در ستایش پاسِ گل؛ درباره فراز و فرودهای کار تیمی

پیاده‌سازی ایده‌های اصلاحی کاری تیمی است.

جایگاه نمایندگی به‌عنوان یک جایگاه سیاسی به پشتیبانی دانش فنی و تخصصی نیاز دارد.

مدیریت منابع انسانی (تیم‌داری) مهم است؛ مهم‌تر از آن چیزی که معمولاً به نظر می‌رسد.

عدم توجه به الزامات تیم‌داری می‌تواند یک تیم منسجم و پرظرفیت را طوری مستهلک کند که آن تیم دیگر تیم نشود.


جایگاه نمایندگی شورای شهر، نماینده را در موقعیت تصمیم‌گیری‌های پی‌درپی در حوزه‌های مختلف اثرگذار بر زندگی شهروندان یک شهر قرار می‌دهد. طبیعی است که متخصص‌بودن در تمامی حوزه‌های مربوطه و اشراف به تمامی جوانب امور برای نماینده امکان‌پذیر نباشد و او برای آنکه عملکرد قابل‌قبولی داشته باشد به پشتیبانی متخصصان و صاحب‌نظران حوزه‌های مختلف نیاز داشته باشد. با این توضیح، پروژۀ شفافیت شورا و شهرداری تهران را نیز باید یک کار تیمی دید که افرادی، هم از شورا و هم از شهرداری، در آن مشارکت کردند. در ادامۀ متن حاضر، به‌طور خاص به کمیتۀ شفافیت، به‌عنوان هسته و بخش مرکزی تیم پروژۀ شفافیت، خواهیم پرداخت و مروری خواهیم داشت بر ویژگی‌های اعضای کمیته (و نقشی که این ویژگی‌ها در عملکرد کمیته بازی کرد)، روال‌های کاری کمیته و همچنین درس‌آموخته‌هایی که از تجربۀ این تیم درخصوص اهمیت مدیریت منابع انسانی دریافت می‌شود.

*

بهاره آروین از زمان تصمیم به ثبت‌نام در انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا تا پایان دورۀ نمایندگی از مشورت جمعی از دوستان و همکاران خود بهره‌مند می‌شد که افرادی با تخصص‌های مختلف، از اقتصاددان و جامعه‌شناس و فعال سیاسی و مدنی گرفته تا مدیر اجرایی و فعال حوزۀ کسب‌وکار تا دانش‌آموخته فلسفه، بودند.

در کنار این مشاوران، که بیشتر در شکل‌دادن به ایده‌های اصلی، تصمیم‌گیری‌های تعیین‌کننده و ریل‌گذاری‌های اولیه نقش داشتند (تصمیم به ثبت‌نام در انتخابات؛ طرح ایدۀ شفافیت؛ تعیین محورهای چهارگانه وعده‌های انتخاباتی؛ تصمیم به عضویت در هیئت‌رئیسه؛ تصمیم به عضویت در کمیسیون برنامه و بودجه؛ پیشنهاد تشکیل کمیته‌ای برای پیگیری شفافیت ذیل کمیسیون برنامه و بودجه و تعیین شرح وظایف آن؛ تدوین نقشه‌راه کمیته شفافیت؛ تصمیم به استعفا؛ …)، تیمی از کارشناسان نیز، در قالب کمیتۀ «شفافیت و شهر هوشمند» شورا[۱]، با بهاره آروین در پیشبرد پروژۀ شفافیت همکاری می‌کردند و وظیفۀ اصلی آن‌ها، پیگیری و نظارت بر اجرای مصوبات شفافیت توسط شهرداری بود. شکل‌گیری تیم کارشناسی کمیتۀ شفافیت در فرایندی تدریجی اتفاق افتاد و تعداد کارشناسان به فراخور وسیع‌تر شدن دستورکارها و آشکار شدن پیچیدگی‌های اجرای مصوبات و خواسته‌های کمیته شفافیت افزایش پیدا کرد.

مرتضی احمدی[۲]: تا پیش از این شهرداری تهران کمیته‌ای تحت عنوان «کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند» نداشت، بلکه نهایتاً یک کمیتۀ فناوری اطلاعات در شوراهای شهر قبلی بود که تمرکزشان هم بر توسعۀ فناوری اطلاعات بود. علت شکل‌گیری کمیتۀ شفافیت ذیل کمیسیون برنامه و بودجه شعار و برنامۀ انتخاباتی خانم دکتر آروین یعنی «شهرداری شیشه‌ای» بود. پس از تصویب تشکیل کمیته ذیل کمیسیون برنامه و بودجه، فرایند اداری داخل کمیسیون برنامه و بودجه طی شد. طبعاً متولی چیدمان کارشناس‌های کمیته خانم دکتر آروین بود، مثل دیگر کمیته‌های شورا که مسئول هر کمیته کارشناسانی را دعوت به همکاری و مسیر را تعریف می‌کند. بنابراین لیدر به معنای هدایتگر و رهبر و بانی این کمیته خانم دکتر بودند. فکر و ایده هم که خب از ایشان بود. اول، از افراد مختلفی دعوت شد که به جلسات کمیته بیایند، بعد به‌تدریج تغییراتی در ترکیب اعضا رخ داد. این تغییرات از جنس پالایش نبود. اما همکاری برخی افراد ادامه پیدا نکرد که شاید دلیلش این بود که موقعیت‌های شغلی‌شان به‌لحاظ زمانی اجازه نمی‌داد، مثلاً آقای مهندس مؤمنی که الان جزء پیش‌کسوتان محسوب می‌شوند و خیلی فرد خوش‌فکری هستند، یا آقای نیما نامداری، آقای کلایی و دوستانی مثل ایشان. دیگرانی هم در کمیتۀ شفافیت فعال بودند که تا جایی که من می‌دانم در شبکۀ اجتماعی خانم دکتر بودند، حالا یا دانشجوی ایشان بودند یا از طریق شبکۀ اجتماعی ایشان معرفی شده بودند. فکر می‌کنم درنهایت کمیته را آن بچه‌ها به سرانجام رساندند. البته در یک مقطعی، فکر می‌کنم سال ۹۷، برای جذب کارشناس‌های جدید با هدف توسعۀ کمیته فرایند آگهی دعوت به همکاری و گرفتن رزومه و مصاحبه تعریف شد. در آنجا من نقش ایفا کردم و دوستان و همکاران خوبی هم پیدا کردیم. این تصویری بود که من از سیر شکل‌گیری اعضای کمیته دیدم.

نجمه طاهری[۳]: زمانی که ما، برای بررسی سامانۀ قراردادهای شهرداری، دسترسیِ این سامانه را گرفتیم، یکی از بچه‌های اندیشکده مسئول بررسی این سامانه شد. سمیه[۴] که به ما اضافه شد، مسئولیت این سامانه دست او افتاد و بعد از آن هم که مسئول پروژه‌های حوزۀ مالی و معاملات در کمیته شد و در ادامه هم پروژۀ پژوهشی «تدوین شاخص‌های شفافیت» را انجام داد. برای حوزۀ شهرسازی هم آقای ریوندی[۵]، که از قبل با آقای رنگین‌کمان[۶] آشنا بود و در ستاد انتخاباتی خانم آروین دیده بودمش، به تیم اضافه شد. از همان اول که کمیته جلساتی با موضوع شهرسازی برگزار می‌‌کرد آقای ریوندی هم حضور داشت. یعنی آقای ریوندی و آقای ملایی[۷] و گروه «شفافیت برای ایران» از آن‌هایی بودند که از ابتدای کار حضور داشتند. یک زمانی هم هادی پورتقوی برای کارهای مربوط به شورایاری‌ها به تیم اضافه شد (خانم آروین عضو ستاد هماهنگی شورایاری‌ها بود). البته ما او را کم می‌‌دیدیم چون بیشتر در ساختمان شورایاری مستقر بود. […] کارهای ما به‌مرور اضافه می‌‌شد و شاخ‌وبرگ می‌‌گرفت؛ حوزه‌های جدیدی اضافه می‌شد، کارشناس‌‌ها زیاد می‌‌شدند، جلسات کمیته منظم‌‌تر می‌شد، مدام به پیگیری‌های کارهای قبلی، کار جدید اضافه می‌شد.

همکاران کمیتۀ شفافیت را می‌توان ذیل سه نقش کلی دسته‌بندی کرد: مشاوران، کارشناسان، و راهبران.

مهدی ثنایی[۸]: بچه‌هایی که در کمیته مشغول بودند را می‌توان در دو دستۀ کلی و متفاوت گنجاند. هرچند حتماً جزئیاتی دارد اما به دو دستۀ کلی تقسیم می‌شدند. یکی بچه‌هایی که عضو اصلی کمیته بودند و بیشتر وقتشان در کمیته می‌گذشت. یعنی کارشناسانی که تقریباً چهار سال، یا حداقل یک بازه‌ای از این چهار سال شب‌وروزشان کمیته بود. یک عده‌ای هم به‌عنوان مشاور بودند که برای آن‌ها همکاری با کمیته این شکل را نداشت. بنابراین افراد خودبه‌خود به دو دستۀ مشاوران و کارشناسان تقسیم شدند.

سید محمود جواهریان[۹]: سبک کاری خانم آروین طوری بود که نمی‌خواستند با تعداد زیادی از افراد تیم مستقیماً در ارتباط باشند. به همین دلیل ایشان یک تیم میانی به نام «گروه راهبری کمیتۀ شفافیت» که اعضای آن من، خانم آروین، خانم طهرانی -دبیر کمیته شفافیت- و خانم طاهری -مشاور خانم دکتر- بودیم، تشکیل دادند.

نجمه طاهری: من و دیگر همکارانی که در گروه راهبری بودیم، اینکه یک جور واسطه بین کار بچه‌‌ها و خانم آروین بودیم، کارها باید از فیلتر ما رد می‌‌شد و همیشه باید کلیت ماجراها دستمان می‌بود […] در تیم راهبری به این فکر می‌کردیم که چه‌کار کنیم که کار ساده‌تر باشد، روابط بهتر شکل بگیرد، کار براساس روال‌ها انجام شود، دردسر و ناراحتی کمتری پیش بیاید و از این دست چیزها.

به دلیل تنوع دستورکارهای کمیته و از آنجا که پیشبرد کارهای کمیته به وسیله پیگیری‌ به شیوه‌های مختلف و در حوزه‌های مختلف بود و همچنین همزمان با پیگیری انجام توافقات، بررسی‌های کارشناسی دقیق و مفصل انجام می‌گرفت، تیم کمیتۀ شفافیت در حوزه‌هایی که تعریف کرده بود ناچار به داشتن کارشناسان متخصصی بود که در جزئیات کار ورود کنند و حاصل بررسی‌ها و پیگیری‌های خود را برای پیگیری‌های سطوح بالاتر به رئیس کمیته ارائه دهند.

بنابر مصاحبه‌های انجام‌شده، فعالیت کلیدی‌ای که دیگر فعالیت‌های کمیتۀ شفافیت حول آن تنظیم می‌شد، جلسات منظم و هفتگی‌ای بود که در سطح معاونان و مدیرانِ کل شهردار تهران و به ریاست بهاره آروین برگزار می‌شد. موضوعاتی که در هر جلسه مورد پیگیری قرار می‌گرفت بر مبنای گزارش‌های کارشناسان کمیته از وضعیت اجرای مصوبات جلسات پیشین، وضعیت همکاری واحدهای اجرایی مختلف در شهرداری و چالش‌ها و مسائلی که در اجرای مصوبات وجود داشت تعیین می‌شد. همچنین صورت‌جلسه‌ای که در پایان جلسه تنظیم می‌شد مشخص می‌کرد که کارشناسان کمیته، در فواصل بین برگزاری جلسات مرتبط با هر دستورکار، اجرای چه مواردی را می‌بایست از شهرداری پیگیری کنند. پیگیری‌های سطح کارشناسیِ کمیته مجموعۀ متنوعی از فعالیت‌ها، از نامه‌نگاری اداری و تماس تلفنی، تا تشکیل کارگروه و برگزاری جلسات کارشناسی با نمایندگان واحدهای اجرایی مختلف در شهرداری و شورا، تا راستی‌آزمایی گزارش‌های شهرداری، تا ارائۀ راهکار برای حل گره‌های اجرایی را شامل می‌شد.

اما اعضای کمیتۀ شفافیت از نظر مصاحبه‌شوندگان چه ویژگی‌هایی داشتند و چگونه توصیف می‌شدند؟

یکی از ویژگی‌هایی که به‌کرات درخصوص کمیتۀ شفافیت به آن اشاره می‌شد این بود که اعضای کمیتۀ شفافیت، غالباً، تجربۀ قبلی کار اجرایی نداشتند و با محیط اداری آشنایی نداشتند. بهاره آروین، به‌عنوان رئیس کمیته، پیش از حضور در شورای شهر، در آکادمی مشغول بود و تدریس می‌کرد و تجربۀ مدیریت یک تیم و همچنین تجربه کار اجرایی جدی نداشت. تجربه نداشتن رئيس کمیته تبعاتی به دنبال داشت و کارشناسان کمیته بعضی از دشواری‌هایی را که در آن دوره با آن روبه‌رو بودند ناشی از این ویژگی می‌دانند:

سید محمود جواهریان: به‌عنوان مثال مدیر ارشد سیاست‌گذاری می‌کند که سیستم رأی‌گیری شورا تا یک ماه آینده الکترونیکی شود و منِ جواهریان را مسئول پیگیری این کار می‌کند. ما در تیم به‌صورت خیلی جدی و با اولویت بالا دنبال این کار می‌رویم و خب لود زیادی هم روی ما می‌آید. از طرفی کسانی که کار اجرایی کرده‌اند می‌دانند که، درعمل، آن یک ماهِ روی کاغذ یک ماه نمی‌ماند. یعنی کاری که در برنامه‌ریزی اولیه و روی کاغذ قرار بوده یک ماه طول بکشد به دلیل اینکه هزاران اتفاق دیگر روی آن اثر می‌گذارد مثلاً سه ماه طول می‌کشد. ناگهان مدیر ارشد سراغ نتیجۀ کار را می‌گیرد. می‌پرسد کار به کجا رسید. شما قرار بود در یک ماه این کار را به سرانجام برسانی. شما مسائل را برای ایشان توضیح می‌دهید، ولی ایشان گوش شنوایی برای شنیدن شما ندارد و می‌گوید من کاری به این توضیحات ندارم. شما باید این کار را انجام می‌دادید. منِ کارشناس برای ایشان توضیح می‌دهم که شما تجربۀ درستی از اجرای این کار ندارید چون تا به حال انجام نداده‌اید. ایشان هم می‌گوید نه، این‌طوری نیست و این کار باید انجام می‌شد. […] من می‌توانم بگویم که این تجربه را فقط در دورۀ همکاری‌ام در شورا و کمیته داشتم، چون افراد در عموم بخش‌های شهرداری و اداره‌جات بر اساس تجربۀ کاری پست می‌گیرند. [… یا] مثلاً ما به جایی نامه می‌زدیم. خانم آروین بعد از دو-سه روز سراغ نتیجۀ آن نامه را از من می‌گرفت. من می‌پرسیدم کدام نامه، این نامه را که ما به‌تازگی زده‌ایم! ایشان می‌گفت ما سه روز است که این نامه را زده‌ایم! می‌گفتم بله، درست است که سه روز است نامه را زده‌ایم ولی نامه هنوز به دست مخاطب اصلی نرسیده است. این نامه‌نگاری‌ها گردش کار دارد. ابتدا باید در دبیرخانه ثبت شود. بعد برود دبیرخانۀ شهرداری. سپس مثلاً به معاونت برنامه‌ریزی شهرداری ارجاع داده شود. از آنجا به اداره‌کل تدوین ضوابط و از آنجا به معاونت خدمات شهری ارجاع داده شود. سپس به‌عنوان مثال باید به رئیس ادارۀ پسماند فرستاده شود و در آنجا به کارشناس مسئول موضوع ارجاع شود و کار انجام شود. دوباره همین مسیر باید طی شود تا نامه به دست ما برسد. یعنی در عرض سه روز نامه به مقصد نرسیده. یادم است که در این موضوع یک دعوای مفصلی کردیم. از آن‌ موقع توافق کردیم که ایشان بعد از ده روز پیگیری نامه‌ها را انجام دهند. البته به نظر من ده روز هم زود بود. [می‌خندد] اینجا هم نوعی عدم ‌تفاهم وجود داشت. من به‌عنوان کسی که در شهرداری کار کرده بودم می‌گفتم که سه روز برای پیگیری نامه خیلی زود است، ولی ایشان قبول نداشت و این موضوع ناشی از عدم شناخت ایشان از شهرداری بود. من در این مواقعی که احساس می‌کردم طرف مقابلم درکی از کار اجرا ندارد واقعاً عصبانی می‌شدم. […] هرچه گذشت این نوع تنش کاهش پیدا کرد. اعضای شورا لزوماً بر اساس تجربۀ کار اجرایی وارد شورای شهر نمی‌شوند. بالاخره معمولاً عضو لیست‌های انتخاباتی سیاسی هستند که هم آدم باتجربه در آن است و هم آدم بی‌تجربه. خانم دکتر آروین استاد دانشگاه بودند و پروژه‌‌های مطالعاتی درمورد شهرداری یا مجموعه‌های دیگر انجام داده بودند، اما تجربۀ کار اجرایی به معنای مدیر اجرایی بودن نداشتند.

سمیه فروغی: به نظرم نقطۀ ضعف تیم ما این بود که مدیر ما سبقۀ مدیریتی نداشت و پروژةlong term (درازمدت) انجام نداده بود.

کارشناسان کمیته نیز ویژگی مشابهی داشتند. البته در میان کارشناسان، افرادی که سابقۀ حضور در سازمان‌های عمومی یا تعامل با این سازمان‌ها را داشته باشند نیز حضور داشتند. برای مثال، دو مسئول‌دفتر آروین از کارمندان شرکت‌ها و سازمان‌های تابعه شهرداری بودند و حضور آن‌ها ناآشنایی دیگر کارشناسان با فضای اداری را تعدیل می‌کرد، اما به‌طور کلی، پروژۀ شفافیت اولین تجربۀ مجموعۀ کارشناسی کمیته از اجرای یک ایدۀ اصلاحی در یک سازمان عمومی بود. همچون رئیس کمیته، بی‌تجربگی کارشناسان نیز مسائل و چالش‌هایی را به وجود می‌آورد:

سید محمود جواهریان: من فکر می‌کنم هم ایشان [بهاره آروین] و هم اکثر تیم ایشان درنهایت یا نتوانستند این روابط غیررسمی را بسازند و یا خیلی دیر توانستند چون کارمند شهرداری نبودند و شناختشان از شهرداری کم بود.

عبدالرضا گلپایگانی[۱۰]: نقطه‌ضعفش هم این بود که، علاوه بر نیروهای جوان پیگیر و فعال، حضور افراد باتجربه‌ هم لازم بود و از این جهت کمی ضعف وجود داشت چون سازمان‌هایی مثل شهرداری خیلی‌خیلی پیچیده و گسترده‌اند. یک تحصیلکردۀ دانشگاهی، حتی اگر در حوزۀ شهرسازی و معماری در بهترین دانشگاه هم درس خوانده‌ باشد، وقتی وارد شهرداری می‌شود، هنوز خیلی چیزها را از فرایندهای شهرداری نمی‌داند و نیاز به تجربه دارد. تا جایی که در خاطر من هست، بچه‌های کمیته و برخی اعضای شورا از نظر تجربه یک مقدار ضعیف بودند. یک بار با یکی از اعضای جوان شورا بحثم شد، گفتم تو تا حالا در عمرت یک پروانه هم نگرفته‌ای. واقعاً این مهم است که تو این کار را کرده باشی و وقتی داری راجع به موضوعی حرف می‌زنی بدانی اساساً موضوع چیست و راجع به چه چیزی داریم صحبت می‌کنیم. این بچه‌ها یک مقدار تجربه‌شان کم بود و نقطه‌ضعفشان این بود. کار در سازمانی مثل شهرداری می‌طلبد که شما حتماً افراد باتجربه و کسانی که سابقۀ حضور در آن سازمان را داشته باشند هم در تیمتان داشته باشید.

برای بچه‌های کمیته بیشتر ذهنیت‌ خودشان ملکه بود و بر اساس آن جلو می‌رفتند. در حالی که مسائل سازمانی مثل شهرداری خیلی‌خیلی گسترده‌تر و پیچیده‌تر از آن است که بشود با ذهنیتی محدود راجع به آن داوری کرد و به نتیجۀ درستی رسید. باید دامنۀ برداشت اطلاعات را مقداری وسیع‌تر کنید و از افرادی که در موضوعی که شما پیگیر آن هستید صاحب تجربه هستند استفاده کنید؛ کسانی که بتوانند بگویند ما رفتیم فلان جا این کار را کردیم و جواب گرفتیم.

محسن شکری‌پور[۱۱]: البته من به خانم آروین این ایراد را می‌گیرم که تیمی که در ابتدای کار با خود به شهرداری آورد با روال کار در شهرداری آشنا نبودند. شاید یک سال زمان برد تا دوستان کمیته تازه روال کار در شهرداری را یاد بگیرند. قبول دارم که همه دانشجوی دانشگاه‌های معتبر و در رشتۀ خود متخصص بودند، اما چون با کار شهرداری آشنا نبودند، برخی مواقع با چالش‌هایی مواجه می‌شدند […] فردی مثل خانم آروین که آشنا به روال های موجود در شهرداری تهران نبود می‌بایست در کنار خود از فردی باتجربه و آشنا به روال‌ها استفاده می‌نمود و او را سرتیمِ متخصص خود قرار می‌داد تا راحت‌تر شهرداری را جهت رسیدن به اهداف خود همراه کند. البته این اتفاقی بود که در ادامه برای خانم آروین افتاد. ایشان هر چه جلوتر رفتند، افرادی را به تیم اضافه کردند یا از کمک افرادی از بدنۀ شهرداری استفاده کردند که بر انجام کار در شهرداری اشراف داشتند. حتی به یاد دارم زمانی که هنوز خانم فروغی و دیگر دوستان به تیم اضافه نشده بودند، در اولین جلسه‌ای که با خانم آروین داشتیم، فردی کنار دستشان نشسته بود که یک شهرداریچی بود. من نمی‌دانم خانم آروین چرا بعدتر این فرد را از خودشان دور کردند. شاید بودن آن فرد می‌توانست بیشتر به کمیته شفافیت کمک کند. ایشان در حوزۀ ترافیک از شهرداری شناخت داشتند، با قراردادها و رویه‌های آن آشنا بودند و این می‌توانست کمک‌کننده باشد. اما بعد از دو-سه ماه از تیم خانم آروین جدا شدند و افراد دیگری به تیم اضافه شدند. آن‌ها افرادی بودند که دانش آی‌تی خوبی داشتند، موارد مغایرت‌های اطلاعات قراردادها را پیدا کردند و خیلی پیگیر بودند، اما شهرداری را نمی‌شناختند و این عدم شناخت شهرداری و فرایندهای آن باعث شد تا در مواردی دوستان شهرداری با آن‌ها وارد چالش شوند و آن اوایل کار به‌خوبی پیش نرود. پنج-شش ماه گذشت تا دوستان نحوۀ تعامل با شهرداری را یاد گرفتند؛ به خانم آروین گفتند که نکته کجاست و مثلاً در مواردی باید از بالاترین مقام، یعنی مدیرعامل، بخواهند تا کار را انجام دهند.

مهدی ثنایی: به نظرم مهم‌ترین نقطه‌ضعف کمیته و اعضایش که البته یک جاهایی می‌توانست جنبۀ مثبت هم داشته باشد اما تبدیل به منفی شد، بی‌تجربگی بود. فرض کنید چشم‌های یک نفر را ببندید و به او بگویید بیا برویم جایی که نمی‌داند کجا است. او هم قبول می‌کند. او چون نمی‌داند دارد کجا می‌رود با شما راه می‌آید، اما یک لحظه که چشم‌هایش را باز می‌کند، می‌بیند جایی که هست باتلاق است یا موجودات موذی دوروبر او هستند. یک‌دفعه جا می‌خورد و می‌ترسد. به نظر من خیلی از اعضای کمیته چنین حسی داشتند. آن‌ها با این تصور به کار وارد شدند که می‌رویم دو سال کار می‌کنیم، شهر شیشه‌ای را می‌سازیم و بیرون می‌آییم! خب این تصور یک امیدی ایجاد می‌کند و باعث می‌شود آدم واقعاً تلاش کند، اما خب به سرعت هم انرژی سوخت می‌شود و خودش را در عصبانیت، جا خوردن‌های مکرر و افسوس‌های زیاد نشان می‌دهد. چون تصورش چیز دیگری بود! اما به آن نمی‌رسد. درواقع آن انتظار خیلی دور و غیرواقعی بوده است. آدم در هر نقطه‌ای از زندگی این‌طور فکر کند نتیجه همین می‌شود. به نظر من این ضعفی بود که به دلیل کمبود تجربۀ نسبی دوستان حاصل شد.

البته در مصاحبه‌ها، صرفاً به تبعات منفی این ویژگی اشاره نمی‌شد، بلکه داشتنِ دید تازه به امور و طرح سؤال از روند انجام امور در شهرداری، نپذیرفتن ادعاهای شهرداری در مواجهۀ نخستْ و همچنین خونَگرفتن به زندگی کارمندی به‌عنوان تبعات مثبت این ویژگی مورد اشاره قرار گرفت:

امیرحسین عبدالله‌زاده[۱۲]: ویژگی کمیتۀ شفافیت این بود که اول، بچه‌های آن از بدنۀ شهرداری نبودند، و دوم، اطلاعاتشان در حوزه‌های مختلف مربوط به فعالیت‌های شهرداری کم بود، یعنی مشرف به سیستم نبودند، و سوم، شاید به اندازۀ کمیسیون‌های دیگر به شهرداری اعتماد نداشتند. این بود که شروع کردند به سؤال‌پرسیدن از شهرداری که آقا دارید چه کار می‌کنید و این چیست و آن چیست..
مهدی عزیزی[۱۳]: این سؤالات بدنۀ شهرداری را خیلی اذیت می‌کرد. می‌گفتند این‌ها قضایا را نمی‌دانند و هی می‌آیند از ما سؤال می‌پرسند، خب بروند بدانند!
امیرحسین عبدالله‌زاده: این سه دلیل، بی‌اعتمادی و اطلاعات کم و نداشتنِ تجربۀ قبلی، باعث شد کمیته‌شفافیتی‌ها از زاویۀ دید مردم از شهرداری سؤال بپرسند. […]
مهدی عزیزی: امکانِ از بیرون به شهرداری نگاه‌کردن مزیت بزرگ کمیتۀ شفافیت بود. ما الان هم در کمیسیون خودمان کارشناسی داریم که تازه به مجموعه وارد شده است. ‌حرفی که به او می‌زنم این است که خواهشاً تو با همان دیدِ بیرونی به موضوعات نگاه کن، چون من الان ده سال هست که دارم با این موضوعات کار می‌کنم و خیلی چیزها ممکن است برای من بدیهی شده باشد و دیگر به چشمم نیاید. اما تو، با دید یک ناظر بیرونی، می‌توانی سؤالات بیشتری بپرسی و خطاها را تشخیص دهی.

محمدحسین صدوقی[۱۴]: اوایل، من فکر می‌کردم بهتر است برای هر کاری آدمی باتجربه بیاوریم، ولی در کمیته دیدم فردی آمد [خانم آروین] که نه‌تنها خودش شهرداری را نمی‌شناخت، بلکه تیمش هم شناختی از شهرداری نداشتند و با این ‌حال موفق بود. بچه‌های کمیته واقعاً خوب ظاهر شدند، مثلاً خانم فروغی که در حوزۀ مالی خیلی امین شد و در سه‌-چهار سال شهرداری را شناخت. همچنین دید اجتماعی خانم مختاباد[۱۵] به مسائل خیلی جالب بود. نگاه متفاوتی که داشت آدم را به فکر فرو می‌برد که می‌شود از این منظر هم قضیه را دید. یا خانم طهرانی که در حوزة خاصی فعالیت نمی‌کرد اما با ورودش تیم تیم‌تر شد و کارایی و انسجام آن بالاتر رفت. درواقع می‌خواهم بگویم نقطۀ قوت کمیته این بود که افرادی که در آن مشغول بودند از جنس کارمندی نبودند و دید اداری و کارمندی نداشتند. همین که خانم آروین قبلاً کار اداری روتین نکرده بود خودش باعث می‌شد کار جور دیگری پیش برود. شاید اگر مثلاً خانم آروین تجربۀ اداری داشت، دچار بایاس می‌شد و حتی با همین افرادی که تجربۀ کارمندی نداشتند هم کار را جور دیگری پیش می‌برد. به ‌‌نظرم اینکه کارشناس کمیته، کارمند نباشد یک‌سری محاسن دارد و یک‌سری معایب، اما نمی‌‌شود شاخص یا وزن گذاشت که درکل این بهتر است یا بدتر. هرچند به‌‌ نظر من وزن محاسن آن بیشتر است و شاید خود من هم ترجیح می‌دادم که در دبیرخانه کار را با یک‌سری افراد دغدغه‌‌مند که کار کارمندی نکرده‌اند و بی‌‌تفاوتی معمول کارمندان اداری را ندارند پیش ببرم. اعضای کمیته، جنس کارشان کار دانشگاهی بود و نگاهشان به کار به این صورت بود که باید آن‌قدر پیگیری کنیم تا انجام شود. البته این را هم بگویم که اگر الان همان مجموعه دوباره جمع شوند شاید خروجی این‌قدر خوب نباشد.

کمال‌گرایی یکی دیگر از ویژگی‌های کمیتۀ شفافیت عنوان شده است که تا حدی ریشه در ویژگی قبلی، یعنی بی‌تجربگی اعضای کمیته از روال امور در سازمانی مثل شورا و شهرداری، داشت. انتظار اعضای کمیته از خروجی اقدامات بیش از آن چیزی بود که در عمل محقق می‌شد. برای اعضای کمیته، اینکه برای مثال بخش‌هایی از فرایند معاملات غیرالکترونیکی باقی بماند به معنای نقص جدی در انجام کار بود و حتی احساس رضایت آن‌ها از پیشرفت مراحل دیگر را تحت‌الشعاع قرار می‌داد:

نجمه طاهری: خیلی از ما که در کمیتۀ شفافیت کار می‌‌کردیم یک حس کمال‌‌گرایی داشتیم، حس اینکه باید خیلی بیشتر کار کنیم و خیلی خروجی داشته باشیم. دائماً با این سؤال درگیر بودیم که چرا با گذشت این‌همه زمان از مصوب‌شدن فلان طرح، مصوبه هنوز کامل اجرا نمی‌شود.

اکبری[۱۶]: به نظر من اگر تیم شفافیت از برخی خواسته‌ها و ایده‌های کمال‌گرایانۀ خود می‌گذشتند و توسعه و مناسب‌سازی سامانۀ قراردادها و راه‌اندازی آن در واحدهای اجرایی تدریجی‌تر، در زمان طولانی‌تر و با عمق بیشتر انجام می‌شد به نتیجۀ بهتری می‌رسیدیم. تیم شفافیت خیلی کمال‌گرا بود، به این صورت که می‌خواست سامانه‌ای و الکترونیکی‌ شدن فرایند عقد قرارداد کامل و بی‌نقص باشد و همۀ مراحل آن پیاده‌سازی شود. تأکید آن‌ها بر پیاده‌سازی امضای الکترونیک مصداق همین موضوع است. کسی که دیدی مشابه دید تیم شفافیت داشته باشد این رویکرد را می‌پسندد و از بابت اینکه کار دارد پرفکت و خوب انجام می‌شود خوشحال است، اما باید توجه کرد که ما برای انجام برخی پروژه‌ها یک بازۀ مشخص زمانی -چندماه-چندسال- داریم و بعد از آن معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد و چه تیمی با چه دغدغه‌هایی سر کار بیاید. به همین دلیل فکر می‌کنم درست‌تر بود که تیم شفافیت از برخی خواسته‌های خود چشم‌پوشی می‌کردند و به‌جای آن روی ماندگارکردن نتایجی که تا آن موقع به دست آورده بودند تمرکز می‌کردند.

محمد فرجود[۱۷]: شما خودتان خانم آروین را می‌شناسید و می‌دانید که مدلش این‌گونه نبود که از ما تشکر کند. یک بار هم به شوخی به او ‌گفتم لااقل این‌همه ایرادهای کارمان را می‌گویی، به کارهایی که انجام شده هم اشاره کن‌. [می‌خندد] حالا از شوخی گذشته، بله، خیلی وقت‌ها هم پیش می‌آمد که ایشان به کارهای انجام‌شده اشاره می‌کرد‌. ولی به‌خاطر آن کمالگرایی‌ای که در ایشان وجود داشت، نمرۀ ما هیچ‌وقت ۱۰۰ نمی‌شد. می‌دانستیم هرچقدر هم کار انجام دهیم، باز ایشان ده‌ تا کار دیگر را فهرست می‌کند که انجام نداده‌ایم. ولی نکته این بود که من مقاومتی نداشتم و در مقابل ایشان جبهه نمی‌گرفتم‌. ما سعی کردیم سازمان را هیچ‌گاه بر مبنای سوگیری منفی نسبت به انتقادها اداره نکنیم. ولی تقریباً در هر جلسه‌ای که با کمیتۀ شفافیت داشتیم، بالاخره این موضوع طرح می‌شد که فلان کارها عقب مانده است‌.

ویژگی دیگری که به رئيس و اعضای کمیته نسبت داده شده است، سیاسی‌نبودن آن‌هاست. منظور از سیاسی نبودن صرفاً نداشتنِ سابقۀ فعالیت سیاسی یا عضویت در احزاب سیاسی و نظایر آن نیست، بلکه اکثر اعضای کمیته، از حضور در شورای شهر، به دنبال کسب سرمایۀ سیاسی نیز نبودند.

درمورد رئیس کمیتۀ شفافیت، سبقۀ دانشگاهی او به‌وضوح پررنگ‌تر از سبقۀ سیاسی او بود. مانند رئیس کمیته، اکثریت اعضای کمیته نیز غیرسیاسی حساب می‌شدند. البته اینکه حلقه اطراف بهاره آروین غیرسیاسی بودند، از انتخاب آگاهانه وی در این خصوص نشأت می‌گیرد که به خواست خود، افرادی را که دغدغه‌های اجتماعی پررنگ‌تری  به نسبت دغدغه‌های سیاسی دارند به تیم اضافه کرده بود.

بهاره آروین: من اصلاً نمی‌‌توانستم سیاسی‌کاری کنم. خمیرمایه‌اش را نداشتم. مراودات سیاسی‌کارانه برایم خیلی سخت بود. می‌‌فهمیدم که سیاسی‌کاری هم نیاز و ضرورت است و از اینکه یک‌سری از اعضای شورا مثل آقایان هاشمی[۱۸]، رسولی[۱۹] و الویری[۲۰] و خانم صدراعظم نوری[۲۱] تجربۀ کار سیاسی داشتند خیلی استقبال می‌کردم؛ اگر قرار بود همۀ اعضای شورا مثل من باشند که از دست رفته بودیم. […] همان طور که گفتم شبکه‌‌ای از آدم‌‌ها که من در اطرافم داشتم، نسبت به شبکۀ بقیۀ جوانان لیست، کمتر سیاسی بود. برخلاف دیگر اعضا که دوروبری‌هایشان سیاسی و حزبی (معمولاً از جوانان حزبشان) بودند، اینکه من خودم هیچ‌وقت عضو حزبی نبودم و شبکۀ اطرافیانم هم سیاسی نبود خیلی پررنگ بود. من شخصاً همه‌اش را مثبت می‌‌دیدم. به خاطر اینکه به نظرم به دلایلی حوزۀ سیاسی به‌لحاظ آدم‌‌هایی که در آن زیست می‌کنند و بقا پیدا می‌‌کنند خیلی ضعیف است. در واقعیت هم همین است. به نظرم بهترینشان آن فراکسیونی است که من به آن نزدیک شدم، یعنی حزب اتحاد ملت ایران که جوانانی که اصطلاحاً دغدغۀ اجتماعی دارند هم در آن حزب هستند […] من خیلی روی این حساس بودم که حتی اگر آدم‌های اطرافم سیاسی هستند، دغدغه‌های اجتماعی‌شان پررنگ‌تر باشد و پوزیشن سیاسی را برای پیگیری آن دغدغه‌های اجتماعی بخواهند. جوانان اصلاح‌‌طلب طیف خیلی متکثری داشتند و حتی زمان انتخابات هم چند نفر از آن‌ها به ستاد من آمده بودند و بعداً هم در شهرداری پست گرفتند ولی من فقط با دو-سه نفر ارتباطم را ادامه دادم و مراوده‌مان پیش رفت. معلوم بود که در یک موقعیت‌هایی تو حتماً دیدگاه سیاسی را نیاز داری. یک وقت‌‌هایی بود که دوستانِ مشاورِ غیرسیاسی‌کار می‌‌گفتند ما می‌توانیم از جنبۀ تخصصی در فلان موضوع اظهارنظر کنیم اما ایده‌‌ای راجع به سایداِفکت سیاسی‌اش نداریم و حتماً نظر کسی که فضای سیاسی را می‌شناسد بگیر. لذا حضور آن دو-سه نفر دوست مرتبط با فضای سیاسی فضای غیرسیاسی گروه مشاوران را تعدیل می‌‌کرد. گروه مشاوران من دو ویژگی داشتند؛ یکی اینکه در این قاب کلی که دغدغۀ اجتماعی‌شان به نسبت از دغدغۀ سیاسی‌شان پررنگ‌‌تر بود با من همراه بودند، و دوم اینکه من این‌ها را در یک جمع بزرگ‌تری قرار داده بودم که غلبه با افراد غیرسیاسی‌کار بود. برای مثال، نفر دوم من در شورا نجمه بود که از خودم غیرسیاسی‌تر بود. بعد از نجمه هم آقای جواهریان. هر دو غیرسیاسی. خلاصه بله، حضور افراد سیاسی در حلقۀ اطرافیان ضروری بود و من سعی کردم از افرادی که رویکردمان به هم نزدیک بود در حلقۀ مشاورانم حضور داشته باشند، اما با ملاحظاتی که گفتم.

سمیه فروغی: روحیات من این‌طور نیست که با شخصیت‌های سیاسی کار کنم و بیشتر دوست دارم وجهۀ علمی داشته باشم (قبل از همکاری با کمیتۀ شفافیت هم در پژوهشکدۀ سیاست‌گذاری دانشگاه شریف مشغول بودم) […] از همان زمان تا مثلاً فروردین و اردیبهشت سال بعد کانال، وبلاگ و کلاً حرف‌هایی که می‌زدند را دنبال کردم و خیلی راجع به ایشان خواندم. در اثر همین خواندن‌ها، آن موضع اولیه‌ام -مبنی بر عدم همکاری- یک مقدار شل شد، چون دیدم وجهۀ علمی شخصیت ایشان پررنگ است.

سیاسی‌نبودن رئیس کمیته نیز تبعاتی برای تیم به دنبال داشت؛ مانند اعلام احتمال استعفا (بعد از حادثۀ ساقط‌شدن هواپیمای اوکراینی) بدون سنجیدن پیامدهای سیاسی آن. این اقدام فشار قابل‌ملاحظه‌ای به تمامی اعضای تیم کمیتۀ شفافیت وارد کرد:

نجمه طاهری: چیزی که من را ناراحت می‌کند این است که چرا وقتی خانم آروین از ما خواست که آن متن [خبر احتمال استعفا] را تبدیل به تصویر کنیم، در آن موقعیت صرفاً در نقش یک فرد اجرایی‌کار و بدون اینکه توجه کنم که این تصویر را برای چه می‌خواهد، کاری را که خواسته بود را انجام دادم. در صورتی که واقعاً هوشمندانه باید جلوی آن کار را می‌‌گرفتیم و با انتشار آن عکس و متن مخالفت می‌‌کردیم. شاید دلیل اینکه چنین اشتباهی کردیم این بود که ماها آدم‌های سیاسی‌ای نیستیم و ایشان خودش هم خودش را در نقش سیاست‌مدار نمی‌‌بیند. به نظرم اگر خودش را در آن نقش می‌‌دید آن اشتباه را نمی‌‌کرد. واقعاً اشتباه بود. هزینه‌‌اش خیلی زیاد بود. […] اینکه در اینستاگرام منتشر کند که دارد به استعفا فکر می‌کند درحالی‌که هنوز تصمیم قطعی را نگرفته اشتباه بود، اشتباه سیاسی. آدم سیاسی چنین اکتی نمی‌‌زند و چنین اشتباهی نمی‌کند. پست احساسی‌ای بود. به تبعاتش فکر نشده بود.

یکی دیگر از ویژگی‌هایی که به رئيس و اعضای کمیته شفافیت نسبت داده شده است، باهوش‌بودن در کنار جدیت در کار و تلاش فراوان است، که به گفتۀ مصاحبه‌شوندگان موجب شد اعضای کمیته در مدت کوتاهی شناختی نسبی از شهرداری و حوزه‌های کاری آن و همچنین روال انجام امور در مجموعۀ مدیریت شهری پیدا کنند و این امر آن‌ها را به‌طور نسبی در پیشبرد پروژه توانمند کرد:

محسن هاشمی: خانم آروین پای این مصوبه [الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات] ایستاده بود که اجرا شود. مجبور بود وقت بگذارد و وقت زیادی هم گذاشت. انگار از یک عضو شورا به یک مدیر اجرایی در شهرداری تبدیل شده بود. اگر وقت نمی‌گذاشت، نمی‌شد.

محمدنادر محمدزاده[۲۲]: البته باید این نکته را بگویم که در شورای شهر، از آنجا که خانم آروین آگاهی نسبتاً قابل‌قبولی نسبت به حوزۀ نرم‌افزار و ابزارهای الکترونیکی داشتند، خیلی از این مسائل برایشان قابل‌فهم بود و اصلاحات نرم‌افزاری برای کاربرپسندکردن آن در حین کار اتفاق می‌افتاد.

اکبری: تیم شفافیت خیلی زحمت کشیدند. حالا چه خانم آروین که سینۀ خود را سپر کرده بود و خیلی از مسئولیت‌ها را قبول می‌کرد، چه نماینده‌هایشان. از تیم شفافیت ما با خانم فروغی مستقیماً در ارتباط بودیم. خداوکیلی خیلی زحمت کشید. از نظر من او فرد باهوش و بااستعدادی بود که سعی می‌کرد با تمام نیرو و تلاش از قضایا سر دربیاورد و bottleneckها و گلوگاه‌ها را شناسایی کند و هرکاری که لازم است بکند تا مشکلات و بی‌عدالتی‌هایی که در سیستم وجود دارد شناسایی شود، کاهش پیدا کند و جلوی راه‌های دررو هم گرفته شود. خیلی خیلی تلاش کرد و انرژی‌ای که گذاشت قابل تقدیر بود. در این مسیر با برخوردهای آزادهندۀ زیادی هم روبه‌رو بود. […] من گاهی واقعاً دلم برای خانم فروغی می‌سوخت و و یک‌سری کارها را صرفاً به دلیل علاقۀ خودم به او و تلاشی که می‌کرد انجام می‌دادم. یعنی چون خانم فروغی اصرار به انجام برخی اقدامات داشت، من هم به او می‌گفتم تا وقتی که من اینجا هستم نمی‌گذارم کار دیگری شود، […] آدم اوایل کار اعتماد ندارد، ولی کم‌کم آن‌قدر این ویژگی‌ها را در آن‌ها می‌دیدی -واقعاً خالصانه تا پاسی از شب کار می‌کردند- که آدم می‌گفت حتی اگر اعتقادی هم به کاری که از من می‌خواهند نداشته باشم، حداقل به‌خاطر خود این‌ها باید موافقت کنم. بعضی اوقات هم آدم در کمال ناامیدی یک کاری را انجام می‌دهد تا ببیند نتیجه چه می‌شود. بااین‌حال واقعاً شخصیت اعضای این تیم خیلی تأثیرگذار بود در اینکه به ما انرژی بدهد و ما را همراه کند

مهدی ثنایی: ایشان [بهاره آروین] هم انصافاً هم دغدغه‌‌شان، و هم هوش و ذکاوتشان، و هم سلامتشان باعث شد به‌خوبی این محتوا را بگیرند و دیگر خودشان کاملاً سوار کار شدند. […] به نظر من خانم آروین به‌‌عنوان یک استاد دانشگاه و یک فرد نخبه این کارهای اجرایی را خیلی خوب انجام دادند. اگر صفرویکی نگاه نکنیم، وضعیت غالب این است که معمولاً کار اجرایی و جنس آدم‌‌های دوروبر خیلی زود افراد را خسته می‌‌کند. بااین‌‌حال فکر می‌‌کنم خانم دکتر خیلی پرانرژی و خوب تا انتها کار کردند.

نجمه طاهری: رئیسی که با او کار می‌کردم هم ویژگی‌هایی داشت که باعث ایجاد احساس رضایت از کار می‌شد. پاک‌دست بود و لزوماً برای خودش چیزی نمی‌خواست، نه وجهۀ سیاسی و نه چیز دیگری. سر ایده‌هایش می‌ایستاد و کار را پیش می‌برد. نمی‌خواهم بگویم همیشه ثابت‌قدم بود؛ به‌هرحال او هم آدمیزاد است و ممکن بود برخی اوقات متزلزل شود. اما اینکه یک‌سری اصول داشت، پاک‌دست و باهوش بود و برای شخص خودش چیزی نمی‌خواست رضایت‌آور بود. البته ویژگی‌های منفی‌ای هم داشت که قبل‌تر راجع به آن صحبت کردم

محمدمهدی ریوندی: ما که به خود خانم دکتر آروین ارادت ویژه داشتیم، آن هم به دلیل چند ویژگی یکی اینکه بسیار باهوش بودند و موضوعات را خیلی سریع می‌گرفتند، حتی در حوزه‌ای مثل شهرسازی که مباحث فنی خودش را دارد.

صنم عابدی[۲۳]: علاوه‌براین، میزان تلاش خانم آروین هم خیلی به چشمم می‌آمد. ما معمولاً انتظار نداریم که جماعتِ مسئول حرص‌وجوش بخورند و مسائل مختلف را با چنین دغدغه‌ای دنبال کنند. زمانی که وارد کمیتۀ شفافیت شدم و در جلسات کمیته شرکت کردم متوجه شدم که چقدر انجام هر کاری با چالش مواجه است و برای به‌نتیجه‌رسیدن نیاز به پیگیری دارد. این چیزی بود که توجه‌ من را جلب کرد و باعث شد فکر ‌کنم کاش همۀ مسئولان شبیه به خانم آروین بودند. من مطمئنم اگر بقیۀ اعضای شورا هم مسائل را با چنین دغدغه‌مندی‌ای دنبال می‌کردند وضعیت شهر بهبود پیدا می‌کرد، خصوصاً در حوزه‌های اجتماعی.

مرتضی احمدی: یک نکته‌ای برایم راجع به خانم آروین جالب است. هیچ‌وقت هم فرصت نشده از خود ایشان این سؤال را بپرسم که چطور ایشان که جامعه‌شناس است این‌قدر خوب و قوی می‌تواند تحلیل سیستم کند، طوری که شاید یک فارغ‌التحصیل گرایش تحلیل سیستم مهندسی صنایع نتواند انجام دهد! من کلاً یک شوخی‌ای هم با دوستان علوم‌انسانی‌خوانده‌ام دارم که می‌گویم شما فقط توصیف می‌کنید، فقط مشق می‌نویسید. الان یک کتاب علوم انسانی را نگاه کنید فقط نوشته دارد. دریغ از یک دیاگرام یا نمودار! حالا ایشان نه‌تنها می‌توانست سیستم‌ها را بشناسد و تحلیل کند، بلکه به وصل‎شدن آن‌ها به هم و یکپارچگی قضیه هم فکر و برایش اقدام می‌کرد.

ندا طهرانی[۲۴]: در کمیته هم از تسلط بهاره به جزئیات کارها و اینکه در حوزه‌های مختلف نظر و ایده داشت تعجب می‌کردم. مثلاً از تسلطش بر مباحث بودجه‌ای تعجب می‌کردم. درواقع انگار انتظار نداشتم این چیزها را در این مدت کوتاه این‌قدر خوب یاد گرفته باشد. با خودم فکر می‌کردم از کجا این چیزها را بلد است؟ بعد می‌دیدم از طریق همان کارشناس‌های اقتصادی‌اش این اطلاعات را کسب کرده است.

پروشات مهرورزی[۲۵]: درمورد خانم آروین، چیزی که برای من همیشه عجیب بود و همچنان هم هست این است که به فرایندهای داخلی شهرداری اشراف کامل داشتند و در یک لحظه نگاهی به مسئله می‌انداختند و می‌توانستند هزاران نقد مطرح کنند. خیلی باهوش‌اند.

بهاره آروین: کارشناسان کمیته، به‌لحاظ سن و ورود تخصصی به موضوعات، خیلی توانمند بودند. ببینید، طبیعتاً کارشناسانی که هر کدام از اعضای شورا با خودشان می‌آورند، از شبکۀ خودشان است و در یک‌سری ویژگی‌ها با هم اشتراک دارند. دوروبری‌های من هم اکثراً جوان و فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های خوب بودند و این توانمندی را داشتند که زود یاد بگیرند و سوار موضوعات شوند.

محمدحسین صدوقی: اوایل، من فکر می‌کردم بهتر است برای هر کاری آدمی باتجربه بیاوریم، ولی در کمیته دیدم فردی آمد [خانم آروین] که نه‌تنها خودش شهرداری را نمی‌شناخت، بلکه تیمش هم شناختی از شهرداری نداشتند و با این ‌حال موفق بود. بچه‌های کمیته واقعاً خوب ظاهر شدند، مثلاً خانم فروغی که در حوزۀ مالی خیلی امین شد و در سه‌-چهار سال شهرداری را شناخت […] خاطره‌ای از آقای جواهریان دارم که دربارۀ پرکاری ایشان است. روزی که بچه‌‌اش تازه به دنیا آمده بود، دو-سه ساعت بعدش در مجموعه حاضر شده بود به‌‌خاطر اینکه آن روز جلسة صحن شورا داشتیم. خب این روحیه، با روحیة معمول اداری خیلی متفاوت است. حتی یک مدیر هم شاید چنین کاری نکند اما ایشان به‌‌خاطر وظایفی که روی دوشش بود خودش را ملزم کرده بود که در آن شرایط خاص هم بیاید، کار را انجام بدهد و تمام کند و دوباره برگردد […] خود خانم آروین که از همه جدی‌‌تر بود. ایشان با وجود بچه، کار‌های روتین روزمره و کارهای شخصی همچنان از خودگذشتگی می‌کرد و حتی از خانواده و کارهای شخصی‌اش هزینه می‌کرد. ببینید، شما تا موقعی که بیرون مجموعه هستید، می‌‌توانید با نگاهی نقادانه و علمی ایرادات زیادی به شهرداری بگیرید اما وقتی خودتان در دل کار می‌روید، نسبت به شما توقع ایجاد می‌شود و اگر به نتیجة مطلوب نرسید، خواهند گفت فلانی هم نتوانست کار را پیش ببرد. به نظرم خانم آروین انرژی و هزینه و اعتبار زیادی برای این کار خرج کردند.

نجمه طاهری: بچه‌‌های ما تا نُه شب می‌ماندند و کار می‌کردند و تعداد زیادی جلسۀ داخلی و خارجی می‌رفتند و کلی پیگیری می‌کردند.

ندا طهرانی: مدام به سمیه فروغی می‌گفتم که سمیه، به جای کار در اینجا، برو بخش خصوصی و پول دربیاور، این‌قدر اینجا جان نگذار، این‌قدر بخیه به آب‌دوغ نزن. سمیه فروغی هم می‌گفت نه، من دلم می‌خواهم کارهایی که می‌کنم اثر بزرگی داشته باشد. ولی من قشنگ این ناتوانی را می‌دیدم. من قبل از شورا در شرکت لوازم خانگی برفاب کار می‌کردم و همیشه به بچه‌های کمیته می‌گفتم اگر این تلاشی که شما می‌کنید را بچه‌های برفاب می‌کردند، برفاب الان شده بود جنرال موتورز ایران.

ویژگی دیگر کمیتۀ شفافیت پیگیری یک دغدغۀ مشخص (شفافیت) و تمرکز بر آن ذکر می‌شد. حتی پیگیری الکترونیکی‌شدن فرایندها و یکپارچگی سامانه‌های شهرداری نیز عمدتاً از حیث نقش آن در تحقق شفافیت دنبال می‌شد. البته تمرکز موضوعی کمیتۀ شفافیت بیش از آنکه ویژگی‌ای مربوط به تک‌تک اعضای کمیته باشد، به سیاست بهاره آروین درخصوص شیوۀ مطلوب نمایندگی برمی‌گشت:

مهدی ثنایی: خانم دکتر آروین همۀ ویژگی‌هایی که باید را در حد اعلا داشتند، هم دغدغه، هم سلامت و هم تمرکز. این آخری خیلی مهم است و من خیلی نگران این مسئله بودم، اما خود خانم دکتر تصمیم گرفتند که واقعاً روی این موضوع متمرکز بمانند و ماندند. متمرکز ماندن کار خیلی سختی است.

نجمه طاهری: متمرکز کارکردن روی یک موضوع و پراکنده کارنکردن هم منجر به ایجاد رضایت می‌شد. البته ما ذیل شفافیت به‌عنوان نخ تسبیح، دستورکارهای خیلی متنوعی را دنبال می‌کردیم و مدام هم حسمان این بود که به کارها نمی‌رسیم. اگر می‌خواستیم به حوزه‌های دیگر هم یک نوکی بزنیم که دیگر هیچی!

البته درست است که کمیتۀ شفافیت از لحاظ موضوعی روی شفافیت متمرکز بود اما خود این حوزۀ موضوعی گستردگی زیادی پیدا کرده بود که ممکن بود بعضی اوقات حس عدم تمرکز را ایجاد کند.

مصاحبه‌کننده: فکر نمی‌کنید اگر روی تعداد کمتری از پروژه‌ها متمرکز می‌ماندید، چه به‌لحاظ فشار کاری و چه به‌لحاظ پایداری دستاوردها، نتیجۀ بهتری به‌ دست می‌آمد؟
نجمه طاهری: متمرکز‌بودن دو وجه دارد. اتفاقاً ما از یک وجه خیلی متمرکز بودیم. مثلاً خود خانم آروین از ابتدا چهار محور کاری در کمیته تعریف کرده بود و روی همان‌ها متمرکز بود. ولی خب به‌تدریج پیگیری همان محورها هم کلی شاخ‌وبرگ و جزئیات پیدا کرد. یعنی وقتی تو در نقش تسهیلگری و به‌صورت جزئی به کار وارد می‌شوی، با ریزه‌کاری‌های بسیاری مواجه می‌شوی که می‌بینی اگر کاری برایشان نکنی، مثلاً اگر این گلوگاه را نبندی، کارت نصفه است و به انجام نرسیده است. بنابراین دنبال آن هم می‌روی و برای همین هی به کار شاخ‌وبرگ اضافه می‌شود. ولی نکته‌ای که درمورد تمرکز می‌گویید نکتۀ درستی است. اینکه بگویی من روی یک موضوع متمرکز می‌شوم و پراکنده کار نمی‌کنم شیوۀ درستی است که من آن را می‌پسندم و از نظر منطقی هم تأیید می‌کنم. اما اگر بخواهی مصداقش را بگویی سخت می‌شود. مثلاً ما در بحث مالی چه چیزی را باید حذف می‌کردیم؟ اگر به دنبال انتشار بودجه و استانداردها و جزئیاتش نمی‌رفتیم کارمان سبک‌تر می‌شد؟ این درست بود که پروژۀ املاک را پیگیری نکنیم تا کار سبک‌تر شود؟ مثلاً الکترونیکی‌شدن فرایند معامله را پیش نمی‌بردیم و فقط به انتشار اطلاعات معاملات اکتفا می‌کردیم؟ به نظرم اولویت‌بندی کارها و انتخاب از میان آن‌ها برای افزایش تمرکز کار سختی بود.

درنهایت، همکاری‌ای که میان اعضای کمیته شفافیت شکل گرفته بود را می‌توان در «تیم‌بودن» این کمیته معنا کرد؛ افرادی که با کمیتۀ شفافیت همکاری بلندمدت داشتند، اهداف مشترکی داشتند (هدف اولیه‌شان کسب درآمد یا از آن طرف جایگاه سیاسی نبود)، اخلاقیات کاری مشابهی داشتند (پرتلاش بودند و فراتر از وظیفه کار می‌کردند)، به یکدیگر اعتماد داشتند، هماهنگ بودند و از همکاری با کمیته احساس مفیدبودن می‌کردند.

نجمه طاهری: از نظر یک‌سری اصول همکاری و کاری یک‌دست بودیم و همکاری خیلی ویژه و شاید تکرارنشدنی‌ای بین ما شکل گرفت.

نجمه طاهری: رقابت الکی بینمان نبود و تفکیکِ «کارِ من» و «کارِ تو» نداشتیم. کار و نتایج را متعلق به همه می‌دانستیم. من تجربۀ کار در فضای رقابتی و بد را نداشته‌ام، ولی بنا بر چیزهایی که همه شنیده‌ایم مثلاً احتمالاً در ادارات و در شهرداری، فضای زیرآب‌زنی برای بقیه با هدف مهم نشان‌دادن خود و مطرح‌کردن اسم خود و منفعت‌گرایی شخصی وجود دارد. در تیم ما واقعاً هیچ‌کدام از بچه‌ها به دنبال منفعت شخصی نبودند. هیچ‌کس به دنبال اینکه در جایی استخدام شود یا کار و پستی در جایی بگیرد نبود. البته نمی‌گویم اگر کسی به دنبال چنین هدفی بود لزوماً کار بدی می‌کرد. […] یکی دیگر از ویژگی‌های مثبت گروه ما این بود که هر کس فارغ از اینکه کار و پروژۀ مربوطه متعلق به کدام کارشناس است، هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد. هیچ‌کس از زیر کار درنمی‌‌رفت و همه بیش از ظرفیتشان کار می‌کردند.

محمدمهدی ریوندی: بچه‌های خودمان که خیلی با همدیگر خوب بودیم و خیلی خوش می‌گذشت. کمیته برای من جایی بود که احساس می‌کردم دارم در آن کار مفیدی انجام می‌دهم و بچه‌های کمیته هم خیلی شبیه به یکدیگر بودیم. مثلاً خیلی‌ از ما هم‌دانشگاهی بودیم و اگر اشتباه نکنم دُز شریفی‌ها بالا بود.

محمدمهدی ریوندی: بچه‌های کمیته انگیزه و دغدغۀ لازم را داشتند. آی‌کیوهایشان بالا بود و هر کدام در زمینه‌ای کارشناس بودند و بعضاً تجربۀ کاری هم داشتند. ضمن اینکه طرز فکر دکتر آروین را می‌شناختند و تا حد زیادی با آن هماهنگ بودند.

پریسا مختاباد: کسی که این پیمانکار را به من معرفی کرده بود به من گفت چند پروژه با این فرد کار کن و بعد خودت مستقیماً پروژه بگیر. الان این فرد از همین راه در حال خرید خانه است! اینکه در کمیتۀ شفافیت این فضاها نبود خیلی خوب بود. ضمن آنکه من نسبتاً تازه به ایران برگشته بودم و، قبل از همکاری با کمیتۀ شفافیت، در بخش مارکتینگ یک شرکت کار می‌کردم و خب حالم در آنجا اصلاً خوب نبود. از اینکه موقعیتی پیش آمد که کار مرتبط با رشته‌ام انجام دهم خیلی خوشحال بودم. احتمالاً جای دیگری را نمی‌توانستم پیدا کنم که در فضای سالم و کاملاً مرتبط با تخصصم کار کنم.

پریسا مختاباد: ایده‌ها و آرمان جمع برایم جالب بود، آزاده‌بودن و اینکه ایده‌هایی را جلو ببری که در راستای منافع مردم باشد. این‌ها چیزهایی است که در فرهنگ ما وجود دارد و من را تحت‌تأثیر قرار داده بود. من می‌توانستم با آرمان‌های کمیته پیش بروم چون حس می‌کردم اینجا جایی است که می‌توانم از عدالت اجتماعی دفاع کنم. در کمیته اگر من ایده یا نظری در دفاع از عدالت اجتماعی مطرح می‌کردم هیچ‌وقت با مخالفت روبه‌رو نمی‌شدم، چون ایدۀ اصلی این بود که باید از حق مردم دفاع کرد. هرچقدر هم که از نظر ایده‌های اقتصادی خانم آروین راست‌گرا و من چپ‌گرا بودم، ولی اگر از بُعد کارشناسی، نظری در دفاع از عدالت اجتماعی می‌دادم با من مخالفتی نمی‌کرد.

سمیه فروغی: خب، فضای کمیته شبیه فضای دانشجویی بود. یعنی بچه‌ها خیلی بی‌چشم‌داشت، خالص و بدون اهداف مالی-سازمانی-جایگاهی در کنار هم برای هدف مشترک می‌دویدند. به نظرم از جمله دلایلش این بود که اکثراً سابقۀ کاری حرفه‌ای خیلی جدی نداشتند و گروه سنی خاصی هم بودند.

ندا طهرانی: علاقۀ کارشناسان کمیته به کارشان، و به خواستی که برای اصلاح داشتند، واقعاً نقطۀ قوت بود. همچنین اینکه تیمی که دور هم جمع شده بودند به همدیگر اعتماد داشتند [نقطۀ قوت بود]. من اعتماد آدم‌ها به همدیگر در کمیته را خیلی بدیع می‌دانم و تا به ‌حال هیچ‌کجا ندیده‌ام که آدم‌ها این‌قدر از خلوص هم مطمئن باشند؛ یعنی کسی به بغل‌دستی‌اش شک نداشته باشد که این می‌خواهد زرنگی کند یا زیرآبی برود. حداقل، درک من این بود که همۀ آن آدم‌ها به همدیگر اعتماد را دارند و همه، دیگری را، از خودشان بهتر میدانند برای انجام یک کار. این‌ها نقاط قوت کمیته بود.

بهاره آروین: اتفاقی که درعمل افتاد این بود که نیروی کارشناسیِ ما در کمیتة شفافیت خیلی بیشتر از چیزی که دیگر دوستان در کمیته‌ها از آن برخوردار بودند خروجی داشت. دلیلش آن هم این بود که بچه‌هایی که با ما کار می‌کردند واقعاً برای آن پولی که می‌گرفتند کار نمی‌کردند. اگر می‌خواستند مثل یک کارمند ادارة دولتی با آن پول کار کنند، بودجة ما به بیش از یکی-دو نیرو نمی‌رسید و باید مثل بقیة کمیته‌ها، با یک توان معمولی، لک‌ولک می‌‌کردیم. اما خب بچه‌های ما این‌طور نبودند. یعنی هدف اولشان از همکاری با کمیته درآمدزایی نبود.

مرتضی احمدی: موضوع دیگر مربوط به الگوی کار تیم کمیتۀ شفافیت است، اینکه چگونه افرادی را دور هم جمع و مشارکت داوطلبانه‌شان را جلب کنی و درعین‌حال پاسخ‌گو هم باشند. در محیط‌های سازمانی‌ای که من تجربه‌اش را داشتم، سلسله‌مراتب حاکم بود؛ کسی که در سازمان پذیرفته می‌شود باید به دستورها عمل کند. اما در کمیتۀ شفافیت سطح داوطلبانه‌بودن کار خیلی بالا بود. البته اعضای کمیته یک عددی هم به‌عنوان حق‌الزحمه می‌گرفتند، اما در مجموع، شیوۀ فعالیت اعضا داوطلبانه بود. در این فضا تقریباً نمی‌شود دستور بدهی. سخت می‌شود دستور داد. همه‌اش باید مثلاً بگویی فلانی، می‌شود بروی این کار را بکنی؟ اینکه روابط افقی در یک تیم چگونه می‌تواند منجر به عملکرد خوب و پاسخ‌گویی شود -و در ضمن کسی هم زیر میز نزند- برای من خیلی جالب بود. از خود من که خیلی خوب کار می‌کشیدند!

نجمه طاهری: البته همان طور که قبلاً گفتم این‌طور نبود که همه به‌صورت یک‌دست از شرایط کاری و تیم راضی باشند و ورود و خروج‌هایی هم داشتیم؛ خیلی‌‌ها نتوانستند با ما کار کنند یا ما نتوانستیم با آن‌ها کار کنیم. خلاصه می‌خواهم بگویم این‌جوری نبود که همه بیایند و جذب شوند و هیچ ریزشی نداشته باشیم ولی درنهایت کسانی که ماندیم و با هم کار کردیم و کسانی که آخر سر به ما اضافه شدند درمجموع تیم خوبی بودیم. […] درمورد بچه‌‌ها حس کافی‌نبودن نداشتم. مسلماً از نظر توانایی، شخصیتی و اخلاقی اصلاً این‌طور نبوده که کافی نباشند. همۀ آن‌ها افرادی توانمند، بااخلاق و درستکار بودند و همه سعی می‌کردند در کار خودشان پیشرفت فردی داشته باشند. منظورم این است که سعی می‌کردند توانایی‌شان را افزایش دهند و یادگیری داشته باشند. به نظرم همۀ بچه‌‌های ما چنین ویژگی‌هایی را داشتند و بیش از حد هم داشتند ولی درمورد بقیه -یعنی کارمندان شهرداری- افرادی با این ویژگی‌ها خیلی کم پیدا می‌شد.

موضوع دیگری که می‌توان در بررسی کمیتۀ شفافیت به آن پرداخت این است که کمیته چطور اهداف خود را دنبال می‌کرد و شیوۀ کاری‌اش چه بود؟ به‌لحاظ شکلی، شیوۀ کاری کمیته مشابه شیوۀ کاری رایج در شورای شهر بود. مرسوم است که اعضای شورا از یک یا چند کارشناس و مشاور برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند:

نجمه طاهری: اصول کار شورا این‌طوری است که عضو شورا همه‌چیز را نمی‌داند و کارشناس عضو باید اطلاعات را به او برساند. تو به‌عنوان کارشناس یک عضو شورا باید گزارش‌هایی را به جلسات صحن و کمیسیون و کمیته برسانی. نمی‌‌توانی جلسه را عقب بیندازی و فلان گزارش حتماً باید به همان جلسۀ مقرر برسد.

با این حال به نظر می‌رسد کیفیت پیاده‌سازی این شیوۀ کاری ویژگی‌هایی متمایز از آنچه در کمیته‌ها و کمیسیون‌های شورا مرسوم و متعارف است داشته است، که در ادامه به تدریج به آن اشاره خواهد شد.

همان‌طور که پیشتر به آن اشاره شد، گزارش‌های مفصل و دقیق کارشناسان کمیته از وضعیت اجرای مصوبات جلسات کمیته با شهرداری، وضعیت همکاری واحدهای مختلف در شهرداری، چالش‌ها و موانعی که در اجرای مصوبات وجود داشت، و ابعاد مختلف مسئله که در طول بررسی درخصوص موضوع خاصی روشن می‌شد، مبنای سایر فعالیت‌های کمیته بود؛ بدین معنا که این گزارش‌ها مشخص می‌کرد آیا به جلسات سطح مدیریتی نیاز است یا خیر، آیا به نامه‌نگاری با شهردار و معاونان او یا تماس تلفنی با آن‌ها نیاز است یا خیر، آیا گزارش‌های پیشین شهرداری مورد قبول است یا باید مجدداً مذاکره صورت گیرد، پیشنهادات کمیته برای رفع گره‌های اجرایی چگونه باشد و مواردی از این دست. گزارش‌هایی که کارشناسان ارائه می‌کردند حاصل بررسی‌های دقیق بود که جنبه‌های مختلف یک موضوع خاص را بررسی می‌کرد.

سید محمود جواهریان: حالا البته طرح‌هایی که در دورۀ قبل برای بحث شفافیت ارائه شد داستانشان متفاوت بود. چون در کمیته روی این طرح‌ها کار کارشناسی دقیق انجام شده بود، وقتی طرح را می‌‌خواندی احساس نمی‌‌کردی یک کسی یک چیز الکی نوشته است و نسخه‌هایی که مصوب شد هم نسبت به نسخه‌های اولیه حداقل تغییرات را داشتند. در کمیتۀ شفافیت، کار کارشناسی فرایند خودش را طی می‌کرد

پریسا مختاباد: اگر بخواهم جمع‌بندی کنم، در تابستانی که مسئولیت پیگیری امور مربوط به این دو سامانه در کمیتۀ شفافیت به من واگذار شد -قبل از من شخص دیگری متولی این کار بود- از چند طریق برای آسیب‌شناسی عملکرد ۱۳۷ و ۱۸۸۸ وارد شدم؛ یکی اینکه خودم را جای کاربران ۱۳۷ و ۱۸۸۸ گذاشتم -من خودم یک ۱۳۷باز حرفه‌ای بودم- و با چند نفر از دوستانم صحبت کردم و سامانه‌ها را از زاویۀ دید شهروند آسیب‌شناسی کردم. یک‌سری جلسات هم با مدیران ۱۳۷ و ۱۸۸۸ گذاشتم که آن‌ها نیازمندی‌هایشان را بگویند. خودشان هم یک آسیب‌شناسی‌ای از عملکردشان انجام داده بودند. یک کار دیگر هم این بود که سامانه‌ها را با پلتفرم‌‌‌‌های مشابه خارجی مقایسه کردم. به این پلتفرم‌ها اصطلاحاً reporting application (برنامۀ گزارش‌دهی) می‌گویند که نمونه‌‌‌‌های آن تقریباً همه ‌‌‌جا هست. یکی از معروف‌ترین‌هایشان FixMyStreet انگلیسی است که در لندن به کار گرفته شد. […] برای اینکه ببینم چه ای‌پی‌آی‌هایی در حوزۀ حمل‌ونقل موردنیاز کسب‌وکارهاست، از طریق لینک‌هایی که داشتم با «بلد» و «نشان» تماس گرفتم. […] نسخۀ اولیۀ طرح [گزارش‌گری تخلف] را اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» نوشت و من، با توجه به بازخوردهایی که از افراد و نهادهای مختلف مثل دفتر هماهنگی هیئت‌‌های رسیدگی به تخلفات اداری کارکنان شهرداری گرفتم، آن را تصحیح کردم.

سمیه فروغی: روال این بود که ما در سطح کارشناسی بررسی‌هایمان را انجام می‌دادیم و گزارش آن را به همراه نظر خودمان به رئیس کمیته ارائه می‌کردیم، اما تصمیم آخر را خود خانم دکتر می‌گرفت. حالا خودِ انجام این بررسی‌های کارشناسی هم واقعاً به این راحتی‌ها نبود، اما من معتقد بودم که بررسی‌ها باید کامل و دقیق انجام شود. […] سر همین موضوع هم یک بار یکی از بچه‌های کمیته به من گفت که تو با این کار انتظارات رئیس کمیته را بالا برده‌ای و این پیش‌فرض تو که گزارش‌های شهرداری اشتباه است و باید خودمان از اول آن‌ها را بررسی کنیم درست نیست و باید به گزارش‌های شهرداری اعتماد کنیم و آن‌ها را به دادنِ گزارش درست و خوب عادت بدهیم. اما به‌هرحال رویکرد من این بود که کار کارشناسی را باید کامل انجام دهی. [… من فقر اطلاعاتی زیادی هم در خودم می‌دیدم برای همین خیلی دنبال آدم‌های مطلع می‌گشتم و خیلی دنبال شبکه‌سازی بودم. چقدر به مناطق مختلف می‌رفتم و از کارمندان می‌خواستم که با دسترسی خودشان وارد سامانه‌ها شوند تا برخی مواردی را که با دسترسی خانم دکتر نمی‌توانستم ببینم چک کنم. بعد از انجام بررسی کارشناسی، گزارش آن را به همراه نظر شخصی خودم به رئیس کمیته ارائه می‌کردم. […] سر موضوع املاک من خودم متوجه شدم که یک سامانۀ املاک وجود دارد. مصوبه‌ای که برای دورۀ قبل بود را پیدا کردم و گفتم این را پیگیری کنیم و اطلاعات معاملات ملکی را نیز به اطلاعات بقیۀ معاملات روی سایت شفاف اضافه کنیم. یک مدتی عصرها برای یادگیری، به معاونت مالی شهرداری می‌رفتم تا کارمندان آنجا برخی مسائل را برای من توضیح دهند یا برای شناسایی وضع موجود به شهرداری‌های مناطق سر می‌زدم. […] برای شفافیت کامل قراردادهای شهرداری، باید سامانۀ قراردادها را به‌شدت توسعه می‌دادیم. آن اوایل، یکی از سؤالات محوری خانم دکتر از من این بود سامانۀ قراردادها سامانۀ خوبی هست یا نه. یادم است چند تا از دوستانم را بردم سازمان فاوا. یعنی اول سامانه را با سطح دسترسی‌ای که خودم در شورا داشتم دیدیم و بعد رفتیم به سازمان فاوا. آنجا گفتم که برنامه‌نویس پیمانکار سامانه بیاید با دوستان ما صحبت کند. دو-سه جلسۀ مشترک برگزار کردیم و درنهایت ارزیابی دوستان بنده که متخصص هم بودند این بود که سامانۀ فعلی به درد اهداف ما نمی‌خورد.

محمدمهدی ریوندی: بعد از آن وظیفۀ من تهیۀ یک لیست از اطلاعاتی بود که در صورت انتشار آن می‌شد تخلفاتی که در حین صدور پروانه اتفاق افتاده را کشف کرد یا جلوی تخلفات بعدی را گرفت. سپس سامانه‌های شهرسازی شهرداری را بررسی کردم که ببینم چنین اطلاعاتی در آن ثبت می‌شود یا نه. بعد با دوستان حقوقی مشورت کردیم که آیا این اطلاعات محرمانه است و انتشار آن‌ها نقض حریم خصوصی افراد محسوب می‌شود یا نه. بعد از این من به‌طور غیررسمی با بچه‌های معاونت شهرسازی و سازمان فاوا چک کردم که آیا قابلیت خروجی‌گرفتن از اطلاعاتی که روی سامانه‌ها هست وجود دارد یا نه. درنهایت طرح را بنا بر نتیجۀ بررسی‌ها تدوین کردیم و به شورا پیشنهاد دادیم.

نجمه طاهری: این‌جوری نیست که فکر کنی خب فلان کار را انجام دادی و تمام شد، دیگر هیچ راه دررویی وجود ندارد و می‌توانی ادعا کنی که اطلاعات همۀ قراردادها ثبت و منتشر می‌شود. قبلاً هم اشاره کردم که شاید اگر کمیته‌های دیگر می‌خواستند همین کار ما را انجام دهند و افراد دیگری پیگیر اجرای مصوبات می‌شدند، با همان انتشار اولیه ادعا می‌کردند مصوبه‌شان اجرا شده و وعدۀ انتخاباتی‌شان کاملاً تحقق پیدا کرده. اما ما این‌جوری نبودیم؛ وارد جزئیات می‌شدیم و آن وقت می‌دیدیم یک دریایی آن پشت است که ما نمی‌دانستیم. […] بعضی وقت‌ها شهرداری مشکل اصلی یا همۀ وجوه آن را در جلسات رسمی نمی‌گفت یا گفتن آن را به تعویق می‌انداخت. به همین دلیل کارشناس ما باید سعی می‌کرد در جلسات کارشناسی و پیگیری‌های مختلف ته‌و‌توی ماجرا را درآورد و مشکل اصلی را بفهمد و برای آن راه‌حل ارائه بدهد تا آن کاری که کمیته می‌خواست انجام شود. با این روش از یک ‌سو بازی نمی‌خوردیم و از سوی دیگر آن کاری که می‌خواستیم انجام می‌شد.

اکبری: یادم است آن موقع خانم فروغی قشنگ می‌رفت رصد و چک می‌کرد که تعداد قراردادهای سامانۀ قراردادها با دیتایی که این‌طرف در سامانۀ مالی داریم یکی باشد. چنین کارهایی انجام می‌شد تا واحدها نتوانند آن وسط قراردادی را جا بیندازند و اطلاعات آن را وارد نکنند.

نامه‌نگاری‌های اداری که کمیتۀ شفافیت پس از هر جلسه به‌عنوان صورت‌جلسه ارسال می‌کرد و همچنین نامه‌هایی که در پیگیری اجرای صورتجلسات ارسال می‌کرد کم‌کم به یک روال جاافتاده بین کمیته و شهرداری تبدیل شده بود، تا آنجا که کارشناسان شهرداری که همکاری نزدیکی با کمیتۀ شفافیت داشتند نیز از ظرفیت این نامه‌نگاری‌ها، برای پیشبرد بهتر امور استفاده می‌کردند:

نجمه طاهری: ما در ابتدا برای جلساتمان صورت‌جلسه نداشتیم و فکر کنم بعد جلسه هم نامه نمی‌‌زدیم. بعدتر متوجه شدیم که خوب است نامه بزنیم، چون نامه برای شهرداری مهم است و روی آن اقدام می‌کند. یعنی آن‌ها خودشان هم به نامه‌های ما ارجاع می‌دادند.

پریسا مختاباد: روال پیگیری هم در کمیته این شکلی بود که هفته‌‌‌ای دو بار، به همۀ واحدها و افراد مسئول زنگ می‌‌‌زدی. بعد که به نتیجه نمی‌رسیدی، خانم آروین جلسۀ کمیتۀ شفافیت می‌گذاشت و در جلسۀ کمیته سرشان داد می‌‌زد. یا ممکن بود نامه بزنیم. پیگیری از طریق نامه یک مقدار جدی‌تر بود ولی خب البته ارزیابی دقیقی هم نداریم که واقعاً‌ چقدر مؤثرتر بود.

سمیه فروغی: من چند مراجعه از بدنۀ شهرداری داشتم که سراغ جلسات را می‌گرفتند و می‌گفتند شما که ول کرده‌اید، شهرداری هم ول کرده است. تا پیش از آن، یکی از کارهایی که در جلسات کارگروه انجام می‌شد این بود که صورت‌جلسۀ جلسات کمیته با شهرداری را می‌آوردند و کارهای انجام‌شده را تیک می‌زدند و کارهایی که باید انجام می‌شد را مشخص می‌کردند. اینکه می‌گویم کارگروه واقعاً با ما همکاری داشت از همین جهت است. در آن مدتی که جلسات کمیته تشکیل نمی‌شد، کارگروه این ابزار عملکردش را از دست داده بود و بلاتکلیف مانده بود. متعجب بودند که چرا مثل قبل اجرای مصوبۀ انجام الکترونیکی را پیگیری نمی‌کنیم و می‌گفتند که یکهو نروید در صحن تذکر بدهید یا نامۀ تند بنویسید.

محسن شکری‌پور: حتی بعضی مواقع ما به کمیته می‌گفتیم مصوبۀ جلسه را به چه شکل بنویسند که ما بتوانیم در شهرداری روی آن اقدام مؤثرتری انجام دهیم.

پیگیری توافقات حاصله در جلسات یکی از شیوه‌های کاری کمیته بود که از نظر شهرداری نیز مشخصه بارز کمیته شفافیت بود. به سخن دیگر به نظر می‌رسد شیوه‌ای که کمیته اجرای توافقات را از شهرداری پیگیری می‌کرد، با شیوۀ معمول پیگیری‌های شورا متفاوت بود:

نجمه طاهری: تا جایی که من می‌دانم این [الکترونیکی‌شدن فرایند معامله] یکی از پروژه‌هایی بود که ما تا لحظه‌های آخر هم رها نکردیم و تا هفته‌های آخر که جلسات -چه جلسات داخلی با کارشناسان خودمان و چه جلسات کمیته با شهرداری- برگزار می‌شد و گزارش می‌دادند که مثلاً این تعداد از مناطق توکن[۲۶] گرفته‌اند و در این تعداد از مناطق انجام الکترونیکی معامله به‌صورت تستی انجام شده.

نجمه طاهری: به نظرم تحمل ما و بی‌خیال‌نشدن ما تعجب‌‌برانگیز بود و مسئولان شهرداری را هم متعجب می‌‌کرد که آقا این‌ها چرا ول نمی‌‌کنند؟ چرا دست از سر فلان سامانه برنمی‌‌دارند؟ چرا این قدر زنگ می‌‌زنند و پیگیری می‌‌کنند؟

محمدحسین صدوقی: خانم آروین این وظیفه را به من داد که پیگیری‌‌های اداری از شهرداری را انجام دهم. یک قسمت از این پیگیری‌‌ها بحث مکاتبات بود؛ ما تعداد زیادی مکاتبه با بخش‌های مختلف شهرداری داشتیم که اگر پیگیری نمی‌کردیم، به‌‌صورت مویرگی به دست واحدهای اجرایی ذی‌ربط، که زیرمجموعة واحدهای اصلی‌تر قرار داشتند، نمی‌رسید. مثلاً ممکن بود جلسه‌‌ای با چند نفر از مدیران ارشد شهرداری برگزار کنیم و، بر اساس توافقات صورت‌گرفته در جلسه، برای چند واحد وظایفی در نظر گرفته شود. ما باید این توافقات را به‌‌صورت یک نامة صورت‌جلسه درمی‌آوردیم و، از طریق مکاتبة اداری، این صورت‌جلسه را به دست واحدهای مربوطه در شهرداری می‌رساندیم. بعد از آن باید اجرای مفاد این صورت‌جلسه را زیرمجموعه‌های آن واحدها که، در پایین‌ترین سطح، مسئولیت اجرا را داشتند پیگیری می‌کردیم. مثلاً ممکن بود آن بخش‌هایی از صورت‌جلسه که به سازمان فاوا مربوط می‌شد خودش بین پنج-شش قسمت مختلف پخش شود. در خود مجموعه هم متولی واحدی که انجام وظایف پخش‌شده بین این چند واحد را پیگیری کند وجود نداشت. درنهایت ما یا باید دوباره نامه‌ای برای پیگیری وضعیت اجرا به سازمان فاوا می‌‌زدیم که همین بلا سرش می‌آمد، یعنی نامه بین چند واحد پخش می‌شد و جوابی نمی‌گرفتیم، یا باید مستقیماً با واحدهای اجرایی کف میدان ارتباط برقرار می‌کردیم و کسی را که واقعاً داشت کار را انجام می‌داد پیدا می‌‌کردیم و از او پیگیری می‌کردیم. شهرداری این‌‌جوری است؛ لود کار زیاد است و اگر کاری پیگیری نشود در اولویت اجرایی واحدها قرار نمی‌گیرد. بنابراین پیگیری کارها یک ضرورت بود.

پروشات مهرورزی: خانم آروین تشخیص دادند که برای گرفتن دیتا از شهرداری آدم مناسبی‌ام که دائم گیر بدهم که دیتا را بدهید. دیتا را بدهید.

محمد فرجود: به نظرم نقطۀ قوت کمیته نسبت به باقی کمیته‌های شهرداری پیگیریِ آن‌ها بود‌، اینکه بیایی و با تیم اجرا بنشینی و پیشرفت کار و چالش‌ها و فراز و نشیب‌های آن را به‌صورت جزئی دنبال کنی. خیلی از کمیته‌های شورا این‌گونه نبودند‌ و یک‌سری کارهای نرمال و روتین نظیر تعیین‌تکلیف پرونده‌های باغات در آن‌ها انجام می‌شد. ولی برعکس، پیگیری و درگیرِ کار بودن از نقاط قوت کمیتۀ شفافیت بود. […] به‌طور کلی من از پیگیری‌های کمیتۀ شفافیت استقبال می‌کردم. یک بار هم در یکی از جلسات به خانم آروین گفتم که ما در یک‌سری موضوعات، از خواسته‌ها و مطالبات شما هم جلوتر رفته‌ایم‌، دیگر این‌قدر در جلسه از بچه‌های ما انتقاد نکنید. [می‌خندد] ولی نهایتش من استقبال می‌کردم که کسی غیر از خود ما هرازگاهی تیم‌های ما را صدا کند و بگوید باید این کار را می‌کردی، چرا نکردی؟‌‌ چون چنین پیگیری‌هایی باعث می‌شد تا متولی انجام پروژه پاسخگو باشد و به تعهداتی که داده است پایبند بماند. […] . منتها، ما در بحث‌های اجرایی یک‌سری محدودیت و لیمیتیشن داشتیم‌؛ گاهی کار عقب می‌افتاد یا مثلاً کسی گفته بود کار را به شکل خاصی انجام دهیم و بعد مجبور به تغییر شکل کار و انجام دوبار‌ۀ آن می‌شدیم. در این مواقع، بین ما و کمیته اختلاف‌نظر پیش می‌آمد و بحث درمی‌گرفت که چرا کار پیش نمی‌رود. از یک نظر کمیته حق داشت که معترض شود، چون ما در خیلی از موارد به ددلاین‌هایی که گفته بودیم نمی‌رسیدیم. به‌خصوص ‌که سیستم پیگیری در کمیته خیلی دقیق بود؛ سر همان موعدی که قرارمان بود پیگیری می‌کردند و مثلاً می‌گفتند که سازمان فاوا قول یک ماه دیگر را داده بود، پس چرا محقق نشد؟

عبدالرضا گلپایگانی: نقطه‌قوت کمیته سماجت و پیگیری‌ای بود که داشت، یعنی پیگیر بود تا حرفی که زده است را به سرانجام برساند. این واقعاً نقطه‌قوت و نشان‌دهندۀ تعهد یک مجموعه‌ نسبت به آن چیزی است که بیان می‌کند و به نظرم واقعاً ارزشمند بود.

محسن شکری پور: شاید یکی از خوبی‌های خانم آروین و کمیته‌اش همین بود که هر هفته، با برگزاری جلسات منظم، اجرای مصوبات جلسات گذشته را پیگیری می‌کردند و این امر موجب شد که دوستان، با تمام قدرت، در راستای پیشبرد اهداف قدم بردارند. یعنی تیم خانم آروین آن‌قدر به این‌و‌آن زنگ می‌زدند که مثلاً مدیرعامل سازمان فناوری، شخصاً در تمامی جلسات حضور پیدا می کرد و در همان جلسه تصمیمات مدیریتی می‌گرفت و کار با سرعت بالا پیش می‌رفت. مهم‌ترین نکتۀ مثبت کار خانم آروین و تیمش همین پیگیری بود. بچه‌هایی که آمدند، حتی اگر اولِ کار از شهرداری شناخت نداشتند، اما پیگیر بودند. پیگیری خیلی مهم است. اگر شما پیگیر باشید و هی به افراد بگویید «چه شد؟ چه شد؟» آن‌ها هم بالاخره می‌گویند جواب این شورا را باید بدهیم. این خیلی مهم است […] سازمان‌ها می‌دانستند که پشت ما، عضو پیگیری از شورا حضور دارد که اگر به او گزارش برسد که کارها در این سازمان به دلایل نامشخص جلو نمی‌رود،‌ همان لحظه با مدیرعامل یا حتی معاون شهردار تهران تماس خواهد گرفت و دلایل عدم همکاری را جویا خواهد شد. درنتیجه سازمان‌ها، تا جایی که ممکن بود، کارها را به درستی انجام می‌دادند.

البته جنبۀ دیگری که پیگیری‌ها و کارهای کارشناسی مفصل با آن مرتبط است، مغشوش‌شدن مرز بین کار اجرایی و کار نظارتی است. از یک طرف، برخی کمیته را متهم می‌کردند که از دایرۀ سیاستگذاری و نظارت خارج می‌شود و به دایرۀ اجرا ورود و در شیوه انجام کار «دخالت» می‌کند. از طرف دیگر، کمیتۀ شفافیت بر این عقیده بود که آگاهی از جزئیات اجرایی نمی‌تواند نمی‌تواند اهداف خود را پیگیری کند و از انجام درست کارها توسط شهرداری مطمئن باشد.

نجمه طاهری: چون تیم ما در کار محتوا و شبه‌اجرایی ورود کرد و از پس‌وپشت و گیروگرفت‌های کار باخبر شد، متوجه شد که کلی گلوگاه فساد وجود دارد که باید به آن‌ها پرداخته شود و کمیته برای انجامِ درست همین کارهایی که تا الان کرده است، باید عمیق‌تر به هر حوزه ورود کند. […] بنابراین باید به جزئیات اجرایی کارها هم ورود می‌کردیم تا هم بفهمیم که مشکل و گیر کار دقیقاً چیست و هم خواستۀ بی‌مبنایی نداشته باشیم که شهرداری امکان و توان انجامش را نداشته باشد.

نجمه طاهری: شاید نباید این‌‌قدر [در کار اجرا] وارد می‌شدیم ولی الان هم من راه جایگزینی به ذهنم نمی‌آید که کمیته چطور می‌توانست کمتر وارد شود و اگر این اتفاق می‌افتاد نتیجه چه می‌شد. ولی اگر کمتر وارد می‌شدیم احتمالاً خستگی‌مان کمتر می‌شد و انتظارات کمتری از خودمان و از نتیجه می‌داشتیم. ولی واقعاً من هنوز نتوانسته‌ام به این نتیجه برسم که راهکار جایگزین شیوه‌ای که ما پیش می‌بردیم چه می‌توانست باشد

محمدحسین صدوقی: ما ناچار بودیم برای اینکه کار پیش برود، و به نتیجه و به نقطۀ برگشت‌‌ناپذیر برسد، کمی هم به کار اجرا ورود کنیم. درواقع علاوه بر سیاست‌گذاری که کار شوراست، باید پیگیریِ بارگذاری اطلاعات و چک‌کردن اطلاعات منتشرشده و بسیاری کارهای دیگر را هم انجام می‌‌دادیم. […] ناچاراً مدلش همین بود. شما یک موقع می‌‌خواهید در یک جنگل درختی بکارید، قطعاً اگر نهال بکارید خشک می‌‌شود. باید ابتدا نهال را در محیط گلخانه‌‌ای بگذارید تا کمی رشد کند و پختگی لازم را به دست بیاورد. حالا باید این نهال رسیده را ببرید و در جای مناسبش در جنگل بکارید. موضوعات جدید هم همین‌طورند؛ باید طی فرایندی به پختگی برسند و بعد در جای خودشان در شهرداری قرار بگیرند. درمورد شفافیت، شورای شهر از آن فرایند مراقبت اولیه حذف‌شدنی نبود. بگذارید مثال بزنم. یکی از دستورکارهای کمیتة شفافیت، پیگیری انتشار اطلاعات معاملات بود. اطلاعات معاملات در کلِ مجموعة شهرداری پخش بود و هیچ واحد مشخص و منفردی نبود که متولی این اطلاعات باشد و به او بگویید اطلاعات معاملات را منتشر کن و این اتفاق بیفتد. لازم بود که ابتدا بخش‌های مختلف به یک سامانۀ مرکزی وصل شوند و اطلاعات یکپارچه شود، بعد خروجی آن منتشر شود. این کار تنها با ورود شورا (کمیتة شفافیت) به جزئیات امور امکان‌پذیر بود چون در آن زمان، هیچ‌کدام از واحدهای شهرداری به‌خودی‌خود مسئولیت این کار را برعهده نمی‌گرفت.

درمورد مصوبة مدیریت تعارض منافع، هنوز هم اجرای برخی بندهای آن (مثل چک‌کردن و تشخیص این که فردی که دارد استخدام می‌‌شود یا قراردادی که دارد بسته می‌‌شود دچار تعارض منافع هست یا نیست) متولی مشخص ندارد و به همین دلیل اجرا نمی‌شود. یک نفر با اتوریتة کافی باید پیگیر تعیین متولی و تعریف فرایندهای مربوطه شود. در دورة قبل این فرد پیگیر، خانم آروین و کمیتة شفافیت بود. می‌خواهم بگویم راهی غیر از این نبود که کمیته به جزئیات اجرایی کارها ورود کند.

مصاحبه‌کننده: ورود کمیته به کار اجرایی عملاً باعث نمی‌‌شد جلوی جاافتادن فرایندها در شهرداری گرفته شود؟ برای مثال به نظر می‌رسد شهرداری دغدغه‌‌ای نسبت به کیفیت اطلاعات و انتشار اطلاعات نداشت و بار همۀ این کارها بر دوش کمیته افتاده بود.
محمدحسین صدوقی: خب انتخاب بین بد و بدتر بود. شما یک موقع می‌‌گویید کار انجام شود، حالا شهرداری هم یک گوشه نشسته و هیچ مسئولیتی هم گردن نمی‌‌گیرد، اما باید پروسه طی شود و اطلاعات منتشر شود. یک موقع هم می‌‌گویید کار اصلاً انجام نشود. کمیته بین بد و بدتر، بد را انتخاب کرده بود و کوتاه‌بودن دورۀ مدیریتی هم قطعاً روی این انتخاب تأثیر داشت. یعنی اگر مثلاً خانم آروین می‌دانست که به‌‌جای چهار سال، ده سال زمان دارد، شاید با سیستم مطالبه‌‌گری جلو می‌‌رفت که در این صورت احتمالاً کارها دیرتر، اما هم‌زمان با شکل‌گیری ساختار و فرایندهای موردنیاز در شهرداری به نتیجه می‌رسید. ولی فرصت کم بود و در آن شرایط، مسیر درستی انتخاب شد. همین الان اگر خود من هم بخواهم در شهرداری تغییری ایجاد کنم، تا یک جایی خودم در کار دخالت خواهم کرد، حتی اگر آن کار به ستاد و واحد سازمانی من ربطی نداشته باشد؛کار را تا یک جایی جلو می‌‌برم، اگر لازم بود سامانه‌ای را راه می‌‌اندازم و بعد که سامانه پخته شد، کار را دست متولی رسمی می‌دهم و می‌‌گویم حالا تو آن را پیش ببر.

پروشات مهرورزی: یادم است یک روز شخصاً به دفتر یکی از مدیران منابع انسانی رفتم که امضای حکم شهردار را بگیرم تا اطلاعات شهردار در سامانۀ منابع انسانی و سایت شفافیت اصلاح شود.

سمیه فروغی: بودن کارگروه خیلی بهتر از نبودنش بود اگرچه خیلی زحمت‌ها را خودم می‌کشیدم. مثلاً دستورجلسات و صورت‌جلسات را خودم می‌نوشتم. من نمایندۀ شورا بودم که نهاد ناظر محسوب می‌شد. دلیلی نداشت که من کار اجرایی انجام بدهم و پیگیر اجرای مصوبات جلسات باشم. اما در کمیتۀ شفافیت چون به‌نتیجه‌رسیدن کار برایمان مهم بود، رویکرد تیم این بود که خیلی جاها در اجرا هم وارد شود.

پریسا مختاباد: آن آخرها دیگر همه‌‌اش در جلسات دعوا بود به‌خاطر اینکه هم ما خیلی در کارها ریز شده بودیم و همان کارهای ریز هم انجام نمی‌‌شد و هم اینکه انجام کارها خیلی طول کشیده بود و دیگر اواخر دوره بودیم.

بهاره آروین: ویژگی ما در کمیتة شفافیت این بود که جلساتمان بسیار تخصصی بود. واقعاً توضیح اینکه «عامل هزینه» چیست و ما چرا پیگیر حذف آن هستیم به فرد بیرونی خیلی سخت بود. بااین‌وجود، ما مجبور بودیم در این سطح وارد جزئیات شویم چون اگر نمی‌شدیم ما را می‌پیچاندند.

محسن شکری‌پور: اوایل، ما بچه‌های شهردار‌ی به اینکه کسی به ما بگوید چه کار کنیم عادت نداشتیم، چون تا پیش از این واقعاً این‌جوری نبود. قبلاً شورا یک نامه می‌زد که گزارش قراردادت را بده. ما فقط گزارش می‌دادیم. کسی نمی‌گفت چه کار کنیم. اما شیوۀ کمیتۀ شفافیت این بود که به ما می‌گفت برو فلان کار را انجام بده. در اصل، شورا مطالبه‌گر شده بود و خودش موضوعات را بررسی می‌کرد و پیشنهاد می‌داد.

آن اوایل همگی معتقد بودیم کاری که کمیته می‌کند دخالت است. بعد از این مقاومت اولیه و با گذشت یک بازۀ زمانی، به اینجا رسیدیم که چیزی که کمیته می‌خواهد در راستای سیاست‌های خودمان در حوزۀ مالی است، درنتیجه، با توجه به اولویت‌هایمان، تصمیم به انجام آن‌ها گرفتیم.

از نظر برخی مصاحبه‌شوندگان ورود به اجرا تبعاتی مانند پایدارنشدن تغییرات را نیز به همراه خواهد داشت.

سمیه فروغی: به نظرم نباید پروژه‌ها را این‌قدر خرد و جزئی تعریف کنیم و در پیگیری هم این‌قدر خرد و جزئی وارد شویم. هرچند گاهی اجتناب‌‌ناپذیر است، ولی به نظر من اگر داریم در سطح شورا کار می‌کنیم باید در سطح شورا بمانیم و این‌طور نباشد که برویم آن ‌طرف میز و کاری را که در اصل شهرداری باید انجام دهد انجام دهیم. مثلاً نباید به شهرداری بگوییم پروژۀ انجام الکترونیکی معاملات را به چند مرحله بشکن و وقتی می‌بینیم نمی‌‌تواند این کار را بکند، خودمان این کار را انجام دهیم. یا مثلاً بگوییم گزارشی از اشکالات فلان کار را تهیه کن و وقتی این کار را نمی‌کند، خودمان موضوع را بررسی کنیم و گزارش بنویسیم. به نظر من نباید این‌قدر وارد حوزۀ اجرا شویم. اگر به‌جای این شیوه که انرژی زیادی می‌برد و خروجی کمی دارد و شهرداری را هم بدعادت می‌کند، روی شبکه‌‌سازی‌مان کار کنیم، آن وقت همان شبکه برایمان کار خواهد کرد. به نظرم استفاده از توان افرادی که در بدنه هستند و انگیزه‌‌های غیرمادی و دلسوزانه دارند و توانمندند خیلی بیشتر می‌‌تواند کمک کند نسبت به اینکه تو بیایی بیست تا کارشناس از بیرون بگذاری و همه‌چیز منوط به حضور این کارشناس‌ها باشد که چون دورۀ حضورشان هم موقت است، خیلی از تغییراتی که به‌واسطۀ آن‌ها صورت می‌گیرد هم برگشت‌پذیر خواهد بود.

یکی از ویژگی‌هایی که در چهار سال فعالیت کمیته دیده می‌شد و حتی برخی اعضای کمیته نیز به آن انتقاد داشتند، برقرارنکردن ارتباط مناسب با رسانه و استفاده‌نکردن از ظرفیت آن در پیشبرد امور بود. می‌توان گفت نوع رابطۀ کمیتۀ شفافیت با رسانه بیش از هر چیز ناشی از موضع رئيس کمیته نسبت به رسانه و همچنین تجربۀ اتفاقاتی بود که برای او در دوره نمایندگی رخ داده بود.

سمیه فروغی: نکتۀ دیگری که در ارتباط با حس دیده‌شدن دارم به مصاحبه با مطبوعات و جاهای مختلف مربوط می‌شود. ما تا همین اواخر اجازۀ مصاحبه با جایی نداشتیم. در اواخر کار کمیته هم کاملاً کنترل‌شده اجازه داشتیم این کار را بکنیم. حداقل راجع به خودم و یک کارشناس دیگر این را می‌دانم. علت این ممانعت و احتیاط هم این بود که مبادا بدون هماهنگی حرفی گفته شود و مشکلی پیش بیاید. در صورتی که به نظر من اینکه چند نفر راجع به موضوعات مختلف در ارتباط با شفافیت مصاحبه کنند و دیدگاه‌های مختلف مطرح شود خیلی بهتر است تا اینکه فقط یک نفر فعالیت رسانه‌ای داشته باشد. به نظرم انکارِ نیاز به حس دیده‌شدن انکارِ فطرت انسان‌هاست. یعنی این نیاز این‌قدر بدیهی است.

محمدمهدی ریوندی: تنها انتقادی که شاید بتوانم به ایشان بکنم همان موضوعی است که پیش‌تر به آن اشاره کردمۀ اینکه شاید لازم بود یک جاهایی با تهور وارد ماجرا می‌شد و کار رسانه‌ای وسیع‌تری می‌کرد. از طرفی هم به او حق می‌دهم که بی‌گدار به آب نزند، چون بالاخره ایشان با خیلی‌ها مشورت می‌کرد و باید اول بررسی می‌کرد که در صورتی که کار متهورانه یا پرسروصدایی انجام دهد آیا می‌تواند حامی داشته باشد یا نه.

صنم عابدی: اما خانم آروین اصلاً اهل تحویل‌گرفتن خبرنگارها و چنین رفتارهایی نبودند. علاوه بر این، صحبت‌هایشان هم ثقیل بود و همۀ این موارد دست‌به‌دست هم می‌داد تا فعالیت‌هایشان آن‌طور که باید و شاید پوشش داده نشود.[…] من همیشه فکر می‌کردم کاش خانم دکتر آروین هم یک مقدار با خبرنگارها گرم‌تر می‌بود. درست است که روحیۀ ایشان جور دیگری بود و فکر می‌کردند ممکن است چنین رفتارهایی خیلی تمیز نباشد اما به نظر من گاهی لازم است فردی که هدف خوبی دارد، سعی کند با رسانه‌ها رفتاری صمیمانه‌تر داشته باشد. منظورم بحث مالی و اینکه به آن‌ها کارت هدیه یا چنین چیزهایی بدهد نیست، بلکه [نوعی] گرم‌گرفتن است […]. اگر خانم آروین هم چنین رفتاری داشت برای دیده‌شدن سایت شفاف خیلی بهتر بود. […] چون خانم آروین ثقیل صحبت می‌کرد کار خبرنگار سخت می‌شد. حتی فهم خیلی از صحبت‌ها برای خود من سخت بود. […] وقتی می‌خواستیم خبرهای خانم آروین را بزنیم این چالش را داشتیم که ایشان گاهی از بقیۀ اعضا سخت‌تر صحبت می‌کرد. به همین دلیل بعضی از خبرنگاران دوست نداشتند حرف‌های ایشان را بنویسند چون فکر می‌کردند سخت است و ممکن است اشتباه کنند. من از میان اعضای شورا کسی را نمی‌شناسم که مثل خانم آروین سخت صحبت کند. کلماتی به کار می‌بردند که من فقط از زبان ایشان شنیده بودم و نمی‌دانستم به چه معنا است، مثل «ثمن بخس». من این عبارت را نشنیده بودم و اولین بار موقعی که مشاور رسانه‌ای خانم آروین بودم به گوشم خورد.

محمود جواهریان: واقعاً افسوس می‌‌خوردم که کاش خانم آروین زیر بار تعامل بیشتر با بخش‌های مختلف شهرداری رفته بود یا کاش فلان مصاحبه را کرده بود. بعضاً یک خبرگزاری می‌آمد و می‌گفت که بارها با خانم آروین تماس گرفته‌ایم اما ایشان جواب ما را نداده ،درحالی‌که مثلاً نظر کارشناس کمیته هم این بوده که خانم آروین در فلان موضوع مصاحبه کند.

بهاره آروین: یادم می‌آید که در دورۀ شورا که با خبرنگاران مصاحبه می‌کردم و متن مصاحبه را برای تصحیح برایم می‌فرستادند، با یک‌جور وسواس و حال بدی این کار را انجام می‌دادم. اولاً از اینکه باید این کار را انجام دهم حالم خیلی بد بود، بعد هم به نظرم می‌آمد که خبرنگاران چقدر ضعیف‌اند چون من چهار تا حرف ساده می‌زدم و متنی که آن‌ها از حرف‌های من پیاده می‌کردند خیلی پرت بود.

بهاره آروین: من آدم رسانه و کارهای جنجالی نبودم و آن‌قدری که دیگر همکارانم در شورا دستاوردهای شفافیت را بولد می‌کردند من نمی‌کردم. یادم می‌آید که آقای هاشمی به تلویزیون رفته بود. از او پرسیده بودند سه تا از کارهای شورای پنجم را نام ببر و اولینش را گفته بود شفافیت.

بهاره آروین: به جز ماجراهای انتخابات، یکی-دو بار دیگر هم برایم پیش آمد که یک هجمۀ رسانه‌ای علیه من در فضای رسانه شکل گرفت. یک بار سر رأیم به تحقیق و تفحص از مؤسسۀ همشهری داستان درست شد. آن موقع برای نمایش آرا روی مانیتور صحن، از سیستم من استفاده می‌کردیم و، در فواصل رأی‌گیری، سیم اتصال لپ‌تاپ من به مانیتور را قطع می‌کردیم. از فیلم جلسه، تکۀ مربوط به قطع و وصل کردن سیم را جدا و پخش کردند و کلی فضاسازی راجع به آن شد که فلانی که دم از شفافیت آرا می‌زد، سیم مانیتور را می‌کشد که آرا پنهان بماند. البته بعداً به نظرم رسید که وسعت این فضاسازی محدودتر از آن چیزی بود که من فکر می‌‌کردم ولی باعث شد که من یک فایل صوتی منتشر کنم و دربارۀ این موضوع توضیح بدهم. هنوز هم اگر شما در توییتر اسم من را سرچ کنید، یکی از چهار-پنج مورد اول، مربوط به آن فیلم است.

به‌عنوان جمع‌بندی می‌توان گفت که ساختن تیمی از کارشناسان برای پیشبرد امور از اقدامات مهمی است که نماینده باید انجام دهد و بنابر مصاحبه‌های صورت‌گرفته باید در انتخاب افراد به جوانب مختلفی توجه داشته باشد. از طرفی این افراد باید یک‌دست باشند یعنی این حس در تیم ایجاد شود که برای هدفی واحد دور هم جمع‌ شده‌اند و از این نظر بین آن‌ها تفاوتی وجود ندارد، اما از طرف دیگر، لازم است تنوعی از ویژگی‌ها و توانمندی‌ها، از جمله داشتن تجربه و شناخت از سازمان هدف، توانایی شبکه‌سازی و برقراری تعاملات غیررسمی برای تسهیل پیشبرد امور، و همچین برخورداری از دید سیاسی در تحلیل رخدادها، در تیم وجود داشته باشد؛ نه به این معنا که تک‌تک افراد چنین ویژگی‌ها و توانمندی‌هایی داشته باشند اما درکل باید این ویژگی‌ها و توانمندی‌ها در برایند تیم موجود باشد.

بنابراین باید به این موضوع توجه داشت که تشکیل تیم متناسب با هدف بسیار مهم است و این تیم در طول زمان فعالیت کامل‌تر خواهد شد زیرا با شناخت بیشتر از آنچه مورد نیاز است، ضعف‌های کارشناسی پیشین مشخص شده و تغییرات لازم در ترکیب تیم اعمال خواهد شد. باید دانست که پشت هر پروژه‌ای که در نهادهای عمومی پیش می‌رود، نه یک فرد که یک تیم حضور دارد. تجربۀ کمیته شفافیت نمونه‌ای از «تیم‌شدن» افرادی است که دور هم جمع شده بودند.

*

اما موضوع دیگری که از مجموع مصاحبه‌ها با اعضای کمیتۀ شفافیت می‌توان به آن پی برد این است که پس از تشکیل تیم و انتخاب افراد مناسبِ مورد نیاز، مدیریت این تیم و فراهم‌آوردن فضا و شرایط کاری مناسب برای اعضای تیم امری است که نباید مورد غفلت قرار گیرد.

مرور تجربۀ اعضای تیم کمیتۀ شفافیت از نقش‌آفرینی در پروژۀ شفافیت، وضعیت پارادوکسیکالی را نشان می‌دهد. از یک طرف عناصر رضایت‌بخش چشم‌گیری همچون سلامت فضای کاری بین اعضای کمیته، امکان انجام کار معنی‌دار و مرتبط با رشته، انسجام تیمی و یادگیری‌های ضمن کار وجود دارد. از طرف دیگر، در تجربه کاری اعضا، عناصر ناراضی‌کننده جدی‌ای هم همچون بی‌ثباتی شرایط کاری، استرس بالا و تنش در رابطه مدیر تیم و دیگر اعضا و احساس عادلانه نبودن این رابطه و حمایت کافی دریافت نکردن و احساس فرسودگی ناشی از پیش نرفتن کارها (یا عدم تناسب نتایج به‌دست‌آمده با حجم بالای تلاش‌های صورت‌گرفته) به چشم می‌خورد. اشاره تعدادی از اعضای تیم به اینکه در مقاطعی، تصمیم جدی به عدم ادامه همکاری با کمیته شفافیت گرفته بودند اما درنهایت به همکاری خود ادامه داده بودند نشان می‌دهد که نکات مثبت و منفی کار در کمیتۀ شفافیت هر دو تا چه حد برای اعضا پررنگ و وزین بوده است.

نجمه طاهری: حتی برای خود من، هر چند وقت یک‌ بار که می‌گفتم «من می‌خواهم بروم» با خانم آروین صحبت می‌کردیم، جلسه می‌گذاشتیم، با آقای جواهریان حرف می‌زدیم، تقسیم‌کار می‌کردیم و مثلاً می‌گفتیم فلان شیوه را به کار بگیریم تا کار آسان‌تر شود. شاید درنهایت خیلی هم مفید نبود اما می‌خواهم بگویم برای آن آدم‌هایی که تیم می‌خواست آن‌ها را نگه دارد، تلاش‌هایی برای حل چالش‌های حضورشان در تیم می‌شد.

سمیه فروغی: من در کمیته از یک‌سری چیزها مثل فضای رابطۀ رئیس و مرئوسی، بحث حقوق، نحوۀ پشتیبانی‌ها و حمایت‌ها و نحوۀ استفاده از ظرفیت‌های خودم رضایت نداشتم ولی همچنان به کار ادامه می‌دادم، چون همچنان کفۀ یک چیزهایی برای من سنگین بود. […] خلاصه چند بار گفتم از کمیته خداحافظی می‌کنم و بعد خانم دکتر می‌گفتند که حالا بیا یک جلسه حضوری صحبت کنیم و در جلسۀ حضوری ایشان مسائل را می‌پذیرفتند.

به نظر می‌رسد اوج سختی کار در کمیتۀ شفافیت در رابطۀ رئيس کمیته با کارشناسان نمود داشته است و البته رئیس کمیته نیز به این موضوع واقف بوده است:

بهاره آروین: فیدبکی که از بچه‌‌های تیم می‌‌گرفتم این بود که آدم سخت‌گیری هستم که دارم همه را اذیت می‌‌کنم. اینکه چرا نمی‌توانم با تیمم خوب و خوش رفتار کنم هم بار می‌‌شد بر آن احساس بی‌‌کفایتی‌ای که قبلاً گفتم. به نظر می‌‌رسید من به تیم انرژی نمی‌‌دهم و تیم هم به من انرژی نمی‌‌دهد. یعنی ما انرژی‌‌های همدیگر را کم می‌کردیم، لذا فضای تیم هم برای من فضای انرژی‌آوری نبود. از فضای شورا و شهرداری خیلی بهتر بود. واقعاً آن عصبانیت‌‌ها و تنش‌‌هایی که من با اعضای شورا داشتم را در تیم نداشتم، ولی این طرف هم من به شکل دیگری مدام این فیدبک را می‌‌گرفتم که انگار بلد نیستم به‌عنوان یک مدیر کار را پیش ببرم. این فیدبک را می‌گرفتم که آدم خوب و آدم حسابی هستم، ولی هیچ‌وقت این فیدبک را نمی‌‌گرفتم که مدیر خوبی هستم. این را از تیم می‌‌گرفتم که برای کارهای خوبی که می‌خواهیم انجام دهیم و به خاطر رضای خدا تحمل می‌کنیم. یعنی انگیزۀ ما برای انجام کار بود که ما را پیش می‌برد و نه اتکا و همراهی یکدیگر. از وقتی که ندا به تیم اضافه شد، تیم یک مقدار مسیرش را از من جدا کرد و من از این بابت خوشحال بودم چون انگار آن طرف، اعضای تیم داشتند یک ساپورتی به هم می‌‌دادند که اگر من خیلی آن وسط اختلال ایجاد نمی‌‌کردم، به تک‌‌تک اعضا انرژی می‌‌داد. ولی باز هم من از آن انرژی بهره‌‌مند نبودم و خیلی انرژی‌ای‌ تزریق نمی‌‌کردم. تیم خودش داشت به یک شکلی کار را پیش می‌‌برد و به من ربطی نداشت.

به علاوه، احساس استرس و فرسودگی، نه‌فقط در تجربۀ کارشناسان کمیته، که در تجربۀ رئیس کمیته نیز حضور داشت:

بهاره آروین: در طول چهار سال، استرس من با گذر زمان کمتر نشد و نشانه‌اش هم آن بود که از بعد از عید ۱۴۰۰، من و نجمه واقعاً روزشمار گذاشته بودیم که کی ۱۴مرداد می‌‌شود. یک شکی هم داشتیم که پایان دوره اول شهریور باشد و نه ۱۴مرداد و من احساس می‌‌کردم یک روز هم بیشتر از ۱۴ مرداد نمی‌‌توانم ادامه دهم. یعنی روز به روزش انگار برای من یک باری بود. مثل این‌ زندانی‌ها بودم که روزها را روی دیوار خط می‌کشند. واقعاً این‌طوری بود. فقط دلم می‌‌خواست دوره تمام شود و من مسئولیتی روی دوشم نباشد و راحت باشم. الان یک‌سال‌وخرده‌‌ای است که هر کس از من می‌پرسد چه خبر، می‌‌گویم دارم استراحت می‌‌کنم و خیلی هم خودم را شایستۀ این استراحت می‌‌بینم و هیچ مشکلی هم با آن ندارم. حتی احساس می‌‌کنم می‌‌توانم تا آخر عمرم استراحت کنم. احساس می‌‌کنم این‌قدر در آن چهار سال انرژی گذاشتم و دویدم و خسته و درمانده شدم که شایستۀ این احترام هستم.

این‌طور نبود که کمیتۀ شفافیت هیچ اقدامی برای بهبود شرایط و فضای کار اعضای خود انجام ندهد، ولی به نظر می‌رسد اقدامات صورت‌گرفته تأثیر لازم را در کاهش استرس و فرسودگی شرایط کار در پی نداشته است:

بهاره آروین: به اهمیت اینکه آدم‌ها باید حس خوبی از فرایند کار بگیرند واقف بودیم و هی سعی می‌کردیم سیستم را طوری بچینیم که این اتفاق بیفتد و یک کارهایی هم در این راستا کردیم. مثلاً همان‌طور که گفتید، یک نفر را برای مشاورۀ منابع انسانی آوردیم. یا من ندا را به تیم اضافه کردم. اتفاقاً این کار بر خلاف نظر مشاور منابع انسانی بود. توصیۀ او این بود که دوست قدیمی و صمیمی‌ام را وارد فضایی که تعاملاتمان در آن این‌قدر پراسترس است نکنم. ولی من ندا را آوردم و همیشه هم به ندا می‌‌گفتم درست است که تو به کارهای کمیته ورود محتوایی نداری، ولی برای تیم یک کارکردی را محقق می‌‌کنی که شاید هیچ ‌کس دیگری نتواند محقق کند. خلاصه کارهایی برای بهبود فضای کاری تیم و مدیریت منابع انسانی تیم در این مدت کردیم، ولی روی این موضوع متمرکز نبودیم. یعنی با آن سطح از انرژی و استرسی که داشتم خودِ کار شفافیت را پیش می‌‌بردم، تیم را تجهیز نمی‌‌کردم. اولاً، تازه وقتی سیستم به پِت‌‌پِت می‌‌افتاد یادم می‌‌افتاد که باید یک فکری کرد. ثانیاً کارهایی که می‌کردیم هم متمرکز و برنامه‌‌ریزی‌‌شده نبود. البته اعضای تیم هم کمک می‌‌کردند. باز این از آن حوزه‌‌هایی بود که من چون هیچ ورودی نداشتم، واگذارکردن آن به دیگران باعث شد اتفاقات نسبتاً بهتری بیفتد. به ندا واگذار کردم. دورهمی‌‌هایی که بچه‌‌ها می‌‌چیدند واقعاً ثمربخش‌‌ بود.

نجمه طاهری: در تیم راهبری به این فکر می‌کردیم که چه‌کار کنیم که کار ساده‌تر باشد، روابط بهتر شکل بگیرد، کار براساس روال‌ها انجام شود، دردسر و ناراحتی کمتری پیش بیاید و از این دست چیزها. […] همین که ارتباط خانم آروین با کارشناس‌‌ها را در کمترین حد خودش نگه داشتیم یکی از نمودهای تلاش‌هایمان برای کاهش فشار و استرس بود. هم خانم آروین ترجیح می‌داد که با تعداد کمتری در ارتباط مستقیم باشد و هم بچه‌ها ابراز می‌کردند که وقتی با من به‌عنوان واسط صحبت می‌کنند بهتر است. می‌خواهم بگویم این مسئله که حجم و فشار کاری کارشناسان بالاست درک می‌شد و ما با خانم آروین جلسات زیادی حول همین مسئله داشتیم. می‌گفتیم کار این‌جوری نمی‌چرخد. چه کار کنیم؟

با ترکیب‌های مختلفی از اعضای گروه راهبری با خانم آروین جلسه برگزار می‌کردیم. راجع به اینکه چطوری تقسیم‌‌کار کنیم که شرایط بهتر شود صحبت می‌کردیم. من هی چارت می‌‌کشیدم. چند مدل چارت در پاورپوینت کشیده بودم که چه کسی چه کار کند و چطور تقسیم‌‌کار کنیم که سیستم روان‌‌تر بگذرد. واقعاً فکر می‌کنم میزان بازاندیشی‌ای که ما داشتیم را هیچ‌‌کس در شورا نداشت. فکر نمی‌کنم عضو دیگری طی چهارسال این تعداد جلسه‌ای که ما برای بازنگری در مدل کاری‌مان برگزار کردیم را برگزار کند. ولی شاید خروجی این تلاش‌های ما واقعاً آن خروجی‌ای که باید باشد نبود، یعنی آن‌طور که باید به کم‌شدن استرس و کم‌شدن فشار کاری نمی‌انجامید. شاید برای مدت کوتاهی یک ‌چیزهایی بهتر می‌‌شد ولی پایدار نبود. شاید کوتاه‌بودن طول مدت کار -یک دورۀ چهارساله- و اینکه تو آیندۀ بلندمدتی برای تیم نمی‌دیدی در این اتفاق بی‌تأثیر نبود. هدف ما این بود که در این فرصت کوتاه بیشترین کاری که می‌‌توانیم را به پایدارترین شکل ممکن انجام دهیم و همین موضوع باعث بیشترشدن استرس می‌شد. شاید هم یکی از دلایل اینکه تغییری در اوضاع به وجود نمی‌آمد این بود که ما، انگار هم‌زمان با اضافه‌کردن نیرو، کار را هم گسترده می‌کردیم یا کار جدید تعریف می‌کردیم و این باعث می‌شد فشار کار کم نشود.

تجربۀ تیم کمیتۀ شفافیت نشان می‌دهد سرمایه‌گذاری روی شیوه‌های مدیریت پروژه و مدیریت منابع انسانی مهم است حتی اگر صرفاً داریم راجع به یک دورۀ محدود چهارساله صحبت می‌کنیم. تیمی که با جدیت در حال فعالیت است، لاجرم با مسائل مختلفی در حوزۀ منابع انسانی و مدیریت پروژه روبه‌رو خواهد شد و مهم است که بتواند به‌نحو کارآمدی این مسائل را مدیریت کند:

سید محمود جواهریان: درمورد خانم آروین و کمیتۀ شفافیت به نظرم می‌‌شد تحت شرایط بهتری این تجربیات را حاصل کرد تا تیم خانم آروین همیشه برای خانم آروین و برای کمیتۀ شفافیت بماند. یعنی ما نباید این‌قدر لود را روی آدم‌‌ها بالا ببریم که طرف یک جایی یکهو بسوزد و بگوید من دیگر نیستم. کمااینکه بالاخره ما چندتا کارشناس مصدوم داشتیم که در طول دوره همکاری را رها کردند یا شل کردند و فاصله گرفتند و گفتند این حرارت و استرس ما را می‌سوزاند. به نظرم حتماً می‌شد بهتر از این کار کرد که اعضای تیم سرحال و زنده بمانند و ظرفیت همکاری‌های بعدی از دست نرود. […] به نظرم یک علت اینکه تیم کمیتۀ شفافیت در شورا باقی نماند همین مسئله بود. عموم کسانی هم که با کمیته همکاری می‌‌کردند تجربۀ کاری کمی داشتند و به نظرم بعضی از این‌ها تصور کردند که همه‌جا شرایط کار همین‌جوری است. من اگر روزی بشنوم بعضی از این افراد دیگر سر کار نرفته‌‌اند تعجب نمی‌‌کنم. کار ما در افراد واقعاً فرسودگی ایجاد کرد. کلاً بحث مدیریت منابع انسانی در کمیتۀ شفافیت ضعیف بود و فرسودگی ایجاد کرد.

«پشت هر نماینده و مدیر موفقی تیمی وجود دارد که ممکن است حتی از نامشان آگاه نباشیم.»


سؤالاتی جهت بحث و بررسی بیشتر:

  1. عملکردِ خوب یک تیم تا چه حد نتیجۀ کنارهم‌قرارگرفتن افرادی با ویژگی‌های مناسب است، و تا چه حد نتیجۀ شیوۀ مدیریت و راهبری تیم؟
  2. ترکیب مناسب تیم پشتیبان برای هر یک از سه نقش سیاست‌گذار، ناظر و مجری چیست؟
  3. به جز بهره‌مندی از تیمی از کارشناسان، چه شیوه‌های دیگری برای پشتیبانی تخصصی از سیاست‌گذار، ناظر و مجری می‌توان پیشنهاد داد؟
  4. تیم‌هایی که برای انجام فعالیتی در بازه زمانی محدود و مشخص  شکل می‌گیرند چطور می‌توانند میان برنامه‌ریزی برای رسیدن به اهداف خود و سرمایه‌گذاری روی مدیریت منابع انسانی، که خود نیازمند صرف زمان و انرژی قابل توجه است، تعادل برقرار کنند؟

 

[۱] در شورای شهر، ذیل کمیسیون‌های تخصصی، کمیته‌های مختلفی نیز وجود دارند که ریاست هر کدام از آن‌ها بر عهدۀ یکی از اعضای کمیسیون بالادست است (اعضای کمیسیون‌ها را نمایندگان شور ا تشکیل می‌دهند). تا پیش از دورۀ پنجم، کمیته‌ای به نام کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند در شورا وجود نداشت. این کمیته، در هفته‌های ابتدایی شورای پنجم، به پیشنهاد بهاره آروین، ذیل کمیسیون برنامه و بودجه تشکیل شد و آروین ریاست آن را بر عهده گرفت.

[۲] مشاور کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۳] مشاور بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۴] سمیه فروغی، کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۵] سیدمحمدمهدی ریوندی، کارشناس کمیتۀ شفافیت  و شهر هوشمند

[۶] مشاور کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۷] یاسر ملایی، کارشناس همکارِ بهاره آروین در کمیسیون برنامه و بودجه

[۸] رئیس اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» ومشاور کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۹] مسئول‌دفتر بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۰] معاون «شهرسازی و معماری» شهرداری تهران در دورۀ پنجم شورای شهر، هم‌زمان با تصدی سِمَت شهردار توسط پیروز حناچی

[۱۱] نمایندۀ اداره‌کل‌های «امور مالی و اموال» و «حقوقی» شهرداری در اجرای مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری»

[۱۲] کارشناس کمیسیون سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری

[۱۳] کارشناس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر

[۱۴] کارشناس دفتر بهاره آروین و رئیس دبیرخانۀ ستاد ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد شهرداری تهران در دورة بعد از آن

[۱۵] پریسا مختاباد، کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۶] (نام مستعار) کارشناس سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه امور مالی

[۱۷] مدیرعامل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران

[۱۸] محسن هاشمی، عضو و رئیس پنجمین دورۀ شورای شهر تهران

[۱۹] سید حسن رسولی، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و رئیس کمیتۀ «تشکیلات و منابع انسانی» شورا ذیل کمیسیون «برنامه و بودجه»

[۲۰] مرتضی الویری، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و رئیس کمیسیون «برنامه و بودجه»

[۲۱] زهرا صدراعظم نوری، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و رئیس کمیسیون «سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری» شورا

[۲۲] رئیس سازمان املاک شهرداری تهران

[۲۳] مشاور رسانه‌ای بهاره آروین

[۲۴] دبیر کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۲۵] کارشناس کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۲۶] توکن (token) ابزاری سخت‌افزاری یا نرم‌افزاری است که در رمزنگاری و رمزگشایی اسناد و امضای دیجیتال، برای تأیید هویت افراد استفاده می‌شود و به ازای هر فرد حقیقی یا حقوقی تعریف می‌شود.

کمیته شفافیت در حباب خود

ممکن است برای تیم پیش‌برندۀ یک ایدهْ اهداف و اقدامات واضح و بدیهی باشد، اما برای افراد بیرونی لزوماً این‌طور نیست.

اقدام فعال برای شناساندن ایده، اهداف و اقدامات به دیگر بازیگران می‌تواند به کشف ظرفیت‌های همکاری و هم‌افزایی بیانجامد که در غیر این صورت، کشف‌ناشده باقی می‌ماند یا با تأخیر زمانی قابل‌توجه کشف می‌شود.


به نظر می‌رسد برای اعضای کمیتۀ شفافیت، هدف از شفافیت و مکانیسم اثرگذاری آن، اقدامات دردست‌انجام، نتایج به‌دست‌آمده و موانع و چالش‌های پیشبرد پروژۀ شفافیت روشن و جاافتاده بود. اما آیا می‌توانیم همین گزاره را درخصوص افرادی از مجموعۀ شورا و شهرداری که عضو تیم کمیتۀ شفافیت نبودند، خواه با آن تعامل مستقیم داشتند و خواه نداشتند، نیز مطرح کنیم؟ دیگران پروژۀ شفافیت را چگونه می‌دیدند و از اهداف پروژه، شیوۀ پیشبرد و نتایج به‌دست‌آمده چه می‌دانستند؟ در ادامۀ متن حاضر، پاسخ به این سؤال را از لابه‌لای مصاحبه‌ها دنبال می‌کنیم.

*

در طول دورۀ چهارساله، تغییرات زیادی در ترکیب تیم کمیتۀ شفافیت رخ داد؛ افرادی اضافه شدند، افرادی تیم را ترک کردند و حضور افراد ثابت نیز شدت و ضعف داشت. از جمله کسانی که در نیمۀ دوم دوره به تیم کمیته پیوستند دو تن از کارشناسان کمیسیون‌های شورا بودند که از اواخر سال سوم دورۀ پنجم، همکاری خودشان را با کمیتۀ شفافیت در حوزۀ شهرسازی آغاز کردند. بنا بر روایت این دو تن، آشنایی آن‌ها با فعالیت‌های کمیتۀ شفافیت اتفاقی بود و آن‌ها پیش از این رخدادِ اتفاقی تصور دقیقی از اینکه کمیتۀ شفافیت چه ایده‌ای را دنبال می‌کند، دستورکارهایش چیست، در حوزۀ شهرسازی چه موضوعاتی را پیش برده است، و اساساً اینکه یک تیم پشت پروژۀ شفافیت است نداشتند.

امیرحسین عبدالله‌زاده[۱]: ما در میانۀ دورۀ پنجم با دوستان کمیتۀ شفافیت آشنا شدیم و، قبل از آن، همیشه از بچه‌های کمیته و تیمی که خانم آروین داشتند دور بودیم. آن موقع ما کمیتۀ شفافیت را با شخص خانم آروین می‌شناختیم و نمی‌دانستیم که تیم و گروه شبه‌منسجمی دارند با ایشان کار می‌کنند، موضوعات در آن تیم نظریه‌پردازی می‌شود و پیش می‌رود. من فکر می‌کردم کارهایی که انجام‌گرفته قائم به شخص ایشان بوده است […] یعنی یک بار جلسه‌ای مشترک بین خانم آروین و خانم نوری[۲] برقرار بود. […] خانم نوری هم من را به‌عنوان کارشناس مرتبط در حوزۀ خدمات شهری معرفی کردند. از آنجا بود که ارتباط ما با خانم آروین شروع شد […] این را هم اضافه کنم که آن موقع که همکاری ما با خانم آروین شروع شد، آقای ریوندی[۳]، کارشناس و نمایندۀ خانم آروین در امور مربوط به حوزۀ شهرسازی، از کمیته رفته بودند و در نبود ایشان خلائی در کمیته ایجاد شده بود. شاید اگر آقای ریوندی در کمیته می‌ماند همکاری ما با کمیته آن‌قدری که جدی شد جدی نمی‌شد.

این‌طور نبود که این افراد هیچ اطلاعی از فعالیت‌های بهاره آروین و بحث شفافیت نداشته باشند. برای مثال، فردی که عضو کمیسیون شهرسازی بود، به‌عنوان کارشناس کمیسیون تخصصی که طرح به آن ارجاع شده بود، در بررسی طرح «الزام شهرداری تهران به انتشار اطلاعات شهرسازی» نقش داشت اما حتی در آن زمان هم این تصور را نداشت که پشت این طرح ایده‌ای بزرگ‌تر و یک تیم قرار دارد.

مهدی عزیزی[۴]: زمانی که کمیتۀ شفافیت طرح این مصوبه[۵] را به شورا ارائه کرد، ما هنوز به‌صورت مستقیم با کمیته کار نمی‌کردیم. اما خب طبق روال، این طرح برای بررسی به کمیسیون شهرسازی ارجاع شد و به دست ما رسید. […] آن موقع من هیچ ایده‌ای نداشتم که پشت این طرحی که تحت عنوان انتشار عمومی اطلاعات شهرسازی دارد مصوب می‌شود هدف بزرگ‌تری وجود دارد که، با ایجاد شفافیت در عملکرد شهرداری، تعارض منافع‌ آشکار شود. نمی‌دانستیم ماجرا فقط شفافیت حوزۀ شهرسازی نیست و در بقیۀ حوزه‌ها هم اقداماتی انجام شده یا در دست انجام است. می‌فهمیدیم که تصویب و اجرای این طرح کار خوبی است، اما فکر نمی‌کردیم ایدۀ مشخصی پشت آن باشد و اصلاً با این دید طرح را بررسی نکردیم. بعد که با کمیتۀ شفافیت آشنا شدیم و دوستان کمیته یک مقدار برایمان توضیح دادند، فهمیدیم که پشت این مصوبه، و دیگر مصوبه‌های مربوط به شفافیت، مبانی نظری مشخصی وجود داشته است

این در حالی است که آن‌طور که این دو تن نقل می‌کنند، بعد از آشنایی با پروژۀ شفافیت و فعالیت‌های کمیته متوجه شدند که دغدغه و صورت‌سؤالات مشترکی بین ایشان و کمیته وجود دارد و زمینه‌ای مناسب برای تعامل و هم‌افزایی فراهم است.

امیرحسین عبدالله‌زاده: ما شاید تا پیش از آن، اصلاح فرایندها را به‌صورت کور انجام می‌دادیم؛ انگار صرفاً می‌خواستیم فرایندهای دستی در شهرداری را الکترونیکی کنیم. پاسخی برای کسانی که می‌گفتند سامانه‌های الکترونیکی به درد نمی‌خورند و کارآمدی‌شان نسبت به سیستم دستی پایین‌تر است یا این کارها فقط به درد سوسول‌بازی و لوس‌بازی می‌خورد نداشتیم. من بعد از آشنایی با خانم آروین افق بالاتری را دیدم، مثل وقتی که شما به کوهستان می‌روید و یک قله را فتح می‌کنید، بعد می‌بینید یک‌سری قله‌ها و عرصه‌های جدید پیش روی شما قرار گرفته است […] افق ما در انتهای شورای چهارم و ابتدای شورای پنجم این بود که بیاییم یک‌سری فرایندهای حوزۀ شهرسازی و حوزۀ خدمات شهری را اصلاح کنیم و فرایندها و ساختارهای جدید تعریف کنیم؛ مثلاً برای کمیته‌های نما[۶] یا شورای معماری[۷] ساختار تعریف کنیم. اواسط شورای پنجم گفتیم این قله فتح شد، حالا بیاییم این فرایندهای جدید و اصلاح‌شده را به‌صورت هوشمند دربیاوریم و این شد قلۀ جدید ما.
اما خب افق ما سال آخر شورای پنجم تغییر کرد. آنجا بود که گفتیم برویم هوشمندسازی را به کار بگیریم برای اینکه شفافیت ایجاد شود و، از آن بالاتر، افق جدیدتر این بود که با ایجاد شفافیت به مدیریت تعارض منافع برسیم و از اینجا شروع کنیم به اصلاح واقعی فرایندها، و نابسامانی‌های حوزۀ شهرسازی و معماری را رفع کنیم. الان به نظرم مسخره می‌آید، اما تا پیش از آن، مثلاً اواخر دورۀ چهارم، ما اصلاً به فکر انتشار عمومی یا به فکر اینکه یک سامانۀ مردمی درست کنیم نبودیم و نگاه خود ما هم این بود که باید سیستم را ببندیم و سیستمْ باز و شفاف نباشد. پس نقطۀ شروع ما جای دیگری بود، اما خط ما با خط خانم آروین و کمیتۀ شفافیت کم‌کم به هم نزدیک شد تا درنهایت به هم رسید.

به نظر می‌رسد وضعیت مشابهی نیز در رابطه با آگاهی دیگر اعضای شورای شهر از فعالیت‌های کمیتۀ شفافیت وجود دارد، چراکه حتی رئیس شورای پنجم، که به‌واسطۀ عضویت در هیئت‌رئیسه، از نزدیک با بهاره آروین در ارتباط بود، اطلاعاتی کلی و نادقیق از پروژۀ شفافیت داشت. موضوعاتی که ایشان به‌عنوان لوازم پیاده‌سازی ایدۀ شفافیت مطرح می‌کرد، مواردی بود که، بنا بر مصاحبه‌های انجام‌گرفته و همچنین مستندات موجود از عملکرد کمیتۀ شفافیت، مورد توجه کمیتۀ شفافیت قرار گرفته بود:

محسن هاشمی[۸]: یک مسئلۀ دیگر در بحث انتشار اطلاعات رعایت محرمانگی بود […] مسئلۀ مهم دیگری که در رابطه با انتشار اطلاعات روی سامانۀ وجود داشت و ما نمی‌توانستیم آن را حل کنیم راستی‌آزمایی اطلاعات بود […] مسئلۀ دیگر به‌روزرسانی سامانه بود. شما در شهرداری، هر لحظه دارید دیتای جدید تولید می‌کنید. […] سؤال این بود که آیا این اطلاعات، به‌‌صورت real time (بی‌درنگ)، روی سامانۀ شفافیت به‌روز می‌شود؟ به‌روزرسانی‌نشدن این اطلاعات می‌توانست مشکلات زیادی ایجاد کند […] کار اصولی این است که دیتاها در پایین‌ترین سطح سازمان ایجاد شود و از طریق یک بستر نرم‌افزاری قوی از پایین‌ترین سطح تا بالاترین سطح مدیریت شود. درواقع نباید این‌طور باشد که دیتا به‌صورت دستی در سامانۀ شفافیت وارد شود. سامانه باید این توانایی را داشته باشد که، از طریق ارتباطات کامپیوتری، دیتا را بگیرد و هوشمند باشد و اشتباهات و تناقضات را اعلام كند.

برخی از آن‌ها، مثل رعایت ملاحظات مربوط به حفظ حریم شخصی، در فرایند انتشار اعمال شده بود، برای مثال:

سمیه فروغی[۹]: مثلاً ما گفتیم در اطلاعاتی که از قراردادها منتشر می‌شود، کد اقتصادی شرکت طرف قرارداد و همچنین کدملی مدیرعامل شرکت -یا اگر طرف قرارداد، شخص حقیقی است، کدملی طرف قرارداد- هم باشد. کدملی را برای این گفتیم منتشر شود که نام مدیرعامل یونیک نیست و نیاز به اطلاعاتی بود که هویت فرد را دقیق مشخص کند. یادم است که خیلی سرش بحث شد. مشاوران حقوقی ما در کمیتۀ شفافیت می‌گفتند کدملی کسی که طرف قرارداد شهرداری می‌شود جزء حریم شخصی نیست، اما حقوقی‌‌های شهرداری می‌‌گفتند هست و صاحب اطلاعات می‌‌تواند ما را مورد پیگرد قرار بدهد. یا مثلاً درمورد شرح‌خدمات قرارداد می‌گفتند که جزء اسرار تجاری شرکت است و شرکت می‌تواند بابت انتشار آن از ما شکایت کند. حالا برای این‌ها راهکار پیدا کردیم. قرار شد شهرداری در آگهی معاملاتش قید کند که هر کس طرف قرارداد شهرداری می‌شود، فلان اطلاعاتش روی شفاف می‌رود.

حسن محمدحسن‌زاده[۱۰]: دوستان شورا اصرار زیادی داشتند که شفافیت باید کامل باشد و اگر [در معاملات ملکی] مثلاً اطلاعات پلاک ثبتی نباشد، شفافیت کامل نیست […] ما تأکید می‌کردیم که پیامد انتشار پلاک ثبتی فقط برای طلبکاران شهرداری نیست که ملکشان از آن‌ها گرفته شود، بلکه خطراتی هم برای خود شهرداری دارد […] می‌توانم بگویم سه-چهار جلسه با تیم کمیتۀ شفافیت رفت‌وبرگشت داشتیم تا توانستیم آن‌ها را راضی کنیم که پلاک ثبتی اعلام نشود […] تیم کمیتۀ شفافیت بالاخره بپذیرند که پلاک ثبتی در حیطۀ خصوصیِ کسی است که ملک را از شهرداری در قالب تهاتر و یا نقدی خریده و لازم نیست همۀ اطلاعات منتشر گردد.

و برخی دیگر، مثل اطمینان از صحت، جامعیت و به‌روزبودن اطلاعات منتشرشده روی سایت شفاف و همچنین مکانیزه‌شدن فرایند انتشار اطلاعات، از موضوعاتی بود که کمیته به‌جد پیگیر اجرایی‌شدن آن بود، و اقدامات وسیعی نیز در راستای آن انجام گرفت.

محمد فرجود[۱۱]: در حوزۀ قراردادها، سازمان فاوا توانست فرایند ثبت و انتشار اطلاعات را تا حد زیادی سامانه‌ای و اتوماتیک کند. البته رسیدن به نقطه‌ای که سامانۀ قراردادها در تک‌تک واحدهای زیرمجموعۀ شهرداری راه‌اندازی شود یک‌سال‌‌ونیم زمان برد. در طول این مدت کمیتۀ شفافیت به‌طور مرتب با واحدهای مختلف جلسه می‌گذاشت و خانم آروین و ما نظارت داشتیم تا سامانۀ قراردادها در مثلاً بیست واحد از سی واحدی که از این سامانه استفاده نمی‌کردند ایجاد و راه‌اندازی شود. درخصوص آن واحدهای باقی‌مانده هم باز خانم آروین جلسه می‌گذاشت و ما هم در جلسات شرکت می‌کردیم. کار خیلی سختی بود‌. منتها از منظر شفافیت و انتشار اطلاعات، با راه‌اندازی این سامانه، اطلاعات قراردادها پس از ثبت در سامانه به‌صورت اتوماتیک روی سایت شفاف قرار می‌گرفت.

نجمه طاهری[۱۲]: یکی از دغدغه‌های اصلی ما این بود که مطمئن شویم اطلاعات تمام معاملات شهرداری در سامانۀ معاملات ثبت می‌شود. راهکاری که به ذهنمان رسید این بود که شهرداری سامانۀ معاملات را به سامانۀ مالی وصل کند و هر وقت هر کس خواست امور مالی مربوط به یک قرارداد را در سامانۀ مالی پیش ببرد، سامانه چک کند که آیا اطلاعات این قرارداد قبلاً در سامانۀ معاملات ثبت شده یا نه و اگر نشده، کار پیش نرود. مشکلی که وجود داشت این بود که بین اطلاعاتی که از قبل در رابطه با قراردادهای شهرداری در این دو سامانه ثبت شده بود تعداد زیادی مغایرت وجود داشت و این مغایرت‌ها باید رفع می‌شد تا بتوان دو سامانه را به هم وصل کرد. […] ما یکی-دو ماهی درگیر این موضوع بودیم. بعد که مغایرت‌ها صفر شد، گفتیم خب حالا دو سامانه را اتصال بدهید. […] حالا دو تا سامانه به هم وصل شد، فهمیدیم در سامانۀ مالی آیتمی وجود دارد به نام «عامل هزینه» که از طریق آن می‌شود برای یک قرارداد هزینه‌ای درخواست تأمین وجه داد، بدون آنکه آن قرارداد در سامانۀ معاملات ثبت شده باشد. خب افتادیم دنبال بستن عامل هزینه. […] بعد که سراغ قراردادهای درآمدی رفتیم، دیدیم که آن طرف هم عامل درآمد وجود دارد، باید آن را هم برای اطمینان از ثبت تمام قراردادهای درآمدی شهرداری ببندیم.

دقیق‌ترین گزارش رئیس شورا از دستاوردهای پروژۀ شفافیت مربوط به شفافیت آرای نمایندگان شورا می‌شود که آن هم بیش از آنکه ماحصل اقدامات بهاره آروین و کمیتۀ شفافیت بوده باشد، خروجی تصمیم جمعی اعضای شورا بوده است، و البته اعضای شورا، از جمله رئیس شورا، به‌طور روزمره با آن سروکار داشتند:

محسن هاشمی: روزی که شورای پنجم فعالیت خود را آغاز کرد، بر اساس همین شعار شفافیت و شهر شیشه‌ای، گفته شد شورای شهر هم باید شیشه‌ای شود، یعنی باید مشخص باشد هر عضو چه رأیی می‌دهد. […] در مجلس شورای اسلامی شفافیت آرا هنوز رأی نیاورده ولی در شورای شهر رأی آورد. یعنی ما رأی را شفاف داشتیم؛ همه رأی می‌دادیم و مشخص بود که کجا مثبت رأی داده‌ایم و کجا منفی، البته به‌جز در مواردی مثل انتخاب شهردار و رئیس شورای شهر یا برخی موارد معدود دیگر، ولی در ۹۹ درصد موارد رأی‌گیری‌ها شفاف بود. این تصمیمی بود که اصولگراها روی آن مانور داده‌اند و تابه‌حال هم نتوانسته‌اند آن را انجام دهند، ولی در شورای شهر پنجم این اتفاق افتاد. […] شورای پنجم یکدست بود [همه اصلاح‌طلب بودند] و ما از نحوۀ صحبت‌کردن همدیگر در صحن می‌فهمیدیم چه کسی منفی است و چه کسی مثبت. یعنی خیلی مشخص بود و مشکلی پیدا نکردیم. فقط در موضوعاتی که بحث رانت مطرح بود به مشکل می‌خوردیم، مثل موضوع باغات. چون مثلاً اگر یک ملکی را شما بگویید باغ است یا نیست قیمت آن ۷۰ درصد تغییر می‌کند. اما با اینکه فشار بیرونی زیادی روی اعضا بود، رأی‌گیری همچنان علنی بود. آن‌هایی هم که حساس بودند بلند می‌شدند و علنی دفاع می‌کردند. درواقع چون یکدست بودیم، می‌توانم بگویم به مشکل خاصی برنخوردیم.

از آنچه تا بدین جا گفته شد این‌طور برمی‌آید که هم‌محیط‌بودنِ اعضا، کمیسیون‌ها و کمیته‌های شورا به این معنی نیست که به‌طور سیستماتیک در جریان فعالیت‌های یکدیگر قرار می‌گیرند. حتی با اینکه کمیتۀ شفافیت اهتمام جدی نسبت به مستندکردن فعالیت‌های خود و انتشار آن در صفحات فضای مجازی خود داشت، به نظر می‌رسد، دست‌کم در مجموعۀ شورا، این اطلاع‌رسانی‌ها مخاطب خود را پیدا نکرده بود.

ممکن است گفته شود که اعضای شورا (و کمیسیون‌ها و کمیته‌ها)، حتی اگر به‌صورت جزئی در جریان فعالیت‌های یکدیگر قرار گیرند، به دلیل رقابت‌های سیاسی و تفاوت در اولویت‌ها، باز هم تفاوت چندانی در میزان و عمق تعامل و همکاری آن‌ها با یکدیگر ایجاد نخواهد شد:

سید محمود جواهریان[۱۳]: اعضای شورا ۲۱ نفر آدم هم‌‌ارز هستند و هیچ‌کس رئیس کس دیگری نیست. همه با هم برابرند. به‌خصوص درمورد شورای پنجم و ششم که اعضای شورا همگی در یک لیست بوده‌اند، در ابتدا به نظر می‌رسد همه با هم هم‌فکر و هم‌عقیده هستند. اما طولی نمی‌کشد که بین آن‌ها رقابت درمی‌گیرد. به نظر من در شورای پنجم این رقابت بعد از یک‌سال‌ونیم و نسبتاً دیر شروع شد. در شورای ششم بعد از شش ماه شروع شد. درست است که اعضا از یک لیست هستند ولی از گروه‌های سیاسی و احزاب مختلفی هستند و اولویت‌ها و دغدغه‌های مختلفی دارند. مثلاً در انتخاب شهردار، در تصویب طرح‌ها و لایحه‌ها، در اینکه بودجه را در کدام حوزه بیشتر تزریق کنیم و امثالهم چالش دارند. پس اینکه به‌عنوان یک قاعدۀ کلی تصور کنیم که می‌توانند از یکدیگر کمک بگیرند روی کاغذ حرف قشنگی است و درعمل نشدنی. […] خلاصه، این مدل تعاملِ همکارانه‌ای که شما می‌‌گویید درعمل وجود ندارد، یعنی درعمل هیچ دو عضو شورایی نمی‌توانند کاملاً با هم در یک راستا حرکت کنند. البته همان‌‌طور که گفتم یک جاهایی از هم کمک می‌‌گرفتند ولی آن‌قدر زیاد نبود که بتوانیم بگوییم خیلی مؤثر و پررنگ بود. شاید جدی‌‌ترین جایی که این جنس تعاملات صورت می‌گیرد در رأی‌گیری برای طرح‌هاست. یعنی مثلاً ما قرار است طرح «مدیریت تعارض منافع» را در صحن شورا تصویب کنیم و می‌دانیم که مخالف‌های جدی دارد. در این شرایط می‌رویم با تک‌تک نماینده‌های مخالف صحبت می‌کنیم و آن‌ها را با خود هم‌فکر می‌کنیم تا به طرح رأی مثبت بدهند. به نظرم نماینده‌ها بلیت خودشان را نگه می‌دارند تا در چنین موقعیت‌هایی خرجش کنند.

اما همان‌طور که پیشتر نیز، با ارجاع به مصاحبۀ دو کارشناس کمیسیون‌های شورا که از سال سوم دورۀ شورا تعامل نزدیکی با کمیتۀ شفافیت برقرار کردند، نشان دادیم، ممکن است دغدغه‌ها و اولویت‌های مشترک، و همچنین ذخیرۀ دانشی و تجربی مرتبطی نزد دیگر اعضا (و کارشناسانشان) وجود داشته باشد که در فضای بی‌خبری و بی‌اطلاعی از فعالیت‌های یکدیگر، پنهان و کشف‌ناشده باقی بماند. چه‌بسا اگر رئیس شورا در جریان اقداماتی که کمیتۀ شفافیت، دقیقاً در پاسخ به همان دغدغه‌هایی که ایشان درخصوص پروژۀ شفافیت مطرح کرد، به انجام رساند قرار می‌گرفت، همراهی بیشتری با این پروژه پیدا می‌کرد.

از شورا که به شهرداری برویم، این‌طور به نظر می‌آید که در سمت شهرداری نیز لزوماً همۀ کسانی که با پروژۀ شفافیت درگیر بودند از اهداف و رویکرد کمیتۀ شفافیت و خواسته‌های کمیته از شهرداری اطلاع دقیق نداشتند. برای مثال، از گفته‌های یکی از رؤسای سازمان املاک و مستغلات شهرداری این‌طور برمی‌آید که کمیتۀ شفافیت به دنبال شفافیت اطلاعات املاک شهرداری بوده است؛ موضوعی که شهرداری نسبت به آن گارد جدی داشت:

محمدنادر محمدزاده[۱۴]: نقطۀ اختلاف ما با شورا سر انتشار اطلاعات املاک بود. ما می‌گفتیم اولاً همۀ این اطلاعات را نداریم، ثانیاً دلیلی هم ندارد که همه‌اش منتشر شود. نظر ما این بود که در قدم اول، شفافیت درمورد معاملات ملکی انجام شود؛ ما هرروز ملک واگذار می‌کنیم، ملک می‌گیریم، توافق می‌کنیم، تهاتر می‌کنیم، معاوضه می‌کنیم، حساب‌های گذشته را می‌دهیم. حرف ما این بود که ابتدا روی این موضوع که بر سر آن اختلاف‌نظر نداریم کار کنیم.

 این در حالی است در مصاحبه با کارشناسان کمیتۀ شفافیت مشخص است که کمیته به دنبال انتشار معاملات ملکی و شفافیت واگذاری‌هایِ ذیل بند ۶ ماده ۵۵ قانون شهرداری‌ها بوده است، و نه انتشار اطلاعات همۀ املاک شهرداری (البته کمیتۀ شفافیت این را که اطلاعات تمامی املاک شهرداری در سامانه‌های مرتبط ثبت شود دنبال می‌کرد، اما نه با هدف انتشار عمومی تمامی این اطلاعات).

به‌طور کلی، زمان برده است تا ایدۀ شفافیت و اقداماتی که کمیتۀ شفافیت پیگیر انجام آن‌ها بود، حتی برای کسانی در شهرداری که با این پروژه درگیر بودند، واضح شود و جا بیفتد و به نظر می‌رسد تعامل کمیتۀ شفافیت با شهرداری، بیشتر در راستای توافق روی انجام اقدامات لازم برای تحقق شفافیت بوده است، تا جاانداختن ایدۀ شفافیت و منطق پشتیبان آن. چه‌بسا برخی عدم همکاری‌ها که در سمت کمیتۀ شفافیت تعبیر به مقاومت در برابر شفافیت می‌شد، ناشی از همین عدم اطلاع و اشراف نسبت به کار بود، و نه مخالفت با اصل شفافیت.

پروشات مهرورزی[۱۵]: سر بحث شفافیت حقوق و دستمزدها، ما جلسۀ خیلی جالبی با معاون منابع انسانی آن زمان و مدیر آی‌تی معاونت داشتیم. […] بعد یکی از دوستان کمیته پرسید که مثلاً من می‌خواهم بدانم سقف و کف حقوق کل مدیران شهرداری چقدر است. یکی از مدیران حاضر در جلسه برگشت گفت حقوق چه کسی را می‌خواهی بدانی؟ اسمش را بگو تا من الان عددش را به تو بگویم. درحالی‌که مسئلۀ ما اصلاً این نبود! خیلی صحنۀ عجیبی بود!

میثم درویشی[۱۶]: من فکر می‌کنم که جا داشت درخصوص منافع و مزایای سیستم جدید اطلاع‌رسانی بیشتری انجام شود و این موضوع می‌توانست نقش بسیار مهمی در اقبال مخاطبان به پروژه داشته باشد. جالب است که وقتی موضوع راه‌‌اندازی این پروژه مطرح گردید برای شخص من هم که عضو شهرداری بودم ابهامات زیادی وجود داشت و از مزایای این پروژه اطلاع چندانی نداشتم و صراحتاً بگویم که شاید نگاه خیلی از همکاران من این بود که قرار است به‌نوعی زیر ذره‌بین قرار گیرند. به نظر من، اگر قبل از اجرای پروژه، با بخش‌های مختلف تعامل برقرار می‌شد و یا اطلاع‌رسانی بیشتری در این خصوص انجام می‌گرفت، فرایند پروژه، به دلیل بهبود تعاملات، تسریع می‌شد.

محمدحسین صدوقی[۱۷]: شفافیت موضوع جدیدی بود و کسی اطلاع چندانی از ادبیات این موضوع نداشت. هنوز هم جدید است. یعنی همچنان خیلی از واحدها فکر می‌کنند هدف از انتشار اطلاعات منتشرکردن تخلف‌ها و مچ‌گیری است. در صورتی که ما کاملاً برعکسش را می‌‌گوییم؛ می‌گوییم شفافیت قرار است از بروز تخلف پیشگیری کند. البته شما ممکن است در انتشار اطلاعات دو تا تخلف هم دربیاوری، ولی واقعاً ما هیچ‌وقت به این نیت اطلاعات را انتشار نمی‌‌دهیم. ما اطلاعات را انتشار می‌‌دهیم که مکانیسم نظارت غیرمتمرکز فعال شود و همین موضوع باعث شود که هنگام بستن قرارداد یا پرداخت حقوق یا مواردی از این دست دقت بیشتری در کار شود.

از آنچه گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت که در مجموعه‌ای مثل شورا و شهرداری (و مجموعه‌های مشابه)، اگرچه ممکن است برای اعضای تیمی که دست‌اندرکار یک طرح یا پروژۀ نوین هستند ایدۀ کار و مسیر انجام آن بدیهی و جاافتاده باشد، اعضای تیم باید مراقبت کنند که به نحو کاذبی دچار این برداشت نشوند که دیگران نیز به اندازۀ خودشان از کاری که در حال انجام است اطلاع و نسبت به آن اشراف دارند.

محمدحسین صدوقی: [در جلسات کارگروه شفافیت] اوایل، مقاومت خیلی از افراد از جنس لجبازی و کارشکنی بود، ولی الان چون ادبیات شفافیت پیاده شده، بحث‌ها بیشتر از قبل جنس کارشناسی دارد، یعنی دیگر همة اعضای کارگروه می‌دانند که برای مخالفت با شفافیت باید یک دلیل محکم بیاورند و الان اعضای کارگروه خیلی با هم هماهنگ‌اند. همچنان وقتی فرد جدیدی وارد کارگروه می‌شود، دچار همان سؤالات و ان‌قلت‌های قدیمی می‌شود، مثل اینکه انتشار ریز این اطلاعات به چه دردی می‌خورد؛ به‌جای انتشار دادة خام، گزارش‌هایی که خودمان آماده کرده‌ایم را منتشر کنیم؛ و قس‌علی‌هذا. این حرف‌ها برای کارگروه تکراری است چون در جلسات اول خیلی دربارة آن حرف زده شد و کارگروه از آن‌ عبور کرد و برایش حل شد که واقعاً موضوع چیست و شفافیت به چه دردی می‌خورد. […] ما در جلسات سعی می‌‌کنیم که اگر کسی دغدغه‌‌ و ملاحظه‌ای درخصوص شفافیت دارد بگذاریم حرف‌‌هایش را بزند، دغدغه‌‌هایش را مطرح کند و چیزهایی را که صد بار توضیح داده‌‌ایم دوباره توضیح می‌دهیم.

اطلاع‌رسانی درخصوص ایده یا طرحی جدید و ترویج آن، و همچنین کشف و فعال‌کردن ظرفیت‌های همکاری و هم‌افزایی نیازمند برنامه‌ریزی و اقدام فعال است. واگذارکردن این امر به گذر زمان و رخدادهای اتفاقی موجب می‌شود برخی ظرفیت‌ها بسیار دیر کشف شود (یا از دست برود) و گسترۀ آن نیز محدود بماند.

  • مهدی عزیزی[۱۸]: موضوعی که حسرت خود خانم آروین بود -و من هم متقابلاً چنین حسرتی را دارم- این است که ما دیر با هم آشنا شدیم. اگر زودتر با هم آشنا شده بودیم شاید می‌شد خیلی کارها را بهتر پیش برد. آروین از بدو ورود به شورا هدفش از دورۀ چهارساله را می‌دانست و شاید باید پیداکردن افراد مناسب برای محقق‌کردن این هدف را زودتر کلید می‌زد. مثلاً لیستی درست می‌کرد از افرادی که در حوزه‌های مختلف تخصص دارند و می‌توانند به او کمک کنند و روی تقویت این لیست کار می‌کرد. به‌علاوه، فراتر از افرادی که مستقیم با آن‌ها کار می‌کرد، روی شبکه‌سازی در شهرداری و شورا هم وقت و انرژی بیشتری می‌گذاشت. البته ایشان تا حدی این کارها را کردند، اما شاید با یک تأخیر زمانی، که موجب شد زمان از دست برود.

البته اینکه چه میزان از انرژی یک تیم می‌بایست صرف کار ترویجی و تعامل و کشف نقاطی شود که امکان همکاری و هم‌افزایی وجود دارد، خود مسئله‌ای عملی و تجربی است که بحث دربارۀ آن مجال دیگری می‌طلبد.

اگر مدتی است در سازمان متبوع خود به دنبال پیاده‌سازی یک ایدۀ جدید هستید و فکر می‌کنید دیگران به قدر کافی از کار شما مطلع‌اند و خبر کار شما به گوش هر آن کس که ممکن است به همکاری با شما علاقه‌مند باشد رسیده است، و خواندن متن حاضر، بر حبابِ این تصور خش انداخته باشد، این پروژه به هدف خود رسیده است.


سؤالاتی جهت بحث و بررسی بیشتر:

  1. اساساً چقدر امکان‌پذیر است که اعضای شورا یا مدیران حوزه‌های مختلف در شهرداری (یا نهادهای دیگر مانند مجلس و دولت) به‌صورت جزیی از فعالیت‌های هم‌پایه‌گان خود مطلع باشند؟
  2. جستجوی فعال برای یافتن افراد همسو از کجا باید آغاز شود و چه روش‌های عملیاتی‌ای برای انجام آن وجود دارد؟
  3. آیا استراتژی اطلاع‌رسانی و جلب همکاری برای پیش‌بردن همه پروژه‌های اصلاحی جواب‌گو و کاتالیزور است یا ممکن است در بعضی اصلاحات ترجیح داده شود که در سکوت و با گروهی محدود کار را تا جایی پیش برد و سپس اطلاع‌رسانی کرد؟

[۱] کارشناس کمیسیون سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری

[۲] زهرا صدراعظم نوری، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و رئیس کمیسیون «سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری» شورا

[۳] سیدمحمدمهدی ریوندی، کارشناس کمیتۀ شفافیت  و شهر هوشمند

[۴] کارشناس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر

[۵] مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انتشار اطلاعات شهرسازی»، مصوب ۰۲/۰۷/۹۷

[۶] کمیتۀ نما کمیسیونی است که بر مبنای تفاهم بین سازمان نظام مهندسی و معاونت معماری و شهرسازی شهرداری تهران از سال ۱۳۹۴ شکل گرفته و وظیفۀ بررسی و صدور تأییدیۀ نمای ساختمان‌ها را بر عهده دارد. اعضای این کمیته عبارت‌اند از: معاون شهرسازی و معماری شهرداری منطقه، کارشناس حوزۀ شهرسازی و معماری شهرداری منطقه، نمایندۀ اداره‌کل معماری و ساختمان، نمایندۀ کمیسیون معماری و شهرسازی شورا، دو نفر از استادان صاحب‌نظر دانشگاهی به پیشنهاد مدیرکل معماری و ساختمان، یک نفر حرفه‌مند با تخصص معماری به پیشنهاد جامعۀ مهندسان مشاور ایران.

[۷] اعضای شورای معماری عبارت‌اند از: شهردار منطقه، معاون شهرسازی و معماری منطقه، رئیس صدور پروانه منطقه، رئیس نظارت فنی منطقه، رئیس طرح تفصیلی منطقه و یک نفر کارشناس متخصص (بدون حق رأی).

[۸] عضو و رئیس پنجمین دورۀ شورای شهر تهران

[۹] کارشناس کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۱۰] معاون املاک و بهره‌برداریِ سازمان املاک و مستغلات در دوره پنجم و رئیس سازمان املاک و مستغلات در ابتدای دورۀ ششم

[۱۱] مدیرعامل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران

[۱۲] مشاور بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۳] مسئول‌دفتر بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۴] رئیس سازمان املاک شهرداری تهران

[۱۵] کارشناس کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۱۶] رئیس ادارۀ درگاه‌های اینترنتی شهرداری تهران

[۱۷] کارشناس دفتر بهاره آروین و رئیس دبیرخانۀ ستاد ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد شهرداری تهران در دورة بعد از آن

[۱۸] کارشناس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر

سفر به نقطۀ بازگشت‌ناپذیر؛ درباره ضرورت پایدارسازی

مدیران می‌آیند و می‌روند. قوانین، ساختارها، فرایندها و بدنه می‌مانند…

پایدارسازیِ اصلاحاتی که به دنبال خیر جمعی و منفعت عمومی است امری نیست که تنها در درون سازمان پیگیری شود؛ از نقش ذی‌نفعان بیرونی، به‌خصوص جامعۀ مدنی، نباید غافل شد.


سؤال مهمی که درخصوص اصلاح و تغییر در نهادهای عمومی برای اصلاح‌گران مطرح می‌شود این است که اگر توانستند تغییری ایجاد کنند، آیا در طول زمان و بعد از تمام‌شدن دوران فعالیت آن‌ها همچنان پابرجا می‌ماند یا دوباره در بر همان پاشنۀ قبل خواهد چرخید و همه چیز به جای اول بازخواهد گشت؟ اگر به جنبۀ بی‌ثباتی مدیریتی، که در متن «دربارۀ مسئلۀ زمان» به آن پرداخته شد، نیز نگاهی داشته باشیم، موضوع پایدارسازی اهمیت خود را بیشتر نشان خواهد داد، چراکه خود تغییر و اصلاح باید در زمان کوتاهی تحقق یابد و در این زمان کوتاه باید به گونه‌ای تحقق پیدا کند و در سازمان جا بیفتد که بعد از اتمام دورۀ محدود حضور اصلاح‌گر در سازمان، وضعیت به شکل اول خود برنگردد.

البته طبیعی است که در شروع اصلاحات، نقش افرادی که انگیزه و دغدغۀ شخصی برای پیشبرد آن ایده دارند پررنگ و تعیین‌کننده باشد، و به یک معنا، کار قائم‌به‌فرد پیش برود، اما اگر انگیزه و نیرویی که این افراد صرف پیشبرد کار می‌کنند جای خود را به انگیزه و نیرویی پیشبرنده در کل سیستم ندهد، قائم‌به‌فردبودن تبدیل به پاشنۀ آشیل برنامۀ اصلاحی می‌شود.

کمیتۀ شفافیت نیز، در نیمۀ دوم دورۀ چهارساله، با این دغدغه مواجه بود؛ به‌خصوص که به نظر می‌رسید کاری که در پروژۀ شفافیت در حال انجام است همچنان به دلیل پیگیری و فشار از سوی کمیتۀ شفافیت است که پیش می‌رود، و این نگرانی وجود داشت که با پایان دوره، وقتی بهاره آروین و تیم او دیگر در مجموعۀ مدیریت شهری حضور نداشته باشند، کسی دیگر به‌صورت عملی پیگیر تحقق شفافیت در مجموعۀ مدیریت شهری نباشد، روند ارتقای کمی و کیفی اطلاعات منتشرشده روی وبسایت شفاف متوقف یا کند شود، و دستاوردهای کسب‌شده، در مدت کوتاهی، کان‌لم‌یکن شود.

نجمه طاهری[۱]: آن موقع فکر می‌کردیم اگر با فشار بر نیروی انسانی از فرصت چهارساله‌ای که در دست داریم نهایت استفاده را ببریم کار درستی می‌کنیم. اما می‌خواهم بگویم این فشار مضاعف، چه بر ما که در شورا بودیم و چه بر آن‌ها که در شهرداری بودند و با ما همکاری می‌کردند، حتی در پایدارشدن دستاوردها هم تأثیر چندانی نداشت. مثلاً درمورد شهرداری، یادم می‌آید در دورۀ ما، کارشناسی در سازمان فاوا بود که خیلی کار می‌کرد. همۀ بار یک بخش یا یک اداره روی دوش این کارشناس بود. خب حالا چه شد؟ بعد از دو-سه سال اساساً سازمان به شکلی درآمده که هم رئیس آن کارشناس از آنجا رفته و هم خودش. نفر بعدی مگر می‌آید مثل این فرد کار کند؟ یعنی اینکه در یک اداره بار روی دوش مثلاً دو نفر باشد، به نظرم، هم اخلاقی و انسانی نیست و هم تو را با این مسئله روبه‌رو می‌کند که گیرم کارَت در آن لحظه با این نیروها راه افتاد، وقتی این‌ها دیگر نباشند چه می‌شود؟

اکبری[۲]: درکل قدم خوبی در راستای سامانه‌ای و الکترونیکی‌ کردن و شفافیت فرایندها برداشته شد و به نظر من جزء برنامه‌هایی است که می‌شود آن را ادامه داد و به نتیجه رساند. ولی لازم است به یک نکته هم اشاره کنم که فرایند کار خیلی شخص‌‌محور بود. متأسفانه کلاً روندی که در کشور ما وجود دارد شدیداً قهرمان‌پرورانه است و سیستم‌محور نیست. مثلاً همین پروژۀ شفافیت را ببینید؛ یک تیمی آمد که خالص بود و اراده کرد و تلاش کرد که این اتفاق بیفتد. اما سیستمِ شهرداری واقعاً مانع بود. یک فرایند سیستمی وجود نداشت که همه را مجبور به همراهی با شفافیت کند. در هر قسمتی یکی-دو نفر آدم باوجدان حضور داشتند که کمک می‌کردند و می‌شدند قهرمان داستان […] برای این تلاشی هم که در راستای شفافیت و الکترونیکی‌کردن شد و تا اینجا رسید، در حوزه‌های مختلف گام‌های خوبی برداشته شد و نتایج خوبی هم به دست آمد، ولی سؤال این است که آیا چیزی از این می‌مانَد؟ یکی از نگرانی‌های من که به همین فقدان سیستم مربوط می‌شود این است که دانشی که تیم شفافیت در حوزه‌های مختلف از جمله مالی، املاک، تأمین‌کنندگان و بقیۀ موارد کسب کرد و پیشینه‌‌ای که پیدا کرد چه می‌شود؟ نگرانی‌ام این است که آیا این دانش می‌مانَد؟ آیا راهگشا می‌شود؟ هیچ داکیومنتی از این می‌مانَد که بعداً کسی به آن رجوع کند و نخواهد از صفر، شروع و آزمون‌وخطا کند؟ نمی‌دانم. ما معمولاً کارهایمان سیستم‌محور نیست و اگر هم کار خوبی انجام می‌شود متکی به ارادۀ شخصیِ آدم‌هاست و یک سیستم و قانونی بالای کار نیست، به همین دلیل آن شخص که می‌رود و آن تیم که می‌‌روند، هیچ‌چیزی از آن کار باقی نمی‌مانَد. امور دوباره به روال سابق برمی‌گردد و یک افسوس بزرگ برای ما به جا می‌ماند.

درادامه، مروری داریم بر اقدامات کمیتۀ شفافیت که، آگاهانه یا ناآگاهانه، در پایدارسازی پروژۀ شفافیت نقش بازی کرد. همچنین نگاهی خواهیم داشت به نکاتی که مصاحبه‌شوندگان، به‌عنوان خلأهای موجود در امر پایدارسازی شفافیت در مجموعۀ مدیریت شهری به آن اشاره کردند.

بنا بر نظر مصاحبه‌شوندگان یکی از راه‌هایی که می‌توان برای پایدار شدن تغییرات از آن استفاده کرد، و در شیوۀ کار کمیتۀ شفافیت نیز حضور پررنگ داشت، تصویب مصوبه است چراکه مصوبه فقط برای یک دورۀ زمانی تصویب نمی‌شود بلکه در دوره‌های بعدی نیز باید مبنای عمل باشد مگر اینکه به‌صورت قانونی ابطال یا اصلاح شود. اگر اصلاح‌گر بتواند مصوبه‌ای را در دورۀ زمانی خود به تصویب برساند، با عوض‌شدن مدیریت، همچنان زمینه‌ای فراهم خواهد بود تا افرادی که دغدغه‌های مشابهی دارند بتوانند به نحوی خواسته‌های پیشین را پیگیری و مطالبه کنند (البته همان‌طور که در بخش «دربارۀ رابطۀ شورا و شهرداری» به آن اشاره می‌شود، تصویب مصوبه لزوماً به معنای اجراشدن آن نیست).

سید محمود جواهریان[۳]: بذری که خانم آروین در دورۀ قبل کاشته امروز و در شورای ششم در حال ثمردادن است. انتشار بسیاری از مواردی که در دورۀ پنجم محقق نشد الان در حال انجام‌شدن است. فکر می‌کنید چرا؟ چون در دورۀ پنجم برای انتشار آن‌ها مصوبه تصویب شده است. امروز منِ جواهریان که در کمیتۀ شفافیت شورای ششم هستم می‌توانم بگویم که فلان مورد مصوبۀ شوراست و شهرداری ملزم به اجرای آن است. شهرداری هم مجبور است واکنش نشان دهد در خیلی موارد هم قبول می‌کند. البته نه در همۀ موارد. اما اگر این مصوبات نبودند شهرداری حتی زیر بار نمی‌رفت که راجع به آن موضوعات صحبت کند. منظورم این است که ایشان در سیستم اثر ماندگاری گذاشته‌اند. […] در سیستمی مثل شهرداری برای مطرح‌کردن یک ایدۀ جدید ناگزیر از گرفتن مصوبه هستیم. در مواردی، شهرداری با گرفتن مصوبه هم زیر بار اجرا نمی‌رفت. مثلاً همین امروز ما برای پیگیری اجرای مصوبۀ «مدیریت تعارض منافع» جلسه داشتیم. این مصوبه صراحتاً می‌گوید اسامی مهندسان شهرسازی را که دیگر به آن‌ها پرونده ارجاع نمی‌‌دهید منتشر کن. شهرداری تا به حال این کار را انجام نداده و در جلسۀ امروز صحبت همین موضوع بود و ما پرسیدیم چرا این بند را اجرا نمی‌کنید. می‌گویند مشکلی نیست. انجام می‌دهیم. ممکن است باز هم انجام ندهند، اما اگر مصوبه نداشتیم اصلاً راجع به این موضوع صحبت نمی‌کردند.

مهدی عزیزی[۴]: ما هم گفتیم بیاییم روی یکی-دو موضوع خاص متمرکز شویم. البته ما به دنبال تصویب مصوبه نرفتیم. شاید به‌خاطر اینکه تقریباً اواخر دوره بود، دغدغۀ خانم آروین و کمیته هم دیگر این نبود که طرحی درخصوص الکترونیکی‌شدن فرایندهای حوزۀ شهرسازی تهیه شود. این موضوع به نظرم یکی از پاشنه آشیل‌های کار شد. اگر ما در دورۀ قبل مصوبه می‌گرفتیم، برای پیگیری کار در دورۀ بعد جا پایمان خیلی محکم‌تر می‌شد.

اقدام دیگری که در راستای پایدارسازی می‌توان به آن اشاره کرد تعریف ساختار و فرایند است. تشکیل کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند، یعنی واحدی در ساختار شورای شهر که به‌طور تخصصی وظیفۀ پیگیری تحقق شفافیت (و هوشمندسازی) در شهرداری را برعهده دارد، اقدامی بود که در هفته‌هایی ابتدای شروع به کار دورۀ پنجم شورای شهر صورت گرفت و به بهاره آروین و تیم او این امکان را داد تا در چارچوبی ساختارمند، برای تحقق شفافیت، با شهرداری تعامل کنند.

به‌علاوه، تعامل کمیتۀ شفافیت و بخش‌های مختلف در ساختار شورا و شهرداری در راستای پیشبرد پروژۀ شفافیت و خروجی نهایی آن، یعنی انتشار اطلاعات روی سایت شفاف، به‌تدریج صورتی شکل‌یافته و روال‌مند به خود گرفت. البته روال‌های شکل‌گرفته تقریباً غیررسمی بودند، به همین دلیل، اعضای کمیتۀ شفافیت، در سال پایانی فعالیت خود، برای اینکه به پایدار بودن روال انتشار اطلاعات پس از دوره پنجم کمک کرده باشند، کارآمدترین شیوه‌ای را که بنا بر تجربۀ خود می‌توانستند برای گردش کار انتشار عمومی اطلاعات متصور شوند، در قالب یک دستورالعمل مکتوب به معاونت برنامه‌ریزی شهرداری ارائه دادند. هدف از این دستورالعمل آن بود که فرایند انتشار اطلاعات تعیین‌تکلیف، و از خواست و پیگیری عضو شورا مستقل شود.

محمدحسین صدوقی[۵]: اواخر دورة قبل هم دستورالعملی برای انتشار اطلاعات روی سایت شفاف نوشتیم و هدفمان این بود که مشخص کنیم اگر node (مرحله) محوری در فرایند انتشار اطلاعات بخواهد از شورا به شهرداری منتقل شود، این node کجا قرار گیرد. آن موقع ما سناریوهای مختلفی نوشتیم و درنهایت یک دستورالعمل انتشار تنظیم کردیم و حتی فکر کنم به آقای مظاهریان، معاون برنامه‌ریزی، یا آقای صابونچی، مدیرکل تدوین مقررات، هم دادیم که آن را ابلاغ کند.

جا دارد به این نکته اشاره کنیم که بنا بر مصاحبه‌ها، بین اعضای کمیتۀ شفافیت درخصوص اینکه وجود ساختاری در شهرداری که مشخصاً وظیفۀ پیگیری شفافیت را بر عهده داشته باشد نیاز است یا خیر، و اینکه این ساختار چیست و رأس مدیریتی آن کجاست توافق وجود نداشت. البته در دورۀ ششم، در شهرداری ساختاری برای پیگیری شفافیت شکل گرفت. در حال حاضر، در کنار کمیتۀ شفافیت در شورای شهر، کارگروه شفافیت و رفع تعارض در ستاد ارتقای سلامت اداری شهرداری نیز پیگیر اجرای مصوبات شفافیت از واحدهای اجرایی در مجموعۀ شهرداری است. به علاوه، دستورالعمل انتشار اطلاعات روی سایت شفاف که در دورۀ قبل، شهردار وقت آن را ابلاغ نکرد، تا حد زیادی مبنای عمل این کارگروه قرار گفته است.

بهاره آروین: همه به من می‌گفتند خانم آروین، اگر می‌خواهی شفافیت پایدار شود، برایش یک واحد متولی در شهرداری ایجاد کن. من به این کار اعتقادی نداشتم و هنوز هم ندارم.

سید محمود جواهریان[۶]: [در دورۀ ششم] من و آقای صدوقی دائم با همدیگر در تماس بودیم که چطوری می‌‌توانیم شفافیت را احیا کنیم تا بالاخره شکل کار را درآوردیم. ما سعی کردیم که محوریت بحث شفافیت را از شورای شهر خارج و به شهرداری منتقل کنیم چون اگر در شورا مانده بود، حتماً از بین رفته بود. الان متولی بحث شفافیت در شهرداری کارگروه شفافیت و تعارض منافع در مرکز نوسازی و تحول اداری شهرداری است که مسئول آن آقای صدوقی است. من هم این طرف با شورا هماهنگ کردم که نمایندۀ شورا در کارگروه من باشم. یعنی عملاً هسته‌‌ای که الان دارد شفافیت را پیگیری می‌‌کند همان هسته‌‌ای است که در شورای قبل هم بوده. حالا آن موقع تیم مفصل‌‌تری پیگیر قضیه بود و الان بالاخره یکی-دو نفری که هنوز هستند دارند کار را پیگیری می‌‌کنند.

محمدحسین صدوقی: فرایندی که در دورة فعلی [دورۀ ششم] در ستاد ارتقای سلامت و کارگروه شفافیت پیاده‌سازی کردیم تقریباً ۷۰-۸۰ درصد همان چیزی است که اواخر دورۀ قبل روی آن [در قالب دستورالعمل انتشار اطلاعات روی سایت شفاف] به جمع‌بندی رسیده بودیم.

بنا بر مصاحبه‌ها، یکی دیگر از راهکارهای پایدارسازی اقدامات، پیدا کردن افراد همسو در بدنۀ شهرداری عنوان شده است. افراد دغدغه‌مندی که در بدنه باقی می‌مانند و می‌توانند ادامه‌دهندۀ اقدامات پیشین باشند، در همان زمان انجام کار نیز از پیشران‌ها به حساب می‌آیند، اما همچنین پس از پایان دورۀ مدیریتی و تغییر مدیران ارشد و میانی، برای ادامۀ کار در دوره‌های بعدی نیز عاملی تأثیرگذارند.

در تجربۀ پروژۀ شفافیت، شناسایی افراد همسو در بدنهْ سیاستی نبود که کمیته آن را آگاهانه و عامدانه در پیش بگیرد، و این موضوع به‌عنوان یکی از نقاط ضعف شیوۀ کار کمیته مورد اشاره قرار گرفت.

سمیه فروغی: اگر به‌جای این شیوه [ورود به بخش اجرا] که انرژی زیادی می‌برد و خروجی کمی دارد و شهرداری را هم بدعادت می‌کند، روی شبکه‌‌سازی‌مان کار کنیم، آن وقت همان شبکه برایمان کار خواهد کرد. به نظرم استفاده از توان افرادی که در بدنه هستند و انگیزه‌‌های غیرمادی و دلسوزانه دارند و توانمندند خیلی بیشتر می‌‌تواند کمک کند نسبت به اینکه تو بیایی بیست تا کارشناس از بیرون بگذاری و همه‌چیز منوط به حضور این کارشناس‌ها باشد که چون دورۀ حضورشان هم موقت است، خیلی از تغییراتی که به‌واسطۀ آن‌ها صورت می‌گیرد هم برگشت‌پذیر خواهد بود.

مهدی عزیزی: موضوعی که حسرت خود خانم آروین بود -و من هم متقابلاً چنین حسرتی را دارم- این است که ما دیر با هم آشنا شدیم. اگر زودتر با هم آشنا شده بودیم شاید می‌شد خیلی کارها را بهتر پیش برد. آروین از بدو ورود به شورا هدفش از دورۀ چهارساله را می‌دانست و شاید باید پیداکردن افراد مناسب برای محقق‌کردن این هدف را زودتر کلید می‌زد. مثلاً لیستی درست می‌کرد از افرادی که در حوزه‌های مختلف تخصص دارند و می‌توانند به او کمک کنند و روی تقویت این لیست کار می‌کرد. به‌علاوه، فراتر از افرادی که مستقیم با آن‌ها کار می‌کرد، روی شبکه‌سازی در شهرداری و شورا هم وقت و انرژی بیشتری می‌گذاشت. البته ایشان تا حدی این کارها را کردند، اما شاید با یک تأخیر زمانی، که موجب شد زمان از دست برود. [… تأثیر این شبکه‌سازی این بود که] تغییرات عمیق‌تر و دائمی‌تر باشد و با جداشدن خانم آروین هم ادامه پیدا کند.

با این حال، همان‌طور که پروژه جلو می‌رفت، به‌طور طبیعی، افرادی از بدنۀ شهرداری سر راه پروژه قرار گرفتند که هم در همان دورۀ پیشین در پیشبرد کار مؤثر بودند و هم سرمایه‌ای برای ادامۀ کار در دورۀ بعدی شدند (گرچه لزوماً این سرمایه‌ها به کار گرفته نشدند).

محسن شکری‌پور[۷]: ما در شهرداری تهران افراد متخصص کم نداریم. افراد دلسوزی که شهر و مردم برایشان مهم است و دوست دارند کار کنند هم کم نداریم. اما پیداکردن این افراد مهم است. همین الان ما افرادی مثل اکبری را داریم که معرف حضور دوستان کمیته هم هستند. ایشان تا زمانی که در حوزۀ مالی در سازمان فاوا مشغول به کار بودند واقعاً به شهرداری تهران کمک می‌کردند و کمک‌حال تمامی مناطق بیست‌ودوگانه، سازمان‌ها و شرکت‌های زیرمجموعه بودند و هر جایی که این‌ها به بن‌بست می‌خوردند، اکبری، با استفاده از دانش و تجربه‌ای که در حوزۀ مالی داشتند، مشکل را برطرف می‌نمودند. یکی از موضوعاتی که قبلاً ‌هم به آن اشاره کردم وجود ده‌هزار مغایرت بین اطلاعات قراردادها در سامانۀ جامع مالی و سامانۀ قراردادها بود که رقم عجیبی بود. خانم آروین مصوب کردند که این مغایرت‌ها تا ۳۰ مهر ۹۷ رفع شود. سر همین موضوع، من و اکبری شب‌ها تا ده-یازده شب سر کار بودیم. […] من هم به مدت دو سال، بعد از ساعت چهارونیم و اتمام وظایف خود در منطقۀ ۱۵، به معاونت مالی ستاد می‌آمدم و تا ساعت نُه شب کار می کردم چون علاقه و دغدغه داشتم و برایم مهم بود. البته درنهایت من یک کارمند بودم که اگر مدیرم نمی‌خواست کاری انجام شود، من هم آن را انجام نمی‌دادم و دراین‌باره تصمیم‌گیر نبودم.

محمدحسین صدوقی: در بدنۀ شهرداری هم افراد حامی و همراه حضور داشتند، مثلاً آقای گودرز [معاون سازمان مدیریت پسماند] را می‌توان مثال زد که کار جدی می‌‌کرد. از دوستان سطح کارشناسی هم آقای شکری‌پور و اکبری را به یاد می‌آورم. […] من [در دورۀ ششم] برای شناسایی افراد توانمندی که در دورة قبل به ما کمک کرده بودند به بچه‌‌های خود کمیته مراجعه کردم. با کارشناس‌‌های خودمان که به حوزه‌های تخصصی وارد شده بودند تماس می‌گرفتم و می‌خواستم تا بدون درنظرگرفتن هیچ محدودیتی بگویند که به نظرشان چه کسانی در بدنة شهرداری به ‌‌درد ما می‌‌خورند. […] مثلاً خانم مقدم‌نژاد کسی بود که سامانۀ پژوهش‌یار را سروسامان داده بود و خروجی‌اش را به شفاف وصل کرده بود. خب همکاری با ایشان خیلی برای ما ارزشمند بود، چون دید سامانه‌ای داشت و با سازمان فاوا کار کرده بود، حرف ما را می‌فهمید و حتماً می‌توانست کار ما را هم پیش ببرد اما شرایط طوری نبود که ایشان پیش ما بیاید. یا مثلاً اکبری یکی از گزینه‌‌های ما بود و من با ایشان صحبت کردم. در برهه‌ای هم بود که از تیم قبلی‌اش جدا شده بود و فراغتی پیدا کرده بود. ما از فرصت استفاده کردیم و به ایشان گفتیم که می‌خواهیم با شما همکاری داشته باشیم، شما آدم پرکاری هستید، به حوزه‌های مالی و آی‌تی اشراف دارید، و برای راه‌اندازی سامانة جامع مالی با سازمان‌های مختلف شهرداری کار کرده‌اید. اکبری هم با وجود اینکه گفت همکاری می‌‌کند اما محدودیت‌هایی داشت. می‌گفت چون خانۀ من نزدیک محل کار فعلی‌‌ام است نمی‌‌توانم بیایم در مجموعۀ شما و یا اینکه چون الان در سازمان دیگری مشغول به کار هستم باید حکم مأموریت بگیرم و نمی‌توانم انتقالی بگیرم.

در رابطه با تیم کمیته، تقریباً هیچ‌کدام از افراد تیم همکاری خود را با مجموعۀ مدیریت شهری پس از پایان دورۀ پنجم ادامه نداد. با این حال، ادامۀ حضور دو مسئول‌دفتر بهاره آروین، که خود کارمند شهرداری تهران بودند و پس از پایان دورۀ پنجم و بازگشت مجدد به مجموعۀ شهرداری نیز همچنان دغدغه‌مند تحقق شفافیت ماندند، موجب شد آن دو به مهره‌هایی کلیدی برای تداوم پروژۀ شفافیت در مجموعۀ مدیریت شهری تبدیل شوند.

سید محمود جواهریان: تقریباً بلافاصله بعد از دورۀ پنجم که شورای ششم شکل گرفت، عملاً هیچ‌کس از تیم کمیتۀ شفافیت در شورای شهر نماند. البته با یک فاصلۀ زمانی برخی دوباره اضافه شدند. تصور این بود که کار تمام است. گفتم این‌ها به‌‌زودی دکمۀ خاموش سایت شفاف را می‌‌زنند، یعنی سایت دیگر آپدیت نمی‌‌شود و فراموش می‌‌شود و تمام می‌‌شود و می‌‌رود. اما خیلی طول نکشید که خانم فروغی که واقعاً در پیشبرد پروژۀ شفافیت نقش داشت به کمیتۀ بودجۀ شورا رفت و فعالیتش در شورا را ادامه داد. از آن طرف آقای صدوقی که در همان دورۀ شورای پنجم از شورا به شهرداری رفته بود و با معاونت منابع انسانی کار می‌‌کرد، به ستاد ارتقای سلامت اداری رفت و ما مکرر با هم جلسه می‌‌گذاشتیم. در شورا، آقای صادقی -از اعضای شورای ششم- رئیس کمیتۀ شفافیت شد. یکی-دو جلسه با بنده و خانم فروغی و آقای صدوقی گذاشت و حتی با خود خانم آروین تلفنی صحبت کردند. به من پیشنهاد کردند که شما به‌صورت پاره‌وقت بیا اینجا و کمک‌حال سیستم در حوزۀ شفافیت باش. من و آقای صدوقی دائم با همدیگر در تماس بودیم که چطوری می‌‌توانیم شفافیت را احیا کنیم تا بالاخره شکل کار را درآوردیم.

محمدحسین صدوقی: من حس می‌‌کنم چنین دغدغه‌ای [پیداکردن افراد همسو در بدنه] اصلاً وجود نداشت. یعنی اصلاً وقت و توانی برای پرداختن به چنین دغدغه‌ای نبود. در آن لحظه فقط به این فکر می‌کردیم که کار را انجام دهیم و به نتیجه برسانیم، مثلاً سایت را بالا بیاوریم یا سامانه‌ها را به هم وصل کنیم. اصلاً به بعدش که جانشین‌پروری شود و عده‌ای باشند که در دوره‌های بعدی دنبال کار را بگیرند فکر نمی‌کردیم. باوجوداین، اتفاقی که به‌طور ناخودآگاه و غیرهدفمند در دورة جدید افتاد این بود که معدودی از افرادی که در دورة قبل درگیر پروژة شفافیت شدند و با آن همسو و همراه بودند با عوض‌شدن دوره جایگاهشان را از دست ندادند و مجموعه آن‌ها را کنار نگذاشت. این افراد توانستند دوباره در شورا و شهرداری پست تأثیرگذار بگیرند و حرفشان شنیده شود. این اتفاق از دلایلی است که کارهایی که در دورة قبل انجام شد الان هم تا حدی ادامه پیدا کرده و هنوز انحراف زیادی از مسیر اصلی‌اش پیدا نکرده است. البته همان‌طور که گفتم این اتفاق برنامه‌ریزی‌شده نبود و یک‌ذره هم شانسی شد، یعنی از اول به این فکر نشده بود که سه‌-چهار نفر را بیاوریم که بعداً دغدغة شفافیت را پیگیری کنند و ادامه‌دادن کار برایشان موضوعیت داشته باشد.

امیرحسین عبدالله‌زاده[۸]: در دورۀ ششم، تا وقتی که آقای صدوقی و آقای جواهریان دوباره ریکاور نشده بودند، یعنی دوباره در جایگاهی قرار نگرفته بودند که بتوانند موضوع شفافیت را پیگیری کنند، می‌توانم بگویم سامانۀ شفافیت تقریباً به محاق رفته بود. چرا؟ چون سیستم شهرداری به‌دنبال یک ریست فکتوری اساسی در این حوزه بود. خوشحال بود که دورۀ قبلی‌ها رفته‌اند و می‌تواند به حالت کارخانه برگردد. آقای صدوقی و آقای جواهرایان که ریکاور شدند دوباره به‌روزرسانی داده‌های سایت شفاف شروع شد و کارهایی که از دورۀ قبل شروع شده بود آرام‌آرام پی گرفته شد.

موضوع دیگری که در مصاحبه‌ها درخصوص پایدارسازی دستاوردها به آن اشاره می‌شد، لزوم نفوذ تغییرات در تاروپود سازمان و روال‌های انجام امور بود. در این راستا، دراختیارداشتن زمان کافی برای آنکه کارمندان و همچنین خدمت‌گیرندگان بیرونی با روال‌ها و ابزارهای جدید سازگار شوند اهمیت بسیاری دارد:

محسن شکری‌پور: من پنج سال راهبر سامانۀ مالی در شهرداری منطقۀ ۱۵بودم و بعد از آن هم با تیم مالی سازمان فاوا در ارتباط بودم. از جایی خبردار شده بودم که ایدۀ آن‌ها این بود که باید هر چیزی که به حوزۀ مالی مربوط می‌شود، اعم ازسامانۀ کنترل پروژه، سامانۀ قراردادها، سامانۀ املاک و …، ذیل سامانۀ مالی تجمیع شود. به نظر من هم این ایده خیلی قشنگ و این کار کاملاً درستی بود، اما نحوۀ پیاده‌سازی آن اهمیت داشت. شما باید آن‌قدر برنامه‌ریزی دقیق و شناخت کافی از موضوعات داشته باشید تا بتوانید چنین کاری را با قدرت انجام دهید، و برای این کار، یک تیم پیاده‌سازی و پشتیبانی مناسب نیز لازم دارید.

محسن شکری‌پور: درخصوص حذف پاکات و الکترونیکی‌نمودن تمامی فرایند معاملات، کار تا آنجایی که به شهرداری و حوزه مالی مرتبط بود انجام شد. فقط آنجایی که شهروندان به‌عنوان شرکت‌کنندگان در معاملات شهرداری می‌بایست با سامانه کار می‌کردند باقی ماند که نیاز به فرهنگ‌سازی، داشتن تیم آموزشی و تیم پشتیبان قوی و برنامه‌ریزی جهت انجام کار داشت که آن زمان آمادگی برای آن وجود نداشت.

اکبری: برگزاری الکترونیکی جلسات کمیسیون‌ها بنا به نوع قرارداد، حضور الکترونیکی شرکت‌کنندگان کمیسیون‌ها، انجام سامانه‌ای محاسباتی که انجام می‌شود تا شخص برنده مشخص شود، مکانیزه‌شدن مراحل قرارداد، صورت‌وضعیت و گردش آن و … همگی باید خیلی پا می‌خورد. به نظر من این خیلی مهم‌ بود که تا جای ممکن پی‌ریزی و گودبرداری کارِ سامانه‌ای و مکانیزه‌شدن قراردادها زیاد می‌شد و آن‌قدر وارد لایه‌های عمیق شهرداری می‌شد که در آینده نتوان آن را به‌راحتی کنار گذاشت. اما وقتی قدمت یک سامانه یا برخی عملکردهای آن فقط یک ماه باشد، فردا می‌توانند خیلی راحت آن را کنار بگذارند. حالا شما فکر کنید که این وسط یک باگی هم پیش بیاید. خب برای سامانه‌ای که تازه نوشته شده و در حال سفارشی‌سازی است، پیش‌آمدن باگ و اشکال طبیعی است. اما در شرایطی که سامانه بین کاربرانش جا نیفتاده باشد، با کوچک‌ترین نارضایتی یا مواجهه با یک باگ خیلی کوچک آن را جمع می‌کنند.

اکبری: تالار آگهی راه افتاده بود ولی ما الزامی ایجاد نکرده بودیم که متقاضیان حتماً از طریق تالار آگهی در مناقصه شرکت کنند. اگر پاکت‌هایشان را به‌صورت دستی تحویل می‌دادند هم از آن‌ها پذیرفته و کارشان انجام می‌شد. اگر می‌خواستیم شرکت در مناقصه از طریق تالار آگهی را الزامی کنیم در سمت پیمانکاران هم با مشکلاتی مواجه می‌شدیم. چون همۀ پیمانکاران لزوماً مهارت کار با سامانه و گرفتن توکن و انجام امضای الکترونیک و … را نداشتند. و تا آن‌موقع روال به این شکل بود که آن‌ها مدارکشان را به‌صورت فیزیکی به حراست آن واحدی که برگزارکنندۀ مناقصه بود تحویل می‌دادند. طرف مثلاً پیمانکار عمرانی بود و می‌گفت آقا یا خانم، من پیمانکار عمرانی هستم و بلد نیستم توکن بگذارم. یعنی درست است که جاافتادن انجام الکترونیکی مناقصه تا حدودی به نفع خود پیمانکاران هم بود چون دیگر می‌توانستند بدون اینکه کسی بتواند در اینکه کدام پیمانکار در مناقصه شرکت کند و کدام پیمانکار شرکت نکند اعمال‌نظر کند، اسنادشان را در سامانه بارگذاری کنند و در مناقصه شرکت داده شوند، ولی متأسفانه به دلیل آنکه بلد نبودند با سامانۀ جدید و سیستم امضای الکترونیک کار کنند پیش می‌آمد که نمی‌توانستند خود را در بازۀ زمانی مقرر به شرکت در مناقصه برسانند. اگر زمان بیشتری، مثلاً دو دوره، برای راه‌اندازی و جاانداختن برگزاری الکترونیکی مناقصه داشتیم پیمانکار هم یواش‌یواش به صرافت می‌افتاد نیروی متخصص خودش را برای این کار بیاورد. یعنی برایش صرفه پیدا می‌کرد که این کار را بکند. ولی متأسفانه آن‌قدری فرصت نبود که آن‌ها خودشان را از این بابت تجهیز کنند و بتوانند به میدانِ برگزاری الکترونیکی مناقصه بیایند.

مهدیه آقاملایی[۹]: تا پیش از این خود من ترس زیادی [در استفاده از سامانۀ اتوماسیون] دسترسی به اتوماسیون داشتم، اما نمی‌دانستم اگر در اتوماسیون نامه بزنم و بعد نتوانم آن را اصلاح کنم یا مشکلی برایش پیش بیاید چه کار کنم. الان می‌دانم که می‌توانم با مدیرها تعامل کنم و هر از گاهی که مشکلی پیش بیاید، آن‌ها نامه را «حذفِ تأیید» می‌کنند و می‌توانم نامه را درست کنم.

در همین راستا، ایجاد تغییرات جدید به‌نحوی که برای ذی‌نفعان کاربرد داشته و انجام امور را برایشان تسهیل کند، در پایدارماندن تغییرات بسیار مؤثر است:

مهدی عزیزی: یک نکتۀ جالب برایتان بگویم. کارتابل شهروندی اولین بار تابستان سال ۹۸ راه‌اندازی شد، اما آمار استفاده از آن، تا حدود یک سال بعد، نزدیک به صفر بود. کسی هم اگر از آن استفاده کرده بود، خود بچه‌های شهرداری بودند که می‌خواستند ببینند ما چه کار داریم می‌کنیم. ولی مردم از آن استفاده نمی‌کردند. این‌طور یادم است که از یک زمانی به بعد، مالکان هم شروع به استفاده از کارتابل کردند. این تغییر رویه بیشتر به‌خاطر توصیۀ کارشناسان فضای سبز شهرداری‌های مناطق به مالکان در جهت استفاده از کارتابل الکترونیکی اتفاق افتاد. مثلاً مالک، در جلسۀ کمیسیون ماده ۷، رأیش را از کارتابل شهروندی می‌آورد و نشان ما می‌داد. خود ما هم به کسانی که مراجعه می‌کردند می‌گفتیم بروید کارتابل شهروندی‌تان را ببینید، بروید دفتر خدمات الکترونیکی و کارتابل‌تان را فعال کنید و رأیتان را در آن بخوانید، دیگر کسی نباید به شما پرینت کاغذی رأی را بدهد.

محسن شکری‌پور: تمامی سیستم‌ها ابتدا در برابر تغییر مقاوم هستند. اما بعد از راه‌اندازی سیستم جدید و دیدن خروجی و مزایای آن، خود پیگیر استمرار و توسعۀ آن خواهند بود. مثل موضوع همین سامانه‌ها، که شاید عجیب به نظر برسد، اما شهرداری دارد برای نگهداری سامانۀ معاملات تمام تلاشش را انجام می‌دهد و حتی بر سر جایگزینی آن با سامانۀ موجود دولت مقاومت می‌کند، زیرا برای ایجاد آن بسیار زحمت کشیده شده و این سامانه الان یکی از مهم‌ترین و کاربردی‌ترین سامانه‌های شهرداری است.

مرتضی احمدی[۱۰]: حالا شفافیت کی مطالبۀ اجتماعی می‌شود؟ وقتی نقطۀ استفادۀ مردم بشود. ببینید، شما الان دیگر نمی‌توانی خیلی از سرویس‌های عمومی را حذف کنی. اینستاگرام و شبکه‌های مجازی را اگر می‌توانستند تا حالا حذف کرده بودند. البته یک روش طولانی‌ای را دارند یواش‌یواش پیاده می‌کنند. مردم را از تلگرام هل می‌دهند بروند در واتساپ. یک مدت خسته‌شان کنند، ولی خلاصه نمی‌شود این سرویس‌ها را یک‌مرتبه حذف کرد. چرا؟ چون مطالبۀ اجتماعی برای باقی‌ماندن این سرویس‌ها وجود دارد.

همچنین ایجاد منافع مالی موجب می‌شود نه‌فقط ذی‌نفع از پایدارماندن تغییر حمایت کند، در مقابل بازگشت به عقب نیز فعالانه مقاومت کند:

محمد فرجود[۱۱]: همین که «تهران من» هنوز پابرجاست است تا حدی به‌خاطر محکم‌کاری‌های ما در دورۀ قبل است. به‌علاوه، برخی سرویس‌های پرکاربرد و درآمدزا برای شهرداری را نمی‌توانند به‌راحتی دست بزنند، مثل سیستم وصول عوارض -عوارض ملک و راه و طرح ترافیک و …- که آن را اول در «تهران من» راه انداختیم، و بعداً ای‌پی‌آی بازش را هم ارائه کردیم. در این مورد خاص، هر کاری هم که بخواهند بکنند، حوزۀ مالی شهرداری اجازه نخواهد داد کسی خیلی به آن دست بزند چون شهرداری از طریق آن درآمد دارد‌. تا پیش از راه‌افتادن این سیستم، شهرداری برای وصول عوارض حاضر بود هر کاری بکند تا فرد عوارض را بدهد. کسانی بودند که به شهرداری پیشنهاد می‌دادند بدهی‌ها را وصول کنند و بخشی از آن را خودشان بردارند، یا اصلاً پیشنهاد می‌دادند که بدهی‌های شهرداری را از شهرداری بخرند و بعد بروند از سازمان‌های بزرگ و سایرین وصول کنند و در این فرایند مثلاً چهل یا پنجاه درصدش را خودشان بردارند. هیچ راه دیگری هم برای شهرداری وجود نداشت. ما پیشنهاد کردیم که ای‌پی‌آی پرداخت عوارض و بدهی را در اختیار اپلیکیشن‌های دیگر مثل «آپ» و «تاپ» و «۷۲۴» و غیره بگذاریم؛ مردم از طریق این اپلیکیشن‌ها بتوانند بدهی‌های خودشان را ببینند‌، بدهی ملکشان، بدهی خودروشان، عوارض طرح ترافیکشان و همه را همان‌جا پرداخت کنند.

اجرای همین ایده، بدون اینکه هیچ الزام و جریمه‌ای اضافه شود، همه‌چیز را متحول کرد؛ شهرداری آن‌قدر از این طریق درآمد داشت که باورش نمی‌شد‌. سال آخر حضور ما، درآمد شهرداری و وصول مطالباتش در تهران من و سایر اپلیکیشن‌ها از سایر کانال‌هایی که پیش از این وجود داشت، بیشتر شد و میزانش در حوزۀ ترافیک از همۀ حوزه‌های دیگر بیشتر بود‌‌. اصلاً باورشان نمی‌شد‌، چون تا پیش ‌از آن چنین چیزی، یعنی کانال جدیدی که کارش وصول عوارض و مطالبات باشد، وجود نداشت‌. شهرداری به این راحتی‌ها نمی‌تواند به این بخش از سرویس‌های آنلاین دست بزند و مجبور است آن را به همان شکل سابق نگه دارد، چون پول لازم دارد‌. ولی حالا ممکن است خود اپلیکیشن تهران من و اسم و برندش را از بین ببرند.

البته نیروی نهفته در مباحث مالی شمشیری دولبه است؛ همان‌طور که چشم‌اندازِ بهره‌مندی از منافع مالی می‌تواند ذی‌نفعان را با تغییر همراه کند، نگرانی از بابت اختلال در امور مالی شهرداری (و وقوع بحران مالی) نیز می‌تواند مقاومت شدید ذی‌نفعان را برانگیزد:

امیرحسین عبدالله‌زاده: به‌علاوه، چون منافع و، به‌تبع آن، تعارضِ منافع سنگینی حول این دفاتر [خدمات الکترونیک] به‌ وجود آمده. اگر بخواهید آن‌ها را حذف کنید، شروع می‌کنند به لابی‌کردن یا اینکه کار شهرداری را می‌خوابانند و می‌روند در فازی که شهرداری نتواند از جایش تکان بخورد. ببینید، زمان آقای حناچی -و البته الان هم چندان فرقی با آن زمان ندارد- ۵۰ تا ۷۰ درصد درآمد شهرداری از عوارض حوزۀ شهرسازی تأمین می‌شد. اگر دو روز کار دریافت عوارض بخوابد، شهرداری چند صد میلیارد متضرر می‌شود. به عبارتی درآمدهای حوزۀ شهرسازی رگ حیاتی شهرداری محسوب می‌شود و اهمیت حفظ این رگ حیاتی حتی افراد خوب و جسور را به‌شدت محافظه‌کار می‌کند. مثلاً آقای صارمی[۱۲] که به‌شدت به‌دنبال ایجاد تحول در دفاتر خدمات بود -معتقد بود دفاتر خدمات باید کلاً منحل شوند- بسیار محافظه‌کار شد و ترسید که نکند به دفاتر دست بزند و یکهو کار بخوابد و درآمد شهرداری تعطیل و شهرداری نابود شود. این ملاحظه، که در دورۀ پیش و دوره‌های قبل از آن هم بود، و ایضاً شیطنت‌ها و تهدیدهایی که کسانی که با محدودیت یا تغییر در عملکرد دفاتر تعارض منافع دارند می‌کنند موجب شده است کسی به دفاتر خدمات دست نزند.

مسعود حمزه‌ای[۱۳]: به این صراحت نمی‌گویم که همکاری نمی‌کردند، بلکه ما باید هنرمندانه ورود می‌کردیم. مسئله این است که در شرایطِ پیچیده، هنر مدیریت لازم است. مثلاً یکی از دغدغه‌های جدی شهرداری در سالیان اخیر پرداخت حقوق پرسنل سرِ ماه است. خب، کافی بود یکی از مدیران مربوطه بگوید به دلیل فلان اقدام شما، من فردا نمی‌توانم درآمد لازم برای پرداخت حقوق را تأمین کنم. این یک تابو می‌شد. در شرایط ایده‌آل، من باید بتوانم بگویم این مشکل من نیست، تو که نباید از راه خلاف این کار را انجام دهی. اما ما در شرایط ایده‌آل قرار نداریم. مثال حساب‌های واسط که برایتان گفتم از همین جنس بود. استفاده از حساب‌های واسط عین تخلف است اما خب نمی‌شد جلوی آن را گرفت چون این کار می‌توانست یک مجموعه را کاملاً بخواباند.

سمیه فروغی: خانم دکتر هم می‌گفت که ما چند ماه حقوق را نمی‌دهیم تا درس عبرتی برای شما شود که بعد از این‌همه سال عملکردتان این نباشد. جواب مدیرعامل [سازمان بازنشستگی شهرداری] هم این بود که اگر این طوری است، ما هم این‌هایی را که حقوق می‌خواهند می‌فرستیم جلوی در شورا، شما خودتان جوابشان را بدهید.

ضرورت نفوذ تغییر در تاروپود سازمان، که پیشتر به آن اشاره کردیم، با نکتۀ دیگری که در مصاحبه‌ها به‌عنوان یک درس‌آموخته از پروژۀ شفافیت به آن اشاره می‌شود مرتبط است، و آن اینکه شاید بهتر بود کمیتۀ شفافیت دستورکارهای خود را محدودتر می‌کرد و انرژی آزادشدۀ خود را صرف تعمیق دستاوردهایی که کسب کرده بود، یا به قول یکی از مصاحبه‌شوندگان صرف «فرهنگ‌سازی»، می‌کرد:

محسن شکری‌پور: شاید یکی دیگر از موضوعاتی که خانم آروین می‌توانست جور دیگری مدیریت کند و به نتیجۀ مطلوب‌تر برسد الکترونیکی‌کردن پاکات بود. […] ایشان پافشاری خیلی زیادی کردند و پنج-شش ماه از وقتشان را گذاشتند تا شهرداری را متقاعد کنند که پاکت «ب» را هم حذف و الکترونیکی کند. نه‌تنها شهرداری نپذیرفت، که پنج-شش ماه هم از دست رفت. من آن موقع پیشنهاد دادم که بی‌خیال پاکت «ب» شوند. اگر ایشان می‌پذیرفتند که، بر اساس اعلام اداره‌کل حقوقی، فعلاً فقط پاکت «الف» الکترونیکی شود، آن پنج-شش ماه و بعد هم سه-چهار ماهی که به پایان دوره مانده بود می‌توانست صرف فرهنگ‌سازی در شهرداری تهران شود که از نظر من بسیار مهم بود و شاید روند الکترونیکی‌شدن بقیۀ پاکت‌ها هم راه می‌افتاد. اما پافشاری ایشان بر اینکه هر دو پاکت الکترونیکی شود باعث شد در مورد هیچ‌کدام به نتیجه نرسیم […] من انتظار داشتم که دوستان کمیته، بر اساس این تجربه، به سمت فرهنگ‌سازی و همچنین به‌نمایش‌کشیدن خوبی‌های حذف پاکت «الف» بروند و ادامۀ کار را به روش مذکور پیگیری کنند، اما متأسفانه این اتفاق رخ نداد. کمیته حتی می‌توانست روی پیاده‌سازی فروش الکترونیکی اسناد و جاانداختن آن بایستد. به‌هرحال، به هر دلیلی که بود، الکترونیکی‌شدن پاکات انجام نشد.

اکبری: اما از یک منظر دیگر که من با آن موافق‌ترم -البته شاید هم من هم اشتباه می‌کنم- بهتر بود روی یکی از این سامانه‌ها تمرکز می‌کردیم، پی‌ریزی آن را محکم و کاربردش را مسجل می‌کردیم. اصلاً از طریق مراجع بالادستی و مدیریت ارشد شهرداری برایش آیین‌نامه و قانون می‌دادیم. البته هرجور که نگاه می‌کنم، هر تغییری هر چقدر هم که محکم شده باشد باز هم قابل‌برگشت است و نمی‌توانی صد درصد مطمئن باشی که نفر بعدی شرایط را به وضعیت قبل برنمی‌گرداند. اما حتی در این شرایط هم تمرکز بر تعداد کمتری از حوزه‌ها و سامانه‌ها احتمال پایداری سیستم جدید را بیشتر می‌کرد. […] بنابراین پیشنهاد من این بود که تعداد حوزه‌های فعالیت کمیته کمتر شود. اگر شفافیت فقط یک در حوزه به‌صورت کامل و درست پی‌ریزی می‌شد، به نظر من بهتر از این بود که در حوزه‌های متعددی سرمایه‌گذاری شود. اگر تغییر رویه‌ها از طریق وضع قوانین و مقرراتی در بالاترین سطح یعنی مصوبۀ شورا تثبیت می‌شد، نفرات بعدی به‌دشواری می‌توانستند آن رَویه‌ها را تغییر دهند و زیر سؤال ببرند. نمی‌گویم نمی‌توانستند، چون متأسفانه کار نشد ندارد! پس به نظرم بهتر این بود که رویه‌های جدید به‌عنوان قانون و مقررات و به‌قول شما سازوکار تدوین می‌شد، ولو در یک حوزۀ کوچک‌تر.

این نکته را باید در نظر داشت که تصمیم به ورود عمقی به تعداد محدودتری از دستورکارها، در موضع عمل، کار آسانی نیست. چه‌بسا اگر کمیتۀ شفافیت، مطابق با پیشنهاد مطرح‌شده، به حوزه‌های محدودتری ورود کرده بود، در پایان دوره با این نتیجه مواجه می‌شد که انرژیِ بیشتری که صرف ورود عمیق به هر حوزه کرده است ثمر بیشتری نداشته است و اگر به جای ورود عمقی، انرژی و سعی خود را بین موضوعات بیشتری پخش کرده بود، سرجمع، نتایج بیشتری به دست آورده بود (اصلاً چه‌بسا درگیرکردن حوزه‌های متعدد با بحث شفافیت در پایدارسازی نتایج مؤثرتر از کار درمی‌آمد). این نکته را صرفاً از آن رو مطرح کردیم که تأکید کنیم عمل به برخی نکاتی که بدیهی به نظر می‌رسند، در زمین واقعیت، آنقدرها هم آسان و سرراست نیست چراکه متغیرها و ابهامات و عدم‌تعین‌های متعددی به صورت‌مسئله بار می‌شود که تصمیم‌گیری را دشوار می‌کند.

تا بدین جا، تمامی نکاتی که درخصوص پایدارسازی تغییرات مطرح شد جنبۀ درون‌سازمانی داشت. اما در مصاحبه‌ها، یکی از عوامل مهم در پایداری تغییرات و اصلاحات مطالبۀ عمومی و خواست گروه‌های مردمی عنوان می‌شد؛ بدون مطالبۀ عمومی برای شفافیت، و بدون حضور ذی‌نفعانی که منفعت خود را در تحقق شفافیت ببینند، آن را طلب و از دستاوردها حفاظت کنند، با تمام‌شدن دورۀ نمایندگی، توازن جدیدی که به‌واسطۀ پروژۀ شفافیت شکل گرفته است به‌سرعت جای خود را به توازن پیشین خواهد داد. در مصاحبه‌های انجام‌شده یکی از خلأهایی که در رابطه با پروژۀ شفافیت ذکر می‌شد برقرارنکردن ارتباط با جامعه، و فقدان ذی‌نفعان سازمان‌یافته و مطالبه‌گری مدنی برای شفافیت بود (برای بحث بیشتر در این خصوص، نگاه کنید به متن «ایدۀ شفافیت در محک تجربه»).

مصاحبه‌‌کننده: آیا مکانیسم‌‌هایی چیده شده که اگر در آینده خواست عقب‌‌گردی صورت بگیرد این‌طور نشود؟
محمدحسین صدوقی: نه، یعنی مکانیسم‌‌های موجود خیلی الزام‌‌آور نیست. همان‌‌طور که در ابتدا گفتم، ممکن است در یک دوره‌ای مصوبه‌ای برای شهرداری جذاب نباشد و آن را اجرا نکند. به عبارتی شاید درعمل مصوباتی که توسط نهاد نظارتی‌ای مثل شورا تصویب شده‌اند هم ضمانت اجرایی کافی ندارند. به نظر من بهترین ضمانت اجرایی، مطالبه‌‌گری مردم است. اگر بتوانیم شفافیت را به سمتی ببریم که مطالبه‌‌گری مردم و پرسنل نسبت به آن زیاد باشد، خودش می‌‌تواند عاملی باشد برای اینکه عقب‌‌گرد نداشته باشیم.

مرتضی احمدی: در رابطه با دستاوردهای کمیتۀ شفافیت خیلی کارهای دیگر می‌شود کرد که یا سرعت ازدست‌رفتنش را کُنْد کند یا منجر به حرکت‌های جدید شود. مثلاً آیا ما الان با اعضای شورای شهر فعلی گفت‌وگو می‌کنیم؟ […] شما می‌توانی بروی بنشینی گفت‌وگو بکنی؛ پیدا می‌شوند آدم‌هایی که به گفت‌وگو مایل‌ باشند. کار دیگری که می‌شود کرد‌ کمک به شکل‌گیری ان‌جی‌اوها و به‌خصوص ان‌جی‌اوهای محلی است. ببینید در شهرستان‌ها آداب و قواعد خیلی فرق می‌کند. کاملاً محلی است و قوم و قبیله و ارتباطات نقش پررنگی دارد. پس اگر آنجا یک ان‌جی‌او باشد خیلی مؤثر است و خیلی می‌تواند سروصدا کند. کمااینکه در شهرستان‌ها ان‌جی‌اوهای محیط‌زیستی پدر یکی را درمی‌آورند. کار دیگری که می‌شود کرد همین به‌اشتراک‌گذاری تجارب کمیته با شورای بقیۀ شهرهاست. این‌ها دو-سه تا چیزی است که الان به ذهن من رسید.

صنم عابدی[۱۴]: من می‌گویم حتی اگر فقط یک کار هرچند کوچک انجام شود، باید ابزار رسانه را برای معرفی آن به کار گرفت. بعضی‌وقت‌ها بدون ارائه و معرفی کارها به مردم، نتیجه‌ای که باید، به‌طور کامل به دست نمی‌آید. به‌نتیجه‌رسیدن یعنی اینکه درنهایت مردم بتوانند از خروجی کار استفاده کنند و اجازه ندهند شورای بعدی آن را حذف و کان‌لم‌یکن کند، که آن هم با استفاده از رسانه و تبلیغات ممکن می‌شود.

البته کمیتۀ شفافیت اقداماتی برای درگیرکردن گروه‌های مدنی و تخصصی به انجام رساند که از آن میان می‌توان به برگزاری مسابقه «تهران به روایت شفاف» و انجام پروژۀ رصد شفافیت شوراها و شهرداری‌های کشور[۱۵]اشاره کرد، اما به نظر می‌رسد این اقدامات تأثیر پایداری بر مطالبۀ شفافیت نداشتند.

مهدی ثنایی[۱۶]: ما دوست داشتیم در پروژۀ پایدارسازی دستاوردهای کمیتۀ شفافیت مشارکت کنیم. صحبت‌هایی هم شده بود و حتی پروپوزال هم ارائه داده بودیم. آنجا رویکرد ما ترویجی بود و پیشنهادمان هم انتشار فعالیت‌ها و دستاوردهای کمیتۀ شفافیت در شبکه‌های اجتماعی، برگزاری مسابقه و رویداد و تهیه برنامه‌هایی برای تلویزیون در یک فرایند سریع و چابک بود. در اینجا سرعت‌عمل مسئلۀ مهمی بود وگرنه ما چند سال بعد برای شفافیت مجلس یک مستند به ‌نام «خانه در تاریکی» ساختیم. این‌جور به‌ خاطر دارم که درنهایت به دلیل کمبود منابع مالی و این‌جور مسائل کار پیش نرفت و نتوانستیم ورود معناداری به موضوع بکنیم.

مهدی ثنایی: کمیته متوجه اهمیت تثبیت بود. کمیته در همکاری با شهرداری مسابقه‌ای گذاشت به نام «تهران به روایت شفاف» برای تحلیل داده‌های منتشرشده روی سایت شفاف. این‌ها همه پروژه‌‌های تثبیتی و نظارتی و رصد است. کمیته می‌‌دانست ولی خب ضعیف بود. به نظر من منابع مالی‌اش کم بود. منابع نیروی انسانی‌اش را می‌‌توانست فراهم کند ولی یادم است از نظر منابع مالی مشکل داشت. چون می‌دانید، این کارها در اصل در سطح بالاتری باید پیگیری شود.

پروشات مهرورزی[۱۷]: این مسابقه هم از آن پروژه‌های جالبی است که من همیشه در رزومه‌ام می‌آورم که ما آن را برگزار کردیم. ما فراخوان دادیم و از پژوهشگران و علاقه‌مندان خواستیم تا، با مبنا قراردادن دیتای منتشرشده روی سایت شفاف و ترکیب آن با منابع داده‌ای دیگری که دسترسی عمومی به آن وجود دارد، تحلیلی از موضوعی در حوزۀ مدیریت شهری ارائه دهند. خود ایدۀ مسابقه ایدۀ جالبی بود که متأسفانه افتتاحیه‌اش با کرونا مصادف شد و آن چیزی که فکر می‌کردیم نشد و زحمت‌هایی که کشیده شده بود دیده نشد. این‌ها به کنار، اگر بخواهم درمورد خود مسابقه صحبت کنم، به نظرم کیفیت آثار خیلی پایین‌تر از حد انتظار بود. شاید اگر استمرار پیدا می‌کرد و سال‌های بعد هم برگزار می‌شد کیفیت آثار بهتر می‌شد. خوبی این مسابقه این بود که می‌توانستی کم‌وکاستی‌های دیتاهای منتشرشده را از دید فرد بیرونی که نمی‎داند این دیتاها چطور دارد تولید و منتشر می‌شود ببینی و بفهمی برای اینکه بشود از این دیتاها استفادۀ پژوهشی کرد و مثلاً یک تحلیل آماری درست روی آن داد چه چیزی کم است
مصاحبه‌کننده: هدف این مسابقه چه بود و فرایندش به چه صورت بود؟
پروشات مهرورزی: هدف اصلی مسابقه این بود که سایت شفاف بیشتر معرفی شود و کمی مورد استفاده قرار گیرد. هدف جانبی‌اش به نظرم این بود که هم باگ دیتاهای ما دربیاید و هم اینکه، با کمک پژوهشگران، حلقۀ مطالبه‌گری فعال شود، چون همان‌طور که گفتم یکی از حلقه‌های زنجیرۀ شفافیت استفادۀ پژوهشگران و خبرنگاران و امثالهم از دیتایی است که منتشر شده، اینکه آن دیتای خام را تبدیل کنند به تحلیل قابل لمسی که دغدغۀ عمومی است، یعنی دیتای خام تبدیل شود به دیتای غیرخام و یک چیزی ازش دربیاید، چون دیتای خام که کاربردی ندارد. مثلاً از دیتای کارمندها دربیاید که پارتی‌بازی در شهرداری کم است یا زیاد. اصلاً فکر می‌کنم یکی از کارهایی که به مسابقه ارسال شد همین بررسی نسبت‌های فامیلی در شهرداری بود. درواقع این حلقۀ گمشدۀ شفافیت و مطالبه‌گری را قرار بود این پژوهشگرها و خبرنگارها پر کنند.
مصاحبه‌کننده: برگزاری مسابقه به اهداف خودش رسید؟
پروشات مهرورزی: به نظر من، نه خیلی. قضیۀ کرونا خیلی تأثیرگذار بود و باعث شد فرایند مسابقه خیلی کش‌دار و طولانی شود. درکل، خود برگزاری این مسابقه کار درستی بود، ولی تعداد آثار قابل‌قبول خیلی کم بود و اصلاً در سطح کمیته نبود. اگر بخواهم کمی از خودمان تعریف کنم، سطح اعضای کمیته، اگر می‌خواستند داده‌ها را تحلیل کنند، خیلی بالاتر بود. […] الان با توجه به تجربۀ این مسابقه و مشاهدۀ مسابقات دیگری که در دانشگاه‌ها تبلیغ می‌شود، شاید تبلیغات را گسترده‌تر و مدل تبلیغ را دم‌دستی‌تر می‌کردم. یعنی مثلاً ما در دانشگاه‌ها پوستر زدیم، ولی شاید هوچیگری‌کردن در سوشال مدیا بهتر باشد چون مخاطب بیشتری جذب می‌کند. با توجه به اینکه یکی از اهداف این مسابقه این بود که مطالبه‌گری صورت گیرد، هوچیگری و تبلیغات مسابقه در سوشال مدیا باعث می‌شد آدم‌های مطالبه‌گر و عادی‌تر هم سراغ دیتا بروند و آن را ببینند.

در پایان، می‌توان این سؤال را مطرح کرد که اکنون که بیش از دو سال از پایان دورۀ پنجم می‌گذرد، چه بر سر پروژۀ شفافیت و دستاوردهای آن آمده است؟ گزارش دقیق از وضعیت فعلی پروژۀ شفافیت نیازمند ارزیابی دقیق و مفصل است که از حدود چارچوب پروژۀ حاضر خارج است. با این حال، اگر به اظهارات مصاحبه‌شوندگان رجوع کنیم، به نظر می‌رسد موضوع شفافیت و به‌روزنگه‌داشتن سایت شفاف در دورۀ فعلی مدیریت شهری نیز در دستورکار قرار دارد و این‌طور نیست که دستاوردهای این پروژه کاملاً از بین رفته باشد:

محمدحسین صدوقی: به‌‌ نظر من خیلی از نقطه‌‌ای که در پایان دورة قبل بودیم عقب‌‌نشینی نداشته‌ایم. یعنی در بحث انتشار عمومی اطلاعات این‌طور نبوده که کسی به‌طور هدفمند عقب‌‌نشینی کند و بگوید من با اصل این کار مخالفم و انجامش ندهید، اتفاقاً خلاف آن اتفاق افتاده است. همین که اطلاعاتی که از قبل منتشرشده بود دارد به‌‌روز می‌‌شود نشان می‌‌دهد که خواست شفافیت هنوز در مجموعه هست؛ هم از طرف شورا مطالبه‌‌گری هست و هم در خود شهرداری هم کسی ممانعتی برای کار ندارد. کار دارد انجام می‌‌شود و می‌توانم بگویم از دستاوردهایمان عقب‌گردی نداشته‌ایم.

سید محمود جواهریان: یک دوره‌‌ای واقعاً ناامید بودم که کار ادامه پیدا بکند، ولی الان امیدوارم و معتقدم که اگر کار با همین شکلی که دارد پیش می‌‌رود پیش برود، نتایجی حاصل می‌‌شود که ما با مدل شورای پنجم هرگز به آن نمی‌‌رسیدیم. ببینید، الان متولی شفافیت در شهرداری تهران حراست است. جنس حراست این‌جوری است که همه‌چیز محرمانه است. یعنی نامۀ عادی‌اش را هم محرمانه می‌‌زند. بااین‌حال حراست آمده و می‌‌گوید شورای شهر مصوبه دارد و این مصوبه باید اجرا شود. معنی ندارد که اجرا نشود. حراست از نگاه خودش می‌‌گوید که معنی ندارد شورا چیزی را مصوب کند و شما ملزم به اجرا باشید، اما اجرا نکنید. این ترک فعل است. هرچه در مصوبه هست شما باید اجرا بکنید و شهرداری را پای کار می‌‌کشاند، با آن‌ها جلسه می‌‌گذارد، حرفشان را می‌‌شنود، حرف می‌‌زند، توجیه می‌‌کند و تصویب می‌‌کند که حالا بعداً اجرا شود.

بهاره آروین: اصلاً یکی از دلایل دیگری که احساس کردم می‌‌توانم شفافیت را که مثل بچه‌ام بود رها کنم این بود که دیدم کسانی هستند که بیایند و این موضوع را بر‌دارند و شاید نه به آن سرعتی که من کار را در شورا و شهرداری پیش می‌‌بردم، اما به‌هرحال خوب از پس آن برخواهند آمد. مثلاً همین شهرداری کرمان در دور جدید؛ ما اصلاً انتظار نداشتیم کسی از شفافیت صحبت کند، که دیدیم از کرمان عَلَم را بلند کردند. اگر خودشان بخواهند من کمکشان می‌کنم و شاید در این صورت بیشتر و بهتر جلو بروند، ولی من هم نباشم این‌ها راه را می‌‌روند. به نظرم کمی که اوضاع آرام‌‌تر شود، شفافیت آن حوزه‌ای است که یک‌سری آدم در آن خودشان را هویت‌‌یابی خواهند کرد. کاری کم‌‌هزینه (منظورم هزینۀ مالی است) و مشخص است. مثلاً یک برتری که شفافیت نسبت به عدالت‌خواهی دارد این است که برای شفافیت می‌توان کارهای مشخصی تعریف کرد و to the point (دقیق و در مسیر مشخص) پیش رفت.

مصاحبه‌کننده: اگر اشتباه نکنم، تیر یا مرداد پارسال (۱۴۰۱)، در شکایتی که سازمان بازرسی کل کشور از شهرداری تهران کرد دیوان عدالت اداری رأی به ابطال مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری» داد. از بعد از آن، روال کار شهرداری در حوزۀ معاملات تغییری کرد؟

محسن شکری‌پور: هیچ تغییری نکرده و ما دنبال این هستیم که مصوبه کمافی‌‌السابق سر جایش باشد و طبق روال گذشته کار خودمان را انجام دهیم و به مشکل برنخوریم. حتی اگر مصوبه ابطال گردد، روالی که در شهرداری ایجاد شده است پابرجا خواهد ماند. اولاً، طرح ایجاد سامانۀ قراردادها از قبل از دورۀ گذشته و در زمان آقای قالیباف کلید خورد، کمیتۀ شفافیت آن را توسعه داد، و در حال حاضر هم هیچ‌کس در شهرداری به دنبال حذف آن نیست، زیرا دیگر جزئی از روال انجام کار در شهرداری شده است. درخصوص وبسایت شفاف نیز باید بگویم که بذری که در دورۀ گذشته کاشته شده محصول داده و مدیریت شهری جدید هم خود به دنبال شفافیت است، پس این موضوع هم پابرجا خواهد ماند.

اما البته تمامی اظهارنظرها تا بدین حد خوش‌بینانه نیست:

اکبری: کاری که برایش این‌همه زحمت کشیده شده بود که به ۸۰ و ۱۰۰ برسد -و رسید- به محض اینکه تغییر مدیریتی انجام شد و دورۀ جدید مدیریت شهری سر کار آمد، به ۶۰ برگشت؛ امیدوارم که همچنان روی همان ۶۰ مانده باشد و کمتر نشده باشد. افسوس من بابت این نیست که کاری انجام نشد یا نتیجه‌ای نداشت. بابت این افسوس می‌خورم که این‌همه زحمت کشیده شد تا کارها در آن تایم کم به یک استاندارد قابل قبول برسد و البته با شرایط خیلی سخت به آن هم رسید، اما درنهایت به محض اینکه فشار مدیریتی دورۀ قبل برداشته شد، بخش‌های مختلف شهرداری دوباره ان‌قلت‌های زیادی روی کار آوردند که از همۀ امکانات سامانه استفاده نکنند و تا جایی که ممکن است برایش راه دررو بگذارند؛ چه درمورد گردش کار و مراحل مختلف فرایند عقد قرارداد و توافقاتی که در‌این‌باره صورت گرفته بود، و چه درمورد نمایش اطلاعات قراردادهای منعقدشده در سامانۀ شفافیت، تلاش کردند تا سامانه را داخلی‌تر‌ و جزیره‌ای‌تر کنند. تا همان اواخر هم برخی نمی‌خواستند اطلاعات خیلی از قراردادها را در سامانۀ قراردادها وارد کنند، می‌گفتند یک راه‌دررویی بگذارید که ما بدون نیاز به واردکردن اطلاعات قرارداد در سامانۀ قراردادها، کارهای مالی قرارداد را در سامانۀ مالی انجام دهیم.

نجمه طاهری: یکی از چیزهایی که با نزدیک‌شدن به پایان دوره برای من ناراحت‌کننده بود،همین پایدارنبودن خروجی‌های کار ما بود. وقتی سامانۀ معاملات پرید و تمام زحماتی که سمیه در سال آخر برای الکترونیکی‌شدن بازگشایی پاکت‌ها و الکترونیکی‌شدن امضا کشیده بود باد هوا شد، حس می‌کردم که کاری که مشغولش هستیم تبدیل به هیچ خواهد شد. انگار با دیدن پایان ماجرا به نظر می‌آمد که تحمل این‌همه فشار و استرسِ کاری صرفه نداشت و عاقلانه نبود. البته تازگی که با چند تا از دوستان صحبت همین موضوع شد گفتند حس کسانی که الان در شورا و شهرداری مشغول هستند این نیست و می‌گویند که هنوز دارد کارهایی انجام می‌‌شود. من واقعاً از این خبر خوشحال شدم چون شنیده بودم که مصوبۀ مربوط به انتشار اطلاعات معاملات لغو شده و حس من این بود که دیگر در شورا کسی با بحث شفافیت کاری ندارد و این موضوع کنار گذاشته شده است.

پروشات مهرورزی: نمی‌دانم دقیقاً مدیران جدید چه کارهایی انجام داده‌اند. پارسال یکی از مدیران منابع انسانی به من مسیج زد که خانم مهرورزی، از وقتی شما رفتید، پدر ما با مدیران جدید و شورا درآمده. همۀ قدیمی‌ها را جابه‌جا کرده‌اند. یک‌سری جدید آمده‌اند که ما اصلاً نمی‌دانیم کی هستند و چی هستند و از کجا آمده‌اند و کارها را خیلی سخت می‌توانیم انجام دهیم و از زمانی که شما رفته‌اید، پروژه هیچ پیشرفتی نداشته.

محمدمهدی ریوندی[۱۸]: اطلاع ندارم از زمانی که تیم جدید آمده‌اند سامانه‌ها تا چه حد آپدیت می‌شود -شما حتماً چک می‌کنید- ولی خب دیگر اصلاً اسمی از شفاف نیست. آن موقع اگر یادتان باشد هفته‌ای یک‌ بار، دوهفته‌ای یک‌ بار، خبری از شفافیت و یک حرکت جدید منتشر می‌شد. درحالی‌که الان من مدت‌هاست خبری از شفافیت در کانال‌ها و اخبار مختلف نمی‌بینم.

درنهایت می‌توان گفت با توجه به محدودیت‌های زمانی که در دوره‌های نمایندگی و مدیریتی وجود دارد، توجه به پایدارسازیِ اصلاحات یکی از اصولی است که نباید نادیده گرفته شود. از همان ابتدای شروع کار و فعالیت در جهت اصلاح، باید به شیوه‌هایی که تغییرات و دستاوردها پایدار بمانند و عوض‌شدن شرایط زمینه‌ای نتواند به‌راحتی آن‌ها را از بین ببرد اندیشید و موازی با ایجاد تغییر، به آن شیوه‌ها نیز توجه کرده و مطابق با آن‌ها پیش رفت.

اگر پس از خواندن متن حاضر، تثبیت و پایدارسازی دستاوردها به‌عنوان جزء لاینفک هر پروژۀ اصلاحی، ونه ضمیمه و تکمله‌ای بر آن، در ذهن شما تثبیت و پایدار شد، پروژهٔ مستندنگاری به هدف خود رسیده است.


سؤالاتی جهت بحث و بررسی بیشتر:

  1. معیار تشخیص اینکه تغییرات و اصلاحات پایدار شده‌اند چیست؟
  2. با توجه به اینکه اجرای مصوبات بدون پیگیری مستمر چندان عملی نمی‌شود، چقدر می‌توان روی تصویب مصوبه به‌عنوان راهکاری برای پایدارسازی حساب کرد؟

 

[۱] مشاور بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۲] (نام مستعار) کارشناس سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه امور مالی

[۳] مسئول‌دفتر بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۴] کارشناس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر

[۵] کارشناس دفتر بهاره آروین و رئیس دبیرخانۀ ستاد ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد شهرداری تهران در دورة بعد از آن

[۶] مسئول‌دفتر بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۷] نمایندۀ اداره‌کل‌های «امور مالی و اموال» و «حقوقی» شهرداری در اجرای مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری»

[۸] کارشناس کمیسیون سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری

[۹] رئیس ادارۀ مصوبات و تنقیح مقررات شورای شهر

[۱۰] مشاور کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۱۱] مدیرعامل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران

[۱۲] حمیدرضا صارمی، معاون «شهرسازی و معماری» شهرداری تهران هم‌زمان با شورای ششم

[۱۳] رئیس سازمان بازرسی شهرداری تهران

[۱۴] مشاور رسانه‌ای بهاره آروین

[۱۵] کمیته شفافیت در پاییز و زمستان ۹۸ با همکاری شهرداری اقدام به برگزاری مسابقه تحلیل داده‌های وب‌سایت شفاف با هدف ترویج استفاده از اطلاعات و داده‌های منتشرشده در شهرداری تهران توسط شهروندان و متخصصان کرد. همچنین در زمستان همان سال، نتایج نخستین دوره ارزیابی شفافیت شوراها و شهرداری‌های کشور که با هدف ترویج شفافیت در مدیریت‌های شهری سطح کشور و با همکاری جمعی از سمن‌های فعال در حوزه شفافیت و مبارزه با فساد به انجام رسید، روی وب‌سایتی که به همین منظور راه‌اندازی شده بود منتشر شد.

[۱۶] رئیس اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» ومشاور کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۷] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۸] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

نخواستن یا نتوانستن؟ درباره علت پیش‌نرفتنِ کارها

آنچه به‌عنوان مقاومت مدیریت شهری در برابر شفافیت درک می‌شود، ترکیبی است از تعارض منافع، پیچیدگی‌ها و محدودیت‌های توان اجرایی، و ناهمسویی اولویت‌ها.

سازمان‌های عمومی و واحدهای زیرمجموعۀ آن‌ها که اطلاعات را چونان دارایی باارزش و ابزار قدرت خود تلقی می‌کنند در برابر اشتراک آن اطلاعات در درون سازمان و با سازمان‌های بیرونی نیز مقاومت خواهند کرد، چه رسد به انتشار عمومی آن‌ها.

خلأهای قانونی و دغدغه‌های حقوقی و امنیتی همۀ ماجرا نیست اما بخش مهمی از آن است.

سازمان‌های عمومی مجموعه‌های درهمی هستند از توانایی انجام امور و ناتوانی انجام امور دیگر؛ پیش‌نرفتن کارها گاهی ریشه در این دارد که انتظارات با توانایی‌ها همخوان نیست.


در آغاز پروژۀ شفافیت، هیچ‌کدام از اعضای کمیتۀ شفافیت انتظار نداشتند این پروژه آسان و بی‌دست‌انداز به سرانجام برسد. با این حال، اینکه «دست‌انداز»ها چه هستند و چطور از پیشرفت پروژه ممانعت می‌کنند، از ابتدا آشکار نبود و درک دست‌اندرکاران پروژۀ شفافیت از آنْ به‌تدریج و هر چه کار جلوتر می‌رفت شکل گرفت. متن حاضر به این موضوع می‌پردازد و بنا بر مصاحبه‌های انجام‌گرفته، روایتی از آنچه پیشبرد پروژۀ شفافیت را با مانع روبه‌رو می‌کرد ارائه می‌دهد. همان‌طور که در ادامۀ متن حاضر خواهیم دید، این موانع نه خاص پروژۀ شفافیت‌اند و نه خاص مجموعۀ مدیریت شهری تهران، بلکه رد آن‌ها را در دیگر سازمان‌های بوروکراتیک نیز می‌توان دنبال کرد.

این بحث را با توصیف دست‌اندرکاران پروژۀ شفافیت از مواجهه با موانع آغاز می‌کنیم. در تجربۀ دست‌اندرکاران پروژۀ شفافیت احساس فرسودگی، خشم  و ناامیدیِ برخاسته از پیش‌نرفتن کارها پررنگ است:

بهاره آروین: الان که محیط کاری دیگری را تجربه می‌‌کنم احساس می‌‌کنم که کار در دولت کلاً فرسوده‌‌کننده است؛ به این دلیل که کارها پیش نمی‌‌رود و شما به‌طور مداوم احساس درجازدن، هدررفتن انرژی و بازگشت به روال‌‌های گذشته را دارید. یعنی کلی تلاش می‌‌کنی تا یک قدم برداشته شود، بعد تا رویت را آن طرف می‌‌کنی، همه‌چیز به جای قبلی خودش برگشته است. یک جا احساس می‌‌کنی دیگر توان کلنجاررفتن با این سیستمی را که کار در آن پیش نمی‌‌رود و همه‌چیز درجا می‌‌زند نداری. من احساس می‌‌کنم یک بخش این احساس عام است یعنی تمام ۲۱ نفر شورا یک‌جورهایی خسته بودند و حس می‌‌کردند که آقا نشد آن چیزی که باید می‌‌شد. به این احساس بحران دستاورد می‌گویند.

ندا طهرانی[۱]: اوایل فکر می‌کردم کارهای زیادی می‌توان انجام داد، ولی درنهایت احساس استیصال داشتم که انگار نمی‌شود هیچ کاری کرد. مدام به سمیه فروغی[۲] می‌گفتم که سمیه، به جای کار در اینجا، برو بخش خصوصی و پول دربیاور، این‌قدر اینجا جان نگذار، این‌قدر بخیه به آب‌دوغ نزن. سمیه فروغی هم می‌گفت نه، من دلم می‌خواهم کارهایی که می‌کنم اثر بزرگی داشته باشد. ولی من قشنگ این ناتوانی را می‌دیدم […] من گیج می‌شدم از اینکه چطور می‌شود که شورا این‌قدر کار تعریف کند، این‌قدر ایده‌های خوبی در زمینه‌های مختلف از املاک گرفته تا شهرسازی داشته باشد، این‌قدر راهکار و برنامه برای چگونگی پیشبرد کارها داشته باشد، ولی عملاً نتواند کاری کند. یعنی در شورا ایده‌های خوب و درخشان و درستی شکل می‌گرفت که پشتوانۀ کارشناسی داشت ولی این ایده‌ها به خوردِ سیستم نمی‌رفتند. تنوع موضوعات و این سؤال بی‌پاسخ که چرا شهرداری سیستمش را درست نمی‌کند، چرا در خودش دست‌وپا می‌زند و هیچ بهبودی در عملکردش نمی‌دهد، مرا گیج می‌کرد. می‌فهمیدم که این درست‌نشدن، صرفاً از سر این نیست که نمی‌خواهند، بلکه خیلی وقت‌ها به‌ خاطر مصالحی است که بعضاً خودشان هم از آن‌ها آگاه نیستند، یعنی این مصالح در دل سیستمی شکل گرفته که اصلاح‌شدنش به هزار عامل دیگر بستگی دارد. وقتی به کل این سیستم فکر می‌کردم واقعاً دچار گیجی می‌شدم که کی می‌شود که شهرداری درست شود و اصلاً می‌شود؟ چطور می‌شود درست شد؟ انگار حتی وقتی ایده‌ای داری که چطور می‌توان مشکلی را حل کرد هم نمی‌توان آن مشکل را حل کرد!

نجمه طاهری[۳]: در طول این چهار سال هر دفعه قصد می‌کردم از کمیته بروم یک حس ناامیدی هم داشتم، حس اینکه انگار تغییری در چیزی رخ نمی‌دهد. شک می‌کردم که کاری که داریم می‌کنیم مفید است یا نه، این‌همه فشار به این نتایج می‌ارزد یا نه، و اصلاً کار دارد پیش می‌رود یا نه. خیلی وقت‌‌ها کارشناسان کمیته که هر کدام یک یا چند پروژۀ مشخص را پیش می‌بردند دچار این حس ناامیدی می‌شدند. مثلاً یک جایی من و سمیه به خانم آروین گفتیم ما دیگر برای جلسات مربوط به حوزۀ مالی صورت‌جلسه نمی‌‌نویسیم. چون هر دفعه که جلسه داریم، کار از طرف شهرداری پیش نرفته و همان حرف‌های قبلی و صورت‌جلسه‌های قبلی تکرار می‌شود و فقط مهلت انجام کارها را یک هفته به عقب می‌اندازیم. مگر ما مسخره‌ایم؟ حسمان این بود که شهرداری هی دارد می‌‌پیچاند و اصلاً کاری پیش نمی‌رود. […] آدم حس می‌‌کند که مثلاً الان باید انجام الکترونیکی معاملات به نتیجه رسیده بود، ولی وقتی به‌رغم آن همه تلاش این اتفاق نیفتاده است آدم سرخورده می‌شود.

سمیه فروغی: من مسئول نظارت بر حسن اجرای این مصوبه [الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات] بودم و وقتی مرحله‌به‌مرحله و آیتم‌به‌آیتم اطلاعات قراردادها منتشر می‌شد خیلی به وجد می‌آمدم. برخی آیتم‌ها برای اولین بار در کشور بود که انتشار عمومی پیدا می‌کرد […] یادم است که این اولین‌ها مرا خیلی خوشحال می‌کرد و همه‌اش به این ‌و ‌آن می‌گفتم دیدید فلان اطلاعات روی شفاف منتشر شد. یا مثلاً هر کدام از سازمان‌ها و شرکت‌های زیرمجموعۀ شهرداری را که به سامانۀ قراردادها پیوند می‌دادیم و اطلاعاتشان روی شفاف می‌رفت، خیلی خوشحال می‌شدم و می‌گفتم پس اگر زور بزنیم، یک چیزهایی ممکن است. ولی خب یک جاهایی هم ماجرا برعکس و دقیقاً نقطۀ مقابل این چیزی که تعریف کردم می‌شد، مثلاً اینکه بعد از چند سال، سازمان املاک برای امور مالی و املاکی خود همچنان از سامانۀ مستقل خودش استفاده می‌کرد، یا اینکه یک نفر می‌توانست پایش را بگذارد توی یک جایی و به‌راحتی اتصال دو سامانه را قطع کند. و آخرین موردش هم همین ابطال مصوبۀ انجام الکترونیکی معاملات بود که البته مربوط به بعد از دورۀ همکاری من با کمیتۀ شفافیت می‌شود.

سمیه فروغی: این‌همه انرژی گذاشته شده بود، بعد یکهو سامانه عوض شد و همه‌چیز از صفر. حالا همه باید بروند کار با سامانۀ جدید را یاد بگیرند و اطلاعاتشان را در این سامانه بزنند. پیمانکار سامانۀ قبلی را هم کنار گذاشته بودند و درنتیجه، برای توسعۀ سامانۀ جدید، انتقال دانش هم صورت نگرفت و انگار این‌ها داشتند از اول چرخ را اختراع می‌کردند. چقدر این اتفاق به اجرای مصوبه آسیب زد! آنجا یکی از نقاط ناامیدی شدید من بود؛ این‌همه تلاش کرده بودم و حالا در نقطۀ اول بودم.

بهاره آروین: یادم نمی‌‌آید از جلسات خیلی رضایت داشته باشم، به خاطر اینکه می‌‌دانستم بعداً برای نتیجۀ آن‌ها هزار اتفاق می‌‌افتد. حتی وقتی چیزی را در جلسۀ کمیسیون تصویب می‌‌کردیم می‌‌دانستم تا بخواهد در صحن تصویب شود ممکن است کلش هوا شود و تصویب‌شدن در کمیسیون تازه اول ماجراست. یا حتی قول‌‌هایی که مدیران شهرداری در جلسات می‌‌دادند هم ممکن بود روی هوا باشد؛ شما سه جلسۀ دیگر هم تشکیل می‌دادید و همچنان هیچ اتفاقی نیفتاده بود. لذا یادم نمی‌‌آید بابت جلسات هیچ‌وقت احساس رضایت داشته باشم. […] من هیچ‌وقت احساس نکردم کارها سخت است. اتفاقاً همیشه احساس کردم کار به این سادگی چرا انجام نمی‌‌شود. یعنی بیشتر حس بی‌‌کفایتی داشتم. من احساس می‌‌کردم خیلی عرضه ندارم، مثلاً چرا برای انجام یک کار ده ‌تا جلسه گذاشتم و هنوز انجام نشده. بیشتر این حس را داشتم تا اینکه فکر کنم کار سخت است. […]اتفاقاً احساس فرسودگی‌ای که داشتم هم از این می‌‌آمد که تو بعد از کلی دویدن احساس می‌‌کنی کاری نکرده‌ای […] مثلاً این‌همه دویدیم تا یک آیکون اضافه کردیم که ۱۳۷ رضایت شهروند از رسیدگی به پیامش را بسنجد، آن هم در اپلیکیشن و نه در سایت. سایت اصلاً بالا نمی‌آید. حالا اصلاً چند نفر از ۱۳۷ موبایلی استفاده می‌‌کنند؟ یعنی اصلاً این‌قدر کاری که انجام می‌‌شد کوچک بود که تو احساس می‌‌کردی که چه که این‌همه هم دویدم؟

پریسا مختاباد[۴]: کار دیگری که در رابطه با ۱۳۷ و ۱۸۸۸ کردیم این بود که دادۀ خام پیام‌های ثبت‌شده در این دو سامانه مثل موضوع و زمان ثبت پیام، ناحیۀ مسئول رسیدگی، نتیجۀ رسیدگی و بازخورد شهروند روی نحوۀ رسیدگی به پیام را منتشر کردیم. خودِ ایجاد قابلیت ثبت بازخورد هم کلی داستان داشت که یادش می‌افتم، سردرد می‌گیرم […] درمورد ای‌پی‌آی باز، اولویت ما حوزۀ حمل‌ونقل و محیط‌زیست بود. حوزۀ حمل‌ونقل که می‌شد بحث مترو و اتوبوس زودتر جواب داد. البته همان هم یک مثنوی پرآب‌چشم بود و خیلی سرش دعوا شد و خیلی اذیت شدم.

بنا بر مصاحبه‌ها، واحدهای مختلف در شهرداری تهران، با توسل به شیوه‌های متنوعی از جمله ارائۀ نمایش از اینکه کار دارد پیش می‌رود؛ ارائۀ آمار و ارقام متناقض و گزارش‌های جهت‌دار و یا ارائۀ پاسخ‌های نامرتبط؛ تمسک‌جستن به محدودیت‌های قانونی؛ اظهارنظرهای دوگانه؛ مطرح‌کردن ایرادات فنی، امنیتی و بعضاً حقوقی؛ ان‌قلت‌آوردن در بحث‌ها طوری که جمع‌بندی حاصل نشود؛ و ارائۀ اطلاعات به شورا به‌صورت قطره‌چکانی و خردخرد؛ در پیشبرد کارها دست‌انداز ایجاد می‌کردند:

سید محمود جواهریان[۵]: یک خاطره‌ای آقای محسن هاشمی[۶] تعریف می‌کرد. می‌گفت ما سیزده سال در شرکت متروی تهران بودیم. از شورا با ما تماس می‌گرفتند و مثلاً می‌گفتند که این پارچ آب را بفرستید اینجا. ابتدا ما لیوان می‌فرستادیم. تا این لیوان برود و برسد به دست آن‌ها و آن‌ها دوباره نامه بزنند که این لیوان است و ما پارچ خواسته بودیم دو ماهی طول می‌کشید. در وهلۀ بعدی ما یک بشقاب می‌فرستادیم و باز به همین منوال پیش می‌رفت. آن‌قدر این کار را انجام می‌دادیم که یا آن‌ها خسته می‌شدند و یا دورۀ شورا به اتمام می‌رسید و نهایتاً هم آن پارچ آب را هیچ‌وقت نمی‌فرستادیم.

اکبری[۷]: یک تکنیک این بود که از سامانه ایراد بگیرند؛ مثلاً اینکه اینجای سامانه راست است، اینجا کج است، سامانه قابلیت ثبت دیتای ما را ندارد و از این‌جور بهانه‌ها. تکنیک دیگر این بود که در جلسات تجزیه ‌و تحلیل فرایند -که پیش‌تر به آن اشاره کردم- آن‌قدر ان‌قلت بیاورند تا نشود به یک جمع‌بندی رسید. واقعاً اینکه جمع‌بندی کنیم و به یک نتیجۀ واحد برسیم که مراحل این فرایند این‌هاست و اطلاعات مدنظر هم این‌هاست کار دشواری بود. ممکن است برای شما تعجب‌آور باشد؛ به‌هرحال وقتی کاری به‌صورت سنتی و دستی دارد انجام می‌شود، پس قطعاً می‌شود آن را به‌صورت سامانه‌ای هم انجام داد. مثلاً اطلاعات موردنیاز برای ثبت سامانه‌ایِ یک ملک، قاعدتاً، خارج از آیتم‌هایی که در فرم‌های کاغذی مربوطه هست نیست. ولی نمی‌دانم چرا اسم سامانه که می‌آمد کلاً همه یا نمی‌دانستند چه اتفاقی دارد می‌افتد یا مراحل کار شکل پیچیده‌ای به خودش می‌گرفت یا خردخرد یادشان می‌آمد که مراحل از چه قرار است و کلاً جوری می‌شد که اصلاً نمی‌شد فرایند را سامانه‌ای کرد. وقتی‌هایی که می‌دیدند ما دست روی یکی از گلوگاه‌ها گذاشته‌ایم، مخصوصاً ان‌قلت می‌آوردند که نه، تا کل ورک‌فلو درنیامده باشد و تا ریز فیلدهای اطلاعاتی درنیامده باشد و تا همۀ این‌ها کاملاً در سامانه پیاده‌سازی نشده باشد ما نمی‌توانیم در سامانه دیتا وارد کنیم. سازمان املاک حاضر بود پرونده‌هایشان -که مدت‌ها بود متوقف مانده بود و با ثبت در سامانه امکان پیگیری و رفع موانع و نواقص آن‌ها بیشتر می‌شد- یک گوشه بخوابد و دست یک نفر بماند ولی در سامانه دیتا وارد نکنند.

پریسا مختاباد: گزارشی که بعد از دو سال پیگیری به ما دادند همانی بود که اول کار داده بودند. این در حالی بود که من به چشم خودم دیدم که ZRM[8] مدیرپروژه داشت و جلسه می‌آمد و یک توضیحاتی راجع به کار می‌داد و در جلسات راجع به آن صحبت می‌شد، اما ‌درواقع‌‌ همه چیز پوشالی و پوک بود. سؤالی که پیش می‌آید این است که چرا باید تظاهر می‌کردند که پروژه دارد پیش می‌رود. شاید برای اینکه به این بهانه از زیر ارتقای ۱۳۷ و ۱۸۸۸ دربروند و این نشان‌دهندۀ عدم صداقت فاوا بود. وقتی می‌گویم تیم پشت این پروژه دنبال شوآف بود منظورم همین است. کل ماجرا یک‌جور پوسته بود از کارهایی که می‌‌‌‌خواستند انجام بدهند و انجام نمی‌دادند.

سمیه فروغی: نصف جلسه به گزارش مدیرعامل سازمان بازنشستگی گذشت که بعضاً آمارش متناقض بود. یادم می‌آید که خانم دکتر مطرح کردند که شما مثلاً لحظات اول یک عددی گفتید، الان دارید یک چیز دیگری می‌گویید. او ماست‌مالی می‌کرد که نه، آن عدد اول را با لحاظ‌کردن فلان قیدها گفتم و آن عدد دوم را با لحاظ‌کردن بهمان قیدها.

سمیه فروغی: سومین معاون مالی [شهرداری] از دولت آمده بود و برداشت من این است که چون در دولت چیزهایی درمورد الکترونیکی‌شدن معاملات دیده بود همراه‌تر بود و در هیچ جلسه‌ای با این موضوع مخالفت نکرد و اتفاقاً استقبال هم می‌‌کرد. ولی افراد بدنۀ این معاونت می‌‌گفتند که ایشان در جلسات خصوصی چیز دیگری به ما می‌‌گوید.

نجمه طاهری: بعضی وقت‌ها شهرداری مشکل اصلی یا همۀ وجوه آن را در جلسات رسمی نمی‌گفت یا گفتن آن را به تعویق می‌انداخت [… مثلاً وقتی مغایرت‌های اطلاعاتی بین سامانۀ قراردادها و سامانۀ مالی صفر شد] گفتیم خب حالا دو سامانه را اتصال بدهید. یک کارشناس دیگر در شهرداری تازه می‌گفت فلان جا هم مشکل دارد، فلان ایراد هم هست و نمی‌توانیم دو سامانه را به هم وصل کنیم و اگر وصل کنیم فلان اتفاق می‌افتد. یعنی خردخرد موارد را می‌گفتند.

سمیه فروغی: ادعای خودشان [شهرداری] این است که اصلاً نمی‌‌شود به این قوانین عمل کرد و اگر بخواهیم طبق این قوانین پیش برویم، کارها قفل می‌‌شود. ولی از آن طرف هم در مواقعی به همین قوانین تمسک می‌جویند و کاری را که دلشان نمی‌خواهد انجام دهند انجام نمی‌دهند؛ به همان قانون اشاره می‌کنند و می‌‌گویند اینجای قانون گفته این کار شدنی نیست. […] بنابراین جمع‌‌بندی من این است که به‌روزنبودن قانون داستان‌هایی را ایجاد کرده و خلل و سوراخ‌هایی در آن وجود دارد که تو می‌توانی با استناد به آن‌ جلوی کاری که دوست نداری را بگیری و کارهایی که دوست داری را انجام دهی. […] ما مشخصاً دو جا این را دیدیم. یکی در جریان پروژۀ انجام الکترونیکی معاملات وقتی که می‌‌خواستیم پاکت‌‌ها را به‌‌صورت الکترونیکی بازگشایی کنیم می‌‌گفتند به استناد مثلاً مادۀ فلان از آیین‌‌نامۀ مالی و معاملاتی که گفته «بازگشایی پاکت لاک و مهرشده»، به دلیل اینکه از عبارت «لاک و مهرشده» استفاده شده، پاکت‌ها باید فیزیکی باشند و نمی‌‌شود پاکت‌ها را به‌صورت الکترونیکی بازگشایی کرد. ولی جاهایی هم بود که رویه‌ها اصلاً در قانون نوشته نشده بود یا عکس چیزی که در قانون آمده بود عمل می‌کردند و کسی هم به کسی گیر نمی‌داد! مثلاً چی؟ مثلاً تمدید قرارداد. چیزی به نام تمدید قرارداد اصلاً در قانون نیامده و خود کارمندان حقوقی‌ شهرداری می‌‌گویند این کار محل فساد است. یعنی چی که یک قرارداد را تمدید کنید؟ هر سال n‌ تا پیمانکار دیگر به متقاضیان اضافه می‌شود و تمدید قرارداد اصلاً به‌ صلاح نیست.

محسن شکری‌پور[۹]: شهرداری معتقد بود از نظر قانونی ما اجازه نداریم پاکت «ب» یا همان پاکت مبلغ پیشنهادی را از حالت پاکت لاک و مهرشدۀ فیزیکی دربیاوریم و معادل الکترونیکی آن را استفاده کنیم. خانم آروین پنج-شش‌ بار نامۀ رسمی زدند و هر بار جواب شهرداری همین بود.

سؤال مهم و اساسی این است که در رابطه با علت پشت این مقاومت‌ها چه می‌توان گفت؟ با توجه به اینکه منطق ایدۀ شفافیت این بود که با الکترونیکی‌شدن فرایندها، انتشار عمومی اطلاعات و فعال‌شدن نظارت همگانی، تخلف و فساد کاهش می‌یابد، لذا، در ابتدای کار، این‌طور به نظر می‌آمد که اگر مانع و دست‌انداز و مقاومتی سر راه پیشبرد این پروژه باشد، قاعدتاً از جانب ذی‌نفعانی است که شفافیت موجب آشکارشدن تخلفات و فساد ایشان می‌شود و جلوی تداوم آن را می‌گیرد. به عبارتی دست‌اندرکاران پروژۀ شفافیت در نبرد مستقیم با متخلفان و فاسدان قرار خواهند داشت. قصد ما در متن حاضر، نفی این موضوع نیست، کمااینکه مصاحبه‌شوندگان اشارات متعددی به مصادیق این موضوع داشتند:

محمدحسین صدوقی[۱۰]: حالا ممکن است یک عده هم که به‌لحاظ منافع شخصی‌شان از شفافیت متضرر می‌شوند غرض‌ورزی کنند. این‌‌ها معمولاً جزء بدنة ثابت شهرداری هستند که تغییر نمی‌کنند و نظرات خودشان را هم به مدیر بالادست انتقال می‌دهند که نکند فلان کار را بکنید، نکند سامانه را بالا بیاورید، که اگر بیاورید این‌‌جوری می‌شود یا آن‌جوری می‌‌شود. خب با این جنس افراد هم مواجه هستیم، افرادی که می‌‌دانند شفافیت چیست، حرف ما را هم می‌‌فهمند اما عمداً نمی‌‌خواهند که شفافیت اتفاق بیفتد.

محمدمهدی ریوندی[۱۱]: می‌توانم بگویم توفیق ما در الکترونیکی‌کردن فرایند صدور پروانه زیر ۲۰ درصد بود؛ نتوانستیم موفق باشیم چون عملاً نگذاشتند. به نظرم فشار خیلی زیاد دفاتر خدمات الکترونیک نگذاشت درنهایت این اتفاق بیفتد، چراکه متأسفانه دفاتر خودشان در تخلفات ذی‌نفع بودند و برای این موضوع پرونده‌های قطوری از گزارش‌های کذب و خلاف واقع، چشم‌پوشی از نقص مدارک، چشم‌پوشی از تخلفات در نقشه‌ها، تسلط به باگ‌های سامانه‌ها و دورزدن قوانین و ضوابط در سازمان بازرسی شهرداری دارد خاک می‌خورد.

محمدمهدی ریوندی: مورد دیگر ناامیدی زمانی بود که آن اتفاق برای الکترونیکی‌کردن فرایند صدور پروانه و پایان‌کار افتاد. مبحث مفصلی است. اوایل خیلی امیدوار بودم به‌خاطر اینکه می‌گفتم اتفاقاً کار خیلی ساده‌ای است. من فرایند را دیده بودم، سیستم را می‌شناختم، دسترسی‌های سازمان فاوا و امکاناتش را می‌دانستم. براساس همۀ این‌ها باور داشتم که الکترونیکی ‌ردن صدور پروانه کاری ندارد و راحت انجام می‌شود. بحث احراز هویت که دیگر از بورس و سامانۀ ثنا پیچیده‌تر نیست. مشخصات ملک هم که مشخص است و شهروند بارگذاری می‌کند. بررسی نقشه‌ها را هم خود سیستم می‌تواند انجام دهد. خلاصه امکان الکترونیکی‌کردن وجود دارد. اما خب نشد چون طبیعتاً با این کار نان‌دانی خیلی‌ها قطع می‌شد. شما به بخش شهرسازی یک منطقه سر بزنید، می‌بینید که چقدر آدم جلوی میز تک‌تک کارمندان ایستاده است. از بر و کف گرفته تا قسمت صدور، همه در حال لابی و مذاکره هستند و بیرون همدیگر را می‌بینند، ردوبدل مالی دارند و مسائلی از این قبیل. این هم یکی از جاهایی بود که می‌شد کار انجام شود اما نکردند.

محمدمهدی ریوندی: ما با ایجاد بازار تهاتر آنلاین می‌توانستیم بخش زیادی از بوروکراسی مربوطه را حذف کنیم و از این طریق کار آقایان سبک می‌شد. در این شرایط مقاومت جدی‌ای که در بدنه می‌بینید احتمالاً به این معناست که سبک‌شدن کار آقایان در ازای کاهش قابل‌توجه درآمدشان خواهد بود، چون تک‌تک این افراد صاحب امضاهای طلایی هستند و در تمام این نقل‌وانتقالات و تسویه‌ها نفع دارند.

سمیه فروغی: سر بدهی‌‌ها حرف ما به شهرداری این بود که چطور است که کسی که از n سال پیش از شهرداری طلب دارد در اولویت پرداخت شما قرار نمی‌‌گیرد، ولی یک نفر الان می‌آید یک پروژه با شهرداری انجام می‌‌دهد و زود پولش را می‌‌گیرد و می‌‌رود؟ خزانه‌‌دارِ وقت می‌‌گفت ما طبق یک ضابطه و دستورالعملی برای پرداخت بدهی عمل می‌کنیم، یعنی این‌طور نیست که دل‌بخواهی عمل کنیم. ما می‌‌گفتیم حتی اگر نمی‌خواهید اطلاعات بدهی‌ها را شفاف کنید، همان ضابطه‌ای که می‌گویید را منتشر کنید که نکردند. همه‌اش هم دست خزانه‌دار نبود، بخشی از‌ آن دست مناطق بود. برای ما این‌طور استدلال می‌کردند که این کار تبعاتی دارد که به صلاح شهرداری نیست. اما به نظر من دلیلش این بود که دستشان رو می‌شد. خیلی مسئلۀ مهمی بود و فساد زیادی در آن وجود داشت. من خودم با شهرداری قرارداد داشته‌ام. واقعاً اینکه بتوانی پولت را شهرداری بگیری نیاز به زدوبند دارد و اصلاً فرایند راحتی نیست.

سمیه فروغی: جلسه مربوط به یک قرارداد خدمات شهری بود و معاون مالی منطقه و معاون خدمات شهری منطقه هم حضور داشتند. مبالغ قراردادهای خدمات شهری با اینکه در سطح ناحیه است و نه منطقه، میلیاردی و گران است. دقیقاً یادم نیست که معاون خدمات شهری بود یا معاون مالی که گفت پاکت این پیمانکاری که آشنای خودمان است را باز کنیم، شاید اصلاً نیازی به بازکردن بقیۀ پاکت‌ها نباشد. درحالی‌که آن‌ها موظف‌اند همۀ پاکت‌ها را باز کنند. […] یا در جلسۀ دیگری که مربوط به قراردادهای عمرانی بود یکی از اعضای جلسه می‌خواست، علی‌رغم نتیجۀ محاسبات، یک پیمانکار دیگر را برنده اعلام کند. با الکترونیکی‌شدن فرایندها بساط این جلسات و دورهمی‌ها جمع می‌شد.

محمد فرجود[۱۲]: به‌طور کلی در برابر استفاده از سامانه‌های مرکزی مقاومت وجود داشت و سازمان املاک هم که خودش نمونۀ خیلی خاصی بود و حتی سامانه‌های خودشان را که ایجاد می‌کردیم بعضاً بارها تغییرش می‌دادند‌، می‌گفتند این را نمی‌خواهیم و فرایندهای ما این‌جوری نیست که در سامانه پیاده شده، یا مدیریت عوض می‌شد و مدیر جدید نظرات جدید می‌داد و مواردی از این قبیل. خود من شاید چندین جلسه با سازمان املاک داشتم که بتوانیم خواسته‌هایشان در حوزۀ فناوری اطلاعات را به سرانجام برسانیم. ولی درنهایت، بله، مشخص بود که انگیزه‌های دیگری هم پشت بعضی از این ماجراها هست و آن هم اینکه در نظر داشتند آنچه در سازمان املاک می‌گذرد خیلی شفاف نشود، چون مثلاً توسعۀ سامانه تمام شده بود و همه‌چیزش آماده بود، اما باز هم بهانه می‌آوردند که از سامانه استفاده نکنند. وقتی بررسی ‌می‌کردیم مشخص می‌شد که سال‌های پیش هم برای راه‌اندازی این سامانه کارهایی انجام شده است، اما باز هم سازمان املاک شروع به استفاده از سامانه نکرده است‌ و سازمان فاوا مجدداً راه‌اندازی سامانه را در این سازمان شروع می‌کرد.

پریسا مختاباد: معمولاً شهرداریچی‌ها نمی‌گذاشتند پرونده‌های تخلفات به این دفتر [دفتر هماهنگی هیئت‌‌های رسیدگی به تخلفات اداری کارکنان شهرداری] برسد چون آن ها دارای جایگاه قضایی بودند و می‌توانستند پروندۀ قضایی تشکیل دهند.

اما در عین حال، تجربۀ پروژۀ شفافیت نشان می‌دهد موانع پیشبرد شفافیت (و الکترونیکی‌شدن فرایندها) ماهیت‌های متنوعی دارند و اینکه هر مانعی که بر سر راه پروژه دیده می‌شود را ناشی از مقاومت افراد متخلف و فاسد و در نگرانی ایشان از به‌خطرافتادن منافع تخلف‌آمیز و فسادآلوده‌شان بدانیم -تعبیری که بار نیتمندانه و منفی دارد- از تحلیل این موانع که چندوجهی هستند جلوگیری می‌کند. به نظر می‌رسد عوامل دیگری، که برآمده از ویژگی‌های مجموعۀ مدیریت شهری به‌عنوان یک سازمان اجرایی و بوروکراتیک است، نیز در شکل‌دهی به این مقاومت تأثیرگذار است. در ادامۀ متن حاضر، مروری داریم بر موانع پیشبرد پروژۀ شفافیت که در مصاحبه‌ها به آن اشاره شده بود.

شکاف بین قانون و رویه

یکی از موانع اصلی در پیشبرد پروژۀ شفافیت، نگرانی درخصوص قفل‌شدن کارها و اختلال در اجرای امور بود:

محسن هاشمی: ممکن است شهرداری به بانک‌ها بدهکار باشد و با انتشار اطلاعاتِ اموالش گرفتار شود. حتماً دیده‌اید که آدم بدهکار سعی می‌کند اموالش را پنهان کند، چون طلبکارها می‌ریزند سرش و شکایت می‌کنند. حالا وقتی شهرداری لیست همۀ اموالش را منتشر کند، بانک، خیلی راحت، دادخواست ضبط اموال شهرداری را می‌دهد. در صورتی که اگر از اموال خبر نداشته باشد نمی‌تواند چنین کاری کند. می‌خواهم بگویم تعارض منافع مثبت باعث می‌شود که مدیریت‌ها در بحث شفافیت همکاری نکنند. حالا اگر پای تعارض منافع منفی وسط باشد و کسی شیله‌پیله‌ای داشته باشد، مشکلات دو برابر می‌شود و افراد، به‌خاطر اینکه آبرویشان نرود و اطلاعاتشان بیرون نیاید، همکاری نمی‌کنند یا اطلاعات غلط منتشر می‌کنند و پنهان‌کاری می‌کند.

مسعود حمزه‌ای[۱۳]: مثلاً یکی از دغدغه‌های جدی شهرداری در سالیان اخیر پرداخت حقوق پرسنل سرِ ماه است. خب، کافی بود یکی از مدیران مربوطه بگوید به دلیل فلان اقدام شما، من فردا نمی‌توانم درآمد لازم برای پرداخت حقوق را تأمین کنم. این یک تابو می‌شد. در شرایط ایده‌آل، من باید بتوانم بگویم این مشکل من نیست، تو که نباید از راه خلاف این کار را انجام دهی. اما ما در شرایط ایده‌آل قرار نداریم.

اکبری: واقعیت این است امضای الکترونیک در شهرداری کارایی نداشت. وقتی که ذی‌حساب هم آن را نمی‌پذیرد، شما هر چقدر هم نیروی انسانی بگذاری، توکن بخری و پخش کنی، آموزش بدهی، از نظر امنیتی حفاظت فرایند را تأمین کنی، آخر هم می‌گویند قبول نمی‌کنیم و مجبور می‌شوی سیستم دستی را هم نگه داری. دلیلشان چیست؟ می‌گویند امضای الکترونیک را قوۀ قضاییه یا ذی‌حسابی شهرداری قبول نمی‌کند. یا مدیران شهرداری مدام تغییر می‌کنند و تا امضای الکترونیک برای مدیر جدید تعریف شود، مراحل گردش قرارداد متوقف می شود.

این موضوع، به‌خصوص خودش را جایی که با شکاف بین رویه‌ها و قانون روبه‌رو هستیم نشان می‌دهد. منظور از شکاف بین رویه و قانون این است که آنچه در عمل صورت می‌گیرد با مبانی قانونی فاصله داشته باشد:

سمیه فروغی: نمی‌‌دانم اصلاً همان n سال پیش که این قوانین تصویب شدند -فکر می‌کنم تصویب قانون شهردار‌ی‌ها سال ۴۲ بوده- به آن‌ عمل می‌شده یا نه! ولی می‌خواهم بگویم در حال حاضر به این چیزی هم که ما سرش قسم نمی‌‌خوریم و می‌‌گوییم بد است عمل نمی‌‌شود. […] خوب یادم است زمانی که مثلاً ما با سازمان‌ها و شرکت‌ها برای راه‌اندازی سامانۀ معاملات جلسه می‌گذاشتیم، نمایندۀ اداره‌کل حقوقی، نمایندۀ امور مجامع و نماینده‌های حقوقی و بخش قراردادهای آن سازمان یا شرکت بخصوص هم باید حضور می‌داشتند. بعد نمایندۀ اداره‌کل حقوقی می‌گفت تمدید قرارداد خلاف آیین‌‌نامه یا حتی خلاف قانون شهرداری‌‌هاست، ولی نهایتاً کسی کاری به کارشان نداشت. ظاهراً هم در سطح مناطق و هم در واحدهای تابعه اینکه مر قانون پیاده نشود خیلی مسئله‌ای نبود.

در وهلۀ اول به نظر می‌رسد که اتفاقاً می‌بایست بر شفاف‌شدن حوزه‌هایی که شکاف بین رویه‌ها و قانون در آن بزرگ‌تر است پافشاری کرد تا بدین وسیله عملکرد مدیریت شهری بر ریل قانون بازگردد. اما استدلال مخالفی وجود دارد که ریشۀ شکل‌گیری شکاف بین رویه‌ها و قانون را ناکارآمدی قوانین در نسبت با اقتضائات مدیریت سازمانی مثل شهرداری و شهری مثل تهران می‌داند. مطابق با این استدلال، برای آنکه چرخ امور بچرخد و صرفه و صلاح مدیریت شهری نیز حفظ شود، سازمان اجرایی ناچار بوده در برخی حوزه‌ها از قانون فاصله بگیرد. حتی رئیس سازمان بازرسی شهرداری نیز بر این موضوع صحه می‌گذارد:

مسعود حمزه‌ای: در شهرداری دو نوع تخلف وجود دارد: تخلفات معمولاً از جنس اداری، که اگر انجام نشود کارها قفل می‌شود و پیش نمی‌رود (و اغلبِ کسانی که تخلف می‌کنند، با چنین استدلالی از کار خود دفاع می‌کنند)، و تخلفاتی که مبتنی بر تضییع منافع شهر و شهرداری است. به هر حال هر دوی این‌ها تخلف است، اما شاید درستش این باشد که با تخلفات نوع اول کمی محترمانه‌تر و ملایم‌تر برخورد کنیم و بیشترین جرم را برای تخلفات نوع دوم در نظر بگیریم.

در این موارد، شفاف‌کردن عملکرد، که به معنای اعلام و اعتراف رسمی به فاصله‌گرفتن از قانون است، سازمان اجرایی را در معرض اتهام ارتکاب تخلف قرار می‌دهد و مقاومت سازمان اجرایی را برمی‌انگیزد؛ این در حالی است که اگر سازمان اجرایی بخواهد با عمل‌کردن طبق موازین قانونی، از زیر بار این اتهام خارج شود، گردش امور با اختلال (کُندی یا توقف) مواجه خواهد شد و درنهایت خود شهروندان ناراضی خواهند شد.

اکبری: ما علی‌القاعده باید شرایط و ویژگی‌هایی که شرکت‌ها باید می‌داشتند تا به‌عنوان برندۀ مناقصه اعلام شوند یا شرایطی که مبلغ پیشنهادی توسط آن‌ها باید می‌داشت را در سامانه پیاده‌سازی می‌کردیم. درواقع افراد متخصص درمورد قراردادهای هر حوزه -خدمات شهری، فنی و عمرانی و …- قواعدی وضع کرده بودند که مثلاً آن شرکتی که قرار است برنده شود باید فلان مشخصات و آیتم‌ها را داشته باشد، یا تعداد قراردادهایی که تا الان با او بسته شده از فلان مبلغ یا فلان تعداد بالاتر نرفته باشد یا مبلغ پیشنهادی از طرف او در فلان بازه بگنجد. اما خب مقاومت‌هایی در برابر اعمال سفت‌وسخت این شروط در سامانه وجود داشت. این مقاومت همیشه هم به‌منظور دررفتن از شفاف‌شدن و دورزدن قواعد برای کسب منفعت شخصی نبود. کاربران سامانه بعضاً می‌گفتند تا حالا سه‌ بار برای این فلان قرارداد اعلام مناقصۀ عمومی شده، اما درنهایت پیمانکاری که تمام شرایط موردنظر را داشته باشد در مناقصه شرکت نکرده و کار هم روی زمین مانده. بالاخره کسی باید این کار را انجام دهد و ما مجبوریم که کار را واگذار کنیم. حالا که شرکتی با این مشخصات -که منطبق بر دستورالعمل‌ها نیست- آمده مجبوریم همین را قبول کنیم.

مسعود حمزه‌ای: فرض کنید حساب شرکت متروی ما، در مقطعی و بنا به علتی، پول کافی ندارد و طلبکار می‌رود بانک چکش را بگیرد. وقتی می‌بیند در حساب پول نیست، طی رویه‌های قانونی، بلافاصله دستور بستن حساب را می‌دهد. خب این یعنی از فردا متروی تهران تعطیل شود چون کلاً حسابش قفل می‌شود. برای جلوگیری از چنین مسئله‌ای، در شهرداری حساب‌های واسطی را برای دستگاه‌هایی که لازم بود دائم پول جابه‌جا کنند شکل داده بودند که خود این تخلف است، چون حساب واسط یعنی حسابی مثلاً با دو امضا، مدیر مالی مربوطه و یکی دیگر، که از نظر قانونی تعریف‌شده نیست. فکر کنید گردش مالی مترو، با آن عظمت، می‌رفت در حساب آن دو نفر، که اگر، خدای نکرده، با هم هوس می‌کردند بروند کانادا فاجعه می‌شد.

از این‌ موارد هنوز هم داریم و کم هم نیست. زمانی که من شفافیت را دنبال می‌کردم، مثلاً می‌گفتند اگر مسائل را خیلی باز کنیم و مردم شماره‌حساب‌های ما را بدانند، می‌روند شکایت می‌کنند و حسابمان را می‌بندند و کار شهرداری قفل می‌شود. این حرف غلطی است. اصلاً بگذار قفل شود. یعنی اگر ریشه‌یابی کنید، می‌بینید که این‌ها حرف درستی نیست اما خب در کوتاه‌مدت، شفافیت می‌توانست واقعاً مشکل ایجاد کند […] استفاده از حساب‌های واسط عین تخلف است اما خب نمی‌شد جلوی آن را گرفت چون این کار می‌توانست یک مجموعه را کاملاً بخواباند.

محسن هاشمی: مثلاً در قرارداد بندی هست به نام تعدیل. نمی‌توانید تعدیل را شفاف کنید. تعدیل یعنی اعمال اثر تورم در قیمت‌ها. فرض کنید قرار بوده قراردادی ده‌میلیاردی طی دو سال انجام شود، ولی به دلایلی چهار سال طول کشیده است. در این دو سال قیمت‌ها تغییر کرده. درنتیجه سازمان برنامه و‌ بودجه اجازه می‌دهد که در بعضی آیتم‌ها به پیمانکار تعدیلِ قیمت داده شود و میزان آن را هم معمولاً سازمان برنامه تعیین می‌کند. حال اگر پیمانکار بخواهد تعدیلِ قیمت بگیرد، در قدم اول، باید گزارش تأخیر بدهد و بگوید چرا تأخیر داشته است. اگر تأخیرش مجاز باشد، می‌تواند تعدیل بگیرد، و اگر خودش مقصر تأخیر باشد، نمی‌تواند. بااین‌حال اکثر مدیران می‌بینند اگر تعدیل را به پیمانکار ندهند، پیمانکار نمی‌تواند کار را تمام کند و باید قراردادش را لغو کنند و بروند دادگاه و قس‌علی‌هذا. همچنین باید دوباره مناقصه برگزار کنند و کار را به کس دیگری بدهند. در این حالت هم باید گزارشی تهیه شود که پیمانکار قبلی کار را تا کجا انجام داده که تهیۀ چنین گزارشی کار بسیار پیچیده‌ای است. از آن طرف، می‌خواهند دو ماه دیگر هم پروژه را افتتاح کنند. این می‌شود که به‌اجبار با پیمانکار کنار می‌آیند.

سمیه فروغی: این نکته را درمورد بحث املاک اضافه کنم که قدرت اصلی حتی دست سازمان املاک نیست، بلکه دست ادارات املاک در مناطق است. […] یعنی برای شورا که سهل است، برای خود سازمان املاک هم شفاف نیست که چه املاکی دارد و اطلاعات دقیق نزد همان مدیران املاک منطقه است. [… علت امتناع مدیران املاک مناطق از ثبت اطلاعات املاکشان در سامانۀ املاک] به‌نوعی مسئلۀ حوزۀ اختیارات بود. یادم است یکی از مدیران املاک منطقه می‌‌گفت که فرایند اینکه سازمان املاک اجازه بدهد ما روی ملکی معامله انجام بدهیم خیلی طولانی است و کار ما را قفل می‌‌کند. […] یکی از مدیران املاک منطقه می‌‌گفت وقتی در بودجه به گیر می‌‌خوریم و شهرداری به ما پول نمی‌دهد، ما با این املاکمان بازی می‌‌کنیم. این ابزار ماست برای تأمین مالی و ما درواقع از اختیاراتی که داریم برای خود شهرداری استفاده می‌‌کنیم. اگر اختیارش را دست شهرداری بدهیم، نمی‌تواند از آن خوب استفاده کند و ما را هم محدود می‌کند. فرایندی که ما برای پیداکردن مشتری یک‌ماهه می‌رویم و از پول معامله برای کار خود شهرداری استفاده می‌کنیم، شهرداری مثلاً شش‌ماهه می‌رود.

مسعود حمزه‌ای: مثلاً در یک خیابان، دوربرگردان گذاشته بودند و شهردار زیر پلی که ایجاد شده بود را آسفالت کرده بود، یک زنجیر هم انداخته بود و یک نگهبان هم گذاشته بود و آنجا را پارکینگ کرده بود. خب دستش درد نکند، درآمدزایی کرده بود. اما این پول به حساب شهرداری ریخته نمی‌شد. درنهایت می‌آمد در حساب خود شهرداری منطقه و آنجا خرج می‌شد. وقتی ما از شهردارها می‌پرسیدیم این پول‌ها را چه کار می‌کنید، می‌گفتند ما این درآمدها را خرج هزینه‌هایی می‌کنیم که فاقد ردیف بودجۀ مشخص هستند.

آیا استدلال پیش‌گفته صرفاً بهانه‌ای برای مقاومت در برابر ضابطه‌مندی و قانون‌مندی عملکرد نیست؟ به نظر می‌رسد حتی اگر نیت اصلی از طرحِ این استدلال چنین باشد، در بسیاری از موارد، دلایلی را که بر ضد سودمندی شفافیت مطرح می‌شود نمی‌توان به‌راحتی نادیده گرفت، و پیش‌نیاز شفافیت در این موارد، اصلاح سازوکار امور به‌نحوی است که عمل طبق موازین قانونی، خود موجب اختلال در عملکرد سازمان اجرایی نشود و یا تمهیدی اندیشیده شود که اختلال پیش‌آمده، موجب نارضایتی عمومی نگردد.

بهاره آروین: می‌توان این‌طور گفت که شفافیت شهرداری در آن حوزه‌هایی محقق شد که رویه‌‌ها را کند می‌‌کرد (و نه متوقف) و لذا ممکن بود به یک بازسازی منتهی شود. ولی آن جاهایی که رویه‌ها را متوقف می‌‌کرد، یعنی آن‌قدر شکاف بین رویه و قانون بزرگ بود که اگر عملکرد شفاف می‌شد سیستم هیچ‌جوره نمی‌توانست از کاری که داشت می‌کرد دفاع کند و کلاً می‌ایستاد محقق نشد. در حوزۀ املاک، طرف نمی‌توانست از فرایندهایی که به‌طور گسترده جاری بود دفاع کند. حالا البته ما توانستیم قراردادهای ملکی را شفاف کنیم. اینجا شفاف‌شدن صرفاً ممکن بود باعث کندشدن فرایند شود. ولی مثلاً اگر می‌خواستیم تهاترهای ملکی را شفاف کنیم کلاً باید بساط تهاتر را جمع می‌‌کردیم. یک مثال دیگر، شفافیت عملکرد شوراهای معماری است. آن ماه اولی که آقای نجفی شهردار شد دو تا بخش‌نامه داد؛ در یکی، فعالیت کارگزاری‌ها در منابع غیرنقد را ممنوع کرد و، در دیگری، ثبت تصمیمات شورای معماری را در سامانۀ شهرسازی الزامی کرد؛ یعنی گفت تصمیمات شورای معماری اگر در سامانۀ شهرسازی ثبت نشده باشد از نظر ما معتبر نیست. همین. هیچ‌ چیز بیشتری نگفت. اما در مناطق این‌طور جا افتاده بود که شهرداری فعالیت شورای معماری را ممنوع کرده است. آقای حجت که آن موقع معاون شهردار بود هی می‌‌گفت آقا ما ممنوع نکردیم. کی گفته ما ممنوع کردیم؟ گفتیم ثبت شود. ولی شفافیت -تازه آن هم نه برای عموم، که برای خود مجموعۀ شهرداری- مساوی بود با متوقف‌شدن، چون شورای معماری تصمیماتی می‌‌گرفت که به یک معنا اصلاً نمی‌شد آن‌ها را ثبت کرد. در این موارد، شفافیت خیلی سخت و با دست‌‌انداز پیش می‌‌رفت.

جا دارد به این نکته هم اشاره شود که اصلاح سازوکار امور امری نیست که همیشه بتوان آن را در محدودۀ سازمان شورا و شهرداری به انجام رساند بلکه در شرایطی که گردش برخی امور بین مجموعه‌سازمان‌های مختلف در کشور از طریق روال‌های غیررسمی و نامنطبق بر قانون اتفاق می‌افتد، می‌توان پیش‌بینی کرد اینکه شهرداری بخواهد به‌تنهایی برخلاف قواعد رایج عمل کند، به بهبود عملکرد این سازمان نخواهد انجامید و ممکن است اثر سوء نیز داشته باشد. در واقع ما با یک سیستم بزرگ‌تر روبه‌رو هستیم که مدیریت شهری تنها یکی از اجزای آن است. مثالی از حوزۀ املاک، این موضوع را بهتر روشن می‌کند:

سمیه فروغی: شهرداری می‌تواند املاکش را به هر فرد و سازمانی که موضوع بند ۶۶ مادۀ ۵۵ [قانون شهرداری‌ها] باشد -یعنی مؤسساتی که فعالیت فرهنگی و اجتماعی دارند مثل نوانخانه، درمانگاه، کتابخانه- واگذار کند. به‌خاطر همین هم اختیار تصمیم‌گیری دربارۀ این املاک را به معاونت فرهنگی و اجتماعی داده بودند. ما دنبال این بودیم که برای واگذاری این املاک، دستورالعمل و آیین‌‌نامۀ تروتمیز دربیاوریم که هرکسی نتواند با هر ضابطه‌‌ای این املاک را واگذار کند. ولی شهرداری می‌گفت چرا دست ما را می‌‌بندید؟ این ابزار قدرت ما برای تعامل با نهادهاست. یعنی مثلاً تو ملکی را در اختیار نهادی می‌گذاری و او هم یک جای دیگر کار تو را راه می‌‌اندازد و طبعاً همۀ این‌ها هم در یک فرایند غیرشفاف رخ می‌دهد.

منظور از بحثی که تا بدین جا مطرح شد این نیست که در حوزه‌هایی که رویه‌های جاری از قانون فاصله می‌گیرند و عدم شفافیت بر آن حاکم است، فساد به معنای رایج کلمه رخ نمی‌دهد:

محمدحسین صدوقی: در شهرداری این‌طوری است که اگر شما بخواهید کاملاً مطابق با ضوابط عمل کنید، بوروکراسی اداری و قوانین طوری دست شما را می‌بندند که درعمل کارها پیش نمی‌رود. مثلاً می‌خواهید در حوزۀ شهرسازی درآمدزایی کنید، خب قطعاً قوانین دست‌‌وپاگیرند. مجبورید به‌نحوی چیزی مثل شورای معماری مناطق راه بیندازید با حدوحدود اختیاراتی که شاید خارج از قوانین و مقررات باشد، تا بتوانید تراکم بدهید، طبقه بدهید و با این‌‌ها کار را راه بیندازید و درآمد را بالا ببرید. طبعاً این کار (دورزدن قوانین) نمی‌تواند در فضایی خیلی شفاف اتفاق بیفتد پس درواقع برای اینکه کارها نخوابد، عدم شفافیتی را به وجود می‌آورید که در کنار کارراه‌اندازبودن، امکان بروز فساد را هم به وجود می‌آورد چون وقتی دست مجری و مدیر اجرایی کف میدان برای دورزدن قوانین باز گذاشته می‌شود، این امکان وجود خواهد داشت که پول، به‌جای اینکه به جیب شهرداری برود، به جیب افراد سودجو برود.

سمیه فروغی: ما در دستورالعملی که درآوردیم املاک را دسته‌بندی کرده بودیم و دقیقاً گفته بودیم که واگذاری املاک تجاری چطور باشد، واگذاری املاک فرهنگی چطور باشد، واگذاری مساجد چطور باشد […] شهرداری می‌گفت این روش جواب نمی‌دهد و همان روش خودمان جواب می‌دهد. ولی حرف ما هم این بود که اگرچه ممکن است رویۀ غیرشفاف جاری شهرداری در واگذاری املاک واقعاً یک جاهایی هم به صرفه و صلاح شهرداری باشد، مثلاً یک ملکی را به یک نهادی بدهند و آن نهاد هم کار شهرداری را در گمرک راه بیندازد، اما لزوماً همه این‌جوری از این موقعیت استفاده نمی‌کنند. و واقعاً هم این مسئله وجود داشت. مثلاً دوره که عوض شد یکی از اعضای دورۀ جدید من را به دفترش دعوت کرد. اولین چیزی که به من گفت این بود که شما گند زدید! رفتید املاک را از فلان جا پس گرفتید؟ حالا چرا این عضو جدید شاکی بود؟‌ چون برخی از املاک پس‌گرفته‌شده درواقع پایگاه سیاسی اصول‌گراها محسوب می‌شد. مثلاً چند تا مسجد و حسینیه جزئش بود. یعنی ملک را داده بودند و طرف رفته بود آنجا مسجد ساخته بود. متولی مسجد هم کاملاً اختیار دارد که مسجد را به یک پایگاه سیاسی تبدیل کند یا یک پایگاه دینی و مذهبیِ pure (محض). و دقیقاً این‌طوری شده بود که با پس‌گرفتن برخی از املاک در دورۀ پنجم، درواقع پایگاه سیاسی دورۀ ششمی‌ها گرفته شده بود.

سمیه فروغی: من مکانیسم ماجرا [نظارت ناظران نواحی بر کار پیمانکاران خدمات شهری] و اینکه چقدر قدرت دست ناظران نواحی است را سر پروژۀ شاخص شفافیت فهمیدم. در یکی از جلسات که این موضوع را مطرح کردیم، اولین کسانی که مخالفت کردند خود خدمات‌شهری‌‌ها[۱۴] بودند. یکی‌شان می‌گفت اتفاقاً اختیارات ناظر ابزار قدرتی است که ما از آن به نفع خود شهرداری استفاده می‌‌کنیم. مثلاً شهرداری پول ندارد برای ما پرینتر بخرد، ما به پیمانکار می‌‌گوییم تأیید تو را بالاتر می‌‌زنیم، به‌جایش تو برای ما پرینتر بخر. حالا این حالت خوبش بود. یک نفر هم ممکن است از این اختیارات در راستای منافع شخصی خودش استفاده کند.

اما نکته این است که بنا بر تجربۀ پروژۀ شفافیت، مقاومت زیادی که در برابر شفافیت این حوزه‌ها وجود داشت، لزوماً به دلیل انتفاع شخصی افراد از وضع موجود و فسادآلوده‌تر بودن آن نسبت به دیگر حوزه‌ها نبوده است:

بهاره آروین: آن جاهایی به‌سختی شفاف می‌‌شد که شکاف بزرگ‌تر بود، نه لزوماً جاهایی که انتفاع افراد بیشتر بود. البته اینکه کارها از طریق رویه‌های غیررسمی پیش برود خیلی فسادآمیز است اما دلیل اینکه رویۀ غیررسمی رویه شده فقط فسادآمیزبودن آن نیست، بلکه به خاطر این است که کارها از طریق این رویه‌های غیررسمی است که می‌تواند پیش برود. مثلاً شما قضیۀ بودجۀ غیرنقد را نگاه کنید. وقتی نقدینگی شهرداری کم است، یک راه این است که با بودجۀ غیرنقد کار کند. لایحۀ دستورالعمل بودجۀ غیرنقد آمد شورا. من تمام توانم را بسیج کردم که مخالفت اعضا با این لایحه را بگیرم. با اینکه در صداوسیما برنامه رفتند و این‌همه رسانه‌‌ها با من همراهی کردند، درنهایت نتوانستم زیرآب این لایحه را بزنم و تنها رأی مخالف خودم بود. حتی کمیسیون بودجه که معمولاً آرای همسویی داشتیم، با من همراهی نکرد. دلیلش هم این بود که معتقد بودند که شهرداری بدون بودجۀ غیرنقد پیش نمی‌‌رود و خب این از آن حوزه‌‌هایی بود که ما درنهایت نتوانستیم خیلی آن را شفاف کنیم. اگر از من بپرسید چرا، می‌‌گویم برای اینکه آنجا، شکاف بین رویه و قانون خیلی بزرگ بود ولی لزوماً فسادش از فساد قراردادها [که ما توانستیم شفافیت را در آن حوزه پیش ببریم] خیلی بیشتر نبود و در همان حدود بود.

رقابت واحدهای اجرایی و مقاومت در برابر کاهش اختیارات

تمایلِ واحدهای اجرایی، در سطوح مختلف، به سمت حفظ و افزایش قدرت است. این تمایل خود را در تلاش برای حفظ و گسترش دارایی‌ها، تشکیلات و حوزۀ اختیارات نشان می‌دهد. این تمایل، در برخی مواقع، پیشران شفافیت بود:

سمیه فروغی: بالاآمدن شفاف سایداِفکت‌هایی داشت که باعث می‌شد بعضاً طرف‌دار پیدا کند. سایت شفاف دکانی برای یک عده ایجاد کرد و اگر آن‌ها حامی شفاف بودند، بعضاً به خاطر این دکان بود. به‌واسطۀ مصوبۀ الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات، بالاآمدن سایت شفاف و اینکه سامانۀ قراردادها و بعدش سامانۀ معاملات در طول اجرای مصوبه فربه شد، ساختارسازی‌هایی در شهرداری صورت گرفت. مثلاً یک اداره‌ای در معاونت مالی به نام ادارۀ سامانه معاملات ایجاد شد که طبیعتاً تعدادی کارمند و یک رئیس دارد. برای خود سایت شفاف یک اداره‌ای در سازمان فاوا ایجاد شد و یک نفر که می‌گفتند، تا قبل از این، جایگاه متوسطی در سازمان فاوا داشته است رئیس آن اداره شد و دنبال بودجه برای سایت شفاف بود و شفاف برای این آدم مهم بود. چرا؟ چون منافعش حول این سایت شکل گرفته بود. خلاصه، بالاآمدن سایت شفاف باعث ایجاد ذی‌نفعانی در شهرداری شد که موافق یا همدل با بودن شفاف و بزرگ و فراگیر شدن سامانۀ قراردادها و سامانۀ مالی در شهرداری و واحدهای تابعه‌اش بودند، کمااینکه مثلاً یک فردی در سازمان فاوا بود که ما روی هر سامانه‌ای در حوزۀ مالی و معاملات دست می‌گذاشتیم، ایشان برمی‌گشت و می‌گفت چرا می‌خواهید کار را برون‌سپاری کنید؟ من با نصف قیمت و نصف زمان، کار را انجام می‌دهم. این آدم آن زمان چقدر قدرت گرفت.

محسن شکری‌پور: زمانی‌که سامانۀ قراردادها راه‌اندازی شد، ما جلسه‌ای با حضور سی-چهل نفر، که دوستان اداره‌کل بودجه هم جزء آن‌ها بودند، گذاشتیم و درخواست کردیم که در مرحلۀ تأمین اعتبار در سامانۀ قراردادها، این درخواست به سامانۀ مالی محول شود و در سامانۀ مالی برای این درخواست‌ها اعتبار ایجاد کنند. تیم سامانۀ مالی سازمان فناوری مقاومت کردند و گفتند به ما چه ربطی دارد، این کار را نمی‌کنیم. اما همین افراد، بعد از تغییر سامانه، چون سامانۀ جدید برای خودشان بود، اولین کاری که انجام دادند پیاده‌سازی همین فرایند بود.

با این حال، در موقعیت‌های بسیاری نیز رقابت واحدهای اجرایی در حفظ و افزایش قدرت، همچون یک مانع، بر سر راه پروژه شفافیت قرار می‌گرفت. برای مثال، زمان ایجاد یک سیستم جدید، اینکه چه کسی متولی این سیستم باشد، گردش کار چه مراحلی داشته باشد، تأییدات کدام مسئولان مورد نیاز باشد و سامانه‌(های) مورد نیاز چطور توسعه پیدا کند می‌توانست محل دعوا باشد و موجب کشدارشدن انجام کارها شود:

اکبری: ممکن بود نظر اداره‌کل حقوقی این باشد که بسته‌شدن قرارداد به تأیید سه مسئول نیاز دارد، اما اداره‌کل مالی نظرش این باشد که ادارۀ آن‌ها از قلم افتاده و چهار تأیید لازم است. بعد سازمان بازرسی هم می‌آمد و می‌گفت ما هم هستیم، چرا شما ما را در تأییدات ندیدید؟ به‌این‌ترتیب همواره این امکان وجود داشت که چیزهایی از قبیل تعداد تأییدها، تعداد امضاها یا به‌طور کلی گردش کار تغییر کند.
مصاحبه‌کننده: در این جلسات -که در آن افرادی از بخش‌ها و واحدهای مختلف حضور داشتند- درنهایت چطور تصمیم‌گیری می‌شد؟
اکبری: اکثر اوقات با جنگ و دعوا. یکی می‌گفت این‌طوری هست، یکی می‌گفت این‌طوری نیست، دیگری می‌گفت باید یا نباید فلان‌‌جور شود. ممکن بود در یک جلسه به جمع‌بندی برسیم، ممکن هم بود نرسیم و کار به جلسۀ بعدی بکشد.

مسعود حمزه‌ای: [شورا] اصرار داشت که صفر تا صد سامانه [سوت‌زنی] مال خودش باشد […] ما می‌گفتیم متولی سامانه باید سازمان بازرسی باشد، دوستان حراست هم یک وقت‌هایی می‌گفتند باید آن‌ها باشند، که ما مخالف بودیم. این از معدود مخالفت‌های ما با بچه‌های حراست بود.

حسن محمدحسن‌زاده[۱۵]: ما در سازمان املاک درگیری‌هایی با تیم سامانۀ معاملات و خانم آروین داشتیم. تیم سامانۀ معاملات فشار می‌آوردند که حالا که سامانۀ معاملات ایجاد شده است، همۀ فرایندهای مربوط به حوزۀ املاک به این سامانه بیاید و سامانه‌ای که از قبل برای مدیریت فرایندهای حوزۀ املاک وجود داشت صرفاً بانک اطلاعات املاک شهرداری باشد. این کار کار اشتباهی بود […] داشتند سامانۀ معاملات را زیادی بزرگ می‌کردند […] این مسئله هم حدود یک سال نفس ما را گرفت که جا بیندازیم فرایندهای حوزۀ املاک لزوماً به بحث معاملات ملکی مربوط نمی‌شود و مثلاً قیمت‌گذاری یا همان ارزش‌گذاری املاک جنسش متفاوت است. آن‌ها می‌گفتند ارزیابی قیمت املاک باید بیاید زیر نظر سامانۀ معاملات. ما مقاومت کردیم و گفتیم هر چیزی که جنس معاملاتی ندارد در سامانۀ جامع املاک باشد، به اضافۀ قیمت‌گذاری […] اما نمایندۀ سازمان فاوا به پشتوانه خانم آروین کوتاه نمی‌آمد و می‌گفت همه‌چیز باید در سامانۀ معاملات باشد. درنهایت، به کمک مدیرعامل وقت سازمان فاوا، توافقی بین خانم آروین و سازمان فاوا صورت گرفت که ارزیابی و همۀ فعالیت‌های غیرمعاملاتی در سامانۀ جامع املاک باشد و اتفاقات معاملاتی بیاید در سامانۀ جامع معاملات که گردش معامله در آن سامانه ثبت شود.

سمیه فروغی: حالت مطلوب این بود که سامانۀ معاملات اطلاعات ملکی موردنیاز برای انجام و ثبت معاملات ملکی را از سامانۀ املاک فراخوانی کند و ما دنبال این بودیم که این دو سامانه به هم متصل شوند. اما مشکلی که وجود داشت این بود که پایگاه اطلاعات سامانۀ املاک بسیار ناقص بود و اطلاعات ثبت‌شده شاید کمتر از یک‌سوم املاک شهرداری را پوشش می‌داد. اگر می‌خواستیم امکان ثبت دستی اطلاعات ملک در سامانۀ معاملات را حذف کنیم، فرایند انجام معاملات ملکی گره می‌خورد. پیشنهاد عملیاتی ما این بود که اگر اطلاعات ملکی در سامانۀ املاک ثبت شده بود، سامانۀ معاملات اطلاعات ملک را از سامانۀ املاک فراخوانی کند و، در غیر این صورت، اطلاعات ملک به‌صورت دستی در سامانۀ معاملات ثبت شود. در جلسه، حرف سازمان املاک این بود که برای انجام معاملۀ ملکی، اطلاعات ملک باید از سامانۀ ما فراخوانی شود و تا وقتی که ما اجازه نداده‌ایم و وریفای نکرده‌ایم، نباید معامله انجام شود.

محسن شکری‌پور: بعد از یک سال که از همکاری من با خانم آروین می‌گذشت، در جلسه‌ای که با سازمان املاک داشتیم، به آن‌ها گفتم که سامانه‌شان را باید عوض کنند و سامانۀ جدیدی هم بالا نیاورند. به‌جایش ما فرایندهایشان را در سامانۀ قراردادها پیاده‌سازی می‌کنیم. به دستور مدیرکل امور مالی و اموال و استقبال معاون وقت سازمان املاک، من و خانم حیدری از اداره‌کل مالی، به همراه معاون سازمان املاک و خانم محمدی‌ها از سازمان املاک، شروع به طراحی فرایندهای معاملاتی سازمان املاک جهت پیاده‌سازی در سامانۀ قراردادها کردیم، با کارشناسان املاک جلسه گذاشتیم و خروجی را به آن‌ها تحویل دادیم. آن زمان، معاون برنامه‌ریزی سازمان املاک موافق انجام این کار بود اما سازمان فناوری، با این استدلال که من متولی این امرم و برای سامانۀ املاک هزینه کرده‌ام و قرار است سامانۀ املاک توسعه پیدا کند و تمامی موارد موردنظر شما در بحث معاملات هم در آن دیده شده است، درنهایت قبول نکرد. این در حالی است که از دو سال پیش، تازه رسیدند به این حرف که سامانۀ املاک فعلی قابلیت‌های لازم را ندارد.

سمیه فروغی: یکی از اولین گام‌هایی که برای اجرای مصوبۀ الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات برداشتیم این بود که درگاه ورود اطلاعات قراردادها یکی شود. بنابراین امکان ثبت اطلاعات قراردادها در یکی از دو سامانه باید بسته می‌شد و دسترسی به اطلاعات قرارداد روی این سامانه از طریق فراخوانی اطلاعات از سامانۀ دیگر انجام می‌شد. چون این دو سامانه دو متولی مختلف داشت، زور هیچ‌کدام به دیگری نمی‌رسید که تو ببند یا برعکسش. ما دیدیم سامانۀ تخصصی قراردادها سامانۀ قراردادهاست، بنابراین کاری که کردیم این بود که امکان ایجاد قرارداد جدید روی سامانۀ مالی را بستیم و گفتیم تو باید اطلاعات قراردادها را از روی سامانۀ قراردادها فراخوانی کنی.

بهاره آروین: در ماجرای شورایاری‌ها هم من خیلی عصبانی شدم، عصبانی از اینکه یک مدیری در شهرداری برای اینکه واحد خودش را نگه دارد یک دعوایی راه انداخت که کل پلن ما برای شورایاری را متوقف کرد.

رقابت بر سر گسترش قدرت حتی بین ادارات یک واحد اجرایی نیز دیده می‌شود. مثال آن، رقابت بین ادارات مختلف سازمان فاوا بر سر مدیریت پروژه‌ها و بسط کاربری سامانه‌های زیرنظر هر اداره است. گرچه امکان آن وجود دارد که این رقابت‌ها در جهتی عمل کند که موجب بهبود عملکرد ادارات و کیفیت بالاتر سامانه‌ها شود، با این حال، بنا بر آنچه در مصاحبه‌ها عنوان شده است، به نظر می‌رسد درمورد سازمان فاوای شهرداری خروجی رقابت‌ها در جهت عکس بوده است:

اکبری: اگر شما از نظر مدیریتی نگاه کنید، شاید واقعاً ایدۀ بدی هم به‌ نظر نرسد که دوست داشته باشی بزرگ‌ترین تیم سازمان را داشته باشی، بزرگ‌ترین ارائه‌دهندۀ سرویس در سازمان خودت باشی و بیشترین وجهۀ کاری را کسب کنی. به‌خاطر همین ترجیح می‌دهی کارهای بیشتر و بیشتری قبول کنی […] در این شرایط، استراتژی برخی مدیران این است که ابتدا یک‌جوری مسئولیت یک سامانه را دست بگیرند و کار را استارت بزنند و دستورِ لزوم راه‌اندازی آن توسط واحدها را از مقام بالادستی اخذ کنند و به‌اجبار آن را راه اندازی کنند و بعد خردخرد کار را جلو ببرند و سامانه را کامل کنند […] اگر تیم ما هم این‌قدر پیشرفت کرد و توسعه یافت، واقعاً به دلیل این بود که مدیریت تیم چنین استراتژی‌ای را اجرا می‌کرد؛ باید کار را دست بگیری، یواش‌یواش در برابر مخالفت‌ها مقاومت کنی، یواش‌یواش محصول را سوهان بزنی و صیقل دهی و درست کنی […] همین رویکرد باعث می‌شد تا ما از پیاده‌سازی بعضی خواسته‌های تیم شفافیت -که موجه و بجا هم بود- به دلیل مقاومت‌های اولیۀ کاربران یا عدم توافق همۀ متولیان و کاربران سامانه روی آن موضوع، موقتاً صرف‌نظر کنیم و پیاده‌سازی آن را به بعد از جاافتادن سامانه موکول کنیم. نتیجۀ این رویکرد این شد که ما الان سامانۀ تأمین‌کنندگان هم داریم، سامانۀ معاملات هم داریم، یک تالار معاملات هم داریم ولی همۀ این‌ها نصفه‌نصفه است. از یک منظر می‌توان گفت اینکه پایۀ سامانه‌های مختلفی گذاشته شد اتفاق مثبتی بود و توشه‌ای شد برای آیندگان. اما از یک منظر دیگر که من با آن موافق‌ترم -البته شاید هم من هم اشتباه می‌کنم- بهتر بود روی یکی از این سامانه‌ها تمرکز می‌کردیم، پی‌ریزی آن را محکم و کاربردش را مسجل می‌کردیم. […] اما رویکرد مدیر ما گسترده‌کردن و همه‌گیرکردن دایرۀ فعالیت‌های تیم بود […] اگر ضریب نفوذ را از نظر تعداد واحدهایی که کاربران سامانه‌های تیم‌های مختلف بودند در نظر بگیریم و نه لزوماً کیفیت سامانه، سامانۀ تیم ما واقعاً ضریب نفوذ بالایی داشت. برای مدیر تیم ما مهم بود که تیم پرتعدادتری داشته باشد؛ تیمش متولی توسعه و پشتیبانی تعداد سامانه‌های بیشتری باشد و واحدهای اجرایی بیشتری کاربر سامانه‌هایش باشند.

اکبری: با توجه به ظرفیت واحد ما، مسلماً بار خیلی سنگینی بر دوش تیم ما قرار گرفت. ظرفیت تیم ما محدود بود. وقتی کار سامانۀ قراردادهای جدید هم بر عهدۀ تیم ما قرار گرفت، توان ما هم در بحث توسعه و هم در بحث پشتیبانی تقریباً نصف شد. برای مثال اگر تیم ما ده نفر پرسنل داشت که تا قبل از این کار سامانۀ مالی را انجام می‌دادند -پنج نفر نیروی توسعه و پنج نفر نیروی پشتیبان- بعد از اضافه‌شدن کار سامانۀ قراردادها دو تا سه نفر برای توسعه یا پشتیبانی سامانۀ مالی داشتیم. البته به‌تدریج نیروهای جدید برای بخش‌های توسعه و پشتیبانی استخدام شدند، ولی ازآنجاکه از نظر دانش و تجربه در ابتدای راه و نیازمند ماه‌ها آموزش بودند، امکان بهره‌برداری سریع و خروجی‌گرفتن از آن‌ها وجود نداشت و، در این میان، بخشی از زمان نیروهای موجود صرف آموزش نیز می شد. شاید یکی از دلایلی که سازمان نمی‌توانست بخشی از توقعات و انتظاراتی که تیم شفافیت از او داشت را برآورده کند همین کمبود نیروی باتجربه و مؤثر بود.

محسن شکری‌پور: من پنج سال راهبر سامانۀ مالی در شهرداری منطقۀ ۱۵بودم و بعد از آن هم با تیم مالی سازمان فاوا در ارتباط بودم. از جایی خبردار شده بودم که ایدۀ آن‌ها این بود که باید هر چیزی که به حوزۀ مالی مربوط می‌شود، اعم ازسامانۀ کنترل پروژه، سامانۀ قراردادها، سامانۀ املاک و …، ذیل سامانۀ مالی تجمیع شود. به نظر من هم این ایده خیلی قشنگ و این کار کاملاً درستی بود، اما نحوۀ پیاده‌سازی آن اهمیت داشت. شما باید آن‌قدر برنامه‌ریزی دقیق و شناخت کافی از موضوعات داشته باشید تا بتوانید چنین کاری را با قدرت انجام دهید، و برای این کار، یک تیم پیاده‌سازی و پشتیبانی مناسب نیز لازم دارید. هدف شما نباید صرفاً راه‌اندازی یک سامانه باشد، بلکه باید تلاش کنید تا کاری که انجام می‌دهید نکات مثبتی هم داشته باشد. اما چون نیت دوستان از تجمیع و یکی‌کردن سامانه‌ها این بود که سامانۀ جدید مال خودشان باشد و به این وسیله قدرت و نیرویشان بالا برود، کار آن‌طور که باید پیش نرفت. برای دوستان، مهم راه‌اندازی سامانه بود، نه اینکه خروجی سامانه لزوماً درست باشد.

سمیه فروغی: یک بار با یکی از مدیران سازمان فاوای شهرداری دعوایم شد. بحث سر این بود که ایشان داشت همۀ سامانه‌ها را سمت خودش می‌برد و من می‌گفتم ده-پانزده نیرویی که تو داری ظرفیت این حجم از کار را ندارد و این باعث شده سامانه پر از خطا شود. نیروهایش از دستش گریه می‌کردند و معترض بودند.

تصمیم به جایگزینی سامانۀ قراردادها با یک زیرسامانۀ جدید در سامانۀ مالی شهرداری (موسوم به سامانۀ معاملات) مثالی است از اینکه تلاش برای گسترش قدرت در ادارات زیرمجموعۀ سازمان فاوا چطور به دست‌انداز در پروژه شفافیت تبدیل شد. این تصمیم، در ظاهر، به دلایل فنی و کارشناسی انجام گرفت. به گفتۀ یکی از اعضای تیم توسعۀ سامانۀ معاملات:

اکبری: زمانی که بحث شفافیت اطلاعات قراردادها مطرح شد، یک‌جورهایی بحث کنترل کیفیت تیم‌های داخلی خودمان و اینکه کار کدام تیم -تیم مالی، تیم شهرسازی، تیم منابع انسانی و تیم‌های مختلفی که کارها را انجام می‌دهند- رضایت متقاضیان و مشتریان را بیشتر جلب می‌کند پیش آمد. تا پیش از این موضوع، سامانۀ قراردادها را یک ادارۀ دیگر در معاونت نرم‌افزار هندل می‌کرد. البته توسعۀ سامانه دست پیمانکار بود و ناظر از تیم سامانۀ قراردادهای سازمان فاوا بود. به پیمانکار سپردن این سامانه هزینه‌های بالایی به سازمان‌ تحمیل می‌کرد و رضایت مشتری -اداره‌کل حقوقی و بقیۀ اداره‌کل‌ها یا مثلاً همین تیم شفافیت- هم تأمین نشده بود. به همین دلیل تصمیم گرفته شد که با توجه به قرابت خیلی زیاد کار سامانۀ قراردادها به کار سامانۀ مالی و اینکه سامانۀ قراردادها بخش اعظم دیتایش را از سامانۀ ما می‌گرفت، کل سامانۀ قراردادها در قالب یک سامانۀ جدید اما یکپارچه با سامانۀ مالی بازنویسی شود. به‌عبارتی از اینجا به بعد یک تیم داخلی [تیم سامانۀ مالی] عهده‌دار نوشتن سامانۀ قراردادها شد، تیمی که برنامه‌نویسانش دیگر پیمانکار نبودند بلکه کارمند خود سازمان فناوری بودند و کار پشتیبانی هم با خودشان بود […] البته قطعاً تیمی که ناظر سامانۀ قراردادها بود مخالف تعویض سامانه بود، چون آن‌ها زمان گذاشته بودند و با راه‌اندازی سامانۀ جدید توسط تیم سامانۀ مالی، آن تیم عملاً منحل می‌شد، پروژه‌شان ناقص می‌ماند و باید مثلاً پروژۀ دیگری را شروع می‌کردند. […] اما خدمتتان عرض کردم که درمجموع، با توجه به اینکه هزینه‌های نیروی انسانی و مالی کمتر می‌شد، تا جایی که من اطلاع داشتم و شنیده بودم، مدیریت سازمان فاوا خودش راضی بود که این کار را انجام دهد و به‌این‌ترتیب سازمان فناوری اطلاعات با رضایت،کار تعویض سامانۀ قراردادها را انجام داد.

با این حال، تحلیل یکی دیگر از مصاحبه‌شوندگان این است که منافعِ بخشیِ ادارۀ متولی سامانۀ مالی (که توسعۀ سامانۀ جدید نیز به آن اداره محول شد) بر سمت‌وسو و جمع‌بندی بحث‌های فنی و کارشناسی اثرگذار بوده است:

محسن شکری‌پور: [خانم آروین] در پیاده‌سازی مصوبۀ انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات با این چالش روبه‌رو شدند که اطلاعات یک قرارداد هم‌زمان در سه سامانۀ مجزا یعنی سامانۀ مالی، سامانۀ کنترل پروژه و سامانۀ قراردادها، که نسبت به دو سامانۀ دیگر نوپاتر بود، وارد می‌شد و بین اطلاعات واردشده از قراردادها در این سه سامانه، هم از لحاظ تعداد قرارداد ثبت‌شده و هم از لحاظ دیتای ثبت‌شده برای هر قرارداد، مغایرت‌های بسیاری وجود داشت […] راه‌حلی که ارائه شد آن بود که این درگاه‌ها یکی شود و تنها درگاه ایجاد قراردادها سامانۀ قراردادها باشد و دو سامانۀ ٔدیگر اطلاعات قراردادها را از این سامانه فراخوانی کنند. […] دوستانی که در سازمان فناوری اطلاعات،در رأس کارِ سامانۀ مالی بودند به این نتیجه رسیدند که چنین تصمیمی زیرسیستمِ قرارداد در سامانۀ مالی را ضعیف می‌کند. برای همین برنامه‌ریزی کردند که با استفاده از فرایندهایی که زحمت احصا و پیاده‌سازی اول تا آخرش در سامانۀ قراردادها کشیده شده بود، خودشان سامانه‌ای را به‌جای سامانۀ قراردادها پیاده‌سازی کنند. به عبارت دیگر، می‌خواستند کار را خودشان دست بگیرند و به این بهانه نیروهایی که می‌خواهند را هم جذب کنند. در ادامه، با مشاوره‌هایی که به مدیرعامل وقت سازمان دادند، ایشان هم تصمیم گرفت تا سامانۀ قراردادها را کنار بگذارد و کار ایجاد سامانۀ جایگزین را به‌صورت امانی به خود سازمان فاوا بسپارد. […] به محض اینکه خانم آروین موضوع امضای الکترونیک را مطرح کردند، آن‌ها فرصت مناسب را پیدا کردند و اعلام کردند که پیمانکار سامانۀ قراردادها از نظر فنی توانایی انجام این کار را ندارد و به همین دلیل ما باید سامانه را عوض کنیم. درحالی‌که من به شما می‌گویم، امضای الکترونیک زیرساختی بود که، از طریق وب‌سرویس، امکان استفاده از آن در تمامی سامانه‌ها وجود داشت و لزومی به تعویض سامانه نبود. کمااینکه سازمان فاوا، جهت ایجاد زیرساخت امضای الکترونیک، با یک پیمانکار دیگر قرارداد بست و از خروجی کار آن پیمانکار در سامانۀ جامع معاملات استفاده نمود. […] هیچ‌وقت یادم نمی‌رود؛ من به‌عنوان نمایندۀ مدیرکل مالی در حوزۀ فناوری، تقریباً شش ماه قبل از اینکه تغییر سامانۀ قراردادها اتفاق بیفتد، در جلسه‌ای با دوستانِ حوزۀ مالی سازمان فناوری، با استدلال گفتم این کار را نکنید. علناً به من گفتند ما نه‌تنها این کار را می‌کنیم، که خودت را هم از این سِمَتی که داری برمی‌داریم. آن‌ها برنامۀ مشخصی داشتند و معتقد بودند که من باعث اختلال در رسیدن آن‌ها به هدفشان می‌شوم. بر همین اساس، با صراحت در روی من می‌گفتند یا با ما همسو باش یا خودت را برمی‌داریم.

محسن شکری‌پور: برای سامانۀ قبلی حدود یک‌سال-یک‌سال‌ونیم زحمت کشیده بودند و همۀ باگ‌ها گرفته شده بود. مهم‌تر از همه اینکه آن سامانه در ۷۰ درصد از سازمان‌ها و شرکت‌ها راه‌اندازی شده بود. زمانی که سامانۀ جدید بالا آمد، این ۷۰ درصد به صفر رسید چون سازمان‌ها و شرکت‌ها اصلاً در سامانۀ جدید گردشی نداشتند؛ در سامانۀ قبلی تمامی فرایندها بر اساس آیین‌نامۀ معاملاتی خاص هر سازمان و شرکت پیاده‌سازی شده بود، اما سامانۀ جدید هنوز چنین قابلیتی نداشت. […] من ویژگی‌های خوب سامانۀ جدید را انکار نمی‌کنم و متوجه این موضوع هستم که هر تصمیمی خوبی‌ها و بدی‌های خودش را دارد. اگر می‌گویم این تغییر یک عقب‌گرد بود به این دلیل است که معتقدم اگر تعویض سامانه اتفاق نمی‌افتاد، این امکان وجود داشت تا کاری را که شروع کرده بودیم -یعنی راه‌اندازی سامانۀ قراردادها در تمامی واحدهای زیرمجموعۀ شهرداری- در همان دورۀ مدیریتی قبل به انتها برسانیم.

از دید اعضای کمیتۀ شفافیت نیز، این تصمیم و شیوۀ پیاده‌سازی آن به اجرای مصوبۀ شفافیت معاملات صدمۀ جدی زد:

سمیه فروغی: در آن جلسه خانم دکتر گفت که ارزیابی ما این است که سامانه [فعلیِ قراردادها] نمی‌تواند در آینده بار کار را تحمل کند. آنجا آقای فرجود سفت‌وسخت ایستاد و گفت که خواهشمان این است که شما در اجرا دخالت نکنید. فکر هم نکنید که پیمانکار سامانه مثلاً آشنای من است. این پیمانکار از قبل بوده و بررسی کرده‌ایم که همین پیمانکار و همین سامانه خوب است. ما این سامانه را تغذیه می‌کنیم و جلو می‌بریم. گذشت تا سال ۹۸ که سامانه را عوض کردند. آنجا ما هی گفتیم این کار را نکنید. آن فرد محوری سازمان فاوا در حوزۀ سامانه‌های مالی، که پیش‌تر اشاره کردم، آمد و گفت اصلاً امکان‌پذیر نیست که سامانۀ مالی از سامانۀ قراردادها جدا باشد. اگر این‌ها را یکی کنیم که زبان این دو نرم‌افزار و دیتابیسشان یکی باشد خیلی بهتر است. ما هم این ور خیلی سفت‌وسخت ایستادیم. یادم است به معاون مالی وقت نامه نوشتیم که شما بررسی لازم را به عمل بیاورید و بعد در صورت نیاز سامانه را عوض کنید. اما درنهایت آن‌ها سامانه را عوض کردند. مسئله این بود که تا آن زمان، کلی برای مناسب‌سازی سامانۀ قراردادها متناسب با نیاز مناطق، سازمان‌ها و شرکت‌ها و آموزش آن‌ها برای کار با سامانه تلاش کرده بودیم. […] بعد یکهو سامانه عوض شد و همه‌چیز از صفر. حالا همه باید بروند کار با سامانۀ جدید را یاد بگیرند و اطلاعاتشان را در این سامانه بزنند. پیمانکار سامانۀ قبلی را هم کنار گذاشته بودند و درنتیجه، برای توسعۀ سامانۀ جدید، انتقال دانش هم صورت نگرفت و انگار این‌ها داشتند از اول چرخ را اختراع می‌کردند. چقدر این اتفاق به اجرای مصوبه آسیب زد! آنجا یکی از نقاط ناامیدی شدید من بود؛ این‌همه تلاش کرده بودم و حالا در نقطۀ اول بودم.

نجمه طاهری: قبل از آن، ما مدتی بود که شرکت‌به‌شرکت و سازمان‌به‌سازمان جلسه می‌گذاشتیم و به آن‌ها می‌‌گفتیم که از این به بعد اطلاعات قراردادهایتان را در سامانۀ قراردادها وارد کنید. عضو شورا بلند می‌‌شد و به فلان سازمان یا فلان شرکت می‌رفت که به آن‌ها بگوید قراردادهایتان را اینجا ثبت کنید. بعد یکهو سازمان فاوا زد زیرش و گفت این سامانه خوب نیست و می‌‌خواهیم روی یک سامانۀ جدید برویم و بقیۀ شرکت‌‌ها و سازمان‌‌ها هم باید به این سامانۀ جدید وصل شوند. دوباره ما باید از اول می‌‌رفتیم و اطلاع‌رسانی و پیگیری می‌کردیم. این یکی از آن اتفاقاتی بود که می‌گویم کاش آن‌طور نمی‌شد و زحمات یک سال کار ما نمی‌پرید.

مصداق برجستۀ دیگر از تلاش واحدهای اجرایی برای حفظ و افزایش قدرت خود حفظ یا به‌دست‌آوردن مالکیت داده‌هاست. اطلاعات قدرت است و اختیارعملی که برخی واحدها، به‌واسطۀ مالکیت انحصاری داده‌ها، در شهرداری داشتند موجب می‌شد نه‌تنها در برابر انتشار عمومی این اطلاعات، که حتی در برابر به‌اشتراک‌گذاری آن با دیگر واحدهای درون شهرداری نیز مقاومت کنند. در این موارد، مقاومت واحد اجرایی، که ممکن بود به شکل تلاش برای تحمیل شکل خاصی از گردش کار و یا امتناع از ایجاد دسترسی دیگران به داده‌ها صورت گیرد، ناشی از نگرانی از بابت آشکارشدن تخلف و فساد، و ازدست‌رفتن منافع حاصل از آن، نبود، بلکه هدف از آن حفظ و گسترش قدرت واحد اجرایی بود:

محمود قدیری[۱۶]: یکی از دعواهایی که ما با معاونت شهرسازی داشتیم این بود که می‌گفتیم همۀ ساختمان‌ها باید مشمول رعایت ضوابط آتش‌نشانی شوند. متأسفانه شهرسازی هم می‌گفت شما برای همان ساختمان‌های بیشتر از شش‌طبقه پدر مردم را درآورده‌اید، سختگیرانه کار کردید و فرایند طولانی شده، الان هم که ما می‌خواهیم نوسازی انجام دهیم، نمی‌گذارید. یعنی آتش‌نشانی در سرعت کار تناسب ایجاد نکرده بود. البته اتفاقی که در اواخر دورۀ ما افتاد این بود که ما گفتیم نظارت بر رعایت ضوابط با خود معاونت شهرسازی باشد، و ما، به‌صورت رندوم، برخی ساختمان‌ها را چک می‌کنیم. این طرح اجرایی شد، منتها گویا الان باز هم سازمان آتش‌نشانی را دور می‌زنند و اطلاعات لازم برای آنکه سازمان برنامۀ بازدیدهایش را بچیند در اختیار او نمی‌گذارند (البته این چیزی است که به گوش من رسیده است و چون خودم دیگر در سازمان نیستم، از صحت آن مطمئن نیستم. الان ممکن است معاونت شهرسازی خلاف آن را ادعا کند و ادعایش هم صحت داشته باشد).

سمیه فروغی: ما فکر می‌‌کردیم که چون ما حرف از شفافیت می‌زنیم و این‌ها [اداره‌کل درآمد و اداره‌کل خزانه‌داری] با شفافیت مشکل دارند، اطلاعات پرداخت را منتشر نمی‌کنند. ولی آن‌ها اطلاعات را به بخش‌های دیگر شهرداری هم نمی‌دادند و انگار یک موضوع درون‌نهادی بود. مثالش کمیتۀ تخصیص است. کار این کمیته که نمایندگانی از خزانه‌داری، درآمد، اداره‌کل بودجه و شورا در آن حضور دارند این است که تعیین کند به کدام پروژه‌ها چقدر بودجه اختصاص پیدا کند -تصمیم‌گیری در سطح پروژه است. در سطح پایین‌ترِ ریزفعالیت یا سطح بالاترِ ردیف بودجه نیست. تصمیم‌گیری آن‌ها هم بر این اساس است که با توجه به منابع، میزان وصول درآمدها و پرداخت‌‌هایی که تا به حال انجام شده چه میزان پول دارند و چه میزان می‌توانند به فلان پروژه تخصیص دهند. خزانه‌داری هیچ‌وقت اطلاعات کافی در اختیار دیگر اعضا نمی‌گذاشت. […] یعنی آن‌ها حس می‌‌کردند که مالک این داده‌ها هستند و نباید آن را حتی به واحد دیگری درون خود شهرداری بدهند. خودشان در جلسات ماهانه یا سه‌هفته‌یک‌بار در خزانه‌داری اطلاعات درآمد وصول‌شده و پرداختی‌ها را نهایی می‌کردند -من در سطح دولت هم چنین چیزی را دیده بودم. با این شرایط طبیعی بود که به شورا برای انتشار عمومیْ اطلاعات ندهند. فقط یک‌ بار خود آقای افشانی گزارش اطلاعات پرداخت را منتشر کرد که در آن اینکه چقدر به کدام منطقه پول داده شده است به‌اصطلاح خودشان به‌صورت گلوبال آورده شده بود. بعد از آن هم این اطلاعات دیگر منتشر نشد و ما هم نتوانستیم گزارش مشابهی را در همان سطح دوباره منتشر کنیم، برای اینکه به ما اطلاعات نمی‌‌دادند. […] درواقع از صرف اینکه یک کمیتۀ تخصیصی وجود دارد نمی‌توان نتیجه گرفت که سیستم متمرکز است، چون اینکه این کمیته دارد برای چه کسری از ۵۰ هزار میلیارد بودجۀ سالانۀ شهرداری تصمیم می‌گیرد هم مهم است. من نمی‌دانم این کسر چقدر است. این ندانستن خیلی اذیت‌‌کننده بود و مقاوم‌‌ترین بخش شهرداری برای ارائۀ داده و شفاف‌شدن فرایندهایش همین خزانه‌‌داری بود و خیلی روی این مانور می‌داد که ما ماهیتاً نمی‌‌توانیم داده‌ها را شفاف کنیم.

سمیه فروغی: همیشه بین اداره‌کل خزانه‌داری و اداره‌کل بودجه سر این موضوع دعوای اساسی است. اداره‌کل بودجه به اداره‌کل خزانه معترض است و می‌گوید من یک جور برنامه‌ریزی می‌کنم و تو یک جور دیگر عمل می‌کنی و انگار چون پول دست توست، تو داری برنامه‌‌ریزی و تعیین‌تکلیف می‌‌کنی. انگار که اداره‌کل خزانه‌داری، بودجه‌‌ریزی و برنامه‌‌ریزی اداره‌کل بودجه را هوا می‌‌کند. اداره‌کل بودجه می‌گوید من باید سر از کار خزانه دربیاورم تا بتوانم برنامه‌ریزی‌ام را تصحیح کنم. و این مشکل به دلیل اینکه جفت طرفین فکر می‌کنند طرف دیگر نمی‌فهمد حل نمی‌شود. اینجا یکی از جاهای است که بحث مالکیت داده مهم می‌شود. انگار یکی از طرفین قدرتی دارد که نمی‌‌خواهد طرف دیگر را در آن شریک کند. مثلاً من یادم است که معاونان مالی واحدها خیلی می‌آمدند با رئیس خزانه‌داری لابی می‌‌کردند و از خزانه‌داری پول می‌گرفتند. بعداً خزانه‌داری در کمیتۀ تخصیص اجازۀ پولی که قبلاً پرداخت شده بود را می‌گرفت چون واحدها برای اینکه بتوانند اسناد را در سامانه ثبت کنند، به اجازه کمیتۀ تخصیص نیاز داشتند.

سمیه فروغی: در بحث یکپارچگی داده‌ها، ما فکر می‌کردیم قاعدتاً معاونت نرم‌افزار سازمان فاوا باید حواسش به این باشد که چه داده‌ای در چه سامانه‌ای ثبت می‌شود و، با برقراری اتصال بین سامانه‌ها، از دوباره‌کاری در ثبت داده‌ها و به‌وجودآمدن مغایرت‌های اطلاعاتی بین سامانه‌ها جلوگیری کند. ولی این‌طور نبود و بخشی از ماجرا به دلیل چالش‌های مالکیت داده بود، یعنی سازمان فاوا حق نداشت که بین سامانه‌‌هایش تبادل‌ داده‌ای برقرار کند مگر اینکه واحدهای owner (صاحب) داده‌ها اجازه بدهند و آن‌ها هم بعضاً اجازه نمی‌دادند.

اکبری: شفافیت و بالتبع سامانه‌ای‌شدن باعث می‌شد که خیلی راحت و تنها با یک دکمه بتوان مثلاً صورت‌ّهای مالی را دید، حسابرسی کرد، تراز گرفت و از این دست کارها. بعضی‌ها می‌گفتند ما نمی‌خواهیم به این دیتایی که با آن کار می‌کنیم دسترسی دهیم، این‌طوری اهمیتی که این دیتا برای ما دارد و قدرتی که به‌واسطۀ کنترل بر آن داریم از بین می‌رود.

مسعود حمزه‌ای: اگر هم به‌جد، از معاونت‌های متولی سامانه‌ها، دسترسی به سامانه‌هایشان را می‌خواستم انجام می‌دادند، اما با این استدلال که حالا چون تویی و آدم خوبی هستی و …. در حالی که من معتقدم این وظیفۀ آن‌هاست که دسترسی سازمان بازرسی را برقرار کنند. نظارت بر عملکرد واحدهای شهرداری باید چارچوب‌مند باشد و چارچوب‌مندبودنش مهم است. این باید در شهرداری تکلیف باشد که دسترسی سطح مشاهده برای همۀ سامانه‌ها باید برای فلان سِمَت‌ها باز باشد. دسترسی‌ای که قائم به شخصی است که این اجازه را داده و قائم به منی که درخواست داده‌ام به چه دردی می‌خورد؟ فردا که من عوض شوم، دوباره می‌گویند اصلاً کی به کیه؟

 البته، بعضاً  در پشتیبانی از این مقاومت، استدلال‌هایی مبنی بر درنظرگرفتن صرفه و صلاح شهرداری (چه کلیت مجموعه، چه  بخشی از واحدهای زیرمجموعه) نیز مطرح می‌شد :

محسن هاشمی: ممکن است مقاومت یک تشکیلات در برابر شفافیت به این دلیل باشد که دخالت در کارهایش زیاد نشود و بتواند کارهایش را راحت‌تر و بهتر انجام دهد. این در شهرداری پیش می‌آمد که یکی از واحدها بخشی از درآمدهایش را پنهان کند تا بتواند با دست بازتری آن را خرج اهدافش کند. اگر این درآمد شفاف می‌شد، ممکن بود شهردار روی آن دست بگذارد و آن درآمد را در جهت اهداف خودش استفاده کند.

سمیه فروغی: خزانه‌داری هیچ‌وقت اطلاعات کافی در اختیار دیگر اعضا[ی کمیتۀ تخصیص] نمی‌گذاشت. استدلالش هم این بود که شما متوجه نیستید و اگر ما به شما میزان وجه وصول‌شده را بگوییم فکر می‌‌کنید خیلی پول داریم و می‌‌روید تندتند تخصیص می‌‌دهید و برای ما خرج می‌‌تراشید. ما خودمان اینجا قوۀ عاقله هستیم و تشخیص می‌دهیم که چه زمانی به چه چیزی بودجه تخصیص دهیم. به‌علاوه، ممکن است یک‌دفعه کاری برای شهرداری پیش بیاید، مثلاً شهردار یک بازدید برود و ما نیاز داشته باشیم که سریعاً پولی برای این کار تخصیص دهیم و پرداخت کنیم و نمی‌توانیم منتظر کمیتۀ تخصیص بمانیم. ما این مسائل را می‌‌بینیم اما شما نمی‌‌بینید و ما چون صرفه و صلاح شهرداری را می‌‌خواهیم این اطلاعات را به شما نمی‌دهیم.

سمیه فروغی: سازمان املاک از ادارات املاک مناطق شاکی بود که این‌ها نمی‌‌آیند اطلاعات املاکشان را در سامانه ثبت کنند. یادم است که بارها برای ثبت اطلاعات املاک به مناطق بخش‌نامه دادند. […] یادم است یکی از مدیران املاک منطقه می‌‌گفت وقتی در بودجه به گیر می‌‌خوریم و شهرداری به ما پول نمی‌دهد، ما با این املاکمان بازی می‌‌کنیم. این ابزار ماست برای تأمین مالی و ما درواقع از اختیاراتی که داریم برای خود شهرداری استفاده می‌‌کنیم. اگر [اطلاعات املاک را در سامانه ثبت کنیم و] اختیارش را دست شهرداری بدهیم، نمی‌تواند از آن خوب استفاده کند و ما را هم محدود می‌کند. فرایندی که ما برای پیداکردن مشتری یک‌ماهه می‌رویم و از پول معامله برای کار خود شهرداری استفاده می‌کنیم، شهرداری مثلاً شش‌ماهه می‌رود.

اگر این استدلال‌ها را بپذیریم، مجدداً این نکته نشان داده می‌شود که در برخی موارد، پیش‌نیاز تحقق شفافیت، انجام برخی اصلاحات ساختاری و فرایندی در شهرداری است تا شفافیت و به‌اشتراک‌گذاری داده‌ها ایجاد ضرر و آسیب نکند.

‌نکتۀ مهم راجع به موانعی که در این بخش به آن‌ها پرداختیم این است که این موانع ریشه در تخلف و فساد به معنای رایج کلمه ندارند، بلکه پیامد ناخواستۀ نیات و اقداماتی بوده‌اند که ماهیتاً با پروژۀ شفافیت تعارضی نداشتند.

ترس از پیامدهای پیش‌بینی‌نشده

انجام هر کار جدیدی می‌تواند هراس‌آور باشد و انجام یک کار جدید در یک سازمان بوروکراتیک در بخش عمومی، که تخطی از دستورالعمل‌ها و روال‌های جاافتاده می‌تواند پیامدهای سنگینی برای افراد به دنبال داشته باشد، هراس‌آورتر.

مهدی ثنایی[۱۷]: تو نمی‌دانی بعدش چه اتفاقی می‌افتد و حتی ممکن است به قیمت حذف شدن کامل تو از عرصۀ سیاست تمام شود. بعد با خودت می‌گویی من که می‌توانم در طول سال‌ها اثرگذار باشم، چرا این یک کار را بکنم و یک‌شبه چنین موقعیتی را از بین ببرم؟ آیا ارزشش را دارد؟ شما ممکن است واقعاً تردید کنید. نگرانی بابت امنیتی شدن فضا تعبیر ساده‌سازی‌شده‌ای از این موقعیت است. اتفاقا مسئلهْ خیلی واقعی و اداری است. تو مسئولی و الان می‌خواهی یک تصمیم بگیری. به‌خصوص در شرایطی که تجربۀ قبلی مشابهی وجود نداشته باشد، واقعاً از پیش نمی‌دانی که عواقب تصمیمی که می‌گیری خوب است یا بد. […] ، چون کشور سال‌ها از نظر اجتماعی وضعیت ملتهبی داشته، همه محافظه‌کار شده‌اند. اکثریت آن‌ها آدم‌های بدی نیستند ولی بالاخره عموم مدیران محافظه‌کارند. دلیل این محافظه‌کاری چیه؟ به‌دلیل این حس التهاب سیاست‌مردان نمی‌خواهند مسئولیت سنگین تصمیماتی که ممکن است پیامدهایی داشته باشد را به عهده بگیرند و محافظه‌کار می‌شوند (چون اگر موفق شوی وظیفه‌ات بوده،‌ ولی اگر شکست بخوری مسئولی!)

در پروژۀ شفافیت شورا و شهرداری تهران، انتشار عمومی اطلاعات در بسیاری از حوزه‌ها برای اولین بار بود که از سوی یک سازمان بخش عمومی صورت می‌گرفت و غیرقابل‌پیش‌بینی بودن آثار و پیامدهای آن، منجر به هراس و به تبع آن محافظه‌کاری بوروکراتیک در مدیران و مسئولان، از جمله عضو شورا، می‌شد.

مهدی ثنایی: فروردین ۹۷. شب قبل از افتتاح سامانه [شفافیت]، ساعت ۹ شب، تلفن من زنگ خورد. دکتر آروین بودند. گوشی را برداشتم. گفتند آقای ثنایی، این موضوع یک‌خرده موضوع خاصی است. نکند تبعاتی داشته باشد. چه کار کنیم؟ منتشر کنیم؟ نکنیم؟! یعنی آن لحظه یک‌جورهایی لحظۀ تصمیم‌گیری بود. ما هم که هیچ‌‌جا تجربۀ شفافیت قراردادها را نداشتیم و نمی‌‌دانستیم از فردا که این قراردادها شفاف می‌‌شود واقعاً چه اتفاقی می‌افتد و چه فشار سیاسی‌‌ و اجتماعی‌ای می‌‌آید. قبلش پیگیری کرده بودیم و در جریان یک‌سری چیزها بودیم، ولی حالا شب قبل از بالاآمدن سامانه بود و تردید داشتیم. یادم هست گفتم خانم دکتر این‌همه پیگیری کردیم و تا اینجا آمده‌ایم، دیگر توکل به خدا. یعنی خود ما هم قلباً نمی‌‌‌دانستیم ممکن است چه اتفاقی بیفتد.

بهاره آروین: مسئله‌شان پیامدهای انتشار صورت‌های مالی بود. با توجه به اینکه داده‌ها از سال ۸۷ وجود داشتند، می‌گفت ما که این‌ها را چک نکرده‌ایم و ممکن است به خاطر یک خطا و اشتباه در گزارش‌دهی بعداً ادارۀ مالیات سراغمان بیاید یا مخالفان و رقبا از آن علیه ما استفاده کنند و حالا بیا و درستش کن. درواقع یک هراس بوروکراتیکی داشت از انتشار اطلاعاتی که نمی‌دانست دقیقاً چیست و می‌گفت اگر اشکالی در اطلاعات باشد و ماجرایی درست شود، توضیح دادن دربارۀ آن و رفع‌و‌رجوع کردنش مشکل است. پس باید خیلی به داده‌ها مطمئن باشیم.

محمدمهدی ریوندی: حرف ایشان [معاون شهرسازی وقت] این بود که فارغ از بحثِ امکان، انتشار این اطلاعات [اطلاعات حوزۀ شهرسازی] مطلوب نیست. نه‌تنها مطلوب نیست که نامطلوب است؛ ایجاد مشکل می‌کند، دردسر و چالش‌های جدیدی برای شهرداری ایجاد می‌کند که برای مدیریت آن انرژی و بودجۀ کافی وجود ندارد و اصلاً چرا سری که درد نمی‌کند را دستمال ببندیم.

سمیه فروغی: درواقع حرفشان این بود ما که نمی‌توانیم کل شرح‌خدمات را attach کنیم (پیوست کنیم) که روی شفاف برود، هم مشکل فنی داشتند (چون بقیۀ اطلاعاتی که از قراردادها منتشر می‌شد در قالب فیلدی منتشر می‌شد و برای انتشار شرح‌خدمات در قالب فایل باید قابلیت آپلود و دانلود را به سایت اضافه می‌کردند) و هم ترس داشتند که انتشار شرح‌خدمات برایشان دردسر درست کند. یعنی مثلاً پیمانکارانی که در مزایده یا مناقصه برنده نشده‌اند روی این اطلاعات دست بگذارند و معترض شوند که شرح‌خدمات برنده با قیمت قرارداد تناسب ندارد. درحالی‌که از نظر خودشان (یعنی شهرداری)، تشخیص تناسب شرح‌خدمات با مبلغ قرارداد یک بحث تخصصی بود که نمی‌شد با دیدن چند خط شرح‌خدمات و مبلغ نهایی قرارداد دربارۀ آن جمع‌بندی کرد.

سمیه فروغی: آن زمان که می‌خواستیم فرایند را الکترونیکی کنیم، در شهرداری خیلی استرس این را داشتند که سوئیچ‌کردن یک‌دفعه‌ای از حالت دستی و فیزیکی به حالت الکترونیکی مشکلاتی ایجاد کند. سند کاغذی برای آن‌ها خیلی ارزشمند بود. مدیرکل مالی و اموال می‌‌گفت وقتی دارایی[۱۸] و سازمان مالیاتی برای سرکشی می‌‌آیند، از من کاغذ می‌‌خواهند. تو چطور از من می‌خواهی کاغذ را حذف کنم؟

البته درعمل تجربۀ شفافیت شورا و شهرداری تهران نشان داد انتشار عمومی اطلاعات کمتر از آنچه که در وهلۀ اول به نظر می‌رسد حساسیت‌برانگیز و جنجال‌آفرین است. برخلاف تصور اولیه مبنی بر اینکه عده‌ای حاضریراق آن بیرون نشسته‌اند و منتظرند تا شورا یا شهرداری اطلاعاتی را منتشر کند و آن‌ها مُچ مدیریت شهری را بگیرند، توجه عمومی به اطلاعات منتشرشده بسیار محدود و پراکنده بود تا جایی که خود این توجه محدود و پراکنده تبدیل به یک مسئله برای تیم کمیته شفافیت شد که روی مطالبۀ عمومی و نظارت همگانی برای استمرار انتشار اطلاعات و اصلاح و بهبود عملکرد مدیریت شهری حساب کرده بود.

سمیه فروغی: بعضی‌ از مخالفت‌ها هم به‌خاطر همین عبارتی است که شما هم اینجا به‌عنوان یک چالش نوشته‌اید: هراس بوروکراتیک. یعنی چون فلان اطلاعات هیچ‌وقت منتشر نشده طرف فکر می‌‌کند اگر منتشر شود چه قیامتی به پا می‌شود درحالی‌که خیلی مواقع، بعد از انتشار می‌بینند که اصلاً کسی نرفته اطلاعات را ببیند و هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

مهدی ثنایی: ما هم که هیچ‌‌جا تجربۀ شفافیت قراردادها را نداشتیم و نمی‌‌دانستیم از فردا که این قراردادها شفاف می‌‌شود واقعاً چه اتفاقی می‌افتد و چه فشار سیاسی‌‌ و اجتماعی‌ای می‌‌آید. […] یعنی خود ما هم قلباً نمی‌‌‌دانستیم ممکن است چه اتفاقی بیفتد. هرچند الان می‌‌خندیم که بعداً ده برابر اطلاعات آن موقع منتشر شد و یک کسی نیست این‌ها را ببیند و لااقل یک فحشی بدهد!

میثم درویشی[۱۹]: زمانی که سامانۀ شفافیت به بهره‌برداری رسید، ما انتظار اقبال قابل توجهی از سمت گروه‌های مختلف مخاطبان را داشتیم اما برخلاف تصور، آمار بازدیدکنندگان چندان قابل توجه نبود و اکثراً رسانه‌های خبری، خبرنگاران و مخاطبانی که منتظر این اطلاعات بودند به سراغ این سایت رفتند و این موضوع برای عموم شهروندان جذابیت چندانی نداشت.

در غلبه بر هراس بوروکراتیک، ارادۀ مدیر ارشد و پذیرش مسئولیت عواقب کار از سوی او تعیین‌کننده است. در پروژۀ شفافیت شورا و شهرداری تهران، ارادۀ شهردار تهران بر انتشار عمومی اطلاعات مناقصات بالای یک‌میلیارد تومان و به‌سرانجام‌رساندن آن، اقدامی اثرگذار در شکستن سد هراس بوروکراتیک و پایه‌گذاری شفافیت در مجموعۀ مدیریت شهری بود.

بهاره آروین: به نظرم دلیل امکان‌‌پذیرشدن این موضوع [بالاآمدن وب‌سایت شفاف در تاریخ ۲۱فروردین۹۷] این بود که شهردار اول منتخب ما آقای نجفی بود. او پیش از انتخاب‌شدنش در مصاحبه‌‌ها وعده داده بود که قراردادهای بالای یک‌ میلیارد تومان را شفاف می‌کند. […] به نظر من ارادۀ هر کدام از کنشگران کلیدی در سطح اجرا، مثل یک یا چند عضو شورا یا خود شهردار یا یک یا چند تن از معاونانش، طبعاً می‌توانست فرایند را راحت‌‌تر و کم‌‌دست‌‌اندازتر ‌کند و احتمال اینکه یک‌سری کارها و فرایندها با مداومت بیشتر پیش برود را بیشتر کند.

محمدمهدی ریوندی: آقای نجفی سرِ انتشار قراردادها مبنا را بر این گذاشت که اطلاعات قراردادهای یک میلیارد به بالا منتشر شود و این کاری بزرگ و شروع خیلی خوبی بود.

تناسب اختیارات و مسئولیت‌ها نیز در غلبه بر هراس بوروکراتیک اهمیت دارد. طبعاً مدیر یا کارمند در برابر پذیرش مسئولیت اقدامی که اختیارات کافی در سامان‌دهی به آن نداشته باشد، مقاومت می‌کند:

بهاره آروین: سر انتشار اطلاعات قراردادها، برای یکی از قراردادهای منطقۀ سه جنجالی به ‌‌‌پا شد. ماجرا این بود که شیوۀ انجام این معامله ترک تشریفات[۲۰] خورده بود، ولی موضوعش طوری بود که ترک تشریفات کردنش بی‌معنی بود و به نظر می‌رسید تخلفی روی داده است. اما بعد مشخص شد که […] ماجرا خطایی بود که اپراتور واردکنندۀ اطلاعات در سیستم مرتکب شده بود. کار داشت تا تغییر شهردار منطقۀ سه پیش می‌رفت، چون ما مسئول صحت اطلاعات منتشرشده را بالاترین مقام هر واحد اجرایی اعلام کرده بودیم. در گردش کار انتشار اطلاعات، مشخصاً این‌طور نبود که تأیید داده‌ها وظیفۀ بالاترین مقام اجرایی باشد، اما ما او را مسئول می‌دانستیم. همین باعث می‌شد که اگر می‌دید انتشار اطلاعات برایش پیامد دارد، به این راحتی به این کار تن ندهد و بگوید که اگر مسئولیت داده‌های منتشرشده با من است پس من هم باید، قبل از انتشار، داده‌ها را تأیید کنم. یک چنین چالش و مسئله‌ای هم وجود داشت.

محمد فرجود: ما با چالش فرایند تصمیم‌گیری بر سر اینکه کدام داده منتشر شود یا نشود مواجه بودیم. من چندین بار، خیلی واضح به خانم آروین و دیگر واحدهای شهرداری گفتم که مسئولیت تصمیم‌گیری درخصوص محتوایی که روی سایت شفاف منتشر می‌شود بر عهدۀ واحدهای تخصصی متولی آن داده است و سازمان فاوا نمی‎‌تواند مسئول تمام محتوای منتشرشده باشد. […] مثلاً یکی از مدیران قبلی شهرداری به من زنگ زد که این داده‌ها اشتباه است؛ من این تعداد سفر نرفته‌ام‌. گفتم انتشار این اطلاعات مصوبه دارد و ما در سازمان فاوا فقط اطلاعاتی که به دستمان رسیده است را روی سایت منتشر کرده‌ایم. گفتم اگر اشتباهی در این اطلاعات هست باید با واحد متولی داده صحبت شود […] به یادم دارم که چند بار خانم آروین به ما گفت فلان اطلاعات را روی سایت بگذارید و من گفتم تا از سمت شهرداری انتشار اطلاعات را approve (تأیید) نکند، داده‌ها را روی سایت قرار نمی‌گیرد چون بعداً می‌تواند مشکل‌ساز شود. به ایشان می‌گفتم بپذیرید که سازمان فاوا صرفاً ابزار کار است و اصلاً مسئول تأیید صحت محتوا نیست […] در رابطه با هر داده‌ای، بحث‌هایی مثل سطح امنیتی و محرمانگی، صحت‌سنجی، حفظ حریم شخصی و نظایر آن مطرح است و انتشار هر داده‌ای ملاحظات خاص خودش را دارد و مسئولیت آن با متولی داده است. ما در سازمان فاوا از این ملاحظات مطلع نبودیم و من این را در شهرداری نهادینه کرده بودم که متولی داده سازمان فاوا نیست. بنابراین این‌طور نبود که چون شورا به سازمان فاوا گفته است که فلان اطلاعات منتشر شود، سازمان فاوا هم بدون تأیید متولی داده این کار را انجام دهد.

میثم درویشی: با پیشرفت پروژه با چالش‌های جدیدی مواجه می‌شدیم. به‌عنوان مثال، دیتایی منتشر می‌شد و پس از انتشار، یک شخص یا خبرنگار موضوعی را -درست یا غلط- درخصوص آن دیتا مطرح می‌کرد و بعد، روابط عمومی انتظار داشت سازمان فاوا پاسخگوی آن باشد، در حالی که ما مسئولیتی درخصوص محتوا نداشتیم. برای اینکه چنین مشکلاتی ایجاد نشود، ما همکاران روابط عمومی را به متولیان و ذی‌نفعان آن دیتا ارجاع می‌دادیم و بر عهدۀ روابط عمومی بود که پاسخ مناسب را، پس از برقراری تعاملات لازم با متولی دیتا، تهیه و اعلام کند.

انتشار اطلاعات از زمانی مشخص در حال یا آینده نیز عاملی در غلبه بر هراس بوروکراتیک است. برای مثال، در شفافیت معاملات شهرداری، صرفاً اطلاعات معاملاتی که در همان دورۀ مدیریت شهری، یعنی از نیمۀ سال ۱۳۹۶ به بعد، انجام گرفته بودند منتشر شد. هدف از این تصمیم آن بود که نگرانی از بابت پاسخگویی در رابطه با معاملاتی که دورۀ فعلی مدیریت شهری در انجام آن نقشی نداشته است مانعی بر سر همراهی مدیریت شهری با شفافیت معاملات نباشد.[۲۱]

یکی دیگر از عوامل مؤثر در غلبه بر هراس بوروکراتیک وجود تجربیات مشابه قبلی است:

مهدی ثنایی: ما در تعاملات با سازمان‌های دیگر این را به‌صورت جدی حس کردیم [… که] هیچ استدلالی مثل این نیست که به سیاست‌گذار یا مدیر اجرایی بگویی در داخل یا خارج فلان کار را کرده‌اند و شده. […] خلاصه در عرصۀ سیاسی مهم‌ترین استدلال مثال است، مثالِ «شدن»!

بهاره آروین: راجع به انتشار صورت‌‌های مالی شرکت‌‌ها یادم می‌آید که مدت‌‌ها بود که داده‌ها و فایل‌های اکسلش آماده بود و، برای تأیید، بین ما و امور مجامع رفت‌وبرگشت می‌کرد. [… یک روز] شنیدیم که علت عدم انتشار آن تردیدهای خود آقای حناچی است و کار در دفتر شهردار گیر کرده است […] با توجه به اینکه داده‌ها از سال ۸۷ وجود داشتند، می‌گفت ما که این‌ها را چک نکرده‌ایم و ممکن است به خاطر یک خطا و اشتباه در گزارش‌دهی بعداً ادارۀ مالیات سراغمان بیاید یا مخالفان و رقبا از آن علیه ما استفاده کنند و حالا بیا و درستش کن […] می‌گفت تا‌به‌حال کجا چنین داده‌ای را منتشر کرده که ما منتشر کنیم. من گفتم خیلی از همین‌ها الان در کدال وجود دارد و ایشان یک ذره آرام‌تر شد، از این نظر که دید قرار نیست این اطلاعات برای اولین بار منتشر شود و قبلاً این اتفاق افتاده.

در پروژۀ شفافیت شورا و شهرداری تهران، بسیار از اقدامات برای بار اول بود که صورت می‌گرفت:

مهدی ثنایی: آن موقع با اولین تجربۀ معنادار شفافیت قراردادهای کشور مواجه بودیم. قراردادها یکی از پرچالش‌‌ترین موضوعات‌اند. در کلِ دنیا در مسئلۀ شفافیت چهار موضوع بسیار اولویت‌دار وجود دارد. یکی‌ از آن چهار اولویت، شفافیت قراردادهاست. […] خیلی موضوع مهمی است. آخر می‌‌دانستیم و می‌‌دانیم که چه حجم عظیمی از فساد در قراردادها هست. احتمال می‌دادیم از فردای انتشار اطلاعات قراردادها کل جریان کله‌‌پا شود […] ما در دورۀ قبل در خیلی از موضوعات مربوط به شفافیت اولین تجربه‌ها را ساختیم و چه‌بسا منتخبان دوره‌های بعدی شورا دوباره و با جدیت پیگیر ادامه‌دادن آن تجربه شوند.

سمیه فروغی: برخی آیتم‌ها برای اولین بار در کشور بود که انتشار عمومی پیدا می‌کرد، مثلاً برای اولین بار در کشور شرح‌خدمات قراردادها منتشر شد یا برای اولین بار در کشور صورت‌جلسۀ کمیسیون معاملات[۲۲]منتشر شد

درواقع دستاوردهای این پروژه پشتوانه‌ای برای انجام اقدامات مشابه در دیگر سازمان‌ها ایجاد کرد. برای مثال، به دنبال راه‌اندازی وب‌سایت شفاف و انتشار اطلاعات در حوزه‌های مختلف روی آن، شوراها و شهرداری‌ها در بسیاری از شهرهای دیگر نیز دست به اقدامات مشابهی زدند.

سمیه فروغی: کارهای ما در شهرداری تهران برای بقیۀ شهرداری‌ها الگو شد. من برای مشاوره و همکاری با برخی شهرداری‌ها در ارتباط هستم. کار ما به‌عنوان یک «اولین» تبدیل به الگو شده است. از ما یاد می‌گیرند و اگر بتوانند بهتر از ما پیش می‌روند.

گسترش اقدامات مشابه بین نه‌فقط مجموعه‌های مدیریت شهری، که دیگر سازمان‌های بخش عمومی (و حتی غیرعمومی) می‌تواند فضایی هم‌افزا از تعامل، همکاری و رقابت به وجود بیاورد که به گسترش روزافزون شفافیت (یا تحقق هر برنامۀ اصلاحی دیگری) بیانجامد.

مهدی ثنایی: این تجربه برای خیلی از شهرهای کشور الهام‌بخش بود و شوراها و شهرداری‌های بسیاری از شهرهای دیگر هم با نگاه به این تجربه، به مسیر شفافیت وارد شدند. فراتر از شوراها و شهرداری‌ها، تجربۀ شفافیت ایشان به پیشرفت شفافیت در بسیاری از نهادها و سازمان‌های عمومی کشور کمک کرد. ممکن است اعضای کمیته خیلی این را احساس نکرده باشند اما ما چون با سازمان‌های مختلفی در تعامل بودیم، در موقعیت‌های متعدد با ارجاع به تجربۀ شورا و شهرداری تهران، مسئولان و تصمیم‌گیران سازمان‌های مختلف را متقاعد و مجاب می‌کردیم. تجربۀ شورا و شهرداری به‌نوعی پاس گلی بود برای پیش‌بردن شفافیت در سازمان‌های دیگر. شاید از منظر دوستان کمیته، تجربۀ شفافیت شورا و شهرداری تهران، تجربه‌ای محدود به همان مجموعه بود. اما از نظر بنده، که شفافیت را یک موضوع ملی و کشوری می‌دانم و پاس‌کاری بین نهادها را در موضوعات مختلف می‌بینم، پاس گلی که تجربۀ شفافیت شورا و شهرداری به پیشبرد شفافیت در بقیۀ سازمان‌ها داد، یک موفقیت بزرگ بود (ولو آنکه آن تجربه در شورا و شهرداری متوقف شده باشد، که معتقدم این‌گونه نیست) […] می‌خواهم بگویم تجربۀ کمیته از این جهت خیلی مؤثر بود و حداقل ما در اندیشکده خیلی از آن استفاده می‌کردیم.

مهدی ثنایی: تو مسئولی و الان می‌خواهی یک تصمیم بگیری. به‌خصوص در شرایطی که تجربۀ قبلی مشابهی وجود نداشته باشد، واقعاً از پیش نمی‌دانی که عواقب تصمیمی که می‌گیری خوب است یا بد. مثلاً من تصمیم به شفافیت قراردادها را بعداً و چندین جای دیگر مثل آب خوردن گرفتم اما انتشار دریافتی مدیران دفعۀ اول است که می‌خواهد اتفاق بیفتد.

چه‌بسا اگر در پی انتشار حقوق حکم مدیران شهرداری تهران، دولت نیز حقوق مدیران خود را منتشر می‌کرد (کما اینکه، بنا بر ماده ۲۹ قانون برنامه پنج‌ساله ششم توسعه، به این کار ملزم شده است)، شفافیت حقوق مدیران شهرداری نیز یک گام جلوتر می‌رفت و امروز، علاوه بر حقوق حکم، مجموع دریافتی مدیران نیز منتشر شده بود:

بهاره آروین: استدلال شهرداری [در مخالفت با انتشار عمومی کل دریافتی مدیران] این بود که رِنج حقوق مدیران در شهرداری نسبت به حقوق مدیران در دولت خیلی بالاتر نیست ولی چون دولت حقوق مدیران را منتشر نمی‌‌کند، اگر شهرداری منتشر کند مردم می‌‌گویند وای مدیر شهرداری مثلاً ۲۵ میلیون می‌‌گیرد! و فکر می‌کنند بخوربخور ویژه‌ای در شهرداری هست. همین استدلال را در رابطه با انتشار اطلاعات قراردادها هم می‌کردند و می‌‌گفتند دولت قراردادها را منتشر نمی‌‌کند، چرا ما بکنیم؟… [در این مورد] یک مقدار با استدلال شهرداری همراهی داشتم چون می‌‌دانستم انتشار حقوق و دستمزد عملاً هجمۀ غیرواقعی [علیه شهرداری] ایجاد می‌کند.

نجمه طاهری: خیلی رایزنی و صحبت شد و ما مکرراً پیگیری می‌کردیم که کل دریافتی منتشر شود. شهرداری موافق نبود و پیشنهاد داد به‌جای رقم دریافتی هر مدیر، کف، سقف و میانگین دریافتی هر ردۀ مدیریتی منتشر شود. جدولش را هم درست کردند و گفتند این را منتشر کنید. باوجوداین باز هم خودشان زیر بار نرفتند و منصرف شدند و گفتند این هم دردسر می‌شود. یکی از استدلال‌هایشان برای اینکه زیر بار انتشار کل دریافتی نروند این بود که دولت، که مجلس او را در برنامۀ ششم قانوناً مکلف کرده که این کار را بکند،[۲۳] به انجام آن تن نداده و هیچ سازمان دولتی و عمومی دیگری هم این کار را نکرده و ما همین رقمِ حکم را هم که منتشر کرده‌ایم خیلی پیشرو بوده‌ایم. ادعایشان این بود که با انتشار کل دریافتی دردسرهایی ایجاد می‌شود که ما نمی‌خواهیم زیر بار آن برویم.

پروشات مهرورزی[۲۴]: مدام می‌گفتند انتشار این اطلاعات ورود به حریم شخصی افراد است، که ما در جواب می‌گفتیم این مصوب مجلس است که مدیران باید حقوقشان شفاف باشد. آن‌ها می‌گفتند خب اول دولت منتشر کند که بینیم مدل انتشار چیست، بعد ما منتشر کنیم. یعنی دغدغه‌شان تا حدی این بود که سیبل نشوند.

مقاومت بدنۀ کارکنان

«فرهنگ کارمندی» عبارتی است که احتمالاً همۀ ما با آن برخورد داشته‌ایم و درکی ضمنی از آن داریم؛ اینکه کارمندان افرادی لَخت و وقت‌گذران هستند که اولویتشان پرکردن ساعت کاری است، تا جای ممکن از زیر کارکردن درمی‌روند، در برابر آنچه احساس کنند به ثبات موقعیت شغلی‌شان خدشه وارد می‌کند مقاومت می‌کنند، و انگیزه‌ای برای بهبود عملکرد خود و همچنین واحد متبوعشان ندارند.

شهرداری تهران نیز، به‌عنوان سازمانی با تعداد بسیار زیاد «کارمند»، از این پدیده مصون نیست و حضور فرهنگ کارمندی در مجموعۀ مدیریت شهری، اینجا و آنجا در مصاحبه‌ها، نمود داشت:

محمدحسین صدوقی: آن سنگ‌‌اندازی و آن چسبندگی سازمانی همیشه هست. شما همین الان به کارمند شهرداری بگویید صندلی‌ات را از اینجا دو متر ببر آن طرف‌تر، مقاومت می‌کند. حالا اگر بخواهید در سطح بالاتر، مثلاً فرایندی را در یک سازمان اصلاح کنید یا موضوع جدیدی را در شهرداری راه بیندازید، این دیگر خیلی سخت است.

پروشات مهرورزی: ر دفعه از او می‌پرسیدیم به نظر شما راه‌حل درست‌شدن این مشکلات چیست، می‌گفت راه‌حلش این است کمیتۀ شفافیت دو تا نیرو به من بدهد، من درستش می‌کنم. می‌گفت خانم‌های مسئول این کارها در بخش امور بین‌الملل یکی بیست‌و‌هشت سال سابقۀ کار دارد و دیگری بیست‌وپنج سال و دو سال دیگر بازنشسته می‌شوند و به فکر ارتقادادن سامانه و بهبود فرایندها نیستند، فکر این هستند که فقط یک کاری بکنند و بروند خانه‌هایشان. درواقع مسئله‌اش این بود که در قسمت امور بین‌الملل، آدمی که بلدِ کار باشد نداریم که بتوانیم راه‌حلی پیدا کنیم.

پریسا مختاباد: این سیستم° ورودی شهروندان (پیام‌هایی که [در سامانه‌های ۱۳۷ و ۱۸۸۸] ثبت می‌شد) را از کانال‌‌های موجود تبدیل به داده‌های اپراتورها می‌‌کرد. این اپراتورها هم کسانی بودند که با بدترین شرایط داشتند کار می‌‌کردند. کارمند رسمی نبودند، حقوقشان بسیار پایین بود و مسئله‌شان شهروند نبود. مسئله‌شان این بود که تعداد پیام‌های رسیدگی‌نشده زیاد نشود تا بازخواست نشوند. خیلی کَمّی.

نجمه طاهری: اوایل با محیط کارمندی آشنا نبودم و از اشتباهات کوچکی که تکرار هم می‌‌شد، مثل همان اشتباهی که در فرم رصد شده بود، تعجب می‌‌کردم. چطور یک اداره چنین چیزی نوشته؟ خلاصه اولش تعجب می‌کردی. بعد که باز تکرار می‌شد، خسته و عصبانی می‌‌شدی و می‌پرسیدی اینجا چه خبر است ولی دیگر تعجب نمی‌کردی. انگار روالش دستت می‌آمد و می‌دانستی این شکلی است دیگر. برعکس، مواقعی که کارها درست و مرتب و در موعد مقرر انجام می‌شد تعجب می‌‌کردی. من به‌مرور این‌قدر که دیدم نسبت به آن چیزی که با آن مقابل بودم تغییر کرد و منفی شد که همه‌چیز را در سمت شهرداری تاریک و سیاه می‌دیدم

پریسا مختاباد: درمورد یکی از بحران‌های شهرداری هم توضیحی بدهم. به نظر می‌‌رسد شهرداری تهران هم مثل جاهای دیگر دولت بحران نیروی انسانی دارد. در یکی از جلساتی که با ۱۸۸۸ داشتم راجع به یک‌سری کارها که قرار بود انجام شود پرسیدم [، گفتند …] خانم شما چقدر انتظار دارید! این بچه‌ها -منظور نیروی انسانی آن اداره بود- اینجا می‌آیند که صبحانه نان بربری بخورند. بحران نیروی انسانی در شهرداری تهران خیلی جدی است، کسانی که نه کار می‌کنند و نه اصلاً موضوع کار برایشان اهمیتی دارد و از آن طرف به‌خاطر قانون کار نمی‌توان آن‌ها اخراج کرد. درمورد سازمان مدیریت پسماند هم همین بود. به‌واسطۀ پروژۀ پسماند که من درگیرش بودم، گزارشی از شهرداری را دیدم که می‌گفت ۷۰ درصد نیروی انسانی سازمان مدیریت پسماند شامل کارشناسان محلات و ناحیه‌ها تحصیلات بی‌ربطی دارند. هیچ‌کدام از رشته‌هایی که در ذهن ما با حوزۀ پسماند مرتبط است در میان آن‌ها نبود، نه از رشته‌های علوم انسانی، نه محیط‌زیست، نه مهندسی و نه بهداشت. واقعاً برای من جالب بود که اگر اکثریت افراد شاغل در این سازمان تحصیل‌کردۀ این رشته‌ها نیستند پس تحصیلاتشان چیست؟! نتیجه‌اش این می‌شود که هیچ انگیزه‌ای برای کارکردن در این سازمان نداشتند. تجربۀ من در تعامل با کارکنان این سازمان این بود که هرچه از آن‌ها می‌خواستم جواب سربالا می‌دادند و اصطلاحاً پوست موز پرت می‌کردند!

صنم عابدی[۲۵]: به نظر من این ذهنیت کارمندی که از آن حرف می‌زنند حقیقت دارد؛ در ذهنیت کارمندی‌ کاری که طرف انجام می‌داده همیشه همین بوده، با همین خوش است و فکر می‌کند که به اندازۀ کافی مفید است. او دلش نمی‌خواهد تغییری ایجاد کند چون فکر می‌کند همین کاری که انجام می‌دهد کافی است. او نمی‌داند که اگر آن سایت یا اپلیکیشنی که مردم مخاطبش هستند را گسترش و توسعه بدهد چقدر کاربری آن برای مردم راحت‌تر می‌شود. تازه وقتی هم که می‌فهمد، می‌گوید چه نیازی است که به کارم اضافه کنم در حالی که حقوقم افزایش پیدا نمی‌کند. می‌دانید، کلاً تمایل آدمیزاد به سکون است. دوست دارد در حالت سکون بماند، به همان شکل ادامه بدهد و کسی تغییرش ندهد. افراد حاضر در جلسه هم همین بودند؛ به وضعیتی که بود عادت کرده بودند و در جلسات سعیشان این بود که کار را انجام ندهند.

در این شرایط، طبیعی به نظر می‌رسد که پروژۀ شفافیت با مقاومت بدنۀ کارکنان مواجه شود چراکه این پروژه، در بسیاری از موارد، کاری به کارهای قبلی کارکنان می‌افزود. روایت مشاور رئیس کمیتۀ شفافیت از اقداماتی که برای شفافیت عملکرد شورای شهر صورت گرفت و کش‌وقوس‌های آن این موضوع را به‌خوبی نشان می‌دهد:

نجمه طاهری: ولی این چیزها برای کارمندان شورا اصلاً مهم نبود و آن اوایل منظور ما را از خواسته‌هایی که داشتیم نمی‌‌فهمیدند. نه اینکه هوشش را نداشتند، نه. بلکه اصلاً اینکه چرا ما این‌قدر به فرم رصد گیر می‌دهیم و برایمان مهم است که منتشرش کنیم در قاموسشان نبود. ما داشتیم بخشی از کار ادارۀ مصوبات را کم می‌کردیم -به آن‌ها گفتیم دیگر خلاصۀ بحث‌های جلسه را ننویسید- ولی از آن طرف رسماً داشتیم کارشان را زیاد می‌کردیم چون داشتیم از آن‌ها می‌خواستیم که دقت کنند. اگر مثلاً اسم رأی‌دهندگان را اشتباه می‌نوشتند خِرِشان را می‌گرفتیم. بعد هم داشتیم یک گردش کار و تقسیم‌کار جدیدی را می‌آوردیم. به‌شان می‌گفتیم این چیزی که می‌‌نوشتید و یک گوشه می‌گذاشتید و کسی هم بابتش کاری به کار شما نداشت را آپلود کنید. برای این کار هم اول باید از منشی هیئت‌رئیسه امضا بگیرید، بعد اسکن و پی‌دی‌افش کنید و بگذاریدش روی shared (فضای مشترکی که همۀ اعضا و کارمندان شورا از طریق کامپیوترهایشان به آن دسترسی داشتند) تا واحد آی‌تی آن را بردارد و روی سایت بگذارد. اصلاً اینکه چه کسی مسئول آپلودکردن فایل رصد باشد، ادارۀ آی‌تی یا ادارۀ مصوبات، خودش ماجراهایی داشت. مثلاً ما چک می‌‌کردیم و می‌دیدیم صورت‌جلسه منتشر نشده. ادارۀ مصوبات می‌گفت من فایل را روی shared گذاشته‌‌ام اما ادارۀ آی‌تی بارگذاری نکرده. بعد باید زنگ می‌زدی ادارۀ آی‌تی که این فایل را بارگذاری کن. ما علاوه بر صورت‌جلسه -که همان فرم رصد بود- انتشار دستورجلسه را هم شروع کردیم. یعنی باز هم کاری به کارهای کارمندان شورا اضافه کردیم […] خب، ممکن بود دستورجلسه‌ لحظۀ آخر نهایی شود و کارمند بنده‌خدا هم باید فایل را می‌بست و مستنداتش را آماده می‌کرد و روی کامپیوترهای صحن می‌گذاشت که اعضای شورا، صبح که می‌آیند، به دستورجلسه و ضمائمش دسترسی داشته باشند. حالا ما به او گفته بودیم همۀ این‌ها را قبل از شروع جلسه باید روی سایت هم بگذاری. یک وقت‌‌هایی کار روی روال انجام می‌‌شد و یک وقت‌‌هایی هم متوجه می‌شدیم مثلاً دستور دو جلسه بارگذاری نشده است. پیگیر که می‌شدیم، یکی می‌گفت آن یکی باید این کار را انجام می‌داد. آن یکی می‌گفت حجم فایل بالا بود و نتوانستم. بعد می‌گفتیم حجم فایل را کم کنید. می‌گفتند به فلان دلایل نمی‌توانیم. خلاصه یک چنین بحث‌های ادامه‌داری وجود داشت.[…] مثلاً به کارمندان شورا می‌گفتیم جلسه که تمام می‌شود، ضبط صوت را قطع کنید. بعد می‌دیدیم که انتهای صوت جلسه، بیست دقیقه اضافه ضبط شده و صحبت‌های خارج از جلسۀ دو نفر هم در صوت افتاده. یا از آن طرف ممکن بود قبل از جلسه ضبط صوت را شروع کرده باشند و باز هم صحبت‌های متفرقۀ افراد ضبط شده باشد. یا ممکن بود ضبط صدا را دیر شروع کرده باشند و مثلاً ده دقیقۀ اول جلسه ضبط نشده باشد و باید می‌رفتیم صوتی که توسط میکروفون‌ها ضبط شده بود را می‌آوردیم به ابتدای این صوت اضافه می‌کردیم […] انتشار مشروح مذاکرات هم داستان‌های خودش را داشت. اول گفتیم کار پیاده‌سازی و آماده‌کردن متن مشروح مذاکرات را خود ادارۀ مصوبات شورا انجام دهد که آن‌ها خیلی عاقلانه و هوشمندانه زیر بار نرفتند. از آن طرف، شورا هم نمی‌خواست هزینه کند. آقای رسولی[۲۶] که خزانه‌دار شورا بود زیر بار برون‌سپاری یا گرفتن نیروی جدید نمی‌رفت. می‌گفت دبیرخانه و ادارۀ مصوبات این‌همه کارمند بیکار دارد و از خود همین کارمندان کسی را برای این کار بگذارید. قرار شد ادارۀ مصوبات، به‌صورت امتحانی، مشروح یکی از جلسات را تهیه کند که خیلی طول کشید و خیلی ایراد داشت و کاری که داشت انجام می‌‌شد اصلاً بهینه نبود. این شد که درنهایت کار برون‌‌سپاری شد

علاوه بر افزودن بر حجم کار، پروژۀ شفافیت، از حیث پیامدهایی که می‌توانست برای زندگی شخصی و حرفه‌ای کارکنان داشته باشد، نیز نگرانی‌هایی را برای کارکنان به همراه داشت:

پروشات مهرورزی: یادم است یکی از آقایان، که از پرسنل منابع انسانی بود، گفت من دوست ندارم زنم بداند من دقیقاً چقدر می‌گیرم. اینکه هیچی، در دهات ما اگر بفهمند من این‌قدر پول می‌گیرم که من بیچاره‌ام. یعنی کلاً دغدغه‌اش این بود که کسی نفهمد چقدر می‌گیرد. یک نفر دیگر هم گفت اگر الان کارمند من بداند که من پنج برابر او می‌گیرم که شب می‌آید سراغم. یعنی عدد و رقم دریافتی‌شان خیلی بیشتر از حکمشان بود و خب مقاومت وجود داشت. […] این هم یادم است که باز یک دفعه در جلسه با معاونت منابع انسانی یک آقایی گفت شاید ما بخواهیم به خانواده‌مان بگوییم مأموریتیم ولی جای دیگری برویم سفر. یعنی دغدغۀ پرسنل شهرداری چنین مسائل بِیسیکی است.

سمیه فروغی: چیزی که من دیدم این است که انگار هرچه مدیری شفاف‌‌تر عمل می‌‌کند کتک بیشتری می‌‌خورد؛ درست است که ما شفافیت را برای دیده‌شدن عملکردها می‌‌خواهیم، ولی اتفاقی که در گام صفر می‌افتد این است که عملکرد مدیری که شفاف عمل کرده نسبت به مدیری که شفاف عمل نکرده بیشتر دیده می‌شود و انتقادهای بیشتری هم به او وارد می‌شود و کتک بیشتری می‌خورد. بنابراین در گام صفر انگار شفافیت خودش باعث می‌‌شود که بقیه به سمت آن نیایند هرچند که به آن متمایل باشند. و ما نتوانستیم در شهرداری فرایندی ایجاد کنیم که مدیرانی که تمایل به شفافیت داشتند ترغیب شوند. برعکس، انگار هرچه شفاف‌‌تر می‌‌شدند بیشتر تنبیه می‌‌شدند و این خیلی ناراحت‌‌کننده بود.

به‌طور کلی، در سمت کمیتۀ شفافیت، نگاهی بدبینانه و ارزیابی‌ای منفی نسبت به فرهنگ کاریِ کارکنان شورا و شهرداری می‌بینیم:

نجمه طاهری: بخش اداری شورا که خودش داستان داشت. این‌ها قرار بود که کار اعضای شورا را راه بیندازند و کاری کنند که کارها روی روال باشد. برعکس انگار یک‌جورهایی سنگ‌‌اندازی می‌کردند. مثلاً هر دفعه سر قراردادهای بچه‌‌ها یک بامبولی درمی‌‌آوردند. به نظر ما می‌رسید که اداری‌های شورا از شهرداری بدترند و هیچ‌جوره با آدم راه نمی‌‌آیند و معلوم نیست دارند چه کار می‌‌کنند. اصلاً کار راه نمی‌‌انداختند.

مصاحبه‌کننده: اگر قرار بود شما دوباره در جایگاه عضو تیم راهبری فعالیت بکنید چه تغییری در شیوه و روال کار خودتان ایجاد می‌کردید و چه پیشنهادی برای مجموعۀ تیم کمیتۀ شفافیت داشتید؟
نجمه طاهری: اینکه انتظاراتت را کمتر کنی و لَختی و کندی مجموعه‌ای که با آن طرف هستی را در محاسباتت در نظر بگیری و بدانی در این مجموعه کار ساده‌ای مثل برداشتن یک برگه از اینجا و گذاشتنش در آنجا چقدر طول می‌کشد. زندگی کارمندی را در نظر بگیری، به این معنا که حواست باشد اگرچه به نظر تو فلان کارمند شورا یا شهرداری دارد کم کار می‌کند، ولی به نظر خودش در این هشت ساعتی که سر کار می‌آید خیلی هم مورد ظلم است، حقوقش کم است، کارش زیاد است و از این‌جور چیزها. حس خود او این است اما به‌ نظر تو انگار او نشسته، هواخوری می‌کند و کاری ندارد؛ بنابراین اگر دو تا کار مفید هم به او بدهی نباید سختش باشد. ولی در ذهن او این است که این چه کاری‌ است که تو داری به کار او اضافه می‌کنی و چرا او باید به حرف تو گوش دهد و این کار را انجام دهد.

ندا طهرانی: تعامل بچه‌ها با شهرداری بیشتر از جنس شگفتی بود؛ مثلاً پریسا می‌گفت این‌ها بی‌سوادند و یک‌سری چیزهای اولیه را نمی‌دانند یا مثلاً یک حماقت‌هایی دارند یا گوش نمی‌دهند.

مهدیه آقاملایی[۲۷]: شاید اگر نگاه منصفانه‌تری به عملکرد ما داشتند بهتر بود. نمی‌خواهم از واژۀ بدبینی استفاده کنم چون فکر می‌کنم این نگاهِ همراه با شک و تردید ایشان هم بعضی وقت‌ها منطقی بود. شاید تجربۀ کار با آدم‌هایی را داشتند که چندان همکاری نکرده بودند. […] شاید با خودش فکر می‌کرد ما نمی‌خواهیم کار را انجام دهیم. درحالی‌که روحیۀ من اصلاً آن‌طوری نیست و اتفاقاً دوست دارم برای بهبود سازمانم هر کاری از دستم برمی‌آید انجام دهم. خانم آروین، خانم نژادبهرام[۲۸]، آقای میلانی[۲۹] و آقای هاشمی، در دورۀ پنجم، مدیران اصلی ما بودند و ما با مدیرانی که با آن‌ها ارتباط تنگاتنگ داشته باشیم واقعاً به نحو احسن کار می‌کنیم. یعنی در راستای اهداف سازمان تلاش می‌کنیم و انگیزه‌مان چیزی به غیر از این‌ نیست. […] می‌دانید، ایشان ارزیابی خوبی از عملکرد ما نداشت و این موضوع برای ما خیلی سنگین بود. من با خودم فکر می‌کردم وقتی ما با هدف و نیت اینکه کارها را درست انجام بدهیم جلو می‌رویم، چرا باید چنین ارزیابی‌ای ایجاد شده باشد؟ با خانم آروین چنین چالشی داشتیم، درحالی‌که با خانم نژادبهرام که همکار و همسو بودند چنین فضایی به وجود نمی‌آمد. البته به‌مرور خوب شد و هرچه جلو رفتیم تعاملمان بهتر شد.

اما رجوع به مصاحبه‌ها با افرادی از بدنۀ شورا و شهرداری که با کمیتۀ شفافیت همکاری می‌کردند (و به گفتۀ اعضای کمیته، افرادی باانگیزه، پرتلاش و مؤثر در پیشبرد پروژۀ شفافیت بودند)، وجوه دیگری از ریشه‌های مقاومت بدنۀ کارکنان را نیز به ما نشان می‌دهد و ما را از این تصویر یک‌طرفه و منفی (و ناامیدانه) از فرهنگ کاری کارمندان فراتر می‌برد:

محسن شکری‌پور: برخی مواقع، آن واحدی که مقاومت دارد هم درواقع دوست دارد کار را انجام دهد اما به دلیل اطلاع‌نداشتن از نحوۀ راه‌اندازی سیستم جدید و ترس از ایجاد اختلال در کار مقاومت می کند. تو باید به او بگویی چطور حرکت کند یا کجا برود. من برای اینکه سامانۀ قراردادها در سازمان بهشت زهرا راه‌اندازی شود، سه روز، از صبح تا ده شب، در سازمان بهشت زهرا بودم […] در اصل، یک نفر باید پای کار بایستد و به واحدهای مختلف کمک کند و حوزۀ مالی شهرداری تهران و کمیتۀ شفافیت آن زمان پای کار بودند.

اکبری: بخش اعظم مقاومتی که در بدنۀ کارمندان نسبت به استفاده از سامانۀ قراردادهای جدید وجود داشت ناشی از این بود که تا قبل از آن کارشناسانْ قراردادها را فقط با دست می‌نوشتند و نسخۀ فیزیکی آن را تحویل می‌دادند و هیچ سیستمی در کار نبود. اما الان مجبور شده بودند که علاوه بر تهیۀ نسخۀ کاغذی، آن‌ها را وارد سیستم هم بکنند. چون در بحث قراردادها لزوم وجود نسخۀ فیزیکی کامل از بین نمی‌رود و باید نسخۀ کاغذی آن‌ها هم باشد. می‌گفتند ما باید قرارداد را هم با دست بنویسیم و هم اطلاعات آن را در سیستم وارد کنیم، کار ما دوبل شده است. ضمن اینکه باید کار با سامانه را هم یاد می‌گرفتند که به سختیِ دوبل‌شدن کارشان اضافه می‌شد. علاوه بر همۀ این‌ها، فکر کنید با وجود فشاری که به آن‌ها می‌آوری، سیستم هم درست و آن‌طوری که می‌خواهند کار نکند، حالا چه از این نظر که نحوۀ پیاده‌سازی فرایندها آن‌طور که موردنظرشان است نباشد و چه از این نظر که سامانه باگ داشته باشد و مثلاً دکمه‌ای را بزنند و سیستم خطا بدهد. به همین دلیل آن‌ها ناراضی می‌شدند و تا حدودی هم آدم به‌شان حق می‌داد. […] حتی در حوزۀ مالی که سامانه‌ای‌کردن کارهای آن چنددهه قدمت دارد […] با وجود اینکه سامانۀ مالی تا حد زیادی متناسب با نیازمندهای واحدهای اجرایی مختلف سفارشی‌سازی شده است، اما هنوز که هنوز است آن چیزی که واحدها می‌خواهند نیست. بنابراین در حوزۀ مالی شهرداری نه سامانۀ داخلی شهرداری و نه نمونه‌های مشابه بیرونی این قابلیت را ندارند که ما فقط آن‌ها را جلوی کاربر بگذاریم و بگوییم از آن استفاده کن. پس یک جنبۀ مقاومت، مقاومت طبیعی‌ای است که بدنه در مقابل سامانه‌ای‌کردن مراحل دارد و دلیل آن زیادشدن کارشان و سختی‌های سروکله‌زدن با سامانه‌هاست.

مهدیه آقاملایی: تا پیش از این، خود من ترس زیادی داشتم. دسترسی به اتوماسیون داشتم، اما نمی‌دانستم اگر در اتوماسیون نامه بزنم و بعد نتوانم آن را اصلاح کنم یا مشکلی برایش پیش بیاید چه کار کنم. الان می‌دانم که می‌توانم با مدیرها تعامل کنم و هر از گاهی که مشکلی پیش بیاید، آن‌ها نامه را «حذفِ تأیید» می‌کنند و می‌توانم نامه را درست کنم […] با وجود خاطرۀ بدی که از ابتدای کار با اتوماسیون دارم، اما الان کار با آن برای من خیلی شیرین است. می‌گویم چقدر خوب است و چقدر به من کمک می‌کند.

مهدیه آقاملایی: خود من به‌عنوان یک کارشناس می‌گفتم نکند سامانه [گردش طرح‌ها و لوایح] یک‌دفعه قطع شود و تا من بخواهم مصوبه را به مرحلۀ ابلاغ برسانم آن یک هفته زمانی که در اختیار دارم بگذرد […] برای ما اینکه مصوبات در مهلت زمانی تعیین‌شده ابلاغ شود که فرمانداری نتواند اعتراض کند خیلی مهم بود و هست. یعنی زمان برای ما نقشی بسیار کلیدی داشت و به همین دلیل، در رابطه با سامانۀ جدید [سامانۀ گردش طرح‌ها و لوایح]، یک‌ذره دل‌نگران بودیم.

آنچه در این نقل‌قول‌ها پررنگ است، مقاومت بدنه در برابر تغییرات به دلیل نگرانی از زیادشدن بار و دردسرهای (نالازمِ) کاری است. همچنین، بنا بر مصاحبه‌ها، مقاومت بدنه وجه دیگری هم دارد که ناشی از ناآشنایی آن‌ها با پروژۀ شفافیت و اهداف آن بوده است:

میثم درویشی: من فکر می‌کنم که جا داشت درخصوص منافع و مزایای سیستم جدید اطلاع‌رسانی بیشتری انجام شود و این موضوع می‌توانست نقش بسیار مهمی در اقبال مخاطبان به پروژه داشته باشد. جالب است که وقتی موضوع راه‌‌اندازی این پروژه مطرح گردید برای شخص من هم که عضو شهرداری بودم ابهامات زیادی وجود داشت و از مزایای این پروژه اطلاع چندانی نداشتم و صراحتاً بگویم که شاید نگاه خیلی از همکاران من این بود که قرار است به‌نوعی زیر ذره‌بین قرار گیرند. به نظر من، اگر قبل از اجرای پروژه، با بخش‌های مختلف تعامل برقرار می‌شد و یا اطلاع‌رسانی بیشتری در این خصوص انجام می‌گرفت، فرایند پروژه، به دلیل بهبود تعاملات، تسریع می‌شد [و] قطعاً این موضوع می‌توانست در بهبود فرایندها، تسریع در گردش امور، ایجاد انگیزه و احساس مسئولیت بیشتر در اشتراک اطلاعات و دیتاها، بهبود تعاملات، افزایش تمرکز بر اهداف و چشم‌اندازهای پروژه  و… تأثیرگذار باشد. به‌طور کلی، شفاف‌سازی و ایجاد درک بهتر نسبت به مزایای پروژۀ شفافیت برای ذی‌نفعان آن می‌توانست باعث صرفه‌جویی در زمان و متعاقب آن صرفه‌جویی در هزینه‌ها و بهبود عملکرد سامانه و صدالبته اقبال و جذب بیشتر مخاطبان هدف  گردد.

وقتی روایت کارکنان شورا و شهرداری از فرهنگ کاری کارمندان مجموعۀ مدیریت شهری را در کنار روایت اعضای کمیتۀ شفافیت قرار می‌دهیم، تصویری به دست می‌آید که نه‌تنها خاکستری‌تر است (کارکنان شورا و شهرداری موجوداتی تماماً راحت‌طلب و ضدتغییر و تحول نیستند، بلکه ملاحظاتی دارند که اگر شنیده و در نظر گرفته شود، با تغییر همراه می‌شوند)، بلکه امیدوارانه‌تر نیز هست، چراکه توجه ما را به وجوهی از فرهنگ کاری کارکنان جلب می‌کند که مداخله و اثرگذاری بر آن در حیطۀ اختیارات و توانایی درونی سازمان قرار دارد، بدون آنکه نیازی به اصلاحات ساختاری در دستگاه بوروکراسی کشور برای تغییر فرهنگ کاری کارکنان باشد.

محدودیت توان اجرایی

آیا خواسته‌های کمیتۀ شفافیت از شهرداری، فراتر از امکانات و توان اجرایی شهرداری نبود؟ آیا نمی‌توان گفت که حتی در صورت عزم و ارادۀ مدیران و بدنه، پیشبرد برنامه‌های اصلاحی همچون تحقق شفافیت با مانعِ قابلیتِ پایین سازمان شورا و شهرداری در اجرای اقدامات لازم روبه‌رو خواهد شد؟

در بین مصاحبه‌شوندگان توافقی وجود داشت که شهرداری اگر «بخواهد» کاری را انجام دهد، «می‌تواند»:

مرتضی احمدی[۳۰]: به‌عنوان کسی که تقریباً در همۀ جلسات [کمیتۀ شفافیت] شرکت‌ کرده‌ام و واو به واو مخالفت‌ها [با اجرای مصوبات شفافیت] را شنیده‌ام و بعضاً در پاسخ‌دادن به آن‌ها هم همکاری کرده‌ام، به شما می‌گویم که داستان° مقاومت در برابر تغییر بود، نه اینکه توان تغییر نبود. بالاخره هر کاری پیچیدگی‌های خودش را دارد. ولی شهرداری کارهای پیچیده‌تر از این را انجام داده است. پروژۀ پل صدر یا دریاچۀ خلیج فارس که از این به‌مراتب پیچیده‌تر بود. بعضی از این پروژه‌ها جایزۀ مدیریت پروژه گرفته‌اند. ضمن اینکه همین سامانۀ شهرسازی شهرداری که خیلی پیچیده‌تر است. پیاده‌کردن سیستم‌های جی‌آی‌اس[۳۱] خیلی پیچیده است. تکلیف مصوبه کار نویی نبود که بگوییم نمونه‌اش نبوده؛ تجربۀ سامانۀ ستاد[۳۲] وجود داشت.

سمیه فروغی: من اگر با شهود خودم بخواهم جواب دهم، به نظرم شهرداری اگر بخواهد کاری را انجام بدهد، می‌‌دهد و اگر هم نخواهد، انجام نمی‌‌دهد. یعنی توان اجرایی شهرداری همبستگی زیادی با خواستش دارد. مثلاً شما سامانۀ «تهران من» را ببینید. خیلی کار سختی بود که چند میلیون نفر در سطح شهر را روی این سامانه بیاوری. اما یک مدیری آمده بود که می‌خواست این کار را انجام دهد و کسی هم منفعتی در راه‌نیفتادن آن نداشت، لذا کار انجام شد. کارهایی که ما از شهرداری می‌خواستیم، هم به‌لحاظ بودجه‌ای و هم به‌لحاظ گستردگی و پیچیدگی، نسبت به پروژه‌ای مثل راه‌انداختن دوچرخه‌های اشتراکی مثل بیدود کارهای ساده‌تری بود.

اما البته این بدان معنا نیست که اگر شهرداری بخواهد، همه چیز به چشم‌برهم‌زدنی انجام خواهد شد و اینکه در نهایت کار در چه بازه زمانی، با چه هزینه‌ای و با چه کیفیتی انجام شود به قابلیت‌های اجرایی شهرداری وابستگی خواهد داشت؛ موضوعی که نمایندگان شورا در هنگام تعیین تکالیف شهرداری معمولاً ارزیابی واقع‌گرایانه‌ای از آن ندارند:

سمیه فروغی: می‌‌توانم این را بپذیرم که شورا خیلی وقت‌ها زمان‌‌بندی‌‌های پرتی برای تکالیفی که برای شهرداری تعیین می‌کند می‌‌دهد. مثلاً می‌گوید کاری تا آخر سال انجام شود درحالی‌که انجام آن کار به دو تا سه سال زمان نیاز دارد. […] خلاصه خیلی وقت‌ها در مصوبات، انگیزه‌های شهرداری و توان اجرایی شهرداری در نظر گرفته نمی‌شد. البته کسانی که خودشان سابقۀ کار اجرایی داشتند معمولاً ارزیابی دقیق‌تری از اینکه چه کاری در چه بازۀ زمانی شدنی است داشتند […] در این دوره هم من می‌بینم که اعضایی که سابقۀ کار اجرایی خصوصاً در شهرداری دارند دقیق‌تر صحبت می‌کنند. انگار از شهرداری انتظاراتی دارند که می‌‌دانند می‌‌تواند انجام بدهد. زمان‌بندی‌های ما -کمیتۀ شفافیت- در مصوبه‌هایمان غیردقیق بود و خواسته‌هایی داشتیم که انجام آن در بازۀ زمانی گفته‌شده در توان شهرداری نبود. بااین‌حال من علت عدم ‌اجرای کامل و درست این مصوبات را در این می‌دانم که خواست اجرا در شهرداری نبود. یعنی کار ما اولویت شهرداری و شهردار و رئیس سازمان فاوا نبود.

محمدنادر محمدزاده[۳۳]: ما آن‌ زمان حداقل هفتاد هزار پرونده و سند داشتیم. مسئله‌ای به این بزرگی این‌جور نیست که اگر این ماه صورت‌جلسه کردند، انتظار داشته باشیم ماه بعد به انجام رسیده باشد. درواقع بین هدف مدیریتِ کلانِ شهری با آن چیزی که امکان‌پذیر و تحقق‌پذیر بود فاصله وجود داشت [… در طرح تحقیق و تفحص از سازمان املاک شهرداری] شورا صورت‌مسئلۀ خیلی بزرگی تعریف کرده بود و می‌خواست در زمانی کوتاه به جواب تمام سؤالاتش برسد. خب این به نظر من خیلی سخت یا شاید بهتر باشد بگویم غیرممکن بود.

محمد فرجود: تعارف که نداریم، quality (کیفیت) سامانه‌هایی که توسعه داده می‌شد متوسط و در بعضی موارد متوسط رو به بالا بود ولی لزوماً چیز خیلی عالی نبود؛ نه هزینۀ مناسب آن را داشتیم که تاپ‌ترین دولوپرهای نرم‌افزار ایران را به کار بگیریم و نه وقت آن را داشتیم که همۀ دویست سامانۀ شهرداری را کنار بگذاریم و از اول بنویسیمشان‌. درنتیجه ما در وهلۀ اول باید به ایجاد سامانه‌ای که حد معقولی از کیفیت داشته باشد و کار کند، بسنده می‌کردیم تا بعد در طول زمان آن را improve کنیم (بهبود دهیم) و به آن امکانات جدید اضافه کنیم. به همین دلیل وقتی سامانه به حد مقبولی می‌رسید، برای راه‌اندازی آن اقدام می‌کردیم‌.

به عبارتی، در برخی موارد، آن چیزی که از آن تعبیر به مقاومت و عدم همکاری واحد(های) اجرایی برای انجام کار می‌شود، درواقع پیامد این موضوع است که انجامِ کارِ خواسته‌شده از توان واحد(های) اجرایی خارج است (یا آسان نیست) و موجب می‌شود انجام کارها بسیار زمان‌بر یا اساساً قفل شود. باید توجه داشته باشیم که پیاده‌سازی یک ایده، در ابتدا، ممکن است خیلی ساده به نظر برسد. اما تجربۀ کمیتۀ شفافیت نشان می‌دهد که در هنگام عمل، جزئیات و ملاحظات اجرایی بسیاری مطرح می‌شود و بسیاری از اوقات، اجرای خواسته‌ها مسیر و راهکار شسته‌ورفته‌ای ندارد.

سمیه فروغی: در شهرداری دو دسته ملک داریم، املاک اختصاصی و املاک عمومی مثل پارک و بزرگ‌راه. درصد بالایی از املاک شهرداری مشکل‌‌دارند، یعنی مثلاً سند درست ندارند یا تصرفی هستند. چون این املاک مشکل دارند، انگار شفافیت‌‌پذیر هم نیستند. می‌‌خواهی این‌ها را سند بزنی، سازمان ثبت اسناد قبولت نمی‌‌کند و دعواهای بین‌نهادی پیش می‌‌آید. می‌‌خواهی روی این املاک معاملۀ درست‌ودرمان و تروتمیز انجام بدهی و مناقصه و مزایده بگذاری، باز نمی‌توانی. می‌‌خواهی اجاره بدهی، نمی‌توانی به قیمت واقعی قرارداد ببندی. یعنی آن‌طور که من می‌فهمم، ریشۀ عدم شفافیت حوزۀ املاک مشکل‌دار‌بودن ملک‌های شهرداری است و انگار کسی هم نمی‌‌تواند کاری برای آن انجام بدهد -حداقل من ندیده‌ام کسی راهکاری ارائه بدهد- و چون نمی‌‌تواند کاری انجام بدهد، لاینحل باقی می‌‌ماند و اثرات خودش را هم بر انواع بهره‌برداری‌ها از املاک و معاملاتی که در این حوزه انجام می‌گیرد می‌گذارد. چون ملک تروتمیز نیست، ارزیابی‌‌ها از ارزش ملک هم با قیمت‌‌های واقعی فاصله دارد. شهرداری نمی‌تواند در یک فرایند شفاف ملکش را اجاره بدهد. از طرفی هم نمی‌‌تواند ملک را یک گوشه رها کند و اصلاً ازش درآمدزایی نکند. درنتیجه ملک در یک فرایند غیرشفاف و طبعاً کمتر از قیمت منطقه اجاره داده می‌‌شود.

پروشات مهرورزی: آن‌ها می‌گفتند خب ما نمی‌خواهیم دقیق بگوییم دریافتی فلانی چقدر است. ما گفتیم برای ما، همین هم که رِنج دریافتی‌ها دربیاید هم اوکی است و شما سقف و کف و میانگین دریافتی هر کدام از رده‌های شغلی را بگویید، یعنی مثلاً بگویید کارشنا‌س‌ها چنین رده‌بندی‌ای دارند و سقف و کف و میانگین دریافتی هر رده چیست. اما آن عزیزان می‌گفتند نه، چنین چیزی نمی‌شود، چون ما احکام مختلفی داریم، مثلاً بیست‌ویک نوع حکم داریم و فلانی ممکن است چهار برابر میانگین ردۀ خودش حقوق بگیرد چون مثلاً حق جانبازی دارد و این خیلی توی چشم می‌زند.

پروشات مهرورزی: ماجرا این بود که خیلی از افرادی که کارمند شهرداری محسوب می‌شدند استخدام دائم نبودند و مثلاً قراردادهای یک‌ساله داشتند -فکر می‌کنم خیلی از سازمان‌های وابسته به شهرداری این‌طوری بودند که قراردادهای یک‌ساله می‌بستند- و تو برای اینکه ببینی فلان شخص، کارمند قدیمی شهرداری است یا به‌تازگی استخدام شده، اگر به تاریخ شروع قراردادش نگاه می‌کردی ممکن بود به اشتباه بیفتی. درمورد یک‌سری از قراردادهای پاره‌وقت یا همان یک‌ساله که به قرارداد دائم تبدیل می‌شدند هم همین مشکل وجود داشت و تو صرفاً با بررسی تاریخ شروع قرارداد نمی‌توانستی متوجه شوی که این فرد واقعاً نفر جدیدی است که وارد شهرداری شده یا نه. به دلیل سنتی‌بودن ثبت اطلاعات در شهرداری و اینکه اطلاعات مربوط به احکام استخدام کارمندان قدیمی فیزیکی بود و داده‌هایش در سیستم وارد نشده بود، موفق نشدیم برای این مسئله راه‌حل درستی پیدا کنیم.

پریسا مختاباد: این‌جور نبود که ارتقا واقعاً انجام نشود ولی تا جایی که من از طریق همان دو نفری که در سازمان با آن‌ها در ارتباط بودم می‌دانم، کدنویسی‌‌‌‌های ۱۳۷ و ۱۸۸۸ خیلی کثیف و جوری بود که نمی‌شد اصلاحش کرد. مثلاً یک چیزی را اصلاح می‌‌کردند، بعد سیستم down می‌‌‌‌شد (از کار می‌افتاد) و نمی‌‌فهمیدند مشکل از کجاست و رفع ایرادهایش کلی طول می‌‌کشید. به‌خصوص که افرادی که آن موقع روی ۱۳۷ و ۱۸۸۸ کار می‌کردند همان کسانی نبودند که از ابتدا کد این دو سامانه را نوشته بودند. یعنی شرکت پیمانکار همان شرکت بود اما افراد تغییر کرده بودند.

محسن شکری‌پور: شهرداری تهران. شهرداری، به دلایل مختلف، برای انجام این کار [الکترونیکی‌شدن بارگذاری و بازگشایی پاکات] پیش‌قدم نمی‌شد. اولین دلیل موانع قانونی الکترونیکی‌کردن پاکات بود. از نظر اداره‌کل حقوقی، پاکات باید فیزیکی می‌بودند و لاک و مهر الکترونیکی اعتبار نداشت. دلیل بعدی، نگرانی بابت ایجاد اختلال در روال انجام امور بود. برای مثال، شهرداری تیم پشتیبانی برای انجام این کار را نداشت. […] دلیل سوم آن بود که با الکترونیکی‌شدن مراحل بارگذاری و بازگشایی پاکات، تعداد شرکت‌کننده‌های ما کم می‌شد، به این خاطر که فرهنگ‌سازی نکرده بودیم و پیمانکارها اصلاً نسبت به این موضوع یعنی الکترونیکی‌شدن انجام معامله شناخت نداشتند […] با این کار، همان چهار تا شرکت‌کننده‌ای هم که داشتیم می‌رفتند و خیلی از مناقصات ما نتیجه نمی‌گرفت و کارها می‌خوابید و رقابت‌پذیری هم پایین می‌آمد.

سید محمود جواهریان: یک مثال از پروژۀ سامانۀ گردش طرح‌ها و لوایح بزنم. اولش که قرار شد این پروژه انجام شود، یک کلیتی در ذهن همه بود که آن‌قدر هم پیچیده نیست؛ می‌‌دهید سامانه را می‌‌نویسند و طرح‌ها و لوایح هم در آن بارگذاری می‌‌شود. اما همان طور که گفتم، کار اجرایی وقتی واردش می‌‌شوی هزار چرخ می‌‌خورد. در این پروژه هم هرچه جلوتر رفتیم، ابعاد تازه و کارهای بیشتری که می‌شد در آن انجام داد آشکار شد، مثلاً اینکه سامانه به اتوماسیون شهرداری وصل شود، به سامانۀ رأی‌‌گیری شورا وصل شود.

البته زیادبودن جزئیات و ملاحظات اجرایی به‌خودی‌خود موضوعی نیست که مانعی بر سر راه پیشرفت کار باشد و آن چیزی که تعیین‌کننده است توانایی سازمان است در اینکه بتواند، با درنظرگرفتن جزئیات و ملاحظات اجرایی، راهکارهایی قابل اجرا ارائه دهد و نیز آن را پیاده‌سازی کند.

محمود قدیری: یک بحث هم این است که شفافیت، آگاهی و اطلاع‌رسانی عمومی [اطلاعات ایمنی ساختمان‌ها] مزایای زیادی دارد، اما ممکن است معایبی هم داشته باشد. از معایبش این است که ما باید توان پرکردن دقیق همۀ چک‌لیست‌هایمان را داشته باشیم. بعضی مواقع ما به قدر کافی کارشناس نداریم که بتوانیم این آیتم‌ها را دقیقاً شناسایی کنیم و ممکن است دو ساختمان که شرایط مشابهی دارند، یکی ایمن و یکی ناایمن شناسایی شود؛ یعنی یک کارشناس بزند ایمن و دیگری بزند ناایمن. البته این می‌تواند ضعف خود سیستم محسوب شود که باید قبل از راه‌اندازی برای آن فکری کرد و به جایی رسید که مثلاً اگر یک کارشناس می‌گوید یک ساختمان ایمن است، در۹۰درصد موارد، دیگری هم بگوید ایمن است و برعکسش.

بنا بر مصاحبه‌ها، بلوغ زیرساخت فنی و اطلاعاتی، دردسترس‌بودن منابع مالی و انسانی، وجود ساختارها و روال‌های جاافتاده برای همکاری‌های بین‌بخشی، و وجود ساختارها و روال‌های قبلی برای انتقال تجربیات و یادگیری سازمانی از جمله عواملی است که بر توانایی اجرایی سازمان مؤثر است.

در رابطه با زیرساخت فنی و اطلاعاتی، آنچه که در آغاز پروژۀ شفافیت در شهرداری تهران استقرار داشت، موجب شد اولین گام‌های این پروژه به سرعت به نتیجه برسد:

مهدی ثنایی: درمورد زیرساخت فناورانه اینکه در پروژه‌ای مثل شفافیت بلوغ فناورانۀ مجموعه و بلوغ بخش فناوری اطلاعات باعث سرعت‌گرفتن کار می‌شود کاملاً بارز و ملموس است. در این زمینه می‌توان گفت که شهرداری نسبت به دیگر دستگاه‌ها خیلی جلوتر بود. در مواردی ده‌ها سال از الان کشور جلوتر بود. […] در شهرداری عمدۀ واحدهای زیرمجموعه به سامانۀ مرکزی شهرداری برای ثبت قراردادها وصل بودند و دادۀ اولیه‌ای که از قراردادها در سامانه موجود بود، دادۀ خوبی بود. درست است که بعضی از سازمان‌ها و شرکت‌های تابعه به سامانه وصل نبودند اما جلوتر که رفتیم آرام‌آرام آن‌ها هم متصل شدند. هم‌زمان، بقیۀ سامانه‌های مرتبط مثل سامانۀ مالی هم به آن وصل شدند و سیستم تا حدی یکپارچه شد. اما الان در دولت همین نخ تسبیح اولیه هم وجود ندارد. مثلاً هیچ‌جایی نیست که اطلاعات مثلاً پنج وزارتخانه در آنجا ثبت شود و بگویی همین را منتشر کنیم تا بعد ششمی و هفتمی و … هم اضافه شود. یک‌دانه هم نداریم. دولت در بعضی موضوعات خیلی عقب است […] در شهرداری تو دستت باز بود. انتخاب می‌کردی که از بین فیلدهای اطلاعاتی مختلف، کدام را منتشر کنی. اما اینجا [در دولت] باید ببینی چی داری و خیلی عقبیم، خیلی! در خیلی موضوعات، ابتدایی‌ترین اطلاعات که مربوط به تعداد می‌شود وجود ندارد.

محمدحسین صدوقی: برای همین کاری که ما الان در کارگروه شفافیت و رفع تعارض انجام می‌دهیم، اگر زیرساخت‌‌هایی را که زمان آقای قالیباف ایجاد شد نداشتیم، یا اگر تجربة دورۀ پنجم نبود، ما هیچ‌وقت نمی‌‌توانستیم پیگیر اتصال سامانه‌‌ها به شفاف و انتشار برخط و الکترونیکی باشیم. مثلاً همین رصدخانۀ برج میلاد را که سال ۹۰ ساخته شده است در نظر بگیرید. همچنان بعد از ده-دوازده سال کار خوب و جدیدی است. سالنی که برای آن ساخته‌‌اند در سه ماه ساخته شد اما همان موقع هم کار قوی‌ای بود.

محمد فرجود: این نکته را در نظر داشته باشید که وقتی من به شهرداری وارد شدم، هم درمورد سامانۀ قراردادها، هم درمورد سامانۀ مالی و هم درمورد سامانۀ منابع انسانی و هم برخی سامانه‌های دیگر ما در نقطۀ صفر نبودیم و کار پیاده‌سازی و راه‌اندازی سامانه‌ها در بخش‌های مختلف تا یک جایی جلو رفته بود. […] این‌طور به یاد دارم که ما همیشه نگاه می‌کردیم ببینیم که چه چیزی داریم و چطور می‌توانیم از آن استفاده کنیم‌. زمانی هم که بحث انجام الکترونیکی معاملات و انتشار اطلاعات آن مطرح شد، با تیم‌های مرتبط در سازمان فاوا جلساتی گذاشتیم و به این نتیجه رسیدیم که همان سامانه‌ای که از قبل برای انجام مناقصات در شهرداری ایجاد شده بود را مبنا قرار دهیم و کاملش کنیم. اسم دقیق این سامانه سامانۀ «مناقصات و امور پیمانکاران» بود ولی از آن به بعد عملاً به آن سامانۀ قراردادها می‌گفتیم. […] نکته‌ای که می‌خواهم روی آن تأکید کنم این است که اگر سامانه‌های پایه از قبل در شهرداری وجود نداشتند، نمی‌توانستیم به این راحتی‌ها به نقطه‌ای برسیم که، در حوزه‌های مختلف، دیتای معتبر و به‌روز منتشر کنیم.

اما در عین حال، وجود زیرساخت پیشین محدودیت‌هایی را هم ایجاد می‌کرد؛ سامانه‌های موجود بعضاً ظرفیت لازم را برای آنکه متناسب با نیازمندی‌های جدید توسعه پیدا کنند نداشتند و تغییر آن‌ها نیز دشوار بود. به علاوه، تعدد و تنوع سامانه‌ها در شهرداری موجب پراکندگی اطلاعات، ناسازگاری و عدم تطابق اطلاعات مشابه که در سامانه‌های متفاوت ثبت می‌شدند و همچنین کاهش نظارت‌پذیری عملکرد واحدهای اجرایی شده بود. این در حالی بود که یکپارچگی اطلاعاتی و اطمینان از جامعیت و صحت اطلاعات برای انتشار عمومی در پروژه شفافیت مهم و حیاتی بود (برای بحث بیشتر در این خصوص نگاه کنید به متن‌های «درباره مسئلۀ کیفیت داده‌ها» و «دربارۀ رابطۀ فناوری و تحول سازمانی»).

سمیه فروغی: سازمان میادین میوه و تره‌‌بار به سامانۀ معاملات شهرداری ملحق نمی‌شد، چون خودشان با پیمانکار دیگری سامانۀ خیلی بهتری را راه‌اندازی کرده بودند که اطلاعات ریز واگذاری‌های غرفه‌هایشان را در آن ثبت می‌کردند. آن‌ها می‌گفتند ما چرا باید باز هزینه کنیم و از سامانه‌ای که ضعیف‌تر است استفاده کنیم. واقعاً هم سامانه‌ای که داشتند خیلی قوی‌تر بود و به نظرم حق داشتند. ولی ما هم می‌‌خواستیم اطلاعات به‌صورت متمرکز یک جا ذخیره شود. حالا در این مورد قرار شد که داده‌های سامانۀ آن‌ها از طرف سامانۀ معاملات فراخوانی شود، ولی نهایتاً باز هم اطلاعات دو سامانه با هم منطبق نبود چون ساختار و منطق دو سامانه به هم نمی‌خورد -یک اصطلاحات تخصصی‌ای دارد که من نمی‌دانم. اگر یک برنامه‌‌ریزی مرکزی وجود داشت که روی توسعۀ این سامانه‌ها نظارت می‌‌کرد تا حداقلی از سازگاری و یکپارچگی بین سامانه‌ها برقرار باشد، خودبه‌‌خود جلوی این مشکلات گرفته می‌‌شد، درحالی‌که چنین چیزی در شهرداری وجود ندارد. منظورم این است که همه دغدغۀ این را داشتند که اطلاعات به‌صورت سیستمی ثبت شود و تعدد سامانه‌ها نشانۀ وجود همین دغدغه است، ولی انگار این سامانه‌ها خیلی کمکی به اینکه اطلاعات منظم و مرتب جلوی چشم باشد و چشم ناظری در بالا وجود داشته باشد نکرده بود. ما در شهرداری حدود ۱۷۰ سامانه داریم ولی واقعاً به این اندازه اشراف اطلاعاتی نداریم.

سمیه فروغی: آن اوایل، یکی از سؤالات محوری خانم دکتر از من این بود سامانۀ قراردادها سامانۀ خوبی هست یا نه. یادم است چند تا از دوستانم را بردم سازمان فاوا. یعنی اول سامانه را با سطح دسترسی‌ای که خودم در شورا داشتم دیدیم و بعد رفتیم به سازمان فاوا. آنجا گفتم که برنامه‌نویس پیمانکار سامانه بیاید با دوستان ما صحبت کند. دو-سه جلسۀ مشترک برگزار کردیم و درنهایت ارزیابی دوستان بنده که متخصص هم بودند این بود که سامانۀ فعلی به درد اهداف ما نمی‌خورد. [… ما] علاوه بر تنوع انواع قرارداد، داشتیم تعداد و تنوع واحدهایی را هم که باید در سامانه ثبت اطلاعات می‌کردند اضافه می‌کردیم. یعنی ۴۴ سازمان و شرکت تابعۀ نسل اول هم به ۲۲ منطقه اضافه می‌شدند. سامانه در این دو بعد داشت با سرعت خیلی زیادی توسعه پیدا می‌کرد. مهم بود که سامانه نه‌فقط در زمان حال، بلکه در آینده هم کشش این توسعه را داشته باشد. […] یادم است یک عصری بود که بالاخره توانستیم با مدیرعامل فاوا جلسه‌ای هماهنگ کنیم […] در آن جلسه خانم دکتر گفت که ارزیابی ما این است که سامانه نمی‌تواند در آینده بار کار را تحمل کند. آنجا آقای فرجود سفت‌وسخت ایستاد و گفت که خواهشمان این است که شما در اجرا دخالت نکنید. فکر هم نکنید که پیمانکار سامانه مثلاً آشنای من است. این پیمانکار از قبل بوده و بررسی کرده‌ایم که همین پیمانکار و همین سامانه خوب است. ما این سامانه را تغذیه می‌کنیم و جلو می‌بریم. گذشت تا سال ۹۸ که سامانه را عوض کردند.

محمد فرجود: با این‌همه سامانه‌ای که شهرداری داشت و با آن تیمی که از قدیم در سازمان فاوا بودند -که هرچند توانمندی‌هایی داشتند ولی بالاخره مثل بخش خصوصی که نبودند- قطعاً نمی‌شود به‌طور قطع گفت که سامانه‌ها عیب و ایرادی نداشتند. ما وقتی به سازمان فاوا رفتیم این ایرادات خیلی زیاد بود. ولی از آن طرف این هم ممکن نبود که همۀ این سامانه‌ها را هم‌زمان عوض و تحول شدید ایجاد کرد‌. به‌علاوه، کند‌بودن سامانه ممکن بود دلایل مختلفی داشته باشد‌: ممکن بود مشکل از کد برنامه باشد، ممکن بود مشکل از شبکه باشد، ممکن بود مشکل از نحوۀ نگهداری دیتا باشد. دیتای بعضی سامانه‌ها خیلی سنگین بود و دلیلش این بود که دیتاها را بر اساس استاندارد مشخصی جمع‌آوری و ذخیره نمی‌کردند. یعنی خود سامانه مشکل نداشت. مثلاً درمورد سامانۀ شهرسازی مشکل این بود که دیتابیس آن آن‌قدر پر و سنگین می‌شد که سامانه را کند می‌کرد و باید فکری به حال data compression (فشرده‌سازی داده) و بعد data warehouse (انبار داده) و ذخیره‌سازی داده می‌کردند. بعضاً هم مشکلات و لیمیتیشن سخت‌افزاری وجود داشت. […] مثلاً سامانۀ مالی‌ای که وجود داشت از لحاظ فناوری خیلی به‌روز نبود‌ و قدیمی بود‌؛ روی دسکتاپ بود و web-based (مبتنی بر وب) نبود. چندین راند هم ما خودمان فشار آوردیم و سعی کردیم آن را web-based و یک مقدار ماژول‌هایش را عوض کنیم‌. ولی آن‌قدر بزرگ بود که تغییرش هم برای ما و هم برای کاربران سامانه در شهرداری سخت شده بود. بااین‌وجود، این سامانه یک ویژگی داشت که آن را به سولوشن‌های بیرونی برتری می‌داد، و آن هم اینکه متناسب با فرایندهای شهرداری ایجاد شده بود؛ روی فرایندهای شهرداری هیچ سولوشن بیرونی‌ای به این اندازه دقیق و مَچ نبود‌ و، به‌ هر ترتیب، این سامانه کار را انجام می‌داد. […] برای مثال سامانۀ شهرسازی، که همیشه سر عوض‌کردنش بحث بود، در حدود بیست ماژول مختلف داشت‌ که هر کدامشان خدمت خاصی را ارائه می‌کرد. یعنی تعداد زیادی زیرسامانه، تعداد زیادی فرایند و هزاران نقش و قاعده در این سامانه تعریف شده بود. […] اینکه تمام آن بیست ماژول را منتقل کنید به یک پلتفرم دیگر خودش یک مگاپروژه است که ممکن است از نظر زمانی و مالی بتوانید به آن برسید یا نرسید.

همچنین آنجا که پای شفافیت و انتشار عمومی اطلاعات وسط می‌آمد، فقدان چارچوب مشخص برای مدیریت جریان داده و اطلاعات در شهرداری کشمکش و دعواهای درون‌سازمانی ایجاد می‌کرد که به یک معنا نشانگر ضعف توان اجرایی بود. البته نباید از ذکر این نکته گذشت که مجموعۀ مدیریت شهری این توانایی را داشت که از دل این دعواها و کشمکش‌های درونی چارچوب و روالی برای انتشار عمومی اطلاعات شکل دهد:

محمد فرجود: این موضوع چالشی همیشه وجود داشت که چه کسی بگوید چه اطلاعاتی منتشر شود یا نشود. نظر کمیتۀ شفافیت بر انتشار حداکثری اطلاعات بود؛ مثلاً در موضوع انتشار اطلاعات مدیران، کمیته می‌گفت جزئیات دریافتی را منتشر کنید. اما از سمت شهرداری می‌گفتند فقط حقوق مندرج در حکم را بگذارید‌. درخصوص سفرهای خارجی هم همین اتفاق افتاد و بعداً برخی معترض شدند. مثلاً یکی از مدیران قبلی شهرداری به من زنگ زد که این داده‌ها اشتباه است؛ من این تعداد سفر نرفته‌ام‌. گفتم انتشار این اطلاعات مصوبه دارد و ما در سازمان فاوا فقط اطلاعاتی که به دستمان رسیده است را روی سایت منتشر کرده‌ایم. گفتم اگر اشتباهی در این اطلاعات هست باید با واحد متولی داده صحبت شود […] خلاصه آنکه سازمان فاوا همیشه درخصوص انتشار داده چالش داشت. مثلاً شورا می‌گفت اطلاعاتی را روی سایت شفاف بگذارید، درحالی‌که شهرداری هنوز تأیید انتشار داده‌ها را نداده بود‌. به یادم دارم که چند بار خانم آروین به ما گفت فلان اطلاعات را روی سایت بگذارید و من گفتم تا از سمت شهرداری انتشار اطلاعات را approve (تأیید) نکند، داده‌ها را روی سایت قرار نمی‌گیرد چون بعداً می‌تواند مشکل‌ساز شود. […] در رابطه با هر داده‌ای، بحث‌هایی مثل سطح امنیتی و محرمانگی، صحت‌سنجی، حفظ حریم شخصی و نظایر آن مطرح است و انتشار هر داده‌ای ملاحظات خاص خودش را دارد و مسئولیت آن با متولی داده است. ما در سازمان فاوا از این ملاحظات مطلع نبودیم و من این را در شهرداری نهادینه کرده بودم که متولی داده سازمان فاوا نیست. […اقدام دیگر این بود که] ما سند حکمروانی داده را، تا جایی که وظیفۀ ما بود، آماده کرده و ارائه دادیم‌. در سند گفته شده بود که انواع داده‌های موجود در شهرداری و قواعد استفادۀ هر کدام چطور باید مشخص شود. قدم بعدی این بود که الزامات سند روی تک‌تک دیتاسِت‌های موجود اعمال شود، و در کمیته‌ای با حضور واحدهای متولی‌ هر دیتاست مشخص شود که برای مثال، کدام‌یک از داده‌ها محرمانه است و کدام نیست. […] خلاصه اینکه ما سند را تهیه کردیم. ولی تا جایی که می‌دانم، سند روی تمام داده‌های شهرداری اعمال نشد، هرچند در زمان ما قرار بود این اتفاق بیفتد. البته یک‌سری داده‌ها که حساسیت و اهمیت بالایی داشتند تعیین تکلیف شد و در حوزه‌هایی هم که توانستیم فرایند ثبت و انتشار داده را سامانه‌ای و اتوماتیک کنیم عملاً نیاز به تأیید متولی داده منتفی شد. مثلاً در حوزۀ قراردادها، سازمان فاوا توانست فرایند ثبت و انتشار اطلاعات را تا حد زیادی سامانه‌ای و اتوماتیک کند. […] وقتی فرایند ثبت یا انتشار اطلاعات سامانه‌ای نباشد، واحد فناوری نمی‌تواند مسئولیت حساسیت داده و محرمانگی داده را به عهده بگیرد. اتفاقاً انتشار بسیاری از داده‌ها روی سایت شفاف به این شکل دوم انجام می‌شد و این موضوع فشار زیادی را به سازمان فاوا تحمیل می‌کرد.

میثم درویشی: اوایل پروژه، طبیعتاً فشار کاری زیادی برای انتشار اطلاعات وجود نداشت و به این ترتیب اقدام می‌شد که ابتدا شورا تصمیم می‌گرفت که چه داده‌هایی قابلیت انتشار را دارند، جلسه‌ای با متولی داده برگزاری می‌کرد و بعد از انجام توافق، با سازمان فاوا درخصوص انتشار اطلاعات مربوطه مکاتبه می‌شد که مثلاً اطلاعات مورد نظر با چه فیلدهایی منتشر شوند. با پیشرفت پروژه، اوضاع تا حدودی تغییر کرد و گاهی شورا، برای انتشار دیتای خاصی روی سامانه، فشار وارد می‌کرد. به‌عنوان مثال، پیش می‌آمد که شورا درخصوص انتشار یک دیتا در زمانی مشخص تصمیمی اتخاذ می‌کرد و این در حالی بود که دیتا حتی به‌صورت فایل اکسل هم در اختیار ما نبود. اینجا کمیته برای انتشار سریع‌تر دیتا به سازمان فاوا فشار می‌آورد در حالی که هنوز دیتایی در اختیار ما قرار نگرفته بود. وقتی با چالش‌هایی از این جنس مواجه شدیم، الزاماً گردش کار باید تغییر می‌کرد. به همین دلیل رویه کار بدین ترتیب شد که همکاران مرکز آمار و رصد[۳۴] یک لایه جلوتر از ما قرار گرفتند و هماهنگی‌های لازم را درخصوص گرفتن اطلاعات از واحدهای مربوطه انجام می‌دادند و اطلاعات را در اختیار ما می‌گذاشتند و ادارۀ پرتال‌ها صرفاً کارهای مربوط به امور تکنیکال را پیگیری می‌کرد و انجام می‌داد […] کمی که جلوتر رفتیم روابط عمومی نیز درگیر این پروژه شد و آخرین مرحله برای اخذ تأیید انتشار دیتا، تأیید روابط عمومی بود […] چون همان‌طور که عرض کردم، با پیشرفت پروژه با چالش‌های جدیدی مواجه می‌شدیم. به‌عنوان مثال، دیتایی منتشر می‌شد و پس از انتشار، یک شخص یا خبرنگار موضوعی را -درست یا غلط- درخصوص آن دیتا مطرح می‌کرد و بعد، روابط عمومی انتظار داشت سازمان فاوا پاسخگوی آن باشد، در حالی که ما مسئولیتی درخصوص محتوا نداشتیم. برای اینکه چنین مشکلاتی ایجاد نشود، ما همکاران روابط عمومی را به متولیان و ذی‌نفعان آن دیتا ارجاع می‌دادیم و بر عهدۀ روابط عمومی بود که پاسخ مناسب را، پس از برقراری تعاملات لازم با متولی دیتا، تهیه و اعلام کند […] ما مجبور بودیم که رویه‌ها را دائم به همکاران شورا و شهرداری توضیح دهیم که مثلاً درخصوص پیگیری موضوع انتشار یا عدم انتشار دیتا باید با روابط‌عمومی هماهنگی شود و این موضوع در حوزۀ اختیارات سازمان فاوا نیست. به علاوه، اضافه‌شدن هر مرحلۀ نامه‌نگاری اتوماسیونی به فرایند حداقل یک هفته الی ده روز زمان فرایند را طولانی‌‌تر می‌کرد. با این حال، مهم این بود که مسیر کار برای همه مشخص بود. بنابراین روابط‌عمومی مسئولیت پاسخگویی و اطلاع‌رسانی را داشت و سازمان فاوا مسائل فنی، نگهداری ازسرورها، امنیت سرور و … را بر عهده داشت. این تقسیم کار به تحقق هدف اصلی این سامانه، که موضوع شفافیت بود، کمک شایانی می‌کرد.

در رابطه با وجود ساختارها و روال‌های جاافتاده برای همکاری‌های بین‌بخشی نیز، در زمان شروع پروژۀ شفافیت، مجموعۀ مدیریت شهری در نقطۀ صفر نبود؛ اساساً یکی از رایج‌ترین کارها، هم در شهرداری و هم در شورا، برگزاری جلسات با حضور نمایندگان بخش‌های مختلف درگیر در موضوعات و تشکیل کمیته‌ها و کارگروه‌های بین‌بخشی است و کمیتۀ شفافیت نیز، در جهت پیشبرد امور خود، از این ظرفیت بهره برد:

سمیه فروغی: یک بار من را به جلسۀ کارگروه سامانۀ مالی دعوت کردند […] و آنجا دیدم که جلسات کارگروه چه چیز خوبی است. از افراد مختلف دعوت شده بود که بیایند مسائلشان را مطرح کنند و نظر بدهند. مثلاً آن کسی که در واحد مالی منطقه بود می‌گفت موقع کار با سیستم فلان مشکل برای من ایجاد می‌شود. آن کسی که در ستاد بود می‌گفت ما الان نمی‌توانیم کارها را لنگ نگه داریم تا مغایرت‌های اطلاعاتی رفع شود و سیستم فراخوانی اطلاعات راه بیفتد، چون باید اسناد هزینه را ثبت کنیم و از این‌جور صحبت‌ها. بعداً پرس‌وجو که کردم گفتند قبلاً کارگروه مشابهی هم برای سامانۀ قراردادها بوده، ولی چون خود سامانه خوب نبوده و کسی مسئول سامانه نبوده و این‌ها، کارگروه شکل نگرفته است. خلاصه آمدیم کارگروه سامانۀ قراردادها را راه انداختیم. اوایل که این کارگروه تشکیل شد، قرار شد اعضای ثابت و اعضای متغیر داشته باشد و اعضای متغیر از نمایندگان مناطق، حسابرسی و اگر لازم شد از بازرسی و حراست باشند (در موضوع قراردادهای محرمانه). یک موضوعی که من مشخصاً در آن نقش داشتم این بود که آمدیم کارگروه را دوسطحی کردیم: کارگروه سامانۀ قراردادها مخصوص مناطق و کارگروه سامانۀ قراردادها مخصوص سازمان‌ها و شرکت‌های تابعه. کارگروه واقعاً بازوی کمکی من در پیگیری اجرای مصوبه [الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی معاملات شهرداری] بود.

پریسا مختاباد: روش ما در پیگیری ارتقای ۱۳۷ و ۱۸۸۸ این بود که کارگروه تشکیل دادیم و جلسه می‌گذاشتیم و کار تعریف می‌کردیم و وقتی کارها با پیگیری‌های سطح کارگروه پیش نمی‌رفت، در سطح رئیس کمیتۀ شفافیت و مدیران ارشد سازمان فاوا و سازمان بازرسی جلسه می‌گذاشتیم.

اما البته بنا بر مصاحبه‌ها، شهرداری و شورا همچنان در اینکه بتوانند مسائل بین‌بخشی را حل کنند ضعف داشتند. در این میان، نقشی که کمیته شفافیت برای خود تعریف کرده بود، به‌نوعی تسهیلگری همکاری بین واحدهای مختلف (در حوزه‌هایی که انتشار اطلاعات آن در دستورکار کمیته شفافیت قرار داشت) بود؛ در جایی که بین واحدها توافق حاصل نمی‌شد، نوعی بن‌بست تصمیم‌گیری به وجود می‌آمد که ورود کمیتۀ شفافیت به‌عنوان نهاد بالادست به موضوع می‌توانست راه خروج از این بن‌بست (دست‌کم در سطح توافقات جلسه) باشد.

مرتضی احمدی: خیلی مواقع، بخش‌های مختلف یا سازمان‌های مختلف مجاب به انجام کار شده بودند و می‌خواستند کار را انجام دهند، ولی کارکردن با هم را بلد نبودند. به‌طور کلی ما در فرهنگ کار بین‌سازمانی -حتی کار بین‌واحدی در یک سازمان- خیلی ضعیف هستیم. خب در اینجا خانم آروین مداخله می‌کردند و به‌عنوان تسهیلگر کار را پیش می‌بردند.

نجمه طاهری: این تسهیلگری که می‌گویید یک‌ وقت‌هایی هم حالت میانجیگری پیدا می‌کرد یعنی کمیته بین دو یا چند واحد اجرایی در شهرداری میانجیگری می‌کرد که این‌ها بیایند سر یک میز بنشینند. چون اگر به خودشان بود لزوماً سر یک میز نمی‌نشستند و حاضر نبودند حرف همدیگر را بشنوند و جلسه برگزار کنند. ما با این جلسات سعی می‌کردیم که آن‌ها سر یک میز بنشینند تا کار پیش برود.

محمد فرجود: کمیتۀ شفافیت درحوزۀ قراردادها جلسات متعددی برگزار ‌کرد. در این جلسات، ما می‌آمدیم، اداره‌کل مالی می‌آمد، اداره‌کل حقوقی می‌آمد، و همه باید درخصوص پیشرفت پروژه و چالش‌های آن پاسخگو می‌بودیم. من از این رویکرد یعنی برگزاری جلسه با حضور ذی‌نفعان مختلف استقبال می‌کردم‌. مثلاً در خیلی از کارها، ما به‌تنهایی نمی‌توانستیم بقیه بخش‌های شهرداری را در زمینه پیاده‌سازی سامانه‌ها هم‌راستا و همسو با خود کنیم. باید حتماً فورس از طرف شورا، حالا یا در قالب برگزاری جلسه یا مثلاً تماس مستقیم خانم آروین با شهردار یا راه‌های دیگر، می‌بود تا کار متوقف نماند. خیلی وقت‌ها خودم به خانم آروین می‌گفتم فلان کار الان رسیده به جایی که دیگر ما نمی‌توانیم با بقیۀ واحدهای اجرایی تعامل داشته باشیم و نیاز است شما جلسۀ مشترکی بگذارید تا همکاری کنند و وظایفشان را انجام دهند‌.

ظرفیت‌ها و محدودیت‌های منابع انسانی و مالی مجموعۀ شورا و شهردار، بده‌بستان‌هایی که برای ایجاد توازن میان نیازمندی‌ها و منابع دردسترس صورت می‌گرفت و تأثیر آن پروژۀ شفافیت نیز موضوعی بود که در مصاحبه‌ها نمود داشت.

سمیه فروغی: میانگین سواد کارشناس‌‌های سازمان فاوا خیلی پایین است. […] حتی خود کارشناسان سازمان فاوا هم به این موضوع اذعان داشتند. ببینید، سر سامانۀ قراردادها که بعداً شد سامانۀ معاملات، یادم است که انگار کلاً دو تا برنامه‌نویس پیمانکار آن را نوشته بودند و داشت در ۲۲ تا منطقۀ شهرداری و تعدادی از سازمان‌ها و شرکت‌ها کار می‌کرد. بعد از اینکه سازمان فاوا گفت سامانۀ معاملات فعلی جوابگو نیست و باید از اول نوشته شود، کار به‌صورت امانی دست هفت-هشت نفر در خود شهرداری افتاد. این هفت-هشت نفر می‌خواستند کار آن دو نفر را بکنند اما انگار نمی‌توانستند. یکی از آن‌ها که با من در ارتباط است می‌گفت واقعاً باید دست آن برنامه‌‌نویس‌‌های قبلی را بوسید که این‌همه سامانه را توسعه می‌دادند، ولی باگ خیلی وحشتناک ایجاد نمی‌‌شد. ما یک جای سامانۀ جدید را تغییر می‌‌دهیم، یک جای دیگر بیرون می‌زند. جدای از چنین اظهارنظرهایی که از سمت خود کارمندان سازمان فاوا بود، خودم هم شاهد این بودم که بعضاً سازمان‌‌ها و شرکت‌‌ها و مناطق سفارشی به این‌ها می‌‌دادند و این‌ها از پس پیاده‌سازی آن برنمی‌آمدند. چند باری هم یکی-دو کارشناس بیرونی را برای مشاورۀ فنی راجع به سایت شفاف آوردم، قضاوت آن‌ها هم این بود که کارشناسان سازمان فاوا افراد به‌روزی نیستند. سواد فنی پایین این‌ها خودش منجر به این شده بود که توسعه و ارتقای سامانه‌‌ها لزوماً استاندارد انجام نشود و آن چیزی هم که انجام می‌شود با هزینۀ بالا، یعنی با صرف زمان و منابع مالی و انسانی زیاد، باشد. شهرداری خودش هم انگار دوست داشت سازمان فاوا این مشکل را برطرف کند، ولی شاید نمی‌‌توانست. خودشان می‌گفتند معمولاً افرادی که سرشان به تنشان بیرزد نمی‌آیند در جاهای دولتی کار کنند. یعنی انگار نمی‌توانستند نیروی توانمند جذب کنند. نمی‌‌دانم. ولی به هرحال ما از این قضیه خیلی رنج بردیم و کل شهرداری هم رنج می‌‌برد.

اکبری: ظرفیت تیم ما محدود بود. وقتی کار سامانۀ قراردادهای جدید هم بر عهدۀ تیم ما قرار گرفت، توان ما هم در بحث توسعه و هم در بحث پشتیبانی تقریباً نصف شد. برای مثال اگر تیم ما ده نفر پرسنل داشت که تا قبل از این کار سامانۀ مالی را انجام می‌دادند -پنج نفر نیروی توسعه و پنج نفر نیروی پشتیبان- بعد از اضافه‌شدن کار سامانۀ قراردادها دو تا سه نفر برای توسعه یا پشتیبانی سامانۀ مالی داشتیم. البته به‌تدریج نیروهای جدید برای بخش‌های توسعه و پشتیبانی استخدام شدند، ولی ازآنجاکه از نظر دانش و تجربه در ابتدای راه و نیازمند ماه‌ها آموزش بودند، امکان بهره‌برداری سریع و خروجی‌گرفتن از آن‌ها وجود نداشت و، در این میان، بخشی از زمان نیروهای موجود صرف آموزش نیز می شد. شاید یکی از دلایلی که سازمان نمی‌توانست بخشی از توقعات و انتظاراتی که تیم شفافیت از او داشت را برآورده کند همین کمبود نیروی باتجربه و مؤثر بود.

محسن شکری‌پور: زمانی که ما سراغ الکترونیکی‌کردن پاکات رفتیم، من اولین کسی بودم که گفتم این کار بسیار سنگینی است، چون تا الان داشتیم با نیروهای شهرداری صحبت می‌کردیم اما برای الکترونیکی‌کردن دریافت و بازگشایی پاکات، علاوه بر همکاران شهرداری، با پیمانکاران هم طرف هستیم. آیا ما در سازمان فناوری تیمی داریم که پاسخگوی این‌همه پیمانکار شهرداری باشد؟ واقعاً نداشتیم. تازه آن موقع قرار بود کار به‌صورت آزمایشی فقط در یکی-دو منطقه اجرا شود و هنوز همۀ مناطق درگیر نبودند. من، در مناطق منتخب، خودم پیمانکارها را ثبت‌نام می‌کردم تا آن‌ها حاضر شوند بیایند و کار را انجام دهند. اما هر کسی این کار را انجام نمی‌دهد. سازمان فناوری هم آن زمان نیرویی جهت انجام این کار نداشت؛ فقط چهار-پنج نفر نیرو داشت که فرصت نمی‌کردند پاسخگوی مناطق بیست‌ودوگانه، سازمان‌ها و شرکت‌های تابعه باشند، چه برسد به اینکه پیمانکارها هم اضافه شوند. در چند منطقه‌ای که الکترونیکی‌شدن دریافت پاکات انجام شد، واقعاً زحمت آن بر دوش اکبری بود. […] دوستان [شهرداری] در آن زمان عزم جدی به انجام این کار یعنی الکترونیکی‌شدن بارگذاری و بازگشایی پاکات نداشتند [… یکی از دلایل] نگرانی بابت ایجاد اختلال در روال انجام امور بود. برای مثال، شهرداری تیم پشتیبانی برای انجام این کار را نداشت. الان به‌عنوان مثال، سامانۀ ستاد[۳۵] یک ساختمان چندطبقه برای پشتیبانی دارد چون وقتی سامانۀ جدیدی راه می‌افتد باید بتواند جوابگوی کاربران هم باشد..

محمد فرجود: طی تفاهمی که با شهرداری برقرار کردیم، شهردار موافقت کرد برای تسریع در راه‌اندازی سامانه‌ها، هزینه اولیۀ آن را بپردازد ولی هزینۀ نگهداری بر عهدۀ شرکت‌ها و سازمان‌ها بود. البته نحوۀ بودجه‌دهی هم این‌طور بود که مثلاً ما سال آخر اعلام کردیم که بودجۀ مورد نیاز سازمان فاوا در حدود نهصد میلیارد تومان است‌. از این مبلغ نهصد میلیارد تومان، بعد از جلسات بسیاری که برای بررسی بودجه برگزار شد، درنهایت مبلغ پانصد میلیارد تومان آن تصویب شد. از آن پانصد میلیارد تومان هم فقط ۷۰درصدش را به‌صورت نقدی تخصیص دادند. بعد دوباره گفتند فلان مقدارش غیرنقدی است‌. به همین منوال بودجۀ ما کوچک و کوچک‌تر می‌شد. از آن‌ طرف مثلاً قیمت تجهیزات دیتاسنتر با افزایش قیمت دلار بالا می‌رفت و چاره‌ای هم نبود و باید می‌خریدیم. هزینه‌های مربوط به شبکه و امنیت هم همین‌طور. درنهایت چیزی که برای بخش نرم‌افزار می‌ماند درصد کمی از بودجۀ سازمان بود. آن‌ مقدار هم عمدتاً مربوط به حقوق افراد و پرداختی‌های مربوط به تعدادی از پیمانکارها بود. به همین خاطر باید دائم بین این هزینه‌ها تعادل برقرار می‌کردیم. […] یکی از کارهای خوبی که معاونت منابع انسانی کرد این بود که به ما -سازمان فاوا- گفت هزینه‌های راه‌اندازی سامانه اعم از توسعه، نصب، تبدیل داده، آموزش را می‌دهند، سازمان فاوا فقط برود و سامانه را راه‌اندازی کند‌. به این ترتیب ما در راند اولِ راه‌اندازی سامانه، تقریباً هیچ هزینه‌ای از سازمان‌ها و شرکت‌ها نگرفتیم و مانند این بود که با خود شهرداری قرارداد داشته باشیم. ضمن آنکه نیروی انسانی موردنیاز را خودمان تأمین می‌کردیم. موضوع یکپارچه‌سازی و سامان‌دهی داده‌ها آن‌قدر برای شهرداری مهم بود که حاضر بود به‌خاطر آن هزینه کند تا سامانه‌ها راه‌اندازی شود. بعدها که سامانه راه‌اندازی شد دیگر هزینۀ پشتیبانی از خود سازمان‌ها و شرکت‌ها دریافت می‌شد.

محمدنادر محمدزاده: ما نمی‌توانستیم مدارک املاک را به بیرون از سازمان بفرستیم و باید تیمی را برای سامان‌دهی و ثبت اطلاعات داخل سازمان می‌آوردیم و با توجه به ظرفیت و امکاناتی که داشتیم این کار را با حداکثر توان و سرعت انجام دادیم. بیشتر از این در توان سیستم ما نبود. اگر ساختمان دیگری می‌گرفتیم و زمان بیشتری به ما می‌دادند، شاید می‌توانستیم کار بیشتری انجام دهیم اما در همان شرایط هم کار را تا حد خوبی پیش بردیم.

پروشات مهرورزی: بعد از تعریف شاخص‌ها [ی ارزیابی ایمنی ساختمان‌ها]، مشکل این بود که بودجه نداشتند برای پرسنل آتش‌نشانی تبلت بخرند که با تبلت به بازدید ساختمان‌ها بروند و از طریق تبلت امتیاز شاخص‌ها را در فایل اکسل وارد کنند […] خود سازمان آتش‌نشانی آن‌قدر مشتاق به این کار [ارزیابی ایمنی ساختمان‌ها] که اصلاً لازم نمی‌شد کسی را قانع کنیم و خودشان کارها را انجام می‌دادند. ولی خب همان دَه تا تبلت یک چیز بیسیکی بود که سازمان آتش‌نشانی نداشت و مانعی در پیشبرد کار بود […] درنهایت بودجه‌ای تصویب شد و دَه تا تبلت خریدند.

به میزانی که مجموعۀ شورا و شهرداری بتواند آموخته‌های تجربیات پیشین خود را در تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات آتی خود دخیل کند، توانایی قابل‌ملاحظه‌ای برای حل مسائل خود پیدا خواهد کرد. در مثالی که مشاور فعلی رئیس سازمان اداری و استخدامی و رئیس سابق اندیشکدۀ شفافیت برای ایران از اقداماتی که در این خصوص در دولت صورت گرفته است ارائه می‌دهد، اهمیت و تأثیر این موضوع نمودار است:

مهدی ثنایی: امسال به برکت آقای دکتر یخچالی و تیمی که در دفتر سلامت اداری مستقر شدند، برنامه‌شان را با یک رویکرد تعاملی جایگزین کردند. کاری که می‌کنند این است که ماهی یک‌بار اعضای همین کارگروه‌های سلامت اداری در دستگاه‌های مختلف را دور هم جمع می‌کنند تا هرکدام از تجارب خود در این حوزه بگویند. کسی که کار موفقی کرده تجربۀ خودش را می‌گوید. یکی می‌گوید من فلان سامانه را زدم و کار کردم. دیگری می‌گوید چه جالب، کد سامانه‌ات را بده تا ما هم آن را بالا بیاوریم و او می‌گوید باشد. درواقع خودشان با هم تعامل می‌کنند، می‌نشینند با هم گفت‌وگو می‌کنند و موضوع دارد با توانِ شبکۀ بین افراد پیش می‌رود. اینجا کاری که شبکه‌سازی توانست بکند، صدتا نامه و مطالبه و آیین‌نامه و قانون و دستورالعمل و بخش‌نامه نمی‌توانست بکند. یعنی واقعا تا الان مشکلشان این بوده که بلد نبودند و ابهام داشتند. این خیلی مسئلۀ واقعی‌تری است از این‌که بگوییم مردم و جامعۀ مدنی مطالبه کنند دولت هم بگوید چشم و یاعلی. مسئله اصلاً چنین چیزی نیست. به نظر من این جدیدی‌ها خوب فهمیده‌اند که اصلْ توسعۀ بوروکراسی است. حالا این‌که توسعۀ بوروکراسی چیست خودش اول گفت‌وگو است.

بنا بر مصاحبه‌ها، می‌توانیم موارد مختلفی از اینکه مجموعۀ مدیریت شهری، حین پروژۀ شفافیت، یادگیری داشت و این یادگیری‌ها در موقعیت‌های دیگری مورد استفاده قرار گرفت ببینیم. اما همچنین به نظر می‌رسد امر یادگیری به‌طور سیستماتیک در مجموعه شکل نگرفته است و یا دامنۀ آن محدود است. این موضوع، به معنای درجازدن و آزمون‌وخطاهای تکراری است، و البته که آزمون‌وخطا بی‌هزینه نیست:

اکبری: یکی از نگرانی‌های من که به همین فقدان سیستم مربوط می‌شود این است که دانشی که تیم شفافیت در حوزه‌های مختلف از جمله مالی، املاک، تأمین‌کنندگان و بقیۀ موارد کسب کرد و پیشینه‌‌ای که پیدا کرد چه می‌شود؟ نگرانی‌ام این است که آیا این دانش می‌مانَد؟ آیا راهگشا می‌شود؟ هیچ داکیومنتی از این می‌مانَد که بعداً کسی به آن رجوع کند و نخواهد از صفر، شروع و آزمون‌وخطا کند؟ نمی‌دانم. ما معمولاً کارهایمان سیستم‌محور نیست و اگر هم کار خوبی انجام می‌شود متکی به ارادۀ شخصیِ آدم‌هاست و یک سیستم و قانونی بالای کار نیست، به همین دلیل آن شخص که می‌رود و آن تیم که می‌‌روند، هیچ‌چیزی از آن کار باقی نمی‌مانَد. امور دوباره به روال سابق برمی‌گردد و یک افسوس بزرگ برای ما به جا می‌ماند.

در پایان جا دارد بر این نکته تأکید کنیم که همان‌طور که ضعف قابلیت اجرایی در مجموعۀ مدیریت شهری یکی از عواملی بود که در مسیر اجرای پروژۀ شفافیت مانع ایجاد می‌کرد، اما از طرف دیگر، تمامی نتایجی که به دست آمد هم روی توان اجرایی موجود در مجموعۀ مدیریت شهری بنا شد. برجسته‌کردن نقاط ضعف به معنای نفی ظرفیت‌های موجود و نقاط قوت نیست؛ کمااینکه تلاش شد در متن حاضر به هر دو جنبه پرداخته شود.

دغدغه‌های حقوقی و امنیتی

آیا انتشار داده‌ها موجب نقض حریم شخصی شهروندان خواهد شد؟ آیا مانع حقوقی بر سر راه الکترونیکی‌کردن فرایندها یا انتشار داده‌ها وجود دارد؟ آیا انتشار داده‌ها، فارغ از نقش آن در شفافیت عملکرد شهرداری و کاهش تخلف و فساد، موجب تشویش فضای عمومی و یا دیگر خطرات امنیتی خواهد شد؟

این سؤالات پایۀ تشکیل‌دهنده برخی مقاومت‌ها و ممانعت‌ها در مسیر الکترونیکی‌کردن فرایندها و تحقق شفافیت بود.

از مهم‌ترین دغدغه‌های حقوقی درخصوص انتشار عمومی اطلاعات، نقض حریم شخصی بود:

سمیه فروغی: ولی حرف من این است که انگار بحث حریم شخصی در کشور ما حل نشده است که بالاخره چی حریم شخصی هست و چی حریم شخصی نیست. در شهرداری هم به طریق اولی که این حل نشده بود و بعضی‌‌ها انگار بالاخره چنگ می‌‌زدند به این قضیه که از شفافیت یک‌سری اطلاعات جلوگیری کنند.

سمیه فروغی: مثلاً ما گفتیم در اطلاعاتی که از قراردادها منتشر می‌شود، کد اقتصادی شرکت طرف قرارداد و همچنین کدملی مدیرعامل شرکت -یا اگر طرف قرارداد، شخص حقیقی است، کدملی طرف قرارداد- هم باشد. کدملی را برای این گفتیم منتشر شود که نام مدیرعامل یونیک نیست و نیاز به اطلاعاتی بود که هویت فرد را دقیق مشخص کند. یادم است که خیلی سرش بحث شد. مشاوران حقوقی ما در کمیتۀ شفافیت می‌گفتند کدملی کسی که طرف قرارداد شهرداری می‌شود جزء حریم شخصی نیست، اما حقوقی‌‌های شهرداری می‌‌گفتند هست و صاحب اطلاعات می‌‌تواند ما را مورد پیگرد قرار بدهد. یا مثلاً درمورد شرح‌خدمات قرارداد می‌گفتند که جزء اسرار تجاری شرکت است و شرکت می‌تواند بابت انتشار آن از ما شکایت کند. حالا برای این‌ها راهکار پیدا کردیم. قرار شد شهرداری در آگهی معاملاتش قید کند که هر کس طرف قرارداد شهرداری می‌شود، فلان اطلاعاتش روی شفاف می‌رود.

حسن محمدحسن‌زاده: اما ما باید به‌گونه‌ای عمل می‌کردیم که شفافیت در عین آنکه موجب کمک به حرکت و اطلاع‌رسانی به مردم جهت نظارت بر عملکرد می‌شود، به فعالیت اجرایی آسیب نزند. خب، اینجا یک باگِ به‌‌اصطلاح حقوقی و قضایی پیش می‌آمد. کمیتۀ شفافیت از ما می‌خواست که هنگام انتشار اطلاعات قرارداد ملکی، پلاک ثبتی ملک مورد معامله را هم اعلام کنیم. این کار اگر انجام می‌شد تبعات نامطلوب زیادی برای شهرداری داشت. می‌توانم بگویم سه-چهار جلسه با تیم کمیتۀ شفافیت رفت‌وبرگشت داشتیم تا توانستیم آن‌ها را راضی کنیم که پلاک ثبتی اعلام نشود. برای مثال، فرض کنید یکی از طلبکاران شهرداری -که مثلاً پیمانکار شهرداری است یا کسی که ملکش در یکی از طرح‌های عمرانی شهرداری بوده و ملک معوض گرفته- در ازای طلبش ملکی از شهرداری گرفته باشد. این طلبکارخودش می‌تواند طلبکاری داشته باشد که با دیدن پلاک ثبتی برود و ملک را به‌عنوان طلب خودش با حکم قضایی بازداشت کند. کسی که از شهرداری ملک می‌گرفت اگر مثلاً به کسی یا کسانی بدهی داشت -که به‌خاطر شرایط اقتصادی پیمانکاران زیاد به این مشکل می‌خوردند و هنوز هم می‌خورند- بایستی خودش می‌توانست ملک را به پول تبدیل کند و طلبکارانش را مدیریت کند، نه اینکه طلبکاری که زرنگ بود و اطلاعات داشت بتواند ملک طرف را قفل کند و عملاً صاحب ملک نتواند کاری روی ملک انجام دهد. خیلی وقت‌ها پای مسائل شخصی یا دعواهای خانوادگی و مهریه وسط بود که درنهایت باعث بازداشت ملک می‌شد، درحالی‌که این ملک، ملک آن شخص نبود، بلکه پول کاری بود که پیمانکار انجام داده بود که ما در قالب غیرنقد به او داده بودیم. این مباحث حقوقی باعث شد تیم کمیتۀ شفافیت بالاخره بپذیرند که پلاک ثبتی در حیطۀ خصوصیِ کسی است که ملک را از شهرداری در قالب تهاتر و یا نقدی خریده و لازم نیست همۀ اطلاعات منتشر گردد. به قول ضرب‌المثل ایرانی، حسنک راستگو نباشیم که همه‌چیز را بگوییم، بلکه اطلاعات عملکردی را در دسترس عموم قرار دهیم.

محمدنادر محمدزاده: خب وقتی شما از ابتدا این را در قراردادت نوشته باشی که درخصوص واگذاری ملک اطلاع‌رسانی خواهی کرد، آن آدم هم می‌تواند تصمیم بگیرد که با این شرایط ملک را بگیرد یا نگیرد. ولی نمی‌توانی بعد از آنکه به کسی گفته‌ای از ملکی استفاده کند، بروی در روزنامه آگهی کنی که همه بدانند که فلان ملک را شهرداری به مثلاً این هنرمند داده است. باید از ابتدا به‌ش گفته باشی که می‌خواهی چنین کاری انجام دهی، بعد آن هنرمند می‌تواند انتخاب کند که ملک را می‌خواهد یا نه. این‌ها از جمله ملاحظات حقوقی انتشار اطلاعات واگذاری‌های ذیل بند ۶ [ماده ۵۵ قانون شهرداری‌ها] بود که باعث شد شورا هم، با اینکه خیلی حرف انتشار این اطلاعات را می‌زد، زیر بار انتشار نرود.

همان‌طور که از نقل‌قول‌های بالا برمی‌آید، در مواردی که دغدغه‌ای درخصوص نقض حریم شخصی شهروندان وجود داشت، پس از چند رفت‌وبرگشت و مقادیری کش‌وقوس، توافقی بین کمیتۀ شفافیت و واحد اجرای متولی در شهرداری تهران حاصل می‌شد.

نکتۀ قابل‌توجه آن است که حفظ حریم شخصی شهروندان تا جایی برای شهرداری دغدغه بود که پای انتشار عمومی اطلاعات و احتمال شکایت قضایی از شهرداری در میان بود. در غیر این صورت، شهرداری دغدغه‌ای در این خصوص نداشت، و چه‌بسا در نبود شفافیت، به‌طور گسترده، در حال نقض آن بود:

پریسا مختاباد: چیزی که درمورد دادۀ باز و سند حکم‌روایی و همۀ این بحث‌ها من را غمگین می‌کند بی‌توجهی به حق شهروندان در حفظ حریم شخصی است. سازمان فاوا داده‌های بسیار زیادی از مردم جمع می‌کند، اما اصلاً شفافیت ندارد که چه نهادهایی می‌توانند از این داده‌ها استفاده کنند، مثلاً من بعدها فهمیدم که فاوا یک‌سری از این داده‌ها را برای مارکتینگ می‌فروشد. در نبودِ چیزی که از حق مردم در عدم‌‌شناسایی دفاع کند، امروز داده‌های پلاک‌های خودرو برای مدیریت ترافیک یا نهایتاً ارسال پیامک حجاب استفاده می‌شود، ولی معلوم نیست فردا چه استفادۀ دیگری از این داده‌ها بشود. با این پکیج‌های آماده‌ای که برای تشخیص چهره وجود دارد، لابد دو سال دیگر دوربین‌های سطح شهر چهره‌ها را هم شناسایی می‌کنند. این مرحله جایی است که واقعاً یک نهاد نظارتی که نمایندۀ مردم است باید بایستد و از حق مردم در عدم شناسایی دفاع کند. همین الان هم این کار یعنی شناسایی با تشخیص چهره فقط در چین و به‌صورت محدود در آمریکا انجام می‌شود و دلیل محدودماندن آن هم این است که خیلی‌ها ایستادند و گفتند این حریم شخصی شهروندان است و نباید از ماشین لرنینگ و [۳۶]AI برای شناسایی و تشخیص چهره استفاده کنید.

زمانی که تدوین سند حکم‌روایی داده را در کمیته پیگیری می‌کردیم، وقتی موضوع حفظ حریم شخصی را با خانم آروین مطرح کردم، استدلال ایشان این بود که ما در کلِ ایران چنین چیزی را نداریم که بخواهیم در سازمان فاوا چنین چیزی را بگذاریم. الان که به ماجرا برمی‌گردم، فکر می‌کنم هرچقدر هم خانم آروین با این کار مخالف بود، باید بیشتر پافشاری می‌‌‌‌کردم که حفظ حریم شخصی حق مردم است و اینجا جایی است که باید بایستیم تا ملاحظات حفظ حریم شخصی حتماً در سند ذکر شود، حتی اگر فعلاً بستر عملی حفظ این حریم وجود ندارد.

علاوه بر دغدغۀ نقض حریم شخصی، در برخی موارد، شهرداری، با این استدلال که خواستۀ کمیتۀ شفافیت مغایر با قوانین و آیین‌نامه‌های ملاک عمل در شهرداری تهران است، از انجام خواستۀ کمیتۀ شفافیت سر باز می‌زد. در این موارد نیز، بعضاً جمع‌بندیِ موردتوافقی حاصل می‌شد:

محسن شکری‌پور: امضای الکترونیک چیزی است که، در زمان خانم آروین، اداره‌کل حقوقی مجوز استفاده از آن را در شهرداری تهران اعلام کرد. این هم از آن موضوعاتی بود که به‌خاطر پیگیری فراوان خانم آروین اتفاق افتاد و باعث شد تا اداره‌کل حقوقی از معاونت حقوقی ریاست‌جمهوری استعلام بگیرد و آن‌ها هم تأییدیۀ الکترونیکی‌شدن را دادند. بنابراین از لحاظ حقوقی مشکلی با امضای الکترونیک نداریم و در این دوره هم برداشت خوبی از اقدامی که دورۀ قبل، در بستر سامانۀ جدید، انجام شد صورت گرفته است.

با این حال، در مورد الکترونیکی‌کردن مرحلۀ بازگشایی پاکات در فرایند انجام مناقصات و مزایدات، مخالفت اداره‌کل حقوقی تا آخر دوره پابرجا بود:

محسن شکری‌پور: اولین دلیل موانع قانونی الکترونیکی‌کردن پاکات بود. از نظر اداره‌کل حقوقی، پاکات باید فیزیکی می‌بودند و لاک و مهر الکترونیکی اعتبار نداشت.

محسن شکری‌پور: شهرداری معتقد بود از نظر قانونی ما اجازه نداریم پاکت «ب» یا همان پاکت مبلغ پیشنهادی را از حالت پاکت لاک و مهرشدۀ فیزیکی دربیاوریم و معادل الکترونیکی آن را استفاده کنیم. خانم آروین پنج-شش‌ بار نامۀ رسمی زدند و هر بار جواب شهرداری همین بود.

محمد فرجود: ما که در سازمان فاوا کل مراحل را به‌صورت الکترونیکی انجام می‌دادیم، اما انجام الکترونیکی معاملات در شهرداری فراگیر نشد. با وجود تلاش و پیگیری‌های بسیار، اداره‌کل حقوقی شهرداری قبول نکرد که کاغذ از فرایند معاملات حذف شود و چون روال کاغذی به‌صورت موازی با روال الکترونیکی بر جا ماند همیشه این ریسک وجود داشت که سیستم انجام الکترونیکی معامله مستقر نشود -اداره‌کل حقوقی تا به ‌آخر بر این نظر بود که منظور از پاکت مهروموم‌ شده در آیین‌نامۀ معاملاتی شهرداری پاکت فیزیکی است.

سمیه فروغی: در جریان پروژۀ انجام الکترونیکی معاملات وقتی که می‌‌خواستیم پاکت‌‌ها را به‌‌صورت الکترونیکی بازگشایی کنیم می‌‌گفتند به استناد مثلاً مادۀ فلان از آیین‌‌نامۀ مالی و معاملاتی که گفته «بازگشایی پاکت لاک و مهرشده»، به دلیل اینکه از عبارت «لاک و مهرشده» استفاده شده، پاکت‌ها باید فیزیکی باشند و نمی‌‌شود پاکت‌ها را به‌صورت الکترونیکی بازگشایی کرد. […] از معاونت حقوقی دولتِ قبل یک نظر استمزاجی گرفتند و آن‌ها هم گفتند مشکلی ندارد -اصلاً خود دولت داشت این کار را انجام می‌‌داد- ولی چون فرایند نظرخواهی از دولت غیررسمی و وابسته به فرد بود، بعداً به‌راحتی هوا شد. یادم است که یکی از مدیرکل‌های حقوقی می‌گفت ما اصلاً قبول نداریم. یک خانم آروینی رفته یک نظری از یک شخصی پرسیده. اصلاً یعنی چی؟ کی دیده؟ کی شنیده؟ و مسئلۀ لاک و مهر الکترونیکی درنهایت حل نشد. البته تا دقایق آخر چیزهای مختلف می‌‌گفتند. مثلاً می‌‌گفتند فاوا خودش برود انجام بدهد و ما مسئولیتی برعهده نمی‌‌گیریم. حرف‌‌های این‌‌طوری می‌‌زدند و نهایتاً به این راضی شدند که عملیات الکترونیکی موازی با عملیات کاغذی انجام شود.

درمورد دغدغه‌های امنیتی نیز، به نظر می‌رسد فاصلۀ زیادی بین نگاه کمیته و نگاه نهادهای امنیتی (حراست) شهرداری نسبت به انتشار اطلاعات وجود داشته است؛ از دید حراست شهرداری، کمیتۀ شفافیت درک درستی از ریسک انتشار عمومی اطلاعات به‌صورت گسترده نداشت:

علیرضا جالینوس[۳۷]: در بحث انتشار دو مسئلۀ اصلی وجود دارد؛ یکی بحث رعایت confidentiality یا سطح محرمانگی، و دیگری هم بحث privacy یا حفظ حریم شخصی افراد. اقداماتی که در دورۀ قبل مدیریت شهری در زمینۀ شفافیت انجام شد بعضاً این دو نکته را نقض می‌کرد و چالش و دردسر ایجاد می‌کرد […] ریسک انتشار خیلی از اطلاعات، در مقابل نتایج مثبتی که انتشار آن اطلاعات می‌تواند داشته باشد، خیلی زیاد است. مثلاً فرض کنید هدف° نوعی فرهنگ‌سازی، اخطار‌دادن و چیزهایی از این قبیل باشد. ریسکی که وجود دارد، در مقایسه با فواید این اهداف، خیلی زیاد است. خیلی اوقات دشمن دنبال آسیب‌پذیری‌های‌ ماست، و درست نیست ما خیلی راحت خیلی از اطلاعات را در اختیارش قرار دهیم. درواقع انتشار خیلی از اطلاعات ما را با مخاطراتی جدی روبه‌رو می‌کرد که بزرگ‌تر از آوردۀ فرهنگ‌سازی‌اش بود […] همیشه می‌گویند بین ارائۀ سرویس و حفاظت از اطلاعات، تریدآف وجود دارد. حراستْ طرفِ حفاظت از اطلاعات است، ارائه‌دهندۀ سرویسْ طرفِ دراختیارگذاشتن اطلاعات برای ارائۀ سرویس‌های بهتر. اگر در این تریدآف به تعادل برسیم، یعنی آن سرویس سرویس خوبی است. اگر زور امنیت بیشتر شود سرویس‌دهی ضعیف می‌شود. اگر زور سرویس‌دهی بیشتر شود امنیت به خطر می‌افتد. برای امنیت، سؤالی که پاسخ به آن اهمیت دارد این است که چگونه می‌شود از اطلاعات منتشرشده سوءاستفاده کرد. بنابراین، از این منظر، نمی‌شود با این استدلال که تعداد نفراتی که از فلان اطلاعات استفاده می‌کنند خیلی کم است، بی‌خیال ملاحظات امنیتی شد. به نظر من، اگر از همان ابتدا، افراد مختلفی که درگیر بحث شفافیت بودند کمیته‌ای تشکیل می‌دادند و شرح وظایف کاملی بین ارکان مختلف آن نوشته می‌شد، هیچ‌وقت این اتفاقات نمی‌افتاد و خیلی بهتر بود. من معتقدم پروژۀ شفافیتْ کار خیلی ارزشمندی بود. باید این اتفاق می‌افتاد، اما با حفظ آبروی مردم، که همان بحث privacy می‌شود، و همچنین محافظت از اطلاعاتی که نباید در اختیار افراد ناباب قرار گیرد. اگر این افرادِ ناباب نباشند که مشکلی نیست.

از دید کمیتۀ شفافیت، حراست، با نگاه انقباضی خود به انتشار عمومی اطلاعات و احتیاط بی‌جایی که به خرج می‌داد، مانعی بر سر راه تحقق شفافیت بود (اگر نگوییم نفع‌برنده از عدم شفافیت[۳۸]):

بهاره آروین: تعامل با حراست خیلی بد بود. اولاً که ما هم حراست را داشتیم و هم سازمان بازرسی را. خودمان هم در شورا یک نهاد نظارتی بودیم. هر کسی که یک وظیفۀ نظارتی بر دوشش گذاشته بودند هم می‌گفت کار باید دست من باشد. مشکل حراست این بود که پشتش تا حدی به نهادهای بیرون از شهرداری گرم بود و بر این اساس، برای خودش قدرتی فراقانونی هم قائل بود و فکر می‌کرد وقتی حرفی می‌زند دیگر کسی نباید روی آن حرف بزند. همه از حراست هراس داشتند چون فکر می‌کردند اگر حرف حراست را نخوانند سروکارشان با نهادهای بیرونی خواهد بود. کلاً هم پیش‌فرض حراست این بود که همه چیز محرمانه است و وقتی به او می‌گفتی می‌خواهیم فلان اطلاعات شفاف شود، می‌گفت حالا باید بررسی شود. یعنی به انحصار اطلاعات تمایل داشت و اینکه شفافیت خوب است اما برای ما و نه برای عموم؛ فقط حراست باید بداند که بتواند مچ بقیه را بگیرد. […] خلاصه رابطة ما با حراست خوب نبود و با آن‌ها چلنج زیادی داشتیم. حراست، در ظاهر، می‌گفت که با شفافیت موافق است و با ما همراه است، اما رویکردشان با ما تمایز بنیادین داشت. من مطلقاً فکر نمی‌کنم که اگر همة مجموعه‌های داده‌ای را می‌گذاشتی روی میز حراست و می‌گفتی از بین همۀ این‌ها یکی را بگو که انتشار عمومی‌اش را تأیید می‌کنی، هیچ‌کدام را تأیید می‌کرد. در تعامل با حراست باید به زور متوسل می‌شدی. سابقه نداشت که حراست، حتی یک بار، گفته باشد بیا با هم پیگیر شویم تا فلان داده شفاف شود.

پریسا مختاباد: خیلی جالب است که از نظر شهرداری، داده‌های حمل‌ونقل خیلی امنیتی بود. یکی از دعواهای ما سر ای‌پی‌آی مکان زندۀ اتوبوس‌ها و قطارهای مترو بود. این داده‌ها در همۀ جای دنیا باز است اما به نظر شهرداری این داده‌ها امنیتی بود. اینجا از نقاطی بود که خانم آروین ایستاد و گفت این چیزهایی که راجع به بمب‌گذاری می‌گویید را بی‌خیال شوید و هیچ مشکل امنیتی‌ای وجود ندارد و ای‌پی‌آی مکان اتوبوس‌ها و قطارها باید باز شود. یادم می‌آید یک بار با شرکت مترو در همین رابطه جلسه داشتیم. کارکنان شرکت بهره‌برداری مترو آدم‌‌های بسیار محترمی بودند، مزور و بداخلاق نبودند. در جلسه، رئیس آی‌تی مترو با ما همراه بود و برای بازکردن ای‌پی‌آی اوکی می‌داد، اما یک نفر از حراست بود که موضعش این بود که بزرگ‌تر از خانم آروینش هم نمی‌تواند از این کارها بکند. حالا درنهایت ای‌پی‌آی مکان اتوبوس‌ها و قطارها باز شد. خانم آروین از رئیس حراست و رئیس فاوا دعوت کرد و قانعشان کرد که داده‌ها را باز کنند.

و کمیتۀ شفافیت، عامدانه، تلاش می‌کرد تا حراست شهرداری را از پروژۀ شفافیت دور نگاه دارد:

بهاره آروین: حراست برای ما مهم نبود چون ما شورا (نمایندة مردم) بودیم. حراست در شورا کاره‌ای نبود. اما مدیر شهرداری هیچ‌وقت جرئت نمی‌کرد بدون نظر حراست اطلاعاتی را منتشر کند. مثلاً تعامل با حراست از دغدغه‌های آقای فرجود بود. برای همین همیشه می‌گفت یک نامة تأییدیه‌ از کمیتة شفافیت برای ما بدهید که نشان دهد شما گفته‌اید این اطلاعات را منتشر کنیم، که اگر یقۀ من را گرفتند، من بگویم خانم آروین گفته. […] ما سعی می‌کردیم اصلاً آن‌ها را بازی ندهیم، چون مثلاً تا به‌شان می‌گفتیم بیایند در جلسه، فکر می‌کردند کاره‌ای هستند. من تا حد امکان سعی می‌کردم این تصویر را جا بیاندازم که به حراست ربطی ندارد که ما می‌خواهیم داده‌ای را منتشر کنیم یا نکنیم. اصلاً حراست چه‌کاره است؟ سر اوپن دیتای حوزة حمل‌و‌نقل عمومی که حراستی‌ها در جلسه بودند ما گرفتار بودیم. معاون حمل‌ونقل و ترافیک تأیید کرده بود که داده‌ها منتشر شود ولی پدافند غیرعامل می‌گفت نه، این داده‌ها امنیتی است و نمی‌شود. […] می‌خواستیم به شرکت‌های نقشه و مسیریاب، روی دیتاهای حمل‌ونقل عمومی، ای‌پی‌آی[۳۹] بدهیم. دیتای مترو را که تا آخر هم ندادند. گفتند مترو زیر زمین است و ما نمی‌توانیم جای دقیق قطار (لوکیشن زنده‌) را بدهیم. گفتند از همان برنامة مکتوب زمان حرکت قطارها استفاده شود. حتی دیتای مکان اتوبوس‌ها را هم نمی‌دادند. می‌گفتند ریسک عملیات تروریستی را بالا می‌برد. می‌گفتیم بابا، اتوبوس که دارد راهش را می‌رود، این چه حرفی است که اگر ما بگوییم اتوبوس الان کجاست، احتمال عملیات تروریستی بالا می‌رود؟ اما خب حراستی‌ها این‌جوری بودند. همین که می‌آمدند در جلسه، بیخودی صحبت می‌کردند. لذا ما در هیچ‌کدام از جلسات کمیتة شفافیت حراست را راه نمی‌دادیم. یعنی اصلاً دعوتشان نمی‌کردیم. در آن جلسه با معاونت حمل‌ونقل هم قرار نبود حراست حضور داشته باشد و من در این باره به برگزارکنندة جلسه تذکر دادم.

علیرضا جالینوس: ما (حراست) اصلاً در پروسۀ انتشار اطلاعات نبودیم و پیش از انتشار، از تصمیماتی که درخصوص انتشار اطلاعات گرفته شده بود مطلع نمی‌شدیم. درواقع اقداماتی که انجام می‌دادیم کاملاً ری‌اکتیو بود. مثلاً بعضی وقت‌ها، خانم آروین، با یک تلفن، به سازمان فاوا می‌گفتند که فلان اطلاعات را روی سایت شفاف بگذارید. بعد ما با بررسی اطلاعات متوجه می شدیم که این نوع از اطلاعات امکان انتشار عمومی ندارد. یعنی اطلاعات یک دور می‌رفت روی سایت و بعد از روی سایت برداشته می‌شد […] درواقع ارتباط بین ما و کمیتۀ شفافیت خیلی دیر شکل گرفت. دلیلش هم نوعی پیش‌داوری نسبت به حراست است که حراستی‌ها نمی‌گذارند کاری انجام شود. بعضاً برخی دوستان ما، به دلیل ضعف در حوزه‌های فنی، خیلی زود به هر کار جدیدی «نه» می‌گویند و این باعث می‌شود ارائه‌دهندۀ سرویس، از همان ابتدا، از جلب همکاری حراست ناامید باشد. خلاصه، تا اواخر دورۀ پنجم شورا، ما و خانم آروین با هم ارتباط مستقیم نداشتیم.

البته رویکرد کمیتۀ شفافیت، آنجا که نهادهای امنیتی ورود جدی به موضوعات می‌کردند، همکاری و جلب موافقت آن‌ها بود؛ چنان که در رابطه با انتشار اطلاعات ساختمان‌های ناایمن اتفاق افتاد:

بهاره آروین: زمانی که این اطلاعات منتشر شد، از قرارگاه ثارالله، که گویا طبق تصمیمات شورای امنیت وزارت کشورْ یکی از مسئولان امنیت تهران است، به آقای حناچی[۴۰] زنگ زده بودند و گفته بودند این اطلاعاتی که شما از ساختمان‌های ناایمن منتشر کرده‌اید به‌مثابۀ افشای نقاط ضعف شهر است و مسئلۀ امنیتی دارد […] سعی کردیم راهی پیدا کنیم که هم اطلاعات منتشر شود و هم دغدغة نهاد امنیتی پوشش داده شود، چون هم می‌دانستیم که زورمان به آن‌ها نمی‌رسد، هم اینکه سیاسی‌کردن ماجرا، به این صورت که ما شفاف هستیم و آن‌ها ضدشفافیت هستند، کارکرد خاصی نداشت […] بنابراین به‌جای اینکه چند ساختمان را بولد کنیم و بگوییم این‌ها ناایمن هستند، دغدغۀ نهاد امنیتی را در نظر گرفته و درمورد همۀ ساختمان‌ها بگوییم که آیا اخطار گرفته‌اند یا نه، چند اخطار گرفته‌اند و در چه تاریخی. این کار مستلزم این بود که این اطلاعات درمورد تمام ساختمان‌ها جمع‌آوری و در سامانه‌ای وارد شود که بعد بتوان آن را فراخوانی کرد.

محسن هاشمی: می‌دانید که امنیت هر یک از استان‌ها دست یک لشکر است. امنیت تهران دست لشکر ثارالله است. روزی که اطلاعات ساختمان‌های ناایمن درآمد و قرار شد ما آن را روی سایت بگذاریم، از قرارگاه به من زنگ زدند و گفتند فعلاً نگذارید، بیایید قبلش یک جلسه برگزار کنیم. ما در آن جلسه شرکت کردیم و آنجا ما را قانع کردند که انتشار این اطلاعات درست نیست […] استدلال این بود که وقتی شما می‌گویید مثلاً از بیست بیمارستان تهران، ده تایش ناایمن است، منظورتان چیست؟ می‌خواهید با آن‌ها چه کار کنید؟ آن‌ها را ببندید؟ گفتند اگر برنامۀ مشخصی برای آن‌ها دارید، لیست را منتشر کنید، اما اگر قرار است فقط جو درست کنید، نه. می‌گفتند الان سی-چهل درصد ساختمان‌های ایران از نظر زلزله ناایمن است. هرچه پیش از آیین‌نامۀ استاندارد ۲۸۰۰ ساخته شده استاندارد ایمنی در برابر زلزله را پاس نمی‌کند. قصد شما این است که مردم در هیچ‌کدام از این مكان‌ها نروند؟ […] هرچند بالاخره لیست ساختمان‌های ناایمن بیرون آمد، اما به‌صورت غیررسمی. حرف امنیتی‌ها این بود که اگر کار مشخص و دقیقی برای ساختمان‌های ناایمن دارید، اطلاعات را منتشر کنید، نه اینکه یک جَوی درست کنید و هیچ کار هم نکنید.

محمد فرجود: اما درمورد انتشار این دیتاها، در خود شهرداری -اگر اشتباه نکنم در حراست- بحث شد که این موضوع امنیتی است. می‌گفتند اینکه ساختمان‌های پرخطر را اعلام کنیم می‌تواند آن‌ها را تارگت خرابکاری کند. یادم هست از این مرحله بود که کار با مشکل مواجه شد، واِلّا همه‌چیزِ ما آماده بود‌. یعنی روزی که ما خروجی کار را به‌صورت آزمایشی نمایش دادیم، اگر یک کلیک می‌زدیم اطلاعات ساختمان‌ها روی نقشۀ تهران پابلیش می‌شد. […] فکر می‌کنم حراست بود ولی شاید جاهای دیگری هم بودند‌. دغدغه‌شان همان مسئله‌ای بود که گفتم و البته از منظر خودشان لزوماً دغدغۀ اشتباهی نبود‌. می‌گفتند اگر گریدبندی ساختمان‌ها را به این شکل ارائه کنیم و به‌خصوص اگر پرخطرها را اعلام کنیم، خودش می‌شود تارگت خرابکاری‌. […] بنابراین به نظرم اتفاقی که افتاد این بود که مجموعۀ شهرداری و شورا به جمع‌بندی نرسیدند که ابعاد ریسک انتشار عمومی اطلاعات چقدر است و چه پیامدهایی خواهد داشت. حتی فکر می‌کنم یک بار هم اطلاعات را پابلیش کردیم و بعد به ما گفتند که اطلاعات را حذف کنیم. […] من به‌شخصه می‌گفتم که اگر این اطلاعات را منتشر کنید بهتر است‌ و مسئولیت از گردن شما برداشته می‌شود‌. درمورد تبعاتش هم استدلالم این بود که اگر کسی بخواهد خرابکاری کند، اطلاعات بیشتری نسبت به آنچه منتشر می‌شود دارد ولی به‌ هر ترتیب شاید جسارتش نبود یا می‌ترسیدند که تبعات انتشار خیلی جدی باشد‌. […] یعنی اصلاً این‌طوری نبود که اتفاق پنهانی‌ای افتاده باشد. اتفاقاً با جدیت هم از حرفشان دفاع می‌کردند‌. فکر کنم سازمان مدیریت بحران شهرداری هم با آن‌ها هم‌عقیده بود که اگر این اطلاعات را اعلام کنیم، تبعاتی دارد و ساختمان‌های ناایمن تارگت خرابکاری می‌شوند‌. درنهایت جمع‌بندی این شد که دیتاها را از روی سایت برداریم، و ما هم برداشتیم.

آیا دغدغه‌های امنیتی حراست شهرداری (و دیگر نهادهای امنیتی) واقع‌گرایانه بود؟ این پژوهش نمی‌تواند به این سؤال پاسخ دهد. اما نقل‌قولی از یکی از مصاحبه‌شوندگان قابل تأمل است:

پریسا مختاباد: نگاه امنیتی مسئلۀ امنیتی را می‌‌سازد و از آن طرف هم ما نمی‌‌دانیم حتی اگر آن نگاه امنیتی را نداشته باشیم در چه وضعیتی هستیم. یعنی ما وضعیت پیشاامنیتی‌ای نداریم که بسنجیم مسئله‌‌ای واقعاً امنیتی هست یا نیست.[۴۱]

بی‌کیفیتی داده‌ها

از لوازم تحقق شفافیت، وجود مجموعه‌داده‌هایی است که بتوان از صحت و جامعیت آن اطمینان داشت و آن را با خیالی  آسوده در دسترس همگان قرار داد. کمیتۀ شفافیت، در اغلب حوزه‌هایی که شفافیت آن‌ها را پیگیری کرد، با چالش کیفیت پایین داده‌ها مواجه بود. در بخشی مجزا از این گزارش به این موضوع پرداخته شده است. نگاه کنید به متن «دربارۀ مسئلۀ کیفیت داده‌ها».[۴۲]

تفاوت در اولویت‌ها

بنا بر تجربۀ پروژۀ شفافیت، عدم همکاری‌های فردی و سازمانی با پروژۀ شفافیت، در برخی مواقع، نه ناشی از مخالفت اساسی ذی‌نفعان با شفافیت، بلکه ناشی از تفاوت در اولویت‌ها بود. در بخشی مجزا از این گزارش به این موضوع پرداخته شده است. نگاه کنید به متن «دربارۀ اهمیت همسویی اولویت‌ها».[۴۳]

بی‌ثباتی مدیریتی

یکی از موانع پیشبرد پروژۀ شفافیت در دورۀ پنجم بی‌ثباتی مدیریتی بود. تغییرات پی‌درپی مدیران ارشد در شهرداری، که به‌واسطۀ سه بار انتخاب شهردار در دورۀ پنجم شدت بیشتری نیز پیدا کرد، پیشبرد پروژۀ شفافیت را با کندی و وقفه مواجه می‌کرد. در بخشی مجزا از این گزارش به این موضوع پرداخته شده است. نگاه کنید به متن «دربارۀ مسئلۀ زمان».[۴۴]

*

در این بخش به مرور موانع و چالش‌های پیشبرد پروژۀ شفافیت پرداختیم و بنا بر مصاحبه‌های انجام‌گرفته نشان دادیم که موانع الکترونیکی‌کردن فرایندها و تحقق شفافیت، علاوه بر مقاومت متخلفان، علل دیگری نیز دارد که عمدتاً به ملاحظات اجرایی و ساختار بوروکراتیک مجموعۀ مدیریت شهری مربوط می‌شود.

در برخی موارد، شهرداری توانست همدلی کمیتۀ شفافیت را با دلایلی که برای پیش‌نرفتن کارها عنوان می‌کرد برانگیزد:

بهاره آروین: استدلال شهرداری [در مخالفت با انتشار عمومی کل دریافتی مدیران] این بود که رِنج حقوق مدیران در شهرداری نسبت به حقوق مدیران در دولت خیلی بالاتر نیست ولی چون دولت حقوق مدیران را منتشر نمی‌‌کند، اگر شهرداری منتشر کند مردم می‌‌گویند وای مدیر شهرداری مثلاً ۲۵ میلیون می‌‌گیرد! و فکر می‌کنند بخوربخور ویژه‌ای در شهرداری هست. همین استدلال را در رابطه با انتشار اطلاعات قراردادها هم می‌کردند و می‌‌گفتند دولت قراردادها را منتشر نمی‌‌کند، چرا ما بکنیم؟… [در این مورد] یک مقدار با استدلال شهرداری همراهی داشتم چون می‌‌دانستم انتشار حقوق و دستمزد عملاً هجمۀ غیرواقعی [علیه شهرداری] ایجاد می‌کند.

سمیه فروغی: یک پروژه‌ای مثل شفافیت که به‌نوعی پروژۀ اصلاحات محسوب می‌شود زمان‌بر است. سر اجرای مصوبات این ضعف به‌وضوح نمود داشت. خانم دکتر موقعِ گرفتنِ اکشن پلن از مسئولان اجرایی متوجه تدریجی‌بودن بعضی اقدامات نبود. مثلاً نمی‌توان توقع داشت که بعضی از کارها دوماهه در ۲۲ منطقه اجرا شود و یک جاهایی حق با شهرداری بود که می‌گفت در آن مدت‌زمانی که کمیته تعیین کرده است نمی‌شود بعضی کارها را انجام داد.

نجمه طاهری: اگر نظر شخصی من مطرح باشد می‌گویم همه‌چیز در ریزترین حالت منتشر شود و کسی حق ندارد به بهانۀ اینکه دردسر ایجاد خواهد شد، مانعی در شفافیت ایجاد کند. اما می‌خواهم بگویم قابل‌درک است که یک مجری بگوید اگر من اطلاعات اضافه بدهم، آن شهروند ممکن است متوجه نشود که معنا و مفهوم این اطلاعات چیست و یک برداشت دیگری کند و برای من دردسر شود، پس بهتر است منتشر نکنم. من از وقتی وارد شورا شدم و ماجرا را از آن سمت میز هم دیدم برایم قابل‌درک‌تر شد که افراد نه از جهت منافع خودشان، بلکه از جهت اینکه انتشار اطلاعات اضافی خیلی هم به ‌درد نمی‌خورد و تازه یک دردسری ایجاد می‌کند که به آن اثرات مثبتی که داشته نمی‌ارزد، در برابر انتشار اطلاعات مقاومت داشته باشند.

و در برخی موارد نیز اعضای کمیته موضعی بدبینانه نسبت به اظهارات شهرداری داشتند:

نجمه طاهری: البته در دورۀ ما هم انجام الکترونیکی به‌صورت کامل اجرایی نشد. با وجود همۀ تلاش‌هایی که ما کردیم، فقط برخی مراحل الکترونیکی شد. مشکلات حقوقی‌اش هم درنهایت نمی‌دانم حل شد یا نه. چون درواقع موضوع این بود که مشکل حقوقیِ واقعی وجود نداشت و ادارۀ حقوقی بیشتر داشت سنگ‌اندازی می‌کرد.

سمیه فروغی: خزانه‌‌دارِ وقت می‌‌گفت ما طبق یک ضابطه و دستورالعملی برای پرداخت بدهی عمل می‌کنیم، یعنی این‌طور نیست که دل‌بخواهی عمل کنیم. ما می‌‌گفتیم حتی اگر نمی‌خواهید اطلاعات بدهی‌ها را شفاف کنید، همان ضابطه‌ای که می‌گویید را منتشر کنید که نکردند. همه‌اش هم دست خزانه‌دار نبود، بخشی از‌ آن دست مناطق بود. برای ما این‌طور استدلال می‌کردند که این کار تبعاتی دارد که به صلاح شهرداری نیست. اما به نظر من دلیلش این بود که دستشان رو می‌شد. خیلی مسئلۀ مهمی بود و فساد زیادی در آن وجود داشت.

محمدمهدی ریوندی: از یک تاریخی به بعد من به دوستان کمیسیون شهرسازی و کلاً شهرداریچی‌ها خیلی بدبین شدم. به جایی رسیده بودم که اگر آن‌ها می‌گفتند فلان کار را انجام دهیم، من به این فکر می‌کردم که انجام این کار چه منفعتی می‌تواند برای آن‌ها داشته باشد که می‌خواهند انجام دهند.

تشخیص اینکه در رابطه با هر دستورکار، چه عواملی پسِ پشتِ پیش‌نرفتن آن وجود دارد، برای انجام اقدام مؤثر جهت رفع آن، ضرورت دارد. این نکته را باید در نظر داشت که این عوامل از هم مستقل نیستند و بر هم تأثیرگذارند. برای مثال، اینکه مسائل اولویت‌دارِ واحدهای اجرایی مختلف در شهرداری چه باشد، بر اینکه چه میزان منابع مالی و نیروی انسانی به حل آن مسائل اختصاص دهد تأثیرگذار است، و این موضوع، خود، بر قابلیت اجرایی مجموعه در حل آن مسائل تأثیر می‌گذارد. یا در مثالی دیگر، ممکن است در لایۀ زیرین تداوم موانع اجرایی و بوروکراتیک، تعارض منافع متخلفان و نفع‌برندگان از عدم شفافیت نهفته باشد که مانع از ارائه و پیاده‌سازی راهکارهای رفع آن موانع می‌شود.

اگر خواندن متن حاضر یک‌دستیِ تصویر کلاسیک از ناکارآمدی و فساد را که در آن افرادی با سوءنیت، مخفیانه و در راستای منافع شخصی، درگیر اعمال تخلف‌آمیز و فسادآمیز می‌شوند -در شرایطی که همه چیز برای آنکه آن‌ها با پاک‌دستی تمام و منطبق بر مرّ قانون و دستورالعمل‌ها عمل کنند فراهم است- شکسته باشد، پروژهٔ مستندنگاری به هدف خود رسیده است.


سؤالاتی جهت بحث و بررسی بیشتر:

  1. به‌وجودآمدن شکاف بین قانون و رویه در دستگاه بوروکراسی امری ناگزیر است؟ تصویب و اصلاح قوانین و مقررات تا چه حد می‌تواند در رفع آن اثرگذار باشد؟
  2. چه الگوهایی برای مدیریت رقابت واحدهای اجرایی و ایجاد همکاری‌های بین‌بخشی قابل ارائه است؟
  3. چه نسبتی باید بین توانایی اجرایی مورد نیاز برای پیاده‌سازی یک ایدۀ اصلاحی و توانایی اجرایی موجودِ سازمان برقرار باشد تا پیاده‌سازی ایدۀ اصلاحی با بن‌بست مواجه نشود؟

[۱] دبیر کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۲] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۳] مشاور بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۴] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۵] مسئول‌دفتر بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۶] عضو و رئیس پنجمین دورۀ شورای شهر تهران

[۷] (نام مستعار) کارشناس سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه امور مالی

[۸] citiZen Relationship Management

[۹] نمایندۀ اداره‌کل‌های «امور مالی و اموال» و «حقوقی» شهرداری در اجرای مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری»

[۱۰] کارشناس دفتر بهاره آروین و رئیس دبیرخانۀ ستاد ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد شهرداری تهران در دورة بعد از آن

[۱۱] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۲] مدیرعامل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران

[۱۳] رئیس سازمان بازرسی شهرداری تهران

[۱۴] نمایندگان معاونت «خدمات شهری و محیط‌زیست شهرداری تهران»

[۱۵] معاون املاک و بهره‌برداریِ سازمان املاک و مستغلات در دوره پنجم و رئیس سازمان املاک و مستغلات در ابتدای دورۀ ششم

[۱۶] معاون پیشگیری سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران

[۱۷] رئیس اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» و مشاور کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۸] وزارت امور اقتصادی و دارایی

[۱۹] رئیس ادارۀ درگاه‌های اینترنتی شهرداری تهران

[۲۰] ترک تشریفات روشی است غیر رقابتی (عدم برگزاری مزایده یا مناقصه) جهت تأمین نیازهای سازمان در شرایط خاص، که برگزاری فرایند تشریفات به صلاح نباشد و منجر به ازبین‌رفتن منافع سازمان شود.

[۲۱] موضوع انتشار اطلاعات از زمانی مشخص در حال یا آینده، با هدف غلبه بر مقاومت مدیریت شهری، در مصاحبه‌های انجام‌گرفته نمود نداشت، با این حال، تیم مجری پروژه، در بررسی مستندات کمیتۀ شفافیت از عملکرد خود، به این نکته برخوردند.

[۲۲] کمیسیونی که درخصوص انتخاب طرف معامله از میان متقاضیان تصمیم‌گیری می‌کند.

[۲۳] مادۀ ۲۹ قانون برنامۀ ششم توسعهٔ: دولت مکلف است طی سال اول اجرای قانون برنامه نسبت به راه‌اندازی سامانۀ ثبت حقوق و مزایا اقدام کند و امکان تجمیع کلیۀ پرداخت‌ها به مقامات، رؤسا، مدیران کلیۀ دستگاه‌های اجرایی را فراهم نماید، به نحوی که میزان ناخالص پرداختی به هر یک از افراد فوق مشخص شود و امکان دسترسی برای نهادهای نظارتی و عموم مردم فراهم شود.

[۲۴] کارشناس کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۲۵] مشاور رسانه‌ای بهاره آروین

[۲۶] سید حسن رسولی، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران

[۲۷] رئیس ادارۀ مصوبات و تنقیح مقررات شورای شهر

[۲۸] زهرا نژادبهرام، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و منشی هیئت‌رئیسۀ شورا

[۲۹] آرش حسینی میلانی، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و منشی هیئت‌رئیسۀ شورا در سال آخر دورۀ پنجم

[۳۰] مشاور کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۳۱] جی‌آی‌اس (Geographic Information System) سرواژۀ انگلیسی مخفف سیستم اطلاعات مکانی است.

[۳۲] سامانۀ تدارکات الکترونیکی دولت (ستاد) بستر انجام الکترونیکی معاملات دولتی است که توسط مرکز توسعۀ تجارت الکترونیک (ذیل وزارت صمت) راه‌اندازی شده است.

[۳۳] رئیس سازمان املاک شهرداری تهران

[۳۴] مرکز «آمار و رصد شهری» ذیل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران

[۳۵] سامانۀ تدارکات الکترونیکی دولت (ستاد) بستر انجام الکترونیکی معاملات دولتی است که توسط مرکز توسعۀ تجارت الکترونیک (ذیل وزارت صمت) راه‌اندازی شده است.

[۳۶] Artifitial Intelligence: هوش مصنوعی

[۳۷] معاون برنامه‌ریزی و فناوری حراست کل شهرداری تهران

[۳۸] «این را هم بگویم که حراست، سازمان بازرسی و نهادهایی از این جنس، که می‌گویند داده مال ماست و باید برای ما شفاف شود و نه برای عموم، غالباً باج‌بگیر معرکه هستند. یعنی اطلاعات را اتفاقاً برای این می‌خواهند که طرف را خِفْت کنند و بگویند ما چنین اطلاعاتی از تو داریم، بیا با ما شریک شو. وگرنه که از این‌ها کاری در جهت اصلاح برنمی‌آید. این‌ها خودشان بسیار مستعد این هستند که حلقه‌ای از فساد باشند و تمام کارهایی که می‌کنند هم در جهت افزایش قدرت خفت‌گیری‌شان عمل می‌کند.»، بهاره آروین

[۳۹] ای‌پی‌آی (Application Programing Interface) سرواژة انگلیسی واسط برنامه‌نویسی نرم‌افزار است که به معنای استانداردی است که یک سامانة نرم‌افزاری، طبق آن، با دیگر سامانه‌ها تبادل داده انجام می‌دهد.

[۴۰] پیروز حناچی، سرپرست شهرداری و سپس شهردار تهران از ۲۷/۰۸/۹۷ تا ۱۷/۰۵/۱۴۰۰

[۴۱] نگرانی‌های امنیتی از بابت انتشار عمومی اطلاعات مختص مجموعۀ مدیریت شهری نیست و در سایر نهادهای عمومی نیز حضور دارد:

مثلاً من تصمیم به شفافیت قراردادها را بعداً و چندین جای دیگر مثل آب خوردن گرفتم اما انتشار دریافتی مدیران دفعۀ اول است که می‌خواهد اتفاق بیفتد. سازمان [اداری و استخدامی] به دستگاه‌های اجرایی نامه زد که تا فلان تاریخ اطلاعات حقوق و دستمزد کارکنان را در سامانه تکمیل کنید. بعد از این تاریخ، من اطلاعات را منتشر می‌کنم و اگر اطلاعاتتان ناقص باشد مسئولیت پاسخگویی به رسانه‌ها و همه‌چیز با خودتان است.  اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟‌ برخی مسئولان گفتند که سازمان فعلاً دست نگه دارد و اطلاعات را منتشر نکند چون ممکن است فضای کشور را ملتهب کند. مشکل این است که این «دست‌نگه‌داشتن» زمان پایان ندارد. (مهدی ثنایی)

[۴۲] ممکن است برای خواننده سؤال شود که چرا بحث درخصوص این موضوع در متنی جداگانه آمده است. این کار به دو دلیل انجام گرفت. اول، نکات مدنظر تیم مجری در رابطه با این موضوع مفصل بود و آوردن آن در متن حاضر توازن بخش‌های مختلف متن را از جهت حجم نوشتار بر هم می‌زد. دوم، موضوع مورد اشاره ابعاد دیگری نیز داشت که خارج از بحث متن حاضر بود. به این دو دلیل، تیم مجری تصمیم گرفت بحث درخصوص این موضوع را در قالب جستاری مستقل ارائه دهد.

[۴۳] نگاه کنید به پانویس شمارۀ ۴۲

[۴۴] نگاه کنید به پانویس شمارۀ ۴۲

{گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی} {تا فردا، کی مرده، کی زنده؟}؛ درباره مسئله زمان

ایجاد تغییر و اصلاح در نهادهای عمومی امری زمان‌بر و تدریجی است.

عجله برای به‌نتیجه‌رساندن اقدامات رویِ دیگرِ سکۀ دست‌روی‌دست‌گذاشتن است؛ هر دو بی‌نتیجه.

کوتاه‌بودن دورۀ نمایندگی شورای شهر و همچنین دورۀ مدیریت مدیران ارشد شهرداری چالشی جدی بر سر راه پیشبرد برنامه‌های اصلاحی در مجموعۀ مدیریت شهری است.


هر پروژۀ اصلاحی نیازمند منابع مختلفی است از جمله زمان. به‌طور معمول، ما درکی خطی و یکنواخت از زمان داریم: زمان لازم برای انجام «کارها»یی که ذیل هر یک از مراحل پروژه تعریف کرده‌ایم را تخمین می‌زنیم و مجموع را محاسبه می‌کنیم، درصدی خطا در محاسبات لحاظ می‌کنیم، و سرآخر، برای انجام پروژه، مثلاً شش ماه، دو سال یا پنج سال زمان تعیین می‌کنیم.

درعمل، زمان خودش را به شکل پیچیده‌تری در معادلات وارد می‌کند و پای متغیرهای بیشتری از صرفاً «زمان خالص مورد نیاز برای انجام مجموعه‌ای از کارها» در میان است. در ادامۀ متن حاضر، ردپای این موضوع را در تجربۀ پروژۀ شفافیت، ذیل سه خط کلی، دنبال می‌کنیم: مدت دورۀ نمایندگی اعضای شورای شهر؛ مدت دورۀ مدیریتی مدیران ارشد در شهرداری؛ و زمان لازم برای طراحی و پیاده‌سازی یک شیوۀ کاری جدید؛ و نگاهی داریم به اینکه تجربۀ پروژۀ شفافیت چگونه نقش زمان در پیشبرد پروژه‌های اصلاحی را بازتاب می‌دهد.

*

نهادهای انتخابی فرصت محدودی را دراختیار منتخبان برای پیشبرد ایده‌ها و برنامه‌های خود قرار می‌دهند. رئيس و اعضای کمیتۀ شفافیت نیز از ابتدای ورود به شورای شهر این واقعیت را که برای پیشبرد پروژۀ شفافیت زمان محدودی دارند پیش چشم داشتند.

روی کاغذ، دورۀ نمایندگی شورای شهر چهار سال است (این امکان وجود دارد که نماینده، پیش از پایان دوره، از شورا خارج شود، اما این اتفاق نادر است). درعمل، زمان اثرگذاری برای عضو شورا بسیار کمتر است. در بدو ورود، مدتی طول می‌کشد تا عضو جدید (و تیم او) در مجموعه جا بیفتد و با روال انجام امور آشنا شود. حتی اگر عضو جدید شورا از قبل با مجموعۀ شورا و شهرداری آشنایی داشته باشد، مثلاً به‌واسطۀ تجربیات پیشین نمایندگی، باز هم آشنایی و سازگاری با تیم جدید مدیریتی در شهرداری زمان‌بر است. از آن طرف، در سال آخر دورۀ چهارساله نیز، دست نماینده در اینکه کاری را با مجموعۀ شهرداری پیش ببرد بسته است چراکه بدنۀ شهرداری، با آگاهی از نزدیک‌شدن به پایان دورۀ حضور نماینده در شورا، الزامی برای پاسخگویی به او احساس نمی‌کند. پس در عمل، مدت‌زمانی که نماینده می‌تواند اهداف خود را پیگیری کند، از زمانی که تصور می‌شود، به میزان قابل ملاحظه‌ای کوتاه‌تر است.

ندا طهرانی[۱]: یکی دیگر از نقاط ضعف کوتاه‌بودن دورۀ فعالیت کمیته بود. البته این ضعف ما نبود و درواقع ضعفی است که سیستم شورا و شهرداری دارد. در مدت کمی که هر دورۀ شورا بر سر کار است، اعضای شورا و کارشناسانشان پیوندها و ارتباطاتی با شهرداری برقرار می‌کنند ولی بعد از اتمام دورۀ شورا و تغییر افراد، همۀ این‌ها از دست می‌رود؛ یعنی هیچ چیز پایدار نیست و با هر دورۀ جدیدِ شورا همه‌چیز دوباره از نو شروع می‌شود.

صنم عابدی[۲]: من فکر می‌کنم چهار سال اساساً زمان کمی است؛ تا بخواهی شورا را بشناسی، سال اول و دوم گذشته، و اینکه روی غلتک بیفتی و شهرداریچی‌ها شما را بشناسند و از شما حرف شنوی پیدا کنند، زمان می‌برد.

سید محمود جواهریان[۳]: مدیران و کارمندان شهرداری تهران در یکی-دو سال ابتدایی دورۀ جدید شورا حرف نماینده را گوش می‌کنند و با او همکاری می‌کنند چون می‌دانند که این عضو تا چهار سال دیگر در شورا هست و اگر بخواهد می‌تواند اذیتشان بکند. اما در سال پایانی کارمندان شهرداری می‌دانند که اگر یک سال دیگر کارها را کش بدهند و بپیچانند و بین خودشان از این بخش به آن بخش و از این معاونت به آن معاونت پاس دهند دیگر تمام است. اوج این قضیه زمان ثبت‌نام برای نامزدیِ دورۀ بعدی شورای شهر است. کافی است متوجه شوند که فلان عضو فعلی شورا ثبت‌نام نکرده است. در این شرایط کارمندان و مدیران شهرداری دیگر مطمئن‌اند که نیازی نیست کارهای آن عضو را پیگیری کنند. در فاصلۀ دوماهۀ بین اعلام نتایج انتخابات تا آغاز به کار نمایندگان دورۀ جدید هم اعضای قبلی اگر می‌خواهند احترام خودشان را حفظ کنند، بهتر است برای پیگیری کاری با شهرداری تماس نگیرند! اتفاقی که برای شورای پنجم افتاد این بود که تقریباً از اواخر دوره، کسانی که در حوزۀ سیاسی فعال بودند دیگر می‌‌دانستند که دولت اصلاحات و آقای حسن روحانی رو به اتمام است و احتمالاً دولت بعدی دولتی اصولگرا خواهد بود و احتمالاً در شورا هم اصولگراها روی کار خواهند آمد پس شل‌تر از قبل کار می‌کردند تا زمان بگذرد. درواقع منظورم این است که فقط بحث زمان نیست. درست است که یک سال زمان مانده بود، ولی یک سال با این کیفیتی که عرض کردم. […] برای همین سرخط‌کردن شهرداری کار سختی است، به‌خصوص در آستانۀ پایان دوره!

محمدمهدی ریوندی[۴]: متأسفانه شاید ایراد دموکراسی این است که شما فرصت محدودی دارید که دارد می‌گذرد. در جایی مثل شورا، سال آخر هم قطعاً کاری نمی‌توانید بکنید .یعنی من اگر تجربۀ امروزم را داشتم، در یکی-دو سال اول کار را جمع می‌کردم.

بازخورد نمایندگان شورا به این وضعیت، چرخیدن به سمت اقدامات زودبازده، به جای پیگیری برنامه‌های بلندمدت بوده است و نمایندگان گرایش دارند تا موضوعاتی را پیگیری کنند که مطمئن هستند در مدت محدود نمایندگی خود به دستاورد منتهی می‌شود.

محمدنادر محمدزاده[۵]: به‌طور کلی، دوره‌های شورا کوتاه‌مدت‌اند و اعضای شورا دوست دارند تصمیماتی که گرفته‌اند در همان دورۀ خودشان به سرانجام برسد. هرچه هر دوره به پایانش نزدیک‌تر می‌شود، اعضای شورا هم فشار بیشتری به شهرداری می‌آورند. ولی در واقعیت فاصلۀ بین ایده و اجرا خیلی زیاد است، برای همین اصرار و تأکید‌های شورا، هرچند هدف درستی را دنبال می‌کرد، اما به‌راحتی امکان‌پذیر نبود.

مهدی عزیزی[۶]: ما هم گفتیم بیاییم روی یکی-دو موضوع خاص متمرکز شویم. البته ما به دنبال تصویب مصوبه نرفتیم. شاید به‌خاطر اینکه تقریباً اواخر دوره بود، دغدغۀ خانم آروین و کمیته هم دیگر این نبود که طرحی درخصوص الکترونیکی‌شدن فرایندهای حوزۀ شهرسازی تهیه شود. این موضوع به نظرم یکی از پاشنه آشیل‌های کار شد. اگر ما در دورۀ قبل مصوبه می‌گرفتیم، برای پیگیری کار در دورۀ بعد جا پایمان خیلی محکم‌تر می‌شد. اما خب دیگر، قاعده این است که کسی که نماینده می‌شود می‌خواهد در همان دورۀ چهارسالۀ نمایندگی‌اش حتماً به یک نتیجۀ عملی برسد. این می‌شود که وقتی به سال‌های پایانی دوره می‌رسد، ترجیح می‌دهد، به‌جای کارهایی مثل تصویب طرح، یک موضوع را پیگیری کند بلکه بتواند آن را به خروجی عملی برساند.

درنتیجۀ این وضعیت، پروژه‌ای مثل پروژۀ شفافیت شانس چندانی ندارد برای آنکه در میان نمایندگان، طرفدارانی که در عمل (و نه صرفاً در گفتار) پیگیر پیشبرد آن باشند، پیدا کند، چراکه آشکارشدن آثار چنین پروژه‌ای بر زندگی شهروندان (ارتقای کارایی و کارآمدی عملکرد مدیریت شهری و افزایش اعتماد شهروندان به این نهاد) به مدت‌زمانی بیش از یک دورۀ نمایندگی نیاز دارد (تازه اگر فرض کنیم اقداماتی که در یک دورۀ نمایندگی، برای تحقق شفافیت، انجام می‌گیرند به نتیجه رسیده و انتشار عمومی اطلاعاتِ باکیفیت محقق شده باشد).

بهاره آروین: اینکه اکثر مصوبات شفافیت با رأی بالای اعضای شورا تصویب شد به این دلیل بود که من سعی کرده بودم تحقق شفافیت را به‌‌عنوان یک دستاورد سیاسی جا بیندازم و جا افتاده بود. ولی دو مانع اصلی سر راه شکل‌گرفتن همکاری جدی‌تر وجود داشت. […] مانع دیگر هم این بود که درمجموع سیاست در ایران خیلی کوتاه‌‌مدت است. برنامه این نیست که حزب ما به‌اتکای دستاوردهایش دوباره رأی بیاورد. کلاً این جوری نمی‌‌شود رأی آورد. لذا خیلی وقت‌ها آدم‌‌ها به‌جای اینکه بخواهند با خلق یک دستاورد بلندمدت حضور خود در قدرت را پایدار کنند، سعی می‌کنند در همان مدتی که در یک جایگاه هستند حداکثر استفاده را ببرند. چون می‌‌دانند مجلس عوض می‌شود و وقتی مجلس عوض شود بحث تأیید صلاحیت‌‌ها در دورۀ بعد پیش می‌‌آید. بماند که به دلیل ناامیدی‌ای که در جامعه بود و مشخص بود که مردم لزوماً به‌راحتی پای صندوق رأی نخواهند آمد اعضا دلشان با ایجاد یک دستاورد بلندمدت نبود. اما شفافیت چیزی نیست که در کوتاه‌مدت محقق شود و ثمره‌‌اش در کوتاه‌‌مدت دیده شود و چون در کوتاه‌مدت اثر مشخصی در زندگی روزمرۀ مردم نداشت، نمی‌شد بیشتر از یک حدی رویش مانور داد. به همین خاطر، به آن معنا دستاورد سیاسی محسوب نمی‌شد. بِیس خوبی برای دستاورد بلندمدت بود ولی در کوتاه‌‌مدت کار زیادی نمی‌‌کرد. خلاصه می‌خواهم بگویم نمی‌شد بیش از یک حدی بین اعضا برای پیگیری شفافیت همسویی و همکاری ایجاد کرد.

*

وضعیت در شهرداری چگونه است؟ روال آن است که شهردار منتخب، پس از انتخاب‌شدن، تغییرات وسیعی در ترکیب مدیران ارشد شهرداری ایجاد کند و افراد جدیدی را به جای افراد قبلی منصوب کند.

سمیه فروغی[۷]: ما در شهرداری نُه تا معاون شهردار داشتیم، ۲۲ تا شهردار منطقه و ۴۴ تا مدیرعامل. سه بار شهردار تهران تغییر کرد و شهردار جدید هر بار اکثر این افراد را تغییر داد. با اینکه گرایش سیاسی همۀ شهردارها اصلاح‌‌طلبی بود. واقعاً می‌شود این سؤال را مطرح کرد که شاخص‌های انتصاب و تغییر افراد چه بوده است؟ گرایش سیاسی است یا توانمندی؟ اگر گرایش سیاسی است که همگی یکی بودند. اگر هم توانمندی است که به نظرم امکان ندارد آن تعداد از مدیران قبلی افراد ناتوانی بوده باشند. می‌‌دانید چه می‌‌گویم؟ آدم متعجب می‌شود که که چرا بعد از عوض‌شدن سه تا شهردار اکثر این افراد عوض می‌شوند و تعداد خیلی کمی ثابت باقی می‌مانند. این تغییرات خیلی به ضرر ما تمام شد. الان هم که اصولگرایان سر کار هستند و شهردار هم عوض نشده باز هم بعد از گذشت یک سال و خرده‌‌ای تغییرات و عزل و نصب‌های زیادی داشته‌ایم و تعدادی از معاونان شهردار، شهرداران ۲۲ منطقه و مدیرعاملان عوض شده‌اند.

برای منصوبان جدید نیز مدتی زمان لازم است تا با لوازم کار در حوزۀ مدیریتی خود آشنا شوند. این امر لزوماً به این دلیل نیست که مدیر جدید سابقۀ اجرایی نداشته یا از رده‌های پایین آمده است بلکه آشنایی با سازمان شهرداری یک ویژگی مهم است که با شناخت از دیگر سازمان‌ها کاملاً به دست نمی‌آید و در طول زمان ایجاد می‌شود.

سمیه فروغی: معمولاً مدیران ارشد شهرداری از جاهای پایین نمی‌‌آیند و مدیران وارداتی‌ای هستند که از دولت و نهادهای مهم آمده‌‌اند و به همین خاطر اعتمادبه‌نفس اولیۀ زیادی دارند. مدتی طول می‌کشد تا متوجه شوند کار در شهرداری چم‌‌وخم و قلق‌‌های خاص خودش را دارد و تصور اولیه‌شان مبنی بر اینکه می‌توانند با اتکا بر تجربیات قبلی خود کار را پیش ببرند اشتباه بوده است. این پروسه ممکن است برای یکی شش ماه طول بکشد و برای یکی یک سال.

اگر اعضای شورا، جز در موارد نادر، کل دورۀ چهارساله در جایگاه نمایندگی قرار دارند، مدیران ارشد شهرداری حتی به چهار سال حضور نیز اطمینان ندارند و ممکن است به دلایل مختلف در بازه‌های زمانی کوتاه‌تری بر سر کار باشند. درواقع در مجموعۀ مدیریت شهری، علاوه بر گردش مدیریتی که در ابتدای دوره‌های چهارساله رخ می‌دهد، با تغییرات مکرر مدیریتی طی دوره نیز مواجه هستیم. این وضعیت، در دورۀ پنجم، به‌واسطۀ آنکه شهردار تهران دوبار تغییر کرد، شدت بیشتری داشت.

اکبری[۸]: تازه اگر یادتان باشد در دورۀ قبل شهردار، که مقام ارشد در سیاست‌گذاری محسوب می‌شود، پشت‌سرهم عوض می‌شد. بعد از آمدن آقای حناچی شرایط یک ذره استیبل شد. به‌طور کلی با هر بار تغییر شهردار و به‌تبع آن، تغییر از بالا تا پایین مدیران، سیاست‌های کلی و سیاست‌های خرد در مجموعه تغییر می‌کند و دورۀ زمانی چهارساله هم خیلی کوتاه است. تا طرف بیاید شناخت پیدا کند و کاری انجام دهد، دوره‌اش تمام شده. اصلاً دوست ندارم دوباره این جمله را بگویم، شاید هم جایش نباشد و شاید هم اصلاً نباید بگویم، ولی متأسفانه این‌طوری شده که چون فرصت ندارند کاری کنند و می‌دانند دورۀ بعد هم نیستند، فقط می‌خواهند بار خودشان را ببندند و بروند.

همچنین، به گفتۀ یکی از مصاحبه‌شوندگان، ناآشنایی مدیرانی که از بیرون به شهرداری وارد می‌شوند با لوازم کار در این سازمان، که می‌تواند به عملکرد غیرقابل قبول آن‌ها بیانجامد، یک عامل تشدیدکنندۀ بی‌ثباتی مدیریتی است:

سمیه فروغی: معمولاً مدیران ارشد شهرداری از جاهای پایین نمی‌‌آیند و مدیران وارداتی‌ای هستند که از دولت و نهادهای مهم آمده‌‌اند و به همین خاطر اعتمادبه‌نفس اولیۀ زیادی دارند. مدتی طول می‌کشد تا متوجه شوند کار در شهرداری چم‌‌وخم و قلق‌‌های خاص خودش را دارد و تصور اولیه‌شان مبنی بر اینکه می‌توانند با اتکا بر تجربیات قبلی خود کار را پیش ببرند اشتباه بوده است. این پروسه ممکن است برای یکی شش ماه طول بکشد و برای یکی یک سال. در این فاصله به کلی چیز گند می‌خورد و آسیب وارد می‌شود. در این شرایط شهردار یا معاون شهرداری به‌خاطر فشارها و شکایت‌های بقیه مجبور است که آن فرد را تغییر دهد چون به توانایی آن فرد شک می‌کند. درحالی‌که همان‌طور که پیش‌تر گفتم قصه چیز دیگری است. بنا بر مشاهداتم خیلی تفاوتی نمی‌کند که آن مدیر ارشد تازه‌وارد چه کسی بوده باشد. احتمالاً هر شخص دیگری هم جایش بود این اتفاقات بد می‌‌افتاد، مگر اینکه ترکیب مشاورهایش ترکیب خیلی خوبی بوده باشد یا خودش باهوش باشد که آن فاصلۀ گذار را زود طی کند یا از درون شهرداری بوده و با شرایط آشنا باشد. من این‌ها را هم در دورۀ اصلاح‌طلبان و هم دورۀ اصول‌گرایان مشاهده کرده‌ام.

اثر بی‌ثباتی مدیریتی شهرداری بر پروژۀ شفافیت، وقفه‌های مکرری بود که در پیشبرد این پروژه ایجاد می‌کرد. پروژۀ شفافیت و انتشار عمومی اطلاعات جزء دستورکارهای جاافتاده و روزمرۀ شهرداری نبود و همیشه به اتکای دستور مدیران ارشد پیش می‌رفت. به همین دلیل اثر تغییر مدیران ارشد در حوزه‌هایی که کمیتۀ شفافیت پیگیرِ شفاف‌شدن و الکترونیکی‌شدن فرایندهای آن بود محسوس بود. اولاً، در جریان قرار گرفتن مدیر جدید زمان‌بر بود، و ثانیاً، تضمینی وجود نداشت که او با دستورکارهای کمیتۀ شفافیت همسو باشد و بسته به همراهی یا عدم همراهی او، کار سرعت می‌گرفت یا با کندی مواجه می‌شد. البته تغییر مدیریتی، در صورتی که باعث می‌شد مدیر ناهمسو با مدیر همسو جایگزین شود، به پیشرفت کار کمک می‌کرد، اما نکته این است که حتی اگر همۀ مدیران هم با پروژه همسو بودند، باز هر تغییر مدیریتی با خود وقفه‌ای به دنبال می‌آورد.

نجمه طاهری[۹]: مسئلۀ‌ دیگری که ما در طول دوره با آن مواجه شدیم عوض‌شدن چندبارۀ شهردار و به‌ تبع آن عوض‌شدن مدیران رده‌بالا بود. این اتفاق که می‌افتاد تو باید برای مدیر جدید همه‌چیز را از صفر توضیح می‌‌دادی که ما هدفمان از کارهایی که کرده‌ایم و می‌خواهیم بکنیم چه بوده، با نفر قبل تا کجای کار رفته‌ایم و قدم بعدی‌مان چیست. بعضی مواقع خانم آروین به‌صورت شخصی مدیر جدید را در جریان کار و جزئیات آن قرار می‌داد. بعضی مواقع هم ما مثلاً سه جلسۀ کمیته را باید صرف توی باغ آمدن آن مسئول جدید می‌کردیم. این موضوع هی تکرار شد و هر چند ماه یک‌ بار باید برای یک آدم جدید همۀ حرف‌ها را تکرار می‌‌کردیم. بعد از آن او تازه از اول شروع می‌کرد ایرادهای خودش را به کار می‌گرفت. از آن طرف، آن مسئول جدید کارشناس جدید خودش را هم برای ادامۀ کار معرفی می کرد و یک زمانی را هم باید صرف توجیه‌کردن آن کارشناس می‌کردیم. خلاصه یکی از چیزهایی که بچه‌ها را کلافه می‌کرد همین جابه‌جایی‌ها بود.

پروشات مهرورزی[۱۰]: یکی از مشکلات در پیش‌بردن کارها همین جابه‌جایی و عوض‌شدن افراد بود. ما پروژه‌ای را با شهرداری شروع می‌کردیم، زمان و نیروی زیادی می‌گذاشتیم، به زبان مشترکی می‌رسیدیم و توافق می‌کردیم، بعد طرف عوض می‌شد و دوباره باید از صفر شروع می‌کردیم. درواقع توافقات خیلی متکی به فرد و خواست او بود. [البته عوض‌شدن معاون منابع انسانی و معاون او] تغییر خوبی بود. همان‌طور که گفتم، هم آقای بهادری و هم برخی معاونان ایشان، در زمان معاون قبلی، نفر دوم این پروژه‌ها بودند و در جریان کارهای اجرایی‌اش بودند. یعنی این‌طور نبود که ما از صفر شروع کنیم. از طرفی، چون آدم‌های همراه‌تری هم بودند، کارها راحت‌تر انجام می‌شد. ولی مثلاً درمورد شفافیت سفرهای خارجی فکر کنم آن وسط یک بار معاون روابط بین‌الملل عوض شد و دوباره تمام کارهای ما از صفر شروع شد.

محمد فرجود[۱۱]: آن تیم اجرایی شهرداری که تقریباً دو سال آخر دوره در زمان آقای حناچی تشکیل شد از روز اول می‌بود، شاید پروژه خیلی سریع‌تر پیش می‌رفت، چون ما بالاخره با آقای حناچی و آقای مظاهریان[۱۲] به تعامل و همفکری مناسبی رسیدیم. این ترکیب دو سال به‌طور واقعی با هم کار کردند. قبل از آن ما چالش‌های زیادی داشتیم؛ تا آمدیم با تیم آقای نجفی به تعامل برسیم ایشان رفت. بعد از آن، تیم آقای افشانی آمد که آن هم تغییر کرد و در آخر، تیم آقای حناچی. این تغییرات انرژی ما را خیلی گرفت‌. با اینکه آقای نجفی خودش به موضوع شهر هوشمند خیلی علاقه‌مند بود و رابطۀ خیلی خوبی با هم داشتیم ولی تیم او تیمی نبود که از آن اسمارت سیتی دربیاید‌.

تأثیر بی‌ثباتی مدیریتی بر پروژۀ شفافیت فقط در سطح کلان و تصمیم‌گیری‌های مدیریتی نبود بلکه در لایۀ اجرایی نیز دست‌انداز ایجاد می‌کرد. برای مثال، یکی از چالش‌های راه‌اندازی امضای الکترونیکی برای انجام الکترونیکی معاملات بی‌ثباتی مدیریتی ذکر می‌شد:

اکبری: قطعاً وقتی چنین کار سنگینی انجام می‌شود اثرات و تبعاتی دارد که نمی‌توانید انتظار داشته باشید همۀ مشکلات ظرف یکی-دو ماه کامل حل شود. به‌خصوص با تغییرات مدیریتی پی‌درپی‌ای که در شهرداری وجود داشت. مثلاً می‌آمدند برای اعضای کمیسیون مناقصات توکن می‌گرفتند تا بتوانند در سامانه به‌صورت الکترونیکی امضا کنند. فردایش یکی از این اعضا عوض می‌شد و شخص دیگری جای او می‌آمد که هرچند به‌لحاظ حقوقی حق امضا داشت، اما هنوز توکن نداشت. اینجا ما مجبور می‌شدیم امکان امضای دستی صورت‌جلسۀ کمیسیون و بعد بارگذاری آن در سامانه را برای این شخص باز کنیم. پس چنین مشکلاتی هم وجود داشت. برخی از دولت مثال می‌زدند و می‌پرسیدند پس چرا این کار در دولت دارد انجام می‌شود؟ نکته این است که تغییرات مدیریتی در دولت به ‌شدت شهرداری نیست. میزان تغییرات در شهرداری خیلی وحشتناک است. این اواخر هم که می‌بینید چقدر حکم جدید زده شده. حتی در مواردی، حکم جدید به ساعت نکشیده حکم بعدی آمده. در دورۀ قبل هم اگرچه تغییرات به اندازۀ دورۀ فعلی نبود، اما در حد خودش زیاد بود. بیشترِ تغییرات دورۀ فعلی در ردۀ مدیران خیلی ارشد است، اما در دورۀ قبل تغییرات زیادی در ردۀ معاونان واحدهای اجرایی داشتیم که اصل حق امضاها برای ایشان بود. خلاصه شرایط طوری بود که کار را سخت می‌کرد و واقعاً نمی‌توانستیم کل فرایند را الکترونیک پیش ببریم.

*

در کنار مواردی که بالاتر در خصوص محدود بودن دوره نمایندگی و بی‌ثباتی مدیریتی بیان شد، این واقعیت نیز وجود دارد که ایجاد تغییر و اصلاح در نهادهای عمومی و جایگزینی یک شیوۀ کاری جدید با شیوۀ قدیمی فرایندی زمان‌بر است که حتی در صورت ثبات مدیریتی در یک دورۀ چهارساله نیز بعید است که به نهایت تحقق خود دست یابد. ایجاد چنین تغییراتی نیازمند آن است که در چند دوره جزء اولویت‌های مدیریتی باشد تا به تدریج، زیرساخت فنی، زیرساخت قانونی و زیرساخت سازمانی و اداری مورد نیاز آن ایجاد شود و سازمان بتواند خود را با تغییرات به‌وجودآمده تطبیق دهد. در غیر این صورت، با تغییر مدیریتی، کار متوقف شده و تغییراتی که تا آن زمان رخ داده نیز لزوماً پایدار نخواهد بود.

محسن هاشمی[۱۳]: البته سیستم شفافیت باید یواش‌یواش شکل می‌گرفت و درست می‌شد که خب مدت عمر ما کم بود. تا یک جاهایی هم خوب پیش رفتیم اما از یک جایی به بعد نشد. اما اگر دورۀ بعد از ما این سیستم را گسترش دهند و روی آن پافشاری کنند، می‌توانند روزبه‌روز اطلاعات بهتر و وسیع‌تری را جمع‌آوری کنند. […] مسئله طولانی‌بودن دورۀ ما نیست، بلکه اگر دورۀ بعد هم به این کار علاقه‌مند باشد، کار كم كم پیش خواهد رفت.

امیرحسین عبدالله‌زاده:[۱۴] برخی اهدافی که خانم دکتر آروین در دورۀ قبل در حوزۀ شهرسازی دنبال می‌کرد به مدت‌زمان بیشتری برای اینکه به نتیجه برسد نیاز داشت. حوزۀ شهرسازی به نظر من یک حوزۀ ده‌ساله است. اگر کسی با همان اشل خانم آروین بتواند ده سال در این حوزه کار کند، خواهد توانست آن تحول جدی که موردنظر است را ایجاد کند. ببینید، حوزۀ شهرسازی حوزۀ سخت و پیچیده‌ای است و ایضاً رگ حیاتی شهرداری به آن وصل است. مثل نخاع در بدن انسان می‌ماند. عمل نخاع با اینکه عمل خیلی ساده‌ای است، اما سی-چهل ساعت طول می‌کشد. در مقایسه، عملی مثل عمل زانو زیر ده دقیقه انجام می‌شود. تغییر و تحول در حوزۀ شهرسازی هم مثل عمل نخاع می‌ماند؛ یک حرکت اشتباه می‌تواند منجر به نابودی اصلاح‌گر و همچنین شهرداری که به او رأی داده‌اند شود. خلاصه خانم آروین زمان کافی برای ایجاد تحول در حوزۀ شهرسازی را نداشت.

عبدالرضا گلپایگانی[۱۵]: البته موضوع دیگری را هم باید در نظر گرفت. ببینید، سیستم شهرداری و رفتاری که در شهرداری حاکم است نتیجۀ تربیت کسانی است که در رده‌های مختلف کارشناسی و مدیریتی، از اول بلدیه تا الان، در شهرداری کار کرده‌اند و نمی‌شود آن را با یک مصوبه و ظرف یک سال و دو سال و چهار سال عوض کرد. تغییر آن نیاز به زمان دارد. این چرخه باید آهسته‌آهسته به سمت بهبود حرکت کند تا زمانی که کل سازمان‌ شهرداری رویکرد و نگاه جدید را بپذیرد و به آن عادت کند.

اکبری: می‌توانم بگویم که شاید گلوگاه‌ها هم به‌درستی شناسایی شده بود، اما در آن مدت کم، با آن‌همه مخالفت‌ -که گفتم بعضی‌ها طبیعی بود و بعضی‌ها هم غیرطبیعی- واقعاً قابلیت رفع‌شدن نداشت. اگر دو یا سه‌ دوره زمان داشتیم این اتفاق خیلی تروتمیز می‌افتاد، اما در یک دورۀ نصفه‌ونیمه انجام این‌همه کار واقعاً امکان‌پذیر نبود.

محمود قدیری[۱۶]: خلاصه من شخصاً صد درصد موافق انجام این اطلاع‌رسانی [انتشار اطلاعات ایمنی ساختمان‌ها] بودم منوط به اینکه برنامه‌ریزی کنیم، از موارد مهم شروع کرده و ذره‌ذره جلو بیاییم، و در یک برنامۀ زمان‌بندی‌شده، بگوییم این کار مثلاً ظرف سه یا پنج سال کامل شود. البته این مشکل هم وجود دارد که متأسفانه سیستم‌های مدیریتی در کشور ما استیبل نیستند؛ مدیر می‌گوید کاری را سه یا پنج‌ساله انجام می‌دهیم و کار را هم شروع می‌کند، اما مدیر بعدی آن را ادامه نمی‌دهد.

محمد فرجود: ببینید، اگر شما ده-دوازده سال وقت داشته باشید، خب دست‌به‌کار می‌شوید و یکی‌یکی مشکلات سامانه‌ها را به‌صورت زیربنایی برطرف می‌کنید. ولی عمدۀ کاری که از دست ما برمی‌آمد از این جنس بود که به سامانه‌ها ماژول‌ add (اضافه) کنیم، انبار داده اضافه کنیم، و ترتیبی دهیم که همه از آن استفاده کنند‌. این‌ها برایمان اولویت داشت تا اینکه معماری‌ سامانه را عوض و web-basedاش کنیم […] البته این را هم بگویم که ما همیشه خودمان منتقد بودیم و می‌گفتیم بسیاری از سامانه‌ها قدیمی است‌ و به واحدهای متولی این سامانه‌ها پیشنهاد می‌دادیم که درخواست تعویض آن را بدهند‌. ولی تعداد سامانه‌ها آن‌قدر زیاد بود که باید اهم فی الاهم می‌کردیم. در این میان چالش‌های نیروی انسانی مور نیاز و نیز منابع مالی لازم برای انجام تغییرات نیز وجود داشت. معجزه هم که نمی‌شد کرد. مضاف بر اینکه همۀ این‌ها سامانه‌های عملیاتی بودند، یعنی نمی‌شد آن‌ها را آف کرد و گفت یکی دیگر می‌نویسیم‌.
برای مثال سامانۀ شهرسازی، که همیشه سر عوض‌کردنش بحث بود، در حدود بیست ماژول مختلف داشت‌ که هر کدامشان خدمت خاصی را ارائه می‌کرد. یعنی تعداد زیادی زیرسامانه، تعداد زیادی فرایند و هزاران نقش و قاعده در این سامانه تعریف شده بود. […] اما اینکه تمام آن بیست ماژول را منتقل کنید به یک پلتفرم دیگر خودش یک مگاپروژه است که ممکن است از نظر زمانی و مالی بتوانید به آن برسید یا نرسید.

نکتۀ جالب‌توجه آن است که زمان‌بربودن جایگزین‌کردن شیوۀ کاری جدید فقط به محدودۀ سازمانی اجرایی محدود نمی‌شود بلکه بازیگران بیرونی نیز باید با تغییرات کنار بیایند و در طول زمان با شیوۀ جدید تطبیق پیدا کنند:

سمیه فروغی: آن زمان که می‌خواستیم فرایند را الکترونیکی کنیم، در شهرداری خیلی استرس این را داشتند که سوئیچ‌کردن یک‌دفعه‌ای از حالت دستی و فیزیکی به حالت الکترونیکی مشکلاتی ایجاد کند. سند کاغذی برای آن‌ها خیلی ارزشمند بود. مدیرکل مالی و اموال می‌‌گفت وقتی دارایی[۱۷] و سازمان مالیاتی برای سرکشی می‌‌آیند، از من کاغذ می‌‌خواهند. تو چطور از من می‌خواهی کاغذ را حذف کنم؟

اکبری: متأسفانه به دلیل آنکه [برخی پیمانکاران] بلد نبودند با سامانۀ جدید و سیستم امضای الکترونیک کار کنند پیش می‌آمد که نمی‌توانستند خود را در بازۀ زمانی مقرر به شرکت در مناقصه برسانند. اگر زمان بیشتری، مثلاً دو دوره، برای راه‌اندازی و جاانداختن برگزاری الکترونیکی مناقصه داشتیم پیمانکار هم یواش‌یواش به صرافت می‌افتاد نیروی متخصص خودش را برای این کار بیاورد. یعنی برایش صرفه پیدا می‌کرد که این کار را بکند. ولی متأسفانه آن‌قدری فرصت نبود که آن‌ها خودشان را از این بابت تجهیز کنند و بتوانند به میدانِ برگزاری الکترونیکی مناقصه بیایند.

روایت رئیس ادارۀ مصوبات شورا از راه‌اندازی سامانۀ اتوماسیون و نیز روایت کارشناس کمیسیون خدمات شهری شورا از الکترونیکی‌کردن  فرایندهای سازمان بوستان‌ها نشان می‌دهد که دراختیارداشتن زمان کافی چطور در جاگیرشدن شیوۀ کاری جدید و پیاده‌سازی موفق آن اثر دارد:

مهدیه آقاملایی[۱۸]: کل فرایند الکترونیکی و سامانه‌ای ‌شدن کارهای شورا از دورۀ اول شورا تا الان به‌تدریج طی شد. در دورۀ اول در هر اتاق به‌زور یک کامپیوتر وجود داشت. یواش‌یواش تعداد کامپیوترها زیاد شد، سایت به وجود آمد، خدمات ماشینی یک‌دفعه تبدیل به خدمات فناوری شد -در شهرداری هم همین اتفاق افتاد. مثلاً آن اوایل ما کارمندان یک گوشی همراه نداشتیم که به کسی زنگ بزنیم، حتی پشت میزمان یک خط مستقیم تلفن هم نداشتیم. اما یواش‌یواش و به‌مرور زمان همه‌چیز به سمتی رفت که راحت به همه‌چیز دسترسی داشته باشیم و مثلاً الان هر یک از ما روی گوشی برای خودمان اینترنت داریم.
در دورۀ چهارم بود که شورا و شهرداری یک‌دفعه در بحث فضای مجازی فعال شدند و اتفاقات خوبی افتاد. زیرساخت‌ها به وجود آمد و کامپیوترها فعال شدند. سیستم اتوماسیون هنوز به‌نحوی راه نیفتاده بود که ما هم استفاده کنیم، اما مثلاً رئیس ادارۀ دستورجلسات پیوست‌ها را آماده می‌کرد و از طریق دبیرخانه، به‌صورت اتوماسیونی، برای همۀ اعضا ارسال می‌کرد. البته باوجوداین باز هم رئیس ادارۀ دستورجلسات، که فرد بسیار فعالی هم بود، کپی کاغذی دستورجلسات را برای همۀ اعضا می‌فرستاد که کار خیلی هزینه‌بری بود. مواردی را هم که بیشتر جنبۀ گزارش تکمیلی داشت اطلاع می‌داد تا بروند از اتوماسیون بردارند […] بعداً که به‌تدریج گروه‌های مجازی فعال شدند، درخواست اسکنر کردیم و هر سند و نامه‌ای که نیاز بود را اسکن می‌کردیم و فایل آن را از طریق گروه‌های مجازی برای اعضا می‌فرستادیم. البته ناگفته نماند، در دورۀ چهارم بود که به ما یک فضای شبکه‌ای داده بودند و دستورجلسات در این فضا بارگذاری می‌شد. بنابراین در مقطعی که فضای مجازی هم نبود، تمام اعضا از طریق آن فضای شبکه‌ای می‌توانستند به اطلاعات دسترسی داشته باشند. […] خلاصه الکترونیکی‌شدن و سامانه‌ای‌شدن فرایندها، به‌صورت جدی، از دورۀ چهارم شروع شد و در دورۀ پنجم، البته به شکلی متفاوت‌تر، دنبال شد.

امیرحسین عبدالله‌‌زاده: [در سازمان بوستان‌ها و فضای سبز] یک مسیر تحولی را شروع کردیم، برای مثال ابتدا فرم‌ها را تایپی کردیم -درحالی‌که هنوز اطلاعات به‌صورت دستی و خودکاری در فرم‌ها وارد می‌شد- جلوتر که رفتیم بنا شد فرم‌ها به‌صورت تایپی پر شوند اما گفتند بگذارید اظهارنظر و رأی آخر را با خودکار بنویسیم. باز جلوتر که رفتیم آن هم تایپی شد و فقط امضای پای فرم را دستی می‌زدند. بعد همۀ این فرایند را در یک سامانۀ هوشمند متصل به سامانۀ جامع مالی شهرداری پیاده کردیم که همه‌چیز، از گزارش بازدید تا اطلاعات و مشخصات فضاهای سبز و درختان و املاک، در یک جا ثبت شود و به‌مرورِ زمان داده‌خوانی‌ها به‌صورت آنلاین و دخالت کاربر در ورود اطلاعات کم شود. مرحلۀ آخر این بود که فرایند امضا و اجرای رأی اعم از پرداخت عوارض یا کاشت درخت یا جابه‌جایی درخت و امثالهم، اعلام بدهی و ارسال پرونده به سامانۀ شهرسازی هم سامانه‌ای و هوشمند شود. آن موقع، خدا پدیده‌ای به نام کرونا را راه انداخت که باعث شد که جلسات کمیسیون ماده ۷[۱۹] غیرحضوری شود و همین اتفاق کار ما برای هوشمندسازی فرایندهای مربوطه را سرعت بخشید. هیچ‌وقت در مخیلۀ هیچ‌کس نمی‌گنجید که جلسات کمیسیون ماده ۷ به‌صورت آنلاین برگزار شود، اما مثلاً چون خانم نوری کرونا داشت و جلسات هم چند وقت بود که برگزار نشده بود، آمدیم در بستر اسکایپ یا تماس گروهی واتساپ این جلسه را برگزار کردیم. موفقیت خیلی عظیمی برای ما بود. چرا؟ چون از یک فاز کاملاً فیزیکی و دستی که هر اتفاقی ممکن بود برای اسناد و مدارک و صورت‌جلسۀ کمیسیون بیفتد، به فاز دیگری رفتیم که دست‌کم فایل اسناد موجود و در اختیار همه بود.

در مقابل، روایت دبیر کارگروه معاملات (کارگروهی ذیل معاونت مالی شهرداری که بازوی اجرایی کمیتۀ شفافیت در پیگیری شفافیت و الکترونیکی‌شدن انجام معاملات شهرداری بود) از الکترونیکی‌شدن بازگشایی پاکات در فرایند معاملات نشان می‌دهد که شتاب در به‌نتیجه‌رساندن اقدامات اصلاحی چطور درعمل نتیجۀ عکس می‌دهد:

محسن شکری‌پور: شاید یکی دیگر از موضوعاتی که خانم آروین می‌توانست جور دیگری مدیریت کند و به نتیجۀ مطلوب‌تر برسد الکترونیکی‌کردن پاکات بود. […] ایشان پافشاری خیلی زیادی کردند و پنج-شش ماه از وقتشان را گذاشتند تا شهرداری را متقاعد کنند که پاکت «ب» را هم حذف و الکترونیکی کند. نه‌تنها شهرداری نپذیرفت، که پنج-شش ماه هم از دست رفت. من آن موقع پیشنهاد دادم که بی‌خیال پاکت «ب» شوند. اگر ایشان می‌پذیرفتند که، بر اساس اعلام اداره‌کل حقوقی، فعلاً فقط پاکت «الف» الکترونیکی شود، آن پنج-شش ماه و بعد هم سه-چهار ماهی که به پایان دوره مانده بود می‌توانست صرف فرهنگ‌سازی در شهرداری تهران شود که از نظر من بسیار مهم بود و شاید روند الکترونیکی‌شدن بقیۀ پاکت‌ها هم راه می‌افتاد. اما پافشاری ایشان بر اینکه هر دو پاکت الکترونیکی شود باعث شد در مورد هیچ‌کدام به نتیجه نرسیم. […] کمیتۀ شفافیت زمانی بی‌خیال پاکت «ب» شد و پیگیر همان الکترونیکی‌کردن پاکت «الف» شد که دو ماه بیشتر به پایان دوره نمانده بود. در آن دو ماه هم بازگشایی الکترونیکی پاکت «الف» در دو-سه منطقه اجرایی شد اما چون آخر دوره بود و بعد از آن هم برنامه‌ای برای ادامۀ آن وجود نداشت و کار هم کار مشکلی بود، کسی به سمت تداوم آن گام برنداشت.

*

بنا بر آنچه تا بدین جا گفته شد، اهمیت زمان در پیاده‌سازی ایده‌های اصلاحی در نهادهای عمومی باید مورد توجه باشد: تغییر فرایندی زمان‌بر است، و هم در سطح سیاست‌گذاری و هم در سطح اجرا، به ثبات و استمرار نیاز دارد. به نظر می‌رسد در نبود ثبات مدیریتی، انجام اصلاحات زیربنایی به سختی محقق شود و ماندگار بماند. البته منظور از این آسیب‌شناسی این نیست که پیشنهاد می‌کنیم طول دوره‌های نمایندگی افزایش پیدا کند یا محدودیتی بر تغییر و جابه‌جایی مدیران اجرایی اعمال شود. اساساً به دلیل اهمیت چرخش قدرت، لزوم محدودیت دوره‌های تصدی جایگاه‌های نمایندگی یا مدیریتی (در سطوح بالا) در ادبیات سیاسی مفهومی جاافتاده است. هدف بحث حاضرْ تأکید بر اهمیت زمان به‌عنوان یک منبع برای پیشبرد پروژه‌های اصلاحی، و محدودیت‌هایی است که بی‌ثباتی مدیریتی در نهادهای عمومی بر کمیت و کیفیت این منبع اعمال می‌کند. نمی‌توان خوش‌خیالانه از کنار زمان گذشت؛ محدودیت‌های این منبع را باید در برنامه‌ریزی‌ها و انتظارات در نظر گرفت و وزن زیادی به آن داد.

اگر این متن برای شما روشن کرده باشد که در دورۀ چهارساله نمی‌توان در نهاد عمومی معجزه کرد، پروژهٔ مستندنگاری به هدف خود رسیده است.


سؤالاتی جهت بحث و بررسی بیشتر:

  1. آیا وعدۀ اصلاح و تغییر در کوتاه‌مدت واقع‌بینانه است؟
  2. آیا باید هدف را بسیار جزئی و محدود تعیین کرد تا مطمئن بود در دورۀ زمانی محدود به آن خواهیم رسید؟
  3. آیا پیش از انتصابات مدیران می‌توان  اقداماتی صورت داد (مثلا معیارهایی در نظر گرفت) که ثبات مدیریتی حداقلی را تضمین کرد؟
  4. آیا تأکید بر اینکه اصلاح در نهاد عمومی زمان‌بر است دستاویزی برای مدیران و نمایندگان جهت توجیه عدم تحقق وعده‌ها نخواهد شد؟
  5. آیا توقف و تغییر در دستورکارها پیامد ضروری و اجتناب‌ناپذیر تغییر مدیران است؟ آیا تغییرات مدیریتی ضرورتاً به معنی بی‌ثباتی مدیریتی است؟
  6. چطور می‌توان در شرایط بی‌ثباتی مدیریتی، زمینه‌ای باثبات برای طرح‌ها و پروژه‌های بلندمدت ایجاد کرد؟ (برای بحثی در این خصوص، نگاه کنید به بخش «دربارۀ ضرورت پایدارسازی»)

 

[۱] دبیر کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۲] مشاور رسانه‌ای بهاره آروین

[۳] مسئول‌دفتر بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۴] کارشناس کمیتۀ شفافیت  و شهر هوشمند

[۵] رئیس سازمان املاک شهرداری تهران

[۶] کارشناس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر

[۷] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۸] (نام مستعار) کارشناس سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه امور مالی

[۹] مشاور بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۰] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۱] مدیرعامل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران

[۱۲] حامد مظاهریان، معاون «برنامه‌ریزی، توسعۀ سرمایه انسانی و امور شورا»ی شهرداری تهران از ۹۸ تا ۱۴۰۰

[۱۳] عضو و رئیس پنجمین دورۀ شورای شهر تهران

[۱۴] کارشناس کمیسیون سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری

[۱۵] معاون «شهرسازی و معماری» شهرداری تهران در دورۀ پنجم شورای شهر، هم‌زمان با تصدی سِمَت شهردار توسط پیروز حناچی

[۱۶] معاون پیشگیری سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران

[۱۷] وزارت امور اقتصادی و دارایی

[۱۸] رئیس ادارۀ مصوبات و تنقیح مقررات شورای شهر

[۱۹] منظور کمیسیونی است که بنا بر مادۀ ۷ آیین‌نامۀ اجرایی مادۀ ۱ قانون «اصلاح لایحۀ قانونی حفظ و گسترش فضای سبز در شهرها» تشکیل می‌شود. ترکیب اعضای این کمیسیون در کلان‌شهرها عبارت است از: دو نفر از اعضای شورای اسلامی شهر، یکی از معاونان شهردار، رئیس یا مدیرعامل سازمان بوستان‌ها و فضای سبز شهر، یک قاضی رسمی دادگستری. اخذ نظر این کمیسیون درخصوص نوعیت ملک (باغ بودن یا نبودن) یکی از مراحل صدور پروانه‌های ساختمانی است.

نیوتون در زمین حکمرانی؛ درباره اهمیت همسویی اولویت‌ها

در پیشبرد برنامه‌های اصلاحی، اولویت‌های ذی‌نفعان (فردی یا سازمانی) را نمی‌توان نادیده گرفت. ندیدن اولویت‌ها تأثیر آن‌ها را از بین نمی‌برد.

داشتنِ اولویت‌های متعدد و نداشتن اولویت دو روی یک سکه‌اند.


هیچ امرِ واقع‌شده‌ای به ذات خود مسئله‌مند نیست و هیچ مسئله‌ای به ذات خود اولویت‌دار نیست. مسئله، به معنای امر واقع‌شده‌ای که لازم است کاری در قبال آن صورت گیرد، یک برساختۀ اجتماعی است، و به همین سیاق، اولویت، به معنای مسئله‌ای که ارادۀ ذی‌نفع بر پاسخ به آن قرار دارد؛ منابع خود را، اعم از پول، زمان، نیروی انسانی و اعتبار، واقعاً صرف آن می‌کند؛ و پیامدهای مثبت و منفی آن را می‌پذیرد؛ نیز یک برساختۀ اجتماعی است. به همین دلیل است که در فضای حکمرانی و سیاست‌گذاری با تنوعی از مسائل مواجهیم که برای افراد، گروه‌ها و سازمان‌های مختلف اهمیت و اولویت متفاوتی دارند (اساساً مسائلِ برخی، برای برخی دیگر، نامسئله‌اند).

بنا بر تجربۀ پروژۀ شفافیت، عدم همکاری‌های فردی و سازمانی با پروژۀ شفافیت، در برخی مواقع، نه ناشی از مخالفت اساسی ذی‌نفعان با شفافیت، بلکه ناشی از تفاوت در اولویت‌ها بود. در ادامۀ متن حاضر، ردپای همسویی‌ها و ناهمسویی‌ها در اولویت‌ها را در مسیر پیشبرد پروژۀ شفافیت دنبال می‌کنیم.

*

هر واحد اجرایی در مجموعۀ مدیریت شهری اولویت‌هایی دارد حتی اگر این اولویت‌ها به‌طور رسمی و صریح بیان نشوند. نه‌فقط واحدهای اجرایی در شهرداری، که نمایندگان شورا و کارشناسان کمیسیون‌ها و کمیته‌ها نیز اولویت‌هایی دارند که منابع و امکانات خود را در راستای آن به کار می‌گیرند. در شرایط محدودیت منابع، گریزی از اولویت‌بندی نیست:

محمدحسین صدوقی[۱]: خود ما در ستاد ارتقای سلامت اداری چه کار کردیم؟ گفتیم واقعاً در توانمان نیست که با این نیروی محدود این‌همه موضوع فساد اداری و مشکلاتی که وجود دارد را بررسی کنیم. باید اولویت‌‌بندی کنیم و بعضی موضوعات را کنار بگذاریم. یعنی ما با وجود اطمینانی که به مفسده‌خیزبودن خیلی از موضوعات داشتیم، به آن‌ها ورود نکردیم. طبق شاخص‌هایی که داشتیم اولویت‌‌بندی کردیم و گفتیم مثلاً اولویت ما در سال ۱۴۰۲ این ۱۹ مورد است، چیزی به این اضافه نکنیم. شهردار هم با شرایط مشابهی روبه‌روست. مثلاً برای یک شهردار رونق ساخت‌وساز مهم است، پس طبیعتاً تمام توانش را می‌‌گذارد روی این موضوع و ممکن است به موضوعات دیگر کمتر توجه داشته باشد. خب این‌‌ها را عموماً شورای شهر هم می‌‌داند. نمایندگان شورای شهر معمولاً خودشان قبلاً مدیر بوده‌اند یا تجربۀ کار اداری داشته‌اند و می‌دانند که اگر بخواهند دربارۀ همۀ موضوعات دائم به شهردار تذکر بدهند و از قوۀ قهریه‌ای که دارند استفاده کنند، هر سه ماه یک بار باید شهردار را عوض کنند و کارها هم می‌خوابد.

طبیعی است که در نبودِ یک نیروی پیشران، هیچ ذی‌نفعی در جهت پاسخ به مسئله‌ای که برایش اولویت ندارد حرکت نمی‌کند، حتی اگر مخالفت اساسی با آن نداشته باشد.

محمد فرجود[۲]: وقتی شما می‌خواهید کاری را در این اندازه انجام دهید و یک رویۀ جدید را بخش به بخش در این‌همه معاونت و شهرداری منطقه و سازمان و شرکت پیاده کنید، از یک طرف نیاز به یک تیم مدیریت پروژه دارید که برود و با فرایندهای تک‌تک این واحدها آشنا شود، و از طرف دیگر هم خودتان و هم بخش‌های مختلف شهرداری با هزار چالش و مسئلۀ روزمره روبه‌رو هستید که باید به آن‌ها رسیدگی کنید. در این شرایط، وجود اهرم فشاری که مجموعه را به تکاپو بیاندازد تا کاری را در اولویت قرار دهد ضروری است. وگرنه اینکه فکر کنید یک سامانه ایجاد می‌کنید و به بخش‌های مختلف می‌گویید از این استفاده کنید و آن‌ها هم می‌کنند، بعید است نتیجۀ موفقیت‌آمیزی داشته باشد.

پریسا مختاباد[۳]: سند حکم‌روایی داده بیشتر سندی بود برای اینکه داده‌‌‌‌ها در درون خود شهرداری منسجم شود […] قرار شد [سازمان فاوا] خردخرد داده‌‌ها را احصا کنند، اما درنهایت کار انجام نشد و فکر نمی‌‌کنم هیچ‌وقت هم انجام شود. اینجا هم سندی که روز آخر به ما دادند همانی بود که روز اول ارائه کرده بودند. این هم از آن چیزهایی است که تا نیازش نباشد اتفاق نمی‌‌افتد. چرا ما داده‌‌‌‌ها را منسجم کنیم وقتی نیاز نداریم؟ چرا یک جایی باید خودش را جمع‌وجور کند وقتی احتیاج به جمع‌وجورکردن خودش را ندارد؟

اولویت کمیتۀ شفافیت در پروژۀ شفافیتْ الکترونیکی‌کردن فرایندها و انتشار عمومی اطلاعات عملکرد شهرداری بود (البته ذیل این اولویت کلی، اولویت‌بندی جزئی‌تری نیز در انتخاب حوزه‌هایی که انتشار عمومی اطلاعات و الکترونیکی‌کردن فرایندهای آن‌ها را پیگیری کرد داشت).  سؤالی که می‌توان پرسید این است که اولویت کمیتۀ شفافیت تا چه حد اولویت شورا و شهرداری نیز بود؟

در یک نگاه کلی، شفافیت اولویت ذی‌نفع دیگری جز کمیتۀ شفافیت نبود.[۴]

بهاره آروین: به‌هرحال اوضاع شهرداری برای رسیدگی به امور جاری و روزمره‌اش خوب نبود و مثلاً مسئله‌اش این بود که حقوق آخر ماه کارکنان را پرداخت کند یا مثلاً ما مجبور بودیم به خاطر استعفا یا قانون بازنشستگی، برای بار دوم و سوم شهردار انتخاب کنیم و این موضوع باعث می‌شد دعواهای سیاسی قبلی سر انتخاب شهردار دوباره سر باز کند. در فضای کلی کشور هم، آمدن ترامپ و پاره‌کردن برجام و التهاب فضای اقتصادی-سیاسی و بعد از آن هم حوادث آبان همه باعث شد که فضای زندگی روزمره فضای آرامی نباشد و حالا این وسط شهرداری هم حداقل باید می‌‌توانست کارهای اولیه را انجام دهد. بنابراین یک مانع بزرگ این بود که فضا فضای آرامی نبود و در این فضا، انگار موضوعی مثل شفافیت نمی‌‌توانست در اولویت قرار بگیرد.

بهاره آروین: شهرداری چون دلش می‌‌خواست این فرایند ادامه‌‌دار نشود لذا خیلی هم حساس نبود. اتفاقاً چه‌‌بسا بدش نمی‌‌آمد که اشکال و اشتباهی باعث شود فرایند انتشار اطلاعاتْ پردست‌‌انداز، خیلی کند یا حتی متوقف شود. آن‌قدری که ما در کمیتۀ شفافیت دغدغه داشتیم یک وقت مسئله‌ای پیش نیاید که کل پروژۀ شفافیت زیرسؤال برود آن‌ها دغدغه نداشتند.

سمیه فروغی[۵]: سایت شفاف در شهرداری برای کسی مهم نبود. در بیرون از شهرداری می‌توانیم افرادی را پیدا کنیم که این مسئله برایشان مهم بود، ولی در شهرداری نه. به‌سختی می‌توانم ده نفر را نام ببرم -ده تا که خیلی زیاد است- که بگویم برای این‌ها خود سایت شفاف اپسیلونی مهم بود.

بنا بر مصاحبه‌ها، نمایندگان شورا، در مقام رأی‌دادن به طرح‌ها و لوایح، با پروژۀ شفافیت همسو بودند، اما بارِ پیگیری اجرای این مصوبات، درعمل، بر دوش بهاره آروین و کمیتۀ شفافیت قرار داشت.

محسن هاشمی[۶]: یکی از مشکلات در دورۀ ما این بود که حساسیت نسبت به مسئلۀ شفافیت در همۀ اعضا وجود نداشت. آن کسی که واقعاً زحمت کار را می‌کشید خانم آروین بود. البته در دادنِ رأی در صحن، در کمیسیون‌ها و … همۀ اعضا همکاری‌های لازم را با خانم آروین می‌کردند، چون علاقۀ ایشان را می‌دانستند و اعتقاد هم داشتند که شفافیت کار خوبی است. اما درکل، شهرداری، خود اعضای شورا و کل سیستم، هیچ‌کدام، با آن علاقه و جدیتی که ایشان کار را پیگیری می‌کرد پیگیری نمی‌کردند و هر دستاوردی هم که در دورۀ پنجم در این ارتباط داشتیم یک دستاورد شخصی برای خانم آروین است، چون ایشان برای آن وقت گذاشت.

بهاره آروین: اینکه اکثر مصوبات شفافیت با رأی بالای اعضای شورا تصویب شد به این دلیل بود که من سعی کرده بودم تحقق شفافیت را به‌‌عنوان یک دستاورد سیاسی جا بیندازم و جا افتاده بود. ولی دو مانع اصلی سر راه شکل‌گرفتن همکاری جدی‌تر وجود داشت. […] مانع دیگر هم این بود که درمجموع سیاست در ایران خیلی کوتاه‌‌مدت است. برنامه این نیست که حزب ما به‌اتکای دستاوردهایش دوباره رأی بیاورد. کلاً این جوری نمی‌‌شود رأی آورد. لذا خیلی وقت‌ها آدم‌‌ها به‌جای اینکه بخواهند با خلق یک دستاورد بلندمدت حضور خود در قدرت را پایدار کنند، سعی می‌کنند در همان مدتی که در یک جایگاه هستند حداکثر استفاده را ببرند. […] اما شفافیت چیزی نیست که در کوتاه‌مدت محقق شود و ثمره‌‌اش در کوتاه‌‌مدت دیده شود و چون در کوتاه‌مدت اثر مشخصی در زندگی روزمرۀ مردم نداشت، نمی‌شد بیشتر از یک حدی رویش مانور داد. به همین خاطر، به آن معنا دستاورد سیاسی محسوب نمی‌شد. بِیس خوبی برای دستاورد بلندمدت بود ولی در کوتاه‌‌مدت کار زیادی نمی‌‌کرد. خلاصه می‌خواهم بگویم نمی‌شد بیش از یک حدی بین اعضا برای پیگیری شفافیت همسویی و همکاری ایجاد کرد.

سمیه فروغی: بعضی از اعضا بودند که لساناً می‌‌گفتند فلان چیز باید شفاف شود. مشخصاً آقای فراهانی که رئیس کمیتۀ بودجه بود خیلی این را می‌‌گفت و موقع نوشتن تبصره‌‌های بودجه هم شفافیت را خیلی لحاظ می‌کرد. ولی اینکه در کمیته‌‌اش اقدام و پیگیری خاصی در جهت شفافیت کرده باشد، نه، چنین کاری نکردند. من کسی را ندیدم که این‌قدر جزئی که ما دنبال شفافیت بودیم پیگیر آن بوده باشد.

البته در سطح کارشناسی، اولویت‌های کمیتۀ شفافیت برای برخی کارشناسان کمیسیون‌های شورا نیز تبدیل به اولویت شد که درادامه، به همکاری آن‌ها با کمیتۀ شفافیت انجامید:

امیرحسین عبدالله‌زاده[۷]: آن چیزی که مسیر ما و خانم آروین را با هم تقاطع داد بحث هوشمندسازی و الکترونیکی‌کردن فرایندها بود. ما در کمیسیون خدمات شهری از اواخر دورۀ چهارم شورا شروع کرده بودیم به درست‌کردن فرایند و ساختار برای یک‌سری قوانین و مقررات و مصوبات شورا که تا پیش از آن به‌صورت هیئتی و گتره‌ای اجرا می‌شد. برای مثال یکی از موضوعات اصلی ما اصلاح فرایند رسیدگی به پرونده‌های باغات بود. این کار، در شورای پنجم، با شیب خیلی نرمی، کشیده شده به سمت هوشمندسازی فرایندهای رسیدگی به پرونده‌های باغات، یعنی ما برای اصلاح فرایندها، می‌رفتیم سراغ الکترونیکی‌کردن آن‌ها. من خودم از اواخر دورۀ چهارم و بعد در دورۀ پنجم، در حوزۀ هوشمندسازی، به‌خصوص هوشمندسازی قوانین و مقرارت، کار می‌کردم و خودم را بیشتر به‌عنوان کسی که دنبال هوشمندسازی و سیستمی و سیستماتیک‌کردن فرایندهاست می‌دیدم. این اشتراکِ دغدغه‌ مسیر ما و مسیری که خانم دکتر آروین و کمیتۀ شفافیت در حال طی‌کردن آن بودند را بر هم منطبق کرد. یعنی یک بار جلسه‌ای مشترک بین خانم آروین و خانم نوری[۸] برقرار بود. خانم آروین گفتند ما تا الان در حوزۀ خدمات شهری ورود نداشته‌ایم و خانم نوری هم من را به‌عنوان کارشناس مرتبط در حوزۀ خدمات شهری معرفی کردند. از آنجا بود که ارتباط ما با خانم آروین شروع شد و آن مسیر دور ما به هم رسید.

به‌طور کلی، در بین نمایندگان شورای شهر، دغدغه‌ها و اولویت‌ها متفاوت و متنوع است و باعث می‌شود لزوماً همه بر یک هدف اجماع نداشته باشند یا اینکه به یک میزان پیگیر تحقق هدف مشابه نباشند.

سید محمود جواهریان[۹]: اعضای شورا ۲۱ نفر آدم هم‌‌ارز هستند و هیچ‌کس رئیس کس دیگری نیست. همه با هم برابرند. به‌خصوص درمورد شورای پنجم و ششم که اعضای شورا همگی در یک لیست بوده‌اند، در ابتدا به نظر می‌رسد همه با هم هم‌فکر و هم‌عقیده هستند. اما طولی نمی‌کشد که بین آن‌ها رقابت درمی‌گیرد […] مثلاً در انتخاب شهردار، در تصویب طرح‌ها و لایحه‌ها، در اینکه بودجه را در کدام حوزه بیشتر تزریق کنیم و امثالهم چالش دارند. پس اینکه به‌عنوان یک قاعدۀ کلی تصور کنیم که می‌توانند از یکدیگر کمک بگیرند روی کاغذ حرف قشنگی است و درعمل نشدنی. البته خانم آروین مکرراً از اعضای مختلف به‌صورت رسمی و غیررسمی و با توجه به جایگاه‌ اعضا در شورا کمک گرفت. مثلاً از نفوذ و شناخت آقای رسولی[۱۰]، از آقای اعطا به‌عنوان عضو کمیسیون شهرسازی و از خانم صدراعظم نوری به‌عنوان رئیس کمیسیون سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری کمک می‌گرفت [… اما] درعمل هیچ دو عضو شورایی نمی‌توانند کاملاً با هم در یک راستا حرکت کنند. البته همان‌‌طور که گفتم یک جاهایی از هم کمک می‌‌گرفتند ولی آن‌قدر زیاد نبود که بتوانیم بگوییم خیلی مؤثر و پررنگ بود. شاید جدی‌‌ترین جایی که این جنس تعاملات صورت می‌گیرد در رأی‌گیری برای طرح‌هاست. […] به نظرم نماینده‌ها بلیت خودشان را نگه می‌دارند تا در چنین موقعیت‌هایی خرجش کنند.

در شهرداری نیز، اگرچه شفافیت اولویت کسی نبود، اما اقداماتی که برای تحقق آن باید صورت می‌گرفت یا پیامدهای جانبی آن، بعضاً با اولویت‌های برخی واحدهای اجرایی همراستا می‌شد و این همراستایی پیشبرد کار را تسهیل می‌کرد. برای مثال، یکی از اولویت‌های معاونت‌های ستادی تقویت نظارت خود بر واحدهای زیرمجموعه بود. به همین دلیل، این معاونت‌ها حامی راه‌اندازی سامانه‌های مرکزی در واحدهای زیرمجموعه و ارتقای کیفیت داده‌های ثبت‌شده در این سامانه‌ها بودند. این موضوع، با خواسته‌های کمیتۀ شفافیت همسو بود؛ کمیتۀ شفافیت نیز، از منظر انتشار عمومی اطلاعات، به دنبال ارتقای کیفیت داده‌های ثبت‌شده در سامانه‌های شهرداری بود:

محمد فرجود: استقرار سامانه‌های پایه در شهرداری، به‌خصوص در دو سال اول، انرژی زیادی از ما ‌برد. اما خب ما با تلاش بسیار و حمایت‌هایی که از سوی شهرداری و شورای شهر انجام شد، جلو می‌رفتیم و کار را انجام می‌دادیم. بخش خوبی از پیشرفت کار، به‌ویژه در حوزۀ مالی و قراردادها، مدیون پیگیری‌های خود خانم آروین بود. در حوزۀ منابع انسانی هم همین‌طور بود، اما آنجا خود شهرداری -معاونت منابع انسانی در ستاد شهرداری- هم به‌جد پیگیر بود‌.

پروشات مهرورزی[۱۱]: ولی از سال ۹۸ که آقای بهادری[۱۲] آمدند، خیلی اصرار بر این بود که حتماً داده‌ها تمیز شود، چون خودشان هم سردرگم بودند. قرار شد اطلاعات هر فرد جدیدی که استخدام می‌شود یا منتقل می‌شود در سامانه وارد شود، وگرنه انگار اصلاً پرسنل شهرداری نیست […] استارت اینکه دیتای کارمندان در سامانۀ منابع انسانی تمیز شود هم زمان آقای بهادری و با پیگیری خودشان خورد.

همچنین پروژۀ شفافیت برای برخی منافع سازمانی جانبی ایجاد کرد که موجب همسویی و همراهی آن‌ها با این پروژه شد:

سمیه فروغی: به‌واسطۀ مصوبۀ انجام الکترونیکی و اعلان عمومی معاملات، بالاآمدن سایت شفاف و اینکه سامانۀ قراردادها و بعدش سامانۀ معاملات در طول اجرای مصوبه فربه شد، ساختارسازی‌هایی در شهرداری صورت گرفت. مثلاً یک اداره‌ای در معاونت مالی به نام ادارۀ سامانه معاملات ایجاد شد که طبیعتاً تعدادی کارمند و یک رئیس دارد. برای خود سایت شفاف یک اداره‌ای در سازمان فاوا ایجاد شد و یک نفر که می‌گفتند، تا قبل از این، جایگاه متوسطی در سازمان فاوا داشته است رئیس آن اداره شد و دنبال بودجه برای سایت شفاف بود و شفاف برای این آدم مهم بود. چرا؟ چون منافعش حول این سایت شکل گرفته بود. خلاصه، بالاآمدن سایت شفاف باعث ایجاد ذی‌نفعانی در شهرداری شد که موافق یا همدل با بودن شفاف و بزرگ و فراگیر شدن سامانۀ قراردادها و سامانۀ مالی در شهرداری و واحدهای تابعه‌اش بودند.

از طرف دیگر در مواقعی واحد اجرایی مخالفت اساسی با انجام خواسته‌های کمیتۀ شفافیت نداشت، اما به دلیل تداخل این خواسته‌ها با اولویت‌های واحد اجرایی، انجام این خواسته‌ها را نادیده می‌گرفت و عقب می‌انداخت:

عبدالرضا گلپایگانی[۱۳]: روزهایی بود که من مثلاً باید در چهار جلسه شرکت می‌کردم یا هفتاد نامه را امضا می‌کردم )واقعاً یک بار آمار نامه‌ها را درآوردم و برای آقای مظاهریان، معاون برنامه‌ریزی آن زمان، بردم؛ آمار عجیب‌وغریبی بود(. فکر کنید هفتاد نامه در یک روز، آن هم نامه‌هایی که هر کدامشان ممکن بود اثرات یا بار مالی بسیار وحشتناکی داشته باشد. با وجود اینکه پیش‌نویس نامه‌ها را کارشناسان تهیه می‌کردند، اما معاون هم باید محتوای آن‌ها را کنترل می‌کرد که یک وقت چیزی را امضا نکند که فردا تبعات ناخوشایندی برای شهر، برای مردم یا برای خودش داشته باشد. یک وقت‌هایی در این بلبشویی که صبح می‌آمدی خانم آروین، آقای اعطا[۱۴] و آقای سالاری[۱۵] هر کدام یک چیزی می‌گفتند؛ شهردار یک چیزی می‌گفت؛ معاون‌های دیگر در شهرداری‌های مناطق یک چیزی می‌گفتند؛ کار مردم هم باید راه می‌افتاد، و تازه گیروگرفتاری‌های کرونا هم بود، زیر چنین فشار زیادی، سوزن بچه‌های شفافیت هم روی چیزی که مثلاً اولویت سوم من بود گیر می‌کرد. بابا دست بردارید، من هزارجور گرفتاری دارم! یعنی گاهی ما هم ناچار بودیم بپیچانیم یا سر کار بگذاریم، چون واقعاً یک وقت‌هایی اولویت‌های دیگری وجود داشت. مثلاً من باید فلان لایحه را آماده می‌کردم و تا ۱۴بهمن به شورا می‌رساندم. اگر این لایحه تصویب نمی‌شد کل درآمد سال دیگرم روی هوا بود. خلاصه چنین موقعیت‌هایی هم پیش می‌آمد که اولویت‌هایمان، به‌صورت تکنیکی و نه به‌صورت استراتژیک، با هم متفاوت باشد و یک جاهایی با چالش‌ روبه‌رو شویم.

اکبری[۱۶]: همۀ ما آن دوران یک‌سری وظایف روتین و جاری داشتیم که باید انجام می‌دادیم، مثلاً پشتیبانی سامانۀ مالی و انواع کارهای کارشناسی و … و از طرف دیگر یک‌سری کارهای مضاعف هم بابت پروژۀ شفافیت به ما اضافه شده بود. در این حین، خب برخی که تکلیفشان مشخص بود و مخالف بودند، و برخی هم همراه بودند. به‌‌هرحال آن وظایف روتین برای هر دو گروه اولویت داشت، چون اصلاً بدون آن‌ها بقیۀ کارها معنی پیدا نمی‌کرد. این بود که خب درعمل اولویت‌بندی‌ها به این ترتیب چیده می‌شد. […] تا جایی که من به‌عنوان یک کارشناس می‌دیدم، سازمان فناوری واقعاً با کمیتۀ شفافیت مخالفت چندانی نداشت. اگر هم مخالفتی داشت، نه در اصل شفافیت، بلکه در ملاحظات اجرایی کار یا اولویت‌بندی‌ها بود. سازمان فناوری اطلاعات به تیم شفافیت می‌گفت که تو از من فلان کار را می‌خواهی، اما در این برهۀ زمانی برای من مثلاً بستن حساب‌ها اولویت دارد و تیم من درگیر انجام‌دادن آن کار است. نه اینکه من نخواهم کار تو را انجام دهم، اما الان کار دیگری در اولویت من است.

اکبری: به خود خانم فروغی هم گفته بودم که در اولویت‌بندی من، پیاده‌سازی خواسته‌های او [یکی از مدیران میانی یکی از سازمان‌های فنی] در سامانۀ مالی، به دلیل ماهیت فنی و اینکه در صورت عدم پیاده‌سازیْ کار جاری سازمانشان مختل می شود، باید بالاتر قرار بگیرد. می‌گفتم در زمان بستن حساب‌ها اگر نتوانند حساب‌هایشان را ببنندد و سر زمان مشخص مثلاً به حسابرسی یا امور مجامع گزارش بدهند، سازمانشان جریمه می‌شود و مشکلات و تبعات زیادی برایشان دارد. حتی اصلاً ممکن است در این صورت دیگر کلاً از سامانۀ ما استفاده نکنند.خب این عواقب خیلی سنگین بود. اینکه انرژی کل تیم هدر می‌رفت به کنار، مسئلۀ دیگر این بود که یک کاری انجام شده بود و به‌بدبختی راضی‌شان کرده بودیم که بیایند از سامانه استفاده کنند و کار را سامانه‌ای کنند تا ما آرام‌آرام به بُعد شفافیتش برسیم؛ اگر او کارش لنگ می‌ماند، کار شفافیت هم از بیخ زیر سؤال می‌رفت […] هرچند شاید برای مدیریت ما اینکه نشان بدهند ما با تیم شفافیت همراهیم و مخالفت نمی‌کنیم اولویت بیشتری داشت [… اما] از نظر من اولویت با کار روتین و جاری است؛ کار روتین اول باید انجام شود بعد بخواهی شفافش کنی. وقتی کار روتین درست و تکمیل نیست، دیگر چه چیزی را می‌خواهی شفاف کنی؟ وقتی اطلاعات مالی کامل در سامانه ننشسته باشد عملاً شفافیت هم معنی پیدا نمی‌کند و مثل آیینه‌ای خواهد بود که فقط بخشی از ماجرا را نشان می‌دهد.

مثال دیگری که می‌توانیم اثر همسویی و ناهمسویی اولویت‌های کمیتۀ شفافیت و شهرداری را به‌طور همزمان در آن ببینیم، همکاری سازمان فاوای شهرداری با کمیتۀ شفافیت است. از آنجا که الکترونیکی‌شدن فرایندها و فراگیرشدن ثبت سامانه‌ای داده‌ها یکی از پیش‌زمینه‌های تحقق شفافیت بود، کمیته شفافیت و شهر هوشمند تعامل نزدیکی با سازمان فاوای شهرداری داشت و همسویی این دو در پیشبرد اهداف کمیتۀ شفافیت اهمیت بالایی داشت. به گفتۀ مدیرعامل سازمان فاوا، هم به‌لحاظ رویکردی و هم به‌لحاظ عملیاتی، همسویی و همپوشانی زیادی بین اولویت اول سازمان فاوا، یعنی تحقق شهر هوشمند، با اهداف کمیتۀ شفافیت وجود داشت:

محمد فرجود: کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند جزء کمیته‌هایی بود که خیلی با هم کار داشتیم، هم نگاه‌ها نزدیک بود و هم دغدغه‌ها. دغدغۀ خانم آروین و تیم ایشان شفافیت بود و من هم که از ابتدا با اولویت پیاده‌سازی شهر هوشمند به شهرداری آمده بودم و این موضوع برای من خیلی جدی بود‌. به این ترتیب رویکرد ما خیلی به هم نزدیک بود و در اصلِ موضوع اختلاف نظر نداشتیم‌. ما هم علاقه‌مند بودیم و هم می‌دانستیم که یکی از موضوعات جدی در اکثر شهرهای هوشمند فراهم‌کردن هرچه‌ بیشترِ دسترسی ذی‌نفعان به دیتاست. از آن طرف کمیته هم همین را می‌خواست‌. درنتیجه روی این هم‌نظر بودیم که شفافیت و انتشار داده کار مهمی است‌. […] با توجه به ترکیب اعضای این کمیته و نگاهی که خانم آروین داشت، ما در خیلی از موارد، آن همسویی و alignment (هم‌راستایی) لازم را داشتیم‌. حداقل من هم فکر می‌کردم که شفافیت خوب است‌. همچنین، این موضوع که کارها تا حد ممکن اتوماسیونی شوند طبیعتاً جزء هدف‌هایمان بود، اینکه تا حد ممکن، سامانه‌ها به هم متصل شوند و نقش آدم‌ها در فرایندها کم شود، دیتاها یکپارچه شوند و مردم سرویس‌های الکترونیکی را به‌صورت یکپارچه دریافت کنند. نگاه ما و کمیتۀ شفافیت در همۀ این‌ موضوعات به هم نزدیک بود و اگر این‌طور نبود، خیلی از کارهایی که انجام شد اصلاً نمی‌توانست پیش برود.

محسن شکری‌پور[۱۷]: این را هم اضافه کنم که همکاری خوب خانم آروین و آقای فرجود خیلی مؤثر بود. واقعاً یک تیم خوب بودند. آقای فرجود صدِ خودش را برای کمیتۀ شفافیت می‌گذاشت و در آن دوره بهترین اتفاقات هم افتاد.

این تصویر یکدست از همسویی، وقتی به مصاحبه‌های برخی دیگر از مصاحبه‌شوندگان، از جمله اعضای کمیتۀ شفافیت، رجوع کنیم، تعدیل می‌شود:

مرتضی احمدی[۱۸]: سازمان فاوا به موضوع شهر هوشمند علاقه‌مند بود و رفت پرچم را گرفت و کار را شروع کرد. ما هم -یعنی کمیته و خانم دکتر آروین- از طریق سازوکارهای نظارتی و ابزارهای کنترلی مثل اختصاص کارشناس و افراد پیگیر، تصویب طرح در شورا، کنترل بودجه و کارهایی از این دست سعی کردیم ماجرا را هدایت کنیم و مواردی را که مدنظرمان بود در برنامۀ سوم توسعۀ شهر تهران بگنجانیم. آن‌ها هم تا جایی که امکان داشت مقاومت کردند که ما داخل بازی نباشیم […] پس تعارض به این معنی که شهرداری شهر هوشمند را قبول نداشته باشد نبود. اتفاقاً خیلی هم دوست داشتند. خیلی هم جای شوآف داشت. اما اینکه از ما نظر بخواهند و بپرسند برنامه چیست که بروند و اجرا کنند، نه، این‌طور نبود. خودشان برنامه‌ریزی کردند، مباحث تئوری درآوردند، مستندات چاپ کردند و وب‌سایت زدند. ما هم سعی کردیم تعامل داشته باشیم. البته که مدیرعامل، معاون و کارشناسان سازمان فاوا پای ثابت اکثر جلسات کمیته با مسئولان شهرداری بودند، چه برای انجام وظایفشان در قبال پروژه‌های حوزۀ شفافیت و چه برای ارائۀ گزارش‌های حوزۀ شهر هوشمند.

پریسا مختاباد: یکی از کارهایی که در کارگروه شهر هوشمند ذیل کمیتۀ شفافیت در زمانی که آقای رنگین‌کمان[۱۹] هم بودند انجام می‌شد اولویت‌بندی پروژه‌های سازمان فاوا بود. ما ۷۷ پروژه را در سه سطح الف و ب و ج اولویت‌بندی کردیم. اولویت الف ما پروژه‌های محیط‌زیستی، حمل‌ونقل و مشارکت شهروندی بود و باقی موضوعات را در دستۀ ب و ج گذاشتیم. چیزی که یادم می‌آید این است که ما با اهرم فشار سند برنامۀ سوم توسعه[۲۰] که توسط معاونت برنامه‌ریزی شهرداری و سازمان فاوا با مشارکت بقیۀ معاونت‌ها تهیه شده بود برای اقناع شهرداری به اولویت‌دادن به پیشنهادهایمان چانه‌زنی می‌کردیم. البته اسناد بالادستی دیگری هم محل ارجاع ما بود، مثل مصوبات شورا یا قوانین بالادستی. درعمل سازمان فاوا به اولویت‌بندی‌های ما به‌عنوان کمیتۀ شفافیت توجهی نمی‌کرد. اولویت‌‌نداشتن اولویت‌های شورا برای شهرداری یک رویه بود. البته اینکه آیا از اساس ‌در واقعیت برای یک سازمان بسیار متورم و بوروکراتیک مثل شهرداری رویه‌ای خلاف این رویه شدنی بود یا نه هم در جای خودش سؤالی است.

پریسا مختاباد: من به‌‌‌‌عنوان نمایندۀ کمیتۀ شفافیت کاری که می‌‌کردم این بود که می‌‌گفتم پیمانکار خودش ددلاین‌ بدهد. پیمانکار یک ددلاینی می‌داد اما به آن نمی‌رسید. چرا؟ چون پیمانکار پروژه‌های دیگری هم در شهرداری داشت که ساعت‌های ماهیانۀ قراردادش با شهرداری با آن‌ها پر می‌شد و کار کمیتۀ شفافیت برایش کار مازاد محسوب می‌‌شد -این‌ها را از طریق دو نفر که در سازمان فاوا با آن‌ها مرتبط شده بودم فهمیدم. یعنی ‌درواقع‌‌ سازمان فاوا، با اینکه نمایندۀ نهاد نظارتی به او گفته بود که به کارهای سامانه‌های ۱۳۷ و ۱۸۸۸ اولویت بدهد، این کار را نکرده بود و، به تبع آن، پیمانکار هم کارهای کمیته را در اولویت آخر گذاشته بود و برایش کار مازاد شده بود […] می‌‌خواهم بگویم در مسیر ارتقای این دو سامانه [۱۸۸۸ و ۱۳۷] خیلی مشکلات وجود داشت چون مدت‌‌‌‌ها بود که شهرداری این دو سامانه را ول کرده بود.

مسعود حمزه‌ای[۲۱]: [ارتقای سامانه‌های ۱۳۷ و ۱۸۸۸] اولویت سازمان فاوا نبود. ما یک سازمان فاوا در شهرداری داریم که وظیفۀ تمام نرم‌افزارنویسی و … با اوست. ما، به‌عنوان بازرسی، فقط بله را می‌گفتیم و بعد او بود که باید کار را انجام می‌داد. این هم از جنس کل‌کل‌های شورا و شهرداری بود که البته ما در این رابطه کاملاً طرف شورا بودیم. سازمان فاوا می‌گفت من باید کلی نرم‌افزار و سامانه تهیه کنم و کار شما می‌رود آخر صف. بحثشان بیشتر از این جنس بود. یعنی کسی نه نمی‌گفت، اما خب، دغدغه‌های دوستان، بیشتر، ایجاد درآمد بود تا این‌جور مسائل. البته آن زمان شاید حق هم داشتند. یعنی واقعاً کسب ریال مهم بود.

محسن شکری‌پور: با همۀ این توضیحات، تغییر سامانه تصمیمی بود که در آن زمان باعث عقب‌ماندگی شد و اگر این اتفاق نبود، می‌توانم با اطمینان بگویم که در انتهای دورۀ گذشته، حذف پاکات فیزیکی و حتی تولید متن قرارداد توسط سامانه، که خانم آروین خیلی پیگیر آن بودند، در تمامی مناطق محقق شده بود. متأسفانه، به دلیل اینکه پیاده‌سازی این امکانات کار زیادی می‌برد و جزء اولویت‌های سازمان فاوا نبود و همکاران حوزۀ مالی سازمان فاوا نیز، به‌جای تکمیل سامانه، به دنبال راه‌اندازی سامانه‌ای جدید -سامانۀ صورت‌وضعیت‌ها- بودند و می‌خواستند از ظرفیت شورا جهت ایجاد این سامانۀ جدید استفاده کنند، تمرکز اصلی خود را روی آن سامانه گذاشتند و این امر باعث شد اجرای مصوبه کامل نشود. البته ما در اداره‌کل حقوقیِ وقت، به درخواست کمیتۀ شفافیت و با همکاری اکبری از سازمان فاوا، توانستیم بازگشایی الکترونیکی پاکات را در منطقۀ ۱۲ و منطقۀ ۳ به‌صورت پایلوت انجام دهیم، اما بعد از آن، دیگر کسی پیگیر این کار نشد.

به‌عبارتی، سازمان فاوای شهرداری نیز، در جایی که اولویت‌های کمیتۀ شفافیت از اولویت‌های او فاصله می‌گرفت، مسیر خود را می‌رفت. البته رئیس کمیتۀ شفافیت نیز، در جای خود، سعی می‌کرد از ابزارهایی که در اختیار داشت برای سرخط‌آوردن سازمان فاوا استفاده کند:

بهاره آروین: یکی-دو بار سازمان فاوا یکهو چیزی را عَلَم کرد که من، با معیار اینکه به درد منفعت عمومی می‌خورد یا نمی‌خورد، آن را ارزیابی کردم و گفتم موافق نیستم و از تخصیص بودجه به آن حمایت نمی‌کنم.

تشخیص اولویت‌های واحدهای اجرایی همیشه آسان نیست. در سازمان‌های بخش عمومی، پنهان‌شدن اولویت‌های واقعی زیر پوششِ همراهی و موافقت با خواسته‌های مقام یا نهاد بالادست امری شایع است. به‌طور معمول، واحد اجرایی نمی‌تواند به‌صراحت اعلام کند که اولویت متفاوتی از اولویت مقام یا نهاد بالادست خود دارد. در این شرایط، اگرچه در ظاهر ابراز مخالفت نمی‌کند، اما درعمل، تلاش خواهد کرد طبق اولویت‌های خود پیش رود. عدم تشخیص این موضوع می‌تواند مقام یا نهاد بالادست را سردرگم کند و زمان و انرژی او را هدر دهد:

سمیه فروغی: سومین معاون مالی [شهرداری] از دولت آمده بود و برداشت من این است که چون در دولت چیزهایی درمورد الکترونیکی‌شدن معاملات دیده بود همراه‌تر بود و در هیچ جلسه‌ای با این موضوع مخالفت نکرد و اتفاقاً استقبال هم می‌‌کرد. ولی افراد بدنۀ این معاونت می‌‌گفتند که ایشان در جلسات خصوصی چیز دیگری به ما می‌‌گوید.

پریسا مختاباد: با اینکه ما خیلی پیگیری کردیم، اما پروژۀ ZRM [22]به جایی نرسید […] گزارشی که بعد از دو سال پیگیری به ما دادند همانی بود که اول کار داده بودند. این در حالی بود که من به چشم خودم دیدم که ZRM مدیرپروژه داشت و جلسه می‌آمد و یک توضیحاتی راجع به کار می‌داد و در جلسات راجع به آن صحبت می‌شد، اما ‌درواقع‌‌ همه چیز پوشالی و پوک بود. سؤالی که پیش می‌آید این است که چرا باید تظاهر می‌کردند که پروژه دارد پیش می‌رود. شاید برای اینکه به این بهانه از زیر ارتقای ۱۳۷ و ۱۸۸۸ دربروند و این نشان‌دهندۀ عدم صداقت فاوا بود. وقتی می‌گویم تیم پشت این پروژه دنبال شوآف بود منظورم همین است. کل ماجرا یک‌جور پوسته بود از کارهایی که می‌‌‌‌خواستند انجام بدهند و انجام نمی‌دادند […] بعد از یک سال فهمیدیم که حتی اگر ZRM راه بیفتد، انتقال درگاه ۱۳۷ و ۱۸۸۸ به آن اولویت سازمان فاوا نیست و متوجه شدیم که باید تمام توانمان را بگذاریم روی اینکه همین ۱۳۷ و ۱۸۸۸ موجود بهتر شود. از اینجا به بعد بود که کارگروه‌های ۱۳۷ و ۱۸۸۸ را تشکیل دادیم. بعد هم یک روز آقای فرجود که رئیس وقت سازمان فاوا بود به من گفت ما دیگر ZRM را پیگیری نمی‌‌‌‌کنیم. و تمام شد و رفت.

این اولویت است که تعیین می‌کند که واحد اجرایی در چه جهتی حرکت کند؛ چه ایده‌ای پی گرفته شود، چه کسی بماند و چه کسی برود:

محمدحسین صدوقی: ببینید، وقتی وظیفه‌ای را در یک مجموعه به شما می‌سپارند، شما درواقع یک وظیفۀ اصلی دارید و حالا کنارش هم مثلاً بحث شفافیت یا مقابله با فساد مطرح می‌شود. توقع اصلی مدیران بالادستی یا حتی مردم از به‌اصطلاح مسئول سازمان پسماند شهر این است که آشغال کف خیابان نباشد و کاری به این ندارند که این آشغال را با چه هزینه‌ای جمع می‌کند یا پسماند خشک به چه قیمتی به فروش می‌رود، یا چه تعداد از کارگرها افغان‌اند و چه تعداد ایرانی و حضوروغیابشان چطور است، یا نحوة فعالیت پیمانکارها به چه شکل است و با هم زدوبند دارند یا نه؛ این موارد نه برای مردم و نه مدیر بالادستی اهمیت چندانی ندارد و مطالبه‌ای بابت آن ندارند. حالا فرض کنید مدیر سازمان پسماند تصمیم بگیرد همۀ این‌ها را سروسامان بدهد و طوری بر کار پیمانکار نظارت کند که مشخص باشد وقتی پیمانکار می‌گوید چهل نفر نیروی انسانی دارم، راست می‌گوید و واقعاً چهل نفر را می‌آورد یا نه؛ یا وقتی پیمانکار می‌گوید فلان ماشین‌آلات و تجهیزات را به کار می‌گیرد، واقعاً این کار را می‌کند یا نه؛ یا قیمتی که پیمانکار برای پسماند خشک می‌گوید واقعاً همین‌قدر است یا مثلاً سه برابر مقدار فعلی است. این کارها در سازمان مقاومت ایجاد می‌کند و مجموعه ایده‌ها و اقدامات مدیر را پس می‌زند […] این به این معنی نیست که آن فرد لزوماً آدم بدی بوده، بلکه احتمالاً اولویت‌هایش فرق می‌کرده. مثلاً در این مورد، مدیرعامل سازمان باید در قبال جمع‌کردن آشغال از کف خیابان جوابگو باشد؛ برای خیلی از افراد هم مهم نیست این چقدر هزینه‌بر می‌شود یا چقدر دارند کم‌وکسر می‌گذارند یا چقدر از توی آن دزدی می‌شود. بنابراین صرفاً همان مسئولیت اصلی که به عهده دارد برای مدیرعامل مهم می‌شود و بقیة مسائل در درجة دوم اهمیت قرار می‌گیرد.

اگر واحد اجرایی را به یک جسم فیزیکی تشبیه کنیم، اولویتْ جهت نیروی وارد بر این واحد را تعیین می‌کند، و منابع و ابزارهای اثرگذاری که واحد اجرایی دراختیار دارد شدت نیرو را. وقتی پای نیروهای مختلفی وسط باشد، اینکه جهت و شتاب حرکت چه باشد، به برایند نیروها بستگی دارد؛ اولویت‌های همسو، شتاب بیشتری ایجاد می‌کند و اولویت‌های متعدد و ناهمسو،با تضعیف برایند نیروها، استمرار وضع موجود را تقویت می‌کند. اینکه گفته می‌شود داشتن اولویت‌های متعدد به معنای نداشتن اولویت است نیز از همین جهت است، چراکه داشتن اولویت‌های متعدد به آن می‌ماند که جسمی را همزمان از جهات مختلف بکشیم؛ در این شرایط جسم از جایش تکان نمی‌خورد.

محمد فرجود: من قبل از آنکه به‌طور کامل از سازمان فاوا بیرون بیایم، حدود چهار ماه همراه تیم جدید ماندم، چون واقعاً دلم می‌خواست انتقال تجربه صورت بگیرد. وگرنه همان روز اول راحت می‌توانستم بیایم بیرون.‌ خیلی هم سعی کردم که در این چهار ماه، انتقال دانش و تجربه اتفاق بیفتد و تا حدی هم که می‌شد منتقل کردم‌ -بعد از من هم تیم من ماندند و عوض نشدند. ولی درنهایت آن کسی که در صدر کار است تصورات و برنامۀ دیگری دارد.

امیرحسین عبدالله‌زاده: دراصل، خانم آروین دنبال شفافیت در این حوزه [صدور پروانه‌های شهرسازی] بود، اما شفافیت مدنظر خانم آروین یک شفافیت الکترونیک‌محور بود. برای همین پلۀ اول این بود که فرایند الکترونیکی شود که بتوانیم داده‌خوانی کنیم، گزارش‌های الکترونیکی بگیریم و آن را به‌صورت الکترونیکی منتشر کنیم. یعنی ابتدا باید یک دیتابیس به وجود می‌آمد که بعد بتوانیم روی آن شفاف شویم. خب وقتی این دیتابیس الکترونیکی وجود نداشت، گام اول می‌شد سامانه‌ای‌کردن فرایندها و ایجاد این دیتابیس. در همۀ جلسات هم دعوا سر این بود که شهرداری می‌گفت من بودجه ندارم، فلان‌قدر سامانه و پلتفرم باید ایجاد کنم، فلان فرایند اجرایی گیر است، الان آخر سال است و می‌خواهم عوارض را اصلاح کنم و کل نیروهای سازمان فاوا در حوزۀ شهرسازی درگیر این کار هستند و چیزهایی از این دست. به همین دلیل ما در همان گام اول ماندیم و به گام دوم نرسیدیم.

هنگام طراحی و پیاده‌سازی یک ایدۀ اصلاحی، تشخیص اولویت‌های ذی‌نفعان و واردکردن آن در معادلات امری ضروری است. اگر فکر کنیم آنچه برای ما، به واسطۀ ارزش‌های انسانی یا فرهنگی، دودوتا-چهارتاهای عقلی، ضرورت‌های اجرایی، یا هر دلیل دیگری، مسئله‌ای اولویت‌دار است، ضرورتاً برای دیگر ذی‌نفعان فردی یا سازمانی نیز چنین است، خطاست، حتی اگر در ظاهر و به زبان، چنین به نظر نیاید.

وقتی اولویت‌های ذی‌نفعان ناهمسوست، و برایند نیروها در خلاف جهت ایدۀ اصلاحی قرار دارد، باید پذیرفت که تا تغییر این وضعیت، کاری نمی‌توان از پیش برد. پذیرش این موضوع، اگرچه تلخ و سخت، از اتلاف منابع و انرژی جلوگیری می‌کند؛ منابع و انرژی‌ای که می‌تواند به جای تلاش بی‌فرجام برای پیاده‌سازی ایدۀ اصلاحی، صرف اولویت‌سازی برای آن شود.

اگر خواندن متن حاضر، حیاتی‌بودن تشخیص اولویت‌های واقعی ذی‌نفعان (و نه آنچه در ظاهر بیان می‌شود) و لحاظ‌کردن آن را در معادلات مربوط به پیشبرد یک ایدۀ اصلاحی، برای شما روشن کرده باشد، پروژه مستندنگاری به هدف خود رسیده است.


سؤالاتی جهت بحث و بررسی بیشتر:

  1. در سازمان‌های عمومی، با فرهنگ پنهان‌کاری، چه روش‌هایی برای تشخیص اولویت‌های ذی‌نفعان وجود دارد؟
  2. اولویت مقام ارشد یک سازمان چه وزنی در مقایسه با اولویت‌های دیگر ذی‌نفعان، به‌خصوص بدنۀ سازمان، دارد؟
  3. در شرایط کنونی کشور ما، شفافیت چطور می‌تواند به اولویت سازمان‌ها تبدیل شود؟
  4. در شرایط کنونی کشور ما، چه نسبتی بین اولویت‌های سازمان‌های بخش عمومی با مطالبات مردم وجود دارد؟
  5. در عمل چطور می‌توان با وجود اولویت‌های فعلی سازمان، اولویت اصلاحی را پیش برد؟ آن هم به شیوه‌ای که در انجام وظایف سازمان اخلال ایجاد نشود و در عین حال بار اضافی به بدنۀ سازمان تحمیل نشود.

 

[۱] کارشناس دفتر بهاره آروین و رئیس دبیرخانۀ ستاد ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد شهرداری تهران در دورة بعد از آن

[۲]  مدیرعامل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران

[۳] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۴] البته به نظر می‌رسد اولویت‌نبودن شفافیت منحصر به مجموعۀ مدیریت شهری نیست:

معمولاً شفافیت دغدغۀ اول مدیران نیست، روی آن متمرکز نیستند یا به شما اعتماد چندانی ندارند، یا نمی‌‌خواهند بیشتر از یک حدی به شما بازی و میدان بدهند، یا اهل ملاحظات خاصی هستند یا هرچیز دیگری که باعث می‌‌شود کار پیش نرود […] در نظام اداری با فشارهایی از سمت رده‌های بالادست وجود دارد (بالاخره برای هر مدیری یک مدیر وجود دارد)، فشارهایی از سمت تجربه‌ها و علایق سازمان وجود دارد، فشارهایی از سمت کارها و پروژه‌های جاری که متوقف یا مختل‌شدن آن‌ها هزینه دارد وجود دارد، فشارهایی از سمت رسانه‌ها و مطالبات مردم وجود دارد، فشارهایی از سمت قوانین و تکالیف موجود وجود دارد که فشار سازمان بازرسی هم در آن ضرب می‌شود، …. برآیند این فشارها معمولاً منجر به این می‌شود که تمرکز مدیر سازمان از مسائل ستاد به مسائل صف منحرف می‌شود و مسائلی از قبیل مسائل نظام استخدامی، دولت الکترونیک (از منظر ارائه خدمات به مردم)، نظام پرداخت و بی‌عدالتی و بی‌انضباطی در پرداخت، حجیم و ناکارآمد بودن دولت در اولویت سازمان اداری و استخدامی قرار می‌گیرد. در این فضا کمتر مدیری، ولو اینکه دغدغه داشته باشد، اساساً فرصت پیدا می‌کند به موضوعات ستادی مثل مبارزه با فساد، اصلاح فرایندها و حذف فرایندهای غیرضروری، دولت الکترونیک (از منظر بهبود کارایی و کارآمدی فرایندهای درونی دولت)، طراحی سازوکار ارزیابی و پالایش و جابه‌جایی نیروها، بررسی مدل‌های نوین نظام اداری و … فکر کند. (مهدی ثنایی)

[۵] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۶] عضو و رئیس پنجمین دورۀ شورای شهر تهران

[۷] کارشناس کمیسیون سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری

[۸] زهرا صدراعظم نوری، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و رئیس کمیسیون «سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری» شورا

[۹] مسئول‌دفتر بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۰]  سید حسن رسولی، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و رئیس کمیتۀ «تشکیلات و منابع انسانی» شورا ذیل کمیسیون «برنامه و بودجه»

[۱۱] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۲]   اسحاق بهادری، مدیرکل «سرمایۀ انسانی» ذیل معاونت «برنامه‌ریزی، توسعۀ سرمایۀ انسانی و اموری شورا» شهرداری تهران

[۱۳] معاون «شهرسازی و معماری» شهرداری تهران در دورۀ پنجم شورای شهر، هم‌زمان با تصدی سِمَت شهردار توسط پیروز حناچی

[۱۴] علی اعطا، عضو و سخنگوی پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و عضو کمیسیون «شهرسازی و معماری» و کمیسیون «نظارت و حقوقی» شورای شهر تهران در دورۀ پنجم

[۱۵] محمد سالاری، عضو پنجمین دورۀ شورای شهر تهران و رئیس کمیسیون «شهرسازی و معماری» شورا

[۱۶] (نام مستعار) کارشناس سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه امور مالی

[۱۷] نمایندۀ اداره‌کل‌های «امور مالی و اموال» و «حقوقی» شهرداری در اجرای مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری»

[۱۸] مشاور کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۹] امیر رنگین‌کمان، مشاور کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۲۰] برنامۀ پنج‌سالۀ سوم توسعۀ شهر تهران (۱۴۰۲-۱۳۹۸)، مصوب دی‌ماه۹۷

[۲۱] رئیس سازمان بازرسی شهرداری تهران

[۲۲] citiZen Relationship Management

راه‌حل فنی برای مسئله غیرفنی جواب نمی‌دهد؛ درباره رابطه فناوری و تحول سازمانی

بسته به آنکه فناوری اطلاعات و ارتباطات در چه بستر و زمینۀ سازمانی (و فراسازمانی‌ای) به کار گرفته می‌شود، ممکن است موجب بهبود عملکرد سازمان، تضیعف عملکرد سازمان و یا حفظ وضع موجود شود؛ نتیجه همیشه مثبت نیست!
در حل مسائل حکمرانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات جایگزین خلأهای انسانی و اجتماعی نیست.


ورود فناوری اطلاعات به دولت و بخش عمومی همراه با بشارت‌های بسیار بوده است: ارتقای کارایی و کارآمدی، افزایش شفافیت، تقویت قانونمندی و ایجاد وحدت رویه، ایجاد مشارکت و … . اما درعمل، به‌کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات، که بارزترین نمود آن راه‌اندازی سامانه‌ها و الکترونیکی‌کردن فرایندهاست، چقدر به نتایجی که پیشتر به آن اشاره شد انجامیده است؟

اگر بخواهیم پروژۀ شفافیت را ملاکی برای پاسخ به این سؤال در نظر بگیریم، هم شواهد مؤید و هم شواهد ناقض ادعای بالا را خواهیم دید. از طرفی، در موارد متعددی، می‌بینیم که راه‌اندازی سامانه‌ها و الکترونیکی‌کردن فرایندها منجر به انتظام‌بخشی به عملکرد واحدهای اجرایی در شورا و شهرداری، شفافیت (هم درون‌سازمانی و هم برای عموم) و بهبود عملکرد ایشان شده است:

بهاره آروین: اصلاً خود شهرداری فهمیده بود که مثلاً از وقتی قراردادها روی شفاف منتشر می‌شود، خود فرایند ثبت و انعقاد قرارداد در سامانه‌ها چقدر نظم‌ونسق‌دارتر شده است. یک‌سری روال‌هایی که معاونت مالی سال‌ها می‌خواست جا بیندازد و همیشه راهکارش این بود که ذی‌حساب بگذارد، به‌واسطۀ کارهایی که در پروژۀ شفافیت قراردادها انجام شد، به‌صورت سیستمی اعمال شد. یعنی شفافیت زمینه‌ساز اصلاحاتی شد که بدون آن به این راحتی محقق نمی‌‌شد.

محمد فرجود[۱]: اصلاً راه‌اندازی سامانۀ قراردادها باعث شد تا شهرداری و به‌ویژه شهرداری‌های مناطق در انعقاد قراردادها دقت بیشتری داشته باشند. پیش از راه‌اندازی سامانۀ قراردادها، با توجه با اینکه اطلاعات قراردادها شفاف نبود، امکان سوءاستفاده وجود داشت ولی پس از آن جلوی خیلی از سوء استفاده‌ها گرفته شد. […] وقتی اطلاعات قراردادهای واحدهای مختلف روی این سامانه آمد، خود معاونت مالی تازه فهمید چه خبر است‌ و اطلاعات قراردادها در خود شهرداری هم شفاف شد‌.

حسن محمدحسن‌زاده[۲]: در حال حاضر گردش قراردادهای شهرداری‌های مناطق در سامانه طی می‌شود و همۀ قراردادهایی که توسط مناطق تنظیم می‌شوند، اعم از ملکی و غیرملکی، بلااستثنا، مستقیماً روی سامانۀ شفافیت قرار می‌گیرند و بخش ملکی این قراردادها هم، با‌ آدرس و اطلاعات کامل (البته بدون پلاک ثبتی)، منتشر می‌شود؛ درواقع همۀ قراردادهای مناطق قابل رصد است.

محسن شکری‌پور[۳]: تا پیش از آن، یک‌سری از سازمان‌ها و شرکت‌ها قراردادهایی می‌بستند که ما اصلاً از آن خبر نداشتیم و نمی‌دانستیم در آن سازمان یا شرکت چه اتفاقاتی دارد می‌افتد. اما در فرایندی که در سامانۀ قراردادها طراحی شده بود، ما از صفر تا صد کار را می‌دیدیم و سامانه‌ای‌شدن باعث شده بود که تا حدی زیادی جلوی عدم رعایت تشریفات قانونی معاملات گرفته شود. اصلاً یکی از خوبی‌های شفافیت همین است؛ اگر تا پیش از این مثلاً کارمند شهرداری در خفا می‌توانست پروندۀ فرد را توی کشو بگذارد و تا سه ماه کار پیمانکار را انجام ندهد، وقتی فرایندها شفاف شود، نمی‌تواند چنین کاری کند، چون در سیستم مشخص است که پرونده در فلان تاریخ به دست چه کسی رسیده و او مجبور است که روی آن اقدام کند، چه درست و چه غلط. سامانه‌ای‌شدن از خیلی از مسائل جلوگیری می‌کند.

محسن شکری‌پور: مشکل دیگری که در فرایند وجود داشت و در حین کار و با نشستن پشت میزها فهمیدیم این بود که ممکن است در هنگام برگزاری مناقصه برآورد قیمت مثلاً یک میلیارد تومان باشد، اما قرارداد با مبلغ یک‌میلیاردوپانصد بسته شود. هیچ‌جا چک نمی‌شد که آیا منِ شهرداری آن پانصد میلیون دیگر را هم برای بستن قرارداد دارم یا نه. اما الان به این صورت است که بعد از انتخاب برنده، ابتدا درخواستی جهت تکمیل تأمین اعتبار به واحد بودجه می‌رود و سپس بقیۀ فرایند طی می‌شود و قرارداد منعقد می‌گردد. این‌ها نکاتی بود که اگر کاربریِ سامانۀ قراردادها در همان حد ورود اطلاعات قراردادِ منعقدشده در سامانۀ مالی باقی می‌ماند و گردش ‌کار عقد قرارداد در سامانۀ قراردادها پیاده‌سازی نمی‌شد، هیچ‌وقت دیده نمی‌شد و روال سال‌های گذشته ادامه پیدا می‌کرد؛ مازاد تعهدات تبدیل به دیون می‌شد و هر سال به سال‌ بعد منتقل می‌شد تا بعداً چاره‌ای برای آن اندیشیده شود.

سمیه فروغی[۴]: نمایندۀ معاونت فنی و عمرانی یک اکسل داشت که تعدادی فانکشن در آن تعریف کرده بود و عددهای پیشنهادی پیمانکاران را در آن می‌زد و طبق فرمولی که داشت برنده‌ها را اعلام می‌کرد. ما فرمول‌ها را از ایشان گرفته بودیم و به سامانه داده بودیم و به این ترتیب ما از طریق سامانه چک می‌کردیم که آیا نتیجۀ سامانه با نتیجۀ اکسل نمایندۀ عمرانی تطابق دارد یا خیر. جالب بود که این‌طور نبود. یعنی سامانه می‌گفت فلانی برنده نیست ولی اکسل آن نماینده می‌گفت برنده است. به‌خوبی یادم است ما تا آخر، این کیس را توی سر آن‌ها می‌‌کوبیدیم. درواقع یک آتو دستمان آمده بود که ببینید نتیجۀ انجام الکترونیکی چقدر می‌تواند با انجام دستی متفاوت باشد.

محسن شکری‌پور: الان از مناطق به ما زنگ می‌زنند و می‌گویند ما قیمت عادله را در اکسل محاسبه کرده‌ایم و با محاسبۀ سامانه تفاوت دارد؛ سامانۀ شما اشتباه می‌کند. ولی چون ما از سامانه مطمئن هستیم با قطعیت می‌گوییم محاسبات شما دارای ایراد است. دقت در این محاسبه خیلی اهمیت دارد چون اگر کمی بالا-پایین شود متقاضی ممکن است شرایط شرکت در مناقصه را از دست بدهد یا از آن طرف، به‌اشتباه، برندۀ مناقصه شود.

محسن شکری‌پور: زمانی بود که متوجه شدیم بخشی از دیتایی که به‌صورت دستی در سامانۀ قراردادها وارد می‌شود را می‌توان به‌صورت سیستمی از وب‌سرویس‌های موجود گرفت. مثلاً تا پیش از آن،‌ راهبران سامانۀ قراردادها اطلاعات پیمانکار را به‌ٌصورت دستی وارد می‌کردند. در حالی که وب‌سرویسی بسیار دقیق و بدون مغایرت اطلاعاتی در شهرداری تهران وجود داشت که سامانۀ مالی هم از آن استفاده می‌کرد و، با ارسال شناسۀ ملی پیمانکار، کل اطلاعات شرکت را برمی‌گرداند. خب، وب‌سرویسی‌کردن ورود اطلاعات پیمانکار هم کار راهبران سامانۀ قراردادها را راحت‌تر کرد و هم موجب شد دیتایی که در سامانۀ وارد می‌شود خطا نداشته باشد

محسن شکری‌پور: مسئله‌ای که تا پیش از آن وجود داشت و در حین کار متوجه آن شدیم این بود که شهرداری مثلاً یک میلیارد تومان برای یک درخواستِ قرارداد تعهد می‌کرد و بعد که پرینت آن را از سامانۀ مالی می‌گرفت، این یک میلیارد را دوباره برمی‌گرداند و جهت درخواست قرارداد دیگری تعهد می‌کرد، و این کار را بارها و بارها تکرار می‌کرد. به این ترتیب ممکن بود هر کدام از شهرداری‌های مناطق چند برابر بودجۀ مصوب خود برای شهرداری تعهد ایجاد کرده باشند. ما برای جلوگیری از چنین اتفاقاتی پیشنهاد دادیم که فرایند تغییر کند؛ یعنی اول تأمین اعتبار صورت گیرد -و نتوان مبلغ آن را هم تغییر داد- و تا تأمین اعتبار به ‌اندازۀ مبلغ قرارداد نباشد هم شهرداری‌های مناطق اجازۀ برگزاری مناقصه نداشته باشند. […] ایجاد چنین تغییری در شهرداری تهران به دلیل مقاومت‌ مشاور سامانۀ مالی حوزه فناوری اطلاعات چیزی در حدود یک‌سال‌و‌نیم-دو سال به طول انجامید. [اما درنهایت] در همان دورۀ قبلی انجام شد و ادامه پیدا کرد. دوستان حوزۀ مالی دیدند واقعاً ایدۀ خوبی است و باعث می‌شود تا در انتهای سال یک‌سری تعهدات مازاد بر بودجه ایجاد نشده باشد. خب، پروژۀ شفافیت عاملی شد تا همۀ این اصلاحات انجام گیرد.

امیرحسین عبدالله‌زاده[۵]: درآمد شهرداری از عوارض قطع درخت در سال ۹۶ دوازده میلیارد تومان بود. سال بعد که سامانه راه افتاد و هم‌زمان فرایندها هم اصلاح شد، درآمد به چهل میلیارد رسید. سال بعد از آن، درآمد صد میلیارد و سال آخر دورۀ پنجم سیصد میلیارد شد. این عوارض در سال ۱۴۰۱ بالغ بر ۱۱۵۰ میلیارد تومان شد که این موضوع به دلیل ایجاد شفافیت و کانالیزه‌نمودن دریافت عوارض بود. درواقع این ارقام می‌توانست در درآمدهای شهرداری دیده نشود و محاسبه نشود، همان‌گونه که تا قبل از سال ۱۳۹۷ در درآمدهای شفاف شهرداری ثبت نمی‌شد. این افزایش در حالی اتفاق افتاده است که نرخ عوارض افزایش پیدا نکرده است. این‌ها اثرات هوشمندسازی و شفافیت بوده است.

محمد فرجود: سیستم وصول عوارض -عوارض ملک و راه و طرح ترافیک و …- که آن را اول در «تهران من» راه انداختیم، و بعداً ای‌پی‌آی بازش را هم ارائه کردیم. […] . تا پیش از راه‌افتادن این سیستم، شهرداری برای وصول عوارض حاضر بود هر کاری بکند تا فرد عوارض را بدهد. کسانی بودند که به شهرداری پیشنهاد می‌دادند بدهی‌ها را وصول کنند و بخشی از آن را خودشان بردارند، یا اصلاً پیشنهاد می‌دادند که بدهی‌های شهرداری را از شهرداری بخرند و بعد بروند از سازمان‌های بزرگ و سایرین وصول کنند و در این فرایند مثلاً چهل یا پنجاه درصدش را خودشان بردارند. هیچ راه دیگری هم برای شهرداری وجود نداشت. ما پیشنهاد کردیم که ای‌پی‌آی پرداخت عوارض و بدهی را در اختیار اپلیکیشن‌های دیگر مثل «آپ» و «تاپ» و «۷۲۴» و غیره بگذاریم؛ مردم از طریق این اپلیکیشن‌ها بتوانند بدهی‌های خودشان را ببینند‌، بدهی ملکشان، بدهی خودروشان، عوارض طرح ترافیکشان و همه را همان‌جا پرداخت کنند.

اجرای همین ایده، بدون اینکه هیچ الزام و جریمه‌ای اضافه شود، همه‌چیز را متحول کرد؛ شهرداری آن‌قدر از این طریق درآمد داشت که باورش نمی‌شد‌. سال آخر حضور ما، درآمد شهرداری و وصول مطالباتش در «تهران من» و سایر اپلیکیشن‌ها از سایر کانال‌هایی که پیش از این وجود داشت بیشتر شد و میزانش در حوزۀ ترافیک از همۀ حوزه‌های دیگر بیشتر بود‌‌. اصلاً باورشان نمی‌شد‌، چون تا پیش ‌از آن چنین چیزی، یعنی کانال جدیدی که کارش وصول عوارض و مطالبات باشد، وجود نداشت‌.

عبدالرضا گلپایگانی[۶]: کار دیگری که انجام شد سامانه‌ای‌کردن کنترل‌های شهرسازی بود. کنترل‌هایی که روی نقشه‌ها می‌شد دو دسته بود: یک‌سری کنترل‌های اساسی شهرسازی، که برآمده از طرح تفصیلی بود (تراکم، سطح اشغال، طول پیشروی، تعداد پارکینگ، کاربری) و یک‌سری کنترل‌های معماری که برآمده از مقررات ملی ساختمان بود. کنترل‌های شهرسازی به‌کلی سامانه‌ای و مکانیزه شد؛ کارشناسان و مدیران ادارۀ تدوین ضوابط[۷] با همکاری کارشناسان سازمان فاوا چندین جلسه رفت‌وبرگشت داشتند، الگوریتم‌های کار را درآوردند، برنامه‌نویسی‌اش را انجام دادند وسازمان فاوا آن را اجرایی کرد. یعنی از برج ۸ سال ۱۳۹۸ کنترل پارامترهای شهرسازی کلاً سامانه‌ای شد و حتی اگر کسی هم می‌خواست، دیگر نمی‌توانست پروانه‌ای خلاف ضوابط و مقررات شهرسازی صادر کند.

مهدیه آقاملایی[۸]: به نظرم کاری که کمیتۀ تنقیح کرد، یعنی انتشار مصوبه‌ها، کار خیلی خوبی بود. دسترسی مردم را راحت کرد و در انجام کارها -پرداخت عوارض و امثالهم- و رفع مشکلاتشان به آن‌ها کمک کرد. قبلاً ارباب‌رجوع به من زنگ می‌زد و مصوبۀ شورا را درخصوص مثلاً پرداخت فلان عوارض یا فلان تسهیلات و تخفیف می‌خواست. من باید می‌گفتم بیایید اینجا تا به شما بدهیم. حتی ممکن بود پیش خودش فکر کند ما نمی‌خواهیم مصوبه را به او بدهیم. درحالی‌که الان راحت می‌گویم این شمارۀ ابلاغ آن مصوبه است، برو در فلان قسمت از سامانه و ببین. حتی گاهی اوقات که پشت سیستم هستم می‌گویم بیا هم‌زمان صفحۀ سایت را باز کنیم و من شما را راهنمایی کنم تا مصوبه را پیدا کنید. مردم به خروجی کار که یک مصوبه است نیاز دارند و با انتشار عمومی مصوبات من می‌توانم آن را راحت در اختیارشان بگذارم، چون می‌دانم که شورا منعی برای اینکه من بخواهم مصوبه را به کسی بدهم ندارد.

مهدیه آقاملایی: اتوماسیون از دورۀ سوم یا چهارم وجود داشت، اما به‌گونه‌ای نبود که همه بتوانند همۀ کارهایشان را در فضای اتوماسیون انجام دهند. از دورۀ پنجم بود که کار با اتوماسیون در شورای شهر برای همه کارمندان اجباری شد، همۀ مکاتبات در بستر اتوماسیون انجام می‌شد و فضا خیلی خوب شده بود. همۀ ارجاعات اتوماسیونی شده بود و حتی دسترسی خود ما به طرح‌ها و لوایحمان هم خیلی راحت‌تر شده بود چون می‌دیدیم لینک همۀ این طرح‌ها و لوایح در سیستم اتوماسیون قابل مشاهده است و حتی اگر پروندۀ فیزیکی موجود نبود، از طریق لینک‌های موجود می‌توانستیم ببینیم که چه اتفاقی روی طرح یا لایحه افتاده است، به چه کسی ارجاع شده و به چه کسی ارجاع نشده است.

این موارد این ایده را تقویت می‌کند که به‌کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات می‌تواند عملکرد سازمان را متحول کند و آن را به‌نحو چشمگیری بهبود بخشد. اما از طرف دیگر، مثال‌های متعددی نیز وجود دارد از اینکه چطور سامانه‌های الکترونیکی، درنهایت، نتایجی را که از راه‌اندازی آن‌ها مورد انتظار است به بار نمی‌آورند؛ ممکن است این سامانه‌ها اساساً مورد استفاده قرار نگیرند، یا مورد استفاده قرار گیرند اما نه به‌طور کامل و توسط همۀ کاربران، و یا اصلاً بعد از مدت کوتاهی کنار گذاشته شوند:

سمیه فروغی: قرار بود مثل دولت، برگزاری و امضای صورت‌جلسۀ جلسۀ کمیسیون الکترونیکی شود و درنهایت هر کدام از آن پنج نفر نظرش را در صورت‌جلسه بنویسد و اعلام کنند که فلانی برنده است. آن‌ها صورت‌جلسه را دستی می‌نوشتند و ما آن را الکترونیکی کردیم و می‌‌خواستیم فقط الکترونیکی باشد، نه به این شکل که همان صورت‌جلسۀ دستی اسکن شود […] خوشبختانه این کار را در سطح ۲۲ منطقه انجام دادیم، ولی باز هم برگشت به حالت انجام موازی فیزیکی و الکترونیکی. درواقع برنامۀ ما این بود که اول مرحلۀ تنظیم و تأیید صورت‌جلسه به‌صورت تمام‌الکترونیک انجام شود و، بعد، مرحلۀ بازگشایی پاکت «الف» و «ب» الکترونیکی شود. در حال حاضر همان‌طور که گفتم تنظیم و تأیید صورت‌جلسه به حالت موازی فیزیکی و الکترونیکی برگشته و بازگشایی پاکت «الف» و «ب» هم تا جایی که من مطلعم کاملاً فیزیکی انجام می‌شود.

سمیه فروغی: و مسئلۀ لاک و مهر الکترونیکی درنهایت حل نشد. البته تا دقایق آخر چیزهای مختلف می‌‌گفتند. مثلاً می‌‌گفتند فاوا خودش برود انجام بدهد و ما مسئولیتی برعهده نمی‌‌گیریم. حرف‌‌های این‌‌طوری می‌‌زدند و نهایتاً به این راضی شدند که عملیات الکترونیکی موازی با عملیات کاغذی انجام شود. پاکت «الف» را موازی انجام دادیم. پاکت «ب» را اصلاً راضی نمی‌‌شدند که موازی انجام دهیم چون پاکت قیمت بود. بعد قرار شد آن هم در چند منطقه به‌صورت پایلوت موازی انجام شود و شد. ولی به محض تغییر دوره این رویه هوا شد.

اکبری[۹]: ما با تلاش زیاد، امکان انجام سامانه‌ای و الکترونیکی قرارداد را فراهم کردیم، اما درعمل سیستم به این سمت رفت که از انجام مکانیزۀ برخی مراحل بپرد و آن‌ها را دستی نگه دارد. مثلاً محاسبات مربوط به قیمت‌گذاری که کمیسیون مناقصات باید بر مبنای آن تصمیم‌گیری می‌کرد در سامانه پیاده‌سازی شد و امضای صورت‌جلسۀ کمیسیون هم الکترونیکی شد، اما به‌تدریج روال انجام کار به این شکل شد که آن مرحله را که جزء مراحل اصلی هم بود یک‌جوری رد کنند و بعداً صورت‌جلسه را به‌صورت دستی امضا و پی‌دی‌اف آن را در سامانه بارگذاری کنند. […] به محض اینکه فشار مدیریتی دورۀ قبل برداشته شد، بخش‌های مختلف شهرداری دوباره ان‌قلت‌های زیادی روی کار آوردند که از همۀ امکانات سامانه استفاده نکنند و تا جایی که ممکن است برایش راه دررو بگذارند […] می‌گفتند یک راه‌دررویی بگذارید که ما بدون نیاز به واردکردن اطلاعات قرارداد در سامانۀ قراردادها، کارهای مالی قرارداد را در سامانۀ مالی انجام دهیم..

پروشات مهرورزی[۱۰]: دیتای اصلی‌ای که اصلاً به ما داده نمی‌شد متعلق به شرکت همشهری و شرکت مترو بود. این دو تا اصلاً همکاری نمی‌کردند و روی بیرون‌رفتن دیتای مالی‌شان حساسیت عجیب‌وغریبی داشتند. با وجود هزاران بخشنامه‌ای که در این زمینه صادر شده بود و همه موظف بودند دیتای صحیح کارمندان خود را وارد سامانه کنند، و همچنین با وجود هشدارهایی که دربارۀ عدم همکاری داده شده بود که اگر چنین نکنند اجازۀ پرداخت حقوق و دستمزد ندارند، اما این هیچ‌وقت عملی نشد.

اسحاق بهادری[۱۱]: الزام مدیریتی وجود داشت که اطلاعات همۀ مدیران در سامانه ثبت شود و پرداخت حقوق و مزایای مدیران بر مبنای اطلاعات ثبت‌شده در این سامانه (اطلاعات پرسنلی، تردد و کارکرد، سوابق کاری و …) محاسبه و به آن‌ها پرداخت شود. البته ناممکن نبود که سازمان‌ها و شرکت‌ها، بدون آنکه اطلاعات مدیرانشان در سامانه ثبت شده باشد هم، پرداختیِ آن‌ها را محاسبه و واریز کنند (مثلاً از طریق چک). این موضوع، درعمل، شیوع زیادی نداشت اما […] همان‌طور که گفتم، چهار-پنج تا از سازمان‌ها و شرکت‌ها به سامانۀ حقوق و دستمزد وصل نشدند.

محمدمهدی ریوندی[۱۲]: [در رابطه با الکترونیکی‌کردن فرایند صدور پروانه] گفتند فرد برای احراز هویت باید یک ‌بار حضوری به دفتر خدمات الکترونیک بیاید. اگر یادتان باشد آن موقع بورس خیلی داغ بود و ثبت‌نام در آن از طریق نرم‌افزار خیلی سریع انجام می‌شد. گفتیم خب از این‌ نرم‌افزارها استفاده کنید که خیلی هم پیشرفته است. قبول نکردند. گفتیم باشد، اشکال ندارد. متقاضی یک بار برای احراز هویت می‌آید. ولی باز هم نشد. ما با کمک بچه‌های فاوا و شهرسازی تمام مراحل را بررسی کرده بودیم و برای الکترونیکی‌شدن تک‌تک آن‌ها راه‌حل پیدا کرده بودیم اما نشد!

نجمه طاهری[۱۳]: یادم می‌آید سال آخر دوره، انتشار مشروح مذاکرات صحن شورای شهر که این‌همه برایش زحمت کشیدیم رفت روی هوا. این‌همه زنگیان[۱۴] کد نوشت و خروجی تروتمیز بالا آورد و این‌همه تلاش کردیم. برای چه بود؟ نه کسی نتایج را دید و نه ادامه پیدا کرد. تازه این مورد در زمان دورۀ خودمان رفت هوا. آن موقع من می‌دیدم که همین الان ما خودمان سر کار هستیم و با اینکه این‌همه برای روی روال افتادن کارها تلاش کرده‌ایم، مشروح مذاکرات دیگر تهیه نمی‌شود یا پخش زندۀ صحن قطع می‌شود یا دستورجلسه‌ها و صورت‌جلسه‌ها درست و مرتب روی سایت قرار نمی‌گیرد.

همچنین ممکن است مورداستفاده‌قرارگرفتن این سامانه‌ها منوط به پیاده‌سازی تغییراتی در طراحی آن‌ها باشد که از تحقق اهداف اولیه از راه‌اندازی سامانه، مثل ارتقای کارایی و کارآمدی، انتظام‌بخشی و شفافیت، جلوگیری کند:

اکبری: البته ما محاسبات را تغییر نمی‌دادیم، بلکه گاهی مجبور می‌شدیم قرارداد را مثلاً از دور محاسبات خارج کنیم و بگوییم نتیجۀ محاسبات روی آن اعمال نشود. اتفاقاً یکی از مسائل همین بود که از ما می‌خواستند محاسبات را تغییر دهیم و من واقعاً خدا را شکر می‌کنم که آن موقع رئیس‌های من هم با این قضیه کاملاً مخالف بودند. […] کاری که می‌توانستیم بکنیم این بود که نتیجۀ محاسبه در تصمیم‌گیری نهایی و انتخاب برندۀ مناقصه اعمال نشود. یعنی مثلاً یک گزینه می‌گذاشتیم که کاربر اگر تیک آن را برمی‌داشت، می‌توانست فایل پی‌دی‌اف خودش را با محاسبات خودش بارگذاری کند تا کارش پیش برود. اما در سیستم ثبت می‌شد که کاربر فرایند را از حالت مکانیزه خارج کرده و نتایج را به‌صورت دستی بارگذاری کرده.

اکبری: ما علی‌القاعده باید شرایط و ویژگی‌هایی که شرکت‌ها باید می‌داشتند تا به‌عنوان برندۀ مناقصه اعلام شوند یا شرایطی که مبلغ پیشنهادی توسط آن‌ها باید می‌داشت را در سامانه پیاده‌سازی می‌کردیم. […] اما خب مقاومت‌هایی در برابر اعمال سفت‌وسخت این شروط در سامانه وجود داشت. این مقاومت همیشه هم به‌منظور دررفتن از شفاف‌شدن و دورزدن قواعد برای کسب منفعت شخصی نبود. کاربران سامانه بعضاً می‌گفتند تا حالا سه‌ بار برای این فلان قرارداد اعلام مناقصۀ عمومی شده، اما درنهایت پیمانکاری که تمام شرایط موردنظر را داشته باشد در مناقصه شرکت نکرده و کار هم روی زمین مانده. بالاخره کسی باید این کار را انجام دهد و ما مجبوریم که کار را واگذار کنیم. حالا که شرکتی با این مشخصات -که منطبق بر دستورالعمل‌ها نیست- آمده مجبوریم همین را قبول کنیم. اینجا ما با هماهنگی متولیان سامانه، اداره‌کل حقوقی و اداره‌کل مالی، مجبور می‌شدیم از پیاده‌سازی برخی قواعد در سامانه بگذریم و آن‌ها را در کد برنامه لحاظ نکنیم که کارها به‌لحاظ اجرایی قفل نشود.

اکبری: می‌گفتند حاضرم از سامانۀ مالی استفاده کنم به این شرط که اطلاعات این چهار کارگزارم را ثبت نکنم، یا حاضرم همۀ قراردادها را داخل سامانه قرار دهم، به‌جز این چهارتا قرارداد. خواسته‌شان این بود که در برخی موارد برایشان استثنا قائل شویم یا از آن بدتر، از اساس می‌گفتند نمی‌خواهیم از سامانه استفاده کنیم. می‌گفتند چرا باید یک نفر که آن‌طرف نشسته، به‌عنوان حسابرس من، بتواند با زدن یک دکمه همۀ گزارش‌هایی که می‌خواهد را بگیرد؟ باید اول به من درخواست بدهد و من به او دسترسی بدهم […] تعداد واحدهایی که می‌گفتند در یک‌سری موارد برایمان استثنا قائل شوید یا می‌گفتند اصلاً نمی‌خواهیم از سامانه استفاده کنیم خیلی بیشتر [از واحدهایی که کاملاً همکاری می‌کردند] بود. بعضی‌ها نهایتاً با یک تغییر کوچک، مثل اینکه مجاز باشند بعضی‌ دیتاها را وارد کنند و بعضی را وارد نکنند، کارشان حل می‌شد. بعضی‌ها هم کلاً می‌گفتند نمی‌خواهیم روی سامانۀ مرکزی بیاییم.

مهدیه آقاملایی: مورد دیگری که برای خانم آروین اهمیت داشت زمان‌بندی‌هایی بود که، طبق قوانین و آیین‌نامه‌های مربوط به ادارۀ شورا، باید در فرایند بررسی پیشنهادها رعایت می‌شد. ایشان می‌خواست سیستمی وجود داشته باشد تا وقتی تاریخ‌های موردنظر سرمی‌رسد، مثلاً زمان کمیسیون برای ارائۀ گزارش روی یک طرح یا لایحه تمام می‌شود، خودبه‌خود هشدار دهد و این باعث شود کمیسیون‌ها مدام در حرکت باشند که زودتر گزارش‌هایشان را بیاورند، و حتی اگر نیاوردند هم، بررسی طرح یا لایحه به مرحلۀ بعد رود و در لیست «آماده به دستور» قرار گیرد و کار معطل نماند […] البته بعد از راه‌افتادن سامانه هم لزوماً تغییری در وضعیت ایجاد نشد. یعنی عملی نبود که زمان‌بندی برخی کارها، مثل انجام کار کارشناسی در کمیسیون‌ها، در کنترل سامانه باشد. حتی خانم آروین پیشنهاد دادند چند مورد، به‌رغم اینکه کمیسیون گزارش خود دربارۀ آن‌ها را ارائه نداده بود، وارد دستورجلسه شوند. یعنی خواستند زمان قانونی مبنی بر ورود پیشنهادها به دستورجلسه رعایت شود. اما درعمل این اتفاق نیفتاد چون بالاخره موضوعاتِ موردبررسی تخصصی هستند و ورود موضوع به صحن بدون کار کارشناسی و گزارش کمیسیون هم بازخورد خوبی ندارد. یعنی نمی‌شد به زمان‌بندی‌های سامانه اکتفا کنیم و بگوییم چون یک پیشنهاد قرار بوده در فلان تاریخ وارد دستورجلسه شود پس باید بشود […] وقتی کمیسیونی گزارش نداده است، حتی اگر طرح یا لایحه وارد دستور شود هم پشتوانۀ کارشناسی ندارد و بررسی آن در صحن شورا ضعیف انجام خواهد شد. به همین دلیل اعمال سفت‌وسخت زمان‌بندی‌ها درنهایت انجام نشد.

محمدحسین صدوقی[۱۵]: ما می‌خواستیم بخش معاملات ملکی سامانة معاملات را به سامانة مالی وصل کنیم اما سازمان‌املاکی‌ها گفتند با این تغییرْ کار معاملات ملکی می‌خوابد، و ما با وجود اینکه می‌دانستیم عقب‌نشستن از خواسته‌مان اشتباه است اما مجبور شدیم اتصال سامانه‌ها را برداریم؛ به قول معروف، خواستۀ شهرداری به ما تحمیل شد و ما مجبور شدیم به اتفاقاتی که پشت آن بود تن بدهیم.

حتی در مواردی ممکن است راه‌اندازی سامانه و الکترونیکی‌کردن امور اثر سوء بر عملکرد واحد اجرایی بگذارد:

محسن هاشمی: من، بنا بر تجربیات قبلی‌ام، دیده بودم جاهایی کار با اتوماسیون برای مدیرها سخت است، خصوصاً مدیرانی که سنشان بالاتر است؛ این‌ها کلک می‌زنند و سیستم اتوماسیون را دور می‌زنند. چطوری؟ این‌طوری که کد اتوماسیونشان را به منشی‌شان می‌دهند، منشی نامه‌ها را پرینت می‌گیرد و روی کارتابل مدیر می‌گذارد، مدیر دستوراتش را کاغذی صادر می‌کند و آن را به منشی می‌دهد، و منشی هم دستورها را وارد اتوماسیون می‌کند. این را در نظر داشته باشید که خیلی از اوقات، همراه با نامه‌ها، کلی پیوست وجود دارد، درنتیجه منشی مجبور است مثلاً چند ده صفحه را پرینت بگیرد و ضمیمۀ نامه کند. قبلاً که اتوماسیون نبود، فقط پای یک نسخۀ کاغذی وسط بود که دست‌به‌دست می‌شد، اما در این شیوۀ دورزدن اتوماسیون، به ازای هر بار دست‌به‌دست‌شدن نامه، یک بار هم کل نامه و ضمائمش پرینت می‌شود. تازه ممکن است منشی نیز، خدای‌نکرده، در ورود دستورات خطا هم کند، که اگر این‌جور شود، باید بگردند و کاغذ اصلی که دستور در آن نوشته شده بود را پیدا کنند و چک کنند. […] در دورۀ پنجم، من، به‌عنوان رئیس شورا، خواستم هیچ نامه‌ای کاغذی ردوبدل نشود. باز هم بعضی از اعضای شورا حوصله نداشتند و درنهایت دستورها را منشی‌ها وارد اتوماسیون می‌کردند، اما به‌هرحال اجازه داده نمی‌شد کاغذ ردوبدل شود.

محسن شکری‌پور: با الکترونیکی‌شدن مراحل بارگذاری و بازگشایی پاکات، تعداد شرکت‌کننده‌های ما کم می‌شد، به این خاطر که فرهنگ‌سازی نکرده بودیم و پیمانکارها اصلاً نسبت به این موضوع یعنی الکترونیکی‌شدن انجام معامله شناخت نداشتند. […] در برخی از حوزه‌ها پیمانکاران شناخت کافی نسبت به نحوۀ استفاده از سامانه‌های الکترونیکی را ندارند که بخواهند درگیر فرایندهای الکترونیک شوند. با این کار، همان چهار تا شرکت‌کننده‌ای هم که داشتیم می‌رفتند و خیلی از مناقصات ما نتیجه نمی‌گرفت و کارها می‌خوابید و رقابت‌پذیری هم پایین می‌آمد. و این اتفاقی بود که افتاد. ما سه موضوع را، مکتوب و با نامۀ رسمی، به کمیتۀ شفافیت اعلام کردیم که یکی از آن‌ها همین بود. این ملاحظه یکی از موانع اصلی در راه‌افتادن پاکت الکترونیکی در شهرداری بود. هنوز هم شرایط به‌لحاظ فرهنگ‌سازی و امکان پشتیبانی از پیمانکاران همین است.

مهدی عزیزی[۱۶]: درست است که شهرداری تهران در الکترونیکی‌کردنِ بسیاری از فرایندهایش یک نهاد پیشرو بوده، اما […] گاهی به نظر می‌آید همان سیستم مسخره، که وقتی یک نفر درخواستی دارد پوشۀ مدارک را دستش می‌گیرد و می‌برد پیش این و آن که امضا کنند، شاید بهتر کار می کرد. یعنی یک‌جورهایی هدفِ اصلاح فرایند و الکترونیکی‌کردن فرایند گم می‌شود و یادمان می‌رود که می‌خواستیم سرعت و دقت بیشتر شود، فساد کمتر شود، امور مردم تسهیل شود و روال‌های کاری شهرداری مشخص شود. شما می‌بینید که فرایند الکترونیکی شده اما هدفش گم شده، شفافیت از بین رفته، مردم گرفتارتر شده‌اند، فرایند طولانی‌تر شده، یا فرایند ماروپله‌ای شده که وقتی فرد در یک مرحله نیش خورد، دوباره باید از اول شروع کند. درحالی‌که در حالتی که پروندۀ فیزیکی داشتیم، ما ماروپله نداشتیم. قطعاً نداشتیم. چون وقتی از یک استپ گذشته بودی و برگۀ فیزیکی و امضای پای آن را داشتی، دیگر به آن مرحله برنمی‌گشتی.

محورقرارگرفتن فناوری اطلاعات و ارتباطات خودش را در ایدۀ پروژۀ شفافیت هم نشان می‌دهد. تمرکز این پروژه بر الکترونیکی‌کردن فرایندهای ثبت و انتشار اطلاعات قرار داشت، تو گویی آنچه جایش تا به الان خالی بوده، سیستمی برای ثبت و انتشار الکترونیکی اطلاعات بوده است، و وقتی این سیستم برقرار شود، خودبه‌خود تمامی پیامدهای موردانتظار از شفافیت، یعنی فعال‌شدن نظارت همگانی و مشارکت عمومی، ارتقای کارایی و کارآمدی و بازسازی اعتماد عمومی، رخ خواهد داد. این در حالی است که لازمۀ به‌دست‌آمدن این نتایج این است که در وهلۀ اول، اطلاعات منتشرشده توسط ذی‌نفعان بیرونی دیده شود و محل رجوع باشد؛ اتفاقی که آن‌طور که مورد انتظار بود رخ نداد:

مهدی ثنایی[۱۷]: ما هم که هیچ‌‌جا تجربۀ شفافیت قراردادها را نداشتیم و نمی‌‌دانستیم از فردا که این قراردادها شفاف می‌‌شود واقعاً چه اتفاقی می‌افتد و چه فشار سیاسی‌‌ و اجتماعی‌ای می‌‌آید […] یعنی خود ما هم قلباً نمی‌‌‌دانستیم ممکن است چه اتفاقی بیفتد. هرچند الان می‌‌خندیم که بعداً ده برابر اطلاعات آن موقع منتشر شد و یک کسی نیست این‌ها را ببیند و لااقل یک فحشی بدهد!

میثم درویشی[۱۸]: زمانی که سامانۀ شفافیت به بهره‌برداری رسید، ما انتظار اقبال قابل توجهی از سمت گروه‌های مختلف مخاطبان را داشتیم اما برخلاف تصور، آمار بازدیدکنندگان چندان قابل توجه نبود و اکثراً رسانه‌های خبری، خبرنگاران و مخاطبانی که منتظر این اطلاعات بودند به سراغ این سایت رفتند و این موضوع برای عموم شهروندان جذابیت چندانی نداشت.

سمیه فروغی: چون فلان اطلاعات هیچ‌وقت منتشر نشده طرف فکر می‌‌کند اگر منتشر شود چه قیامتی به پا می‌شود درحالی‌که خیلی مواقع، بعد از انتشار می‌بینند که اصلاً کسی نرفته اطلاعات را ببیند و هیچ اتفاقی نمی‌افتد.

نجمه طاهری: خبرنگاران از همان اطلاعات منتشرشده که اطلاعات مهمی هم بود به‌درستی استفاده نمی‌کردند. شاید اصلاً نمی‌دانستند آن اطلاعات به چه دردی می‌خورد و چه استفاده‌ای می‌شود از آن کرد. فقط در مواردی که از قراردادها چیزی برای افشاگری پیدا می‌کردند یا مثلاً دم انتخابات در قراردادی، نکته‌ای علیه کاندیداها پیدا می‌کردند پیگیرش می‌شدند.

محمدمهدی ریوندی: تصورم این است آن کسانی که از انتشار این آرا [آرای شورای معماری، کمیسیون مادۀ ۱۰۰ و دیگر کمیسیون‌های مرتبط با صدور پروانه] خبردار شدند هم دغدغۀ چندانی نداشتند. فکر می‌کنید چند نفر آن اطلاعات را دیدند؟

نجمه طاهری: یادم می‌آید سال آخر دوره، انتشار مشروح مذاکرات صحن شورای شهر که این‌همه برایش زحمت کشیدیم رفت روی هوا. این‌همه زنگیان کد نوشت و خروجی تروتمیز بالا آورد و این‌همه تلاش کردیم. برای چه بود؟ نه کسی نتایج را دید و نه ادامه پیدا کرد.

درواقع درست است که بهبود عملکرد مدیریت شهری از طریق شفافیت و فعال‌شدن نظارت و مشارکت همگانی نیازمند انتشار عمومی داده و اطلاعات است، اما تجربۀ پروژۀ شفافیت نشان می‌دهد که برای اثرگذاریِ شفافیت، به چیزی بیش انتشار اطلاعات نیاز است.

آنچه تا بدین جا بیان شد این ایده را تقویت می‌کند که فناوری اطلاعات و ارتباطات، به‌خودی‌خود، عامل تحول در سازمان نیست. ازقضا ممکن است این مناسباتِ حاکم بر سازمان باشد که شیوۀ طراحی و استفاده از فناوری را، متناسب با وضع موجود خود، شکل دهد، و فناوری اطلاعات و ارتباطات، به جای ایجاد تغییر و تحول، در جهت حفظ وضع موجود عمل کند:

پریسا مختاباد[۱۹]: طرح گزارشگری امن تخلف چه بود؟ اینکه یک درگاه امن ایجاد شود تا کسی که می‌خواهد تخلفی را گزارش کند مستقیماً با مرجع بالادست در ارتباط قرار بگیرد و گزارش دهد. در ظاهر ایدۀ خیلی جالبی به نظر می‌رسد. نسخۀ اولیۀ طرح را اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» نوشت و من، با توجه به بازخوردهایی که از افراد و نهادهای مختلف مثل دفتر هماهنگی هیئت‌‌های رسیدگی به تخلفات اداری کارکنان شهرداری گرفتم، آن را تصحیح کردم. این دفتر بر مبنای قانون شهرداری‌ها نمایندۀ قوه قضائیه در شهرداری است و افراد این دفتر هم آدم‌های خیلی درستی بودند. معمولاً شهرداریچی‌ها نمی‌گذاشتند پرونده‌های تخلفات به این دفتر برسد چون آن ها دارای جایگاه قضایی بودند و می توانستند پروندۀ قضایی تشکیل دهند. پیشنهاد ما این بود که همین نهاد درگاه دریافت گزارش‌های تخلفات باشد. ولی حراست و بازرسی اصرار داشتند که خودشان مسئول دریافت گزارش‌ها باشند و درگاه مربوط به آن هم دست خودشان باشد […] افرادِ گزارشگر تخلف درمورد سازمان بازرسی می‌گفتند اصلاً سازمان بازرسی شوخی است و جایی نیست که بتوان تخلفات را به آنجا گزارش داد و نتیجه گرفت […] درنهایت ترکیب حراست و بازرسی و شورای شهر به‌عنوان مرجع رسیدگی قرار گرفت.

پریسا مختاباد: خودِ ایجاد قابلیت ثبت بازخورد هم کلی داستان داشت که یادش می‌افتم، سردرد می‌گیرم. ما به این فکر کرده بودیم که چیزی که به درد شهروند می‌خورد این است که در جریان نحوۀ رسیدگی به پیامش قرار بگیرد و مثلاً پیامش الکی برچسب غیرقابل‌ارجاع نخورد یا اگر پیگیری می‌کند که چرا پیامش برچسب غیرقابل‌ارجاع خورده، به او نگویند که پیامش در دست بررسی است. برای کنترل چنین مسائلی، امکان ثبت بازخورد را به پلتفرم‌های ۱۳۷ و ۸۸۸ا اضافه کردیم. اما مدتی بعد از اینکه گزینۀ ثبت بازخورد روی درگاه «تهران من» اضافه شد متوجه شدیم که در پشت سیستم، هیچ‌کس پیام‌های بازخورد را نمی‌بیند. خیلی گذشت تا بالاخره اپراتورهای ۱۳۷ و ۱۸۸۸ سراغ پیام‌های بازخورد هم بروند یا به‌هرحال گزارشی از آن گرفته شود.

مثال جالب‌توجه دیگری که این ایده را تقویت می‌کند تعدد سامانه‌ها در شهرداری تهران و جزیره‌ای و غیریکپارچه‌بودن آن‌هاست؛ به نظر می‌رسد شیوۀ توسعۀ سامانه‌ها بر ساختار بوروکراتیک مجموعۀ شهرداری و روابط بین بخش‌های مختلف آن منطبق است و حوزۀ اختیارات؛ وضعیت تمرکز (و عدم تمرکز) در سیستم مدیریتی؛ و همکاری‌ها، عدم همکاری‌ها و رقابت‌ها را منعکس می‌کند. این در حالی است که یکی از بشارت‌های نوآوری‌های حوزۀ فناوری اطلاعات و ارتباطات،  یکپارچگی اطلاعاتی در کل سازمان و همچنین تبادل به‌هنگام اطلاعات در قالب شبکه‌های افقی و هم‌سطح و خلاصی از ساختارهای دست‌وپاگیر سلسله‌مراتبی بوده است:

محسن شکری‌پور: در شهرداری کارها اساساً به‌صورت جزیره‌ای صورت می پذیرد؛ هر حوزه آمار و سامانۀ خودش را دارد و همچنین انجام کارها به شیوۀ فیزیکی بر انجام کارها به شیوۀ الکترونیکی اولویت دارد. البته در برخی حوزه‌ها سامانه واقعاً حرف اول و آخر را می‌زند، ولی در مورد این سه سامانه‌ای که موضوع بحث ماست [سامانۀ قراردادها، سامانۀ مالی و سامانۀ کنترل پروژه]، اوضاع این‌طور نبود. به‌عنوان مثال، بخش قراردادهای سامانۀ مالی فقط برای ورود دیتای نهایی بود و گردش‌ کار قرارداد هیچ در آن انجام نمی‌شد. به همین دلیل همین که دیتا وارد می‌شد کفایت می‌کرد و اینکه دیتای ثبت‌شده در سامانۀ مالی با دیتای سامانۀ کنترل پروژه یا سامانۀ قراردادها مغایرت دارد برای کسی اهمیتی نداشت. متولی این سه سامانه سه اداره‌کل -دو اداره‌کل ذیل معاونت مالی و یک اداره‌کل ذیل معاونت برنامه‌ریزی- بودند، اما این ادارات هیچ ارتباطی با هم نداشتند و هر کس فقط دنبال این بود که سامانۀ خودش را بالا ببرد و بگوید دیگر سامانه‌ها درست نیستند و کارایی ندارند.

سمیه فروغی: در بحث یکپارچگی داده‌ها، ما فکر می‌کردیم قاعدتاً معاونت نرم‌افزار سازمان فاوا باید حواسش به این باشد که چه داده‌ای در چه سامانه‌ای ثبت می‌شود و، با برقراری اتصال بین سامانه‌ها، از دوباره‌کاری در ثبت داده‌ها و به‌وجودآمدن مغایرت‌های اطلاعاتی بین سامانه‌ها جلوگیری کند. ولی این‌طور نبود و بخشی از ماجرا به دلیل چالش‌های مالکیت داده بود، یعنی سازمان فاوا حق نداشت که بین سامانه‌‌هایش تبادل‌ داده‌ای برقرار کند مگر اینکه واحدهای owner (صاحب) داده‌ها اجازه بدهند و آن‌ها هم بعضاً اجازه نمی‌دادند.

سمیه فروغی: یادم است که شهردار بخش‌نامه‌‌ای داده بود که در آن گفته شده بود که بدون اجازۀ سازمان فناوری اطلاعات نه سامانه‌‌ای راه‌اندازی کنید و نه اپلیکیشنی تولید کنید. این در حالی بود که به دلیل کندی سیستم در سازمان فاوا، سازمان‌ها و شرکت‌ها مستقلاً، و بدون اطلاع، پیمانکار می‌گرفتند و سامانه‌ای که می‌خواستند را راه‌اندازی می‌کردند. نمونۀ مهم و بارز آن سازمان املاک بود که سامانه‌‌ای داشتند که سازمان فاوا از وجودش هم خبر نداشت.

محمد فرجود: کار در شهرداری‌های مناطق تا حد خوبی جلو رفت، به نحوی که دیگر همه توکن[۲۰] و امضای دیجیتال داشتند و می‌توانستند مناقصاتشان را آنلاین برگزار کنند‌. […] پس می‌شود گفت که حداقل در سطح شهرداری‌های مناطق، انجام معاملات الکترونیکی شده بود، هرچند که هم‌زمان به‌صورت کاغذی هم انجام می‌شد. وضعیت در رابطه با سازمان‌ها و شرکت‌ها فرق می‌کرد. اگر صورت‌جلسات کمیتۀ شفافیت را هم نگاه کنید می‌بینید که بارها و بارها مصوب می‌شد که فلان سازمان یا شرکت اقداماتی را درخصوص راه‌اندازی و استفاده از سیستم انجام الکترونیکی معاملات انجام دهد، اما کار آن‌طور که باید پیش نمی‌رفت.

همان‌طور که گفته شد، تجربۀ پروژۀ شفافیت نیز شواهدی را ارائه می‌دهد که ما را به سمت نقد دیدگاهی که فناوری اطلاعات و ارتباطات را به‌عنوان اصلی‌ترین پیشران تحول سازمانی می‌شناسد سوق می‌دهد؛ درست است که قابلیت‌های فناوری‌های نو ظرفیت‌های عملی عظیمی برای متحول‌کردن عملکرد سازمان‌ها با خود به همراه آورده است، اما چگونگی فعال‌شدن این ظرفیت‌ها از محیط و بستر سازمانی و فراسازمانی‌ای اثر می‌گیرد که فناوری اطلاعات و ارتباطات قرار است در آن مورد استفاده قرار گیرد. درواقع، اینکه سیستم جدید چگونه طراحی شود، چگونه مورد استفاده قرار گیرد و استفاده از آن چه پیامدهایی برای سازمان و محیط پیرامون آن داشته باشد خروجی تعامل و برهم‌کنش قابلیت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات با زمینه و بستری است که سیستم جدید در آن طراحی می‌شود و سپس مورد استفاده قرار می‌گیرد:

مهدیه آقاملایی: ما، طبق قانون، برای ابلاغ مصوبه‌هایمان فقط یک هفته و برای پاسخ به اعتراض فرمانداری فقط ده روز زمان داریم. […] زمان، هم در ابلاغ و هم در دیگر مراحل، برای ما [در ادارۀ مصوبات] اهمیت زیادی داشت، اما کمیتۀ تنقیح دغدغۀ زمان نداشت و از ابتدا همۀ اطلاعات را آفلاین وارد می‌کرد، برای همین کارکردن با سامانه مشکلی برایش ایجاد نکرد. فکر می‌کنم همین باعث ‌شد تا سامانۀ مصوبات در مقایسه با سامانۀ طرح‌ها و لوایح [که ادارۀ مصوبات با آن کار می‌کرد] عملکرد بهتری داشته باشد.

سمیه فروغی: هر کدام از سازمان‌ها و شرکت‌های زیرمجموعۀ شهرداری را که به سامانۀ قراردادها پیوند می‌دادیم و اطلاعاتشان روی شفاف می‌رفت، خیلی خوشحال می‌شدم و می‌گفتم پس اگر زور بزنیم، یک چیزهایی ممکن است. ولی خب یک جاهایی هم ماجرا برعکس و دقیقاً نقطۀ مقابل این چیزی که تعریف کردم می‌شد، مثلاً اینکه بعد از چند سال، سازمان املاک برای امور مالی و املاکی خود همچنان از سامانۀ مستقل خودش استفاده می‌کرد، یا اینکه یک نفر می‌توانست پایش را بگذارد توی یک جایی و به‌راحتی اتصال دو سامانه را قطع کند.

پروشات مهرورزی: برای حل مشکل تأخیر در به‌روزرسانی اطلاعات مدیران، آقای بهادری و آقای ننجی[۲۱]، معاون آقای بهادری، پیشنهادی دادند (البته از بخش انتصابات هم همکاری‌هایی کردند ولی خیلی راغب نبودند)؛ پیشنهادشان این بود که دیتای مدیران و معاونان به‌صورت برخط از سامانۀ منابع انسانی روی سایت شفافیت منتشر نشود و به‌جایش مثلاً هر ماه اطلاعات از طریق یک فایل اکسل در سایت بارگذاری شود. برای مدتی کار به این صورت پیش رفت اما این شیوه از نظر ما مطلوب نبود و مخالفت کردیم. قرار شد اطلاعات به‌صورت برخط از سامانه خوانده شود اما برای سِمَت‌هایی که در حال تغییر بودند در سایت گزینۀ «در حال امضای حکم» اضافه شود. […] شهرداری نُه معاونت داشت و قرار شد، برای آن نُه نفر معاون، اطلاعات به‌صورت دستی به‌روز شود، ولی برای بقیۀ مدیران «در حال امضای حکم» را اضافه کردند. این‌ها تغییراتی بود که در زمان فعالیت من در کمیته انجام شد. یک‌سری دیتا هم امور مجامع[۲۲] از مدیران و رؤسای سازمان‌ها و شرکت‌ها داشت که چون این دیتا در سامانه‌ای به‌جز سامانۀ منابع انسانی ثبت می‌شد، آن را هم به‌صورت دستی در سامانۀ شفافیت وارد می‌کردند. یعنی درواقع فایل اکسل اطلاعات را به سازمان فاوا می‌دادند تا در سامانه وارد کند. آن را هم ما نتوانستیم برخط کنیم و تا جایی که می‌دانم هنوز هم به‌طور دستی، ماهی یک بار، اطلاعات به‌روز می‌شود.

محمدمهدی ریوندی: ما یک تیم تشکیل داده بودیم شامل ما (کمیتۀ شفافیت)، معاونت شهرسازی و سازمان فاوا. دیاگرام تمام فرایند را کشیده بودیم و بررسی می‌کردیم هر مرحله می‌تواند الکترونیک شود یا نه. اگر می‌تواند که هیچ و تمام. اگر نمی‌تواند چرا نمی‌تواند؟ چه کار کنیم که بتواند؟ جالب اینجا بود که تا انتهای فرایند را بررسی کردیم، رسیدیم به اینکه روی دیاگرام همۀ مراحل قابلیت الکترونیکی‌شدن داشت. سه گلوگاه ریز وجود داشت که ما در این زمینه حتی به شهرداری باج دادیم. گفتند فرد برای احراز هویت باید یک ‌بار حضوری به دفتر خدمات الکترونیک بیاید. اگر یادتان باشد آن موقع بورس خیلی داغ بود و ثبت‌نام در آن از طریق نرم‌افزار خیلی سریع انجام می‌شد. گفتیم خب از این‌ نرم‌افزارها استفاده کنید که خیلی هم پیشرفته است. قبول نکردند. گفتیم باشد، اشکال ندارد. متقاضی یک بار برای احراز هویت می‌آید. ولی باز هم نشد. ما با کمک بچه‌های فاوا و شهرسازی تمام مراحل را بررسی کرده بودیم و برای الکترونیکی‌شدن تک‌تک آن‌ها راه‌حل پیدا کرده بودیم اما نشد!

محسن شکری‌پور: یک مورد دیگر حفظ سامانۀ کنترل پروژۀ شهرداری تهران، بدون توسعه و به‌روزرسانی آن، و مقاومت در تغییر آن بود. سامانۀ کنترل پروژه را، حدود چهارده سال پیش، یک سرباز امریه در سازمان فناوری که لیسانس آی‌تی داشت، بر اساس نیاز و شناخت مسئول خود در سازمان فناوری، نوشت. زمانی که با او حرف زدم، خودش هم باورش نمی‌شد که ما برای مهم‌ترین قسمت کار در شهرداری هنوز از همان سامانه استفاده می‌کنیم. ولی خب فردی که در سازمان فناوری نشسته و این سامانه سال‌هاست که دست اوست اجازۀ تغییر آن را نمی‌دهد.

عبدالرضا گلپایگانی: در دورۀ ما ممکن بود به دلیل مشکلات و خرابی سامانه تأخیری [در بارگذاری مصوبات کمیسیون مادۀ ۵] ایجاد شود، اما درنهایت حتماً روی سامانه شهرسازی بارگذاری می‌شد و اصلاً این نبود که ما تعمداً بارگذاری نکنیم. اما در دورۀ فعلی آن‌‌ها را برای مدت طولانی تعمداً بارگذاری نمی‌کردند. بهانه‌شان هم سابقۀ هک‌شدن سامانه بود. اما به نظر من بهانه‌ای بیش نبود.

اکبری: جنس کار شهرداری کار اجرایی است و نمی‌شود کار را خواباند. مثلاً اگر روزی که مناقصه برگزار می‌شود سامانه به هر دلیلی کار نکند، اعضای کمیسیون معطل نمی‌مانند، می‌گویند ما پنج نفر اینجا حاضر هستیم و نمایندگان سازمان بازرسی و حراست هم که هستند. یا سامانه‌ات را درست کن یا اگر سامانۀ شما خوابیده و کار نمی‌کند ما روی کاغذ امضا می‌زنیم و کار را دستی جلو می‌بریم. خب در چنین شرایطی ترجیح ما این بود که حداقل یک روکش از آن قرارداد در سیستم ما باشد و بتوانیم یک خروجی از آن بگیریم تا اینکه هیچ ردی از آن قرارداد در سامانه نباشد. یعنی مثلاً ترجیح می‌دادیم امکان بارگذاری پی‌دی‌اف صورت‌جلسۀ کمیسیون مناقصه را باز بگذاریم تا اگر سیستم امضای الکترونیک به مشکل خورد، دست‌کم پی‌دی‌اف صورت‌جلسه با امضای دستی را در سامانه داشته باشیم و این‌طور نشود که هیچ ردی از صورت‌جلسۀ کمیسیون در سامانه نباشد. درواقع مجبور بودیم بین بد و بدتر انتخاب کنیم تا در ۹۰ درصد موارد از سامانۀ ما استفاده شود.

اکبری: به‌خاطر برخی مشکلات در رابطه با امضای الکترونیک، توکن‌ها و موضوعات فنی دیگر، امکان ثبت‌نام دستی پیمانکاران را نیز باز گذاشته بودیم. قطعاً وقتی چنین کار سنگینی انجام می‌شود اثرات و تبعاتی دارد که نمی‌توانید انتظار داشته باشید همۀ مشکلات ظرف یکی-دو ماه کامل حل شود. به‌خصوص با تغییرات مدیریتی پی‌درپی‌ای که در شهرداری وجود داشت. مثلاً می‌آمدند برای اعضای کمیسیون مناقصات توکن می‌گرفتند تا بتوانند در سامانه به‌صورت الکترونیکی امضا کنند. فردایش یکی از این اعضا عوض می‌شد و شخص دیگری جای او می‌آمد که هرچند به‌لحاظ حقوقی حق امضا داشت، اما هنوز توکن نداشت. اینجا ما مجبور می‌شدیم امکان امضای دستی صورت‌جلسۀ کمیسیون و بعد بارگذاری آن در سامانه را برای این شخص باز کنیم. […] ا اگر می‌خواستیم شرکت در مناقصه از طریق تالار آگهی را الزامی کنیم در سمت پیمانکاران هم با مشکلاتی مواجه می‌شدیم. چون همۀ پیمانکاران لزوماً مهارت کار با سامانه و گرفتن توکن و انجام امضای الکترونیک و … را نداشتند.

به‌طور کلی، در بین سیاست‌گذاران و مدیران (و شرکت‌های پیمانکار ارائه‌دهندۀ راهکارهای دیجیتال و هوشمند!)، تمایلی وجود دارد به سمت اینکه فناوری اطلاعات و ارتباطات همان تکۀ گمشدۀ پازل حکمرانی دانسته شود که با ورود آن به سازمان‌ها، عملکرد سازمان‌ها متحول خواهد شد. شاید به همین دلیل است که ایجاد سامانه و پلتفرم پای ثابت راهکارهاست! یکی از مصاحبه‌شوندگان، این تمایل را تحت عنوان ارائۀ راه‌حل فنی یا «technological fix» برای مشکلاتی که ریشه‌های غیرفنی دارند توصیف می‌کند و آن را شکست‌خورده می‌داند:

پریسا مختاباد: این را هم اضافه کنم که به دلیل تأکید زیادی که شهر هوشمند بر دیجیتالی‌شدن دارد، در سطح جهانی یک ایدۀ شکست‌‌خورده محسوب می‌شود چون می‌خواهد برای مشکلاتی که ریشه‌های ساختاری دارند راه‌حل‌های فنی یا اصطلاحاً technological fix پیدا کند […] یک وقتی ما با یک مسئلۀ فنی مواجه هستیم و در اینجا پاسخ فنی جواب می‌دهد. خیلی از پروژه‌های IoT[23] در دنیا، از این جنس‌اند. مثلاً اینکه وقتی اتوبوس به چهارراه نزدیک شود، چراغ برایش سبز شود. اما در شهر هوشمند سازمان فاوا، برای مشکلاتی که ریشه‌های غیرفنی داشت دنبال جواب‌های فنی بودند که اصولاً کار درستی نیست […] مثلاً [در] پروژۀ هوشمندسازی یارانه‌های فرهنگی […] ایدۀ ما این بود که به شهروندان بر اساس سطح برخورداری، منطقۀ محل سکونت، سن، داشتن معلولیت و یک‌سری ویژگی دیگر و همچنین میزان مشارکتشان در امور شهری، امتیاز داده شود و شهروندان بر مبنای این امتیازات از یارانه‌های فرهنگی و اجتماعی شهرداری برخوردار شوند و ابزار این کار هم یک پلتفرم اینترنتی باشد. ایدۀ ما [نسبت به ایدۀ اولیۀ خود شهرداری] کمتر تبعیض‌آمیز بود، اما باز هم اینکه داشتیم یک جواب تکنولوژیک به رانتی که مثلاً در تقسیم بن‌‌های شهروند در شهرداری وجود دارد می‌دادیم از نظر من یک ایدۀ شکست‌‌خورده بود و اینکه با چنین ایده‌هایی می‌توان رانت را از بین برد یک خیال خام بود. […] نکته این است که پشت مسائل اجتماعی ما ساختاریافتگی‌ای وجود دارد که پلتفرم‌سازی آن را از بین نمی‌برد و فقط باعث دیده‌نشدن آن می‌شود. البته این‌طور نیست که کلاً مخالف ایجاد و استفاده از پلتفرم‌ها برای مسائل اجتماعی باشم. اما وقتی ما بدون درنظرگرفتن ساختارهای تبعیض‌آمیز، فقط روی پلتفرم‌سازی تمرکز کنیم، حتی اگر پلتفرم موردنظر راه هم بیفتد، ساختار تبعیض‌آمیز از بین نمی‌رود، بلکه عملاً رانتی که قبلاً وجود داشته سر جای خودش باقی می‌ماند و چه‌بسا، پشت جعبه‌سیاه پلتفرم، پنهان‌تر هم بشود. مثلاً درمورد همین طرح هوشمندسازی مشارکت‌ها، اگر پلتفرم موردنظر راه می‌افتاد، دیگر فقط دست سازمان فاوا بود که بداند بن‌های شهروند یا دیگر یارانه‌های خدمات چطور دارد پخش می‌‌شود.

پریسا مختاباد: طرح گزارشگری امن تخلف چه بود؟ اینکه یک درگاه امن ایجاد شود تا کسی که می‌خواهد تخلفی را گزارش کند مستقیماً با مرجع بالادست در ارتباط قرار بگیرد و گزارش دهد […] مسئله این بود که قرار بود برای گزارشگری تخلف یک سامانه وجود داشته باشد. بنابراین باید سازمان فاوا هم درگیر می‌شد تا به‌لحاظ فنی پشتیبانی کند. بحث سر این بود که دبیرخانۀ این سامانه کجا باشد. حراست و سازمان بازرسی به یکدیگر اعتماد نداشتند. دفتر هماهنگی هیئت‌‌های رسیدگی به تخلفات اداری کارکنان شهرداری هم به این دو اعتماد نداشت. اعضای دفتر می‌گفتند گزارش موارد فساد هیچ‌وقت به ما نخواهد رسید، در صورتی که طبق مصوبه باید به آن‌ها می‌رسید […] ‌درواقع‌‌ همان طور که پیش‌تر گفتم، از آن طرف نهادهای مسئول مثل حراست و بازرسی به یکدیگر اعتماد نداشتند و از این طرف هم متخلفان که حرف اول را می‌زدند با سرمایۀ اجتماعی و لینک‌هایی که داشتند می‌توانستند از بازخواست جان سالم به در ببرند. به نظرم در اینجا هم با طرح «گزارشگری امن تخلف» ما داشتیم به یک مشکل اجتماعی جواب فنی می‌دادیم!

به‌طور کلی، محور قراردادن فناوری اطلاعات و ارتباطات در حل مسائل حکمرانی (رویکرد فناورانه)، بدون تحلیل رابطه و برهم‌کنش آن با محیط و بستر طراحی و به‌کارگیری آن، احتمالاً نتیجه‌ای جز ادامۀ روند تولید روزافزون سامانه‌ها و پلتفرم‌ها و اپلیکیشن‌ها و مگااپلیکیشن‌ها و …، بدون آنکه تغییر معناداری در مناسبات و عملکردها ایجاد شود، نخواهد داشت.

اگر پس از خواندن این متن، در پذیرش پیشنهاد توسعۀ سامانه‌های جدید دچار تردید شدید، پروژهٔ مستندنگاری به هدف خود رسیده است.


سؤالاتی جهت بحث و بررسی بیشتر:

  1. جایگزینِ رویکرد فناورانه در حل مسائل حکمرانی چیست؟
  2. تا کجا می‌توان از قابلیت‌های فناوری‌های نوین در ایجاد تحول سازمانی دفاع کرد؟
  3. با درنظرگرفتن نقدی که در متن حاضر نسبت به رویکرد فناورانه و نمود آن در پروژۀ شفافیت شورا و شهرداری تهران مطرح شد، اگر بنا بود این پروژه مجدداً تعریف و اجرا شود، چه تغییراتی در تعریف دستورکارهای آن و شیوۀ پیشبردشان ایجاد می‌شد؟

 

[۱] مدیرعامل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران

[۲] معاون املاک و بهره‌برداریِ سازمان املاک و مستغلات در دوره پنجم و رئیس سازمان املاک و مستغلات در ابتدای دورۀ ششم

[۳] نمایندۀ اداره‌کل‌های «امور مالی و اموال» و «حقوقی» شهرداری در اجرای مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری»

[۴] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۵] کارشناس کمیسیون سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری

[۶] معاون «شهرسازی و معماری» شهرداری تهران در دورۀ پنجم شورای شهر، هم‌زمان با تصدی سِمَت شهردار توسط پیروز حناچی

[۷] اداره‌کل «تدوین ضوابط، نظارت و صدور پروانه» ذیل معاونت «شهرسازی و معماری شهرداری تهران»

[۸] رئیس ادارۀ مصوبات و تنقیح مقررات شورای شهر

[۹] (نام مستعار) کارشناس سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه امور مالی

[۱۰] کارشناس کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۱۱] مدیرکل «سرمایۀ انسانی» ذیل معاونت «برنامه‌ریزی، توسعۀ سرمایۀ انسانی و اموری شورا»ی شهرداری تهران

[۱۲] کارشناس کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۱۳] مشاور بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۴] محسن زنگیان، رئیسِ وقت ادارۀ فناوری اطلاعات شورای شهر تهران

[۱۵] کارشناس دفتر بهاره آروین و رئیس دبیرخانۀ ستاد ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد شهرداری تهران در دورة بعد از آن

[۱۶] کارشناس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر

[۱۷] رئیس اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» و مشاور کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۸] رئیس ادارۀ درگاه‌های اینترنتی شهرداری تهران

[۱۹] کارشناس کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۲۰] توکن (token) ابزاری سخت‌افزاری یا نرم‌افزاری است که در رمزنگاری و رمزگشایی اسناد و امضای دیجیتال، برای تأیید هویت افراد استفاده می‌شود و به ازای هر فرد حقیقی یا حقوقی تعریف می‌شود.

[۲۱] مسئول آی‌تی معاونت منابع انسانی

[۲۲] اداره‌کل «امور مجامع و حسابرسی» ذیل معاونت «مالی و اقتصاد شهری» شهرداری تهران

[۲۳] Internet of Things: اینترنت اشیا

سامانه بود، داده نبود! دربارهٔ مسئلهٔ کیفیت داده‌ها

اگرچه امروزه سامانه‌های پیشرفته با قابلیت ثبت انواع مختلف داده‌ها در سازمان‌ها توسعه داده می‌شود، اما این به معنای فراگیرشدن استفاده از این سامانه‌ها در سازمان و تولید داده‌های باکیفیت (صحیح، کامل، ارائه‌شده در زمان و فرمت مناسب، مرتبط) نیست.

در طراحی سیستم‌های اطلاعاتی باید تمهیدات لازم برای اطمینان از کیفیت داده‌ها لحاظ شود.

از عوامل مؤثر بر ارتقای کیفیت داده‌ها آن است که دادهْ کاربرد داشته باشد و محل رجوع باشد؛ داده، بدون ضرورت عملی و به‌صورت خودبه‌خود، باکیفیت نمی‌شود.


پروژۀ شفافیت را می‌توان پروژۀ طراحی یک سیستم اطلاعاتی دانست که قصد دارد با استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات، جریان اطلاعات را، هم در درون مجموعۀ مدیریت شهری و هم بین مجموعۀ مدیریت شهری با بیرون از آن، به‌گونه‌ای تغییر دهد که امکان نظارت عموم شهروندان بر عملکرد مجموعه، و مشارکت ایشان در حل مسائل شهر، فراهم شود.

در هر سیستم اطلاعاتی، کیفیت داده و اطلاعات عاملی تعیین‌کننده در کارآمدی عملکرد آن سیستم متناسب با هدف (یا اهداف) سیستم است. منظور از دادۀ باکیفیت داده‌ای است که کامل و صحیح باشد، در زمان و فرمت مناسب در اختیار کاربر آن قرار گیرد، و محتوای آن متناسب با هدف و کاربرد داده باشد. متن حاضر، روایتی است از نمودِ مسئلۀ کیفیت داده در پروژۀ شفافیت و اقداماتی که به‌منظور ارتقای کیفیت داده‌ها صورت گرفت.

*

کمیتۀ شفافیت به دنبال آن بود که اطلاعات مربوط به عملکرد شورای شهر و شهرداری تهران را، به‌صورت الکترونیکی، و در بستر وب، در دسترس عموم قرار دهد. در این راستا، کمیتۀ شفافیت هنگام ورود به هر حوزه برای تحقق شفافیت با دو سؤال عمده مواجه بود: اول اینکه آیا سامانه‌ای برای ثبت داده و اطلاعات وجود دارد یا خیر؟ و دوم اینکه آیا داده‌های موجود در آن سامانه کیفیت مناسبی دارد یا خیر؟

خوشبختانه در اکثر حوزه‌هایی که کمیتۀ شفافیت به آن ورود کرد، از قبل، سامانه‌ای در شهرداری تهران وجود داشت و این امیدواری وجود داشت که با دستورِ واحدِ متولی داده‌ها به انتشار داده‌ها روی سایت شفاف، با انجام مختصر کار فنی برای فراخوانی داده‌ها از سامانه روی سایت شفاف، شفافیت در آن حوزه محقق شود.

اما آنچه کمیتۀ شفافیت درعمل با آن روبه‌رو شد این بود که داده‌های ثبت‌شده در پایگاه‌های داده‌ای سامانه‌ها لزوماً کیفیت مناسبی ندارند. درواقع، به‌رغم تعداد بالای سامانه‌ها در شهرداری (حدود ۱۷۰ سامانه به گفتۀ کارشناس کمیتۀ شفافیت، و حدود ۲۰۰ سامانه به گفتۀ مدیرعامل سازمان فاوا در دورۀ شورای پنجم)، وجود این سامانه‌ها به معنای آن نبود که سامانه‌ها به‌طور کامل مورد استفاده قرار می‌گیرند و اطلاعات ثبت‌شده در آن کیفیت قابل قبولی دارد.

سمیه فروغی[۱]: ما در شهرداری حدود ۱۷۰ سامانه داریم ولی واقعاً به این اندازه اشراف اطلاعاتی نداریم.

میثم درویشی[۲]: به‌طور کلی مشکل خیلی از سامانه‌های شهرداری این است که به‌خوبی مورد بهره‌برداری قرار نمی‌گیرند و دیتاها به‌درستی در آن‌ها وارد نمی‌شود. به همین دلیل گزارش‌هایی که از این سامانه‌ها گرفته می‌شود قابل استناد نیستند. برخوردهای سلیقه‌ای و نداشتن رویۀ مشخص در ورود اطلاعات نیز آسیب دیگری است که درخصوص شیوه تولید دیتاهای شهرداری وجود دارد که باید رابطه با آن تصمیم‌گیری شود.

علیرضا جالینوس[۳]: در هر حوزه‌ای که وارد شدیم که برای [سامانه] اشراف دیتا بگیریم، بعد از پروسۀ data cleansing (پاک‌سازی داده)، دیتا را در اختیار واحدی که صاحب داده بود هم قرار می‌دادیم و از او می‌خواستیم که این داده‌ها را جایگزین داده‌های خودش کند. یعنی اصلاً خودشان این را از ما درخواست می‌کردند که دیتایمان را به آن‌ها نیز بدهیم. چرا؟ چون هیچ‌وقت کار data cleansing به‌درستی در واحدهای مختلف انجام نمی‌شد.

محمد فرجود[۴]: در بسیاری از موارد، داده‌ای که درنهایت برای انتشار در اختیار ما قرار می‌گرفت دستی تهیه شده بود چون خیلی از سامانه‌ها هنوز integrate (یکپارچه) نبودند و داده‌های موردنیاز باید از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شد و به‌صورت دستی در لیست‌ها قرار می‌گرفت. ما به‌تدریج سعی کردیم سامانه‌های اصلی را یکپارچه کنیم. برای مثال حوزۀ قراردادها حوزه‌ای بود که این کار تا حد خوبی در آن پیش رفت. در بیشتر مواقع content (محتوا) موردنیاز در سامانۀ ما به‌صورت تجمیع‌شده موجود بود، اما ممکن بود خطا و اشتباه داشته باشد‌ که دلیل آن هم عدم وجود فرایندی برای صحت‌سنجی و تأیید داده‌ها پیش از ثبت در سامانه بود و این موضوع احتمال اینکه در جمع‌آوری و ثبت داده اشتباه شود را خیلی بالا می‌برد.

اکبری[۵]: چند سال بود که شهرداری انرژی نیروی انسانی و هزینۀ مالی زیادی صرف می‌کرد، اما باز هم به نتیجه‌ای که باید نمی‌رسید، یعنی اطلاعات سامانۀ قراردادها با سامانۀ مالی سینک نبود. سینک‌کردن اطلاعات هم کار دقیقی بود چون همان اطلاعاتی که در سامانۀ قراردادها ثبت شده بود باید در سامانۀ مالی می‌آمد و نباید یک ریال هم بالا یا پایین می‌شد یا مشخصات اصلی و شناسنامه قرارداد مغایرتی می‌داشت.

محمد فرجود: مثلاً درمورد سامانۀ منابع انسانی، گفته شده بود که شهردار وقت اطلاعاتی درخصوص تعداد نیروی انسانی فعال در شهرداری خواسته بود که نتوانسته‌ بودند اطلاعات دقیقی در این خصوص ارائه بدهند. درواقع آمار دقیقی از نیروهای انسانی شهرداری وجود نداشت و از طرفی تعاریف متفاوتی هم از نیروی انسانی در هر بخش وجود داشت که باید یکسان‌سازی صورت می‌گرفت.

اسحاق بهادری[۶]: از قدیم در شهرداری تهران، بر اساس نیاز روز و تعداد نیروی انسانی شهرداری، سامانه‌های مختلفی مورد استفاده قرار گرفته‌اند که به‌مرور تغییر پیدا کرده‌اند و جدیدتر و به‌روزتر شده‌اند. آخرین سامانه‌ای که ما با آن کار می‌کردیم، سامانۀ مدیریت جامع منابع انسانی شهرداری تهران بود. دی‌ماه ۱۳۹۸ که من اداره‌کل سرمایۀ انسانی را تحویل گرفتم، اطلاعات پرسنلی موجود در سامانۀ جامع حدود بیست و نه هزارتا بود؛ این در حالی بود که ما آن موقع در شهرداری تهران عملاً نزدیک به پنجاه و هشت هزار نفر پرسنل داشتیم.

بهاره آروین: [انتشار اطلاعات ایمنی ساختمان‌ها] مستلزم این بود که این اطلاعات درمورد تمام ساختمان‌ها جمع‌آوری و در سامانه‌ای وارد شود که بعد بتوان آن را فراخوانی کرد. سامانه ایجاد شد و آقای داوری از سازمان آتش‌نشانی هرازچندی می‌آمد و گزارش می‌داد که تاکنون اطلاعات چند ساختمان وارد سامانه شده است […] به انتشار که اصلاً نرسید چون خودِ تکمیل‌ این اطلاعات فازهای مختلفی داشت و خیلی طول کشید. هربار آتش‌نشانی‌ها می‌گفتند ما این‌قدرش را تکمیل کرده‌ایم و این‌قدر دیگرش مانده و ازاین‌جور حرف‌ها.

مسئلۀ کیفیت داده‌ها برای کمیتۀ شفافیت مسئله‌ای حیاتی بود چراکه اگر نمی‌شد از جامعیت، صحت و ثبت به‌موقع اطلاعات منتشرشده در حوزه‌های مختلف اطمینان حاصل کرد، بنای شفافیت سست و متزلزل می‌شد. در گام بعدی، فرمت ارائۀ اطلاعات، و اینکه اقلام اطلاعاتی منتشرشده گلوگاه‌های تخلف، فساد و اعتمادزدایی را هدف گرفته باشد، عامل مهمی در به‌ثمررسیدن پروژۀ شفافیت بود. به همین دلیل، بخش قابل‌ملاحظه‌ای از توان و زمان کمیتۀ شفافیت طی دورۀ چهارسالۀ شورای پنجم، صرف پیگیری ارتقای کیفیت داده‌های منتشرشده در حوزه‌های مختلف شد:

محمدحسین صدوقی[۷]: در بحث انتشار عمومی اطلاعات ما با دو دسته اطلاعات مواجهیم؛ یا اطلاعات از یک پروسۀ شفاف آمده است و مسیر انتشار عمومی آن راحت و سرراست طی می‌شود، و یا با مجموعه‌ای از اطلاعات نامفهوم و پراکنده مواجهیم که نیازمند تدقیق، صحت‌سنجی و یکپارچه‌سازی است. خیلی از اوقات، نقایص و عدم یکپارچگی اطلاعات بعد از انتشار نسخة اولیه خودش را نشان می‌داد و زمینه‌ای فراهم می‌کرد تا کمیتة شفافیت برای اصلاح و بهبود کیفیت اطلاعات مطالبه‌گری کند.

بعضاً، انتشار اطلاعات پیش از تضمین کیفیت آن چالش‌هایی را به وجود آورد:

محمد فرجود: درخصوص سفرهای خارجی […] بعداً برخی معترض شدند. مثلاً یکی از مدیران قبلی شهرداری به من زنگ زد که این داده‌ها اشتباه است؛ من این تعداد سفر نرفته‌ام‌. گفتم انتشار این اطلاعات مصوبه[۸] دارد و ما در سازمان فاوا فقط اطلاعاتی که به دستمان رسیده است را روی سایت منتشر کرده‌ایم. […] البته هرچه جلوتر می‌رفتیم، بارگذاری بخش بزرگ‌تری از اطلاعات سیستمی می‌شد و با فراخوانی داده از سامانه‌ها انجام می‌گرفت و خطاها و اشتباهاتی که در بارگذاری دستی پیش می‌آمد کمتر می‌شد.

بهاره آروین: قبل از اینکه به برنامه بروم داده‌ها [ی صورت‌های مالی سازمان‌ها و شرکت‌ها] را بررسی کردم و دیدم اعداد با منطق نمی‌خواند و متوجه شدیم که اشتباهی رخ داده. حالا تا آن اشتباه را بتوانیم تصحیح کنیم کلی بساط داشتیم چون به این سادگی و راحتی نیست که بگوییم فلان جای اکسل ایراد دارد و فوری درست شود. تصحیح داده‌ها برای خودش پروسه‌ای دارد. یادم می‌آید آن موقع با خودم گفتم چقدر خوب است که ما خودمان متوجه این اشتباه شدیم.

بهاره آروین: سر انتشار اطلاعات قراردادها، برای یکی از قراردادهای منطقۀ سه جنجالی به ‌‌‌پا شد. ماجرا این بود که شیوۀ انجام این معامله ترک تشریفات[۹] خورده بود، ولی موضوعش طوری بود که ترک تشریفات کردنش بی‌معنی بود و به نظر می‌رسید تخلفی روی داده است. اما بعد مشخص شد که منطقۀ سه با یکی از زیرمجموعه‌‌های خود شهرداری «بدون تشریفات»[۱۰] قرارداد بسته و اپراتور به‌اشتباه شیوۀ عقد قرارداد را ترک تشریفات ثبت کرده. درواقع، ماجرا خطایی بود که اپراتور واردکنندۀ اطلاعات در سیستم مرتکب شده بود. کار داشت تا تغییر شهردار منطقۀ سه پیش می‌رفت، چون ما مسئول صحت اطلاعات منتشرشده را بالاترین مقام هر واحد اجرایی اعلام کرده بودیم.

پروشات مهرورزی[۱۱]: انتشار تاریخ استخدام، به دلیل سنتی و دستی‌بودن ثبت اطلاعات، کار پیچیده‌ای بود. فکر می‌کنم چند گزارش هم در فارس و غیره و ذلک رفتند که سامانۀ شفافیتی که این‌همه پزش را می‌دهید همه‌اش دروغ است. فلانی مثلاً فلان سال اینجا استخدام شده، ولی تاریخ استخدامش در سایت یک موقع دیگری است. دلیل این ناهمخوانی این بود که احکام متغیر بود و دیتای آن درست نبود که شکر خدا، بعد از یکی-دو ماه، این بخش را از روی سایت برداشتند، ولی خب ضربه‌ای که به اعتماد به سامانۀ شفافیت خورده بود سخت جبران می‌شد.

پروشات مهرورزی: یک مشکل دیگر این بود که از یک نفر ممکن بود چندین دیتا در سامانه ثبت شده باشد. اگر اسمش درست یادم باشد، یک آقایی به نام علی عالی بود که ایشان از سازمان ورزش شهرداری منتقل شده بود به یکی از شهرداری‌های مناطق و قبلش هم جای دیگری مشغول بود. به‌ازای هر کدام از این سِمَت‌ها یک ردیف اطلاعاتی برای او در سامانه وجود داشت و نام ایشان را که در بخش پرسنل شهرداری سایت شفاف سرچ می‌کردی، سه پوزیشن مختلف برایش می‌آمد. یکی از رسانه‌ها روی همین داده گزارشی منتشر کرد که این آقا از سه جا دارد حقوق می‌گیرد و شهرداری چقدر دارد لفت‌ولیس می‌کند. حالا چرا این اشکال پیش آمده بود؟ موقع انتقال از این واحد به واحد دیگر و متعاقب آن واردکردن نامش در سامانه، به دلیل اشتباه در کد ملی و فارسی/عربی کاراکترهای اسمش (مثلاً ی عربی به‌جای ی فارسی)، سامانه تشخیص نداده بود که با فرد تکراری طرف است و باید اطلاعات جدید را روی اطلاعات قبلی ثبت کند، نه اینکه ردیف اطلاعاتی جدید ایجاد کند.

بنابر گفته‌های مصاحبه‌شوندگان، کیفیت داده‌ها در حوزه‌های مختلف یکسان نبود.

محمد فرجود: داده‌های غیرثبتی‌ بر مبنای پرسشنامه‌ و جدول جمع‌آوری می‌شد؛ فرمی را برای بخش مربوطه می‌فرستادیم و می‌گفتیم اطلاعات را در این فرم وارد کنید و بعد آن را روی سایت بارگذاری می‌کردیم. طبیعی بود که در این شیوه، خطای ورود اطلاعات بالا باشد. نوع دیگر داده داده‌های ثبتی بود که مستقیماً از سامانه‌ها روی سایت شفاف منتشر می‌شد و خطای کمتری داشت.

در حوزه‌هایی که کیفیت داده‌ها قابل‌قبول بود، یعنی دست‌کم می‌شد از صحت و جامعیت اطلاعات مطمئن بود و از این نظر مانعی برای انتشار وجود نداشت، شفافیت بیش از هر چیز وابسته به اراده و دستور مدیریتی به انتشار اطلاعات بود. اطلاعات حوزۀ شهرسازی در این دسته قرار می‌گیرد. درمورد شفافیت پرونده‌های صدور پروانه‌های تخریب و نوسازی، کمیتۀ شفافیت دغدغۀ چندانی در رابطه با جامعیت و صحت اطلاعات ثبت‌شده در سامانۀ شهرسازی نداشت و تلاش‌های کمیته بیشتر صرف همراه‌کردن و جلب موافقت مدیران حوزۀ شهرسازی برای انتشار اطلاعات موجود در سامانه و سروکله‌زدن دربارۀ شکل انتشار داده‌ها می‌شد.

محمدمهدی ریوندی[۱۲]: حرف ایشان [معاون شهرسازی و معماری وقت] این بود که فارغ از بحثِ امکان، انتشار این اطلاعات مطلوب نیست. نه‌تنها مطلوب نیست که نامطلوب است؛ ایجاد مشکل می‌کند، دردسر و چالش‌های جدیدی برای شهرداری ایجاد می‌کند که برای مدیریت آن انرژی و بودجۀ کافی وجود ندارد و اصلاً چرا سری که درد نمی‌کند را دستمال ببندیم. [… خلاصه] قبل از تصویب طرح [الزام شهرداری تهران به انتشار عمومی اطلاعات شهرسازی] جلساتی با شهرداری برگزار کردیم و در آن خودمان از شهرداری خواستیم بحث شفافیت اطلاعات شهرسازی را پیش ببرد. فکر می‌کردیم این راه جواب می‌دهد. وقتی دیدیم که گوشی بدهکار نیست و همدلی اتفاق نیفتاده، فکر کردیم بهتر است با تهیۀ مصوبه آن‌ها را از طریق قانون ملزم به انجام کار کنیم. […] درنهایت طرح را بنا بر نتیجۀ بررسی‌ها تدوین کردیم و به شورا پیشنهاد دادیم. طرح به کمیسیون مشترک «شهرسازی و معماری»، «برنامه و بودجه» و «نظارت و حقوقی» ارجاع گردید. بعد از آن هم که دیگر دعواها و بحث‌ها شروع شد، اما درنهایت طرح به تصویب رسید […] یکی از چالش‌هایمان سر موارد مالی بود. ما در مصوبه گفته بودیم که برای هر پرونده، عوارض صدور پروانه باید منتشر شود. می‌گفتند نمی‌شود و معاونت مالی و اداره‌کل درآمد باید به ما اطلاعات بدهد. […] تصویب طرح درکل آسان انجام شد. در اجرای مصوبه هم با چالش زیادی مواجه نشدیم و درنهایت هم که اطلاعات منتشر شد. الان که نگاه می‌کنم کار سختی نبود. چالش اصلی شاید انتشار آرای شورای معماری یا کمیسیون ماده ۷[۱۳] بود که آن را هم قبول کردند و منتشر کردند.

مصاحبه‌کننده: اگر یادتان باشد ما در بحث انتشار اطلاعات معاملات چالش زیادی بر سر کامل، دقیق و صحیح بودن اطلاعات داشتیم ولی برای شهرسازی چنین درگیری‌هایی وجود نداشت. تفاوت در چه بود؟

محمدمهدی ریوندی: ببینید اولاً پرونده‌های شهرسازی به نسبت پرونده‌های معاملات خیلی شسته‌رفته‌تر است. مثلاً برای گرفتن پروانه، اطلاعات زیادی باید به جاهای مختلف ارائه و در سامانه‌ها وارد شده باشد تا درنهایت منتهی به خروجی نهایی یعنی صدور پروانه شود. این اطلاعات باید به سازمان نظام مهندسی، سازمان ثبت اسناد و املاک کشور و سازمان‌های دیگری که مستقل از شهرداری هستند و همچنین بخش‌های مختلفی در خود شهرداری مثل شهرسازی، محیط‌زیست، فضای سبز، مالی و درآمد که هرکدام یک واحد در ستاد و یک واحد در هر منطقه دارند ارائه شود. به‌این‌ترتیب، صدور پروانه در گرو تأیید تک‌تک این واحدهاست و اطلاعات این واحدهای مختلف هم تقریباً همه با یکدیگر سینک است، به این معنا که اطلاعات بخش‌های مختلف یک پروندۀ صدور پروانه هم‌زمان در سامانه‌های فضای سبز، مالی، شهرسازی، کمیسیون ماده ۱۰۰ [۱۴]و امثالهم وجود دارد. علاوه‌براین، چون جنبۀ مهندسی در فرایند صدور پروانه برجسته است، فقط با طی و قطعی شدن هر مرحله می‌توان به مرحلۀ بعد رفت. به همین دلیل شاید نشود به‌سادگی موردی را مخفی کرد. مثلاً نمی‌شود همه‌چیز دربارۀ یک ملک مشخص باشد اما مبلغی که بابت صدور پروانه پرداخت شده نامشخص باشد، مگر اینکه کل پرونده را محو کنند و بگویند پرونده‌ای با فلان شماره اصلاً نیست و کسی به آن دسترسی ندارد. به همین دلیل اطلاعات در این حوزه شسته‌رفته‌تر است.

مصاحبه‌کننده: درمورد مثال آخری که زدید، در بحث معاملات هم مبلغ قرارداد جزء آیتم‌هایی بود که در سیستم ثبت می‌شد، اما در موارد بسیاری عدد ثبت‌شده پرت‌وپلا بوده.

محمدمهدی ریوندی: درمورد معاملات سامانه قفل نیست که اگر صحت و دقت اطلاعات تأیید نشد نرود مرحلۀ بعد. اما در سامانۀ شهرسازی همه‌چیز باید با جزئیات وارد شود و بعد هم ده نفر تأیید کنند. از کارشناس گرفته تا معاون، قائم‌مقام و مسئول همه باید امضا کنند. تفاوت در این است.

یکی از مسائلی که در رابطه با شفافیت اطلاعات شهرسازی وجود داشت، محدودیت تعداد پرونده‌های شهرسازی قابل مشاهده در هر روز بود. در این زمینه، بین کمیتۀ شفافیت و شهرداری اختلاف‌نظر وجود داشت.

محمدمهدی ریوندی: سازمان فاوا چنین محدودیتی را گذاشته بود که هر کاربر روزانه حداکثر اطلاعات پروندۀ پنج ملک ثبتی را می‌توانست مشاهده کند. استدلالشان این بود که دسترسی نامحدود به سرورهای ما فشار می‌آورد، اما به نظر من این مسخره‌بازی سازمان فاوا بود. […] به نظر من ایجاد محدودیت در مشاهدۀ پرونده کار بسیار احمقانه‌ای بود. حتی اگر فردی بخواهد صبح تا شب هزار تا پرونده ببیند، شمای سازمان فاوا موظفید به او دسترسی بدهید. هر زمان که سیستمت بابت این کلیک‌ها به مشکل خورد هم باید دنبال این باشی که بودجه بگیری و درستش کنی. وظیفۀ توست که به‌صورت روان و راحت دسترسی بدهی. به‌هرحال ما کوتاه آمدیم. می‌گفتیم آن‌ها رفیق و هم‌خط (برآمده از پایگاه اصلاح‌طلبی) و هم‌فکر خود ما هستند. حالا البته رفاقت خاصی هم نداشتیم ولی خب چاره‌ای هم جز اینکه راه بیاییم نداشتیم. خلاصه که دسترسی یک مدت محدود بود اما فکر می‌کنم بعداً اصلاح شد. […] بهانۀ آن‌ها برای ایجاد محدودیت این بود که ارائۀ این میزان دسترسی به سیستم ما فشار زیادی می‌آورد. از طرف دیگر بله، حرف‌هایی درمورد فروش داده‌ها و درآمدزایی برای شهرداری هم بود، اما خب به‌ نظر من اساساً ایدۀ بی‌معنایی بود. حرف ما این بود که مالکیت این داده‌ها متعلق به شهرداری نیست که بخواهد آن‌ها را بفروشد و درآمد ایجاد کند.

محمد فرجود: در ابتدا چنین محدودیتی وجود نداشت. این‌طور که یادم است، مشکلی که پیش آمد این بود که معاملات ‌ملکی‌ها دائماً روی ملک‌ها استعلام می‌گرفتند و دیتا را fetch (فراخوانی) می‌کردند. این کار باعث کندی سامانۀ شهرسازی ما شده بود و برای ما چالش ایجاد می‌کرد‌. روی همین حساب، با معاونت شهرسازی و شورا و بقیه متولیان مشورت کردیم و گفتیم یک فرد عادی قاعدتاً نمی‌آید هر روز استعلام ده ‌تا ملک را بگیرد، بنابراین کسانی که مدام در حال استعلام‌‌گرفتن هستند استفاده‌های دیگری جز بحث شفافیت و نظارت بر تخلفات ساخت‌وساز از این داده‌ها دارند، پس ما بیاییم یا از یک تعداد بیشتر استعلام در روز را پولی کنیم و یا روی تعداد استعلام روزانه لیمیتیشن بگذاریم. گفتند پولی نکنیم، و به این ترتیب قرار شد روی تعداد استعلام در روز لیمیتیشن بگذاریم. این تصمیم هم یک تصمیم جمعی بود و تصمیم انفرادی سازمان فاوا‌ نبود. بنابراین محدودیتی که ما اعمال کردیم مربوط به اصل دسترسی به اطلاعات نبود؛ همه می‌توانستند به دیتای منتشرشده دسترسی داشته باشند. اما ما به‌لحاظ فنی در ایجاد دسترسی به تعداد بالای استعلامات مشکل داشتیم، چون سامانۀ شهرسازی سامانۀ سنگینی بود و تعداد زیاد استعلامات هم لود زیادی روی سامانۀ ما ایجاد می‌کرد. اگر وضع به همان منوال پیش می‌رفت، دیگر هیچ‌کس نمی‌توانست از سامانه استفاده کند‌ و عملاً نقض غرض می‌شد.

محمد فرجود: سامانۀ شهرسازی سامانۀ خیلی سنگین و پیچیده‌ای بود. بیست‌و‌خرده‌ای زیرسامانه داشت‌. به این راحتی‌ها نبود که بگوییم برویم سیستم را ارتقا دهیم‌. اگر می‌شد این کار را انجام داد، می‌کردیم‌، که البته خیلی جاها هم این کار را کردیم‌. ضمن آنکه لیمیت‌گذاشتن روی سرویس آزاد و رایگان هم کار عجیبی نیست و متداول است‌. عمدۀ کاربران این‌ سرویس هم مردم نبودند‌. یعنی من هیچ‌وقت کسی از مردم را ندیدم که شکایت کند، بگوید من امروز می‌خواستم پنجاه‌ تا استعلام بگیرم و نتوانستم‌، چون نیاز مردم عادی در این حد نیست. مثلاً می‌خواهند یک خانه بخرند‌. حالا اگر در روز بنگاهی پنج‌ تا خانه هم به آن‌ها نشان بدهد و آن‌ها بخواهند اطلاعات این پنج خانه را ببینند، همان پنج استعلام کافی است. مشخص بود که تعداد زیاد استعلامات از یک آدرس مشخص (آی‌پی[۱۵])، بنگاهی‌ها هستند و نه شهروند معمولی. پیشنهاد ما این بود که اگر بنگاهی‌ها سرویس می‌خواهند، ما یک سرویس برایشان درست کنیم و داده را به آن‌ها بفروشیم که در این حالت چون برای دریافت اطلاعات هزینۀ مالی می‌کردند، در استفاده از آن دقت می‌کردند و فشاری به سیستم وارد نمی‌آمد. اما آن‌ موقع تصمیم معاونت شهرسازی بر چنین رویه‌ای نبود و گفتند فعلاً موقعیت را با همین لیمیتیشن‌گذاشتن مدیریت کنید.

در برخی حوزه‌ها که کیفیت داده‌ها پایین بود، یعنی نقص و خطاهای اطلاعاتی به حدی بود که با انتشار داده‌های موجود نمی‌شد مدعی شفافیت شد، علاوه بر اراده و تصمیم مدیریتی به انتشار اطلاعات، لازم بود اقدامات دیگری نیز، متناسب با عوامل پایین‌بودن کیفیت اطلاعات، برای رساندن کیفیت اطلاعات به سطح قابل‌قبول، صورت گیرد.

به‌عنوان نمونه می‌توان به شفافیت معاملات شهرداری تهران اشاره کرد. یکی از وعده‌های انتخاباتی بهاره آروین پیگیری شفافیت قراردادهای بالای یک‌میلیارد تومان شهرداری تهران بود. پس از آغاز به کار دورۀ پنجم شوراها نیز، شورای شهر تهران مصوبۀ «الزام شهرداری به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری تهران» را به تصویب رساند که طبق آن، شهرداری تهران موظف بود اطلاعات کلیۀ انواع معاملات متوسط به بالای شهرداری را به‌صورت عمومی منتشر نماید.

در رابطه با شفافیت معاملات، وجود اطلاعاتی که از پیش در سامانۀ قراردادهای شهرداری (که بعداً با سامانۀ معاملات جایگزین شد) ثبت شده بود، به‌ثمررساندنِ گام اول شفافیتِ قراردادهای بالای یک‌میلیارد، یعنی انتشار اطلاعات مناقصه‌های بالای یک‌میلیارد تومان، را تسریع و تسهیل کرد. با این حال، برای آنکه انتشار همه آیتم‌های مصوبۀ شفافیت معاملات صورت گیرد لازم بود تا اقدامات متعددی انجام گیرد.

اول، لازم بود تا امکان ثبت اطلاعات تمامی انواع معامله در سامانه فراهم شود. سامانۀ ازپیش‌موجود شهرداری تنها برای ثبت مناقصات کاربرد داشت و برای تحقق کامل شفافیت معاملات متوسط‌به‌بالا لازم بود تا این سامانه برای پشتیبانی از ثبت اطلاعات انواع دیگرِ معامله (مزایده، سرمایه‌گذاری و مشارکتی، فاکتوری، …)، متناسب با فرایندهای معاملاتی کلیه واحدهای زیرمجموعۀ شهرداری اعم از شهرداری‌های مناطق، سازمان‌ها و شرکت‌های تابعه، ارتقا پیدا کند.

دوم، لازم بود تا تمهیداتی برای اطمینان از ورود صحیح اطلاعات در سامانه اندیشیده شود. بررسی اطلاعات ثبت‌شده از مناقصات در سامانه شهرداری نشانگر خطاهای بسیار در ورود اطلاعات بود که اغلب از سهل‌انگاری کاربر سامانه و نبود کنترل‌های سامانه‌ای برای جلوگیری از برخی خطاها در ورود اطلاعات نشأت می‌گرفت. با مطرح شدن بحث انتشار عمومی این اطلاعات، رفع خطاهای اطلاعاتی اهمیت پیدا کرد.

سمیه فروغی: شرح‌خدمات از آن اطلاعاتی بود که، تا قبل از آن، پرکردن فیلدش در سامانه قراردادها اختیاری بود، یعنی ممکن بود هنگام ثبت یک قرارداد در سامانه، این فیلد اصلاً پر نشود. برای حل این مشکل اول آمدند یک باکس گذاشتند که پرکردن آن اجباری بود و کاربر سامانه موقع ثبت اطلاعات قرارداد باید بخش‌های مهم شرح‌خدمات را در آن باکس می‌نوشت. خیلی ایدۀ مزخرفی بود. [… بعد از آن،] ثبت فایل شرح‌خدمات در سامانه هم اجباری شد که حتماً برای همۀ قراردادهایی که در سامانه ثبت می‌شد، فایل شرح‌خدمات هم قرار داده شود […] من خودم چند مورد را پیدا کردم که فایل عکس پنگوئن به‌جای شرح‌خدمات ثبت شده بود. مسئول قراردادهای یکی از مناطق این پنگوئن را همه‌جا آپلود کرده بود.

سمیه فروغی: آن اوایل اطلاعات خیلی مشکل داشت چون کنترلی روی ورودی وجود نداشت و ورود اطلاعات هوشمند نبود. مثلاً سال تولد ۱۵۰۰وخرده بود یا به‌جای کد ملی عددی وارد شده بود که معلوم بود کد ملی نیست یا کد اقتصادی که باید یونیک باشد این‌طور نبود. مثال ثبت عکس پنگوئن به‌جای شرح‌خدمات هم یکی از آن موارد بود. همان سال ۹۸، کارگروه nتا جلسه با معاونان مالی مناطق ۲۲گانه، ذی‌حسابانشان و رؤسا و کارشناسان امور قراردادهایشان گذاشت تا شیوه و ملاحظات ثبت اطلاعات به مناطق آموزش داده شود و سایت شفاف را برایشان مهم کند. اما حقیقتش این است که، روی ثبت شرح‌خدمات، نظارت سیستمی وجود نداشت. فقط این را به‌صورت سیستمی کنترل کردیم که ثبت فایل شرح‌خدمات، که قبلاً اختیاری بود، اجباری شود. بعضی‌ها از سر تنبلی و اینکه حال نداشتند بخش شرح‌خدمات را جدا کنند، کل قرارداد را آپلود می‌کردند. بعضی‌ها هم چرت‌وپرت می‌گذاشتند. به‌شان گفته شد که این کار پوینت منفی برایشان دارد و من که به‌صورت رندوم اطلاعات منتشرشده را چک می‌کردم، به نظرم به‌تدریج اشکالات کمتر شد.

سمیه فروغی: هر آدم عادی‌ای هم که داده‌های قراردادها را بررسی می‌کرد به همین نتایج می‌رسید، مثلاً اینکه فلان درصد از خانه‌های ستون x خالی است یا مقدارش غلط است یا مثلاً وقتی کد اقتصادی به‌صورت هشت تا «۱» وارد شده، معلوم است که یک چیز الکی است. یادم است به مقادیر ستون «غیرنقد» خیلی اشاره می‌شد. قضیه این بود که درمورد مبلغ قرارداد باید مشخص باشد که چقدرِ آن به‌صورت نقد پرداخت می‌شود و چقدرِ آن به‌صورت غیرنقد. صدی‌نودِ خانه‌های ستون غیرنقد روی سایت شفاف صفر بود و، هم‌زمان، مبلغ واردشده برای ستون نقد هم با مبلغ کل قرارداد هم‌خوان نبود.

سمیه فروغی: از یک جایی به بعد، کد اقتصادی از سامانۀ ثبت شرکت‌ها و شناسۀ ملی از سامانۀ ثبت‌احوال می‌آمد -یعنی اطلاعات به‌صورت سیستمی از پایگاه داده‌های این دو سامانه فراخوانی می‌شد و به‌صورت دستی وارد نمی‌شد، مگر در رابطه با نهادهایی مثل قرارگاه خاتم‌الانبیاء که، به‌لحاظ ماهیت سازمانی، کد اقتصادی نداشتند و وقتی ما ثبت کد اقتصادی در سیستم را الزامی کردیم، مجبور شده بودند برای این‌ها یک مقدارِ الکی وارد کنند.

محمد فرجود: در راند اول گفتیم کل اطلاعات قرارداد را خودتان به‌صورت دستی در سامانۀ قراردادها وارد کنید. این وسط ممکن بود بعضی فیلدها خالی بماند یا مقادیر اشتباه وارد شود. هرچه مراحل بیشتری از فرایند الکترونیکی شد، میزان بروز این خطاها هم کمتر شد.

و سوم، لازم بود تا تمهیداتی نیز برای اطمینان از ورود اطلاعات کلیۀ معاملات در سامانه در نظر گرفته شود. در زمان انتشار اطلاعات مناقصات بالای یک‌میلیارد شهرداری، سامانۀ شهرداری تنها در شهرداری‌های مناطق و برخی سازمان‌ها و شرکت‌ها تابعه راه‌اندازی شده بود و اغلب واحدهای تابعه از این سامانه استفاده نمی‌کردند. همچنین واحدهایی که از سامانه استفاده می‌کردند نیز، اگرچه به لحاظ آیین‌نامه‌ای ملزم به ورود اطلاعات تمامی معاملات خود در سامانه بودند، در صورت عدم ورود اطلاعات یک معامله، با مشکل جدی مواجه نمی‌شدند. این بدان معنا بود که از بسیاری از معاملات اساساً ردی در سامانه معاملات موجود نبود.

سمیه فروغی: آن موقع سامانۀ قراردادها به سایت شفاف وصل شده بود و مسئلۀ محوری‌ای که وجود داشت این بود که مطمئن شویم تمام قراردادهای واجد شرایط انتشار عمومی از سامانۀ قراردادها روی سایت شفاف می‌رود. من کارم را با این سؤال محوری شروع کردم. […] اوایل هم کار فقط در سطح مناطق ۲۲گانه بود. بعدها، پیگیری ثبت و انتشار قراردادهای سازمان‌ها و شرکت‌های تابعۀ شهرداری و همچنین بررسی سامان، مالی -که سامانۀ خیلی پیچیده‌ای است- و ارتباطش با سامانه قراردادها هم به مسئولیت‌های من اضافه شد.

محمدحسین صدوقی: اقدامات بسیار و پروسة طولانی‌ای طی شد تا ذره‌ذره، همة واحدهای مجموعة شهرداری به یک سامانة واحد وصل شوند و اطلاعات معاملات خودشان را آنجا ثبت کنند. ما حتی تا اواخر دورة قبل هم درگیر این موضوع بودیم که تمام سازمان‌ها و شرکت‌های شهرداری، معاملاتشان را روی سامانة جامع معاملات انجام دهند تا اطلاعات منتشرشده از معاملات کامل باشد.

محمد فرجود: به یاد دارم که آن اوایل، از حدود چهل سازمان و شرکت زیرمجموعۀ شهرداری، فقط سازمان ما و دو-سه سازمان دیگر از این سامانه استفاده می‌کردند. […] اما به‌خاطر فشارهایی که خانم آروین آورد و جلسات متعددی که برگزار شد و اینکه بعد از مدتی امکان ثبت قرارداد در سامانه‌های دیگر هم بسته شد، بخش‌های مختلف قبول کردند که از سامانۀ قراردادها، ولو از نسخۀ چابک آن، استفاده کنند. اما تا این پروسه طی شود زمان زیادی صرف شد. این‌طور نبود که همه از همان اول همراه باشند. دو سال قبل از اینکه من به سازمان فاوا بروم، سازمان فاوا سامانۀ قراردادها را دولوپ کرده بود و تقریباً همۀ بخش‌هایش کار می‌کرد‌. اما نه در شهرداری و نه در سازمان‌ها‌ و شرکت‌ها، هیچ‌کس از آن استفاده نمی‌کرد، غیر از سازمان فاوا و دو-سه تا سازمان دیگر، که آن‌ها هم به‌طور ناقص از آن استفاده می‌کردند. ما که آمدیم، برنامه‌ریزی برای customize و دولوپ‌کردن سامانۀ مذکور را انجام دادیم، ولی همچنان کسی از آن استفاده نمی‌کرد تا زمانی که بحث سایت شفاف و شفافیت قراردادها پیش آمد و استفاده از سامانۀ قراردادها فورس شد. وقتی اطلاعات قراردادهای واحدهای مختلف روی این سامانه آمد، خود معاونت مالی تازه فهمید چه خبر است‌ و اطلاعات قراردادها در خود شهرداری هم شفاف شد‌.

در رابطه با سامانۀ منابع انسانی شهرداری نیز، که شفافیت اطلاعات مدیران و کارمندان بر مبنای اطلاعات ثبت‌شده در آن صورت گرفت، وضعیت مشابهی وجود داشت؛ یعنی نمی‌شد اطمینان داشت که اطلاعات تمامی کارکنان مطابق با آخرین وضعیت استخدامیشان به‌درستی در این سامانه ثبت شده است.

پروشات مهرورزی: دربارۀ اطلاعات مدیران و کارکنان، مشکلی که از ب بسم‌الله وجود داشت (و البته ما بعدها این را متوجه شدیم) اشتباهات فراوان در دیتای سامانۀ منابع انسانی شهرداری بود. مثلاً یادم است به ما گفته بودند که کل شهرداری و تمام سازمان‌ها و شرکت‌های وابسته به آن ۶۱ هزار نفر پرسنل دارد، اما وقتی به سامانه‌ای مراجعه می‌کردیم که اطلاعات از آن به‌صورت برخط روی سایت شفافیت منتشر شده بود، می‌دیدیم تعداد پرسنل ۶۵ هزار نفر است. علتش این بود که بعضی دیتاها دو-سه بار وارد شده بود و شهرداری هم به این مسئله توجهی نکرده بود. مثلاً سرچ می‌کردیم و می‌دیدیم آقای x هم شهردار منطقۀ فلان است و هم معاون بهمان جا. درحالی‌که در واقعیت، یکی از این دو سِمَتِ قبلی آقای x بود و باید از سامانه حذف می‌شد. به نظرم یکی از بزرگ‌ترین مشکلات در حوزۀ شفافیت اطلاعات مدیران و کارکنان شهرداری همین بود […] اما بعضی اطلاعات اصلاً وجود نداشت، مثلاً تاریخ برخی استخدام‌ها اصلاً مشخص نبود و معلوم نبود طرف در بیست سال گذشته کجاها بوده و چه کارهایی کرده […] یکی دیگر از مشکلات ما، که البته نسبتاً حل شد، این بود که امضای حکم مدیران و ثبت آن در سامانۀ منابع انسانی و متعاقباً انتشار آن روی سامانۀ شفافیت خیلی طول می‌کشید. مثلاً ما سه ماه بود می‌دانستیم فلان معاون شهردار به جای دیگری رفته، ولی در سامانۀ منابع انسانی و سامانۀ شفافیت هنوز در پوزیشن قبلی بود. حتی یادم است بعد از چهار ماه از انتخاب آقای حناچی، هنوز نام شهردار در سامانۀ شفافیت نیامده بود و همچنان نام شهردار قبلی بود. یعنی اطلاعات نفر اول مدیریت شهر اشتباه بود و همین باعث می‌شد دیتای کل سایت زیر سؤال برود. یادم است یک روز شخصاً به دفتر یکی از مدیران منابع انسانی رفتم که امضای حکم شهردار را بگیرم تا اطلاعات شهردار در سامانۀ منابع انسانی و سایت شفافیت اصلاح شود.

محمدحسین صدوقی: یک نمونۀ دیگر، شفافیت اطلاعات کارکنان و مدیران بود. قرار بود این اطلاعات از روی سامانة جامع منابع انسانی شهرداری فراخوانی شده و روی سایت شفاف منتشر شود. شروع این کار تازه به ما نشان داد که اطلاعات ثبت‌شده در سامانة منابع انسانی چقدر ناقص است. ما تقریباً هیچ اطلاعاتی از مجامع و هیئت‌مدیره‌ها در این سامانه نداشتیم و باید این اطلاعات را از امور مجامع[۱۶] می‌گرفتیم. حتی مؤسسات تابعه‌ای بودند که اطلاعاتشان را خود مجامع هم نداشت و نمی‌دانست آخرین تغییرات هیئت‌مدیرة آن‌ها چه بوده است.

اسحاق بهادری: آن زمان، برای آنکه گزارش کاملی از اطلاعات مدیران در اختیار شورا قرار دهیم، باید ابتدا از اطلاعات ثبت‌شده در سامانۀ جامع منابع انسانی گزارش می‌گرفتیم و بعد آن گزارش را با مستندات دیگری که داشتیم تکمیل و تدقیق می‌کردیم. علت آن بود که اگرچه کلیۀ مدیران شهرداری، از لحاظ فرایندهای مربوط به انتصابات، زیر نظر اداره‌کل کارگزینیِ مدیران بودند اما بحث حقوق و مزایای مدیران عامل سازمان‌ها و شرکت‌ها، زیر نظر اداره‌کل مجامع بود.

محمد فرجود: همان‌ موقع سر انتشار اطلاعات مدیران به یاد دارم که لیست اولیۀ اطلاعات را تیم ما از دیتابیس سامانه‌ها استخراج کرد. اطلاعات را به معاونت منابع انسانی دادیم، چون نظر من این بود که معاونت منابع انسانی حتماً باید صحت این اطلاعات را تأیید کند. بعد از مدتی، معاونت منابع انسانی یک سی‌دی به ما داد و گفت اطلاعات روی این سی‌دی را روی سایت بگذارید. طبق تجربه می‌دانستیم که با توجه به جمع‌آوری دستی داده‌ها ممکن است اشکالاتی در داده‌ها وجود داشته باشد. حتی به معاونت پیشنهاد کردیم که ما اول اطلاعات را روی یک صفحۀ تستی بالا می‌آوریم، شما ببینید و اگر مورد تأیید بود، روی سایت اصلی منتشر می‌کنیم. اما نهایتاً بعد از انتشار هم اشکالاتی وجود داشت که مجدداً اصلاح گردید.

وضعیت مشابهی در مورد اطلاعات ثبت‌شده از املاک شهرداری در سامانه املاک، وضعیت پیشرفت ریالی و فیزیکی پروژه‌ها در سامانه کنترل پروژه، اطلاعات سفرهای خارجی کارکنان در سامانه سفرهای خارجی و … وجود داشت.

پروشات مهرورزی: دیتای خود سامانۀ داخلی شهرداری هم خیلی مشکلات عجیب‌وغریب بِیسیکی داشت. مثلاً اطلاعات سفر آذر امسال در سامانۀ شفافیت ثبت شده بود، ولی آذر پارسال نه، چون کسی که باید حکم مأموریت را امضا می‌کرد نکرده بود، ولی به‌هرحال این سفر انجام شده بود. بعد ما بحث ویزا را هم در ایران داریم. مثلاً ممکن است برای اینکه تخصیص ارز به سفر انجام شود، تاریخ سفر زودتر از موعد واقعی ثبت شود و امضاهای تأیید مأموریتش گرفته شود، ولی آن سفر به دلیل صادرنشدن ویزا اصلاً کنسل شود.

در مورد این حوزه‌ها، زمان و انرژی زیادی صرف شد تا قدم‌به‌قدم، اطلاعات ثبت‌شده در سامانه‌ها صحت‌سنجی و خطاهای آن اصلاح شود، سامانه‌های موجود برای ثبت انواع اطلاعات موردنیاز ارتقا پیدا کنند و راه‌های دورزدن سیستم در ورود اطلاعات بسته شود، سامانه‌ها در تمامی واحدهای موردنظر راه‌اندازی شوند و کاربران برای کار با آن آموزش ببینند؛ مسیری فرساینده و پردست‌انداز.

محمد فرجود: در حوزۀ قراردادها، سازمان فاوا توانست فرایند ثبت و انتشار اطلاعات را تا حد زیادی سامانه‌ای و اتوماتیک کند. البته رسیدن به نقطه‌ای که سامانۀ قراردادها در تک‌تک واحدهای زیرمجموعۀ شهرداری راه‌اندازی شود یک‌سال‌‌ونیم زمان برد. در طول این مدت کمیتۀ شفافیت به‌طور مرتب با واحدهای مختلف جلسه می‌گذاشت و خانم آروین و ما نظارت داشتیم تا سامانۀ قراردادها در مثلاً بیست واحد از سی واحدی که از این سامانه استفاده نمی‌کردند ایجاد و راه‌اندازی شود. درخصوص آن واحدهای باقی‌مانده هم باز خانم آروین جلسه می‌گذاشت و ما هم در جلسات شرکت می‌کردیم. کار خیلی سختی بود‌. منتها از منظر شفافیت و انتشار اطلاعات، با راه‌اندازی این سامانه، اطلاعات قراردادها پس از ثبت در سامانه به‌صورت اتوماتیک روی سایت شفاف قرار می‌گرفت. […] در سازمان فاوا، همۀ مراحل، از تصمیم کارشناس یا مدیر به عقد قرارداد و اعلام نیاز و ارائۀ آراف‌پی تا بسته ‌شدن قرارداد و همۀ مراحل پس از آن، از طریق سامانه انجام می‌شد. اما خیلی از بخش‌ها نمی‌توانستند از سیستم طراحی‌شده در سازمان فاوا استفاده کنند و اطلاعات خود را در آن وارد کنند. پیاده‌سازی نیازمندی‌های آن‌ها در سامانه هم کار پیچیده‌ای بود. به همین دلیل ما یک ورژن لایت از سامانۀ قراردادها به نام سامانۀ قراردادهای چابک تهیه کردیم که چند بخش اصلی از سامانۀ قراردادها در آن پیاده‌سازی شده بود. هدف از ایجاد نسخه سبک‌تر این بود که می‌خواستیم سامانه در آن بخش راه‌اندازی شود و به‌مرور کامل شود. با این مدل چابک توانستیم سامانۀ قراردادها را در اکثر بخش‌های شهرداری راه‌اندازی کنیم. اواخر دوره واحدهایی که کمتر تحت مدیریت شهرداری و شورا بودند، مثل سازمان فرهنگی و هنری شهرداری، باقی ماندند که سامانۀ مذکور در آن‌ها راه‌اندازی نشد.

علاوه ‌بر چالش‌های فنی، مقاومت‌هایی نیز درخصوص مشخص‌شدن بعضی از پارامترهای قراردادها مانند رقم و طرف قرارداد نیز وجود داشت. اصلاً راه‌اندازی سامانۀ قراردادها باعث شد تا شهرداری و به‌ویژه شهرداری‌های مناطق در انعقاد قراردادها دقت بیشتری داشته باشند. پیش از راه‌اندازی سامانۀ قراردادها، با توجه با اینکه اطلاعات قراردادها شفاف نبود، امکان سوءاستفاده وجود داشت ولی پس از آن جلوی خیلی از سوء استفاده‌ها گرفته شد. اما خب، طراحی و راه‌اندازی سامانۀ قراردادها در کلیۀ بخش‌های زیرمجموعه واقعاً کار خیلی سختی بود و انرژی خیلی زیادی برد.

محمد فرجود: پیاده‌سازی سامانۀ منابع انسانی پیچیده بود چون مثلاً جایی مثل سازمان پارک‌‌ها[۱۷] با دوهزار نفر نیرو کلاً سامانۀ منابع انسانی نداشت‌ و اطلاعات نیروهایش را در فایل اکسل نگه می‌داشت‌. دیگر خود شما حساب کنید که طراحی و پیاده‌سازی فرایندها و ورود اطلاعات کارکنان در آن بخش چقدر سخت بود. کاری که ما کردیم این بود که یک تیم بیست-سی‌نفره از نیروهای مؤسسۀ رایانه شهر[۱۸] (افرادی که در سازمان ما کار می‌کردند اما قراردادشان با شرکت رایانه شهر بود) در اختیار تیم سامانۀ منابع انسانی سازمان فاوا قرار دادیم. آن‌ها با هدایت تیم معاونت منابع انسانی شهرداری در بخش‌های مختلف شهرداری مستقر ‌می‌شدند، اطلاعات کارکنان را از سیستم قبلی -هر سیستم یا روشی که برای نگه‌داشت اطلاعات پرسنلی استفاده می‌شد- به سیستم جدید منتقل می‌کردند، خروجی‌ها را تست و آزمایش می‌کردند تا می‌رسیدند به نقطه‌ای که می‌شد گفت داده‌‌ها از سیستم قبلی به سیستم جدید convert (تبدیل و منتقل) شده است. بعد از آن، اول زیرسامانۀ حقوق و دستمزد و بعد هم زیرسامانۀ حقوق‌پردازی را در سامانۀ منابع انسانی پیاده‌سازی می‌کردند. شما حساب کنید که ما این فرایند را باید حداقل در سی سازمان طی می‌کردیم. قشنگ یادم است که پروسۀ راه‌اندازی سامانۀ منابع انسانی در واحدهای مختلف شهرداری یک‌سال‌واندی طول کشید‌. راه‌اندازی سامانه در برخی بخش‌ها مثل شرکت اتوبوسرانی[۱۹] و سازمان پارک‌ها سخت‌تر از بقیه بود چون این‌ بخش‌ها نیروی انسانی زیادی داشتند و خیلی سخت بود که شما همۀ داده‌های مرتبط -اطلاعات شناسایی، حکم، حقوق، تردد و غیره- را در سامانۀ منابع انسانی وارد کنید.

همان‌طور که پیشتر نیز به آن اشاره شد، پیاده‌سازی الکترونیکی فرایندها و راه‌اندازی سامانه‌ها به این معنا نبود که درعمل هم شیوۀ الکترونیکی جایگزین شیوۀ دستی انجام امور خواهد شد و ثبت اطلاعات در سامانه‌ها، به‌طور کامل و صحیح و به‌موقع، انجام خواهد گرفت. این موضوع، حتی در شرایطی که واحدهای شهرداری، به‌واسطۀ مصوبات شورا یا بخشنامه‌های شهردار، ملزم به استفاده از سامانه‌ها شده بودند، صادق بود.

اسحاق بهادری: الزام مدیریتی وجود داشت که اطلاعات همۀ مدیران در سامانه ثبت شود و پرداخت حقوق و مزایای مدیران بر مبنای اطلاعات ثبت‌شده در این سامانه (اطلاعات پرسنلی، تردد و کارکرد، سوابق کاری و …) محاسبه و به آن‌ها پرداخت شود. البته ناممکن نبود که سازمان‌ها و شرکت‌ها، بدون آنکه اطلاعات مدیرانشان در سامانه ثبت شده باشد هم، پرداختیِ آن‌ها را محاسبه و واریز کنند (مثلاً از طریق چک). این موضوع، درعمل، شیوع زیادی نداشت اما احتمالاً علت مقاومت برخی واحدهای تابعه در برابر پیوستن به سامانۀ منابع انسانی همین بوده است که اختیار پرداختی‌هایشان به مدیران دست خودشان باشد.

محمد فرجود: درمورد سامانۀ مالی، معاونت مالی گفته بود تمام واحدهای شهرداری اعم از ستاد شهرداری، شهرداری‌های مناطق و حتی سازمان‌ها و شرکت‌ها باید از این سامانه استفاده کنند. در خود ستاد شهرداری و شهرداری‌های مناطق، سامانه‌های مورد استفاده در هر حوزه‌ یکپارچه بودند، یعنی یک سامانۀ مالی، یک سامانۀ منابع انسانی و یک سامانۀ قراردادها وجود داشت. اما درمورد سازمان‌ها و شرکت‌ها موضوع کمی فرق می‌کرد‌ و مواردی وجود داشت که، بنا به برخی دلایل، از سامانۀ مالی مخصوص خودشان استفاده می‌کردند.

محسن شکری‌پور[۲۰]: سازمان میادین میوه و تره‌بار اطلاعات مناقصاتش را در سامانۀ قراردادها وارد می‌کرد، اما اطلاعات مزایدات را، که اطلاعات مهمی هم محسوب می‌شود، در سامانۀ قراردادها وارد نمی‌کرد. درواقع سازمان میادین از جملۀ سازمان‌هایی بود که سامانه‌ای مجزا برای خودش داشت و مزایدات خود را از طریق آن سامانه انجام می‌داد. خواستۀ ما این نبود که سازمان سامانۀ خودش را حذف کند؛ به‌هرحال آن سامانه مورد تأیید سازمان بود و کاربران از آن راضی بودند. ما از آن‌ها خواستیم که سامانه‌شان را به سایت شفاف وصل کنند تا اطلاعات مزایدات سازمان میادین هم روی سایت شفاف بیاید، اما این کار انجام نشد.

پروشات مهرورزی: طبق آخرین آماری که به یاد دارم، تا پایان دورۀ پنجم، از آن ۶۱ هزار نفر کل پرسنل، دیتای ۴۸ هزار نفر شامل اینکه کجا کار می‌کنند و دقیقاً مسئولیتشان چیست و مواردی از این دست را کاملاً تمیز کردند. آن حدود ۱۳-۱۴ هزار نفری که دیتایشان تمیز نشد اگر اشتباه نکنم ۵ سازمان و شرکت بودند که اصلاً همکاری نمی‌کردند. […] دیتای اصلی‌ای که اصلاً به ما داده نمی‌شد متعلق به شرکت همشهری و شرکت مترو بود. این دو تا اصلاً همکاری نمی‌کردند و روی بیرون‌رفتن دیتای مالی‌شان حساسیت عجیب‌وغریبی داشتند. با وجود هزاران بخشنامه‌ای که در این زمینه صادر شده بود و همه موظف بودند دیتای صحیح کارمندان خود را وارد سامانه کنند، و همچنین با وجود هشدارهایی که دربارۀ عدم همکاری داده شده بود که اگر چنین نکنند اجازۀ پرداخت حقوق و دستمزد ندارند، اما این هیچ‌وقت عملی نشد. فکر می‌کنم شهرداری و مدیرانش در آن سه سال سه بخشنامه دادند. اصلاً یک سال، با کمک خانم فروغی، بندی به مصوبۀ بودجه اضافه شد که به‌موجب آن توانستیم بعضی سازمان‌ها را قانع کنیم که از سامانۀ منابع انسانی استفاده کنند و دیتایشان را آنجا بگذارند.[۲۱] اما شرکت مترو اصلاً همکاری نمی‌کرد و نمی‌خواست دیتای مالی‌اش بیرون بیاید و این تهدید که اگر اطلاعات کارمندانش را ثبت نکند حقوق و دستمزد کارمندانش پرداخت نخواهد شد هم کارساز نبود، چون در شرایط بحرانی کشور در سال ۹۸ چنین تهدیدی عملی نبود.

راهکار کمیتۀ شفافیت برای آنکه ورود اطلاعات در سامانه‌ها ضمانت اجرایی پیدا کند، یکپارچگی اطلاعاتی از طریق اتصال سامانه‌های موردنظر با سامانه‌های دیگری بود که از نظر جامعیت و صحت اطلاعات قابل‌اتکا بودند. برای مثال در حوزۀ معاملات، سامانۀ معاملات به سامانۀ مالی شهرداری متصل شد به‌طوری که انجام امور مالی مربوط به یک معامله در سامانۀ مالی مشروط به ثبت اطلاعات آن معامله در سامانه معاملات شد؛ در واقع شناسایی یک معامله در سامانۀ مالی از طریق فراخوانی اطلاعات مربوط به آن از سامانه معاملات انجام می‌شد که متضمن آن بود که اطلاعات معامله ابتدا در سامانۀ معاملات ثبت شده باشد.

نجمه طاهری[۲۲]: یکی از دغدغه‌های اصلی ما این بود که مطمئن شویم اطلاعات تمام معاملات شهرداری در سامانۀ معاملات ثبت می‌شود. راهکاری که به ذهنمان رسید این بود که شهرداری سامانۀ معاملات را به سامانۀ مالی وصل کند و هر وقت هر کس خواست امور مالی مربوط به یک قرارداد را در سامانۀ مالی پیش ببرد، سامانه چک کند که آیا اطلاعات این قرارداد قبلاً در سامانۀ معاملات ثبت شده یا نه و اگر نشده، کار پیش نرود. […] حالا دو تا سامانه به هم وصل شد، فهمیدیم در سامانۀ مالی آیتمی وجود دارد به نام «عامل هزینه» که از طریق آن می‌شود برای یک قرارداد هزینه‌ای درخواست تأمین وجه داد، بدون آنکه آن قرارداد در سامانۀ معاملات ثبت شده باشد. خب افتادیم دنبال بستن عامل هزینه. این کار چندین ماه طول کشید و این‌قدر کش‌وقوس داشت که اصلاً این عبارت «بستن عامل هزینه» دیگر بینمان تبدیل به اصطلاح شده بود. بعد که سراغ قراردادهای درآمدی رفتیم، دیدیم که آن طرف هم عامل درآمد وجود دارد، باید آن را هم برای اطمینان از ثبت تمام قراردادهای درآمدی شهرداری ببندیم.

البته اجرای موفق این راهکار خود منوط به آن بود که علاوه بر سامانۀ معاملات، سامانۀ مالی نیز در کلیه واحدهای زیرمجموعه شهرداری راه‌اندازی شود و مورد استفاده قرار گیرد و مغایرت‌های اطلاعاتی نیز که تا آن زمان بین دو سامانه ایجاد شده بود برطرف گردد و این خود نیازمند تلاش و پیگیری‌های بسیار بود.

بهاره آروین: اولش خیلی سخت بود و کارها گره می‌خورد. مثلاً ما گفتیم شما نمی‌‌توانید در سامانۀ مالی صورت‌وضعیت ثبت کنید مگر اینکه کد قرارداد داشته باشید، یعنی قبلاً قرارداد را در سامانۀ قراردادها ثبت کرده باشید. بعد طرفْ قرارداد را در سامانه ثبت نمی‌‌کرد و به مرحلۀ ثبت صورت‌وضعیت می‌رسید و سامانه ازش قبول نمی‌‌کرد. این‌طوری صورت‌وضعیت‌های ثبت‌نشده روی هم تلنبار می‌‌شد. منتها این مقطعی بود و بعد از یک مدتی کارها روی روال افتاد و قرارداد استارت که می‌‌خورد، در سامانه ثبت می‌شد. آن اوایل صدای همه از شروطی که برای ثبت اطلاعات در سامانه‌ها گذاشته شده بود درآمده بود. آقای آل‌‌طاها هم هر از چندی برای خودش سوئیچ‌ها را باز می‌‌کرد تا کارهایی که گیر کرده بود پیش برود. خود سامانۀ قراردادها هم از ابتدا سامانۀ کاملی نبود و کم‌کم قابلیت پشتیبانی از طیف وسیع‌تری از انواع مختلف قرارداد و فرایندهای مربوط به آن را پیدا می‌کرد. خلاصه جاافتادن روال‌های جدید در حوزۀ قراردادها فرایندی تدریجی بود و پروژۀ شفافیت قراردادها به این کار کمک کرد.

سمیه فروغی: کار به این راحتی نبود، چون دیدیم که مغایرت‌های اطلاعاتی زیادی بین قراردادهایی که تا آن زمان در دو سامانه ثبت شده بود وجود دارد و این خودش از عجایب بود. مثلاً راجع‌ به یک قرارداد واحد، در دو سامانه مغایرت مبلغی و مدتی وجود داشت یا حتی ممکن بود قراردادی در یکی از دو سامانه ثبت شده باشد و در دیگری نه. تازه این را هم در نظر بگیرید که قراردادهایی که ما دنبال انتشار عمومی اطلاعات آن بودیم مربوط به نیمۀ سال ۹۶ به بعد -یعنی آغاز به کار شورای پنجم- بود و به قبل از آن کاری نداشتیم، بااین‌حال باز هم با حجم زیادی از مغایرت‌های اطلاعاتی بین دو سامانه روبه‌رو شدیم. لازم بود که یک مغایرت‌گیری بین اطلاعات دو سامانه صورت بگیرد.

نجمه طاهری: مشکلی که وجود داشت این بود که بین اطلاعاتی که از قبل در رابطه با قراردادهای شهرداری در این دو سامانه ثبت شده بود تعداد زیادی مغایرت وجود داشت و این مغایرت‌ها باید رفع می‌شد تا بتوان دو سامانه را به هم وصل کرد. ما یک ماه پیگیری کردیم تا این ایراد رفع شود و شهرداری هم به‌صورت هفتگی از مغایرت‌های رفع‌شده گزارش می‌داد، مثلاً این هفته می‌گفتند سه‌هزار مغایرت داریم، هفتۀ بعد می‌شد دوهزار و پانصد تا، هفتۀ بعدش هزار تا و بعد هشتصد تا … تا تمام شد. ما یکی-دو ماهی درگیر این موضوع بودیم.

محسن شکری‌پور: پیش از آنکه درگاه ورود اطلاعات قراردادها واحد شود، لازم بود تا مغایرت‌های اطلاعاتی‌ای که از قبل وجود داشت رفع شود. سازمان فناوری موارد مغایرت را درآورد که حدود ده هزار مغایرت می‌شد. قرار شد موارد مغایرت مربوط به هر یک از مناطق را برایشان ارسال کنیم تا خودشان این موارد را بررسی کنند و مقادیر صحیح را در سامانۀ قراردادها وارد کنند. با این فرایند بخشی از مغایرت‌ها رفع شد، اما حدود ۷۰ درصد از مغایرت‌ها باقی ماند. برای اینکه کار در وقت مقرر انجام شود از اکبری در سازمان فناوری خواستم دسترسی‌ای ایجاد کند تا من خودم مغایرت‌های باقی‌مانده را بررسی و رفع نمایم. دقیقاً ساعت نه-ده شبِ ۳۰ مهر به خانم فروغی زنگ زدم و گفتم که مغایرت‌ها صفر شد. […] بعد از آن، ورود دیتای قراردادها فقط از طریق سامانۀ قراردادها انجام می‌شد و درگاه‌های ورودی در سامانه‌های دیگر بسته شد.

این راهکار در حوزه املاک نیز مدنظر قرار گرفت و تلاش شد تا با اتصال سامانۀ املاک به سامانۀ مالی و سامانۀ معاملات، هم به‌تدریج بانک اطلاعاتی املاک شهرداری در سامانۀ املاک کامل شود و هم انواع مختلف معاملات ملکی در سامانۀ معاملات ثبت شود.

سمیه فروغی: آخرین طراحی‌ای که بر سر آن توافق کردیم این بود که اطلاعات ملک در سامانۀ املاک ثبت شود؛ برای این ملک یک کد اموال در سامانۀ مالی تعریف شود؛ و هنگام انجام معامله روی این ملک، سامانۀ معاملات، از طریق آن کد اموال، بفهمد که معامله دارد روی کدام ملک انجام می‌شود. همچنین هنگام انجام معامله، اطلاعاتی همچون متراژ و لوکیشن ملک از طریق سامانۀ املاک در اختیار سامانۀ معاملات قرار گیرد.

در حوزۀ منابع انسانی نیز تلاش شد تا با اتصال سامانۀ منابع انسانی به زیرسیستم حقوق و دستمزد در سامانۀ مالی و منوط‌کردن پرداخت حقوق کارکنان به ثبت اطلاعات ایشان در سامانۀ منابع انسانی، اطلاعات این سامانه کامل و به‌روز شود.

اسحاق بهادری: خب یکی از موضوعاتی که برای تحقق شفافیت اهمیت داشت همین تکمیل اطلاعات پرسنل در سامانه بود […] برای این منظور، ارتباط مستقیمی بین ثبت اطلاعات پرسنل (در سامانۀ جامع منابع انسانی) و پرداخت حقوق به او (از طریق سامانۀ حقوق و دستمزد) ایجاد شد. البته در همین مورد هم باگ‌هایی وجود داشت و در برخی شرایط، ناهم‌خوانی‌هایی بین اطلاعات سامانۀ منابع انسانی و اطلاعات سامانۀ حقوق و دستمزد به وجود می‌آمد […] از طرف دیگر خود محتوای اطلاعات هم نیاز به ویرایش، بازنگری و اصلاح داشت و این هم خودش یک پروسه شد. اگر اشتباه نکنم، ما دو بار امکان اصلاح اطلاعات را روی سامانه برای پرسنل باز کردیم که بیایند و اطلاعات خودشان (اطلاعات شناسنامه‌ای، آدرس محل سکونت، اطلاعات مدارک و رشتۀ تحصیلی و …) را در سامانه اصلاح و مستندات آن را هم بارگذاری کنند؛ یعنی اگر کسی می‌گوید من لیسانس دارم، تصویر مدرک تحصیلی لیسانس و تأییدیۀ لیسانسش را هم بارگذاری کند که بعد بشود راستی‌آزمایی انجام داد. این‌ها اقداماتی بود که به‌عنوان پیش‌نیاز شفافیت حوزۀ منابع انسانی باید انجام می‌گرفت.

پروشات مهرورزی: آن زمان، هر کدام از سازمان‌های شهرداری سامانۀ داخلی خودشان را داشتند و سیستم هنوز یکپارچه نشده بود و تا زمانی هم که به بحث پول و حقوق ربط پیدا نمی‌کرد که اگر اطلاعات در سامانه نباشد خبری از حقوق و دستمزد نیست این یکپارچگی اتفاق نمی‌افتاد.

پیاده‌سازی این ایده نیز بی‌چالش نبود و تا پایان دورۀ پنجم، بودند واحدهایی که به سامانۀ منابع انسانی متصل نشده بودند.

اسحاق بهادری: زمانی که من از شهرداری تهران بیرون آمدم عدد نیروی انسانی پنجاه و هفت هزار و هفتصد و خرده‌ای بود. به همان نسبت هم ما در سامانۀ حقوق و دستمزد پرداختی داشتیم. این کاری بود که ما انجام دادیم. البته متأسفانه پنج سازمان و شرکت ما از جمله سازمان فرهنگی و هنری، شرکت همشهری و شرکت بهره‌برداری مترو، به دلیل پرداخت‌های غیرمتعارفی که داشتند، وارد سامانۀ منابع انسانی نشدند. البته الان دارند وارد می‌شوند. یعنی بالاخره سرخط شده‌اند و آمده‌اند.

محمد فرجود: نمی‌دانم درنهایت چند واحد باقی ماندند که سامانۀ منابع انسانی در آن‌ها راه‌اندازی نشد، ولی کار در بیشتر واحدها انجام شد و بیش از ۹۰ درصد دیتاهای منابع انسانی به‌صورت سیستمی از سامانۀ منابع انسانی فراخوانی می‌شد و روی سایت شفاف قرار می‌گرفت. تازه درمورد آن واحدهایی هم که من می‌گویم سامانه در آن‌ها راه‌اندازی نشد منظورم این نیست که داده‌ها دریافت نشد؛ بالاخره همۀ داده‌ها به روش‌های مختلف دریافت می‌شد ولی لزوماً همۀ داده‌ها به‌صورت اتوماتیک روی سایت شفاف بارگذاری نمی‌شد.

اتصال سامانۀ سفرهای خارجی به سامانۀ مالی نیز ایده‌ای بود که با هدف بسط استفاده از سامانۀ سفرها، به‌نحوی که امکان فراخوانی برخط اطلاعات از آن روی سایت شفاف وجود داشته باشد، دنبال شد. کیفیت اطلاعات ثبت‌شده در سامانۀ سفرها به حدی پایین بود که انتشار اطلاعات سفرها به‌صورت دستی روی سایت شفاف بارگذاری می‌شد.

پروشات مهرورزی: تمام تلاش من این بود که کل این فرایند سامانه‌ای شود، امضاها الکترونیک شود و همه‌چیز در سامانه ثبت شود. ولی هم مسئلۀ سفرهای ناگهانی که «حالا حکمش را بزن بره» وجود داشت و هم مسائل مربوط به ویزاگرفتن که سامانه‌ای‌کردن فرایند و اینکه مراحل به‌ترتیب انجام شود را سخت می‌کرد. آخرهای دوره، کارها کمی مرتب شده بود و بعضی‌ها واقعاً گزارش سفر را ثبت می‌کردند و این گزارش‌ها واقعاً قابل‌استناد بودند، ولی درنهایت انتشار اطلاعات روی سایت شفافیت به‌صورت دستی باقی ماند. یعنی مثلاً اگر کسی از کمیتۀ شفافیت سامانۀ داخلی شهرداری را چک نمی‌کرد و پیگیری نمی‌کرد که دیتای جدیدی که روی این سامانه ثبت شده روی سامانۀ شفافیت هم برود، سامانۀ شفافیت به‌روز نمی‌شد.

این نکته حائز اهمیت است که ایجاد یکپارچگی اطلاعاتی از طریق راه‌اندازی سامانه‌های مرکزی در تمامی واحدهای زیرمجموعه و اتصال آن‌ها به یکدیگر، با سیاست‌های معاونت‌های شهرداری و سازمان فاوا همسو، و از حمایت ایشان برخوردار بود:

محمد فرجود: در دورۀ قبل یکی از مهم‌ترین توفیقات ما همین بود که ضریب نفوذ سامانه‌های مرکزی را از خیلی کم به نزدیک به کامل‌ رساندیم. […] شهرداری می‌خواست خیالش دربارۀ حوزه‌های مهم مثل منابع انسانی و مالی راحت شود و مطمئن باشد که کسی داده‌ای را جابه‌جا یا دستکاری نمی‌کند. می‌خواست همه‌جا سامانۀ مرکزی خودش را راه بیندازد تا برای مثال بعداً بتواند مسیر همۀ جریانات مالی را در سامانۀ مالی ببیند. بالاخره وقتی واحدهای زیرمجموعه از سامانه‌‌های دیگری استفاده کنند که شما روی آن کنترل ندارید، ممکن است استانداردهایتان در پیاده‌سازی آن سامانه رعایت نشود یا به هر دلیلی دیتا به‌درستی وارد آن نشود یا به‌درستی نمایش داده نشود. ما آن اوایل می‌گفتیم بالاخره شاید آن سامانه‌های مستقل هم امکانات و ویژگی‌های خوبی داشته باشند که سامانه‌های ما ندارند و بنابراین بهتر است واحدها را مجبور نکنیم‌ که به سامانۀ مرکزی متصل شوند. ولی بعد به این نتیجه رسیدیم که اتفاقاً باید این تمرکز و یکپارچگی صورت بگیرد، به‌خاطر اینکه سازمان‌ها یا شرکت‌ها و شهرداری به‌شدت به هم متصل بودند‌ و آن‌قدرها مستقل نبودند‌؛ بودجه‌شان را از شهرداری می‌گرفتند، منابع انسانی‌شان اکثراً در خود شهرداری جابه‌جا می‌شدند و همه‌چیزشان شبیه هم بود‌ و فقط اسماً سازمان یا شرکت مستقل بودند‌ […] دست‌آخر به این نتیجه رسیدیم که بهتر است سامانه را یکی‌یکی در همۀ واحدها پیاده‌سازی کنیم. راه‌اندازی سامانه‌های پایه‌ در همۀ واحدها موجب می‌شد آن‌ها دربارۀ گزارش‌دهی و آماردهی و این قبیل موارد هم دیگر به شهرداری بدهکار نباشند‌.

درواقع ارتقای کیفیت داده‌ها تنها دغدغۀ کمیته شفافیت نبود و در برخی حوزه‌ها، معاونت متولی داده‌ها نیز، با هدف گسترش دامنۀ نظارت خود بر واحدهای زیرمجموعه و بهبود عملکرد (و نه لزوماً با هدف شفافیت و انتشار عمومی اطلاعات)، در این مسیر با کمیتۀ شفافیت همراه بود.

محمد فرجود: درمورد سامانۀ مالی، معاونت مالی گفته بود تمام واحدهای شهرداری اعم از ستاد شهرداری، شهرداری‌های مناطق و حتی سازمان‌ها و شرکت‌ها باید از این سامانه استفاده کنند. در خود ستاد شهرداری و شهرداری‌های مناطق، سامانه‌های مورد استفاده در هر حوزه‌ یکپارچه بودند، یعنی یک سامانۀ مالی، یک سامانۀ منابع انسانی و یک سامانۀ قراردادها وجود داشت. اما درمورد سازمان‌ها و شرکت‌ها موضوع کمی فرق می‌کرد‌ و مواردی وجود داشت که، بنا به برخی دلایل، از سامانۀ مالی مخصوص خودشان استفاده می‌کردند. در دورۀ ما -البته قبل از آن هم همین‌طور بود- ستاد شهرداری اعلام کرد که سامانه‌ای به‌جز سامانۀ مالی مرکزی را قبول نمی‌کند و سامانۀ مالی در کلِ شهرداری باید یکپارچه شود، تا همۀ اطلاعات یک جا جمع شود و بتوان گزارش‌های لازم را از روی آن تهیه کرد. تا جایی که به یادم دارم، تا پایان دوره، اطلاعات حوزۀ مالی با ضریب خوبی به سامانۀ مالی‌ مرکزی منتقل شد.

محسن شکری‌پور: چند ماه اول که کمیته هنوز شناختی از فرایندهای شهرداری و روال کار نداشت، ما درگیری زیادی نداشتیم. اما بعد از پنج-شش ماه، با تصویب مصوبۀ انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات، خواسته‌های کمیته از شهرداری تهران در راستای اجرای آن مصوبه به‌صورت شفاف مطرح شد. معاون مالی و مدیرکل مالی نیز دستور دادند موارد درخواستی خانم آروین انجام شود. البته بسیاری از مواردِ درخواستی از قبل در دستورکار حوزۀ مالی بود، اما پیگیری‌های کمیتۀ شفافیت به انجام آن‌ها سرعت داد. درواقع در بحث شفافیت قراردادها، زمانی رسید که شهردار، روی بخشنامه‌هایی که خانم آروین از طریق نامه‌های رسمی به شهرداری اعلام می‌کرد، با عبارت «جهت اطلاع و اقدام لازم» دستور می‌داد. این به معنای تأکید بر انجام خواسته‌های نامۀ ارسالی بود. در این مرحله، ما هم در سَمت شهرداری همدل شدیم تا کار انجام شود. وگرنه تا پیش از آن، من شخصاً فقط به این دلیل به موضوع شفافیت قراردادها ورود کردم که تمرکز خانم آروین هم بر هدف خود ما، یعنی راه‌اندازی سامانۀ قراردادها، بود.

اسحاق بهادری: کمیته پیگیر بود که اطلاعات پرسنلی کامل شود و اداره‌کل سرمایۀ انسانی، اداره‌کل تشکیلات و اداره‌کل امور مالی (بحث حقوق و دستمزد)، اداره کل برنامه‌ریزی (ارزیابی عملکرد کارکنان) و سازمان بازرسی (به جهت بازخوردهایی که کارمندان ما روی پیام‌های ۱۳۷ و ۱۸۸۸ می‌گرفتند)، همه، بهره‌برداران این اطلاعات بودند و تکمیل اطلاعات پرسنلی به کارشان می‌آمد.

پروشات مهرورزی: طی دو-سه سالی که ما در شورای شهر شفافیت این حوزه را پیگیری می‌کردیم خود قسمت آی‌تی معاونت منابع انسانی خیلی همکاری کرد و اصلاً دغدغۀ آن‌ها هم بود که حتماً دیتای سامانه‌شان اصلاح شود.

پروشات مهرورزی: چون پرسنل بیست‌و‌خرده‌ای سال پیش هنوز بازنشسته نشده بودند، پرونده‌های برخی کارمندانِ یک‌سری از سازمان‌ها و قسمت‌های شهرداری کاملاً فیزیکی بود و باید یک آدمی را می‌گذاشتیم که این پرونده‌ها را از حالت فیزیکی به حالت سامانه‌ای تبدیل کند. معاونت منابع انسانی با قدرتی که داشت توانست مناطق را تحت فشار بگذارد و این کار در مناطق انجام شد. درواقع برای سروسامان‌دادن به داده‌های منابع انسانی شهرداری سه قدم تعریف کردند. قدم اول اصلاح داده‌های مربوط به ستاد شهرداری و شهرداری‌های مناطق بود؛ قدم دوم، اصلاح داده‌های سازمان‌هایی که کوچک‌تر بودند و راحت‌تر می‌شد ازشان همکاری گرفت؛ و در انتها هم اصلاح داده‌های واحدهایی مثل شرکت مترو که راحت به ما دیتا نمی‌دادند.

راهکار دیگری که کمیتۀ شفافیت، برای ارتقای کیفیت داده‌ها در برخی حوزه‌ها، در پیش گرفت، استفاده از نظارت همگانی و فشار افکار عمومی بود. ایده آن بود که به جای آنکه شهرداری، خود، مسئولیت صحت‌سنجی اطلاعات و کامل‌بودن داده‌ها را به عهده گیرد، بازخورد شهروندان روی اطلاعات منتشرشده مکانیسمی را برای تصحیح اطلاعات شکل دهد.

در این راستا، برای هر کدام از اطلاعات منتشرشده روی سایت شفاف، فرد یا واحدی به‌عنوان مسئول صحت اطلاعات تعیین، و این موضوع در سایت شفاف نیز اطلاع‌رسانی شد با این هدف که مسئول مربوطه، به دلیل قرار گرفتن در جایگاه پاسخگویی به افکار عمومی، نسبت به صحت اطلاعات حساس شود. همچنین بهره‌گیری از بازخورد شهروندان برای ارتقای کیفیت اطلاعات، به‌طور خاص، برای انتشار رزومۀ مدیران پیگیری شد، گرچه به دلیل نقص در ورود اطلاعات، انتشار رزومۀ مدیران، آن‌طور که مدنظر کمیتۀ شفافیت بود، هیچگاه انجام نگرفت.

پروشات مهرورزی: شورا در مصوبۀ مدیریت تعارض منافع شهرداری را مکلف کرده بود تا رزومۀ این هشتصدوخرده‌ای مدیر را منتشر کند. قرار بود رزومۀ خوداظهاری این عزیزان منتشر شود. موقعی که دربارۀ این موضوع با معاونت منابع انسانی شهرداری صحبت می‌کردیم، مسئلۀ آن‌ها این بود که معلوم نبود آن مدرکی که مدیر به شهرداری ارائه کرده مثل مدرک دکترای آقای کردان خدا بیامرز تقلبی است یا نه و استعلام‎گرفتن از یک‌سری دانشگاه‌ها هم خیلی سخت و زمان‌بر بود. درواقع معاونت می‌گفت اگر من رزومه‌ها را منتشر کنم نمی‌توانم صحت اطلاعات را تضمین کنم. راه‌حلشان این بود که مدیرانْ اطلاعات رزومه‌شان را خوداظهاری کنند و مسئولیت صحت اطلاعات بر دوش خود فرد اظهارکننده قرار بگیرد. قرار شد یک صفحۀ خوداظهاری ایجاد کنیم و مدیران رزومه‌شان‌شان را آنجا ثبت کنند و آن اطلاعات مستقیماً بیاید روی سامانۀ شفافیت. یادم است که اردیبهشت بخشنامه آمد که هر مدیر عزیزی که تا آخر خرداد این کار را انجام ندهد، نمی‌تواند حقوق بگیرد. دوباره از خرداد تمدید کردند تا شهریور. بااین‌همه، دست‌آخر، از آن هشتصدوخرده‌ای عزیز، تنها ۱۲۹ نفر رزومه‌شان را آپلود کردند. تا سال بعدش فکر کنم تعداد به دویست‌و‌خرده‌ای یا سیصد نفر رسید. ولی بقیۀ عزیزان خیلی وقعی ننهادند.

 

مصاحبه‌کننده: دربارۀ رزومۀ مدیران که گفتید قرار بود مدیران خوداظهاری کنند […] این سیستم خوداظهاری باگ نداشت؟ یعنی اینکه خب طرف می‌توانست هرچه می‌خواهد بگوید.

پروشات مهرورزی: استدلال این بود که طرف می‌آید می‌گوید من اینم و اینم، ولی قطعاً یکی هست که برود نگاه کند و ببیند این آقایی که دارد این اظهارات را بیان می‌کند راست می‌گوید یا نه و آیا مثلاً واقعاً در فلان دانشگاه درس خوانده یا نه. البته فکر می‌کنم موقع ارتقادادن مدیران، صحت مدرکشان از دانشگاه‌ها استعلام می‌شد، ولی چون پروسۀ زمان‌بری بود در کنارش سامانۀ خوداظهاری را هم راه انداختند.

به‌طور کلی، مواردی از گزارش‌های شهروندی و بازخورد افکار عمومی نسبت به اطلاعات منتشرشده اتفاق افتاد که به بهبود کیفیت اطلاعات منتشرشده انجامید:

سمیه فروغی: از طرف شهروندان چند باری گزارش‌هایی به دست ما رسید که راجع به یک قرارداد خاص بود. یعنی مثلاً گفته بودند ما می‌دانیم مبلغ قرارداد فلان که روی سایت گذاشته‌اید اینی که منتشر شده نیست.

بهاره آروین: سر انتشار اطلاعات قراردادها، برای یکی از قراردادهای منطقۀ سه جنجالی به ‌‌‌پا شد. ماجرا این بود که شیوۀ انجام این معامله ترک تشریفات خورده بود، ولی موضوعش طوری بود که ترک تشریفات کردنش بی‌معنی بود و به نظر می‌رسید تخلفی روی داده است. اما بعد مشخص شد که منطقۀ سه با یکی از زیرمجموعه‌‌های خود شهرداری «بدون تشریفات» قرارداد بسته و اپراتور به‌اشتباه شیوۀ عقد قرارداد را ترک تشریفات ثبت کرده. درواقع، ماجرا خطایی بود که اپراتور واردکنندۀ اطلاعات در سیستم مرتکب شده بود. کار داشت تا تغییر شهردار منطقۀ سه پیش می‌رفت، چون ما مسئول صحت اطلاعات منتشرشده را بالاترین مقام هر واحد اجرایی اعلام کرده بودیم.

بهاره آروین: اولین باری که قراردادهای منتشرشده در وب‌سایت شفاف مورد توجه قرار گرفت سر قراردادی مربوط به نظافت دست‌شویی‌‌های حرم امام خمینی بود. فکر می‌کنم مبلغش حدود چهارده ‌میلیارد ریال بود.[۲۳] در رسانه‌‌ها پخش کردند که برای نظافت دست‌شویی چهارده ‌میلیارد پول شهرداری تهران را هدر داده‌اند! اما وقتی شرح‌خدمات قرارداد را می‌‌دیدی که چند تا دست‌شویی وجود دارد و شامل چه خدماتی است و اینکه این مبلغ سالانه است و ماهش چقدر می‌شود خیلی چیز عجیب‌وغریبی نبود و با کمی حساب‌وکتاب به نظر معقول می‌آمد. ما از این جنجال به‌وجودآمده استفاده کردیم و به شهرداری گفتیم راه‌افتادن این ماجراها نشان می‌دهد که «شرح‌خدمات» قراردادها هم باید منتشر شود. البته عملی‌کردنش به این راحتی‌ها هم نبود و می‌‌شد تصور کرد که اگر مداومت و پیگیری شورا نبود همان یک قرارداد و حواشی‌اش می‌‌توانست باعث شود سیستم کلاً از انتشار اطلاعات قراردادها پشیمان شود، چون دیده بود که از بین چند هزار قرارداد منتشرشده، دقیقاً آنی که پتانسیل این را داشته که با استفاده از فضای عمومی علیه مجموعه استفاده شود برجسته شده.

نجمه طاهری: چالش‌هایی که سر یکی-دو تا از قراردادهای منتشرشده پیش آمد بیشتر ناشی از کمبود اطلاعات بود. یکی از این قراردادها برای تعمیر و نگهداری یا شاید هم شست‌وشوی سرویس بهداشتی‌های مرقد امام بود. رقم قرارداد رقم بزرگی به ‌نظر می‌رسید و سروصدا ایجاد کرد. آن موقع هنوز شرح‌خدمات قراردادها منتشر نمی‌شد. اتفاقاً ما از این موضوع استفاده کردیم و به شهرداری گفتیم که اگر شرح‌خدمات این قرارداد منتشر شده بود و خبرنگارها می‌دیدند که بازۀ زمانی قرارداد چقدر است و قرارداد مربوط به نظافت چند چشمه توالت است و این‌ها، می‌فهمیدند که رقم قرارداد رقم بالایی نیست. پس بیا و شرح‌خدمات قراردادها را هم منتشر کن. یعنی اتفاقاً مورد این‌طرفی داشتیم که به شهرداری گفتیم تو جزئیات بیشتری را منتشر کن که از دردسر جلوگیری شود.

اما علی‌رغم گزارش‌های محدودی که ارائه شده بود، بنا بر تجربۀ پروژۀ شفافیت، به نظر می‌رسد برای آنکه مکانیسم تصحیح اطلاعات بر اثر گزارش‌های مردمی شکل گیرد و فعال شود، به چیزی بیش از انتشار عمومی اطلاعات نیاز است:

بهاره آروین: این موضوع در شرایطی محقق می‌شود که آن سازمان مداومت پیگیرانه برای ایجاد روند جدید داشته باشد و از اصلاح فرایند استقبال کند. لذا خودتصحیحی می‌توانست اتفاق بیفتد ولی بسیار پرهزینه. از آن طرف فضای عمومی هم باید آمادۀ این باشد که وقتی خطایی پیدا می‌‌کند و سازمان اجرایی راجع به آن توضیح می‌‌دهد، این توضیح را بی‌‌طرفانه بشنود و بررسی کند. اما الان فضای عمومی به‌جای اینکه بعد از رخ‌دادن خطا انتظار توضیح‌دادن داشته باشد، کلی سناریو روی آن سوار می‌کند و کلی هجمه سمت سازمان اجرایی روانه می‌شود و در ادامه هم ماجرا وارد رقابت‌های سیاسی دو سمت می‌شود. در این شرایط اگر توضیحی هم داده شود، صدای آن به جایی نمی‌رسد. کمااینکه اواخر دورۀ شهرداری درمورد یک‌سری قراردادهای روابط عمومی این اتفاق افتاد. کسی به این فکر نمی‌‌کرد که شهرداری تهران خودش این قراردادها را منتشر کرده و شما نرفته‌‌اید آن‌ها را از پستو دربیاورید که الان آن‌ها را به‌‌عنوان یک افشاگری مطرح می‌کنید. کسانی هم که دستشان در کار بود می‌‌دانستند که چنین قراردادهایی از روتین‌‌ترین کارهاست و مبالغ آن هم نسبت به دوره‌‌های قبل قابل‌‌قبول است و چیز خاصی نیست. خلاصه یعنی هیچ‌کدام این دو شرطی که گفتم وجود نداشت.

به‌طور کلی بخش قابل‌ملاحظه‌ای از پیگیری‌های کمیته شفافیت در دورۀ چهارساله صرف ارتقای کیفیت داده‌ها شد. در برخی حوزه‌ها مثل حوزۀ معاملات و منابع انسانی پیشرفت‌های خوبی حاصل شد و در برخی حوزه‌ها، مثل حوزۀ املاک و سفرهای خارجی، کار آن‌طور که باید پیش نرفت.

اسحاق بهادری: یکی از موضوعاتی که ما پیگیری می‌کردیم همین بود که ما اطلاعات مدیران را از طریق اکسل به سازمان فاوا ندهیم و طوری باشد که اطلاعات به‌صورت اتوماتیک منتشر شود. این اتفاق هم افتاد اما بعد از یک دورۀ زمانی خیلی طولانی […] تا جایی که من حضورذهن دارم، می‌دانم که انتشار اطلاعات مدیران کاملاً برخط شد و با فراخوانی اطلاعات از سامانه انجام می‌شد. مگر اینکه در این مدت اتفاق دیگری افتاده باشد.

پروشات مهرورزی: تمام تلاش من این بود که کل این فرایند [انجام سفر خارجی] سامانه‌ای شود، امضاها الکترونیک شود و همه‌چیز در سامانه ثبت شود. ولی هم مسئلۀ سفرهای ناگهانی که «حالا حکمش را بزن بره» وجود داشت و هم مسائل مربوط به ویزاگرفتن که سامانه‌ای‌کردن فرایند و اینکه مراحل به‌ترتیب انجام شود را سخت می‌کرد. آخرهای دوره، کارها کمی مرتب شده بود و بعضی‌ها واقعاً گزارش سفر را ثبت می‌کردند و این گزارش‌ها واقعاً قابل‌استناد بودند، ولی درنهایت انتشار اطلاعات روی سایت شفافیت به‌صورت دستی باقی ماند [… اگر به نقطۀ شروع برمی‌گشتم] احتمالاً روی قضیۀ گلوگاه مالی و اینکه مثلاً تا وقتی اطلاعات سفر در سامانۀ سفرها ثبت نشده، ارز تعلق نگیرد بیشتر کار می‌کردم. فکر می‌کنم از آن طریق به‌هرحال می‌شد یک کاری کرد. به نظرم اگر برای این کار مصوباتی داشتیم یا مثلاً به کمک معاونت منابع انسانی بخشنامه‌هایی ابلاغ می‌کردیم می‌شد سامانۀ مالی را به سامانۀ سفرهای خارجی متصل کرد، اما خب دیر شروع کردیم.

محسن شکری‌پور: خانم آروین درمورد سازمان املاک هیچ‌وقت به نتیجه‌ای که مدنظرش بود نرسید. بعد از یک سال که از همکاری من با خانم آروین می‌گذشت، در جلسه‌ای که با سازمان املاک داشتیم، به آن‌ها گفتم که سامانه‌شان را باید عوض کنند و سامانۀ جدیدی هم بالا نیاورند. به‌جایش ما فرایندهایشان را در سامانۀ قراردادها پیاده‌سازی می‌کنیم.[…] آن زمان، معاون برنامه‌ریزی سازمان املاک موافق انجام این کار بود اما سازمان فناوری، با این استدلال که من متولی این امرم و برای سامانۀ املاک هزینه کرده‌ام و قرار است سامانۀ املاک توسعه پیدا کند و تمامی موارد موردنظر شما در بحث معاملات هم در آن دیده شده است، درنهایت قبول نکرد. این در حالی است که از دو سال پیش، تازه رسیدند به این حرف که سامانۀ املاک فعلی قابلیت‌های لازم را ندارد.

اکبری: سازمان املاک از جمله واحدهایی بود که علناً می‌گفت نمی‌خواهیم روی سامانۀ مرکزی بیایم.

سمیه فروغی: املاک حوزۀ شکست ما بود و شاید ناخودآگاه خیلی دلمان نمی‌‌خواهد از شکست‌‌ها صحبت کنیم. [می‌خندد] اتفاقاً چند وقت پیش داشتم فکر می‌‌کردم که اگر یک عضو شورا بخواهد چهار سال روی یک حوزه به‌صورت متمرکز کار کند […] خوب است چه حوزه‌ای را انتخاب کند. ذهنم سمت چیزهای مختلفی از جمله املاک هم رفت، مثلاً یک عضو شورا باشد که هفته‌ای دو بار در جلسات صحن بحث املاک را مطرح کند و از اقدامات و تغییرات گزارش دهد و پیگیری مداوم داشته باشد. ولی بعد به نظرم آمد که این حوزه واقعاً حوزه‌ای نیست که به این راحتی بتوانی در آن تغییری صورت بدهی؛ این‌قدر گیروگور دارد که من خیلی خوش‌بین نیستم که اگر یک نفر کل چهار سال را هم روی این حوزه تمرکز کند، بتواند کار خاصی انجام دهد.

در پایان شاید بد نباشد به این سؤال فکر کنیم چه چیز داده باکیفیت می‌سازد؛ چه عاملی باعث شد اطلاعات سامانۀ شهرسازی کیفیت بالایی داشته باشد اما چنین وضعیتی درمورد اطلاعات معاملات صدق نکند؟

در مورد سامانۀ شهرسازی می‌توان گفت که این سامانه از قدیمی‌ترین سامانه‌های شهرداری بود که طی سال‌ها بسیار فربه شده بود و تمامی امور مربوط به حوزۀ شهرسازی از طریق آن انجام می‌گرفت؛ در واقع اطلاعات ثبت‌شده در این سامانه، محل رجوع و مورداستفادۀ شهرداری بود و کیفیت بالاتری داشت.

میثم درویشی: درخصوص حوزۀ شهرسازی، نکتۀ مثبت این بود که سامانۀ آن از قبل استقرار یافته بود و از آنجا که بخش عمده‌ای از درآمد شهرداری از این حوزه تأمین می‌شود، سازمان فاوا و شهرداری برای آن برنامه‌ریزی ویژه داشتند. خوشبختانه نظم خاصی در این حوزه حاکم بود و واحدهای مختلف، طبق رویه‌های مشخص، دیتاهای خود را وارد سامانه شهرسازی می‌کردند.

این در حالی است که ثبت‌نشدن یا ثبت اشتباه اطلاعات معاملات در سامانۀ معاملات اخلالی در فرایند انجام معامله ایجاد نمی‌کرد چون روال‌های کاغذی هنوز کارایی داشت و در انجام معاملات، سامانۀ معاملات مورداستناد نبود. به دلیل آنکه کیفیت پایین اطلاعات در این سامانه تبعاتی نداشت، کسی هم پیگیر رفع خطاهای اطلاعاتی در سامانه نبود. در مقابل، اسناد کاغذی معاملات، به دلیل آنکه محل رجوع بودند، واجد جامعیت و اعتبار بودند (البته جامعیت در اینجا با جامعیتی که در سامانه دنبال می‌شد متفاوت است. در سامانه، همه اطلاعات به‌صورت متمرکز در یک پایگاه داده‌ای واحد جمع است. در حالت کاغذی، اسناد بین واحدهای زیرمجموعه پراکنده است).

به‌طور کلی، مجموعه‌های داده‌ای به‌طور خودبه‌خود باکیفیت نمی‌شوند و کیفیت بنا بر ضرورت و کارکرد ایجاد می‌شود:

محمدحسین صدوقی: ما حتی تا اواخر دورة قبل هم درگیر این موضوع بودیم که تمام سازمان‌ها و شرکت‌های شهرداری، معاملاتشان را روی سامانة جامع معاملات انجام دهند تا اطلاعات منتشرشده از معاملات کامل باشد. یعنی اگر بحث شفافیت معاملات مطرح نبود، شاید هیچ‌کس پیگیر یکپارچگی و تدقیق اطلاعات معاملات نمی‌شد.

 

مصاحبه‌کننده: این اشتباهاتی که در ثبت داده در سامانۀ منابع انسانی وجود داشت، برای شهرداری ایجاد مشکل نمی‌کرد؟

پروشات مهرورزی: نه چون تا قبل از آن شهرداری کاری به داده‌های این سامانه نداشت، اما حالا می‌خواستند این سامانه را فعال کنند، طوری که تا وقتی دیتای افراد در سامانه نیامده قرارداد استخدامشان امضا نشود.

پروشات مهرورزی: [برای آنکه مدیران رزومه‌های خود را ثبت کنند] باید یک فشار بالادستی به مدیران وارد می‌شد. درواقع مدیران با خودشان فکر می‌کردند منی که این‌قدر سرم شلوغ است این دیگر چه کار چرت‌وپرتی است که باید انجام دهم. یعنی به نظرم این‌طور نبود که با خودشان فکر کنند شایستۀ جایگاهی که دارند نیستند و نگران باشند انتشار رزومه برایشان دردسر شود. اتفاقاً فکر می‌کنم خودشان را شایسته می‌دانستند و بیشتر سؤالشان این بود که این دیتا به چه دردِ چه کسی می‌خورد. راستش ما هم نرفتیم به سمت اینکه دربارۀ ضرورت انجام این کار توجیهشان کنیم.

نجمه طاهری: تا قبل از این، چیزی که برای شورا اهمیت داشت نتیجۀ رأی‌گیری بود، لذا فقط تعداد مخالفان و موافقان در برگۀ رصد نوشته می‌شد. اما ما دنبال این بودیم که اسامی کسانی که رأی مخالف یا موافق داده بودند هم در برگۀ رصد مشخص باشد و موارد دیگری مثل ساعت شروع و پایان جلسه را هم می‌خواستیم که ثبت شود. ولی این چیزها برای کارمندان شورا اصلاً مهم نبود و آن اوایل منظور ما را از خواسته‌هایی که داشتیم نمی‌‌فهمیدند.

مهدیه آقاملایی[۲۴]: رأی‌گیری خیلی تأثیری برای ادارۀ مصوبات ندارد؛ فرمانداری فقط ترکیب آرا را از ما می‌خواهد چون قانون می‌گوید اگر دوسوم اعضای حاضر به پیشنهادی رأی موافق بدهند، مصوب می‌شود. هیچ‌وقت نمی‌پرسد چه کسی رأی داده یا کاری ندارد که چه کسی رأی مثبت و چه کسی رأی منفی داده است. شاید فقط در مواقعی که رأی‌ها لب مرز بود نیاز می‌شد تا از طریق رأی‌گیری الکترونیکی چک کنند که تعداد رأی‌های مثبت و منفی درست محاسبه شده است یا نه. وگرنه رأی‌گیری الکترونیکی، در حوزۀ کاری من، نقشی در ابلاغ مصوباتمان ایفا نمی‌کرد.

مورد استفاده قرار گرفتن اطلاعات و محل رجوع بودن آن عاملی است که موجب ارتقای کیفیت داده‌ها می‌شود و مثال مهم آن، داده‌های مالی است. به قول یکی از مصاحبه‌شوندگان، داده‌های سامانۀ مالی «واقعی» است:

اکبری: از بین این دو سامانه [سامانۀ مالی و سامانۀ قراردادها]، تیم شفافیت به این نتیجه رسید که اطلاعات سامانۀ مالی معتبر است و اطلاعات سامانۀ قراردادهاست که مشکل دارد، چراکه دیتای سامانۀ مالی دیتای واقعی در دنیای واقعی است؛ سامانۀ مالی دیتای پولی که دارد خرج می‌شود را نگه می‌دارد و این دیتا نمی‌تواند غیرواقعی باشد.

محمدنادر محمدزاده[۲۵]: من همیشه این را می‌گویم که شما وقتی می‌خواهید حوزه‌ای را منظم کنید، نبضش در حوزۀ مالی است؛ یعنی اگر شما بتوانید سیستم مالی را به هر سیستم دیگری گره بزنید، آن حوزه منظم می‌شود. چون مثلاً شما وقتی ملکی را معامله می‌کنید،حتی اگر پول ندهید و پول نگیرید و به جایش ملک بدهید یا ملک بگیرید، باز هم باید اضافه یا کم‌شدن این دارایی را ثبت کنید. اگر سیستم مالی را به حوزۀ املاک گره بزنیم، هرچه در حوزۀ املاک انجام می‌شود دیگر قابل پنهان‌کردن نیست، چون یکی از حوزه‌هایی که به‌قول معروف باید «صفر» بگیرد تا کارش درست باشد حوزۀ مالی است. حوزۀ مالی باید اختلاف ترازش صفر باشد. در این حوزه نباید چیزی روی هوا باشد.

به همین دلیل هم بود که کمیتۀ شفافیت، در موارد متعددی، تضمین کیفیت داده‌ها را از طریق گره‌زدن روال انجام کار به امور مالی (اتصال سامانه‌های مرتبط به سامانۀ مالی) دنبال کرد. البته «واقعی‌بودن» داده‌های سامانۀ مالی نیز همیشه برقرار نبود، به‌خصوص درمورد سازمان‌ها و شرکت‌های تابعه شهرداری که لزوماً از سامانۀ مالی مرکزی شهرداری استفاده نمی‌کردند:

مصاحبه‌کننده: پس عملاً تا پایان دورۀ پنجم دیگر کمبود اطلاعاتی در سامانۀ منابع انسانی وجود نداشت.

اسحاق بهادری: کمبود اطلاعات وجود داشت؛ چون در فرایند پرداخت حقوق و دستمزد، بعضاً این امکان وجود داشت که برخی پرداخت‌ها با فرایند دیگری صورت بگیرد. گرفتید چی شد؟ […] راه‌های مختلفی وجود دارد که اطلاعات برخی پرداخت‌ها مستقیماً در امور مالی ننشیند، مثل دادن بن یا پاداش نقدی […] ناممکن نبود که سازمان‌ها و شرکت‌ها، بدون آنکه اطلاعات مدیرانشان در سامانه ثبت شده باشد هم، پرداختیِ آن‌ها را محاسبه و واریز کنند (مثلاً از طریق چک). این موضوع، درعمل، شیوع زیادی نداشت اما احتمالاً علت مقاومت برخی واحدهای تابعه در برابر پیوستن به سامانۀ منابع انسانی همین بوده است که اختیار پرداختی‌هایشان به مدیران دست خودشان باشد.

پروشات مهرورزی: یک زمانی خانم آروین گفتند که پس برویم ببینیم گلوگاه‌های مالی این سفرهای خارجی کجاست. در انتها به این رسیدیم که قطعاً هزینه‌های سفر باید ردپایی در سامانۀ مالی شهرداری داشته باشد و از طریق این دیتا شاید بتوانیم اطلاعات سامانۀ سفرهای خارجی را کامل کنیم. اما یادم است که باز هم یک مشکلی در سامانۀ مالی وجود داشت که نشد این کار را بکنیم. یعنی طوری نبود که بنا بر اطلاعات ثبت‌شده در سامانۀ مالی بتوان با قطعیت گفت فلان سفر انجام شده است.

سمیه فروغی: هر کدام از سازمان‌ها و شرکت‌های زیرمجموعۀ شهرداری را که به سامانۀ قراردادها پیوند می‌دادیم و اطلاعاتشان روی شفاف می‌رفت، خیلی خوشحال می‌شدم […] ولی خب یک جاهایی هم ماجرا برعکس و دقیقاً نقطۀ مقابل این چیزی که تعریف کردم می‌شد، مثلاً اینکه بعد از چند سال، سازمان املاک برای امور مالی و املاکی خود همچنان از سامانۀ مستقل خودش استفاده می‌کرد.

اکبری: سازمان املاک از جمله واحدهایی بود که علناً می‌گفت نمی‌خواهیم روی سامانۀ مرکزی بیایم.

به‌عنوان جمع‌بندی، جا دارد مجدداً به این نکته اشاره کنیم که راه‌اندازی سامانه در سازمان لزوماً به معنای تولید مجموعه‌داده‌های قابل‌اتکا و قابل استفاده نیست؛ در بررسی گزارش‌هایی که مبتنی بر داده‌های ثبت‌شده در سامانه‌ها ارائه می‌شود، پیش از توجه به محتوای گزارش، می‌بایست کیفیت داده‌هایی را که گزارش بر مبنای آن تهیه شده است مورد بررسی قرار داد.

اگر خواندن متن حاضر، تمایز بین داشتنِ داده و داشتنِ دادۀ باکیفیت را در ذهن شما نشانده باشد، پروژهٔ مستندنگاری به هدف خود رسیده است.


سؤالاتی جهت بحث و بررسی بیشتر:

  1. راهکارهای فنی برای تضمین کیفیت داده‌ها، نظیر اتصال سامانه‌ها، در چه شرایطی کارآمدند و در چه شرایطی نتیجۀ موردنظر را به دنبال ندارند؟ (برای مشاهدۀ بحثی درخصوص تمایز راهکار فنی و راهکار غیرفنی نگاه کنید به متن «دربارۀ رابطۀ فناوری و تحول سازمانی»)
  2. به جز راه‌اندازی سامانه‌های مرکزی، چه مدل‌های دیگری برای ایجاد یکپارچگی اطلاعاتی در سازمان‌های گسترده وجود دارد و شرط کارآمدی آن‌ها چیست؟
  3. عوامل مؤثر بر کیفیت داده‌ها چیست؟ چه چیز دادۀ باکیفیت می‌سازد؟

 

[۱] کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۲] رئیس ادارۀ درگاه‌های اینترنتی شهرداری تهران

[۳] معاون برنامه‌ریزی و فناوری حراست کل شهرداری تهران

[۴] مدیرعامل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران

[۵] (نام مستعار) کارشناس سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه امور مالی

[۶] مدیرکل «سرمایۀ انسانی» ذیل معاونت «برنامه‌ریزی، توسعۀ سرمایۀ انسانی و اموری شورا»ی شهرداری تهران

[۷] کارشناس دفتر بهاره آروین و رئیس دبیرخانۀ ستاد ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد شهرداری تهران در دورة بعد از آن

[۸] منظور مصوبۀ «مدیریت تعارض منافع در شهرداری تهران»، مصوب ۱۰/۰۷/۱۳۹۷ با اصلاحات بعدی » است.

[۹] ترک تشریفات روشی است غیر رقابتی (عدم برگزاری مزایده یا مناقصه) جهت تأمین نیازهای سازمان در شرایط خاص، که برگزاری فرایند تشریفات به صلاح نباشد و منجر به ازبین‌رفتن منافع سازمان شود.

[۱۰] طبق آیین‌نامۀ مالی و معاملاتی شهرداری، عقد قرارداد با واحدهای زیرمجموعه بدون تشریفات مجاز است.

[۱۱] کارشناس کمیته شفافیت و شهر هوشمند

[۱۲] کارشناس کمیتۀ شفافیت  و شهر هوشمند

[۱۳] منظور کمیسیونی است که بنا بر مادۀ ۷ آیین‌نامۀ اجرایی مادۀ ۱ قانون «اصلاح لایحۀ قانونی حفظ و گسترش فضای سبز در شهرها» تشکیل می‌شود. ترکیب اعضای این کمیسیون در کلان‌شهرها عبارت است از: دو نفر از اعضای شورای اسلامی شهر، یکی از معاونان شهردار، رئیس یا مدیرعامل سازمان بوستان‌ها و فضای سبز شهر، یک قاضی رسمی دادگستری. اخذ نظر این کمیسیون درخصوص نوعیت ملک (باغ بودن یا نبودن) یکی از مراحل صدور پروانه‌های ساختمانی است.

[۱۴] کمیسیونی است متشکل از نمایندۀ وزارت کشور، یک نفر از قضات دادگستری و یکی از اعضای شورای شهر که بنا بر مادۀ ۱۰۰ قانون شهرداری‌ها وظیفۀ رسیدگی به تخلفات ساختمانی اعم از ساخت‌وساز بدون پروانه و ساخت‌وساز مخالفت با مفاد پروانه را دارد.

[۱۵] آی‌پی (Internet Protocol) سرواژۀ انگلیسی مخفف پروتکل اینترنت است. پروتکل اینترنت نشانی عددی است که به هریک از دستگاه‌ها و رایانه‌های متصل به شبکۀ رایانه‌ای که بر مبنای مجموعه پروتکل اینترنت کار می‌کند اختصاص داده می‌شود.

[۱۶] اداره‌کل «امور مجامع و حسابرسی» ذیل معاونت «مالی و اقتصاد شهری» شهرداری تهران

[۱۷] سازمان «بوستان‌ها و فضای سبز شهر تهران» ذیل معاونت «خدمات شهری و محیط‌زیست» شهرداری تهران. نام قبلی این سازمان «پارک‌ها و فضای سبز شهر تهران» بوده است.

[۱۸] یکی از شرکت‌های ذیل معاونت «حمل‌ونقل و ترافیک» شهرداری تهران

[۱۹] شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، ذیل سازمان «حمل‌ونقل و ترافیک» شهرداری تهران

[۲۰] نمایندۀ اداره‌کل‌های «امور مالی و اموال» و «حقوقی» شهرداری در اجرای مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری»

[۲۱] تبصرۀ ۲۱ بودجۀ ۹۹ شهرداری تهران:

به منظور ایجاد هماهنگی و پرداخت به‌موقع حقوق و مزایای مستمر کارمندان و کارگران رسمی و قراردادی، مأمورین انتظامی و پرسنل تأمین نیروی انسانی:

الف) …

ب) کلیۀ واحدهای اجرایی اعم از ستاد، مناطق، سازمان‌ها، شرکت‌ها و مؤسسات موظف به ثبت یا به‌روزرسانی اطلاعات کارکنان رسمی، قرارداد کار معین و مشخص و قرارداد کارگری در پایگاه اطلاعات کارکنان شهرداری تهران و استقرار سامانۀ جامع منابع انسانی تا پایان اردیبهشت ۱۳۹۹ می‌باشند.

پ) از ابتدای تیر ماه ۹۹، تخصیص اعتبار و پرداخت حقوق کارکنان رسمی و قراردادی، کارگری و غیره صرفاً بر اساس اطلاعات «پایگاه اطلاعات کارکنان شهرداری تهران» و «سامانۀ جامع منابع انسانی» صورت می‌گیرد.

[۲۲] مشاور بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۲۳] بنا بر اطلاعات منتشرشده روی سایت شفاف، رقم دقیق این قرارداد ۰۰۰/۴۰۰/۹۶۰/۱۴ ریال بوده است.

[۲۴] رئیس ادارۀ مصوبات و تنقیح مقررات شورای شهر

[۲۵] رئیس سازمان املاک شهرداری تهران

چه کسی می‌داند؟ دربارهٔ ضرورت ترکیب دانش بیرونی با دانش سازمانی

حل مسئله در سازمان‌های گسترده و پیچیده هم‌زمان نیازمند به‌کارگیری شناخت تفصیلی از سازمان و به‌کارگیری ایده‌های نو و آزمون‌نشده (در سازمان) است.

ترکیب دانش سازمانی با ایده‌های نوآورانه و تحولی یک هنر مدیریتی است.


بسیار گفته می‌شود که نظام حکمرانی و عملکرد نهادهای عمومی در کشور ما با مسائل و معضلات متعدد و دیرپا دست‌به‌گریبان است. اما چه کسی می‌داند مسئله چیست، راهکار چیست، و شیوۀ پیاده‌سازی راهکار چیست؟ دانش موردنیاز برای حل این مسائل را در کجا می‌توان یافت؟

بنا بر مصاحبه‌های انجام‌گرفته، ادعای متن حاضر این است که حل مسئله در سازمانی به گستردگی و پیچیدگی شهرداری تهران تنها با تکیه بر دانش بیرونی میسر نیست و لازمۀ حل مسئله ترکیب دانش بیرونی با دانش سازمانی است.

منظور از دانش بیرونی هرگونه شناختی است که منبع آن بیرون از سازمان قرار دارد، از جمله دانش آکادمیک، تجربیات دیگر سازمان‌های مشابه (داخلی و خارجی)، نگرش و تجربۀ ذی‌نفعان بیرونی.

منظور از دانش سازمانی شناخت قوانین و رویه‌های مرتبط؛ فرایندها، سامانه‌ها و داده‌ها؛ فرهنگ کاری و توانمندی‌های نیروی انسانی؛ مناسبات درون‌سازمانی و بین‌سازمانی؛ و به‌طور کلی، شناخت زمینۀ سازمانی در سازمان مورد نظر است.

هر کدام از دو نوع دانش پیش‌گفته محدودیت‌هایی دارند که موجب می‌شود نتوان صرفاً با تکیه بر یکی از آن دو مسائل سازمان را حل کرد.

دانش بیرونی، اگرچه ممکن است حامل ایده‌های جدید و تحول‌آفرین باشد، اما به دلیل آنکه اغلب شناختی کلی از سازمان مورد نظر دارد یا اساساً فاقد آن است، لزوماً در تشخیص مسئله یا جزئیات آن دقیق عمل نمی‌کند و مفروضاتی غیرواقعی درخصوص مسائل سازمان یا شیوۀ پیشبرد امور در آن دارد. درواقع بسیاری از ایده‌های برآمده از دانش بیرونی، هم از حیث کارآمدبودن و هم از حیث اجرایی‌بودن، خام‌اند و معمولاً شرایط و ویژگی‌های خاص سازمانی که قرار است بستر پیاده‌سازی آن ایده‌ها قرار گیرد در آن‌ها دیده نشده است.

محسن شکری‌پور[۱]: این آسیب را ما در پروژه‌هایی که شهرداری با دانشگاه‌ها و شرکت‌های دانش‌بنیان تعریف می‌کند نیز می‌بینیم. وقتی پروژه‌ها به مراکزی سپرده می‌شود که با تکیه بر دانش آکادمیک و بدون شناخت کافی از شهرداری تهران شروع به کار می‌کنند، معمولاً خروجی‌های عملیاتی و مناسبی به دست نمی‌آید. معمولاً نتایج به‌دست‌آمده همان مواردی است که خود شهرداری می‌داند و شاید دلیل این اتفاق موضوعاتی است که افراد خارج از شهرداری نمی دانند. در صورتی که اگر در کنار این تیم‌های بیرونی افراد باتجربۀ شهرداری قرار گیرند، احتمالاً خروجی‌های عملیاتی‌تری به دست می‌آید.

بهاره آروین: مسائل نهاد اجرایی همیشه با پیچیدگی‌های تخصصی‌ای همراه است که دانش عمومی یا تخصصی در حوزه‌های دیگر برای ورود به آن کفایت نمی‌کند. کسی می‌تواند از ماجرای قراردادهای شهرداری سر دربیاورد که کار معاملات دولتی کرده باشد یا کسی می‌‌تواند بفهمد اطلاعات پروانه‌‌های ساختمانی که الان منتشر شده خطا دارد یا نه، خطا سیستماتیک است یا موردی و آیا امکان انتشار اطلاعات بیشتری وجود دارد یا نه، که کار شهرسازی کرده باشد.

عبدالرضا گلپایگانی[۲]: واقعی بود که احساس می‌کردم مصوبات با الزامات و محدودیت‌هایی که در شهرداری وجود دارد مغایرت داشت. در این راستا تلاش‌هایی هم می‌کردیم. مثلاً شما فکر کنید در برنامۀ سوم آمده بود که زمان صدور پروانه باید به ۸۰ روز کاهش یابد.[۳] من می‌گفتم نمی‌شود و چنین چیزی اصلاً شدنی نیست. واقعاً هم شدنی نبود. اما دوستان -همین جوان‌های هم‌سن‌وسال شما در شورا- فکر می‌کردند ما نمی‌خواهیم این اتفاق بیفتد یا فکر می‌کردند حالش را نداریم یا اعتقادی به این کار نداریم. درحالی‌که این‌جوری نبود. من زمان آقای زاکانی هم چند ماهی با اعضای شورای ششم کار کردم. آن‌ها هم به موضوع کاهش زمان صدور پروانه اشاره کردند اما من گفتم که مصوبۀ دورۀ قبل دقیق نبود. گفتند شما در همان دوره اعلام کردید که دقیق نیست؟ گفتم بله، الان هم می‌گویم. اساساً موضوع صدور پروانه و زمان صدور پروانه یک بحث فنی و تخصصی است و بچه‌های شفافیت یا کسانی که درگیر مکانیزه‌کردن و الکترونیکی‌کردن فرایندها بودند همۀ پیچیدگی مسئله را متوجه نمی‌شدند. شاید هم ما بلد نبودیم آن‌ها را خوب قانع کنیم که این هدفی که ما هم به آن اعتقاد داریم -کاهش زمان صدور پروانه و الکترونیکی‌شدن آن- در بازۀ زمانی موردنظر آن‌ها دست‌یافتنی نیست.

عبدالرضا گلپایگانی: سازمان‌هایی مثل شهرداری خیلی‌خیلی پیچیده و گسترده‌اند. یک تحصیلکردۀ دانشگاهی، حتی اگر در حوزۀ شهرسازی و معماری در بهترین دانشگاه هم درس خوانده‌ باشد، وقتی وارد شهرداری می‌شود، هنوز خیلی چیزها را از فرایندهای شهرداری نمی‌داند و نیاز به تجربه دارد.

پریسا مختاباد[۴]: درنهایت هم این طرح به نتیجه نرسید و الان چقدر خوشحالم که این‌طور شد، چون کسی که کمی سواد کار اجرایی داشت می‌توانست حدس بزند که ضوابط پیشنهادی طرح عملاً رعایت نمی‌شد. مغازه‌دارها همین‌طوری هم پیاده‌رو را مال خود می‌دانند. حالا اگر ما می‌آمدیم برایشان قانون می‌گذاشتیم و استفادۀ آن‌ها از پیاده‌رو را رسمی می‌کردیم، دیگر چیزی از پیاده‌رو برای عابران پیاده باقی نمی‌ماند. می‌خواهم این را بگویم که ما در یک جاهایی واقعاً دانش کافی نداشتیم.

سمیه فروغی[۵]: کسانی که خودشان سابقۀ کار اجرایی داشتند معمولاً ارزیابی دقیق‌تری از اینکه چه کاری در چه بازۀ زمانی شدنی است داشتند. مثلاً ما در جلسه با سازمان املاک می‌گفتیم فلان کار باید بشود، بعد آقای هاشمی[۶] می‌آمد می‌گفت تو این کارها را بخواهی انجام بدهی باید شهردار بشوی و دو دوره هم زمان لازم داری. یعنی تشخیص می‌داد که اولاً این خواسته خواسته‌‌ای نیست که در یک سال و دو سال انجام شود و ثانیاً عضو شورا در جایگاهی نیست که چنین خواسته‌هایی که کاملاً ماهیت اجرایی دارد و نه سیاستی را مطالبه کند و به سرانجام برساند. در این دوره هم من می‌بینم که اعضایی که سابقۀ کار اجرایی خصوصاً در شهرداری دارند دقیق‌تر صحبت می‌کنند. انگار از شهرداری انتظاراتی دارند که می‌‌دانند می‌‌تواند انجام بدهد. زمان‌بندی‌های ما -کمیتۀ شفافیت- در مصوبه‌هایمان غیردقیق بود و خواسته‌هایی داشتیم که انجام آن در بازۀ زمانی گفته‌شده در توان شهرداری نبود.

مهدی عزیزی[۷]: درکل حرفم این است که درک ساختار اداری و شیوۀ مدیریت منابع انسانی در هر مجموعه‌ای که به آن وارد می‌شویم تا در آن تغییر ایجاد کنیم ضروری است. شما باید بفهمید آن ساختار چطور کارش را انجام می‌دهد تا بتوانید روی آن ساختار سوار شوید و تغییرات موردنظرتان را ایجاد کنید.

اینکه دانش بیرونی به‌تنهایی برای تشخیص و حل مسائل سازمان کافی نیست و هر سازمان شرایط و ویژگی‌های خاص خود را دارد که موجب می‌شود راهکاری که در یک سازمان دیگر جواب داده است، لزوماً نتیجۀ مشابهی در این سازمان نداشته باشد، ممکن است واضح و بدیهی به نظر برسد، اما در واقعیت، پایبندی به آن برای افرادی که از بیرون به سازمان وارد می‌شوند آسان نیست، و تبعات عدم توجه به آن حتی گریبان مدیران باتجربه را نیز می‌گیرد:

سمیه فروغی: معمولاً مدیران ارشد شهرداری از جاهای پایین نمی‌‌آیند و مدیران وارداتی‌ای هستند که از دولت و نهادهای مهم آمده‌‌اند و به همین خاطر اعتمادبه‌نفس اولیۀ زیادی دارند. مدتی طول می‌کشد تا متوجه شوند کار در شهرداری چم‌‌وخم و قلق‌‌های خاص خودش را دارد و تصور اولیه‌شان مبنی بر اینکه می‌توانند با اتکا بر تجربیات قبلی خود کار را پیش ببرند اشتباه بوده است. این پروسه ممکن است برای یکی شش ماه طول بکشد و برای یکی یک سال. در این فاصله به کلی چیز گند می‌خورد و آسیب وارد می‌شود. در این شرایط شهردار یا معاون شهرداری به‌خاطر فشارها و شکایت‌های بقیه مجبور است که آن فرد را تغییر دهد چون به توانایی آن فرد شک می‌کند. درحالی‌که همان‌طور که پیش‌تر گفتم قصه چیز دیگری است.

از آن طرف، دانش سازمانی، اگرچه می‌تواند نسبت به وضع موجود سازمان، آنچه درعمل در سازمان قابل انجام است، و عواقب اقدامات مختلف دید بدهد، اما فاقد عنصر تحولی است. حاملان این دانش اغلب آنقدر در روزمرۀ سازمان غرق شده‌اند، به‌قول یکی از مصاحبه‌شوندگان «اهلی» شده‌اند، که مسائل به چشمشان نمی‌آید، نگاهشان به مسائل بخشی است، و به علاوه، لزوماً انگیزه‌ای برای ایجاد تغییر ندارند.

مهدی عزیزی: امکانِ از بیرون به شهرداری نگاه‌کردن مزیت بزرگ کمیتۀ شفافیت بود. ما الان هم در کمیسیون خودمان کارشناسی داریم که تازه به مجموعه وارد شده است. ‌حرفی که به او می‌زنم این است که خواهشاً تو با همان دیدِ بیرونی به موضوعات نگاه کن، چون من الان ده سال هست که دارم با این موضوعات کار می‌کنم و خیلی چیزها ممکن است برای من بدیهی شده باشد و دیگر به چشمم نیاید. اما تو، با دید یک ناظر بیرونی، می‌توانی سؤالات بیشتری بپرسی و خطاها را تشخیص دهی […] البته در هر کاری این‌جوری است که ممکن است یک‌سری چیزها برای شما بدیهی شده باشد، سؤالی هم از آن نپرسید و انجامش دهید. روزمرگی است دیگر […] وقتی پای روزمرگی وسط است، ممکن است کاری که انجام می‌شود خطا باشد، اما طرف می‌گوید نه، من ده سال است که دارم این کار را انجام می‌دهم و درستش همین است؛ روزمرگی برای او تعیین می‌کند که چه بکند.

امیرحسین عبدالله‌زاده[۸]: انگار طرف اهلی شده است.

 

اکبری[۹]: در شهرداری هر کس با دید محدود خودش و، به‌واسطۀ وظیفۀ خُردی که داشت، از منظر فردی به مسائل نگاه می‌کرد. ولی این تیم صحبت همۀ این افراد را می‌شنید و تجزیه‌ و تحلیل می‌‌کرد، این صحبت‌ها را به هم ربط می‌داد و نتیجه می‌گرفت که راه‌اندازی فلان سرویس یا بهمان سامانه ضروری است یا در این مورد خاص باید این قانون باشد، یا اینجا باید این ابلاغیه را بدهیم و این کارها باید انجام شود.

در مصاحبه با مصاحبه‌شوندگانی که کارمند شورا یا شهرداری بودند می‌بینیم که از یک طرف، این افراد دانشی تفصیلی نسبت به موضوعات حوزۀ کاری خود، سابقۀ اقدامات و نتایج، فرایندها و رویه‌ها، نقاط مبهم و گلوگاه‌ها دارند، و از طرف دیگر، لزوماً ایده و طرح جدیدی برای بهبود عملکرد حوزۀ کاری خود ندارند یا ایده‌هایشان نسبتی با ایده‌های کمیتۀ شفافیت ندارد.

مهدی عزیزی: ببینید، شورای شهر ذاتاً به دنبال انتظام‌بخشی به شهرداری در حوزه‌های مختلف است. مثلاً سال ۹۴ مصوبه‌ای داشتیم درخصوص ساماندهی سیما و منظر شهری و مساجد شهر تهران. آن موقع دنبال این بودیم که فرایندها در شهرداری تهران در موضوع سیما و منظر شهری و مساجد نظم و نسقی پیدا کند. نکته این است که دیدگاه مسبوق در امر انتظام‌بخشی و ساماندهی به مدیریت شهر بیشتر ناظر به تشکیل سازوکارهای اداری و تعریف فرایند بوده است تا مثلاً بحثی مثل شفافیت که نگاه و رویکرد متفاوتی محسوب می‌شود.

امیرحسین عبدالله‌زاده: همکاری با خانم آروین و کمیتۀ شفافیت یک آوردۀ مهم برای من داشت و آن اینکه برای من افق بلندتری را از صرفاً فرایندسازی و الکترونیکی‌کردن ترسیم کرد. […] افق ما در انتهای شورای چهارم و ابتدای شورای پنجم این بود که بیاییم یک‌سری فرایندهای حوزۀ شهرسازی و حوزۀ خدمات شهری را اصلاح کنیم و فرایندها و ساختارهای جدید تعریف کنیم؛ مثلاً برای کمیته‌های نما[۱۰] یا شورای معماری[۱۱] ساختار تعریف کنیم. اواسط شورای پنجم گفتیم این قله فتح شد، حالا بیاییم این فرایندهای جدید و اصلاح‌شده را به‌صورت هوشمند دربیاوریم و این شد قلۀ جدید ما.

اما خب افق ما سال آخر شورای پنجم تغییر کرد. آنجا بود که گفتیم برویم هوشمندسازی را به کار بگیریم برای اینکه شفافیت ایجاد شود و، از آن بالاتر، افق جدیدتر این بود که با ایجاد شفافیت به مدیریت تعارض منافع برسیم و از اینجا شروع کنیم به اصلاح واقعی فرایندها، و نابسامانی‌های حوزۀ شهرسازی و معماری را رفع کنیم. الان به نظرم مسخره می‌آید، اما تا پیش از آن، مثلاً اواخر دورۀ چهارم، ما اصلاً به فکر انتشار عمومی یا به فکر اینکه یک سامانۀ مردمی درست کنیم نبودیم و نگاه خود ما هم این بود که باید سیستم را ببندیم و سیستمْ باز و شفاف نباشد.

بنا بر آنچه گفته شد، از تلاقی دو نوع دانش بیرونی و سازمانی می‌تواند نوعی دانش ترکیبی به وجود آید که ایده‌هایی اجرایی و روی زمین برای ایجاد تغییر و تحول در سازمان ارائه دهد.

محسن شکری‌پور: یک نکتۀ کلی می‌گویم و آن این است که افرادی که از خارج از شهرداری وارد سیستم می‌شوند، باید علاوه بر افراد دانشگاهی که آن‌ها را قبول دارند و فکر می‌کنند دانش آن‌ها می‌تواند به پیشرفت سیستم کمک کند، از افراد مورد اعتماد و آشنا به شهرداری نیز استفاده کنند. ترکیب این افراد، به همراه حضور افرادی که پیگیرِ دریافت گزارش اقدامات و پیشرفت پروژه‌های تعریف‌شده باشند، می‌تواند خروجی بسیار عالی‌ای رقم بزند. اگر ما چنین تیمی را در هر سازمانی داشته باشیم و بالاترین مقام سازمان هم مدیر قابلی باشد، واقعاً می‌توان اقدامات بسیار مفیدی انجام داد.

از نظر برخی مصاحبه‌شوندگان، پروژۀ شفافیت، به‌صورت نسبی و تا جایی که در ظرف زمانی دورۀ چهارساله مقدور بود، در نقاط مختلفی، چنین تلاقی‌هایی را شکل داد.

یکی از اولین نقاطی که تلاقی دانش بیرونی با دانش سازمانی در آن رخ داد، مربوط به پیش از آغاز به کار دورۀ پنجم شوراها می‌شود. بهاره آروین، در زمان انتخابات دورۀ پنجم شوراها، پیگیری شفافیت قراردادهای بالای یک‌میلیارد تومان شهرداری تهران را به‌عنوان یکی از وعده‌های انتخاباتی خود و یکی از محورهای چهارگانۀ طرح شهرداری تمام‌شیشه‌ای مطرح کرد. تعیین شفافیت قراردادها به‌عنوان یکی از محورهای طرح شهرداری تمام‌شیشه‌ای درنتیجۀ ترکیب دانش بیرونی (آگاهی از تجربۀ شفافیت مناقصات در وزارت راه) و دانش سازمانی (آگاهی از وجود سامانه‌ای برای ثبت اطلاعات مناقصات در شهرداری تهران) رخ داد:

بهاره آروین: در یکی از نشست‌هایمان که ایده‌ها را مطرح می‌کردیم، یکی از دوستان موضوع شفاف‌شدن مناقصات در وزارت راه آقای خرم[۱۲] را مطرح کرد و اینکه این کار، برای کشف قراردادهای پرتخلف، ذی‌نفع ایجاد کرد. از طرفی ایشان یک دوره‌ای در شهرداری مسئولیت داشتند و از یکی از کارمندان آن حوزه شنیده بود که شهرداری سامانه‌ای دارد که قراردادها را در آن ثبت می‌کند و می‌توان، به پشتوانۀ وجود این سامانه، روی شفافیت قراردادهای شهرداری مانور داد.

نجمه طاهری[۱۳]: نکته‌ای که الان یادم آمد این بود که یکی از اعضای گروه همفکری خانم آروین یکی از همکاران خودش در شهرداری را به ما معرفی کرد که در یکی از سازمان‌‌های ذیل معاونت حمل‌ونقل شاغل بود و سابقۀ کاری زیادی داشت و اصلاً او بود که به ما سامانۀ قراردادها را معرفی کرد و گفت که برویم سراغش.

یکی دیگر از نقاطی که تلاقی دانش بیرونی با دانش سازمانی به وقوع پیوست همکاری اندیشکدۀ شفافیت برای ایران با کمیتۀ شفافیت بود. اندیشکدۀ شفافیت مجموعه‌ای حاوی دانش بیرونی محسوب می‌شد که بنا بر ادبیات روز دنیا در زمینۀ شفافیت و مبارزه با فساد، و همچنین تجربیات قبلی خود در این زمینه، ایده‌هایی برای پیاده‌سازی شفافیت در مجموعۀ شورا و شهرداری داشت. این ایده‌ها که در ابتدا حالتی کلی و عمومی داشتند، از خلال تعامل تیم اندیشکده با عضو شورا (بهاره آروین) و کمیتۀ شفافیت، و همچنین تعامل با شهرداری، شکل جزئی‌تر و تجسم‌یافته‌تری به خود گرفت:

مهدی ثنایی[۱۴]: [در نتیجۀ همکاری با کمیتۀ شفافیت،] یک یادگیری برای ما این بود که بفهمیم خود شورا و شهرداری چیست و در آن چه خبر است. دیگر اینکه مصادیق و جزئیات کار در چنین فضایی چیست و سختی‌ها و چالش‌ها چه می‌تواند باشد. دانش ما در خیلی حوزه‌ها کلی و عمومی بود و بعد از این همکاری، ریز و جزئی شد. برای مثال، در بحث شفافیت آرا یا قراردادها ما را با ملاحظات و جزئیاتی که باید مدنظر قرار بگیرد آشنا کرد و در حوزۀ مدیریت تعارض منافع، در شناخت اکوسیستم و ذی‌نفعان و نوع کنشی که می‌کنند و نوع جوابی که ما باید بدهیم، دانش تفصیلی‌ای به ما داد که خیلی ارزشمند بود. به‌طور کلی دانش و فهمی که از قِبَل این همکاری در رابطه با مبارزه با فساد در حوزۀ محلی به ما اضافه شد جدی و قابل‌توجه بود.

مهدی ثنایی: مثلاً من یادم می‌‌آید ایشان [بهاره آروین] چند بار آن اوایل پرسیدند سراغ کدام مصداق‌ها از شفافیت برویم؟ کدام اولویت دارد؟ جزئیات هرکدام چیست؟ و ما آن موقع در این زمینه کمک می‌کردیم و پیشنهاد می‌‌دادیم. به یک معنا، حضور و تعامل اندیشکده به‌عنوان بوستر عمل کرد. یعنی به‌‌جای اینکه ایشان بخواهد تازه از اول ببیند مصداق‌های شفافیت در جایی مثل شورا و شهرداری چیست و چه تجاربی در این زمینه وجود دارد، اندیشکده کمک کرد همان اول یک دوپینگی صورت گیرد و خب ایشان هم انصافاً هم دغدغه‌‌شان، و هم هوش و ذکاوتشان، و هم سلامتشان باعث شد به‌خوبی این محتوا را بگیرند و دیگر خودشان کاملاً سوار کار شدند. به یک معنا آن تعامل اولیۀ ما عمدتاً نقشش یک تقویت کننده و بوستر اولیه بود که عرض کردم. [… از طرف دیگر] در اجرایی کردن ایده‌ها، فهم تفصیلی ما از این جزئیات و اقتضائات و مفاهیم و پیچیدگی‌ها و ملاحظات و استدلال‌های موافقان و مخالفان خیلی مهم است. همکاری با کمیتۀ شفافیت فهم ما از این موضوعات را خیلی گسترش داد. مثلاً موضوعی را در جلسه‌ای مطرح می‌کردی و با استدلال‌های مخالف روبه‌رو می‌شدی. این برای تو تمرینی می‌شود که در جلسات دیگر با سازمان‌های دیگر بتوانی عملیاتی‌تر گفت‌وگو کنی. چون بسیاری از موضوعات و استدلال‌ها به‌صورت تیپ در جلسات مختلف تکرار می‌شود.

پریسا مختاباد: نسخۀ اولیۀ طرح [حمایت و صیانت از گزارشگران تخلف و فساد] را اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» نوشت و من، با توجه به بازخوردهایی که از افراد و نهادهای مختلف مثل دفتر هماهنگی هیئت‌‌های رسیدگی به تخلفات اداری کارکنان شهرداری گرفتم، آن را تصحیح کردم.

در ترکیب‌بندی تیم کمیتۀ شفافیت نیز می‌توان ترکیب دانش بیرونی و دانش سازمانی را  مشاهده کرد. در تیم کمیتۀ شفافیت، تقسیم‌کار به‌گونه‌ای بود که افراد حامل دانش سازمانی (مسئول‌دفترهای بهاره آروین)، از سال دوم دورۀ پنجم شوراهای شهر به تیم کمیتۀ شفافیت پیوستند، واسطۀ ارتباطی افراد حامل دانش بیرونی (کارشناسان کمیته) با بدنۀ شهرداری بودند و عدم شناخت حاملان دانش بیرونی از روال‌های اداری و مناسبات سازمانی را پوشش می‌دادند:

نجمه طاهری: خلاصه گیجی‌های آن اوایل مربوط به فهم چیزهای اساسی بود مثل اینکه اداره یعنی چه، شهرداری کجاست، شورا چه هست، آدم‌هایی که با آن‌ها سروکار داریم که هستند، دیگر اعضای شورا چه سبک و سیاقی دارند. فکر می‌کنم بخشی از این گیجی‌ها با آمدن آقای جواهریان [که در شهرداری کار کرده بود و و سیستم اداری را می‌شناخت] رفع شد.

ندا طهرانی[۱۵]: می‌توانم بگویم تنها کسی که روال‌مند بود آقای جواهریان[۱۶] بود که خودش کارمند شورا و شهرداری بود. او دائم به ما می‌گفت که روال کار در شورا این‌جوری یا آن‌جوری است و مدتی سعی می‌کرد ما را توجیه کند که روال چطور است […] آقای جواهریان و آقای صدوقی[۱۷] که روال شهرداری را هم خوب می‌دانستند همیشه حامی بچه‌ها بودند […] ممکن بود بچه‌ها بخواهند با یکی از کارشناس‌های شهرداری جلسه داشته باشند. ما این خواسته را به آقای جواهریان انتقال می‌دادیم و او یا آقای صدوقی، به‌عنوان مسئول‌دفترهای خانم آروین، جلسه‌ها را با کارشناس‌های شهرداری هماهنگ می‌کردند.

نجمه طاهری: آقای صدوقی [که او هم کارمند شهرداری بود] به‌خاطر اینکه خیلی خوش‌اخلاق بود و زود با بقیه دوست می‌شد، مواقعی که کارمندان شهرداری جواب کارشناس‌های ما را درست نمی‌دادند، با آن‌ها تماس می گرفت و جواب می‌گرفت. درنهایت این‌جوری شده بود که پیگیری‌‌های شهرداری را آقای صدوقی انجام دهد و ندا کار بچه‌‌ها را هماهنگ و پیگیری کند و اگر احتیاجاتی دارند برطرف کند، مثلاً ببیند اگر بچه‌ها گزارش نمی‌‌دهند مشکل کجاست و کارهایی از این قبیل.

محمدحسین صدوقی: در کمیته، سیاست‌گذاری‌های محتوایی را غالباً خود خانم آروین انجام می‌داد، جنس کار کارشناسان کمیته هم کار تخصصی و کارشناسی بود […] تعداد اعضای کمیته که تجربۀ کار در شهرداری یا به‌طور کلی کار در محیط اداری را داشتند خیلی کم بود. همین باعث می‌‌شد با ادبیات اداری و آن نوع پیگیری‌ای که باید از مجموعۀ اداری کرد آشنا نباشند. مثلاً ممکن بود قول‌وقراری به‌صورت شفاهی در جلسه‌ای گذاشته شده باشد اما چون این حرف مکتوب نبود به‌تدریج گم شود یا به زیرمجموعة واحد متولی منتقل نشود. اینکه چنین اتفاقاتی نیفتد نیازمند نوع خاصی از پیگیری بود که با پیگیری‌هایی که کارشناسان کمیته انجام می‌دادند و بیشتر ناظر به مسائل تخصصی و محتوایی کار بود تفاوت داشت. […] وقتی من به دفتر خانم آروین آمدم تازه شروع کردم به آشناشدن با ادبیات شفافیت و از آن طرف هم خانم آروین این وظیفه را به من داد که پیگیری‌‌های اداری از شهرداری را انجام دهم.

این شکل از ترکیب دانش بیرونی با دانش سازمانی، یعنی کنار هم قراردادن و تیم‌کردن حاملان دو نوع دانش، بین مدیران ارشد وارداتی در شهرداری نیز، به‌صورت استفادۀ هم‌زمان از مشاوران بیرونی و مشاورانی از بدنۀ سازمان، یک نیاز است:

سمیه فروغی: معمولاً مدیران ارشد از بیرون سازمان وارد می‌شوند و به کسانی نیاز دارند که از آن‌ها مشاوره بگیرند. تعدادی از این مشاورها هم از بیرون هستند ولی به‌هرحال نیازمند مشاوره‌گرفتن از بدنۀ سازمان هم هستند. معمولاً چه کسی در داخل سازمان به آن‌ها مشاوره می‌‌دهد؟ همین مدیران میانی‌ای که مثلاً پانزده سال است در جایگاه مدیریتی بوده‌اند و خیلی هم دردسترس هستند […] به‌طور کلی وقتی یک نفر از بیرون مجموعۀ شهرداری برای پست مدیریت وارد می‌شود، آن‌قدر فرایند شناخت سازمان سخت است که حتی اگر با خودش تیم آورده باشد، ناچار است که از تجربیات و دانش بدنۀ شهرداری هم استفاده کند. به نظر من اگر مدیری با خودش تیم کوچکی بیاورد و از بدنۀ شهرداری استفاده کند نشانۀ هوشمندی اوست نه لزوماً نشان‌دهندۀ اینکه طرف تیم نداشته است چون در هر صورت افراد ناچارند از بدنۀ شهرداری استفاده کنند.

ارتباط تنگاتنگ کارشناسان کمیته با مدیران و کارشناسان شهرداری، شرکت در جلسات مشترک، گرفتن دسترسی سامانه‌ها و تلاش برای شناخت جزئیات فرایندها از جمله مصادیق دیگر ترکیب دانش بیرونی با دانش سازمانی است. از خلال این تعاملات، نه‌تنها دانش سازمانی کارشناسان کمیته افزایش می‌یافت، که دانش بیرونی کارشناسان کمیته نیز به بدنۀ شهرداری منتقل می‌شد. مصداق جالبی از این تعامل، در نقل‌قولی از دبیر کارگروه قراردادهای شهرداری، که اجرای مصوبۀ شفافیت معاملات را در واحدهای زیرمجموعه شهرداری پیگیری می‌کرد، دیده می‌شود (کارشناس کمیتۀ شفافیت نیز در جلسات این کارگروه شرکت داشت):

محسن شکری‌پور: مطالبۀ اولیه از طرف خانم آروین و کمیتۀ شفافیت مطرح می‌شد. آن را از کمیتۀ شفافیت به کارگروه سامانۀ قراردادها می‌بردیم. آنجا این مطالبه، که صورت کلی داشت، را بررسی می‌کردیم، برای مقابله با پیچانده‌شدن آن را هدفمندتر می‌کردیم -ما خودمان شهرداریچی بودیم و شیوه‌های پیچاندن را بلد بودیم- و بنا بر تجربیات تمامی افراد حاضر در کارگروه، سعی می‌کردیم کم‌چالش‌ترین شیوۀ انجام درست کار را پیدا کنیم. درنهایت، جمع‌بندی خودمان را به کمیته گزارش می‌دادیم.

تلاقی حاملان دو نوع دانش با یکدیگر می‌تواند ایجاد اصطکاک و تنش کند. در مصاحبه‌های انجام‌گرفته، نمود این اصطکاک و تنش را به‌طور خاص می‌توان در اشارۀ چند تن از مصاحبه‌شوندگان به بی‌تجربگی اعضای کمیتۀ شفافیت و ناآشنایی آن‌ها با مناسبات حاکم بر سازمانی مثل شورا و شهرداری دنبال کرد. این بی‌تجربگی هم درخصوص حوزه‌های کاریِ تخصصی شهرداری موضوعیت داشت و هم درخصوص روال‌های اداری انجام امور. زمان می‌برد تا به‌تدریج ارتباط حاملان دانش بیرونی و دانش سازمانی نرم شود و اصطلاحاً زبان مشترکی شکل بگیرد:

محمدحسین صدوقی: ازآنجاکه اعضای کمیته تجربۀ کار اداری نداشتند، درک درستی هم از محیط اداری نداشتند. محیط اداری هم در کلِ مجموعة شهرداری یک‌دست نیست، یعنی مثلاً محیط اداری ستاد با محیط اداری شهرداری منطقه فرق می‌کند، یا کارکردن در شهرداری منطقه با کارکردن در شهرداری ناحیه فرق می‌کند. این‌طور بگویم که وقتی بچه‌های اداری از بخش‌های مختلف یک‌جا جمع باشند،کسی که با محیط‌های اداری مختلف آشنا باشد احتمالاً می‌تواند تشخیص دهد که هر کس برای کدام قسمت است. کسی که در ستاد کار می‌کند از کسی که در منطقه کار می‌کند قابل تشخیص است. بعضی موقع‌ها منِ ستادی برای ناحیه‌ای تصمیم می‌گیرم که اصلاً درکی از کار و دغدغه‌های او ندارم. این حرف دربارۀ کمیته هم صدق می‌کند؛ کمیته داشت برای شهرداری تصمیم می‌گرفت، در صورتی که نه‌تنها تجربه‌ای از کار در شهرداری نداشت بلکه شاید حتی تجربه‌ای از محیط اداری هم نداشت. همۀ افراد کمیته دانشگاهی بودند، از محیط دیگری آمده بودند و درکی از این محیط نداشتند. […] البته برعکسش هم هست و محیط اداری هم سر از زبان دانشگاهی درنمی‌آورد و دید کلیِ افراد دانشگاهی را ندارد. مثلاً خیلی از واحدهایی که الان ما در دبیرخانه داریم با آن‌ها کار می‌‌کنیم، واحدهای نظارتی‌اند. وقتی با این‌ها صحبت می‌کنیم، مدام مصداقی حرف می‌زنند. بعد که می‌گوییم ما مصداق‌ها را نمی‌خواهیم، لطفاً از فرایند بگویید، اصلاً نمی‌توانند. حال اگر از این‌ها بخواهیم فرایند را اصلاح کنند، بعد از مدتی احساس می‌کنند که دارند کار بیهوده‌ای انجام می‌دهند. به همین دلیل دوباره می‌روند سراغ مصداق؛ پرونده را دست می‌گیرند، به نتیجه می‌رسانند و می‌گویند مثلاً ما جلوی صد میلیون ضرر را گرفتیم، ولی وقتی می‌گوییم روی فرایند کار کنید و مثلاً به‌جای ۵ درصد، فرایند را ۱۰ درصد بهبود دهید، برایشان ارزش ندارد و اذیت‌کننده است. یا مثلاً کمیته نگاهی کلی داشت و کارها را در سطح کلان می‌دید و هدفش اصلاح کارها در مقیاس کلان بود، اما مجموعۀ شهرداری درکی از این حرف‌ها نداشت و همین‌ها باعث سوءتفاهم و سوءتعبیر و اختلافات زیادی می‌شد.

امیرحسین عبدالله‌زاده: ویژگی کمیتۀ شفافیت این بود که اول، بچه‌های آن از بدنۀ شهرداری نبودند، و دوم، اطلاعاتشان در حوزه‌های مختلف مربوط به فعالیت‌های شهرداری کم بود، یعنی مشرف به سیستم نبودند، و سوم، شاید به اندازۀ کمیسیون‌های دیگر به شهرداری اعتماد نداشتند. این بود که شروع کردند به سؤال‌پرسیدن از شهرداری که آقا دارید چه کار می‌کنید و این چیست و آن چیست.

مهدی عزیزی: این سؤالات بدنۀ شهرداری را خیلی اذیت می‌کرد. می‌گفتند این‌ها قضایا را نمی‌دانند و هی می‌آیند از ما سؤال می‌پرسند، خب بروند بدانند!

 

محسن شکری‌پور: [اعضای کمیتۀ شفافیت] افرادی بودند که دانش آی‌تی خوبی داشتند، موارد مغایرت‌های اطلاعات قراردادها را پیدا کردند و خیلی پیگیر بودند، اما شهرداری را نمی‌شناختند و این عدم شناخت شهرداری و فرایندهای آن باعث شد تا در مواردی دوستان شهرداری با آن‌ها وارد چالش شوند و آن اوایل کار به‌خوبی پیش نرود. پنج-شش ماه گذشت تا دوستان نحوۀ تعامل با شهرداری را یاد گرفتند؛ به خانم آروین گفتند که نکته کجاست و مثلاً در مواردی باید از بالاترین مقام، یعنی مدیرعامل، بخواهند تا کار را انجام دهند […] قبول دارم که همه دانشجوی دانشگاه‌های معتبر و در رشتۀ خود متخصص بودند، اما چون با کار شهرداری آشنا نبودند، برخی مواقع با چالش‌هایی مواجه می‌شدند.

محمد فرجود[۱۸]: در ترکیب تیم کمیتۀ شفافیت باید تعداد آدم‌های فنی که به حوزۀ آی‌تی مسلط باشند بیشتر می‌بود؛ منظورم افراد فنیِ دولوپر نرم‌افزار نیست، بلکه کسانی که جنس توسعۀ پروژه‌‌های نرم‌افزاری، و جنس تغییرات را در پروژه‌های دولتی که هزار تا پارامتر غیرفنی هم دارد، بشناسند. یعنی اگر افرادی با سابقۀ جدی در بخش product development (توسعۀ محصول) یا مدیریت محصول در ترکیب کمیتۀ شفافیت حضور داشتند، شاید بهتر می‌توانستند حرف ما و حرف کمیته را برای هم translate (ترجمه) کنند. […] چون بالاخره پیش می‌آمد که ما به ددلاینی که اعلام کرده بودیم نرسیم یا کار را به شکلی جز آن شکل توافق‌شده انجام دهیم. برای همۀ این‌ها هم دلایلی داشتیم، اما از نظر کمیته ما کم‌کاری کرده بودیم یا خلاف دستور عمل کرده بودیم. شاید اگر فردی از کمیته در کنار ما بود که می‌دانست ساختار شکست پروژه چیست، لیمیتیشن‌ها چیست، مسائلی که بین ما و کمیته پیش می‌آمد زودتر حل می‌شد و اصلاً لازم نمی‌شد که منِ مدیرعامل و خانم آروین و بقیۀ اعضای تیم بخواهیم جلسۀ مشترک بگذاریم که جمع‌بندی‌اش هم این باشد که نشدنی‌بودن توافقات اولیه از همان اول هم معلوم بوده است. بنابراین به نظرم حضور آدم‌های فنی می‌توانست به ما کمک کند‌.

سمیه فروغی: یکی از مسائلی که باعث می‌شد ما [در کمیته شفافیت] شفافیت دید خوبی نسبت به بعضی مسائل نداشته باشیم این بود که ما کارمند شهرداری نبودیم و یک چیزهایی را درک نمی‌کردیم […] یک گفتمان و ادبیات خاصی در شهرداری روال بود که تو وقتی خلاف آن رفتار می‌کردی، نمی‌گفتند چه نیروی مخلصی است، بلکه سیستم تو را پس می‌زد. نمی‌گویم که ما هم باید مطابق کارمندان شهرداری رفتار می‌کردیم ولی باید با مناسبات حاکم آشنایی می‌داشتیم.

عبدالرضا گلپایگانی: تا جایی که در خاطر من هست، بچه‌های کمیته و برخی اعضای شورا از نظر تجربه یک مقدار ضعیف بودند. یک بار با یکی از اعضای جوان شورا بحثم شد، گفتم تو تا حالا در عمرت یک پروانه هم نگرفته‌ای. واقعاً این مهم است که تو این کار را کرده باشی و وقتی داری راجع به موضوعی حرف می‌زنی بدانی اساساً موضوع چیست و راجع به چه چیزی داریم صحبت می‌کنیم. این بچه‌ها یک مقدار تجربه‌شان کم بود و نقطه‌ضعفشان این بود. کار در سازمانی مثل شهرداری می‌طلبد که شما حتماً افراد باتجربه و کسانی که سابقۀ حضور در آن سازمان را داشته باشند هم در تیمتان داشته باشید. [اما] برای بچه‌های کمیته بیشتر ذهنیت‌ خودشان ملکه بود و بر اساس آن جلو می‌رفتند، درحالی‌که مسائل سازمانی مثل شهرداری خیلی‌خیلی گسترده‌تر و پیچیده‌تر از آن است که بشود با ذهنیتی محدود راجع به آن داوری کرد و به نتیجۀ درستی رسید. باید دامنۀ برداشت اطلاعات را مقداری وسیع‌تر کنید و از افرادی که در موضوعی که شما پیگیر آن هستید صاحب تجربه هستند استفاده کنید، کسانی که بتوانند بگویند ما رفتیم فلان‌جا این کار را کردیم و جواب گرفتیم.

سید محمود جواهریان: به‌عنوان مثال مدیر ارشد سیاست‌گذاری می‌کند که سیستم رأی‌گیری شورا تا یک ماه آینده الکترونیکی شود و منِ جواهریان را مسئول پیگیری این کار می‌کند. ما در تیم به‌صورت خیلی جدی و با اولویت بالا دنبال این کار می‌رویم و خب لود زیادی هم روی ما می‌آید. از طرفی کسانی که کار اجرایی کرده‌اند می‌دانند که، درعمل، آن یک ماهِ روی کاغذ یک ماه نمی‌ماند. یعنی کاری که در برنامه‌ریزی اولیه و روی کاغذ قرار بوده یک ماه طول بکشد به دلیل اینکه هزاران اتفاق دیگر روی آن اثر می‌گذارد مثلاً سه ماه طول می‌کشد. ناگهان مدیر ارشد سراغ نتیجۀ کار را می‌گیرد. می‌پرسد کار به کجا رسید. شما قرار بود در یک ماه این کار را به سرانجام برسانی. شما مسائل را برای ایشان توضیح می‌دهید، ولی ایشان گوش شنوایی برای شنیدن شما ندارد و می‌گوید من کاری به این توضیحات ندارم. شما باید این کار را انجام می‌دادید. منِ کارشناس برای ایشان توضیح می‌دهم که شما تجربۀ درستی از اجرای این کار ندارید چون تا به حال انجام نداده‌اید. ایشان هم می‌گوید نه، این‌طوری نیست و این کار باید انجام می‌شد، یعنی عدم تفاهم. [… یا] مثلاً ما به جایی نامه می‌زدیم. خانم آروین بعد از دو-سه روز سراغ نتیجۀ آن نامه را از من می‌گرفت. من می‌پرسیدم کدام نامه، این نامه را که ما به‌تازگی زده‌ایم! ایشان می‌گفت ما سه روز است که این نامه را زده‌ایم! می‌گفتم بله، درست است که سه روز است نامه را زده‌ایم ولی نامه هنوز به دست مخاطب اصلی نرسیده است. […] یادم است که در این موضوع یک دعوای مفصلی کردیم. از آن‌ موقع توافق کردیم که ایشان بعد از ده روز پیگیری نامه‌ها را انجام دهند. البته به نظر من ده روز هم زود بود. [می‌خندد] اینجا هم نوعی عدم ‌تفاهم وجود داشت. من به‌عنوان کسی که در شهرداری کار کرده بودم می‌گفتم که سه روز برای پیگیری نامه خیلی زود است، ولی ایشان قبول نداشت و این موضوع ناشی از عدم شناخت ایشان از شهرداری بود. […] هرچه گذشت این نوع تنش کاهش پیدا کرد.

مهدی ثنایی: درمورد نقاط ضعف، به نظرم مهم‌ترین نقطه‌ضعف کمیته و اعضایش که البته یک جاهایی می‌توانست جنبۀ مثبت هم داشته باشد اما تبدیل به منفی شد، بی‌تجربگی بود. […] آن‌ها با این تصور به کار وارد شدند که می‌رویم دو سال کار می‌کنیم، شهر شیشه‌ای را می‌سازیم و بیرون می‌آییم! خب این تصور یک امیدی ایجاد می‌کند و باعث می‌شود آدم واقعاً تلاش کند، اما خب به سرعت هم انرژی سوخت می‌شود و خودش را در عصبانیت، جا خوردن‌های مکرر و افسوس‌های زیاد نشان می‌دهد. چون تصورش چیز دیگری بود! اما به آن نمی‌رسد. درواقع آن انتظار خیلی دور و غیرواقعی بوده است.

باید به این نکته توجه داشت که تلاقی دانش‌ها در خلأ اتفاق نمی‌افتد و نیازمند بستری مادی است. برای مثال، اینکه کمیتۀ شفافیت توانست از ظرفیت دانشی و اجرایی مجموعه‌ای مثل اندیشکدۀ شفافیت برای ایران استفاده کند یا، متناسب با نیازمندی‌های خود، کارشناسانی برای پیشبرد پروژۀ شفافیت به کار گیرد، به‌واسطۀ امکانات مالی و لوجستیکی (هر چند محدود و مشخص) که در اختیار نمایندگان شورا بود (و انعطاف نسبی در شیوۀ به‌کارگیری این امکانات)، امکان حضور اعضای تیم در مجموعۀ شورا و شهرداری، و امکان شرکت ایشان در جلسات مشترک با نمایندگان بخش‌های مختلف شهرداری ممکن شد:

بهاره آروین: در شورا، هر کمیته‌ می‌توانست تا سقف مشخصی، از خرید خدمات کارشناسی بهره‌مند شود -الان میزان دقیقش را یادم نیست. همچنین هر عضو کمیسیون می‌توانست یک یا دو نیروی کارشناس داشته باشد. […] من چون عضو هیئت‌رئیسه هم بودم رفتم و استدلال کردم که کارهای من خیلی زیاد است و ما به آن نیروی کارشناسی و خدمات کارشناسی نیاز داریم. لذا ما از امکان خرید خدمات کارشناسی استفاده کردیم.

مهدی ثنایی: پولی که شورا به ما داد، ممکن است سرجمع به اندازۀ یکی از پروژه‌های معمولی اندیشکده یا دستگاه بود، یعنی عددش زیاد نبود، اما شیوۀ پرداخت آن خیلی چابک بود. یک مبلغی با مدل ساعتی-حجمی در اختیار عضو شورا قرار می‌گرفت و او می‌توانست آن را بین افراد و پروژه‌های مختلف تقسیم کند. این‌جور ما ممکن بود یک ماه زمان نزنیم اما یک ماه دیگر، به اندازۀ سه نفر کار کنیم. این مدل درجات خوبی از انعطاف را به همراه داشت و این خیلی مهم بود. شما با بقیۀ دستگاه‌ها به این راحتی نمی‌توانی کار کنی […] خانم آروین می‌توانست در سقف منابع مالی‌ای که در اختیار داشت آدم بیاورد و ببرد و تیم کارشناسی‌اش را کم و زیاد کند، بدون اینکه دغدغۀ زیادی در رابطه با فرایندهای اداری‌اش داشته باشد. درست است که بالاخره محدودیت‌هایی هم وجود داشت، ولی به‌راحتی می‌توانست بگوید این برود و یکی دیگر بیاید. حالا مگر ما در دولت این‌جوری هستیم؟ ما حتی نمی‌توانیم دست روی مسئول‌دفترمان بگذاریم. این‌جور نیست که اگر بخواهیم تغییری در ترکیب افراد دهیم تا هفتۀ بعد انجام شود. خیلی طول می‌کشد. […] زیرساخت فرایندی، به معنی مسیرهای مختلفی که از طریق آن‌ها بتوانی با آدم‌هایی که بیرون هستند تعامل کنی، موضوع بسیار مهمی است. مثلاً خانم آروین می‌توانست پولی که در اختیار داشت را بدهد تا اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» به او مشاوره بدهد یا می‌توانست پول را بدهد و از آن‌ها بخواهد تا فراتر از مشاور، عملاً به میدان بیایند یا می‌توانست پول را بدهد که کار ترویجی کنند. حالا مبلغش را که کم بود کنار بگذاریم. نکته این است که اگر می‌خواست، به‌لحاظ فرایندی می‌توانست هر کدام از این مدل‌های تعامل را می‌خواست پیش ببرد.

مهدی ثنایی: این‌که کمیته اتاق داشت، جا داشت و بچه‌ها می‌توانستند بیایند، بنشینند و کار کنند مهم است. مثلاً تا قبل از ایجاد همین فضایی که الان ما در سازمان اداری و استخدامی نشسته‌ایم و داریم صحبت می‌کنیم یا مرکز نوآوری که آن‌طرف‌تر ساخته می‌شود، در این سازمان فضای زیادی برای این‌که دو نفر بنشینند و با هم صحبت کنند وجود نداشت. حتی الان هم که آمده‌اید، هنوز سازمان یک پیچیدگی و سختی برای برگزاری چنین جلساتی دارد. خب پس از این منظر هم شورا خیلی خوب بود. وقتی وارد می‌شدی فردی ایستاده بود و می‌پرسید که با چه کسی کار داری؟ می‌گفتی خانم آروین. می‌گفت خب برو. می‌رفتی دکمۀ آسانسور را می‌زدی و تمام.

پیش از پایان این بحث، لازم است به نوع دیگری از ترکیب دانش بیرونی با دانش ‌سازمانی نیز اشاره کنیم که مشخصاً درخصوص سازمان‌هایی که با مردم و زندگی روزمرۀ آن‌ها ارتباط دارند حائز اهمیت است، و آن استفاده از دانشی است که نزد نهادهای مدنی و نیز عموم شهروندان وجود دارد. این دانش به‌راحتی مورد غفلت قرار می‌گیرد و شکافی نامرئی (برای سیستم مدیریتی) میان مجموعۀ مدیریت شهری با شهر و مردمانش ایجاد می‌کند:

پریسا مختاباد: ما [در ۱۳۷ و ۱۸۸۸ که کانال‌های ارتباطی شهروندان با مدیریت شهری بودند] با سیستمی طرف بودیم که داده‌‌‌‌ها یا دانش شهروندان را قبول نداشت و دانش از سمت شهروندان به سیستم اضافه نمی‌شد. این سیستم° ورودی شهروندان (پیام‌هایی که ثبت می‌شد) را از کانال‌‌های موجود تبدیل به داده‌های اپراتورها می‌‌کرد. […] آن موقع که من آمدم سر کار، فهمیدم حدود ۷۰ درصد از پیام‌‌‌‌های ۱۸۸۸ برچسب غیرقابل‌ارجاع یا یک چیزی شبیه آن می‌خورد. یعنی از یک ادبیات الکن درون-شهرداری استفاده می‌‌‌‌شد که نتیجه‌اش این بود که پیام‌‌‌‌های شهروندان به جایی نمی‌رسید. خود کانال‌های انتقال پیام و برچسب‌گذاری‌ها هم طوری بود که باعث می‌‌شد ما نفهمیم در فرایند بررسی و رسیدگی به پیام‌ها دقیقاً چه اتفاقی افتاده. من الان دارم یک مقاله درمورد مکانیسم داخلی ۱۳۷ و ۱۸۸۸ می‌نویسم که چطور در این مکانیسم حرف منِ شهروند با قالب‌های مشخصی ترجمه می‌‌شود و در فرایند ترجمه یک‌سری چیزها گم می‌‌شود و یک‌سری چیزها کانال‌‌بندی نمی‌‌شود و امکان اینکه کانال‌‌‌‌بندی شود هم وجود ندارد. به یک فاجعۀ شهری می‌ماند.

پریسا مختاباد: نقطه‌ضعف دیگری که به نظر من در کمیته وجود داشت نبود دانش کافی بود. من در تماس با سمن‌های شهری متوجه شدم که این‌ها بیست-سی سال است که دارند کار می‌کنند و تجربیاتی دارند و یک چیزهایی بلدند! درست است که کار اجرایی نمی‌کنند، ولی یک‌سری نیازها و خواسته‌هایی وجود دارد که آن‌ها می‌دانند و دارند آن خواسته‌ها را نمایندگی می‌کنند. […] حالا لازم هم نبود به این سمن‌‌ها پول بدهیم که با ما همکاری کنند و این هم تبدیل به یک رانت دیگر شود، ولی اینکه صدای آن‌ها را می‌شنیدیم و به خواسته‌‌‌‌های آن‌ها نزدیک می‌شدیم می‌‌توانست کمک کند.

پریسا مختاباد: سال ۹۹ پیگیر تصویب طرحی برای سامان‌دهی سد معبر در پیاده‌روها بودیم. سد معبر یک مسئلۀ بین‌‌نهادی بود و پلیس در آن بیشتر فعال بود تا شهرداری. اما به‌هرحال، طبق قانون، مسئولیت رسیدگی به آن با شهرداری بود. بخشی از طرح سامان‌دهی سد معبر به سد معبر پیاده‌روها توسط دست‌فروشان و مغازه‌ها مربوط می‌شد و من دست‌اندرکار این بخش بودم. […] ایدۀ ما این بود که، به‌جای ممنوعیت کامل استفادۀ دست‌فروشان و مغازه‌ها از پیاده‌رو، ضوابطی برای استفادۀ آن‌ها از پیاده‌رو مشخص کنیم. ضوابط خیلی سخت‌گیرانه‌ای هم پیشنهاد کرده بودیم. […] ما فکر می‌کردیم این ایده خیلی خوب جواب خواهد داد اما خوشبختانه جلسه‌ای با سمن‌های شهری گذاشتیم و آن‌ها به‌کل طرح را شستند و گذاشتند کنار و گفتند شما در شورای شهر بروید به کارهای اصلی‌تان برسید. چه کار به پیاده‌روها دارید؟ درنهایت هم این طرح به نتیجه نرسید و الان چقدر خوشحالم که این‌طور شد، چون کسی که کمی سواد کار اجرایی داشت می‌توانست حدس بزند که ضوابط پیشنهادی طرح عملاً رعایت نمی‌شد. مغازه‌دارها همین‌طوری هم پیاده‌رو را مال خود می‌دانند. حالا اگر ما می‌آمدیم برایشان قانون می‌گذاشتیم و استفادۀ آن‌ها از پیاده‌رو را رسمی می‌کردیم، دیگر چیزی از پیاده‌رو برای عابران پیاده باقی نمی‌ماند […] با اینکه در ظاهر می‌خواستیم از کسانی که در شهر صدا ندارند دفاع کنیم، اما درعمل داشتیم از قلدرها دفاع می‌کردیم و این به نظرم ناشی از کمبود دانش برای مواجهه با امور شهری و فقدان ارتباط با نهادهای مدنی بود.

ترکیب دانش بیرونی و دانش سازمانی در یک سازمان به شیوه‌های مختلفی می‌تواند اتفاق بیفتد. اگر به تجربۀ کمیتۀ شفافیت نگاه کنیم، ترکیب دانش بیرونی و دانش سازمانی را هم در سطح فردی (کسب دانش سازمانی توسط اعضای کمیته از خلال تعامل با کارمندان شهرداری و بالعکس)، هم در سطح تیمی (تقسیم‌کار بین اعضای کمیته) و هم در سطح مجموعه‌های پژوهشی و اندیشه‌ورز (کسب دانش سازمانی توسط اندیشکدۀ شفافیت برای ایران از خلال تعامل با شورا و همچنین شهرداری، و بالعکس) می‌بینیم. طبعاً در هر سازمان می‌توان، متناسب با نیازمندی‌ها و امکانات آن سازمان، شیوه‌های دیگری از ترکیب دانش بیرونی با دانش سازمانی را محقق کرد. نکته مهم آن است که بتوان موارد موفق و کارآمد از ترکیب دانش بیرونی و دانش سازمانی را به‌صورت الگوهایی پایدار و تکرارشونده در سازمان نهادینه کرد و اشاعه داد.

 

اگر به‌عنوان فردی حامل دانش بیرونی، خواندن متن حاضر، شما را در تصورِ داشتنِ شناخت از سازمانی که می‌خواهید به آن وارد شوید متواضع کرده باشد؛
و اگر به‌عنوان فردی حامل دانش سازمانی، خواندن متن حاضر، شما را نسبت به حاملان دانش بیرونی گشوده کرده باشد؛ پروژهٔ مستندنگاری به هدف خود رسیده است.


سؤالاتی جهت بحث و بررسی بیشتر:

  1. به‌رغم اقتضایی‌بودن مسائل سازمان‌ها و راهکارهای آن، وجوه عام مسائل و راهکارهای آن در سازمان‌های بخش عمومی کشور چیست؟
  2. مدل‌های کارآمد تعامل و همکاری مؤسسات پژوهشی و اندیشه‌ورز با سازمان‌های بخش عمومی در کشور چیست؟
  3. مدل‌های کارآمد واردکردن دانش ذی‌نفعان بیرونی که به‌طور مستقیم با سازمان عمومی در تماس نیستند، از جمله شهروندان، فعالان مدنی و شرکت‌های خصوصی به فرایند حل مسئله در سازمان‌های بخش عمومی در کشور چیست؟

 

[۱] نمایندۀ اداره‌کل‌های «امور مالی و اموال» و «حقوقی» شهرداری در اجرای مصوبۀ «الزام شهرداری تهران به انجام الکترونیکی و اعلان عمومی اطلاعات معاملات شهرداری»

[۲] معاون «شهرسازی و معماری» شهرداری تهران در دورۀ پنجم شورای شهر، هم‌زمان با تصدی سِمَت شهردار توسط پیروز حناچی

[۴]  کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۵]  کارشناس کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۶]  محسن هاشمی، عضو و رئیس پنجمین دورۀ شورای شهر تهران

[۷] کارشناس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر

[۸] کارشناس کمیسیون سلامت، محیط‌زیست و خدمات شهری

[۹] (نام مستعار) کارشناس سازمان فناوری اطلاعات و ارتباطات در حوزه امور مالی

[۱۰] کمیتۀ نما کمیسیونی است که بر مبنای تفاهم بین سازمان نظام مهندسی و معاونت معماری و شهرسازی شهرداری تهران از سال ۱۳۹۴ شکل گرفته و وظیفۀ بررسی و صدور تأییدیۀ نمای ساختمان‌ها را بر عهده دارد. اعضای این کمیته عبارت‌اند از: معاون شهرسازی و معماری شهرداری منطقه، کارشناس حوزۀ شهرسازی و معماری شهرداری منطقه، نمایندۀ اداره‌کل معماری و ساختمان، نمایندۀ کمیسیون معماری و شهرسازی شورا، دو نفر از استادان صاحب‌نظر دانشگاهی به پیشنهاد مدیرکل معماری و ساختمان، یک نفر حرفه‌مند با تخصص معماری به پیشنهاد جامعۀ مهندسان مشاور ایران.

[۱۱] اعضای شورای معماری عبارت‌اند از: شهردار منطقه، معاون شهرسازی و معماری منطقه، رئیس صدور پروانه منطقه، رئیس نظارت فنی منطقه، رئیس طرح تفصیلی منطقه و یک نفر کارشناس متخصص (بدون حق رأی).

[۱۲] احمد خرم در فاصلۀ سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۳ وزارت راه و ترابری (که اکنون به وزارت راه و شهرسازی تغییر نام داده است) را بر عهده داشت.

[۱۳] مشاور بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۴] رئیس اندیشکدۀ «شفافیت برای ایران» ومشاور کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۵] دبیر کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۶] سید محمود جواهریان، مسئول‌دفتر بهاره آروین و عضو گروه راهبری کمیتۀ شفافیت و شهر هوشمند

[۱۷] محمدحسین صدوقی، کارشناس دفتر بهاره آروین

[۱۸] مدیرعامل سازمان «فناوری اطلاعات و ارتباطات» شهرداری تهران

حفاظت شده: از عشق و نفرت؛ دربارهٔ رابطهٔ شورا و شهرداری

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید: