردی یک کسی یک چیز الکی نوشته است و نسخه‌هایی که مصوب شد هم نسبت به نسخه‌های اولیه حداقل تغییرات را داشتند. در کمیتۀ شفافیت، کار کارشناسی فرایند خودش را طی می‌کرد

پریسا مختاباد: اگر بخواهم جمع‌بندی کنم، در تابستانی که مسئولیت پیگیری امور مربوط به این دو سامانه در کمیتۀ شفافیت به من واگذار شد -قبل از من شخص دیگری متولی این کار بود- از چند طریق برای آسیب‌شناسی عملکرد ۱۳۷ و ۱۸۸۸ وارد شدم؛ یکی اینکه خودم را جای کاربران ۱۳۷ و ۱۸۸۸ گذاشتم -من خودم یک ۱۳۷باز حرفه‌ای بودم- و با چند نفر از دوستانم صحبت کردم و سامانه‌ها را از زاویۀ دید شهروند آسیب‌شناسی کردم. یک‌سری جلسات هم با مدیران ۱۳۷ و ۱۸۸۸ گذاشتم که آن‌ها نیازمندی‌هایشان را بگویند. خودشان هم یک آسیب‌شناسی‌ای از عملکردشان انجام داده بودند. یک کار دیگر هم این بود که سامانه‌ها را با پلتفرم‌‌‌‌های مشابه خارجی مقایسه کردم. به این پلتفرم‌ها اصطلاحاً reporting application (برنامۀ گزارش‌دهی) می‌گویند که نمونه‌‌‌‌های آن تقریباً همه ‌‌‌جا هست. یکی از معروف‌ترین‌هایشان FixMyStreet انگلیسی است که در لندن به کار گرفته شد. […] برای اینکه ببینم چه ای‌پی‌آی‌هایی در حوزۀ حمل‌ونقل موردنیاز کسب‌وکارهاست، از طریق لینک‌هایی که داشتم با «بلد» و «نشان» تماس گرفتم. […] نسخۀ اولیۀ طرح [گزارش‌گری تخلف] را اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» نوشت و من، با توجه به بازخوردهایی که از افراد و نهادهای مختلف مثل دفتر هماهنگی هیئت‌‌های رسیدگی به تخلفات اداری کارکنان شهرداری گرفتم، آن را تصحیح کردم.

سمیه فروغی: روال این بود که ما در سطح کارشناسی بررسی‌هایمان را انجام می‌دادیم و گزارش آن را به همراه نظر خودمان به رئیس کمیته ارائه می‌کردیم، اما تصمیم آخر را خود خانم دکتر می‌گرفت. حالا خودِ انجام این بررسی‌های کارشناسی هم واقعاً به این راحتی‌ها نبود، اما من معتقد بودم که بررسی‌ها باید کامل و دقیق انجام شود. […] سر همین موضوع هم یک بار یکی از بچه‌های کمیته به من گفت که تو با این کار انتظارات رئیس کمیته را بالا برده‌ای و این پیش‌فرض تو که گزارش‌های شهرداری اشتباه است و باید خودمان از اول آن‌ها را بررسی کنیم درست نیست و باید به گزارش‌های شهرداری اعتماد کنیم و آن‌ها را به دادنِ گزارش درست و خوب عادت بدهیم. اما به‌هرحال رویکرد من این بود که کار کارشناسی را باید کامل انجام دهی. [… من فقر اطلاعاتی زیادی هم در خودم می‌دیدم برای همین خیلی دنبال آدم‌های مطلع می‌گشتم و خیلی دنبال شبکه‌سازی بودم. چقدر به مناطق مختلف می‌رفتم و از کارمندان می‌خواستم که با دسترسی خودشان وارد سامانه‌ها شوند تا برخی مواردی را که با دسترسی خانم دکتر نمی‌توانستم ببینم چک کنم. بعد از انجام بررسی کارشناسی، گزارش آن را به همراه نظر شخصی خودم به رئیس کمیته ارائه می‌کردم. […] سر موضوع املاک من خودم متوجه شدم که یک سامانۀ املاک وجود دارد. مصوبه‌ای که برای دورۀ قبل بود را پیدا کردم و گفتم این را پیگیری کنیم و اطلاعات معاملات ملکی را نیز به اطلاعات بقیۀ معاملات روی سایت شفاف اضافه کنیم. یک مدتی عصرها برای یادگیری، به معاونت مالی شهرداری می‌رفتم تا کارمندان آنجا برخی مسائل را برای من توضیح دهند یا برای شناسایی وضع موجود به شهرداری‌های مناطق سر می‌زدم. […] برای شفافیت کامل قراردادهای شهرداری، باید سامانۀ قراردادها را به‌شدت توسعه می‌دادیم. آن اوایل، یکی از سؤالات محوری خانم دکتر از من این بود سامانۀ قراردادها سامانۀ خوبی هست یا نه. یادم است چند تا از دوستانم را بردم سازمان فاوا. یعنی اول سامانه را با سطح دسترسی‌ای که خودم در شورا داشتم دیدیم و بعد رفتیم به سازمان فاوا. آنجا گفتم که برنامه‌نویس پیمانکار سامانه بیاید با دوستان ما صحبت کند. دو-سه جلسۀ مشترک برگزار کردیم و درنهایت ارزیابی دوستان بنده که متخصص هم بودند این بود که سامانۀ فعلی به درد اهداف ما نمی‌خورد.

محمدمهدی ریوندی: بعد از آن وظیفۀ من تهیۀ یک لیست از اطلاعاتی بود که در صورت انتشار آن می‌شد تخلفاتی که در حین صدور پروانه اتفاق افتاده را کشف کرد یا جلوی تخلفات بعدی را گرفت. سپس سامانه‌های شهرسازی شهرداری را بررسی کردم که ببینم چنین اطلاعاتی در آن ثبت می‌شود یا نه. بعد با دوستان حقوقی مشورت کردیم که آیا این اطلاعات محرمانه است و انتشار آن‌ها نقض حریم خصوصی افراد محسوب می‌شود یا نه. بعد از این من به‌طور غیررسمی با بچه‌های معاونت شهرسازی و سازمان فاوا چک کردم که آیا قابلیت خروجی‌گرفتن از اطلاعاتی که روی سامانه‌ها هست وجود دارد یا نه. درنهایت طرح را بنا بر نتیجۀ بررسی‌ها تدوین کردیم و به شورا پیشنهاد دادیم.

نجمه طاهری: این‌جوری نیست که فکر کنی خب فلان کار را انجام دادی و تمام شد، دیگر هیچ راه دررویی وجود ندارد و می‌توانی ادعا کنی که اطلاعات همۀ قراردادها ثبت و منتشر می‌شود. قبلاً هم اشاره کردم که شاید اگر کمیته‌های دیگر می‌خواستند همین کار ما را انجام دهند و افراد دیگری پیگیر اجرای مصوبات می‌شدند، با همان انتشار اولیه ادعا می‌کردند مصوبه‌شان اجرا شده و وعدۀ انتخاباتی‌شان کاملاً تحقق پیدا کرده. اما ما این‌جوری نبودیم؛ وارد جزئیات می‌شدیم و آن وقت می‌دیدیم یک دریایی آن پشت است که ما نمی‌دانستیم. […] بعضی وقت‌ها شهرداری مشکل اصلی یا همۀ وجوه آن را در جلسات رسمی نمی‌گفت یا گفتن آن را به تعویق می‌انداخت. به همین دلیل کارشناس ما باید سعی می‌کرد در جلسات کارشناسی و پیگیری‌های مختلف ته‌و‌توی ماجرا را درآورد و مشکل اصلی را بفهمد و برای آن راه‌حل ارائه بدهد تا آن کاری که کمیته می‌خواست انجام شود. با این روش از یک ‌سو بازی نمی‌خوردیم و از سوی دیگر آن کاری که می‌خواستیم انجام می‌شد.

اکبری: یادم است آن موقع خانم فروغی قشنگ می‌رفت رصد و چک می‌کرد که تعداد قراردادهای سامانۀ قراردادها با دیتایی که این‌طرف در سامانۀ مالی داریم یکی باشد. چنین کارهایی انجام می‌شد تا واحدها نتوانند آن وسط قراردادی را جا بیندازند و اطلاعات آن را وارد نکنند.

نامه‌نگاری‌های اداری که کمیتۀ شفافیت پس از هر جلسه به‌عنوان صورت‌جلسه ارسال می‌کرد و همچنین نامه‌هایی که در پیگیری اجرای صورتجلسات ارسال می‌کرد کم‌کم به یک روال جاافتاده بین کمیته و شهرداری تبدیل شده بود، تا آنجا که کارشناسان شهرداری که همکاری نزدیکی با کمیتۀ شفافیت داشتند نیز از ظرفیت این نامه‌نگاری‌ها، برای پیشبرد بهتر امور استفاده می‌کردند:

نجمه طاهری: ما در ابتدا برای جلساتمان صورت‌جلسه نداشتیم و فکر کنم بعد جلسه هم نامه نمی‌‌زدیم. بعدتر متوجه شدیم که خوب است نامه بزنیم، چون نامه برای شهرداری مهم است و روی آن اقدام می‌کند. یعنی آن‌ها خودشان هم به نامه‌های ما ارجاع می‌دادند.

پریسا مختاباد: روال پیگیری هم در کمیته این شکلی بود که هفته‌‌‌ای دو بار، به همۀ واحدها و افراد مسئول زنگ می‌‌‌زدی. بعد که به نتیجه نمی‌رسیدی، خانم آروین جلسۀ کمیتۀ شفافیت می‌گذاشت و در جلسۀ کمیته سرشان داد می‌‌زد. یا ممکن بود نامه بزنیم. پیگیری از طریق نامه یک مقدار جدی‌تر بود ولی خب البته ارزیابی دقیقی هم نداریم که واقعاً‌ چقدر مؤثرتر بود.

سمیه فروغی: من چند مراجعه از بدنۀ شهرداری داشتم که سراغ جلسات را می‌گرفتند و می‌گفتند شما که ول کرده‌اید، شهرداری هم ول کرده است. تا پیش از آن، یکی از کارهایی که در جلسات کارگروه انجام می‌شد این بود که صورت‌جلسۀ جلسات کمیته با شهرداری را می‌آوردند و کارهای انجام‌شده را تیک می‌زدند و کارهایی که باید انجام می‌شد را مشخص می‌کردند. اینکه می‌گویم کارگروه واقعاً با ما همکاری داشت از همین جهت است. در آن مدتی که جلسات کمیته تشکیل نمی‌شد، کارگروه این ابزار عملکردش را از دست داده بود و بلاتکلیف مانده بود. متعجب بودند که چرا مثل قبل اجرای مصوبۀ انجام الکترونیکی را پیگیری نمی‌کنیم و می‌گفتند که یکهو نروید در صحن تذکر بدهید یا نامۀ تند بنویسید.

محسن شکری‌پور: حتی بعضی مواقع ما به کمیته می‌گفتیم مصوبۀ جلسه را به چه شکل بنویسند که ما بتوانیم در شهرداری روی آن اقدام مؤثرتری انجام دهیم.

پیگیری توافقات حاصله در جلسات یکی از شیوه‌های کاری کمیته بود که از نظر شهرداری نیز مشخصه بارز کمیته شفافیت بود. به سخن دیگر به نظر می‌رسد شیوه‌ای که کمیته اجرای توافقات را از شهرداری پیگیری می‌کرد، با شیوۀ معمول پیگیری‌های شورا متفاوت بود:

نجمه طاهری: تا جایی که من می‌دانم این [الکترونیکی‌شدن فرایند معامله] یکی از پروژه‌هایی بود که ما تا لحظه‌های آخر هم رها نکردیم و تا هفته‌های آخر که جلسات -چه جلسات داخلی با کارشناسان خودمان و چه جلسات کمیته با شهرداری- برگزار می‌شد و گزارش می‌دادند که مثلاً این تعداد از مناطق توکن[۲۶] گرفته‌اند و در این تعداد از مناطق انجام الکترونیکی معامله به‌صورت تستی انجام شده.

نجمه طاهری: به نظرم تحمل ما و بی‌خیال‌نشدن ما تعجب‌‌برانگیز بود و مسئولان شهرداری را هم متعجب می‌‌کرد که آقا این‌ها چرا ول نمی‌‌کنند؟ چرا دست از سر فلان سامانه برنمی‌‌دارند؟ چرا این قدر زنگ می‌‌زنند و پیگیری می‌‌کنند؟

محمدحسین صدوقی: خانم آروین این وظیفه را به من داد که پیگیری‌‌های اداری از شهرداری را انجام دهم. یک قسمت از این پیگیری‌‌ها بحث مکاتبات بود؛ ما تعداد زیادی مکاتبه با بخش‌های مختلف شهرداری داشتیم که اگر پیگیری نمی‌کردیم، به‌‌صورت مویرگی به دست واحدهای اجرایی ذی‌ربط، که زیرمجموعة واحدهای اصلی‌تر قرار داشتند، نمی‌رسید. مثلاً ممکن بود جلسه‌‌ای با چند نفر از مدیران ارشد شهرداری برگزار کنیم و، بر اساس توافقات صورت‌گرفته در جلسه، برای چند واحد وظایفی در نظر گرفته شود. ما باید این توافقات را به‌‌صورت یک نامة صورت‌جلسه درمی‌آوردیم و، از طریق مکاتبة اداری، این صورت‌جلسه را به دست واحدهای مربوطه در شهرداری می‌رساندیم. بعد از آن باید اجرای مفاد این صورت‌جلسه را زیرمجموعه‌های آن واحدها که، در پایین‌ترین سطح، مسئولیت اجرا را داشتند پیگیری می‌کردیم. مثلاً ممکن بود آن بخش‌هایی از صورت‌جلسه که به سازمان فاوا مربوط می‌شد خودش بین پنج-شش قسمت مختلف پخش شود. در خود مجموعه هم متولی واحدی که انجام وظایف پخش‌شده بین این چند واحد را پیگیری کند وجود نداشت. درنهایت ما یا باید دوباره نامه‌ای برای پیگیری وضعیت اجرا به سازمان فاوا می‌‌زدیم که همین بلا سرش می‌آمد، یعنی نامه بین چند واحد پخش می‌شد و جوابی نمی‌گرفتیم، یا باید مستقیماً با واحدهای اجرایی کف میدان ارتباط برقرار می‌کردیم و کسی را که واقعاً داشت کار را انجام می‌داد پیدا می‌‌کردیم و از او پیگیری می‌کردیم. شهرداری این‌‌جوری است؛ لود کار زیاد است و اگر کاری پیگیری نشود در اولویت اجرایی واحدها قرار نمی‌گیرد. بنابراین پیگیری کارها یک ضرورت بود.

پروشات مهرورزی: خانم آروین تشخیص دادند که برای گرفتن دیتا از شهرداری آدم مناسبی‌ام که دائم گیر بدهم که دیتا را بدهید. دیتا را بدهید.

محمد فرجود: به نظرم نقطۀ قوت کمیته نسبت به باقی کمیته‌های شهرداری پیگیریِ آن‌ها بود‌، اینکه بیایی و با تیم اجرا بنشینی و پیشرفت کار و چالش‌ها و فراز و نشیب‌های آن را به‌صورت جزئی دنبال کنی. خیلی از کمیته‌های شورا این‌گونه نبودند‌ و یک‌سری کارهای نرمال و روتین نظیر تعیین‌تکلیف پرونده‌های باغات در آن‌ها انجام می‌شد. ولی برعکس، پیگیری و درگیرِ کار بودن از نقاط قوت کمیتۀ شفافیت بود. […] به‌طور کلی من از پیگیری‌های کمیتۀ شفافیت استقبال می‌کردم. یک بار هم در یکی از جلسات به خانم آروین گفتم که ما در یک‌سری موضوعات، از خواسته‌ها و مطالبات شما هم جلوتر رفته‌ایم‌، دیگر این‌قدر در جلسه از بچه‌های ما انتقاد نکنید. [می‌خندد] ولی نهایتش من استقبال می‌کردم که کسی غیر از خود ما هرازگاهی تیم‌های ما را صدا کند و بگوید باید این کار را می‌کردی، چرا نکردی؟‌‌ چون چنین پیگیری‌هایی باعث می‌شد تا متولی انجام پروژه پاسخگو باشد و به تعهداتی که داده است پایبند بماند. […] . منتها، ما در بحث‌های اجرایی یک‌سری محدودیت و لیمیتیشن داشتیم‌؛ گاهی کار عقب می‌افتاد یا مثلاً کسی گفته بود کار را به شکل خاصی انجام دهیم و بعد مجبور به تغییر شکل کار و انجام دوبار‌ۀ آن می‌شدیم. در این مواقع، بین ما و کمیته اختلاف‌نظر پیش می‌آمد و بحث درمی‌گرفت که چرا کار پیش نمی‌رود. از یک نظر کمیته حق داشت که معترض شود، چون ما در خیلی از موارد به ددلاین‌هایی که گفته بودیم نمی‌رسیدیم. به‌خصوص ‌که سیستم پیگیری در کمیته خیلی دقیق بود؛ سر همان موعدی که قرارمان بود پیگیری می‌کردند و مثلاً می‌گفتند که سازمان فاوا قول یک ماه دیگر را داده بود، پس چرا محقق نشد؟

عبدالرضا گلپایگانی: نقطه‌قوت کمیته سماجت و پیگیری‌ای بود که داشت، یعنی پیگیر بود تا حرفی که زده است را به سرانجام برساند. این واقعاً نقطه‌قوت و نشان‌دهندۀ تعهد یک مجموعه‌ نسبت به آن چیزی است که بیان می‌کند و به نظرم واقعاً ارزشمند بود.

محسن شکری پور: شاید یکی از خوبی‌های خانم آروین و کمیته‌اش همین بود که هر هفته، با برگزاری جلسات منظم، اجرای مصوبات جلسات گذشته را پیگیری می‌کردند و این امر موجب شد که دوستان، با تمام قدرت، در راستای پیشبرد اهداف قدم بردارند. یعنی تیم خانم آروین آن‌قدر به این‌و‌آن زنگ می‌زدند که مثلاً مدیرعامل سازمان فناوری، شخصاً در تمامی جلسات حضور پیدا می کرد و در همان جلسه تصمیمات مدیریتی می‌گرفت و کار با سرعت بالا پیش می‌رفت. مهم‌ترین نکتۀ مثبت کار خانم آروین و تیمش همین پیگیری بود. بچه‌هایی که آمدند، حتی اگر اولِ کار از شهرداری شناخت نداشتند، اما پیگیر بودند. پیگیری خیلی مهم است. اگر شما پیگیر باشید و هی به افراد بگویید «چه شد؟ چه شد؟» آن‌ها هم بالاخره می‌گویند جواب این شورا را باید بدهیم. این خیلی مهم است […] سازمان‌ها می‌دانستند که پشت ما، عضو پیگیری از شورا حضور دارد که اگر به او گزارش برسد که کارها در این سازمان به دلایل نامشخص جلو نمی‌رود،‌ همان لحظه با مدیرعامل یا حتی معاون شهردار تهران تماس خواهد گرفت و دلایل عدم همکاری را جویا خواهد شد. درنتیجه سازمان‌ها، تا جایی که ممکن بود، کارها را به درستی انجام می‌دادند.

البته جنبۀ دیگری که پیگیری‌ها و کارهای کارشناسی مفصل با آن مرتبط است، مغشوش‌شدن مرز بین کار اجرایی و کار نظارتی است. از یک طرف، برخی کمیته را متهم می‌کردند که از دایرۀ سیاستگذاری و نظارت خارج می‌شود و به دایرۀ اجرا ورود و در شیوه انجام کار «دخالت» می‌کند. از طرف دیگر، کمیتۀ شفافیت بر این عقیده بود که آگاهی از جزئیات اجرایی نمی‌تواند نمی‌تواند اهداف خود را پیگیری کند و از انجام درست کارها توسط شهرداری مطمئن باشد.

نجمه طاهری: چون تیم ما در کار محتوا و شبه‌اجرایی ورود کرد و از پس‌وپشت و گیروگرفت‌های کار باخبر شد، متوجه شد که کلی گلوگاه فساد وجود دارد که باید به آن‌ها پرداخته شود و کمیته برای انجامِ درست همین کارهایی که تا الان کرده است، باید عمیق‌تر به هر حوزه ورود کند. […] بنابراین باید به جزئیات اجرایی کارها هم ورود می‌کردیم تا هم بفهمیم که مشکل و گیر کار دقیقاً چیست و هم خواستۀ بی‌مبنایی نداشته باشیم که شهرداری امکان و توان انجامش را نداشته باشد.

نجمه طاهری: شاید نباید این‌‌قدر [در کار اجرا] وارد می‌شدیم ولی الان هم من راه جایگزینی به ذهنم نمی‌آید که کمیته چطور می‌توانست کمتر وارد شود و اگر این اتفاق می‌افتاد نتیجه چه می‌شد. ولی اگر کمتر وارد می‌شدیم احتمالاً خستگی‌مان کمتر می‌شد و انتظارات کمتری از خودمان و از نتیجه می‌داشتیم. ولی واقعاً من هنوز نتوانسته‌ام به این نتیجه برسم که راهکار جایگزین شیوه‌ای که ما پیش می‌بردیم چه می‌توانست باشد

محمدحسین صدوقی: ما ناچار بودیم برای اینکه کار پیش برود، و به نتیجه و به نقطۀ برگشت‌‌ناپذیر برسد، کمی هم به کار اجرا ورود کنیم. درواقع علاوه بر سیاست‌گذاری که کار شوراست، باید پیگیریِ بارگذاری اطلاعات و چک‌کردن اطلاعات منتشرشده و بسیاری کارهای دیگر را هم انجام می‌‌دادیم. […] ناچاراً مدلش همین بود. شما یک موقع می‌‌خواهید در یک جنگل درختی بکارید، قطعاً اگر نهال بکارید خشک می‌‌شود. باید ابتدا نهال را در محیط گلخانه‌‌ای بگذارید تا کمی رشد کند و پختگی لازم را به دست بیاورد. حالا باید این نهال رسیده را ببرید و در جای مناسبش در جنگل بکارید. موضوعات جدید هم همین‌طورند؛ باید طی فرایندی به پختگی برسند و بعد در جای خودشان در شهرداری قرار بگیرند. درمورد شفافیت، شورای شهر از آن فرایند مراقبت اولیه حذف‌شدنی نبود. بگذارید مثال بزنم. یکی از دستورکارهای کمیتة شفافیت، پیگیری انتشار اطلاعات معاملات بود. اطلاعات معاملات در کلِ مجموعة شهرداری پخش بود و هیچ واحد مشخص و منفردی نبود که متولی این اطلاعات باشد و به او بگویید اطلاعات معاملات را منتشر کن و این اتفاق بیفتد. لازم بود که ابتدا بخش‌های مختلف به یک سامانۀ مرکزی وصل شوند و اطلاعات یکپارچه شود، بعد خروجی آن منتشر شود. این کار تنها با ورود شورا (کمیتة شفافیت) به جزئیات امور امکان‌پذیر بود چون در آن زمان، هیچ‌کدام از واحدهای شهرداری به‌خودی‌خود مسئولیت این کار را برعهده نمی‌گرفت.

درمورد مصوبة مدیریت تعارض منافع، هنوز هم اجرای برخی بندهای آن (مثل چک‌کردن و تشخیص این که فردی که دارد استخدام می‌‌شود یا قراردادی که دارد بسته می‌‌شود دچار تعارض منافع هست یا نیست) متولی مشخص ندارد و به همین دلیل اجرا نمی‌شود. یک نفر با اتوریتة کافی باید پیگیر تعیین متولی و تعریف فرایندهای مربوطه شود. در دورة قبل این فرد پیگیر، خانم آروین و کمیتة شفافیت بود. می‌خواهم بگویم راهی غیر از این نبود که کمیته به جزئیات اجرایی کارها ورود کند.

مصاحبه‌کننده: ورود کمیته به کار اجرایی عملاً باعث نمی‌‌شد جلوی جاافتادن فرایندها در شهرداری گرفته شود؟ برای مثال به نظر می‌رسد شهرداری دغدغه‌‌ای نسبت به کیفیت اطلاعات و انتشار اطلاعات نداشت و بار همۀ این کارها بر دوش کمیته افتاده بود.
محمدحسین صدوقی: خب انتخاب بین بد و بدتر بود. شما یک موقع می‌‌گویید کار انجام شود، حالا شهرداری هم یک گوشه نشسته و هیچ مسئولیتی هم گردن نمی‌‌گیرد، اما باید پروسه طی شود و اطلاعات منتشر شود. یک موقع هم می‌‌گویید کار اصلاً انجام نشود. کمیته بین بد و بدتر، بد را انتخاب کرده بود و کوتاه‌بودن دورۀ مدیریتی هم قطعاً روی این انتخاب تأثیر داشت. یعنی اگر مثلاً خانم آروین می‌دانست که به‌‌جای چهار سال، ده سال زمان دارد، شاید با سیستم مطالبه‌‌گری جلو می‌‌رفت که در این صورت احتمالاً کارها دیرتر، اما هم‌زمان با شکل‌گیری ساختار و فرایندهای موردنیاز در شهرداری به نتیجه می‌رسید. ولی فرصت کم بود و در آن شرایط، مسیر درستی انتخاب شد. همین الان اگر خود من هم بخواهم در شهرداری تغییری ایجاد کنم، تا یک جایی خودم در کار دخالت خواهم کرد، حتی اگر آن کار به ستاد و واحد سازمانی من ربطی نداشته باشد؛کار را تا یک جایی جلو می‌‌برم، اگر لازم بود سامانه‌ای را راه می‌‌اندازم و بعد که سامانه پخته شد، کار را دست متولی رسمی می‌دهم و می‌‌گویم حالا تو آن را پیش ببر.

پروشات مهرورزی: یادم است یک روز شخصاً به دفتر یکی از مدیران منابع انسانی رفتم که امضای حکم شهردار را بگیرم تا اطلاعات شهردار در سامانۀ منابع انسانی و سایت شفافیت اصلاح شود.

سمیه فروغی: بودن کارگروه خیلی بهتر از نبودنش بود اگرچه خیلی زحمت‌ها را خودم می‌کشیدم. مثلاً دستورجلسات و صورت‌جلسات را خودم می‌نوشتم. من نمایندۀ شورا بودم که نهاد ناظر محسوب می‌شد. دلیلی نداشت که من کار اجرایی انجام بدهم و پیگیر اجرای مصوبات جلسات باشم. اما در کمیتۀ شفافیت چون به‌نتیجه‌رسیدن کار برایمان مهم بود، رویکرد تیم این بود که خیلی جاها در اجرا هم وارد شود.

پریسا مختاباد: آن آخرها دیگر همه‌‌اش در جلسات دعوا بود به‌خاطر اینکه هم ما خیلی در کارها ریز شده بودیم و همان کارهای ریز هم انجام نمی‌‌شد و هم اینکه انجام کارها خیلی طول کشیده بود و دیگر اواخر دوره بودیم.

بهاره آروین: ویژگی ما در کمیتة شفافیت این بود که جلساتمان بسیار تخصصی بود. واقعاً توضیح اینکه «عامل هزینه» چیست و ما چرا پیگیر حذف آن هستیم به فرد بیرونی خیلی سخت بود. بااین‌وجود، ما مجبور بودیم در این سطح وارد جزئیات شویم چون اگر نمی‌شدیم ما را می‌پیچاندند.

محسن شکری‌پور: اوایل، ما بچه‌های شهردار‌ی به اینکه کسی به ما بگوید چه کار کنیم عادت نداشتیم، چون تا پیش از این واقعاً این‌جوری نبود. قبلاً شورا یک نامه می‌زد که گزارش قراردادت را بده. ما فقط گزارش می‌دادیم. کسی نمی‌گفت چه کار کنیم. اما شیوۀ کمیتۀ شفافیت این بود که به ما می‌گفت برو فلان کار را انجام بده. در اصل، شورا مطالبه‌گر شده بود و خودش موضوعات را بررسی می‌کرد و پیشنهاد می‌داد.

آن اوایل همگی معتقد بودیم کاری که کمیته می‌کند دخالت است. بعد از این مقاومت اولیه و با گذشت یک بازۀ زمانی، به اینجا رسیدیم که چیزی که کمیته می‌خواهد در راستای سیاست‌های خودمان در حوزۀ مالی است، درنتیجه، با توجه به اولویت‌هایمان، تصمیم به انجام آن‌ها گرفتیم.

از نظر برخی مصاحبه‌شوندگان ورود به اجرا تبعاتی مانند پایدارنشدن تغییرات را نیز به همراه خواهد داشت.

سمیه فروغی: به نظرم نباید پروژه‌ها را این‌قدر خرد و جزئی تعریف کنیم و در پیگیری هم این‌قدر خرد و جزئی وارد شویم. هرچند گاهی اجتناب‌‌ناپذیر است، ولی به نظر من اگر داریم در سطح شورا کار می‌کنیم باید در سطح شورا بمانیم و این‌طور نباشد که برویم آن ‌طرف میز و کاری را که در اصل شهرداری باید انجام دهد انجام دهیم. مثلاً نباید به شهرداری بگوییم پروژۀ انجام الکترونیکی معاملات را به چند مرحله بشکن و وقتی می‌بینیم نمی‌‌تواند این کار را بکند، خودمان این کار را انجام دهیم. یا مثلاً بگوییم گزارشی از اشکالات فلان کار را تهیه کن و وقتی این کار را نمی‌کند، خودمان موضوع را بررسی کنیم و گزارش بنویسیم. به نظر من نباید این‌قدر وارد حوزۀ اجرا شویم. اگر به‌جای این شیوه که انرژی زیادی می‌برد و خروجی کمی دارد و شهرداری را هم بدعادت می‌کند، روی شبکه‌‌سازی‌مان کار کنیم، آن وقت همان شبکه برایمان کار خواهد کرد. به نظرم استفاده از توان افرادی که در بدنه هستند و انگیزه‌‌های غیرمادی و دلسوزانه دارند و توانمندند خیلی بیشتر می‌‌تواند کمک کند نسبت به اینکه تو بیایی بیست تا کارشناس از بیرون بگذاری و همه‌چیز منوط به حضور این کارشناس‌ها باشد که چون دورۀ حضورشان هم موقت است، خیلی از تغییراتی که به‌واسطۀ آن‌ها صورت می‌گیرد هم برگشت‌پذیر خواهد بود.

یکی از ویژگی‌هایی که در چهار سال فعالیت کمیته دیده می‌شد و حتی برخی اعضای کمیته نیز به آن انتقاد داشتند، برقرارنکردن ارتباط مناسب با رسانه و استفاده‌نکردن از ظرفیت آن در پیشبرد امور بود. می‌توان گفت نوع رابطۀ کمیتۀ شفافیت با رسانه بیش از هر چیز ناشی از موضع رئيس کمیته نسبت به رسانه و همچنین تجربۀ اتفاقاتی بود که برای او در دوره نمایندگی رخ داده بود.

سمیه فروغی: نکتۀ دیگری که در ارتباط با حس دیده‌شدن دارم به مصاحبه با مطبوعات و جاهای مختلف مربوط می‌شود. ما تا همین اواخر اجازۀ مصاحبه با جایی نداشتیم. در اواخر کار کمیته هم کاملاً کنترل‌شده اجازه داشتیم این کار را بکنیم. حداقل راجع به خودم و یک کارشناس دیگر این را می‌دانم. علت این ممانعت و احتیاط هم این بود که مبادا بدون هماهنگی حرفی گفته شود و مشکلی پیش بیاید. در صورتی که به نظر من اینکه چند نفر راجع به موضوعات مختلف در ارتباط با شفافیت مصاحبه کنند و دیدگاه‌های مختلف مطرح شود خیلی بهتر است تا اینکه فقط یک نفر فعالیت رسانه‌ای داشته باشد. به نظرم انکارِ نیاز به حس دیده‌شدن انکارِ فطرت انسان‌هاست. یعنی این نیاز این‌قدر بدیهی است.

محمدمهدی ریوندی: تنها انتقادی که شاید بتوانم به ایشان بکنم همان موضوعی است که پیش‌تر به آن اشاره کردمۀ اینکه شاید لازم بود یک جاهایی با تهور وارد ماجرا می‌شد و کار رسانه‌ای وسیع‌تری می‌کرد. از طرفی هم به او حق می‌دهم که بی‌گدار به آب نزند، چون بالاخره ایشان با خیلی‌ها مشورت می‌کرد و باید اول بررسی می‌کرد که در صورتی که کار متهورانه یا پرسروصدایی انجام دهد آیا می‌تواند حامی داشته باشد یا نه.

صنم عابدی: اما خانم آروین اصلاً اهل تحویل‌گرفتن خبرنگارها و چنین رفتارهایی نبودند. علاوه بر این، صحبت‌هایشان هم ثقیل بود و همۀ این موارد دست‌به‌دست هم می‌داد تا فعالیت‌هایشان آن‌طور که باید و شاید پوشش داده نشود.[…] من همیشه فکر می‌کردم کاش خانم دکتر آروین هم یک مقدار با خبرنگارها گرم‌تر می‌بود. درست است که روحیۀ ایشان جور دیگری بود و فکر می‌کردند ممکن است چنین رفتارهایی خیلی تمیز نباشد اما به نظر من گاهی لازم است فردی که هدف خوبی دارد، سعی کند با رسانه‌ها رفتاری صمیمانه‌تر داشته باشد. منظورم بحث مالی و اینکه به آن‌ها کارت هدیه یا چنین چیزهایی بدهد نیست، بلکه [نوعی] گرم‌گرفتن است […]. اگر خانم آروین هم چنین رفتاری داشت برای دیده‌شدن سایت شفاف خیلی بهتر بود. […] چون خانم آروین ثقیل صحبت می‌کرد کار خبرنگار سخت می‌شد. حتی فهم خیلی از صحبت‌ها برای خود من سخت بود. […] وقتی می‌خواستیم خبرهای خانم آروین را بزنیم این چالش را داشتیم که ایشان گاهی از بقیۀ اعضا سخت‌تر صحبت می‌کرد. به همین دلیل بعضی از خبرنگاران دوست نداشتند حرف‌های ایشان را بنویسند چون فکر می‌کردند سخت است و ممکن است اشتباه کنند. من از میان اعضای شورا کسی را نمی‌شناسم که مثل خانم آروین سخت صحبت کند. کلماتی به کار می‌بردند که من فقط از زبان ایشان شنیده بودم و نمی‌دانستم به چه معنا است، مثل «ثمن بخس». من این عبارت را نشنیده بودم و اولین بار موقعی که مشاور رسانه‌ای خانم آروین بودم به گوشم خورد.

محمود جواهریان: واقعاً افسوس می‌‌خوردم که کاش خانم آروین زیر بار تعامل بیشتر با بخش‌های مختلف شهرداری رفته بود یا کاش فلان مصاحبه را کرده بود. بعضاً یک خبرگزاری می‌آمد و می‌گفت که بارها با خانم آروین تماس گرفته‌ایم اما ایشان جواب ما را نداده ،درحالی‌که مثلاً نظر کارشناس کمیته هم این بوده که خانم آروین در فلان موضوع مصاحبه کند.

بهاره آروین: یادم می‌آید که در دورۀ شورا که با خبرنگاران مصاحبه می‌کردم و متن مصاحبه را برای تصحیح برایم می‌فرستادند، با یک‌جور وسواس و حال بدی این کار را انجام می‌دادم. اولاً از اینکه باید این کار را انجام دهم حالم خیلی بد بود، بعد هم به نظرم می‌آمد که خبرنگاران چقدر ضعیف‌اند چون من چهار تا حرف ساده می‌زدم و متنی که آن‌ها از حرف‌های من پیاده می‌کردند خیلی پرت بود.

بهاره آروین: من آدم رسانه و کارهای جنجالی نبودم و آن‌قدری که دیگر همکارانم در شورا دستاوردهای شفافیت را بولد می‌کردند من نمی‌کردم. یادم می‌آید که آقای هاشمی به تلویزیون رفته بود. از او پرسیده بودند سه تا از کارهای شورای پنجم را نام ببر و اولینش را گفته بود شفافیت.

بهاره آروین: به جز ماجراهای انتخابات، یکی-دو بار دیگر هم برایم پیش آمد که یک هجمۀ رسانه‌ای علیه من در فضای رسانه شکل گرفت. یک بار سر رأیم به تحقیق و تفحص از مؤسسۀ همشهری داستان درست شد. آن موقع برای نمایش آرا روی مانیتور صحن، از سیستم من استفاده می‌کردیم و، در فواصل رأی‌گیری، سیم اتصال لپ‌تاپ من به مانیتور را قطع می‌کردیم. از فیلم جلسه، تکۀ مربوط به قطع و وصل کردن سیم را جدا و پخش کردند و کلی فضاسازی راجع به آن شد که فلانی که دم از شفافیت آرا می‌زد، سیم مانیتور را می‌کشد که آرا پنهان بماند. البته بعداً به نظرم رسید که وسعت این فضاسازی محدودتر از آن چیزی بود که من فکر می‌‌کردم ولی باعث شد که من یک فایل صوتی منتشر کنم و دربارۀ این موضوع توضیح بدهم. هنوز هم اگر شما در توییتر اسم من را سرچ کنید، یکی از چهار-پنج مورد اول، مربوط به آن فیلم است.

به‌عنوان جمع‌بندی می‌توان گفت که ساختن تیمی از کارشناسان برای پیشبرد امور از اقدامات مهمی است که نماینده باید انجام دهد و بنابر مصاحبه‌های صورت‌گرفته باید در انتخاب افراد به جوانب مختلفی توجه داشته باشد. از طرفی این افراد باید یک‌دست باشند یعنی این حس در تیم ایجاد شود که برای هدفی واحد دور هم جمع‌ شده‌اند و از این نظر بین آن‌ها تفاوتی وجود ندارد، اما از طرف دیگر، لازم است تنوعی از ویژگی‌ها و توانمندی‌ها، از جمله داشتن تجربه و شناخت از سازمان هدف، توانایی شبکه‌سازی و برقراری تعاملات غیررسمی برای تسهیل پیشبرد امور، و همچین برخورداری از دید سیاسی در تحلیل رخدادها، در تیم وجود داشته باشد؛ نه به این معنا که تک‌تک افراد چنین ویژگی‌ها و توانمندی‌هایی داشته باشند اما درکل باید این ویژگی‌ها و توانمندی‌ها در برایند تیم موجود باشد.

بنابراین باید به این موضوع توجه داشت که تشکیل تیم متناسب با هدف بسیار مهم است و این تیم در طول زمان فعالیت کامل‌تر خواهد شد زیرا با شناخت بیشتر از آنچه مورد نیاز است، ضعف‌های کارشناسی پیشین مشخص شده و تغییرات لازم در ترکیب تیم اعمال خواهد شد. باید دانست که پشت هر پروژه‌ای که در نهادهای عمومی پیش می‌رود، نه یک فرد که یک تیم حضور دارد. تجربۀ کمیته شفافیت نمونه‌ای از «تیم‌شدن» افرادی است که دور هم جمع شده بودند.

*

اما موضوع دیگری که از مجموع مصاحبه‌ها با اعضای کمیتۀ شفافیت می‌توان به آن پی برد این است که پس از تشکیل تیم و انتخاب افراد مناسبِ مورد نیاز، مدیریت این تیم و فراهم‌آوردن فضا و شرایط کاری مناسب برای اعضای تیم امری است که نباید مورد غفلت قرار گیرد.

مرور تجربۀ اعضای تیم کمیتۀ شفافیت از نقش‌آفرینی در پروژۀ شفافیت، وضعیت پارادوکسیکالی را نشان می‌دهد. از یک طرف عناصر رضایت‌بخش چشم‌گیری همچون سلامت فضای کاری بین اعضای کمیته، امکان انجام کار معنی‌دار و مرتبط با رشته، انسجام تیمی و یادگیری‌های ضمن کار وجود دارد. از طرف دیگر، در تجربه کاری اعضا، عناصر ناراضی‌کننده جدی‌ای هم همچون بی‌ثباتی شرایط کاری، استرس بالا و تنش در رابطه مدیر تیم و دیگر اعضا و احساس عادلانه نبودن این رابطه و حمایت کافی دریافت نکردن و احساس فرسودگی ناشی از پیش نرفتن کارها (یا عدم تناسب نتایج به‌دست‌آمده با حجم بالای تلاش‌های صورت‌گرفته) به چشم می‌خورد. اشاره تعدادی از اعضای تیم به اینکه در مقاطعی، تصمیم جدی به عدم ادامه همکاری با کمیته شفافیت گرفته بودند اما درنهایت به همکاری خود ادامه داده بودند نشان می‌دهد که نکات مثبت و منفی کار در کمیتۀ شفافیت هر دو تا چه حد برای اعضا پررنگ و وزین بوده است.

نجمه طاهری: حتی برای خود من، هر چند وقت یک‌ بار که می‌گفتم «من می‌خواهم بروم» با خانم آروین صحبت می‌کردیم، جلسه می‌گذاشتیم، با آقای جواهریان حرف می‌زدیم، تقسیم‌کار می‌کردیم و مثلاً می‌گفتیم فلان شیوه را به کار بگیریم تا کار آسان‌تر شود. شاید درنهایت خیلی هم مفید نبود اما می‌خواهم بگویم برای آن آدم‌هایی که تیم می‌خواست آن‌ها را نگه دارد، تلاش‌هایی برای حل چالش‌های حضورشان در تیم می‌شد.

سمیه فروغی: من در کمیته از یک‌سری چیزها مثل فضای رابطۀ رئیس و مرئوسی، بحث حقوق، نحوۀ پشتیبانی‌ها و حمایت‌ها و نحوۀ استفاده از ظرفیت‌های خودم رضایت نداشتم ولی همچنان به کار ادامه می‌دادم، چون همچنان کفۀ یک چیزهایی برای من سنگین بود. […] خلاصه چند بار گفتم از کمیته خداحافظی می‌کنم و بعد خانم دکتر می‌گفتند که حالا بیا یک جلسه حضوری صحبت کنیم و در جلسۀ حضوری ایشان مسائل را می‌پذیرفتند.

به نظر می‌رسد اوج سختی کار در کمیتۀ شفافیت در رابطۀ رئيس کمیته با کارشناسان نمود داشته است و البته رئیس کمیته نیز به این موضوع واقف بوده است:

بهاره آروین: فیدبکی که از بچه‌‌های تیم می‌‌گرفتم این بود که آدم سخت‌گیری هستم که دارم همه را اذیت می‌‌کنم. اینکه چرا نمی‌توانم با تیمم خوب و خوش رفتار کنم هم بار می‌‌شد بر آن احساس بی‌‌کفایتی‌ای که قبلاً گفتم. به نظر می‌‌رسید من به تیم انرژی نمی‌‌دهم و تیم هم به من انرژی نمی‌‌دهد. یعنی ما انرژی‌‌های همدیگر را کم می‌کردیم، لذا فضای تیم هم برای من فضای انرژی‌آوری نبود. از فضای شورا و شهرداری خیلی بهتر بود. واقعاً آن عصبانیت‌‌ها و تنش‌‌هایی که من با اعضای شورا داشتم را در تیم نداشتم، ولی این طرف هم من به شکل دیگری مدام این فیدبک را می‌‌گرفتم که انگار بلد نیستم به‌عنوان یک مدیر کار را پیش ببرم. این فیدبک را می‌گرفتم که آدم خوب و آدم حسابی هستم، ولی هیچ‌وقت این فیدبک را نمی‌‌گرفتم که مدیر خوبی هستم. این را از تیم می‌‌گرفتم که برای کارهای خوبی که می‌خواهیم انجام دهیم و به خاطر رضای خدا تحمل می‌کنیم. یعنی انگیزۀ ما برای انجام کار بود که ما را پیش می‌برد و نه اتکا و همراهی یکدیگر. از وقتی که ندا به تیم اضافه شد، تیم یک مقدار مسیرش را از من جدا کرد و من از این بابت خوشحال بودم چون انگار آن طرف، اعضای تیم داشتند یک ساپورتی به هم می‌‌دادند که اگر من خیلی آن وسط اختلال ایجاد نمی‌‌کردم، به تک‌‌تک اعضا انرژی می‌‌داد. ولی باز هم من از آن انرژی بهره‌‌مند نبودم و خیلی انرژی‌ای‌ تزریق نمی‌‌کردم. تیم خودش داشت به یک شکلی کار را پیش می‌‌برد و به من ربطی نداشت.

به علاوه، احساس استرس و فرسودگی، نه‌فقط در تجربۀ کارشناسان کمیته، که در تجربۀ رئیس کمیته نیز حضور داشت:

بهاره آروین: در طول چهار سال، استرس من با گذر زمان کمتر نشد و نشانه‌اش هم آن بود که از بعد از عید ۱۴۰۰، من و نجمه واقعاً روزشمار گذاشته بودیم که کی ۱۴مرداد می‌‌شود. یک شکی هم داشتیم که پایان دوره اول شهریور باشد و نه ۱۴مرداد و من احساس می‌‌کردم یک روز هم بیشتر از ۱۴ مرداد نمی‌‌توانم ادامه دهم. یعنی روز به روزش انگار برای من یک باری بود. مثل این‌ زندانی‌ها بودم که روزها را روی دیوار خط می‌کشند. واقعاً این‌طوری بود. فقط دلم می‌‌خواست دوره تمام شود و من مسئولیتی روی دوشم نباشد و راحت باشم. الان یک‌سال‌وخرده‌‌ای است که هر کس از من می‌پرسد چه خبر، می‌‌گویم دارم استراحت می‌‌کنم و خیلی هم خودم را شایستۀ این استراحت می‌‌بینم و هیچ مشکلی هم با آن ندارم. حتی احساس می‌‌کنم می‌‌توانم تا آخر عمرم استراحت کنم. احساس می‌‌کنم این‌قدر در آن چهار سال انرژی گذاشتم و دویدم و خسته و درمانده شدم که شایستۀ این احترام هستم.

این‌طور نبود که کمیتۀ شفافیت هیچ اقدامی برای بهبود شرایط و فضای کار اعضای خود انجام ندهد، ولی به نظر می‌رسد اقدامات صورت‌گرفته تأثیر لازم را در کاهش استرس و فرسودگی شرایط کار در پی نداشته است:

بهاره آروین: به اهمیت اینکه آدم‌ها باید حس خوبی از فرایند کار بگیرند واقف بودیم و هی سعی می‌کردیم سیستم را طوری بچینیم که این اتفاق بیفتد و یک کارهایی هم در این راستا کردیم. مثلاً همان‌طور که گفتید، یک نفر را برای مشاورۀ منابع انسانی آوردیم. یا من ندا را به تیم اضافه کردم. اتفاقاً این کار بر خلاف نظر مشاور منابع انسانی بود. توصیۀ او این بود که دوست قدیمی و صمیمی‌ام را وارد فضایی که تعاملاتمان در آن این‌قدر پراسترس است نکنم. ولی من ندا را آوردم و همیشه هم به ندا می‌‌گفتم درست است که تو به کارهای کمیته ورود محتوایی نداری، ولی برای تیم یک کارکردی را محقق می‌‌کنی که شاید هیچ ‌کس دیگری نتواند محقق کند. خلاصه کارهایی برای بهبود فضای کاری تیم و مدیریت منابع انسانی تیم در این مدت کردیم، ولی روی این موضوع متمرکز نبودیم. یعنی با آن سطح از انرژی و استرسی که داشتم خودِ کار شفافیت را پیش می‌‌بردم، تیم را تجهیز نمی‌‌کردم. اولاً، تازه وقتی سیستم به پِت‌‌پِت می‌‌افتاد یادم می‌‌افتاد که باید یک فکری کرد. ثانیاً کارهایی که می‌کردیم هم متمرکز و برنامه‌‌ریزی‌‌شده نبود. البته اعضای تیم هم کمک می‌‌کردند. باز این از آن حوزه‌‌هایی بود که من چون هیچ ورودی نداشتم، واگذارکردن آن به دیگران باعث شد اتفاقات نسبتاً بهتری بیفتد. به ندا واگذار کردم. دورهمی‌‌هایی که بچه‌‌ها می‌‌چیدند واقعاً ثمربخش‌‌ بود.

نجمه طاهری: در تیم راهبری به این فکر می‌کردیم که چه‌کار کنیم که کار ساده‌تر باشد، روابط بهتر شکل بگیرد، کار براساس روال‌ها انجام شود، دردسر و ناراحتی کمتری پیش بیاید و از این دست چیزها. […] همین که ارتباط خانم آروین با کارشناس‌‌ها را در کمترین حد خودش نگه داشتیم یکی از نمودهای تلاش‌هایمان برای کاهش فشار و استرس بود. هم خانم آروین ترجیح می‌داد که با تعداد کمتری در ارتباط مستقیم باشد و هم بچه‌ها ابراز می‌کردند که وقتی با من به‌عنوان واسط صحبت می‌کنند بهتر است. می‌خواهم بگویم این مسئله که حجم و فشار کاری کارشناسان بالاست درک می‌شد و ما با خانم آروین جلسات زیادی حول همین مسئله داشتیم. می‌گفتیم کار این‌جوری نمی‌چرخد. چه کار کنیم؟

با ترکیب‌های مختلفی از اعضای گروه راهبری با خانم آروین جلسه برگزار می‌کردیم. راجع به اینکه چطوری تقسیم‌‌کار کنیم که شرایط بهتر شود صحبت می‌کردیم. من هی چارت می‌‌کشیدم. چند مدل چارت در پاورپوینت کشیده بودم که چه کسی چه کار کند و چطور تقسیم‌‌کار کنیم که سیستم روان‌‌تر بگذرد. واقعاً فکر می‌کنم میزان بازاندیشی‌ای که ما داشتیم را هیچ‌‌کس در شورا نداشت. فکر نمی‌کنم عضو دیگری طی چهارسال این تعداد جلسه‌ای که ما برای بازنگری در مدل کاری‌مان برگزار کردیم را برگزار کند. ولی شاید خروجی این تلاش‌های ما واقعاً آن خروجی‌ای که باید باشد نبود، یعنی آن‌طور که باید به کم‌شدن استرس و کم‌شدن فشار کاری نمی‌انجامید. شاید برای مدت کوتاهی یک ‌چیزهایی بهتر می‌‌شد ولی پایدار نبود. شاید کوتاه‌بودن طول مدت کار -یک دورۀ چهارساله- و اینکه تو آیندۀ بلندمدتی برای تیم نمی‌دیدی در این اتفاق بی‌تأثیر نبود. هدف ما این بود که در این فرصت کوتاه بیشترین کاری که می‌‌توانیم را به پایدارترین شکل ممکن انجام دهیم و همین موضوع باعث بیشترشدن استرس می‌شد. شاید هم یکی از دلایل اینکه تغییری در اوضاع به وجود نمی‌آمد این بود که ما، انگار هم‌زمان با اضافه‌کردن نیرو، کار را هم گسترده می‌کردیم یا کار جدید تعریف می‌کردیم و این باعث می‌شد فشار کار کم نشود.

تجربۀ تیم کمیتۀ شفافیت نشان می‌دهد سرمایه‌گذاری روی شیوه‌های مدیریت پروژه و مدیریت منابع انسانی مهم است حتی اگر صرفاً داریم راجع به یک دورۀ محدود چهارساله صحبت می‌کنیم. تیمی که با جدیت در حال فعالیت است، لاجرم با مسائل مختلفی در حوزۀ منابع انسانی و مدیریت پروژه روبه‌رو خواهد شد و مهم است که بتواند به‌نحو کارآمدی این مسائل را مدیریت کند:

سید محمود جواهریان: درمورد خانم آروین و کمیتۀ شفافیت به نظرم می‌‌شد تحت شرایط بهتری این تجربیات را حاصل کرد تا تیم خانم آروین همیشه برای خانم آروین و برای کمیتۀ شفافیت بماند. یعنی ما نباید این‌قدر لود را روی آدم‌‌ها بالا ببریم که طرف یک جایی یکهو بسوزد و بگوید من دیگر نیستم. کمااینکه بالاخره ما چندتا کارشناس مصدوم داشتیم که در طول دوره همکاری را رها کردند یا شل کردند و فاصله گرفتند و گفتند این حرارت و استرس ما را می‌سوزاند. به نظرم حتماً می‌شد بهتر از این کار کرد که اعضای تیم سرحال و زنده بمانند و ظرفیت همکاری‌های بعدی از دست نرود. […] به نظرم یک علت اینکه تیم کمیتۀ شفافیت در شورا باقی نماند همین مسئله بود. عموم کسانی هم که با کمیته همکاری می‌‌کردند تجربۀ کاری کمی داشتند و به نظرم بعضی از این‌ها تصور کردند که همه‌جا شرایط کار همین‌جوری است. من اگر روزی بشنوم بعضی از این افراد دیگر سر کار نرفته‌‌اند تعجب نمی‌‌کنم. کار ما در افراد واقعاً فرسودگی ایجاد کرد. کلاً بحث مدیریت منابع انسانی در کمیتۀ شفافیت ضعیف بود و فرسودگی ایجاد کرد.

«پشت هر نماینده و مدیر موفقی تیمی وجود دارد که ممکن است حتی از نامشان آگاه نباشیم.»


سؤالاتی جهت بحث و بررسی بیشتر:

  1. عملکردِ خوب یک تیم تا چه حد نتیجۀ کنارهم‌قرارگرفتن افرادی با ویژگی‌های مناسب است، و تا چه حد نتیجۀ شیوۀ مدیریت و راهبری تیم؟
  2. ترکیب مناسب تیم پشتیبان برای هر یک از سه نقش سیاست‌گذار، ناظر و مجری چیست؟
  3. به جز بهره‌مندی از تیمی از کارشناسان، چه شیوه‌های دیگری برای پشتیبانی تخصصی از سیاست‌گذار، ناظر و مجری می‌توان پیشنهاد داد؟
  4. تیم‌هایی که برای انجام فعالیتی در بازه زمانی محدود و مشخص  شکل می‌گیرند چطور می‌توانند میان برنامه‌ریزی برای رسیدن به اهداف خود و سرمایه‌گذاری روی مدیریت منابع انسانی، که خود نیازمند صرف زمان و انرژی قابل توجه است، تعادل برقرار کنند؟

 

[۱] در شورای شهر، ذیل کمیسیون‌های تخصصی، کمیته‌های مختلفی نیز وجود دارند که ریاست هر کدام از آن‌ها بر عهدۀ یکی از اعضای کمیسیون بالادست است (اعضای کمیسیون‌ها را نمایندگان شور ا تشکیل می‌دهند). تا پیش از دورۀ پنجم، کمیته‌ای به نام کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند در شورا وجود نداشت. این کمیته، در هفته‌های ابتدایی شورای پنجم، به پیشنهاد بهاره آروین، ذیل کمیسیون برنامه و بودجه تشکیل شد و آروین ریاست آن را بر عهده گرفت.

[۲] مشاور کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۳] مشاور بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۴] سمیه فروغی، کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۵] سیدمحمدمهدی ریوندی، کارشناس کمیتۀ شفافیت  و شهر هوشمند

[۶] مشاور کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۷] یاسر ملایی، کارشناس همکارِ بهاره آروین در کمیسیون برنامه و بودجه

[۸] رئیس اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» ومشاور کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۹] مسئول‌دفتر بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۰] معاون «شهرسازی و معماری» شهرداری تهران در دورۀ پنجم شورای شهر، هم‌زمان با تصدی سِمَت شهردار توسط پیروز حناچی

[۱۱] نمایندۀ اداره‌کل‌های «امور مالی و اموال» و «حقوقی» شهرداری در اجرای مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری»

[۱۲] کارشناس کمیسیون سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری

[۱۳] کارشناس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر

[۱۴] کارشناس دفتر بهاره آروین و رئیس دبیرخانۀ ستاد ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد شهرداری تهران در دورة بعد از آن

[۱۵] پریسا مختاباد، کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۶] (نام مستعار) کارشناس سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه امور مالی

[۱۷] مدیرعامل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران

[۱۸] محسن هاشمی، عضو و رئیس پنجمین دورۀ شورای شهر تهران

[۱۹] سید حسن رسولی، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و رئیس کمیتۀ «تشکیلات و منابع انسانی» شورا ذیل کمیسیون «برنامه و بودجه»

[۲۰] مرتضی الویری، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و رئیس کمیسیون «برنامه و بودجه»

[۲۱] زهرا صدراعظم نوری، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و رئیس کمیسیون «سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری» شورا

[۲۲] رئیس سازمان املاک شهرداری تهران

[۲۳] مشاور رسانه‌ای بهاره آروین

[۲۴] دبیر کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۲۵] کارشناس کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۲۶] توکن (token) ابزاری سخت‌افزاری یا نرم‌افزاری است که در رمزنگاری و رمزگشایی اسناد و امضای دیجیتال، برای تأیید هویت افراد استفاده می‌شود و به ازای هر فرد حقیقی یا حقوقی تعریف می‌شود.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

دوست دارید به بحث ملحق شوید؟
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *