مصاحبه با صنم عابدی- شهریور ۱۴۰۲

مصاحبه‌کننده: برای شروع لطفاً خودتان را معرفی کنید و بفرمایید که تعامل و همکاری‌تان با کمیتهٔ شفافیت و شهر هوشمند چگونه شکل گرفت.

صنم عابدی: من صنم سادات عابدی هستم. قبل از آشنایی با کمیتهٔ شفافیت و ورود به آن، در خبرگزاری ایلنا، خبرنگار حوزهٔ شهری بودم و اخبار حوزهٔ شهری را پوشش می‌دادم. مثلاً هر زمان که شورای شهر جلسهٔ علنی داشت (یک زمانی یکشنبه‌ها و سه‌شنبه‌ها بود و بعد فقط یکی از این دو روز) جلسات را پوشش می‌دادم. به جز آن، کارهای شهرداری را هم دنبال می‌کردم و در مدتی که خبرنگار ایلنا بودم پوشش هر اتفاقی که در شهرداری می‌افتاد بر عهدهٔ بنده بود. کار خبرنگاری دارای حوزه‌بندی است و در آن هر کسی حوزه‌ای دارد؛ حوزهٔ شهری، که همیشه زیرمجموعهٔ حوزهٔ اجتماعی است، هم با بنده بود.

من ابتدای دورهٔ پنجم در شورا نبودم و در حوزهٔ دیگری مشغول بودم. با ورود به حوزهٔ شهری، ‌زمانی که فقط خبرنگار ایلنا بودم (قبل از ورود به کمیتهٔ شفافیت)، با خانم آروین آشنا شدم. برای من کاملاً مشخص بود که خانم آروین «کار می‌کند». حتی اگر کاری که انجام می‌شد به زعم من غلط بود و فکر می‌کردم که دارند مسیر را اشتباه می‌روند، اما باز هم مشخص بود که دغدغه‌ای پشت انجام این کار است، و این چیزی بود که من به آن علاقه داشتم‌. اتفاقاً وقتی خانم آروین در صحن راجع به موضوع شفافیت و کاری که کمیتهٔ شفافیت انجام می‌داد سخنرانی می‌کردند، چون مباحث خیلی تخصصی بود، من چندان متوجه نمی‌شدم. برای من که این مباحث حوزهٔ تخصصی‌ام نبود و فقط عادت داشتم اخبار شهری کوچه و خیابان را بشنوم، فهم این صحبت‌ها کمی سخت و ثقیل بود. به این ترتیب اصلاً فکر نمی‌کردم که روزی بخواهم دقیقاً زیرمجموعهٔ خانم آروین کار کنم و مدام با همان مسائل در ارتباط باشم.

با این وجود، زمان گذشت و به دلیل پیش‌آمدن اتفاقاتی از ایلنا بیرون آمدم و همکاری من با این خبرگزاری به پایان رسید. زمانی که خواستم به دنبال کار بگردم، اول به سراغ خانم دکتر آروین رفتم، چون از قبل می‌دانستم که ایشان مشاور رسانه‌ای ندارند و دلم می‌خواست با خانم آروین کار کنم. برایم مهم بود با کسی همکاری کنم که می‌دانم واقعاً کار می‌کند.

واقعیت این است که در شورای شهر بسیاری از اعضا روابط گرمی با خبرنگارها دارند. منظورم این نیست که به آن‌ها نظر دارند، نه، یک ارتباط معمولی است، اما خب مشخص است که بعضی‌ها به چه دلیل با خبرنگار گرم می‌گیرند. چون خبرنگار تحت‌تأثیر این برخورد قرار می‌گیرد و دلش نمی آید درمورد کسی که با او صمیمی برخورد می‌کند خبرهای بد کار کند. پای پول یا منافع خاصی هم وسط نیست و فقط به‌خاطر این است که خبرنگارها آن فرد را دوست دارند. برای مثال من شخصی از نمایندگان شورا را به یاد می‌آورم که هیچ کاری انجام نمی‌داد اما همهٔ خبرنگارها عاشقش بودند. آن‌ها در روز‌های مشخصی در اتاق ایشان جمع بودند و در اعیاد برای عیددیدنی به اتاق ایشان می‌رفتند. البته من از او زیاد خوشم نمی‌آمد، ایشان هم این مسئله را فهمیده بودند و به من محل نمی‌گذاشتند. اما خانم آروین اصلاً اهل تحویل‌گرفتن خبرنگارها و چنین رفتارهایی نبودند. علاوه‌براین، صحبت‌هایشان هم ثقیل بود و همهٔ این موارد دست‌به‌دست هم می‌داد تا فعالیت‌هایشان آن‌طور که بایدوشاید پوشش داده نشود. البته صحبت‌های ایشان پوشش داده می‌شد، اما من اگر جای خبرنگارهای آن دوره بودم، سعی می‌کردم بیش از این‌ها به فعالیت‌های خانم آروین بپردازم، یعنی روی هر اتفاقی که در سایت شفاف می‌افتاد گزارش و تحلیل می‌رفتم و سعی می‌کردم پوشش خبری وسیعی بروم.

اما خب نمی‌دانم این موضوع را باید بگویم یا نه، من همیشه فکر می‌کردم کاش خانم دکتر آروین هم یک مقدار با خبرنگارها گرم‌تر می‌بود. درست است که روحیهٔ ایشان جور دیگری بود و فکر می‌کردند ممکن است چنین رفتارهایی خیلی تمیز نباشد اما به نظر من گاهی لازم است فردی که هدف خوبی دارد، سعی کند با رسانه‌ها رفتاری صمیمانه‌تر داشته باشد. منظورم بحث مالی و اینکه به آن‌ها کارت هدیه یا چنین چیزهایی بدهد نیست، بلکه همان گرم‌گرفتنی است که آن شخصی که مثال زدم داشت. اگر خانم آروین هم چنین رفتاری داشت برای دیده‌شدن سایت شفاف خیلی بهتر بود. خوشبختانه من با خانم دکتر آروین ارتباط مناسبی داشتم و قبل از اینکه به کمیتهٔ شفافیت بیایم مصاحبه‌های خیلی خوبی با ایشان داشتم. تا اینکه من خودم به خانم دکتر آروین پیشنهاد دادم و گفتم من می‌خواهم با شما کار کنم، شنیده‌ام که مشاور رسانه‌ای ندارید.

قرار شد خانم آروین به من خبر بدهند. آن زمان می‌خواستند این پیشنهاد را با خانم فرمد[۱] مطرح کنند چون قبل از من ایشان کارهای رسانه‌ای را انجام می‌داد. درنهایت خانم آروین با خانم‌ها فرمد، طاهری[۲] و بچه‌های دیگر صحبت کردند و خلاصه موافقت شد که من به کمیتهٔ شفافیت راه پیدا کنم. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که من بتوانم به این دژ محکم راه پیدا کنم اما راه پیدا کردم. بگذریم از اینکه از آن زمان که مشاور رسانه‌ای عضو شورا می‌شوی برخورد خبرنگارهای دیگر با تو تغییر می‌کند. چون انگار خبرنگار کسی از خودشان است اما زمانی که مشاور یا مسئول روابط عمومی یک عضو می‌شوی از جمعشان بیرون می‌روی. اما به‌هرحال شروع به کار کردیم و من از این همکاری خیلی لذت بردم. نمی‌گویم نقد نداشتم، برای مثال یک وسواس‌هایی در کار وجود داشت. خبرنگارها معمولاً فقط همان مباحث اصلی را منتقل می‌کنند و خیلی روی ادبیات و ویرایش متن وقت نمی‌گذارند چون این‌طوری سرعت فدا می‌شود و در کار خبر سرعت از اهمیت بالایی برخوردار است. این در حالی بود که وسواس زیادی روی نگارش متون در تیم خانم آروین وجود داشت و متن شصت‌ بار دست بچه‌ها می‌چرخید. اوایل فشار زیادی به من می‌آمد. این شیوه برایم سخت بود که متن چند بار دست خودمان می‌چرخید،‌ بعد تازه آن را دست رسانه می‌دادیم و به رسانه که می‌خواست آن را تغییر دهد هم می‌گفتیم حق نداری حتی یک واو را تغییر دهی. همهٔ این موارد وجود داشت. اما من هم کم‌کم عادت کردم و رضایت بسیار بسیار زیادی داشتم که توانستم در این جمع خوب باشم؛ احساس می‌کردم مفید هستم، کاری که انجام می‌دهم مثمرثمر و پولی که دریافت می‌کنم حلال است.

مصاحبه‌کننده: فرمودید خانم آروین مشاور رسانه‌ای نداشتند، یعنی داشتن مشاور رسانه‌ای معمول بود و تمام نماینده‌های شورا مشاور رسانه‌ای داشتند؟

صنم عابدی: افراد کمی هم بودند که نداشتند اما بیشتر اعضا مشاور رسانه‌ای داشتند.

مصاحبه‌کننده: نقش مشاور رسانه‌ای چیست؟

صنم عابدی: فرض کنید به‌عنوان خبرنگار بخواهید با یک عضو شورا صحبت کنید. عضوی که مشاور رسانه‌ای دارد می‌گوید اگر می‌خواهی متن خبرها و چیزی که نوشته‌ای را برای تأیید بفرستی یا وقت حضوری برای مصاحبه می‌خواهی، بهتر است با مشاور رسانه‌ای من ارتباط بگیری، ایشان می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند. با این کار خبرنگار به‌طور مستقیم با عضو وارد ارتباط نمی‌شود که بخواهد مثلاً خبر یا مصاحبه‌ای را که نوشته برای تأیید به تلگرام یا واتساپ خود عضو بفرستد. یا مثلاً وقتی مشاور رسانه‌ای می‌داند موضوعی در کمیته‌شان مهم است و می‌خواهد آن را پوشش دهد یا راجع به آن موج خبری ایجاد کند، رسانه‌ای را که فکر می‌کند بهتر است انتخاب می‌کند و از خبرنگار آن می‌خواهد تا راجع به آن موضوع با آن‌ها مصاحبه کند. بعضی از مشاورهای رسانه‌ای‌ حتی کل متن و خبر مصاحبه را آماده می‌کنند و خودشان لقمهٔ درسته دست خبرنگار می‌دهند تا دیگر نگران این نباشند که خبرنگار به خبر شاخ‌وبرگ اضافه کند یا از سروته مصاحبه بزند. همچنین اگر عضو شورا بازدیدی از یک مکان شهری داشته باشد یا اقدامی در راستای وظایفش انجام دهد اطلاع‌رسانی آن به رسانه‌ها به عهدهٔ مشاور رسانه‌ای است. اما نقش عمدهٔ مشاور رسانه‌ای غالباً در همان حد بود که صحبت‌های عضو شورا در صحن را آماده کند و دست بچه‌های خبرنگار دهد. بچه‌های خبرنگار می‌دانستند که دیگر نیازی نیست متن صحبت‌های آن کسی که مشاور رسانه‌ای دارد را بنویسند. می‌دانستند که آن عضو شورا هر صحبتی بکند، مشاورش متن آن را برایشان ارسال خواهد کرد.

در کار خبر سرعت اهمیت زیادی دارد و مثلاً باید تا نیم ساعت یا یک ساعت بعد از جلسه خبر را زده باشی و به شب یا فردای آن روز موکول نشود. فکر می‌کنم در این ارتباط، تا قبل از ورود من، زمان برای کمیتهٔ شفافیت اهمیتی نداشت و با توجه به رفت‌وبرگشت زیادی که روی متن‌ها انجام می‌گرفت، انتشار متن اخبار به همان روز نمی‌رسید. به یاد می‌آورم آن موقع که خبرنگار ایلنا بودم، می‌دانستیم خانم آروین مشاور رسانه‌ای که به‌صورت حرفه‌ای خبرنگار بوده باشد ندارند و اگر بخواهیم منتظر متن تیم ایشان باشیم ممکن است خبر دیر برسد، به همین دلیل سعی می‌کردیم خودمان صحبت‌های ایشان را پوشش دهیم. چون کار خبر این‌گونه است که صحبت‌ها را همان لحظه پیاده، ویرایش و ارسال می‌کنیم تا نهایتاً نیم ساعت تا یک ساعت بعد منتشر شود.

ما این کار را انجام می‌دادیم اما چون خانم آروین ثقیل صحبت می‌کرد کار خبرنگار سخت می‌شد. حتی فهم خیلی از صحبت‌ها برای خود من سخت بود. روال کار این بود که صحبت‌ها را ضبط می‌کردیم و بعد سعی می‌کردیم آن را پیاده کنیم تا مطمئن باشیم که درست است، اما وقتی می‌خواستیم خبرهای خانم آروین را بزنیم این چالش را داشتیم که ایشان گاهی از بقیهٔ اعضا سخت‌تر صحبت می‌کرد. به همین دلیل بعضی از خبرنگاران دوست نداشتند حرف‌های ایشان را بنویسند چون فکر می‌کردند سخت است و ممکن است اشتباه کنند. من از میان اعضای شورا کسی را نمی‌شناسم که مثل خانم آروین سخت صحبت کند. کلماتی به کار می‌بردند که من فقط از زبان ایشان شنیده بودم و نمی‌دانستم به چه معنا است، مثل «ثمن بخس». من این عبارت را نشنیده بودم و اولین بار موقعی که مشاور رسانه‌ای خانم آروین بودم به گوشم خورد.

خلاصه نقش مشاور رسانه‌ای همین است که همهٔ این موارد را روی غلطک بیاندازد. او کار تهیهٔ متن را سریع انجام می‌دهد و به دست خبرنگار می‌رساند، خبرنگار هم از این طریق می‌تواند اخبار را خیلی بهتر پوشش دهد چون اخبار شورا در زمان برگزاری صحن علنی بسیار زیاد است و واقعاً کمک مشاوران رسانه‌ای مورد نیاز است. خبرنگار متنی که مشاور رسانه‌ای در اختیار او قرار داده را به‌عنوان خبر تولیدی خود ارسال می‌کند. و ازآنجاکه هرچه تعداد خبرهای تولیدی خبرنگار بالاتر باشد برایش بهتر است، پس او تمایل دارد تا سراغ افرادی برود که متن صحبت‌های انجام‌شده را سریع‌تر برای او ارسال می‌کنند. درواقع خبرنگار سراغ موارد مهم‌تر و آسان‌تر می‌رود چون زمان کمی دارد. حالا اگر صحبت خانم آروین مهم بود خبرنگارها سعی می‌کردند که خبر آن را صد درصد کار کنند، منتها اگر این امکان را داشتند که این خبر را بپیچانند، آن را کار نمی‌کردند. خود من هم در زمان خبرنگاری همین‌طور بودم چون فقط برای اخبار مهم وقت داشتم و تازه باز وقت کم می‌آوردم.

مصاحبه‌کننده: خود شما هم زمانی که جذب کمیته شدید همین نقش را به‌عنوان مشاور رسانه‌ای ایفا می‌کردید؟

صنم عابدی: بله، عمده‌اش همین‌ها بود. البته مشاور رسانه‌ای ادمین پیج اینستاگرام و سایت هم می‌شود و مثلاً سایت و پیج اینستاگرام خانم آروین دست من بود. علاوه‌براین در تهیه و انتشار گزارش عملکرد سالانهٔ کمیتهٔ شفافیت هم همکاری داشتم.

مصاحبه‌کننده: این تعریفی که از مشاور رسانه‌ای ارائه دادید انگار بیشتر به رابط رسانه‌ای می‌خورد….

صنم عابدی: اینکه عنوان کارْ مشاور رسانه‌ای باشد یا رابط رسانه‌ای، به ماهیت کار بستگی دارد. اگر فرد فضای کار و ایده‌پردازی داشته باشد عنوان مشاور رسانه‌ای زیبنده‌تر است اما اگر به او فضا ندهند و از او صرفاً اطلاع‌رسانی‌های در سطح معمول و روبه‌پایین بخواهند، عنوان رابط خبری معقول‌تر است.

مصاحبه‌کننده: شما در کمیته جز کارهای معمول مشاور رسانه‌ای چه می‌کردید؟

صنم عابدی: من همیشه ایده‌هایی می‌دادم. دلم می‌خواست اخبار هر اقدامی که در ارتباط با سایت شفاف انجام می‌شود خیلی بیشتر پخش شود و دوست داشتم با خبرنگارها ارتباط بهتری داشته باشیم. پیشنهاد دادم که اگر امکانش هست یک نشست خبری بگذاریم و در آن به سایت شفاف و اقدامات خانم آروین بپردازیم. اما خب یکی از کارهایی که در نشست خبری انجام می‌دهند و در حوزهٔ خبرنگاری معمول است اهدای کارت هدیه است. حقوق‌های خبرنگاری عموماً پایین است و اکثر رسانه‌ها هم دولتی هستند (حتی خبرگزاری ایلنا که دولتی نیست و خصوصی است هم به زعم خیلی‌ها از یک منابعی تأمین می‌شود) بنابراین خبرنگارها دوست دارند که کارت هدیه بگیرند. حالا بعضی‌ها عذاب وجدان می‌گیرند و بعضی موارد را ردّ مظالم می‌دهند، بعضی‌ها هم می‌گویند فلان قدر حقوقی که از دولت می‌گیرم حق من است، اگر از شورا بگیرم هم از دولت محسوب می‌شود و خب حالا که برای بیت‌المال کار می‌کنم، اشکال ندارد.

من درمورد کارت هدیه به آن صورتی ‌که در کمیتهٔ شفافیت با آن زاویه داشتند، زاویه نداشتم چون خودم قبلاً خبرنگار بودم و می‌دانستم چنین کاری روال است و خبرنگارها به این قضیه علاقهٔ زیادی دارند و حتی برای خرج و مخارجشان روی آن حساب می‌کنند. چون بعضی خبرگزاری‌ها حقوق‌های خیلی پایینی دارند. برای همین بدم نمی‌آمد در نشست خبری‌ای که می‌خواستیم برگزار کنیم کارت هدیه هم بدیم. مثلاً می‌گفتم نفری دویست تومان بدهیم و اگر خانم آروین دوست ندارند که این مبلغ از بودجهٔ عمومی خرج شود اشکال ندارد، می‌توانیم از جایی جور کرده و بدهیم، حتی آدم از جیب خودش می‌دهد تا رابطه با خبرنگارها بهتر شود. اما خب فکر می‌کنم چون من اسم کارت هدیه را آورده بودم، قضیه کلاً کنسل شد و نشست خبری برگزار نشد.

خلاصه ایده‌هایی می‌دادم اما اجرا نمی‌شد. مثلاً یادم است که آخر دوره گیر دادم راجع به سامانهٔ «تهران من» فیلم بسازیم. در «تهران من» و به‌طور خاص در حوزهٔ ۱۳۷ و ۱۸۸۸ تغییرات خیلی خوبی اتفاق افتاده بود که به نظرم تا حد زیادی تحت‌تأثیر اقدامات خانم آروین بود. در دوره‌ای که خانم آروین عضو شورا بودند، هر چند وقت یک‌بار با شهرداریچی‌ها جلسه می‌گذاشتند و در این جلسات که من هم حضور داشتم، گاهی یک مقدار خشونت هم چاشنی کار می‌کردند و آن‌ها را حسابی تکان می‌دادند. شهرداریچی‌ها هم که می‌دیدند یکی بالای سرشان در حال نظارت است به تکاپو می‌افتادند. به نظر من نظارت موضوع مهمی است. اصلاً اگر در کشورهای آمریکایی و اروپایی هم نظارت وجود نداشت، این کشورها مثل جهان سوم پر از دزدی بودند اما به واسطهٔ اینکه همه ارگان‌ها می‌دانند به‌صورت لایه‌به‌لایه و حتی توسط مردم نظارت می‌شوند، هیچ‌کدام دزدی نمی‌کنند. درحالی‌که متأسفانه در مملکت ما چنین نظارتی وجود ندارد. من قبلاً با «تهران من» کار نکرده بودم. زمانی که با آن آشنا شدم، قرار شد یک فیلم از تغییراتی که در «تهران من» اتفاق افتاده بسازیم. آن زمان اپلیکیشن «تهران من» راه افتاده بود و ۱۳۷ به آن اضافه شده بود.

راه‌اندازی اپلیکیشن موضوع خیلی مهمی بود چون مردم معمولاً برای ثبت پیشنهادات و شکایات خود به سایت نمی‌روند یا تلفن نمی‌زنند؛ چراکه احتمال می‌دهند که شاید با تماس تلفنی کسی تحویلشان نگیرد. اما خب استفاده از اپلیکشن واقعاً کاری ندارد و از این طریق می‌توانند مشکلات شهری را خیلی راحت گزارش دهند. البته هنوز هم که هنوز است مردم خبر ندارند که می‌شود چنین کارهایی کرد. یادم نیست ایدهٔ ساخت فیلم از چه کسی بود اما من پشتش را گرفتم و اصرار زیادی کردم که ساخته شود، تا حدی که حتی بچه‌ها از نظر مالی و… به سختی افتادند.

یادم می‌آید زمانی که در حال ساخت فیلم بودیم، کارگردان آن پسر جوانی بود که برای انجام این کار، چند پیام از قبیل اینکه پل فلان‌جا خراب است، پله‌برقی کار نمی‌کند و …، که هیچ‌کدام واقعیت نداشت، را در «تهران من» ثبت کرده بود تا بعد در فیلم بگنجاند. گویا صبح با تماس‌های متعدد و پیگیری زیاد شهرداری از خواب بیدار می‌شود. حرفشان این بود که لوکیشن گزارش‌های ثبت‌شده در «تهران من» دقیق نیست و تا لوکیشن دقیق را مشخص نکنید ما نمی‌توانیم برای رفع مشکلات گزارش‌شده اقدام کنیم. حتی بخشی از این تماس‌ها از طریق شماره‌تلفن شخصی برقرار شده بود و نشان از دغدغهٔ زیاد شهرداری برای حل مشکل آن شهروند داشت. خب من دوست دارم فکر کنم که چنین مواردی از پیامدهای نظارت خانم آروین بود. آن‌ها که نمی‌دانستند فردی که پیام را ثبت کرده کارگردانی است که برای کمیته کار می‌کند. فقط دیده بودند که گزارش‌هایی ثبت شده و دنبال حل آن‌ها بودند. این موضوع برای من خیلی دلچسب بود.

درنهایت فیلم را تهیه کردیم. به نظر من فیلم خوبی هم بود. البته بودجهٔ کمی به آن اختصاص دادیم ولی بچه‌ها زحمت زیادی کشیدند، جلسات زیادی گذاشتیم و رفت‌وبرگشت‌هایی داشتیم. متأسفانه زمانی که فیلم آماده شد، به انتهای دورهٔ شورا خوردیم و هیچ بودجه‌ای برای توزیع وسیع آن نداشتیم و نتوانستیم آن را وارد سایت‌های تبلیغاتی کنیم. من اعتقاد دارم همین که مردم با چنین موضوعی آشنا شوند و بدانند که مثلاً اپلیکیشنی مثل «تهران من» وجود دارد که می‌توانند در آن مشکلات شهر را گزارش دهند، باعث می‌شود تا خود مردم به راحتی به شهرداری فشار بیاورند و به این ترتیب شهرداری را مجبور کنند تا کار کند. اما وقتی مردم اصلاً ندانند چنین اپلیکیشنی وجود دارد و هیچ گزارشی به شهرداری ندهند شهرداری هم در خواب همیشگی خود فرو می‌رود و دوباره همان روال قبلی مدیریت شهری تکرار می‌شود.

من برای توزیع فیلم تلاش‌هایی کردم. چند سایت و پیج معروف و پرفالوئر پیدا کرده بودم که بشود در آن‌ها با کم‌ترین قیمت تبلیغات داد، اما درنهایت خانم آروین گفتند تلاش می‌کنند در شورای بعدی فردی را پیدا کنند تا از طریق او بتوان فیلم را توزیع کرد چون اصلاً بودجه نداشتیم و این انتشار فیلم را سخت می‌کرد. اطلاعی ندارم که سرنوشت آن فیلم چه شد. بعید می‌دانم کاری در این ارتباط انجام شده باشد چون من در شورای بعدی عزم زیادی برای دنبال‌کردن شفافیت ندیدم. به همین دلیل آن فیلم هم آن‌طور که انتظارش را داشتم پخش نشد و فقط خودم آن را در پیج اینستاگرامم به اشتراک گذاشتم.

یادم است یکی دیگر از پیشنهاداتی که اول دوره دادم، تبلیغات پاپ-آپ بود. پاپ-آپ یک مدل تبلیغات است که به‌صورت پنجره در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی باز می‌شود. شاید درمورد وبسایت شفاف که تخصصی‌تر بود شدنی نبود اما پیشنهاد من این بود که حداقل درمورد «تهران من» از چنین شیوه‌های تبلیغاتی استفاده کنیم تا مردم هر جا که می‌روند آن را ببینند. شبیه به تبلیغات چیپس و پفک که آن را همه‌جا می‌بینند، «تهران من» را هم همه‌جا ببینند، برایشان عادی شود، بعد کم‌کم وارد صفحه‌اش شوند، با آن کامل آشنا شوند و استفاده از‌ آن برایشان جا بیفتد. اما خب همهٔ این ایده‌ها معمولاً در حد ایده می‌ماند، چون همه‌شان بودجه می‌خواست. البته به‌طور خاص درمورد ایدهٔ پاپ-آپ یادم است که گفتند بچه‌های سازمان فاوا خودشان این کار را انجام می‌دهند و این‌طوری شد که قضیه به‌طور کامل از دست من خارج شد.

مصاحبه‌کننده: اگر بخواهیم به بحث قبلی برگردیم می‌شود این‌گونه گفت که خانم آروین مشاور رسانه‌ای نداشتند، شما به ایشان همکاری پیشنهاد دادید و ایشان هم پذیرفتند. ایشان به چه دلیل مشاور رسانه‌ای نداشتند؟ برای من عجیب است.

صنم عابدی: آن زمان خانم فرمد کارهای مرتبط را انجام می‌دادند و نمی‌توانستیم بگوییم خانم آروین مشاور رسانه‌ای یا به‌عبارت دقیق‌تر رابط رسانه‌ای نداشتند. اما نکته این بود که شاخهٔ کاری خانم فرمد چیز دیگری بود و خودش هم اذعان می‌کرد که «من خبرنگار نیستم»، به این ترتیب نمی‌توانست با رسانه‌ها ارتباطی که باید را برقرار کند. مثلاً ما (بچه‌های خبرنگار) هر روز در صحن و برنامه‌های شهرداری شرکت می‌کردیم و همدیگر را می‌دیدیم، با هم در ارتباط و حتی دوست بودیم؛ بنابراین ارتباطی که من بنا به تجربهٔ خبرنگاری می‌توانستم با آن‌ها بگیرم با ارتباطی که خانم فرمد، که دیگر خبرنگاران نمی‌شناختندش، می‌توانست بگیرد تفاوت زیادی داشت. احتمالاً این خانم فرمد بود که دنبال خبرنگاران می‌رفت و آن‌ها هم ناز می‌کردند. از حق نگذریم ناز بعضی‌هایشان هم واقعاً زیاد بود. بعضی از آن‌ها حتی برای منی که دوستشان بودم هم ناز می‌کردند چه رسد به اینکه یک فرد غریبه از بیرون بخواهد ارتباط بگیرد. بنابراین شاید بتوان گفت خانم آروین تا پیش از همکاری من با ایشان هم مشاور رسانه‌ای داشتند اما این مشاور آن‌قدری که باید در حوزهٔ خبر تجربه و ارتباطات نداشتند.

مصاحبه‌کننده: با ورودتان به کمیته چه چیز برجسته‌ بود و نظرتان را جلب کرد؟

صنم عابدی: به یاد می‌آورم وقتی وارد کمیته شدم، اولین جلسه‌ای که در آن شرکت کردم، یکی از جلسات خانم آروین با برخی مدیران شهرداری بود. برای مثال یادم است که آقای فرجود، رئیس سازمان فاوا، در آن جلسه حضور داشت. آنجا متوجه شدم که چقدر بابت اضافه‌شدن هر دکمه و آیکون به یک سایت یا اپلیکیشن که اصلاً به چشم ما نمی‌آید بحث و جدل وجود دارد. بعضی از عناصر شهرداری کارشکنی می‌کردند و تمام تلاششان را می‌کردند تا کار را انجام ندهند. البته که برای آن‌ها هم ایجاد تغییر سخت بود، بالاخره این‌همه سال به شیوهٔ کاری خودشان عادت کرده بودند. به نظر من این ذهنیت کارمندی که از آن حرف می‌زنند حقیقت دارد؛ در ذهنیت کارمندی‌ کاری که طرف انجام می‌داده همیشه همین بوده، با همین خوش است و فکر می‌کند که به اندازهٔ کافی مفید است. او دلش نمی‌خواهد تغییری ایجاد کند چون فکر می‌کند همین کاری که انجام می‌دهد کافی است. او نمی‌داند که اگر آن سایت یا اپلیکیشنی که مردم مخاطبش هستند را گسترش و توسعه بدهد چقدر کاربری آن برای مردم راحت‌تر می‌شود. تازه وقتی هم که می‌فهمد، می‌گوید چه نیازی است که به کارم اضافه کنم درحالی‌که حقوقم افزایش پیدا نمی‌کند. می‌دانید، کلاً تمایل آدمیزاد به سکون است. دوست دارد در حالت سکون بماند، به همان شکل ادامه بدهد و کسی تغییرش ندهد. افراد حاضر در جلسه هم همین بودند؛ به وضعیتی که بود عادت کرده بودند و در جلسات سعیشان این بود که کار را انجام ندهند. خانم آروین هر بار در جلسات ددلاین می‌گذاشت که فلان کار باید در این بازهٔ زمانی انجام شود، اما کار انجام نمی‌شد و این بازهٔ زمانی هی عقب می‌رفت.

مورد دیگری که جلب توجه می‌کرد این بود که مباحث خیلی تخصصی بود و من تعجب می‌کردم که خانم آروین و بچه‌های کمیته چگونه متوجه می‌شوند. می‌توانم بگویم من در جلسهٔ اول هیچ چیزی نفهمیدم، جز اینکه اضافه‌شدن هر آپشن یا آیکونی به سایت یا اپلیکشین، به بحث، تبادل‌نظر، درگیری و تخصص زیادی نیاز دارد.

علاوه‌براین، میزان تلاش خانم آروین هم خیلی به چشمم می‌آمد. ما معمولاً انتظار نداریم که جماعتِ مسئول حرص‌وجوش بخورند و مسائل مختلف را با چنین دغدغه‌ای دنبال کنند. زمانی که وارد کمیتهٔ شفافیت شدم و در جلسات کمیته شرکت کردم متوجه شدم که چقدر انجام هر کاری با چالش مواجه است و برای به‌نتیجه‌رسیدن نیاز به پیگیری دارد. این چیزی بود که توجه‌ من را جلب کرد و باعث شد فکر ‌کنم کاش همهٔ مسئولان شبیه به خانم آروین بودند. من مطمئنم اگر بقیهٔ اعضای شورا هم مسائل را با چنین دغدغه‌مندی‌ای دنبال می‌کردند وضعیت شهر بهبود پیدا می‌کرد، خصوصاً در حوزه‌های اجتماعی.

مطمئن باشید اگر همهٔ مسئولان و نمایندگان شورا، در هر حوزه‌ای که فعال بودند، این میزان پیگیری را داشتند، اوضاع بهبود پیدا می‌کرد. اینکه می‌گویند چنین تغییراتی نیازمند زمان زیادی است به نظرمن صحت ندارد. ما در همین چهار سال می‌توانستیم تغییرات زیادی در فضای شهری و اجتماعی شهرمان داشته باشیم. اما متأسفانه غالب افراد وارد شورا می‌شوند، چهار سال هستند، بعد بیرون می‌آیند و دوباره چهار سال دیگر افراد دیگری وارد می‌شوند و هیچ چیز هم عوض نمی‌‌شود. شهر را همان‌طور که تحویل گرفته بودند تحویل می‌دهند، بدون اینکه تغییر قابل‌توجهی ایجاد شده باشد (حتی وضعیت زباله‌های آرادکوه که آن‌قدر حاد و اورژانسی است هیچ تغییری نمی‌کند، چه رسد به دیگر مسائل).

مصاحبه‌کننده: در صحبت‌های شما تأکید زیادی بر فضای تخصصی جلسات و گفت‌و‌گوها وجود دارد. با توجه به اینکه شما و بقیهٔ خبرنگارها با چنین فضایی مأنوس نبودید، چطور خبر تهیه می‌کردید؟ فکر می‌کنید اگر تسلطی بر مباحث تخصصی وجود داشت، تفاوتی در کمیت و کیفیت بازتاب رسانه‌ای فعالیت‌های خانم آروین و کمیتهٔ شفافیت رخ می‌داد؟

صنم عابدی: درواقع موضوع فقط استفاده از عبارتی مثل ثمن بخس به‌عنوان یک عبارت عربی ناآشنا نبود. الان خیلی حضور ذهن ندارم که بتوانم مثال خوبی بزنم اما کلماتی مثل برخط، آنلاین، هوشمندسازی و خلاصه کلمات حوزهٔ آی‌تی استفاده می‌شد که کلمات تخصصی بودند و جایگزینی نداشتند. قطعاً در جلسات کمیته بحث خیلی تخصصی‌تر می‌شد. مثلاً اگر جلسه با حضور سازمان فاوا برگزار می‌شد، جلسه رسماً حول مباحث آی‌تی و کامپیوتر و …می‌چرخید و آن‌قدر تخصصی می‌شد که دیگر نمی‌شد به آن جنبهٔ عمومی داده و آن را به‌عنوان خبر پوشش دهیم. اما صحبت‌های صحن هم خالی از بار تخصصی نبود و هنوز هم از صحبت‌های بقیهٔ اعضای شورا یک سر و گردن بالاتر بود. به‌علاوه خانم آروین مسلط و تند صحبت می‌کردند و همه این موارد در کار خبرنگاران تأثیر می‌گذاشت. چون کار خبرنگار جوری است که باید صحبت‌ها را در همان لحظه بنویسد. البته آن‌ها برای احتیاط صدا را ضبط هم می‌کنند اما معمولاً نمی‌رسند فایل ضبط‌شده را گوش دهند چون بین خبرنگاران رقابت وجود دارد و اگر فردی خبر را سریع‌تر از تو کار کند برای تو خوب نیست، بنابراین‌همه ٔ آن‌ها صحبت‌ها را درلحظه می‌نویسند تا بتوانند خبر را هرچه سریع‌تر برسانند. خب این کار را سخت می‌کرد. شاید اگر به خبرنگار درحد نیم‌ساعت زمان می‌دادند تا روی مطلب کار کند، جنبهٔ تخصصی صحبت‌ها به چالش تبدیل نمی‌شد، چون خبرنگاران با یک سرچ می‌توانستند بفهمند مثلاً واژهٔ برخط و چهار تا کلمهٔ دیگر که استفاده شده به چه معناست و داستان چی است.

مصاحبه‌کننده: متوجه نمی‌شوم که چرا فهم موضوعات و سریع کارکردن خبر برای خبرنگاران سخت بود، با توجه به اینکه خبرنگاران، خبرنگار حوزهٔ شهری بودند و موضوعاتی که در صحن مطرح می‌شد هم موضوعات حوزهٔ شهری بود.

صنم عابدی: ببینید، شورا وظایف مختلفی به‌عهده داشت. وظایفی مثل عوض‌کردن اسم کوچه و خیابان‌ها، پرداختن به مسائل اجتماعی از قبیل کودکان کار و زباله‌گردان، ساخت و ساماندهی پارک و فضای سبز شهری و امحاء زباله‌‌ها که همگی موضوعاتی محسوب می‌شوند که فهمشان برای عموم مردم آسان است. البته به جز صحبت‌های خانم آروین، موضوعات مالی شورا هم مباحث ثقیلی بودند. یعنی مثلاً آقای رسولی[۳]، که خزانه‌دار شورا بود، هم جزء کسانی بود که صحبت‌‌هایش ثقیل بود. منتها چون همیشه در یک فرم خاص صحبت می‌کرد و گزارش می‌داد، تنها لازم بود معنی یک‌سری کلمات مشخص در حوزهٔ مالی و حسابداری را بدانی و مابقی، عددهای گزارش‌ها بود که تغییر می‌کرد.

مصاحبه‌کننده: حوزهٔ شهرسازی چطور؟

صنم عابدی: بعضی از کلمات حوزهٔ شهرسازی هم تخصصی محسوب می‌شد اما آن‌ها هم ثابت بودند. خبرنگاری که تازه‌وارد باشد، ممکن است نداند معنی اصطلاح عرصه و اعیان چیست، اما این‌ها کلمات ثابتی است و او بعد از گذشت زمان متوجه معنای آن‌ها می‌شود و دیگر می‌فهمد که داستان از چه قرار است. اما کلمه‌های خانم آروین از این جنس نبود و در کنار صحبت‌‌های غیرتخصصی و معمولی در صحن (مثل نطقی که درمورد آقای پورسیدآقایی داشتند[۴])، همیشه اشاره‌ای به مباحث تخصصی وبسایت شفاف، هوشمندسازی و اپلیکیشن و مسائل اینترنتی و کامپیوتری داشتند؛ مسائلی که فقط خانم آروین راجع به آن‌ها در صحن صحبت می‌کردند و مردم و خبرنگارها متوجه خیلی از آن‌ها نمی‌شدند. حتی لایحه‌هایی که خانم آروین درمورد آن‌ها صحبت می‌کرد مثل دستورالعمل غیرنقد[۵] هم ثقیل بودند؛ ایشان علاوه بر مسائل آی‌تی درمورد مسائل مالی هم صحبت‌می‌کردند و مباحث مالی هم پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد.

خلاصه منظورم این نیست که خبرنگاران صحبت‌های خانم آروین را پوشش نمی‌دادند. اما چون خانم آروین مشاور رسانه‌ای نداشتند و باید خود خبرنگاران خبر را می‌نوشتند، برایشان سخت بود و ترجیحشان نبود. مثلاً یادم است درمورد صحبت‌های آقای رسولی، چون ایشان مشاور داشتند و او متن صحبت‌ را برای خبرنگاران می‌فرستاد کار خیلی آسان بود. شاید اگر درمورد آقای رسولی هم بچه‌ها مجبور بودند خودشان صحبت‌های ایشان را بنویسند، برایشان سخت می‌شد.

مصاحبه‌کننده: در مصاحبه‌های دیگری که داشته‌ایم، خود اعضای کمیته هم به جای خالی رسانه در زمان فعالیتشان در کمیته اذعان می‌کردند و اینکه در شکل‌دادن مطالبهٔ عمومی و درگیرکردن مردم قوی ظاهر نشدند. اما اگر مباحث به این میزان تخصصی محسوب می‌شده، به نظر شما انتظار غیرواقع‌گرایانه‌ای نیست که فکر کنیم اگر ارتباط خوبی با رسانه بگیریم، رسانه می‌تواند به ما کمک کند؟ البته اگر اساساً با این ایده موافقید که رسانه می‌توانست کمک کند.

صنم عابدی: من قویاً اعتقاد دارم اگر فعالیت‌های کمیتهٔ شفافیت به‌خوبی رسانه‌ای می‌شد می‌توانست کمک زیادی کند. اما به نظرم میزان کاری که در حوزهٔ رسانه انجام دادیم بسیار کمتر از چیزی بود که می‌توانستیم انجام دهیم. می‌دانید، درست است که مباحث تخصصی بودند اما دقیقاً موضوع همین است که قرار نیست ما موضوعات تخصصی را به مردم بگوییم. مثلاً درمورد تشویق مردم به استفاده از «تهران من»، من انتظار داشتم طوری پیش برود که به محض اینکه شهروند از در خانه بیرون می‌آید و مشکلی را می‌بیند، آن را سریع در «تهران من» گزارش کند. اپلیکیشن «تهران من» تبدیل شود به یکی از اپلیکیشن‌های پرکاربرد مثل واتساپ، تلگرام، دیوار که الان در گوشی همه‌مان هست و خیلی راحت و سریع با آن‌ها کار می‌کنیم. درحالی‌که الان خود من هم «تهران من» را در گوشی‌ام ندارم و حتی زمانی که داشتم هم استفادهٔ چندانی از آن نمی‌کردم و این نشان می‌دهد که «تهران من» هیچ‌گاه آن کاربردی که می‌توانست داشته باشد را پیدا نکرد. اما من مطمئنم که اگر شهروند یک ‌بار وارد «تهران من» شود، یک مسئله را درمورد محله‌اش گزارش کند و بعد ببیند که موضوع حل شده است، دیگر «تهران من» را رها نمی‌کند. فکر می‌کنم وقتی افراد از چیزی جواب و بازخورد مثبت می‌گیرند، خوششان می آید و به تعامل با آن ادامه می‌دهند. درحالی‌که اگر بلد نباشند با آن کار کنند یا از آن جواب نگرفته باشند، دیگر تمایلی ندارند تا سمتش بروند.

اگر ما می‌خواستیم فعالیت رسانه‌ای خوبی داشته باشیم می‌توانستیم مثلاً در تلویزیون درمورد وبسایت شفاف یا «تهران من» آگهی تبلیغاتی بدهیم. وبسایت شفاف کمی تخصصی‌تر است و شاید خیلی از استادان و دانشجویان می‌توانستند پایان‌نامه‌هایشان را در حوزهٔ داده‌های وبسایت شفاف تعریف و روی آن کار کنند. افرادی که در حوزه‌های مرتبط کار می‌کردند و حتی مردم عادی هم می‌توانستند از وبسایت شفاف استفاده کنند. فرض کنید فلان اداره، که هیچ ربطی هم به شهرداری ندارد، می‌توانست با رصد وبسایت شفاف ببیند که حقوق‌های پرداختی در شهرداری چگونه است و با ادارهٔ خودشان مقایسه کند. اگر این موارد بیشتر رسانه‌ای می‌شد، می‌توانست به گوش همه برسد و کنجکاوی همه را برانگیزد تا حداقل سایت شفاف را ببینند. یا مثلاً اگر تلویزیون دائم از «تهران من» می‌گفت، بالاخره مردم هم گوشی را دست می‌گرفتند، «تهران من» را نصب و از آن استفاده می‌کردند. دنیایی را فرض کنید که در آن شهروندان یک‌ریز در «تهران من» هستند، موضوعاتی را گزارش می‌دهند و بعد که جواب گرفتند به هم‌محله‌ای‌هایشان پز می‌دهند که رفع فلان مشکل در محله به دلیل گزارشی که من در «تهران من» داده بودم است. هم‌محله‌ای ها هم می‌گویند چه خوب! ما هم این کار را انجام دهیم. می‌بینید می‌توانست چه دنیای قشنگی باشد؟

حتی خود کارمندان شهرداری و شهرداریچی‌ها هم می‌توانستند وبسایت شفاف را دائم چک کنند و درمورد نقص‌ها و کاستی‌های آن سؤال کنند. فکر می‌کنم زمانی که این کار به‌تدریج وسعت می‌گرفت اداراتِ دیگر هم احساس می‌کردند کم آورده‌اند و آن‌ها هم باید سایت مشابهی را بالا بیاورند. می‌دانید، بعضی وقت‌ها خود رئیس یک اداره نمی‌خواهد اقدامی را انجام دهد اما آن‌قدر از اطراف به او فشاور می‌آورند و از ادارهٔ دیگری که فلان کار و بهمان کار را کرده است برایش مثال می‌زنند که این رئیس منفعل هم ناچار می شود در رقابت، آن کار را انجام دهد.

مصاحبه‌کننده: متوجه هستم که کارهای زیادی با استفاده از رسانه می‌شود انجام داد اما سؤالم این است که وقتی خبرنگارها ورود تخصصی به موضوعات ندارند، یا آنچه برایشان مهم است، بالابودن تعداد خبرهایی است که کار می‌کنند، اساساً رسانه این ظرفیت را داشت که بازوی کمکی باشد و مطالبهٔ عمومی شکل دهد (فرض کنیم که کمیتهٔ شفافیت ارتباط بهتری با رسانه‌ها می‌داشت)؟ یا اصلاً چرا از سمت رسانه‌ها مراجعهٔ زیادی به سایت شفاف یا خانم آروین نمی‌شد؟ یا شاید مراجعه از سمت آن‌ها بود و روی خوش نمی‌دیدند؟

صنم عابدی: آنچه درمورد سخت‌بودن نوشتن خبر از مباحث تخصصی و دغدغهٔ تعداد خبرهای کارشدهٔ خبرنگاران گفتم مربوط به رسانه‌های مکتوب بود. درحالی‌که وقتی از معرفی وبسایت شفاف یا «تهران من» حرف می‌زدم منظورم لزوماً رسانه‌های مکتوب نبود و رادیو و تلویزیون -رادیو کمتر و تلویزیون بیشتر- را می‌گفتم. چون بیشتر مردم جز در مواردی که در کانال‌های تلگرامی چیزی به چشمشان بخورد، رسانه‌های مکتوب را نمی‌خوانند. واقعیت این است که اخبار زرد برای مردم جذاب‌تر است. منظور من از رسانه رسانه‌ای است که وسعت و پوشش‌دهی زیادی داشته باشد، نه خبرگزاری‌های ما که بازدید‌هایشان محدود به صد تا دویست نفر است. البته بازدید بعضی خبرگزاری‌ها بیشتر است اما اکثراً همین حول‌وحوش است. منظور من بیشتر رسانه‌ای بود که اخبار آن گستره و بازتاب بیشتری داشته باشد، مثل تلویزیون که می‌توانی در آن تبلیغات انجام دهی و جذابیت و محبوبیت موضوعی مثل «تهران من» را با اهدای جایزه و قرعه‌کشی بالا ببری تا افراد ترغیب شوند از آن استفاده ‌کنند. یعنی نیاز است مثل تبلیغاتی که برای کالاها انجام می‌شود، چنین موضوعاتی نیز آن‌قدر به گوش مردم بخورد تا در ذهنشان بماند. در چنین شرایطی است که وقتی می‌گویی «تهران من» یا وبسایت شفاف، آن‌ها می‌دانند از چه چیزی حرف می‌زنی. درحالی‌که اگر ارتباط فقط با رسانه‌های مکتوب برقرار شود چنین تأثیری نخواهد داشت.

البته که همه چیز زنجیره‌ای است و رسانه‌های مکتوب هم تأثیرگذاری خودشان را دارند. آن‌ها بر اخباری که به شبکه‌های خبری خارجی مثل اینترنشنال و بی‌بی‌سی فارسی و من‌وتو می‌رود و یا در صداوسیما کار می‌شود تأثیر دارند. علاوه‌براین اساساً اصلی‌ترین دغدغهٔ رسانه‌‌ها ازجمله تلویزیون پیداکردن سوژه است. کارگردان، فیلم‌ساز و برنامه‌ساز همگی دنبال سوژه‌های جذابند تا آن‌ها را تبدیل به برنامه‌هایی کنند که برای مردم جذاب است. کاری که رسانه‌های مکتوب در این ارتباط انجام می‌دهند آن است که موضوعی را با گسترهٔ زیاد پخش می‌کنند، آن وقت رسانه‌های تصویری و شنیداری که به دنبال سوژه هستند نسبت به آن حساس می‌شوند و درمورد آن برنامه می‌سازند. اگر ما می‌توانستیم وبسایت شفاف و «تهران من» را حتی به‌عنوان سوژه به همین رسانه‌های تلویزیونی خودمان معرفی کنیم خیلی خوب بود. افراد زیادی در حوزهٔ ساخت رئالیتی‌شو کار می‌کنند و من صد درصد مطمئنم که این افراد از سوژه‌های خوب برای ساخت رئالیتی‌شوهای خود استقبال می‌کنند. درصورتی‌که ما کارمان را خیلی خوب برای این‌گونه افراد پرزنت می‌کردیم و می‌توانستیم با آن‌ها ارتباط بگیریم، می‌توانستند برنامه‌های خود را در ارتباط با «تهران من» و وبسایت شفاف بسازند.

البته این را هم بگویم که برقراری ارتباط الزاماتی مثل اهدای کارت هدیه هم دارد. بنابراین اگر ارتباط می‌خواهی باید این را هم قبول کنی و نمی‌توانی سخت‌گیری کنی. اگر در دنیای خبر دریافت کارت هدیه معمول و محبوب است، نمی‌توانی کارت هدیه ندهی و متوقع باشی که آن‌ها خبر را برایت کار کنند. چون خبرنگاران، با وجود حقوق کمی که از دولت می‌گیرند، به‌صورت شبانه‌روزی درحال انجام کار هستند و با این استدلال که کارت‌های هدیه هم از همان بودجۀ دولتی است و می‌تواند حقوق کم آن‌ها را جبران کند، دریافت کارت هدیه را حق خود دانسته و آن را رشوه نمی‌دانند.

اساساً نمی‌شود با خبرنگاران ارتباط گرم برقرار نکرد و متوقع بود که اخبار تو را کار کنند. خبرنگاران را باید حتی شده در مهمانی، دورهمی یا برای عیددیدنی دعوت کرد تا جذب شوند. این‌ها قوانین جذب و تبلیغات است که در همهٔ حوزه‌ها یکسان است. یعنی نیاز داریم تا کارمان را خوب جلوه دهیم، خودمان را دغدغه‌مند و دوستدار خبرنگار و رسانه نشان دهیم. اما این چیزی بود که ما در کمیتهٔ شفافیت به آن توجهی نداشتیم.

یکی دیگر از ایده‌هایی که مطرح کردم آموزش روش کار با سایت شفاف به خبرنگاران بود. چون خبرنگاران اساساً کار با سایت شفاف را بلد نبودند و وقتی سایت را باز می‌کردند نمی‌دانستند باید کجا بروند و چه کنند. مثلاً نمی‌دانستند هرکدام از نمادها و دکمه‌های سایت به چه معناست. خود من هم وقتی وارد وبسایت شفاف می‌شدم نمی‌دانستم چگونه باید با آن کار کنم، درحالی‌که برای بچه‌های کمیتهٔ شفافیت که با سایت زیاد سروکار داشتند عادی و آسان بود. بنابراین جلسه‌ای برگزار کردیم تا این موارد را به خبرنگاران یاد دهیم اما متاسفانه اصلاً بازخورد خوبی نگرفتیم. مطمئنم که اگر می‌خواستیم بازخورد خوبی بگیریم باید به خبرنگاران حاضر در جلسه هدیه می‌دادیم. یادم است این جلسه اواخر دورهٔ شورا برگزار شد، یعنی زمانی که دورهٔ پنجم در حال اتمام بود و خبرنگارْ دیگر ضرورتی برای ارتباط با عضوی که به زودی با شورا خداحافظی می‌کرد نمی‌دید. درواقع انگیزه‌ای که خبرنگاران را به این جلسه بکشاند وجود نداشت. بر همین اساس به نظرم خبرنگارانی که در این جلسه، چه به‌صورت حضوری و چه به‌صورت آنلاین، شرکت کردند جوانمردی کردند. متأسفانه این جلسه تنها یک بار برگزار شد. فکر می‌کنم که اگر مثلاً سه جلسه برگزار می‌کردیم و در هر سه جلسه هم به خبرنگاران کارت هدیه می‌دادیم (بگذریم که حتی نمی‌شد چنین ایده‌ای را در کمیته مطرح کرد) خبرنگاران علاوه ‌بر اینکه یاد می‌گرفتند با وبسایت شفاف کار کنند، برایشان جالب هم می‌شد چون خبرنگار اساساً دنبال سوژه است و به دنبال آن است تا مثلاً با درآوردن آمار، بگوید فلان اشخاص حقوق بالایی دریافت می‌کنند، فلان واحدهای شهری کار را به‌درستی انجام نداده‌اند، برای فلان مورد بودجهٔ زیاد و نامعقولی صرف شده است و …. وقتی خبرنگار بلد باشد با وبسایت شفاف کار کند، اطلاعات خوبی هم در سایت باشد و او بتواند از این موارد تیتر خوبی که باعث سروصدا شود در بیاورد (همهٔ ما خبرنگاران دنبال چنین تیترهایی هستیم) چرا نباید خوشش بیاد؟ حتماً از آن استقبال می‌کند. اما ما تنها یک جلسه، آن هم اواخر دورهٔ شورا، گذاشتیم که در آن تعداد کمی شرکت کردند و چیزی به‌عنوان هدیه هم نداشتیم. خبرنگاران آمدند، خشک‌وخالی رفتند و اتفاقی که از برگزاری جلسه انتظار داشتیم نیفتاد.

هرچند در این قضیه شخص خاصی مقصر نبود؛ بسیاری از موارد باید دست به دست هم می‌ داد تا اتفاقی که باید می‌افتاد. بنابراین نمی‌توان گفت فلان شخص یا گروه کم‌کاری کرده بود. گاهی اوقات در چهار سال اول نمی‌دانیم باید چه کار کنیم و مانند رئیس‌جمهورها تازه در چهار سال بعدی می‌فهمیم که باید چه کنیم. شاید الان خانم آروین ایده‌های زیادی داشته باشد و بگوید کاش در آن چهار سال آن‌ها را انجام می‌دادم یا مثلاً اگر روزی دوباره در چنین جایگاهی قرار بگیرم، بعضی از آن‌ها را انجام می‌دهم. یعنی بعد از گذشت این چهارسال تازه متوجه می‌شود که اشتباهات یا کم‌کاری‌ها کجا بوده و می‌فهمد که می‌توانست کارهای بیشتری انجام دهد. هرچند ایشان در آن دوره کارهای بسیاری انجام دادند، اما افرادی که پتانسیل رشد دارند، بالاخره چیزهایی پیدا می‌کنند تا به خودشان بگویند که می‌توانستم فلان کار را بهتر انجام دهم. من فکر می‌کنم چهار سال اساساً زمان کمی است؛ تا بخواهی شورا را بشناسی، سال اول و دوم گذشته، و اینکه روی غلتک بیفتی و شهرداریچی‌ها شما را بشناسند و از شما حرف شنوی پیدا کنند، زمان می‌برد. ان‌شااللّه روزی خانم آروین دوباره وارد شورا شوند. فکر می‌کنم سری بعدی کار خیلی بهتر انجام شود، چون از تجارب قبلی هم استفاده می‌شود و کار ماندگار خواهد شد.

مصاحبه‌کننده: تعداد بازدید خبر در حقوق خبرنگار هم تأثیر دارد؟

صنم عابدی: نه، روی حقوق خبرنگار و پرداخت ثابت تأثیر ندارد. البته ممکن است به او پاداشی مثلاً درحد دویست‌ــ‌سیصد هزار تومان بدهند. اما مهم‌تر از بحث مالی، آن تأثیری است که روی تعاملات دبیر با خبرنگار و روحیهٔ خبرنگار دارد. خبرنگار معمولاً کل ماه از دبیر یا سردبیر حرف و حدیث می‌شنود اما تعداد بالای بازدید خبر باعث می‌شود خبرنگار سری در سرها درآورد و دیگر نتوانند او را جلوی بقیه ضایع کنند. معمولاً در تحریریه‌ها خبرنگاران هر حوزه (اجتماعی، اقتصادی، شهری و …) دور یک میز می‌نشینند و دبیر هرچه بخواهد به کسی بگوید آن را جلوی بقیه می‌گوید. حتی در تحریریه‌ها ما می‌بینیم که دادوبیداد می‌شود. متأسفانه اخلاق زشتی که در رسانه وجود دارد این است که خیلی از دبیرها و سردبیرها اهل دادوفریاد هستند و زمانی که به جایگاهی می‌رسند می‌خواهند زیردست خودشان را ضایع کنند؛ جلوی همکاران دیگر سرش داد می‌زنند و ضایعش می‌کنند. اگر خبرنگار بتواند تعداد اخبار و بازدیدهایش را بالا ببرد از چنین موقعیت‌هایی خلاص می‌شود.

مصاحبه‌کننده: برای شهرداری مهم است که رسانه‌ها از قول شورا چه چیزی راجع به آن می‌گویند؟

صنم عابدی: خود من هیچ‌وقت در شهرداری نبودم و پاسخ این سؤال را بر اساس مشاهداتم می‌گویم. وقتی موضوعی در شورا مطرح می‌شود که بازتاب زیادی در رسانه‌ها پیدا می‌کند و سر زبان‌ها می‌افتد، خود شهردار حتماً در جلسه‌های خصوصی یا علنی با اعضای شورا درمورد آن حرف می‌زند و به سؤالات جواب می‌دهد. بنابراین می‌توانم بگویم بله، نظر شورا برای شهرداری خیلی مهم است چون بالاخره شورا رئیس شهرداری محسوب می‌شود.

البته قضیه وجه دیگری هم دارد. شاید برای فردی که مسئول یک بخش است مهم نباشد که فلان شخص در شورا راجع به بخش او در شهرداری چه می‌گوید اما موضوع این است که وقتی مسئله‌ای در شورا مطرح می‌شود، او از رؤسا و هم‌سطحان خودش در شهرداری حرف می‌شنود و خجالت‌زده می‌شود، بنابراین تلاش می‌کند تا از سمت شورا مورد انتقاد قرار نگیرد.

مصاحبه‌کننده: به نظر شما این حساسیتْ حساسیتِ به‌جایی است؟ چون به قول خودتان خبری که در خبرگزاری کار می‌شود بازدید زیادی ندارد. پس اساساً چرا باید مهم باشد؟

صنم عابدی: اول اینکه رسانه داریم تا رسانه. بعضی از رسانه‌ها بازدید کمی دارند و بعضی (که تعدادشان در ایران زیاد نیست) بازدید بیشتری دارند. دوم اینکه، ما دو بازدید مهم در رسانه داریم. فرض کنید من خبری را در حوزهٔ شهری کار کرده‌ام که فقط صد بازدید داشته، اما این صد بازدید مربوط به دو گروه مهم است. یکی همان بخش مسئول در شهرداری است. مثلاً من خبری راجع به سازمان رفاه[۶] کار می‌کنم، قطعاً همان سازمان خبر را می‌بیند. خودش هم نبیند، حتماً به گوشش می‌رسانند. اما علاوه‌براین، سایر خبرنگارهای حوزهٔ شهری هم خبر را می‌بییند چون خبرنگارها مدام در حال بالا-پایین کردن صفحات خبرگزاری‌های دیگر هستند. مثلاً من که در حوزهٔ شهری کار می‌کنم، مدام خبرگزاری‌های فارس، ایسنا، تسنیم و ایرنا را چک می‌کنم تا ببینم آن‌ها چه خبری زده‌اند و من چه خبری زده‌ام، کار من بهتر بوده یا کار آن‌ها، من زودتر خبر را کار کرده‌ام یا آن‌ها. یا مثلاً کانال‌های تلگرامی حوزهٔ شهری را بالا-پایین می‌کنیم تا ببینیم این کانال‌ها روی خبر کداممان جولان داده‌اند. اگر خبر خودمان را برداشته و در کانالشان منتشر کرده باشند کیف می‌کنیم، اگر خبر دیگری را کار کرده باشند، سعی‌مان را می‌کنیم تا خبری بزنیم که دفعهٔ بعد آن را استفاده کنند. بنابراین درست است که مردم عادی این خبرها را چک نمی‌کنند، اما این دو گروهی که بازدید می‌کنند خیلی مهم هستند. یادم است که یک ‌بار خبری در خبرگزاری کار کردم با موضوع گرمخانه‌ها که، در هوای سرد، هر روز صبح، بی‌خانمان‌ها را بیرون می‌کردند و فقط شب‌ها به آن‌ها جا می‌دادند. بعد از انتشار آن خبر، سازمان متولی اعلام کرد که در هوای سرد، بی‌خانمان‌ها را صبح‌ها هم نگه می‌دارد. با وجود اینکه هزینهٔ این مجموعه بابت تهیهٔ غذا و رسیدگی بالا می‌رفت، اما قبول کرد که این کار را انجام دهد. می‌خواهم بگویم درست است که تعداد بازدید آن خبر توسط مردم بسیار کم بود اما مهم این است که خود آن سازمان دیده بود یا به گوشش رسانده بودند.

مصاحبه‌کننده: در طول همکاری با کمیتهٔ شفافیت، چه موقعیت‌هایی پیش آمد که برای شما همراه با احساس رضایت بود؟

صنم عابدی: بیشتر مواقع این حس را تجربه می‌کردم. وقتی کاری انجام می‌شد، مثلاً وقتی موردی به وبسایت شفاف اضافه می‌شد، وقتی نتیجه‌ می‌گرفتیم یا وقتی شهرداریچی‌ها در بازهٔ زمانی‌ای که خانم آروین تعیین کرده بودند کار را انجام می‌دادند این حس را داشتم. بعضی حوزه‌ها هم برایم مهم‌تر بودند که وقتی به نتیجه می‌رسیدند خوشحال می‌شدم.

مصاحبه‌کننده: در ارتباط با کار رسانه چطور؟

صنم عابدی: مهم‌ترینش زمانی بود که ساخت فیلم درمورد «تهران من» بالاخره تمام شد؛ آن زمان احساس رضایت زیادی داشتم. موارد جزئی دیگر عبارت است از زمانی که فکر می‌کردم حوزه‌ای مهم است و باید در آن زمینه مصاحبه برویم و خانم آروین قبول می‌کرد، مصاحبه را می‌گرفتیم و بعد هم یک رسانهٔ خوب آن را منتشر می‌کرد. سر آن جلسه‌ای که به منظور معرفی وبسایت شفاف برگزار کردیم هم من حس خیلی خوبی داشتم. با وجود اینکه آن‌طور که می‌خواستیم پیش نرفت و افراد کمی در آن شرکت کردند، اما همین که احساس کردم چند نفر از بچه‌های خبرنگار دغدغه داشتند و سعی می‌کردند کار با وبسایت شفاف را یاد بگیرند و بعد متوجه می‌شدند که این وبسایت چه قابلیت‌های دیگری هم دارد، برایم رضایت‌بخش بود. فکر می‌کردم چه خوب که من این پیشنهاد را دادم، کاش زودتر پیشنهاد می‌دادم یا سعی می‌کردیم این کار را وسیع‌تر انجام دهیم تا خبرنگارهایی که واقعاً می‌خواستند کار کنند زودتر با سایت شفاف آشنا می‌شدند.

مصاحبه‌کننده: منظور شما از اینکه خانم آروین قبول می‌کرد تا مصاحبه‌ای را انجام دهد چیست؟ یعنی غالباً این اتفاق نمی‌افتاد؟

صنم عابدی: نه، اصلاً چنین منظوری نداشتم. منظورم زمانی بود که ایدهٔ مصاحبه را خودم می‌دادم و خانم آروین قبول می‌کردند. احساس می‌کردم با دادن این ایده کار مثبتی انجام داده‌ام. وگرنه که اتفاقاً خانم آروین مصاحبه انجام می‌داد و در بسیاری از موارد خودشان به بچه‌های کمیته می‌گفتند که راجع به فلان موضوع مصاحبه کنیم.

کارت بعدی، استرس. مثلاً هنگامی که قرار شد نشست خبری برگزار کنیم (که البته برگزاری این نشست منتفی شد)، زمانی که ایدهٔ دادن کارت هدیه به خبرنگاران را مطرح کردم و درکل موقع پوشش خبرهای صحن که نوشتنش سخت بود و بعضی وقت‌ها خانم آروین تند صحبت می‌کردند هم استرس داشتم. کلاً استرس کار خبر زیاد است، چون همیشه بابت سوتی‌های احتمالی نگرانی وجود دارد. من هم از سوتی‌دادن در خبری که می‌زدم می‌ترسیدم. اما علاوه‌براین، همیشه استرس این را داشتم که نتوانم آن‌طور که باید کمیته را از نظر رسانه‌ای معرفی کنم و در هر حرکتی که انجام می‌دادم واقعاً این استرس بود. چون وقتی می‌خواهی کاری را رسانه‌ای کنی، وظیفهٔ تبلیغات به گردن تو است. می‌ترسیدم نتوانم خوب تبلیغ کار شفافیت را انجام دهم. حقیقت این است که واقعاً هم نتوانستم. به نظر من قضیه باید خیلی بیشتر از این‌ها سروصدا به پا می‌کرد اما من فقط استرسش را کشیدم و درنهایت نتواستم این کار را انجام دهم. ان‌شاءالله فرصتی ایجاد شود که در آینده بتوانم به‌گونه‌ای جبران کنم.

مصاحبه‌کننده: با توجه به توضیحی که دادید، اگر به اوایل دوران همکاری با کمیته برمی‌گشتید چه کار متفاوتی انجام می‌دادید؟ کار مشخصی در ذهنتان هست که فکر کنید انجامش می‌دادم یا انجامش نمی‌دادم؟

صنم عابدی: نمی‌دانم تأثیر داشت یا نه، اما شاید بیشتر با خانم آروین صحبت می‌کردم تا بیشتر با هم مَچ شویم. فکر می‌کنم هرچه بیشتر مچ می‌شدیم، ایده‌ها را بهتر می‌توانستم جلو ببرم. مثلاً همین موضوع کارت هدیه که یک مثال خیلی جزئی است را من اول با بچه‌های کمیته (خانم طاهری و…) مطرح کردم. یادم است وقتی بالاخره با خانم آروین درمیان گذاشته شد، حتی نتوانستم توضیح دهم که به چه علت این پیشنهاد را مطرح کردم. همین مواردی که الان درمورد دید خبرنگار نسبت به کارت هدیه گفتم را هم نتوانستم به‌صورت کامل برای خانم آروین توضیح دهم تا شاید بتوانم دید او را عوض کنم.

علاوه‌براین، خیلی بیشتر با ایشان درمورد گرم‌گرفتن با خبرنگاران و اینکه حتی اگر خبرنگارها را دوست هم ندارند، بهتر است آن‌ها را بیشتر تحویل بگیرند صحبت می کردم. من اعتقاد دارم که ما باید ارتباط خیلی بهتری با خبرنگاران برقرار می‌کردیم. درست است که یک سرِ این ارتباط‌گیری من بودم اما این قابل انکار نیست که سر دیگر آن خانم آروین بودند. حتماً ایشان هم دلایل خودشان را داشتند. دلایل خوب و قشنگی هم داشتند اما می‌دانید شاید (تأکید می‌کنم، شاید) بهتر باشد آدم گاهی به خاطر رسیدن به هدف خوبی که دارد، کمی از اصولش فاصله بگیرد. مثلاً حتی اگر می‌دانی که طرف مقابل آدم بدی است و از او خوشت نمی‌آید، الکی به رویش بخندی تا کار را انجام دهد. کار را هم که برای منافع خودمان نمی‌خواهیم پیش ببریم، قرار است که درنهایت به نفع مردم باشد.

شاید یکی از کارهای خیلی مهم دیگر این بود که سعی می‌کردم از همان اول جلسات مرتبی با خانم آروین داشته باشم و بدون واسطه با ایشان صحبت کنم. این‌طوری می‌توانستم مواضع خودم را برایشان توضیح دهم، ضمن اینکه شاید متوجه اینکه چطور می‌توانیم بودجهٔ بیشتری بگیریم، به تلویزیون برویم و… هم می‌شدم و باتوجه به همهٔ این موارد می‌توانستم خیلی بهتر عمل کنم. اما دستم اصلاً باز نبود. من حتی نمی‌دانستم بودجه‌مان چقدر است و چقدر می‌توانیم قدم پیش بگذاریم. حالت کارمندی را داشتم که هرچه از بالا می‌گویند، باید انجام دهد. شرایط به‌گونه‌ای نبود که بتوانم در انجام کارها خلاقیت به خرج دهم، چون ارتباط مستقیمی با رئیسم نداشتم (البته ایشان فرصت این کار را هم نداشتند) و علاوه‌برآن، خیلی چیزها را نمی‌دانستم که احتمالاً ناشی از کم‌کاری خودم بود. مثلاً نمی‌دانستم در زمینهٔ تبلیغات چقدر دست‌مان باز است یا چقدر می‌توانیم از شهرداری کمک بگیریم. این‌ها چیزهایی بود که می‌توانستم با واسطه بفهمم اما بعضی موضوعات مثل میزان بودجهٔ تخصیص یافته را هیچ‌وقت نمی‌فهمیدم. این صد درصد سیاست کمیته بود اما حرفم این است که شاید اگر بیشتر با خانم آروین مچ بودم و صحبت می‌کردیم، یا اگر در جلساتی که این موضوعات مطرح می‌شد شخصاً حضور پیدا می‌کردم، ایشان می‌توانست به من بیشتر اعتماد کند و به این ترتیب ایده‌هایم را هم می‌پذیرفت. اما من اصلاً نتوانستم چنین اعتمادی را ایجاد کنم که خانم آروین حاضر شود ایدهٔ من را با علاقه گوش کند و برای این قضیه وقت بگذارد. بنابراین ایده‌ای مثل کارت هدیه همان اولِ کار رد شد و به مراحل بعدی نرسید. بعد از آن ایدهٔ برگزاری نشست خبری به‌صورت دوره‌ای و منظم و ایجاد ارتباط بیشتر با خبرنگاران هم رد شد. یعنی این روند رد شدن ایده‌ها، با همان ایده کارت هدیه شروع شد و ادامه پیدا کرد طوری که من تا حدودی از ارائهٔ ایده ناامید شدم. به خودم گفتم من تلاشم را کردم اما نشد و دیگر هم نمی‌شود. نمی‌دانم، شاید باید بیشتر تلاش می‌کردم.

مصاحبه‌کننده: لطفاً کمی بیشتر درمورد این فرایند ارتباطِ باواسطه با خانم آروین که می‌گویید توضیح دهید.

صنم عابدی: ببینید، من به‌عنوان رابط خبری با خود خانم آروین خیلی جلسه نداشتم و زیاد بدون واسطه با ایشان صحبت نمی‌کردم. من بیشتر صحبت‌هایم با خانم طاهری بود که نمایندهٔ خانم آروین محسوب می‌شد و به نظرم بعد از خانم آروین رئیس کمیتهٔ شفافیت بود. درواقع همهٔ کارها با خانم طاهری بود اما خب ایشان فرد خیلی محتاطی بود. حوزهٔ رسانه و تبلیغات نیاز به افراد ریسک‌پذیرتری دارد. البته من فکر می‌کنم خود خانم آروین هم زیاد ریسک‌پذیر نبودند. به‌هرحال خانم طاهری، که من با ایشان در ارتباط مستقیم بودم، شاید به این دلیل که خودش رئیس کل مجموعه نبود و محدودیت‌هایی داشت، دست‌وبالش بسته بود و ریسک‌پذیر نبود. بنابراین این امکان وجود نداشت تا من با چنین ارتباط با واسطه‌ای ایده‌هایم را عملی کنم. یعنی باید اول از یک‌سری فیلترها رد می‌شدی تا به خانم آروین برسی که خود ایشان هم درنهایت بعضی ایده‌ها را رد می‌کرد. یعنی همه می‌خواستند به بهترین شیوه عمل کنند اما برای رسانه‌ای‌کردن یک موضوع یا تبلیغات، نمی‌شود با احتیاط و ملاحظهٔ زیاد پیش رفت. از الزامات چنین کاری این است که جلسه بگذاری، فکر کنی که چه کار انجام دهی و اصلاً یک طوفان فکری راه بیاندازی تا بتوانی بترکانی و برای یک موضوع مشخص سروصدا راه بیاندازی. بعد هم باید همهٔ گروه دست‌به‌دست هم دهند و بودجه‌، ارتباطات و … را وسط بگذارند تا موضوع را در رسانه بولد کنند.

خلاصه به نظرم آن ارتباط صمیمانه‌ای که باید، با رئیس کمیته وجود نداشت؛ چیزی که خارج از کشور تأکید زیادی روی آن وجود دارد. من اصلاً توقع نداشتم که مانند ارتباطی که در کشورهای توسعه‌یافته می‌بینیم، افراد به اسم کوچک صدا زده شوند، اما انتظار داشتم که بتوانم خانم آروین را راحت‌تر ببینم و ایشان هم حاضر باشند برای حوزهٔ رسانه وقت بگذارند؛ یعنی طوری نباشد که من احساس کنم وقت ایشان را گرفته‌ام. شاید اگر یک دورهٔ دیگر در شورا بودیم، سعی می‌کردم این را جا بیاندازم و نظر خانم آروین را هم به این نکته جلب کنم که رسانه واقعاً یک مسئلهٔ حاشیه‌ای نیست که بگوییم ما کاری را انجام می‌دهیم، حالا کنارش بعضی موارد را هم رسانه‌ای می‌کنیم. درمقابل، من می‌گویم حتی اگر فقط یک کار هرچند کوچک انجام شود، باید ابزار رسانه را برای معرفی آن به کار گرفت. بعضی‌وقت‌ها بدون ارائه و معرفی کارها به مردم، نتیجه‌ای که باید، به‌طور کامل به دست نمی‌آید. به‌نتیجه‌رسیدن یعنی اینکه درنهایت مردم بتوانند از خروجی کار استفاده کنند و اجازه ندهند شورای بعدی آن را حذف و کان‌لم‌یکن کند، که آن هم با استفاده از رسانه و تبلیغات ممکن می‌شود.

مصاحبه‌کننده: اساساً خبرنگارها دنبال چه چیزی بودند و پوشش چه مسائلی برایشان اولویت داشت؟ اگر یادتان باشد همان اوایل دوره که سیستم رأی‌گیری الکترونیکی در جلسات صحن شورا تازه راه افتاده بود، برای نمایش در صحن باید سیستم خانم آروین را به نمایشگر صحن وصل می‌کردند. یک‌بار که گویا هنوز وقت نمایش نتایج نشده بود، کسی خواست سیم نمایشگر را وصل کند که خانم آروین ممانعت کرد. از این ماجرا کلیپی درآمد و سروصدا شد که آروین که دم از شفافیت می‌زند، خودش مانع نمایش و شفافیت آرا شده است.

صنم عابدی: البته که آدمیزاد همیشه به شوخی و طنز علاقه دارد و خبرنگاران هم از این قضیه مستثنی نیستند.

بگذریم، نگاه غالبی درمورد خبرنگاران وجود دارد که بر اساس آن افراد زیادی فکر می‌کنند خبرنگار دنبال منافع خودش و ایجاد سروصدا است، و اصلاً به دنبال حقیقت نیست. درحالی‌که واقعاً این‌گونه نیست. شاید خبرنگار به خاطر فشارهای زیادی که رویش است تمایل داشته باشد تیتری بزند که سروصدا کند و دبیر و سردبیر کمتر توبیخش کنند، اما حقیقتاً ماجرا فقط این نیست.

خیلی از خبرنگاران دغدغه دارند و برایشان اینکه موردی اصلاح شود اهمیت زیادی دارد. اما گاهی نمی‌دانند چه کاری موثرتر است. مثلاً اگر خبرنگاری بداند که با بالا-پایین‌کردن وبسایت شفاف چیزی گیرش می‌آید که به درد مردم هم می‌خورد صد درصد آن کار را انجام می‌دهد. نمی‌گویم همهٔ خبرنگاران این کار را می‌کنند اما واقعاً این‌طور هم نیست که همه‌شان دنبال پول باشند. آن‌ها در گفت‌وگوهای بین خودشان راجع به اتفاقاتی که می‌افتد حرص‌وجوش هم می‌خورند و خلاصه اتفاقاتی که در عرصهٔ سیاست رخ می‌دهد برای آن‌ها حائز اهمیت است.

اما مسئلهٔ دیگری که وجود دارد این است که خبرنگاران گاهی هم فریب می‌خورند. مثلاً یکی از باگ‌های خبرنگاری این است که جذب مسئولی می‌شوند که هیچ کاری برای مردم نمی‌کند اما با خبرنگاران خوش‌وبش دارد؛ این یک باگ است. درست است که آن مسئول هیچ کاری نمی‌کند اما چون با توی خبرنگار خوب است، تو چه کار می‌کنی؟ دست خودت نیست، اصلاً نمی‌گذاری خبر آن فرد از زیر دستت در برود، هرطور که شده حرف‌هایش را پوشش می‌دهی چون طرف با تو دوستانه برخورد می‌کند. خب آدمیزاد همین است، دوست دارد که به او محبت کنند و با او گرم بگیرند. وقتی یک مسئول با خبرنگار گرم می‌گیرد، خبرنگار از او خوشش می‌آید. حتی من یک‌ بار درمورد یکی از وزیران بهداشت شنیدم که کار نمی‌کرد اما با خبرنگارها چنان خوب تا می‌کرد که آن‌ها شیفته او بودند. در این میان اگر یک خبرنگار می‌دانست وزیر یادشده وظایفش را انجام نمی‌دهد و با انتشار اخبار منفی به او انتقاد می‌کرد، همهٔ خبرنگاران با آن یک خبرنگار لج می‌شدند. متأسفانه آدمیزاد زود گول می‌خورد و این ضعف در همه وجود دارد؛ چه خبرنگار باشی و چه نباشی.

مصاحبه‌کننده: این سؤال یک وجه دیگر هم دارد و آن این است که چرا خبرنگارها نسبت به بعضی موضوعات حساسیت‌ ندارند؟ مثلاً درمورد خود شورا، در دورهٔ قبل دستورجلسات، صوت جلسات و مشروح مذاکرات همگی منتشر می‌شد اما الان هیچ کدام منتشر نمی‌شود. چرا هیچ خبرنگاری پیدا نشد که پیگیری کند و بگوید چرا انتشار این موارد معوق مانده؟

صنم عابدی: یادم است دستورجلسات در گروه واتساپ شورا ارسال می‌شد و من آنجا می‌دیدمش. یعنی خبرنگاران حتی در همان دورهٔ پنجم هم نمی‌رفتند چک کنند که دستورجلسات روی سایت شورا منتشر می‌شود یا نه؛ چون در گروه واتساپ به آن دسترسی داشتند. راستش را بخواهید آن چیزی که برای خبرنگار مهم است چنین چیزهایی نیست. کمااینکه برای خود من هم زمانی که خبرنگار شورا بودم مهم نبود، چون انتشار عمومی دستورجلسه و مشروح مذاکرات خوب است اما به درد مردم نمی‌خورد؛ هیچ کس حاضر نیست وقت بگذارد و آن‌ها را بخواند. درعوض چیزهای دیگری مثل حقوق‌های کارکنان شهرداری یا میزان پیشرفت فلان پروژه برای خبرنگار مهم است. مثلاً انتشار پایهٔ حقوق مدیران و کارمندان شهرداری را درنظر بگیرید. من فکر می‌کنم دیگر خود شهرداری هم جرئت نمی‌کند که چنین اطلاعاتی را منتشر نکند. اگر هم روزی منتشر نکند، خبرنگارها دنبال آن می‌روند. اما درمورد چیزی مثل دستورجلسه که برای خبرنگار در گروه واتساپ می‌فرستند و بعد از اتمام جلسه دیگر سالی یک‌بار هم به آن نگاه نمی‌کند، فکر نمی‌کنم اهمیتی برای خبرنگاران داشته باشد که بروند دنبالش.

مصاحبه‌کننده: روابط حسنهٔ اعضا با خبرنگارها باعث نمی‌شود که آن‌ها درمورد کسی که مثلاً با عضو شورای مورد علاقه‌شان زاویه دارد شیطنت کنند، یا در رابطه با شورا و شهرداری بخواهند یک پلن رسانه‌ای خاص را پیاده کرده و به فرد خاصی فشار بیاورند؟

صنم عابدی: چنین شیطنتی که می‌گویید جنبهٔ عمومی پیدا نمی‌کند، یعنی این‌طوری نیست که ناگهان همهٔ خبرنگارها، صرفاً چون عضو مورد علاقه‌شان با یک نفر لج است، بخواهند او را بزنند. به‌هرحال در میان خبرنگاران هم انسان وجود دارد. ممکن است یکی از آن‌ها چنین کاری بکند اما او هم بابت این قضیه هزینهٔ زیادی نمی‌کند چون به‌هرحال به تعامل با آن عضو شورا نیاز دارد؛ پس‌فردا مجبور می‌شود با آن عضو شورا مصاحبه‌ای انجام دهد یا بالاخره باید خبرهای مربوط به او را هم پوشش دهد، بنابراین نمی‌تواند چنین رفتاری داشته باشد. هیچ‌وقت موقعیتی پیش نمی‌آید که همهٔ خبرنگاران بگویند بیایید فلان شخص را بکوبیم، مگر اینکه آن فرد با آن‌ها (خود شخص یا تیم) بد کرده باشد؛ آن وقت قضیه فرق می‌کند. مثلاً یک بار همهٔ خبرنگاران ناگهان نسبت به یکی از شهردارها زاویه پیدا کردند، چون شهردار با آن‌ها برخورد خوبی نداشت. اما من تا به حال ندیده‌ام که خبرنگارها بخواهند کسی را، به این دلیل که با عضو موردعلاقه‌شان لج است، اذیت کنند.

مصاحبه‌کننده: فکر می‌کنید توانستید کدام کار را از نظر رسانه‌ای خوب پیش ببرید؟ منظورم هر نوع کار رسانه‌ای در ارتباط با کمیته است که به عهدهٔ شما بود، انجامش دادید و درنهایت از نتیجه راضی بودید.

صنم عابدی: مثلا زمان‌هایی که خانم آروین در صحن راجع به موضوعی صحبت می‌کردند و می‌توانستیم متن آن را به‌موقع دست خبرنگارها برسانیم و می‌دیدیم که همهٔ رسانه‌ها خبر را زده‌اند و حتی بلااستثنا در کانال‌های تلگرامی هم رفته است احساس رضایت داشتم. موضوع اگر موضوع خوبی بود، تیتر خوبی از آن در می‌آمد که باعث می‌شد خیلی بهتر پخش شود. این مواردی که خبری را به طیف زیادی از رسانه‌ها می‌دادیم و آن‌ها منتشر می‌کردند باعث رضایتم بود اما در مواقعی که خودم یک مصاحبهٔ اختصاصی به یک رسانه می‌دادم تا کار کند، نه، از روند مصاحبه‌های اختصاصی چندان راضی نبودم. چون یک رسانه به‌تنهایی مگر چه کار می‌تواند بکند و چقدر می‌تواند دیده شود؟ درکل همان‌طور که قبلاً هم اشاره کردم، من از عملکرد رسانه‌ای خودم در کمیتهٔ شفافیت چندان راضی نبودم. کارم درحد یک رابط خبری تعریف می‌شد و واقعاً در حد مشاور رسانه‌ای نبود.

مصاحبه‌کننده: پیش‌تر درمورد حساسیت‌هایی که نسبت به محتوای متن‌های خبری و رفت‌وبرگشت‌‌های بسیاری که در کمیته وجود داشت حرف زدید. دغدغهٔ پشت این حساسیت‌ها چه بود؟ به نظر شما حساسیت‌های به‌جایی بود؟

صنم عابدی: به نظرم درکل به‌جا نبود. من یک خبرنگارم. شاید روزهایی که به‌عنوان یک خبرنگار در صحن بودم بیست خبر کوتاه می‌زدم و می‌رفت. یعنی مثلاً بیست نفر می‌آیند پشت سر هم صحبت می‌کنند و تو هم، متن صحبت بعضی را از مشاور رسانه‌ای می‌گیری و بعضی را خودت می‌نویسی، و خلاصه هرچه می‌توانی خبر می‌زنی. خب من به چنین روالی عادت کرده بودم. راستش را بخواهی، خیلی از رفت‌وبرگشت‌ها و ویرایش‌هایی که در کمیته روی متن خبر انجام می‌شد بیشتر جنبهٔ ادبی و دستورزبان داشت و متن‌ها در رساندن مفهوم به خواننده مسئله نداشتند. یادم است که مثلاً باید متن را به گوگل داک انتقال می‌دادیم و چند نفر روی آن کار انجام می‌دادند. من تا پیش از این چنین چیزی ندیده بودم. برای ما خبرنگاران سرعت و صحت اهمیت زیادی دارد و ویرایش متن اولویت کمتری دارد. ما می‌خواهیم خبر را با سرعت و درست برسانیم، درحدی که خواننده فحوای مطلب را بگیرد و جنبهٔ ادبی قضیه برایمان خیلی مهم نیست. به همین دلیل تا آخر شورا کنارآمدن با شیوهٔ کمیته در انتشار خبر برایم سخت بود. بهشان می‌گفتم که این کاری که انجام می‌دهند روال معمول کار خبری نیست و بیش از حد دارند وارد قضایای دیگری مثل ویراستاری می‌شوند. اما خب این خط‌مشی کمیته بود و باید توجه کرد که بالاخره شیوهٔ انجام کار در هر گروه و سازمانی به شکلی است که ممکن است صد وجه آن را بپسندی و یک وجهش را هم نپسندی. جایی نیست که تو صد درصد بتوانی با آن جور شوی و همه چیزش را بپسندی. بنابراین فکر می‌کنم با این‌همه کار مفیدی که کمیته انجام داده، این اشکال خیلی مهمی نبود و اصلاً به حساب نمی‌آید.

مصاحبه‌کننده: و سؤال انتهایی. صنم عابدی قبل از همکاری با کمیتهٔ شفافیت با صنم عابدی بعد از همکاری با کمیته چه تفاوتی دارد؟

صنم عابدی: در نتیجهٔ همکاری با کمیتهٔ شفافیت احساس مفیدبودن داشتم و این تجربه تبدیل به نقطه‌عطفی در زندگی کاری‌ام شد. اگر با هر کمیته یا عضو دیگری در شورا کار می‌کردم فقط می‌توانستم پُز دهم که من مشاور رسانه‌ای فلان عضو شورا بودم. البته معمولاً مردم اعضای شورا را نمی‌شناسند و شاید عدهٔ زیادی خانم آروین و کمیتهٔ شفافیت را نشناسند که بتوانم پز قضیه را بدهم اما یک احساس مثبت در ارتباط با همکاری با کمیتهٔ شفافیت دارم که جنبهٔ درونی دارد. هرچند همیشه حسرت این را می‌خورم که شاید می‌توانستم خیلی مفیدتر باشم اما همین که توانستم با این کمیته همکاری کنم، واقعاً برایم باعث افتخار است. به‌علاوه، تا پیش از این تجربه، من به‌عنوان خبرنگار فقط می‌توانستم از بیرون ببینم که بعضی کارها انجام نمی‌شوند. اما وقتی داخل شدم دیدم که چقدر جلوی پای کسی که می‌خواهد کار کند سنگ می‌اندازند و او برای ایجاد تغییر، چه راه سختی در پیش دارد. خلاصه به شناخت خوبی دست پیدا کردم و برایم تجربهٔ نویی بود.

مصاحبه‌کننده: این شناخت از خلال جلسات کمیته و … به دست آمد؟

صنم عابدی: بله، از خلال جلسات کمیته و مشاهدهٔ دیگر تلاش‌هایی که انجام می‌شد مثل موضوعاتی که در صحن مطرح می‌شد و اینکه رأی می‌آورد یا نمی‌آورد، یا تلاش‌هایی که کمیته انجام می‌داد. آخر هم که دیدید سرنوشت سایت شفاف چه شد و انتهای کاری که داشت پیش می‌رفت ابتر ماند. درنتیجهٔ چنین تجربه‌ای می‌فهمی که وقتی یک ساختار مسیر را کج می‌رود، اگر یک مُهره کوچک سعی کند آن را صاف کند نه تنها نمی‌تواند به نتیجه برسد که روزی خود او را هم اوت می‌کنند و آن ساختار دوباره به مسیر کجش ادامه می‌دهد. بنابراین یک عامل یا فرد کوچک به‌تنهایی نمی‌تواند کاری از پیش ببرد.

مصاحبه‌کننده: خاطره یا نکتهٔ دیگری هست که بخواهید بگویید؟

صنم عابدی: دوست دارم این تجربه دوباره تکرار شود. همه‌مان تغییر زیادی کرده‌ایم و فکر می‌کنم برای بار دوم خیلی بیشتر بتوانیم با هم مچ عمل کنیم و به یک درک عمومی و نقاط مشترک خوب برسیم. کلاً فکر می‌کنم اگر افرادی که تجارب خوبی در حوزهٔ عمومی و دولتی رقم زده‌اند دوباره دورهم جمع شوند و همان راه را ادامه دهند، برای بار دوم می‌توانند سنگ‌بنا را محکم‌تر بگذارند چون این دفعه می‌دانند چیزی که شل شده دلیلش چیست، از کجا می‌شود عیب‌ها و اشکالاتش را گرفت و سوراخ کار کجاست. برای همین کاش بشود دوباره این اتفاق بیفتد. اما خب خیلی بعید می‌دانم تکرار شود. فکر نکنم خانم آروین در این حال‌وهواها باشد. ممکلت هم دچار بالاپایین‌هایی شده است. اما انشاءالله بالاخره یک روز اتفاق بیفتد.

مصاحبه‌کننده: خیلی ممنونم از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

صنم عابدی: من هم از شما سپاسگزارم.

[۱] الهه فرمد، کارشناس کمیتهٔ شفافیت و شهر هوشمند

[۲] نجمه طاهری، مشاور بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتهٔ شفافیت و شهر هوشمند

[۳] سید حسن رسولی، عضو و خزانه‌دار پنجمین دورة شورای شهر تهران

[۴] نطق پیش از دستور بهاره آروین در جلسهٔ ۱۸۳ شورای پنجم با عنوان «به‌جای استعفا»

[۵] مصوبهٔ «دستورالعمل اجرایی مدیریت منابع و مصارف غیرنقد»، مصوب ۱۵/۰۸/۹۷

[۶] سازمان «رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی» ذیل معاونت «امور اجتماعی و فرهنگی» شهرداری تهران

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

دوست دارید به بحث ملحق شوید؟
Feel free to contribute!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *